eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
1.9هزار ویدیو
32 فایل
راه ارتباط با آبادی شعر: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
ای تکیه‌گاه و پناه زیباترین لحظه‌های پرعصمت و پرشکوه تنهایی و خلوت من! ای شط شیرین پرشوکت من ای با تو من گشته بسیار در کوچه‎های بزرگ نجابت ظاهر نه بن‌بست عابر فریبندهٔ استجابت در کوچه‎های سرور و غم راستینی که‎مان بود در کوچه‌باغ گل ساکت نازهایت در کوچه‌باغ گل سرخ شرمم در کوچه‎های نوازش در کوچه‎های چه شب‌های بسیار تا ساحل سیمگون سحرگاه رفتن در کوچه‎های مه‌آلود بس گفت‌وگوها بی‌هیچ از لذت خواب گفتن در کوچه‎های نجیب غزل‌ها که چشم تو می‌خواند گهگاه اگر از سخن باز می‎ماند افسون پاک منش پیش می‎راند ای شط پر شوکت هر چه زیبایی پاک! ای شط زیبای پرشوکت من ای رفته تا دوردستان آنجا بگو تا کدامین ستاره است روشن‎ترین همنشین شب غربت تو؟ ای همنشین قدیم شب غربت من ای تکیه‎گاه و پناه غمگین‎ترین لحظه‎های کنون بی‎نگاهت تهی مانده از نور در کوچه‎باغ گل تیره و تلخ اندوه در کوچه‎های چه شب‌ها که اکنون همه کور آنجا بگو تا کدامین ستاره است که شب‎‌فروز تو خورشید پاره است؟
بخند، خنده سلامِ زبان مشترک است که در تمام جهان یک نشان مشترک است زمان گفتنِ آرامِ دوستت دارم جواب آینه‌ها یک بیان مشترک است بخند، خنده بهار است... خنده خورشید است برای تازه‌شدن یک جهان مشترک است برای شاد شدن یک بهانه پیدا کن که خنده حاصل یک ناگهان مشترک است بخند، خنده به لب‌های ناز می‌آید شرابِ شعر در این استکان مشترک است برای شادی گنجشک‌های بی‌سامان کتابِ دست تو یک آشیان مشترک است همین که زنده و آرام و ساده‌ای، کافی‌ست که زندگانی یک داستان مشترک است...
سردار قاآنی خطاب به کانالهای ایتایی و تلگرامی : یک دقیقه زبون به دهن بگیرید ببینم میخوام چکار کنم😂
🇵🇸🇵🇸🇵🇸🇵🇸🇵🇸🇵🇸🇵🇸🇵🇸🇵🇸🇵🇸 قسم به شاخهٔ از درد خستهٔ زیتون به زخم های نهال شکستهٔ زیتون به سرخی شفق پشت ابر های سیاه قسم به ریشه در خون نشستهٔ زیتون به حق حقِ نفس او به گردش دوران قسم به رشتهٔ تسبیحِ هستهٔ زیتون قسم به مرگ همان دم که می رسد از راه قسم به تیرگی چشم بستهٔ زیتون قسم به حجلهٔ سرخ شکوفه های سپید به شور سینهٔ از غم گسستهٔ زیتون که صبح میشود اخر شب شکیبایی به سرنوشت سپید و خجستهٔ زیتون
هرچند که خونی است سراپای فلسطین زیباست ولی چهرهٔ فردای فلسطین زخمی است درختان پرانگیزهٔ زیتون آزادی قدس است تسلای فلسطین باید کفن عشق بپوشیم و بجنگیم کفر است به والله تماشای فلسطین از خویش گذشتند شهیدان که پس از این خم‌تر نشود قامت رعنای فلسطین با سنگ یقین تاخته بر آتشِ رگبار زیبا و غریب است معمای فلسطین می‌جوشد از اعماق جهان چشمهٔ غیرت می‌ریزد از اطراف به دریای فلسطین یک غزّه سکوتیم و اگر لب بگشاییم کوبنده‌ترین می‌شود آوای فلسطین مردانگی و مِهر ببارید، رسیده است امروز، همان روز مبادای فلسطین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با زخم و با لبخند، کانون تماشایید در خون و خاکستر چطور اینقدر زیبایید؟ چون رودها در بستر خود تا ابد جاری چون کوه‌ها در خانهٔ خود پای‌برجایید وقتی صدای العطش می‌آید از هر سو محکم‌ترین آیات بارانید، دریایید هم‌داستان نوح، در پیکارْ طوفانی هم‌قصهٔ ایوب در غم‌ها شکیبایید هرچند بی‌رحمند و بی‌رحمند و بی‌رحمند هرچند تنهایید و تنهایید و تنهایید میدان جنگ است این که می‌خواند شما را باز شیپور جنگ است این که می‌گوید: «بفرمایید» تکبیرها! تکبیرها! گاهِ رجز آمد شمشیرها! شمشیرها! باید به رقص آیید
سودای جنگ تن‌به‌تن داریم در قدس ما پاسخ دندان‌شکن داریم در قدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از شعـرهـای نـاب
دستخط شهید حاج‌قاسم سلیمانی 🔹️بسم الله الرحمن الرحیم دفاع از فلسطین برای ما شرف و عزت است و ما این را با هیچ متاعی در دنیا معامله نخواهیم کرد. الدفاع عن فلسطین بالنسبة إلینا هو الشرف و العزّة، و نحن لن نبیع هذا بأي من متاع الدنیا.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
القدس لنا...
