eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
27 فایل
راه ارتباط با آبادی شعر: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
زنده می‌گردند از گفتار او دلمردگان کلک صائب اصفهان را زنده‌رود دیگر است
50.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آن شب که داغ شهید فخری زاده در اتوبوس تهران _ اصفهان به شعر تبدیل شد، گمان نمی بردم روزی آن را در محضر رهبر انقلاب بخوانم. هزار مرتبه شکر دعا کنید قبولمان کنند.
هر شب به تو با عشق و طرب می‌گذرد بر من زغمت به تاب و تب می‌گذرد تو خفته به استراحت و بی تو مرا تا صبح ندانی که چه شب می‌گذرد
تو را دوست دارم، ولی رو نڪردم فـقـط شـعـر ڪَفـتم، هیـاهو نڪــردم ضـمـیـر مـخاطب بــــرایـم تـــو بــــودی به غیر از تو، من، قصدے از او نڪردم.
🔰 دعای روز بیستم و ششم ماه مبارک رمضان : 🔹 بسم الله الرحمن الرحیم 🔸اللهمّ اجْعَل سَعْیی فیهِ مَشْکوراً وذَنْبی فیهِ مَغْفوراً وعَملی فیهِ مَقْبولاً وعَیْبی فیهِ مَسْتوراً یا أسْمَعِ السّامعین. خدایا قرار بده کوشش مرا در این ماه قدردانـى شده وگناه مرا در این ماه آمرزیده وکردارم را در آن مورد قبول وعیب مرا در آن پوشیده اى شنواترین شنوایان .✔️
Tahdir joze26.mp3
4.03M
🔰 تلاوت قرآن کریم 💽 تند خوانی ( تحدیر ) 💢 استاد معتز آقایی 📻 صوتی 📕 جزء بیست و ششم ✔️
ماییم و سینه ای که بود آشیانِ آه ماییم و دیده ای که بود آشیان اشک
به قصه ی تو هم امشب درون بستر سینه هوای خواب ندارد دلی که کرده هوایت 𝄞⃟♥︎
از یک نگاه ساده، دو تا دست...زندگی... جامانده غم، به خاطره پیوست، زندگی در لا‌به‌لای کش مکش کودکانه مان دیوانه شد، و بار سفر بست... زندگی خوردیم باده تا سرِخوش زندگی کنیم یکبار هم نشد الکی مست، زندگی در شهر مرده ها ی هوس باز مانده‌ام چیزی به نام عشق مگر هست؟ زندگی ما در کنار هم به تفاهم نمی رسیم اما شبِ بدون تو مرگ است زندگی 📚گیدا
─‌‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌ السلام علیک یا صاحب الزمان❤️ رزقِ تمـــام روز مـــرا نقـــد می کنیــــد با یک سلام ، محضرتان ، صاحب الزمان! ۱۴۰۲/۱/۲۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مست توام بگذار تا ساغر بیفتد بیهوده مستی‌هایمان از سر بیفتد مستی فقط این است عشقِ ناب حیدر بگذار هر مستی به جز این ور بیفتد هرکس که ایمان تو را در دل ندارد ای کاش تا وقتی ا‌ست باقی، سر بیفتد با شوق خواهم رفت حتی سوی آتش وقتی که کارم با تو در محشر بیفتد
🍃 او کریم است و کرامت کار اوست او گره از کار نوکر وا کند شک ندارم با توسل کردنم کربلایم را حسن امضا کند... 💚
‏دِل‌آراما ؛ نگارا ! چون تو هستی همه چیزی که باید ؛ هست ما را ،۲۸فروردین،زاد‌‌روز 🏕
. هر صبح سلام نور بر تاریکی است هر صبح هزار آینه خیر و نیکی است شب رفته و خورشید به ما می‌گوید لبخند بزن خدا همین نزدیکی است
سهممان از کل عالم گر حسن باشد بس است ما غلامیم و اگر سرور حسن باشد بس است گریه هایم را قیامت میخرد چون فاطمه شافع من در صف محشر حسن باشد بس است خلق تصویر خدا بر جلد آدم ساده بود سوژه ی تصویر صورتگر حسن باشد بس است متن قرآن را کریم از بخشش او خوانده اند قسمتی از آیه ی مضطر حسن باشد بس است بار عالم را به دوشش میکشد حین نماز گر به روی دوش پیغمبر حسن باشد بس است درجمل باضربه ی شمشیر خود اثبات کرد درمیان لشکر حیدر حسن باشد بس است هرکسی از همنشین خود اثر خواهد گرفت همنشین مالک اشتر حسن باشد بس است آیت الکرسی کجا و ذکر الله الکریم ذکر نقش سنگ انگشتر حسن باشد بس است
نیست در جاذبه‌یِ شوق مرا کوتاهی پلّه‌ی نازِ تو بسیار بلند افتاده است
این سیب‌های سرخ برای نچیدن است دل‌بستنم مقدمه‌ی دل‌بریدن است حتی کلاف کهنه‌ نخ هم نمی‌دهم بالای یوسفی که برای خریدن است زیباترین نبودی و من ماه خواندمت این است عشق، عشق بدی را ندیدن است! دنیا پر‌ از صداست، تو گاهی سکوت کن گاهی سکوت گام نخست شنیدن است بی دوست آسمان قفسی می‌شود وسیع ای دوست! عشق لذّت با هم پریدن است
https://abzarek.ir/service-p/msg/1048987 لینک ناشناس برای ارتباط با مدیر کانال 👆 @abadiyesher
هنوز عطرِ تو را ،می‌شود بهانه گرفت طلوع ِیادِ تو را، از غروبِ خانه گرفت هنوز حسرت آغوشِ رفته‌ات را، باز شبیه خاطره‌ای خوش، به روی شانه گرفت بدون یادِ تو از روزگار دل سیرم تمام دلخوشی‌ام را، غم ِزمانه گرفت نه جای خالی تو، پر شده است مردانه! نه قلب ِنازک ِمن را شم ِزنانه گرفت! میان این همه عاشق هنوز حیرانم چگونه تیرِ تو قلبِ مرا نشانه گرفت!
هرجا نفسی هست زهستی گله دارد دیوانه و هشیار همین سلسله دارد بر وحشت ما خرده مگیرید که عاشق چون اشک همین یک دل بی‌حوصله دارد
روشن از پرتو رخسار، شبی بنماید صبح را پیشکش تاب و تبی بنماید باز کن پنجره ات را و خوشآمدگو باش آفتاب آمده عرض ادبی بنماید ..
صُبحِی که بوسِه ام نَدَهِی بی طلوع باد روزی که عاشِقَت نَشَوَم بی شروع باد!
ساقی موافق نیست با پیمانه‌ی بعدی سرمست باید رفت تا پیمانه‌ی بعدی دل کندم از چشمانش و از خود نپرسیدم چشمش چه خواهد کرد با دیوانه‌ی بعدی عمری‌ست می‌آیند و می‌سوزند اما باز از پیله بیرون می‌زند پروانه‌ی بعدی بیهوده می‌گردی در این صحرا که هرگز نیست گنجی در این ویرانه یا ویرانه‌ی بعدی من آخرین مجنون صحراگرد این شهرم ای دوستان! بدرود تا افسانه‌ی بعدی
ای دل نگفتمت که به چشمش نظر مکن ؟ کز غم چنان شوی، که نبینی به خواب، خواب...