eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
26 فایل
راه ارتباط با آبادی شعر: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
رنگِ چشمانِ تو را صد مثنوی معنا نکرد با نگاهت قطره قطره با غزل‌ها زیستم
رنگ شادی می زنم بر چهره تا شادت کنم عشق را با خط لبخندی به لب تقدیم تو
تا غزل گفتم و از درد برایت خواندم جرعه جرعه دلِ تو،حادثه، پنهان دارد
نقش بسته به دلم قافیه‌ی رفتن‌ ها شعرهایم همگی مزه‌ی هجران دارد
با تو ریلِ غمِ من نقطه‌ی پایان دارد حجمِ چشمانِ سیاهت، تبِ باران دارد
یازینب(س): ♦️♦️تمرین بداهه امشب: با تو ریلِ غمِ من نقطه‌ی پایان دارد این قطاری است که صد حسرت پنهان دارد کاش میشد که دلم ریل قطار تو شود زنگ عشقت خبر از قصه خوبان دارد
با تو ریل غم من نقطه پایان دارد با تو صحرای دلم یک نم باران دارد قلب من میتپد و عشق تو برپایم کرد همچو درویش که یک تخت سلیمان دارد...
در کتابش خوانده ام که بهترین رنگ‌ها رنگِ زیبای خداوند است...! الله الصمد کتابش: قرآن
•• یڪ‌عمرگذشت‌وعاقبت‌فہمیدیم ازدل‌نرودهرآنکہ‌ازدیده‌رود!"
عشق را درمن دمیدی، کاش میدیدی ز من بعداز آن طوفان ویرانگر چه باقی مانده است...!
حق نداری به کسی دل بدهی الا من پیش روی تو دوراه است فقط من یا من!
چون ندارم با خلایق الفتی خلق پندارند ما دیوانه ایم
تو را آنگونه میخواهم که باغی باغبانش را شبیه مادر پیری که می بوسد جوانش را
سینه ام این روز ها بوی شقایق میدهد داغ از نوعی که من دیدم تو را دق میدهد ♥️
گفتی غزل بگو ! چه بگویم ؟ مجال کو ؟ شیرین من ! برای غزلْ شور و حال کو ؟ پر می‌زند دلم به هوای غزل ، ولی گیرم هوای پر زدنم هست ، بال کو ؟ گیرم به فال نیک بگیرم بهار را چشم و دلی برای تماشا و فال کو ؟ تقویم چارفصل دلم را ورق زدم آن برگ‌های سبزِ سرآغاز سال کو ؟ رفتیم و پرسشِ دل ما بی‌جواب ماند حالِ سوال و حوصله‌ی قیل و قال کو ؟
چشم تو هر طرف افتاد فقط کشته گرفت مثل چاقو که بیفتد به کف ناشی ها
به گلو بغض و به لب اشک و به آغوشم درد شانه‌ای نیست ولی شکر که دیواری هست! ♥️
هر لحظه نگو: "می‌روم از شهر خیالت" بگذار نگاهم به تو "پیوسته" بماند
آب وجارو کرده ام باز این دل دیوانه را تا نمردم از غم چشم انتظاری... دربزن
هر ڪہ در ؏ـاشقی قدم نزده اسٺ بر دل از خون دیده نم نزده اسٺ او چہ داند ڪہ چیسٺ حالٺ ؏ـشق ڪہ بر او ؏ـشق، ٺیر غم نزده اسٺ... ؟؟
هم سرم هم جای عشقم کرد آنقَدر تا روی یخ دلسرد کرد او بودش ولی من محو او آخرش اما مرا هم طرد کرد عاشقی بیچاره ام چون تیغ عشق با غمش دل هرچه فکرش کرد،کرد برطرف گر میشود این روی خون را زرد کرد بر شعرم نگاهت داده یا خدمتت سرباز را نامرد کرد؟!
خداوندا قرارم باش یارم باش جهان تاریکی محض است، میترسم کنارم باش
🍃 گرچه از عشق فقط لاف زدن را بلدیم جز دَر خانه ی ارباب دَری را نزدیم 🍃
مست بوديم و پشيمان ز گناهيم، بيا...
نه شرم و حیا، نه عار داریم از تو امّا گِله بی‌شمار داریم از تو ما منتظر تو نیستیم آقاجان تنها همه «انتظار» داریم از تو