سرگیجـهام گــرفته از ایــن، کـــار بـــاز هـم
هـــی لـب گـــرفتن از لب ِ سیگـــار بــاز هــم
مشتی کتاب و دفتر و یک چـای ِ تلــخ رنـگ
تـکرار کــردن ِ دوبــارهی تـکــرار، بــاز هــم
هی بــیقــرار گشتن و، در خــود قــدم زدن
هــی زل زدن بــه ساعت ِ،دیـــوار بــاز هــم
ساکت شدن.....تــرانهی دیــدار ســر زدن
ناخن زدن بـــه زخـمهی گیتـار، بــاز هــم
از ارتفاع ِ خـــاطـــرههـایش، نــگــاشتـن
سُر خُوردن از بلنــدی، خــودکـار بــاز هــم
تکــرار کردن ِ همهی سالهــای ِ خــــود
رفتن بـه لحظه لحظهی، دیدار بـاز هــم
دیشب دوبـاره آمــدهای....خواب بودهام
چشمان ِ مــن نگشتـه ســزاوار، بــاز هــم
یک تـکه از نـگاه ِ تــو در آب، مــانده بود
صف بسته پشت ِچشمه، خریدار بـاز هــم
#علی_سعادتخانی
"بادا سپید، روی تو ای سرزمین سبز
هر گوشه از تو رشک بهشت برین سبز
هر سو نهاده دست زمرد نشان حسن
در جای جای دامن تو نقطهچین سبز
در حلقهی ظریف تراش طلای زرد
آنجا نشانده زرگر هستی نگین سبز
هر سال با تجلّی خورشید لاله ها
داغی چو لعل ناب نهد بر جبین سبز
از بهر صید مرغ دل من نهادهای
گاهی کمان سرخ و زمانی کمین سبز
هر جا سخن ز بیش و کم سبز گفتهاند
اینجا حکایتیست چنان و چنین، سبز
یاقوت سرخ و لعل مذاب و عقیق ناب
در آستین تاک بوَد همنشین سبز
کم نیست در بساط جهان خوب دلنشین
دارد ولی صفای دگر دلنشین سبز
دل میبَرد ز عارف شوریده در خزان
آنگه که رنگ زرد شود جاگزین سبز
ای لالههای سرخ سرافراز باغ عشق
دستی بر آورید از این آستین سبز
عمری (سعید) در خط خونین لالهها
همواره دل نهاده به عشق قرین سبز
#سعید_بداغی
خواستم باغ رُخَش را،به ادب داد پیام:
«به فلانی برسانید که آدم باشد»
#معنی_زنجانی
صدای استکان و قند و چایی
هوایِ دلخوشِ گلخند و چایی
تمامِ تلخیِ صبحِ مرا بُرد
همین شیرینیِ لبخند و چایی!
#صفيه_قومنجانی
با یهودی کردن ما اهل قبله بی صدا
تازه میفهمم چرا با پنبه، شنبه قافیهست
#نفوذ
#اصحابسبت
✍#اسماعیلعلیخانی
✒️@sherkadeh
پاییز چشمهای مرا نمگرفته است
آقای من دوباره دلم غم گرفته است
همسایهایم و باز دلم تنگ مشهد است
درد فراق حال مرا هم گرفته است
شمسالشموس هستی و خورشید پروری
مهر تو در سراسر عالم گرفته است
گاهی همین که عطر تو در صحن میوزد
چه درد ها نبوده که مرهم گرفته است
از بس رئوف هستی و باب کرامتی
هرکس رسیده لطف دمادم گرفته است
حاتم که خود گدای سر سفرهی شماست
افسوس میخورد که چرا کم گرفته است
باور نمیکنم که تو باشی و روز حشر
گویند کار و بار جهنم گرفته است
آقا بخوان که راهی مشهد کنی مرا
همسایه ات دوباره دلش غم گرفته است
#محمد_درّودی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی بارون یهو همه رو خادم حرم کرد...
