eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
1.4هزار ویدیو
18 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
خدمت کردی، زندگی‌ات شد پر نور از گردنه‌های سخت کردی تو عبور چندی بودی رئیس جمهور اما با لطف رضا شدی شهید جمهور
🚩 برای شهدای خدمت بوی شکوه سوم خرداد پیچیده عطر شهادت لابه‌لای باد پیچیده اینجا هنوز از فتح خرمشهر می‌گوییم از ملت تاریخ‌ساز دهر می‌گوییم دشت شهادت بار دیگر لاله‌باران است معراج مردان خدا امروز ایران است السابقون السابقون از آسمان آمد گلبرگ‌های هشت گل از ورزقان آمد ای دست پر برگشته‌های از تب دنیا ای پیشمرگان سپاه مهدی زهرا در عرصهٔ خدمتگزاری خوش درخشیدید ای کاش می‌دیدیم آنچه عاقبت دیدید ماندن به پای عهد و پیمان را به ما آموخت این بار ابراهیم در آغوش آتش سوخت هر چه دعا کردیم برگردد نشد افسوس آن روز حتی گریه می‌کرد آسمان توس او مردمی و پرتلاش و باکفایت بود تا لحظهٔ جان دادنش در حال خدمت بود آه ای مجاهد در دل میدان چه می‌کردی؟ در کوه و جنگل زیر آن باران چه می‌کردی؟ ای دادخواه داد محرومان کجا رفتی؟ آه ای شهید زندهٔ ایران کجا رفتی؟ مرد خداباور، خدایاور، خدامحور برگرد سید، رفتنت کی می‌شود باور پیدا شده انگشترت مثل سلیمانی ای جانفدای تازهٔ یار خراسانی ای عزم راسخ، منتهای عزت انسان قربانی جمهوری اسلامی ایران ای هم‌مسیر مکتب سرخ سلیمانی تو تا ابد در خاطر این خاک می‌مانی میز ریاست را رها کردی، هنر اینجاست تصویر آن عمامهٔ خاکی خودش گویاست تو خستگی را خسته کردی، صبر را بی‌تاب پروانهٔ پرسوخته، شمع شب بی‌خواب میلا آقا شد شهادتنامه‌ات امضا با هیئت همراه رفتی رفتنی زیبا شاه خراسان در بهشت آغوش وا کرده از اول مجلس تو را زهرا صدا کرده در جمع مستانی کنار متقین اینک دیدار اربابت هنیئا لک، هنیئا لک سنگین نمودی بیشتر تکلیف ملت را انداختی بر دوشمان بار امانت را مرد خدوم و خاکی ملت خداحافظ ای ماجرای مرگ باعزت خداحافظ @andisheysabz
چگونه از شوک این حادثه برون آییم ؟ نسوختید شما، آن که سوخته ماییم قسم به خون شما، وقت رای دادنمان فهیم و مقتدرانه به صحنه می‌آییم
هدایت شده از ✨نجوای دل✨
هرگز نشدی خسته تو در راه خدا آشفته نشد خاطرت از تیغ جفا پاداش تلاش خالصانه این شد آرام گرفتی تو در آغوش رضا(ع)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با چشم پر از اشک، صفایی دارم با پای دلم، برو بیایی دارم با گنبد و گلدسته و سقاخانه هم صحبتم و عشق رضایی دارم
دوستان امشب نماز لیلة الدفن شهید مالک رحمتی و شهید موسوی فراموش نشه مالک بن اسکندر و سید مهدی ابن سیدمحمدعلی 🔰 بخوانیم تا برایمان بخوانند @KhyaleVasl | خِیـٰـالِ وَصـْـل ✨
◆ از برکت یک سلوک بی پیرایه با عرش شده خانه ی تو همپایه بالاتر از این چیست؟ شدی از امشب با حضرت ثامن الحجج همسایه 🆔@shokofeha_ye_kheal
بسمه تعالی «الهی رِضاً بِقَضائِكَ و تَسْليماً لِامْرِكَ وَ لا مَعْبودَ سِواكَ يا غِياثَ الْمُستَغيثين» آه می‌چسبد شهادت زیر باران بیشتر خادمی در صحن زیبای خراسان بیشتر شمع‌بودن، پرزدن یک‌عمر، پروانه‌شدن بی‌خبر از سوختن در جمع یاران بیشتر ای که بودی در تکاپو مرد میدان‌های سخت! لحظه‌ها همدوش خدمت فصل بحران بیشتر کوه غیرت، بی‌کران، هم‌عهد با آیات نور ای خلوصت شد زبانزد در بهاران بیشتر روی لب‌هایت مگر ذکر چه خواندی تا سحر آسمان لرزید آمد موج طوفان بیشتر نذر کردیم و دعا خواندیم برگردی شما نذر کردیم و توسل‌ها به قرآن بیشتر خواستی باشی رها در مرزهایی بی‌نشان چشمه‌ای جوشیده تا وصل سلیمان بیشتر تو شهیدی لایقت این‌گونه در میلاد عشق هشتمین سرّی که هستی تو خروشان بیشتر شد معطر در هوایت کوچه‌های شهرمان سربلندی در جهان در خاک ایران بیشتر
