eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
1.9هزار ویدیو
33 فایل
راه ارتباط با آبادی شعر: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
حافظ وصال می‌طلبد از ره دعا یا رب دعای خسته دلان مستجاب کن حافظ
دیـدار رخ مـاه تـو آمـال مـن است هر صبح رسیدن به تو اقبال من است ... ...💐🍃 ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌
. صبح غزل و هواے مستانه بس است ... عطر ڪَل سرخ و رقص پروانه بس است ... ڪافیست تو باشی و من و ؏شـق و امید ... در دهڪده‌ے بهشت یڪ خانه بس است...!!
عید است و دلم خانه ی ویرانه، بیا...
یڪبار هم ای عشق من، از عقل میندیش بگذار ڪه دل حل ڪند این مسئله‌ها را...! محمدعلی بهمنی
تو گفتی: “من به غیر از دیگرانَم  چُنینم در وفاداری، چنانَم.” تو غیر از دیگران بودی که امروز  نه می‌دانی، نه می‌پُرسی نشانَم! 
إِلَهِی لَمْ یَزَلْ بِرُّکَ عَلَیَّ أَیَّامَ حَیَاتِی فَلا تَقْطَعْ بِرَّکَ عَنِّی فِی مَمَاتِی إِلَهِی قَدْ سَتَرْتَ عَلَیَّ ذُنُوبا فِی الدُّنْیَا وَ أَنَا أَحْوَجُ إِلَی سَتْرِهَا عَلَیَّ مِنْکَ فِی الْأُخْرَی دست تو همیشه بوده بر روی سرم جز لطف تو توشه ای نبوده به بَرَم رسوا ننموده ای مرا در دنیا بر لطفِ تو بعد مرگ محتاج ترم ۲۱ شعبان ۱۴۴۳
قاصدک هان، چه خبر آوردی؟ از کجا وز که خبر آوردی؟ خوش خبر باشی، اما،‌ اما گرد بام و در من بی ثمر می گردی انتظار خبری نیست مرا نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس برو آنجا که تو را منتظرند
مدیر کانال هوای اینجارو بیشتر داشته باش☺️☺️
دیگران در تب و تاب شب عیدند ولی مثل یک سال گذشته به تو مشغولم من ...
آسمـــان زیرٍ باد و بــاران است لب ٍهر غنچه سبز و خندان است دلٍ مــــن  خانه را بهـــاری کن وقتٍ در کــــردنٍ زمستان است
قول دادی که سال آینده با بهاری دوباره برگردی سال آینده ما اگر باشیم، سال آینده‌ای اگر باشد
هرکسی شعرِ مرا خواند؛ تو را لعنت کرد...
سپر انداخته تسلیم تواَم، بسم ٱلله رسم جنگ است که بازَنده اسیری بِرَود...
شعرِ من در افقِ چشمِ تو خَیرالعمل است وقتِ شرعیِ سرودن شده، تأخیر نکن...
همین که به هر بهانه دلم تنگِ توست یعنی "عشق" ! 💟
شبم خیال تو بس، با قمر چه کار مرا من و چو کوه شبی، با سحر چه کار مرا من آستان تو بوسم، حدیث لب نکنم چو من به خاک خوشم، با شکر چه کار مرا 💟
جايت خالى ... چقدر هوا براىِ دوست داشتَنت خوب است ...! 💟
خرابت میکند چشمان آبادی هر از گاهی به آتش می کشاند شهر را بادی هر از گاهی توشیرین‌هزاران‌خسروهم‌باشی‌دلم‌قرص‌است که می‌افتد به‌یادت‌عشق‌فرهادی هرازگاهی تو رستم‌باش‌ومن‌سهراب، اماخوب‌میدانم که می افتد به پای صید، صیادی هر از گاهی تو با من سرگرانی و من از قهر تو غمگینم ولی‌شادم به اینکه با کسی شادی هرازگاهی تو در بند نگاهی نیستی، هرگز نمیفهمی که قلیان های دربند و فرحزادی هر از گاهی! ✨ 🍃 🌸 🍂🌸🍃 🍃🍂🌸🍃 ✨🍃🍂🌸🍂🌸🍃✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
بی‌تاب شدن؛ دم نزدن؛... عادتم این است با خونِ جگر ساخته‌ام؛ قسمتم این است جان‌ می‌دهم از گریه اگر نام تو آید عمری‌ست که رسم دلِ کم‌طاقتم این است! بعد از تو به تصویر تو خو کرده نگاهم بیچاره‌ام آن‌قدر که هم‌صحبتم این است! جون درِّ یتیمی که رها در دلِ دریاست تنها شده‌ام؛ گوشه‌ای از غربتم این است میمیرم ازاین غم که درآغوش تو ای دوست یک‌بار نشد گریه کنم؛ حسرتم این است ✨ 🍃 🌸 🍂🌸🍃 🍃🍂🌸🍃 ✨🍃🍂🌸🍂🌸🍃✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
💫🍃 از مشرق نگاه تو خورشید می‌دمد ... صبحی که با تو می شود آغاز دیدنیست
زلیخا وار کردی قصد ایمانم ولیکن نشد یوسف شوم بگریزم از تو..‌ ❤️
إِلَهِی إِنْ عَفَوْتَ فَمَنْ أَوْلَی مِنْکَ بِذَلِکَ؟! . . هر گز نشود جدا ، دل ما از تو رحمی نکنی به بنده ؟! حاشا از تو رحمانی و رحمتت رسیده به همه بر بخششِ بنده کیست اولی از تو؟
یک لحظه دلم خواست که پهلویِ تو باشم بی‌محکمه زندانیِ بازویِ تو باشم پیچیده به پایِ دلِ من پیچشِ مویَت تا باز زمین‌خورده‌ی گیسویِ تو باشم کم بودن اسپند در این شهر سبب شد دلواپسِ رویَت شدنِ رویِ تو باشم طعمِ عسلِ عالیِ لب‌هات دلیلی‌ست تا مشتریِ دائمِ کندویِ تو باشم تو نصف جهانی و همین عاملِ شُکر است من رفتگری در پُلِ خاجویِ تو باشم