بخت و اقبالِ مرا
با بودنت خوش کردهای
اي دلیلِ حالِ خوبم ؛
صبح زیبایت بخیر !
#امیرعباس_خالقوردی
چه جرم کردم و از من چه در وجود آمد
که یادت از من خستهجگر نمیآید؟!
#خواجوی_کرمانی
لبخند بزن دلبر، لبخند تو شیرین است
دارو به چه کار آید؟
لبخند تو تسکین است :)
#محمد_جواد_سرخه
.
بی رحم ترین حالت یک صبح همین است
خورشید بتابد به جهان ، باز نیایی ....
#هما_کشتگر
#امام_زمان
بعد از تو به تصویر تو خو کرده نگاهم
بیچارهام آنقدر که همصحبتم این است!
#حسین_دهلوی
🌹🌹🌹🌹
«تا چند نشینیم به امید نگاهی»
تا کی بگذاریم سر دیده کلاهی
در حاشیه جاده پر رمز وصالت
تا کی بنشینیم چو طفلی سر راهی
عمریست به دنبال تو آواره ترینم
ای بر من آواره و بیچاره پناهی
کوچکتر از آنم که شوم مشتری تو
سهم من از آن عشق شده ناله و آهی
هر عابد و زاهد همه مغلوب نگاهت
چون مردم چشم تو برابر به سپاهی
فریادی اگر کنج گلو نیست غمی نیست
زیرا که به حال من دل خسته گواهی
بازآ و بزن رنگ خدا بر شب تارم
بیزارم از این ظلمت و از رنگ سیاهی
ای ماه شب افروز بیا فاصله کم کن
شاید نرسید عمر من خسته به ماهی
#علی_جباری
از من حیا و از تو خجالت، چه خلوتی است؟
چیزی بگو که وا بشود رویمان به هم
#شایان_مصلح
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
🍃 بوی گیسو
فکر زنجیری کنید ای عاقلان
بوی گیسویی مرا دیوانه کرد
پیش هر بیگانه گویم راز خود
آشنارویی مرا دیوانه کرد
ای مسلمانان به فریادم رسید
طفل هندویی مرا دیوانه کرد
میزنم خود را به آتش بیدریغ
آتشینخویی مرا دیوانه کرد
از حرم لبیکگویان میروم
جذبۀ کویی مرا دیوانه کرد
واقف از میخانه و مسجد نیم
چشم و ابرویی مرا دیوانه کرد
فکر زنجیری کنید ای عاقلان
بوی گیسویی مرا دیوانه کرد
عنبرینمویی مرا دیوانه کرد
یاسمنبویی مرا دیوانه کرد
بوی گیسویی مرا دیوانه کرد...
🎙 خواننده: #علیرضا_قربانی
ترانهسرا: #واقف_لاهوری
مدّتی هست که از حالِ دلم بیخبری
نه پيامی، نه سلامی، نه سراغی، نه سری
دوریات نظمِ پریشانِ مرا ریخت به هم
شاعرِ خاطرهها بی تو ندارد هنری
اشکِ هر صبح و غروبم به هوایِ تو چکید
شاید این گریهٔ هر روزه نماید اثری
ذرّههایِ سخنم یکسره خورشید شوند
اگر از مِهرِ تو تابد به وجودم نظری
ای که در دشتِ دلت رودِ اجابت جاریاست
مرحمت کن به بیابانِ دلم کن گذری
خونِ احساس به رگهایِ دلم لخته شدهاست
بی مددکاریات ای دوست ندارم جگری
آنچه رفتهاست که رفتهاست، ولی زود بیا
شاید از عمرِ به جا مانده ببینم ثمری
اگر از بخششِ تو انجمنی شاد شوند
مطمئن باش که این کار ندارد ضرری
شربتِ زندگیام تلخ شد از زهرِ سکوت
با سخنهایِ پُر از شور بیفشان شکری
وقتِ تکبیرِ اذان، چشمِ طلب باز کنم
تا که در باغِ نگاهت بزنم بال و پَری
هر زمان، قصد کنی پا به رکابت هستم
دمِ صبحی، سرِ ظهری، سرِ شب یا سحری
لحظهای در نظرِ خاطرهها ساکن شو
ای که هر لحظه به ابیاتِ دلم در سفری.