نوشته‌اند دلم را برای خون جگری بدون گریه زمانه نمی‌شود سپری نیازمند تکامل به گریه محتاج است درخت آب ندیده نمی‌دهد ثمری دو فیض، توشۀ راه سلوک عاشق هست توسل سحری و عنایت سحری هزار نافله خواندن چه فایده دارد اگر نداشته باشد به عاشقان نظری به هر دری که زدم باز پشت در ماندم بس است در زدن من، بس است در به دری :: برای بنده خریدن بیا سر بازار چه خوب می‌شود این مرتبه مرا بخری بدون تو چه بلاها که بر سرم آمد چه حاجت است به گفتن، خودت که با خبری همیشه خیر قنوت تو می‌رسد به همه اگر چه نام مرا در نوافلت نبری خودت برای ظهورت دعا کن و برگرد (دعای من به خودم هم نمی‌کند اثری)
ای با خلائق روز و شب هم‌درد سیّد آخر خدا هم انتخابت کرد سیّد داغت عیان در اشک دانه‌دانۀ ماست هجران تو باری گران بر شانۀ ماست تلفیق کردی خادمی را با ریاست یعنی دیانت داشتی عین سیاست استان به استان رفته‌ای با سخت‌کوشی دیگر به پایان آمده خانه‌به‌دوشی ای سیّدابراهیم، همت داشتی تو با سعی خود در هر قدم گل کاشتی تو دیگر پس از این، خواب راحت کن رئیسی راحت شدی، خوب استراحت کن رئیسی اما تو مردم‌داری‌ و بیداری امروز چون اشک، جا در چشم مردم داری امروز.. گفتی که زیر سایۀ شمس‌الشموسم گفتی به عالم خادم سلطان طوسم این هشت گل، دسته‌گلی از مردم ما با عشق تقدیم امام هشتم ما اینان که هم‌تعداد درهای بهشتند با خون شهادت‌نامۀ خود را نوشتند این هشت تن از نور تقوا جامه دارند مهر رضا را در شهادت‌نامه دارند وقت سفر دیدند امامان را یکایک «قِیلَ ادخُلِ الجَنَّة» شنیدند از ملایک این هشت گل دلدادگان هشت و چارند نیمی از اینان سیّد والاتبارند اینان که درس از مکتب‌الزهرا گرفتند سرمشق از منشور عاشورا گرفتند وقتی حساب کار با «رب الکریم» است فیض شهادت «ذلک الفوز العظیم» است یک‌سو قلوب مردم از دنبال آمد یک‌سو امام هشتم استقبال آمد راز «فَاِنَ العِزّةَ لِلّه» اینجاست هم اول و هم آخر این راه اینجاست این افتخار این عزت دائم مبارک فیض شهادت بر تو ای خادم مبارک دیدی که ملت، ملتی دردآشنایند گفتی که این مردم عزیزان خدایند در عین مردم‌داری‌ات، دشمن‌ستیزی در چشم آقایت، رئیسی عزیزی در راه خدمت خستگی نشناختی تو با مردمت دل بردی و دل باختی تو با مؤمنین عمری برادروار بودی اما «اشداء علی الکفار» بودی کشتی‌ات از طوفان کنار ساحل آمد در جنت اوقات فراغت حاصل آمد اجرت به قرآن «نِعمَ اَجرُ العامِلین» است اجر جهاد فی سبیل الله این است تو رنج‌ها از جور نااهلان کشیدی زخم زبان و طعنه و بهتان شنیدی این غربت و مظلومی‌ات در راه دین بود اشکت ولی وقف امیرالمؤمنین بود با شادی ملت فقط مسرور بودی تو در حقیقت خادم جمهور بودی عمر گرانقدر تو شد وقف فقیران بی‌وقفه کوشیدی به آبادی ایران گفتی امید اهل‌بیت این سرزمین است ایران ما ملک امیرالمؤمنین است در «سیّدابراهیم» صد حرف نگفته‌ است در ابجد این نام، اسراری نهفته‌ است نهج‌البلاغه این زمان لب باز کرده از سیصد و سی و سه، کشف راز کرده این حکمت از نور امیرالمؤمنین است اینجا سخن از مؤمنان راستین است هم «بِشْرُهُ فِی وَجْهِهِ» تعریف آن‌هاست هم «حُزْنُهُ فِی قَلْبِهِ» توصیف آن‌هاست صادق، مقاوم، مقتدر، صابر، مجاهد مخلص، امین، مشغول، شاکر، عبد، زاهد بر گفتۀ مولای خود مصداق بودی الگوی تقوا، اسوۀ اخلاق بودی باز آمدی در سایۀ خورشید هشتم در روز سوم، ماه سوم، سال سوم ما فتح خرمشهرها در پیش داریم تا سجده بر بیت‌المقدس بی‌قراریم دنیا نگاهش بر حضور ماست امروز هر انتخاب ما جهان‌آراست امروز وقتی تبر در دست ابراهیم باقی‌ است یعنی به قلب بت‌پرستان، بیم باقی‌ است اکنون که اشک ما روانه از دو عین است در سینۀ ما سوز «فَابکِ لِلحُسین» است هرچند یک شب بر زمین ماندند پرپر اجساد این گل‌ها شناسایی شد آخر باید به جای اشک، خون دل فشانیم قدری به مقتل از دل زینب بخوانیم یارب «گلی گم کرده‌ام می‌جویم او را» یارب «به هر گل می‌رسم می‌بویم او را» ✍
شب خفته است در مه و باران، دریغ و درد می‌بارد آسمانی از اندوهِ بالگرد شب خفته است در مه و آه است بر لبم بستند خیمه در دل من ابرهای سرد پشت گمان کمان شد از اخبار محتمل با ما ببین که بی خبری‌ها چه‌ها نکرد بادی که سرگذاشتۀ کوهِ غربت است بادا خبر بیاورد از آن بزرگ‌مرد پشت سرِ مسافرِ خود آب ریختیم سر می‌رود ز کاسه صبر، اشکِ غم‌نورد باری بجو به دشت بلاشان، نه پشت میز مردان روزگار چنین‌اند در نبرد