🕊
❣️ العشق
عشقُ وَالعشق، أدراکَ مَاالعشق
شور و شیرین و شعر و غزل عشق
ای دوتا چشمهايت بهشتم
ساقيا جای شير و عسل عشق
صبح شد ای مؤذن کجايی
قصه کم کن که خيرالعمل عشق
چشمش آهوست، شايد خود اوست
ديدمش دوش با يک بغل عشق
یا علیّ بن موسی الرضَا النور
یا علیّ بن موسی الرضَا العشق...
#عشق
#مهدی_جهاندار
ز من مپرس کیام، یا کجا دیارِ من است
ز شهرِ عشقم و دیوانگی شعارِ من است
منم ستارهٔ شام و تویی سپیدهٔ صبح
همیشه سویِ رهت چشم انتظار من است
#سیمین_بهبهانی
بر درگهی سلام که ذلت ندیده است
آن را خدا چو عرش عزیز آفریده است
بر حضرتی سلام که از حُسنِ تربیت
در روزگار از عظمت یک پدیده است
بر نخلهای سلام که در لالهزار علم
از شاخه شاخهاش گل عرفان دمیده است
بر هاجری سلام که در کعبهی عفاف
اوصاف او ز قبلۀ هفتم رسیده است
بر مریمی سلام که موسای اهل بیت
او را به نور عشق و دعا پروریده است
بر دختری سلام که چون جدهاش بتول
او را خدا ز رجس و پلیدی بریده است
معصومهای که پاس حریمش دهد فلک
معصوم نیست لیک به عصمت رسیده است
بر ماه آسمان امامت ستاره است
بر نور دیدگان علی نور دیده است
در اهل بیت فاطمهی دیگر است او
او را خدا ز خیل زنان برگزیده است
خورشید تابناک خراسان عشق را
این ماه قم به چرخ وجاهت سپیده است
بر خواهری سلام که گردون مثال او
جز زینبش به عاطفه دیگر ندیده است
زینب قدش ز داغ برادر شکسته شد
او هم قدش ز هجر برادر خمیده است
بر هجرتش سلام که هجر برادرش
او را ز شهر وحی به ایران کشیده است
آمد برای دیدن روی رضا ولی
او را ندید و بر لب او جان رسیده است
ای در حجاب نور خود از دیدهها نهان!
کو دیدهای که روی تو بیپرده دیده است؟
دامان سبز هر ملکی باغ گل شده است
از چشم زائرت چو گل اشک چیده است
امشب به شوق بوسه به درگاه عزتت
مرغ دلم به سوی حریمت پریده است
خوانم تو را به زمزمهی "إشفعی لنا"
لطفی که بر ولای تو ما را عقیده است
بر درگهت نهاده (مؤید) سر نیاز
جایی ز درگه تو که بهتر ندیده است.
#سید_رضا_مؤید
ﺍﯾﻦ ﻫﻢ ﻋﻨﺎﯾﺘﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﻏﻢﻫﺎﯼ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ
ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺑﯽﮐﺴﺎﻥِ ﻣﺸﻮّﺵ ﮔﺮﻓﺘﻪﺍﻧﺪ...
#عرفی_شیرازی
#حضرت_باران..
سلام حضرت باران سلام حضرت عشق
دوباره عرض ادب احترام حضرت عشق
کویر خشک ترک دیدهایم، بیمهرت
ببار بر سر ما صبح و شام حضرت عشق
دلم گرفته، هوای ضریح میخواهد
بخوان مرا به حرم با مرام حضرت عشق
کرم نموده دلم را، به دامنت بپذیر
کبوترانه، به مشهد بیام حضرت عشق
در آسمان حرم بال و پر زدن عشق است
اسیر حال خوش کفترام، حضرت عشق
به آستان شما، شوق خادمی دارم
مرا غلام حریمت بنام حضرت عشق
خلاصه ، آنچه که گفتم عرض حالی بود
نگاه مهر شما مُستَدام، حضرت عشق
#علی_موحد
#امام_رضا_علیهالسلام
مانند باغ خرّم رویت بهاری نیست
مانند قلب زخمی من هم اناری نیست
از هرطرف گنجشک قلبم سنگباران شد
جز دست پرمهرت برایم شاخساری نیست
تنها بهفکر این دل تنها و عاشق باش
شایستۀ تورت بهجز این دل شکاری نیست
زندان آغوش تو مأوایی است بیهمتا
غیر از همین، بین من و غصه حصاری نیست
آنقدر باریدم که از جانم کدورت رفت
آیینهها تارند و بر این دل غباری نیست
راهی به جایی نیست غیر از عشق میدانم
غیر از قطار عشق در دنیا قطاری نیست
آدم برای عشق اصلا روی خاک آمد
دنیا پر از عشق است، غیر از عشق کاری نیست
ای عشق که داری حکومت میکنی بر دل!