#حسینعلی_زارعی
علت چشمان سرخ و
صورت زردم تویی
دیدمت با دیگری،
باور نمیکردم تویی
#مجید_ترکابادی💔
دعا کردم که برگردد، شده با دیگری باشد
دعاهایی به این تلخی همان بهتر نمیگیرد...
#نفیسه_سادات_موسوی
سیب سرخ گونهی محبوب گندمگون من🍎
تــا فـریبــم داد فـهـمیدم کـه مـن هــم آدمــم!
#سعید_بیابانکی
به تب و لرز تلخِ تنهایی، به سکوتی که نیست عادت کن
درد وقتی رسید و فرمان داد، مثل سرباز خوب اطاعت کن
سعی کن وقتِ بی کسی هایت، گاه لبخند کوچکی بزنی
فکر فردای پیری ات هم باش، گریه هم می کنی قناعت کن
زندگی می رود به سمت جلو، تو ولی می روی به سمتِ عقب
شده ای عضوِ «تیمِ تک نفره»، پس خودت از خودت حمایت کن
بینِ تن های خالی از دلِ خوش، هی خودت را بگیر در بغلت
دزدکی با خودت برو بیرون، و به تنهایی ات خیانت کن
گرچه خو کرده ای به تنهایی، گرچه این اختیار را داری
گاه و بیگاه لذت غم را با رفیقانِ خویش قسمت کن
شعر، تنها دلیلِ تنهایی ست؛ هر زمان خسته شد دلت، برگرد
ماشه را سمتِ دفترت بچکان، شعر را تا همیشه راحت کن
امید صباغ نو
شک ندارم که اگر پای تو در بین نبود
''جنت آباد'' جهنم شدنش حتمی بود
#امید_صباغنو
گفت: اولین نشانهی عاشق شدن غم است؟
بوسیدمش به گریه و گفتم: غمت مباد!
#فاضل_نظری
نخ به پایِ بادبادکهایِ کم طاقت مبند
زندگی را هر چه آسانتر بگیری بهتر است
#فاضل_نظری
آبادی شعر 🇵🇸
نخ به پایِ بادبادکهایِ کم طاقت مبند زندگی را هر چه آسانتر بگیری بهتر است #فاضل_نظری
حکایت ماست با خیلیها تو این دورو زمونه.
تلاش بیخودی میکنیم برا نگه داشتن انسانهای سست عنصر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
یک روز میاید و بماند که چه دیر است
روزی که نفهمد که چه گفتیم و که بودیم
#حامدعسکری
گفتم بمان ، نماند و هوا را بهانه کرد
بادي نمي وزيد و بلا را بهانه کرد
مي خواستم که سير نگاهش کنم ولي
ابرو به هم کشيد و حيا را بهانه کرد
آماده بود از سر خود وا کند مرا
قامت نبسته دست ِ دعا را بهانه کرد
من صاف و ساده حرف دلم را به او زدم
اما به دل گرفت و ريا را بهانه کرد
اما ، اگر ، نداشت دلش را نداد و رفت
مختار بود و دست قضا را بهانه کرد
گفتم دمي بخند که زيبا شود جهان
پيراهن سياه عزا را بهانه کرد
مي خواستم که سجده کنم در برابرش
سجاده پهن کرد و خدا را بهانه کرد
مي رفت سمت مغرب و اوهام دور دست
صبح سپيد و باد صبا را بهانه کرد
او بي ملاحظه کمرم را خودش شکست
حال مرا گرفت و عصا را بهانه کرد
بي جرم و بي گناه مرا راند از خودش
قابيل بود و روز جزا را بهانه کرد
#سیدمهدینژادهاشمی
بهلول وار فارغ از اندوه روزگار
خندیده ایم! ما به جهان یا جهان به ما
#فاضلنظری
دیگر اینبار مشو پیگردم
نیست ممکن که دگر برگردم
گرچه سخت بود ولی یاد ترا
کلا از خاطره ها کم کردم
#مصطفی_پیوندی_سرخه
آبادی شعر 🇵🇸
دیگر اینبار مشو پیگردم نیست ممکن که دگر برگردم گرچه سخت بود ولی یاد ترا کلا از خاطره ها کم کردم
👏👏👌👌
ارسالی اعضا در لینک ناشناس🌸🌷🌷