ما پرتوی از طلوع فردا هستیم لبخند خوشی بر لب دنیا هستیم ما لشکر رهبریم، القدس لنا ما برگ و بر درخت طوبی هستیم
دنیا همه ظلم، سربه‌سر عصیان است ‌هر‌سو که نگــاه می‌کنی حرمان است فـــرداست که طـوفان بلا خواهد شد آن آه که در نهـــــاد مظلــــومان است
تندیس حقوقِ بی‌بشر: اسرائیل آمیزه‌ای از جنون و شر: اسرائیل ای دل! به هواخواهی یاران شهید فریاد بزن که
به‌مناسبت در بین سکوت و همهمه می‌آییم پر شور و بدون واهمه می‌آییم هیهات که لحظه‌ای بمانی تنها ای قدس! دوباره ما همه می‌آییم از شبنم شوق، چشم دل را تر کن فریاد بزن گوش فلک را کر کن این حرف دل تمامی زیتون‌هاست آزادی قدس می‌رسد، باور کن! صبحیم که با پرچم نور آمده‌ایم با غیرت و عزت و غرور آمده‌ایم از مشت گره کرده‌ی ما معلوم است با شور حماسه‌ی حضور آمده‌ایم در آتش ظلم، شعله‌ور اسرائیل معنای حقوق بی بشر اسرائیل مشتی به دهان کفر و استکبار است فریاد بلند
پایِ کاریم... شد خاک غزه غرق خون از خون پاکان تاکی چنین خاموش باشی ای مسلمان در راه حق ،سرکِش خروش غیرت از جان مُشتی بزن در راهِ نابودی شیطان ما امت پیروز در هر کارزاریم در راهپیمایی دوباره پایِ کاریم برخیز جانا،غزه اینک بی پناه است صد پاره جسم کودکان بی گناه است رخسارشان از شعله و آتش سیاه است تنها نصیب مادران اندوه و آه است از مادران غزه اینک شرمساریم در راهپیمایی دوباره پایِ کاریم ظلمش نصیب مادران باردار است کودک کشی هایش برایش افتخار است تاریخ از این حد جنایت شرمسار است او مایه ی ننگ تمام روزگار است روزی گلویش را به سختی می فشاریم در راهپیمایی دوباره پایِ کاریم خون است در کام مسلمانان غزه بر لب رسیده از جنایت ،جان غزه خالی ست از یک لقمه ی نان،خوان غزه گردد دوباره موسم طوفان غزه باز از حماسه صفحه ای نو می نگاریم در راهپیمایی دوباره پایِ کاریم ما قاتل این دشمن بی آبروییم آری بلای جان خصمِ زشت خوییم آماده ی نابودی و سرکوبِ اوییم برخیز از جان،مرگ بر صهیون بگوییم تا اینکه این فریاد را از جان برآریم در راهپیمایی دوباره پایِ کاریم مرگ است در خواب فراموشی غُنودن ننگ است در این راهپیمایی نبودن کافی ست شاعر ،شعر همراهی سرودن برخیز باید عرصه ای از نو گشودن هر آن به الطاف خدا امّیدواریم در راهپیمایی دوباره پایِ کاریم دشمن اگر سردارهامان را بگیرد روزی اگر از یک یک ما جان بگیرد حاشا که بگذاریم او سامان بگیرد باید مسلمان از ستم تاوان بگیرد ما امتی در صحنه و پر افتخاریم در راهپیمایی دوباره پایِ کاریم ما حاج قاسم های ایرانیم ،آری سیدرضی های خروشانیم،آری ما زاهدی هستیم طوفانیم،آری در عرصه حاضر،مردِ میدانیم آری این سرزمین عاشقی را دوست داریم در راهپیمایی دوباره پایِ کاریم این سرزمین با صلابت ایستاده این مرزِ ایمان و بزرگی و اراده با مردمی حاضر به میدانِ افاده هرگز به جیش الظلم ها فرصت نداده داغی به جان دشمنِ خود می گذاریم در راهپیمایی دوباره پایِ کاریم
اثبات شده که مرد این میدانیم تا مرگ به پای عهد خود می مانیم ما پشت سر مهدی زهرا  یک روز در قدس نماز جمعه را می خوانیم
عزم و توکل داشتن یعنی که پیروز است دستان خالی بر هیاهوی کلاهک‌ها طوفان الاقصی انتقام خون مظلوم است آزادی قدس است پایانی به بختک‌ها وقتی گره خورده فرج با حذف اسرائیل آماده‌ی جنگیم با ابلیس مسلک‌ها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وقتش شده چشم فتنه‌ها را بزنید فـــردا نه وُ بعداََ نه وُ... حالا بزنید کانون تمـام این شر اسرائیل است پس ضربه سخت را به آنجا بزنید
ای فلسطین! ای به خون آغشته تن ای قهرمان چ۰۰چ برخیز ای صدایت ، تندر غرّان نهیبت ، آذرخش ای نعره ات ، بیدارگر ای استوار چون کوه ای آتشفشان برخیز ای فلسطین! ای همای سایه گستر ای عقابِ بال و پر بشکسته از تزویر دوران ای به قافِ عشق بنمودی وطن ای مخلّد آشیان برخیز گرچه انبوهٔ ملخ‌های بیابان باغهای سبزِ زیتون تو را پَرپَر نمودند برگ برگ گرچه همچون سوسکهای بی سر و پا می‌جهند در جوی‌های پُر شده از سدر و کافور از لجن ، از مرگ گرچه چون ، سگهای وحشی هار و عریان و هراسان سر به دیوار تو دارند هر زمان یا که چون زالوی خون آشام در چرکاب و ماتم مانده‌اند حیران و سرگردان. ای شناور رود، ای بحرِ خروشان، پُرتوان برخیز ای فلسطین ! ای سراپا غیرت ، ای مهدِ رشادت ای شهادت در شهادت در شهادت سربلند ، ای جاودان برخیز از تو می‌ترسند غزه ! از تو آری آری ، از تو از تو ، از تیر و کمانت مردِ صهیون سخت می‌ترسد. دائما دارد می‌لرزد به خود آری، به چشمانِ خودم دیدم که : آن بیت‌ها، آن دیوارها، آن مرزِ پوشالی و آن پودها و تارِ عنکبوتی سخت لرزان‌ است. دیده ام آری که آن دلها ، آن فکرها , آن سرهای توخالی پریشان است. گوش کن ، زیبا فلسطین! می‌رسد دارد بگوش اینک صدای نالهٔ بشکستنِ دیوارِ نامردی و لای استخوانی که زده از آستین بیرون. اندکی دیگر بگیر دندان خود را بر جگر ای منادی ظهور ای مفتَخَر! می‌رسد از راه سَحَر می‌دَرَد این پرده‌های درهمِ شب را که در آن پرسه زد زاری کنان شیطان. برخیز برخیز ای فلسطین! ای شهامت می‌کند در سینه ات طغیان ای به دستانِ تو انجیل و به دل پَر می‌زند قرآن ای غزل را قافیه ، ای قبلگاهٔ آسمان برخیز
عشق بعضي وقتها از درد دوری بهتر است بي قرارم کرده و گفته صبوری بهتر است توی قرآن خوانده ام... يعقوب يادم داده است: دلبرت وقتی کنارت نيست کوری بهتر است نامه هايم چشمهايت را اذيت مي کند درد دل کردن برای تو حضوري بهتر است چای دم کن... خسته ام از تلخی نسکافه ها چای با عطر هل و گلهای قوری بهتر است من سرم بر شانه ات ؟... يا تو سرت بر شانه ام؟... فکر کن خانم اگر باشم چه جوری بهتر است
هر جا نبود شرم ، به تاراج رود حُسن ویران شود آن باغ که بی‌در شده باشد