eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.4هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
1.5هزار ویدیو
18 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
وداع معنی‌ات از لب‌گشودن‌هاست ای غافل پری گردد پریشان آخر از خندیدن مینا
کلبه ی شعر https://eitaa.com/shaeranehayemahkhaky آبادی شعر https://eitaa.com/abadiyesher سرزمین شعرها https://eitaa.com/sarzaminesher شاعران حوزوی https://eitaa.com/shaeranehowzavi گلچین شعر https://eitaa.com/golchine_sher اشعار حسینی https://eitaa.com/asharehoseini14 انار سرخ عشق https://eitaa.com/nardohdar1
🌼🌼🌼
عاشقان هم همه خوابند در این موقع شب بی گمان یک دل ویران شده از عشق فقط بیدار است
🌸 به نام خداوند جان‌آفرین حکیم سخن در زبان آفرین ⭕️ گروه تبادلات شعر چکاوک تبادل فهرستی بین کانال‌های شعر و ادبیات سلام و عرض ادب خدمت دوستان بزرگوار زمان تبادل فهرستی: روز‌های جمعهٔ هر هفته از ساعت ۲۲ شب تا ۸ صبح روز شنبه که فهرست رو باید دوستان فروارد کنند کانال‌هاشون به عنوان پست آخر کانال. گروه در طول هفته بسته است صبح جمعه‌ها باز می‌شه که دوستان فرصت دارند تا ساعت ۲۰ شب لینک بفرستند گروه تبادلات شعر چکاوک: https://eitaa.com/joinchat/430375690C000ac4df89 برای شرکت در تبادل عضو گروه بشید 👆
📖السَّلامُ عَلَيْكَ يا خَليفَةَ رَسُولِ الله صَلَّى الله عَلَيْهِ وَآلِهِ... ای مهربان من تو کجایی که این دلم مجنون روی توست که پیدا کند تو را ای یوسف عزیز چو یعقوب صبح و شام چشمم به کوی توست که پیدا کند تو را 🕋
قسم به صبح و به مشق قلم که خواهد گفت؛ به نام عشق که هر چیز خوب یعنی تو ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
دیدم که شهر پر از عـطر مریم است گفتند باز روسریت را تکانده ای...
به زنجیر تعلق گرچه محکم بسته‌ام دل را نسیمی گر وزد بر طُره ی دلدار می‌لرزم
وقت طلوع شد ای یار بنگر به شام تارم بنگر به درد‌هایم بر چشم اشکبارم بازا که بی رخ تو شب ماندنی است آری مگذار تا بماند این‌گونه روزگارم دیدم بهار و گل را گفتم تو هم می‌آیی باران به اشتیاقت برده بسی غبارم ای ماه من کجایی؟ ای نوبهار جان‌ها! بازآ که نیمه‌جانی است بی‌مرکب و سوارم دنیا بدون رویت زندان و درد دوری است دل‌ها همه خزانی است بازآ دگر نگارم با مقدمت بهاران سر می‌زند به این ملک بازآ که با وجودت پر گل شود دیارم
ما را مگو حكايتِ شادی، كه تا به حشر ماييم و سينه‌ای كه در آن ماجرای توست
امام صادق ما را شبانه می‌بردند به زور نیزه و با تازیانه می‌بردند به دست‌های نحیفش طناب می‌بستند عزیز فاطمه را آمرانه می‌بردند چرا رعایت پیری او نمی‌کردند؟ چرا امام مرا دشمنانه می‌بردند! ز دشمنان علی انتظار خیلی نیست مراد سلسله را وحشیانه می‌بردند... عبا به دوش ندارد امام ما، ای کاش! میان کوچه‌ و شب، مخفیانه می‌بردند مگر گناه امامم بجز سیادت بود؟! چگونه لشکریان بی‌بهانه می‌بردند؟! حرامزاده و خائن برای دشمنی‌اش از آسمان امامت نشانه می‌بردند غلام خانه نشست و به گریه با خود گفت: مرا به جای امامم چرا نمی‌بردند؟! تمام برکت خانه صفای صحبت اوست صفا و برکت ما را ز خانه می‌بردند... تمام زمزمه‌ام در رثای او این است: «امام صادق ما را شبانه می‌بردند...» https://eitaa.com/joinchat/462225463Cd56d410381
از یـاد تـو بـرنـداشـتـم دسـت هـنـوز دل هست به یاد نرگست مست هنوز گر حال مرا حبیب پرسد گویید بیمار غمت را نفسی هست هنوز
رفتم که به نجوای دلم گوش کنم تا یاد تو را به شرط چاقوش کنم دور از تو جناغ می‌شکستم با تو دور از تو نشد تو را فراموش کنم
ما کوه غرور و ادعاییم آقا مشغول دعا که نه، اداییم آقا دنبال تو بودیم ولی گمشده ایم! این جمعه نشد به خود بیاییم آقا...