از این حکومت -شکر تو- راه فراری نیست
ای عشق! خوبی کن دوباره! باز خوبی کن!
از عشق غیر از خیر و خوبی انتظاری نیست
دارم گدایی میکنم با شعر، عشقت را
جز فقر پیش ما گداها افتخاری نیست
لایمکن الفرار من حکومتک🦋
#زینب_نجفی
#راجی
هدایت شده از اشعار "عاصی"
گر زبانم لال شد تعطیل شنبه، بعد از آن
جای عاصی میشوم شمعون میان دوستان
می رود فرهنگ اسلامی و ایرانی به باد
می شود زرد و سیه رنگ قشنگ بوستان
"عاصی"
😩😩😩
هدایت شده از اشعار "عاصی"
شورای نگهبان تو بیا کاری کن
با قدرت خویش آبروداری کن
مگذار دگر که شنبه تعطیل شود
ما را تو به تدبیر خودت یاری کن!
"عاصی"
🥺🥺🥺
بس شب به دعا ، دو دست برداشتهام
بس روز به راه تو نظر داشتهام
از خویشتنم خیر مبادا همه عمر
گر بی تو ز خویشتن خبر داشتهام ...
#رشید_وطواط
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
یا از لهیب مکر حسودان به دور باش
یا مثل من بسوز و بساز و صبور باش
اهل نظر تواضع بیجا نمیکنند
در چشم اهل کبر سراپا غرور باش
بیاعتنا به سنگزدنها در این مسیر
همچون قطار در تبوتاب عبور باش
روشن نمیشود به چراغی جهان، ولی
یادآور حقیقت پیدای نور باش
این خانه جای زندگی جاودانه نیست
آمادهٔ شکستن تنگ بلور باش
#فاضل_نظری
هَمسادِ قدیمِ بست پایین شمایُم
پا ثابت جشن و گریه، مین روضه هایُم
پِر دادنِما از او محله ها اگر چه
سنگُم بزنی بازُم همی دُو ر و ورایُم
او بچه ایُم که قد کشیده زیر بالت
آمُختَه یِ صحن نوو و ایوون طلایُم
آهو که نِه، کِفتَرُم که نِه، ولی خداییش
موسی کو تِقیِ ولِ لای کفترایُم
یک عمره که پشت پِنجِره گره زِده نخ
هرکس مِرَضی گرفته ،شاهد شفایُم
آرامش محضه دِ حرم که عمریه مُ
جلد حرم و صحن غریب الغربایُم
یک تیکه ی از بهشته اینجه با وجودت
مُ نوکر پادشای ای صحن سرایُم
از دست کریم و قلب پاک مهربونت
محتاج سفر به سرزمین کرب و بلایُم
#محمدجواد_منوچهری
#السلامعلیکیاعلیبنموسیالرضا
@gida13
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
دوستانه
خورشید مده به شام تارم، گمشو!
لبخند مزن به حال زارم، گمشو!
ای عقل عزیز! ای نصیحتپیشه
من حوصلهٔ تو را ندارم گمشو!
#رباعی
#شهرام_شکیبا
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
فرار مغزها
با میل سوی کلّهپزی رفتم دوش
دیدم دوهزار کلّه گویا و خموش
ناگاه یکی کلّه برآورد خروش:
«کو کلّهپز و کلّهخر و کلّهفروش؟»
#رباعی
#شهرام_شکیبا
عاقبتبهخیر
«یکچند به کودکی به استاد شدیم
یکچند به استادی خود شاد شدیم»
آخر پس از این علوم و تحصیل هنر
بیکار نشستهایم و معتاد شدیم!
#رباعی
#شهرام_شکیبا