eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
لبریز شود از تو هوایم ای کاش یک شب برسد به تو صدایم ای کاش بستم هر روز با تو عهدی تازه از عُهده‌ی عَهد خود برآیم ای کاش
خانه دلتنگ و همه پنجره‌ها حیرانند کوچه‌ها منتظر آمدن مهمانند باز چشم غزل جمعه شدیدا ابریست مژه‌ها سربه هوا تشنه لب بارانند عقربه هی پی تقدیر خودش می‌چرخد خسته از این همه تکرار همه یارانند یک نفر رفته ولی دیر شده آمدنش عید را فلسفه‌ی آمدنش می‌دانند التماس دعا
شبی ز قدِ تو افتاد سایه بر دیوار هنوز، عاشقِ بیچاره رو به دیوار است... ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
هدایت شده از آوای سکوت
🍁🍃 موسیقی غصه‌هاست آوای سکوت دنیای نگفته‌هاست، بلوای سکوت از کوچهٔ تنهایی خود رد شده‌ام با پای خودم که خیر! با پای سکوت @avayesokut
🌼
شبِ بیهوده ی ما را چه به خیر ؟! خیر آنجاست که دلداده و دلداری هست ...
نسیمی روی دوشش میهمان شد...استراحت کرد پس از آن روسری از روی مویش رفعِ زحمت کرد برایم شیطنت می‌کرد و روی شانه می‌آمد گمانم گفت سنگین باش...مویش را نصیحت کرد به آرامی پریشان کرد خاطرجمعیِ ما را اصولِ دلبری را مو به مو امشب رعایت کرد دهانم را به صرفِ بوسه‌ای از طعمِ لب‌هایش به لبخندی به این مهمانیِ پُرشور دعوت کرد به قدری چرخ زد با دامنِ گلدار و رنگینش که عطرِ دامنش را با تمامِ خانه قسمت کرد...
مقصدِ عشق آنگونه که گفتند به ما ، روشن نیست دوستان نیمه‌ی راهید اگر، برگردید
عمری‌ست بی‌قرار، به سر می‌بریم ما بر این قرار تا نفس آخریم ما همراز روضه‌ها و نواخوان نوحه‌ها دمساز سوز سینه و چشم تریم ما ما را به سر هوای شهیدان بی سر است از سر گذشته‌ایم چو بر این سریم ما نام حسین محشر عظمای جان ماست جان‌دادگان زنده‌ی این محشریم ما محشر به پا کنیم به فریاد یا حسین امروز لشکر شه بی‌لشکریم ما ما را به دست، پرچم صبر و بصیرت است با عشق و شور همدم و هم‌سنگریم ما ما امّت نه دی و اهل حماسه‌ایم مرد جهاد و هم‌قدم حیدریم ما حرف ولیّ ماست که «من انقلابی‌ام» در راه انقلاب ز جان بگذریم ما با طلحه و زبیر بگویید تا ابد عمّاروار هم‌نفس رهبریم ما «اَلفتنةُ أشدُّ مِنَ القَتْل» خوانده‌ایم هرگز ز جرم فتنه‌گران نگذریم ما با فاتحان بدر ز سازش سخن مگو امروز رهسپار دژ خیبریم ما چشم انتظار منتقم آل مصطفی چشم انتظار معرکه‌ی آخریم ما
تصویر عشق در نم چشمت زلال بود اما سراب چشم‌ قشنگت خیال بود بااینکه روز و شب به تو مشغول شد دلم دیدار تو در آینۀ دل محال بود از باغ عشق، سیب تو را چید قلب من افسوس! سیب سرخ درخت تو کال بود من با یقین به سمت تو ای عشق آمدم غافل از اینکه دیدن تو احتمال بود در انتظار بارش عشقت گذشت عمر آخر همیشه شهر دلم خشکسال بود من در قفس به شوق تو پر می‌زدم؛ اگر- بر دوش عشق و شانۀ اندیشه بال بود آغوش را برای که وا می‌کنی؟ بگو! جز من برای هر که به در زد حلال بود؟ از بخت بد، شبی که به پابوس آمدم همراه من چه بود؟ زبانی که لال بود! اصلا مرا به شعر عزیز دلم  چه کار؟ این هم غزل نبود! فقط عرض حال بود در چشم تو به نقش خوش عشق زل زدم تصویر عشق مثل سرابی زلال بود