🏴 -لطفا حق روضه ادا شود- یاورِ بی ضرر و یارِ وفادار نداشت داشت شاگردانِ خِبره؛ ولی یار نداشت بود از نسل علی(ع)...حیف ولی دور و برش قنبر و مالک و سلمانِ وفادار نداشت هر چه از نقشهٔ دشمن-شکنی ها میگفت برملا میشد و یک راز-نگهدار نداشت حضرتِ شیخ الائمه(ع) چقدَر بود غریب هیچکس با خودش و دغدغه اش کار نداشت غیرِ هارونِ عزیزِ مکّی...آنکه سریع- رفت در آتش عشقش! غمی انگار نداشت شعله ها سرد شد و ذره ای آسیب ندید قلبِ او بود سلیم و دل بیمار نداشت نیمه شب بود که شد قصدِ جسارت آغاز کوچه غوغا شد و جز فتنهٔ اشرار نداشت خانهٔ امنِ امام ِ صادق(ع) شد ناامن دشمنش آمد و جز نیتِ آزار نداشت آنقدَر با تشر و با عجله می بردند وقتِ برداشتن و بستنِ دستار نداشت می دوید و نفَسَش سوخت و میخورد زمین کاش مرکَب به سرآسیمگی اجبار نداشت عرقِ پیشانی رویِ محاسن می‌ریخت حالش آشفته شد و رنگ به رخسار نداشت کوچه، دستِ بسته، پای برهنه، دشنام... غربتش فرقی با حیدر کرار(ع) نداشت عضو عضوِ بدنش یکسره از کار افتاد کاش زهر آن همه بر کشتنَش اصرار نداشت پیرهن بر تنش و ماند عقیقش در دست پیکرش زخم نشد! نیزهٔ بسیار نداشت تشنه جان داد ولی بود سرش بر بدنش تنش عریان نشد و خندهٔ انظار نداشت!
بسمه تعالی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی قم با همکاری امور بانوان اداره کل سازمان تبلیغات اسلامی قم،مجمع جوان ستایشگر و گروه فرهنگی رَحیل به مناسبت دهه‌ی کرامت برگزار می‌کند: ✅محفل ملی شعر 🔹با شعرخوانی اعظم سعادتمند زهرا سادات هاشمی عاطفه جوشقانیان سیده فرشته حسینی سیده نرگس میرفیضی راضیه جبه داری فاطمه زاهد مقدم منصوره محمدی مزینان مهتا صانعی محدثه آشتیانی 🔹با‌اجرای رقیه خلف زاده 🔹همراه با رونمایی از دو کتاب‌ (بازدَم و هَم‌دمَ) سروده‌‌های سمانه خلف زاده 🔹زمان:شنبه،۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۳،ساعت ۱۷تا ۱۹ 🔹مکان:قم،خیابان جمهوری،نبش کوچه(۶)،اداره کل تبلیغات اسلامی،سالن کوثر 🔹به همراه اهدای هدیه‌ی یادبود به همه‌ی حضار گرامی... 🔹حضور برای عموم بانوان آزاد است @shaeranehowzavi
هزار طایفـه آمد، هــــزار مکتب رفت و ماند شیعه که قالَ امامِ صادق داشت علیه السلام
در سینه دلی همیشه عاشق داریم با آل علی دلی موافق داریم پاینده تر از ما چه کسی دیده که ما اندازه ی دهر قالَ صادق داریم
نسیم روضه و عزا وزیده سوی صحن‌ها سلام ثامن الحجج ، سلام صاحب عزا
هر کجا رفتیم داغی بر دل ما تازه شد سوخت آخر جنس ما از گرمی بازارها
به تعلیم بشر مولای مکتب هرزمان برخاست به تأییدش خدا فرمود: برپا! پس جهان برخاست شگفت‌انگیز توحید مفضل شعله‌ور می‌شد که وقت خواندنش دود از سر افلاکیان برخاست میان شیعیان با او، حکومت فتنه می‌انداخت تقیه نشر پیدا کرد و فتنه از میان برخاست و مفتاح الحقیقه قفل‌های بسته را وا کرد و مصباح الشریعه نور شد تا آسمان برخاست چنان مور و ملخ عرفان کاذب رخنه در دین کرد که صادق با لوای حق به جنگ غالیان برخاست کسی که کربلا را در قیام علم او آموخت در این مکتب همیشه سربلند از امتحان برخاست زُراره، حِمْیَری، جابر، امینی، مجلسی، طوسی تبار دوستان در اصل از این دودمان برخاست غبار قبر حیدر را نخستین بار او بوسید پس از آن بوسه، در شهر نجف آن آستان برخاست چو هارون در تنور امتحانش می‌توان افتاد ولی از سُفره‌ی مِهرش چگونه می‌توان برخاست :: پسر یک‌بارِ دیگر ارث غربت برد از مادر دوباره در مدینه آتشی از آشیان برخاست میان کوچه می‌افتاد و هی می‌گفت وا اُمّاه! بمیرم من که از جانش نوای الامان برخاست دل اولاد او خون شد که او در کاخ حمرا رفت همینجا بود که آه از نهاد روضه‌خوان برخاست گمانم روضه‌ی شیخ الائمه این سخن باشد کجا در مجلس منصور، چوب خیزران برخاست؟! امان از مجلس شام و امان از خاطرات تلخ که طفلی بر زمین افتاد هرجا ساربان برخاست :: رقیه گوشه‌ای زانو بغل کرد و به خود می‌گفت چرا بابا سرت آمد، ولیکن بوی نان برخاست
هی میرویم و جاده به جایی نمی‌رسد قولی که عشق داده، به جایی نمی‌رسد چون کوه، پای حرف خودم ایستاده‌ام کوهی که ایستاده، به جایی نمی‌رسد! دریا هنوز هست ولی مانده‌ام چرا این رود بی اراده به جایی نمی‌رسد؟! دنیا همیشه عرصه‌ی پیچیده بودن است دنیا که صاف و ساده به جایی نمی‌رسد! تاریخ را ورق زدم و مطمئن شدم هرگز کسی پیاده به جایی نمی‌رسد ما را برای در به دری آفریده‌اند هی می رویم و جاده به جایی نمی‌رسد من حاضرم قسم بخورم مست نیستم این چند جرعه باده به جایی نمی رسد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا