eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
48 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
صلی الله علیک‌یا باقر آل محمد ما روضه را خواندیم و او در روضه‌ها بود از کربلا گفتیم و او در کربلا بود تنها مُحرم نه تمام ماه‌ها را با دیده‌ی گریان در آن حال و هوا بود یک عمر با غم‌های خود آرام می‌سوخت غمخانه‌ی او در دل تنگش به پا بود هرگز جدا از خاطرات خود نمی‌شد هر لحظه در یاد امام سرجدا بود وقتی به سوی آسمان می‌شد نگاهش پیش نگاه او سری بر نیزه‌ها بود وقتی نگاهی بر زمین می‌کرد، پیشش جسمی به خون غلتان به زیر دست و پا بود تا لحظه‌ای در خلوت خود چشم می‌بست در یادِ ظلم دشمنان بی‌حیا بود کشتند امام مهربانی را که جُرمش بخشندگی و مهر و احسان و وفا بود اما نگردد نور حق خاموش ،هرگز هرکس جدا از راه حق شد، گشت نابود
🍃🏴 نذر شهادت جانسوز یابن السجاد(ع) 🏴🍃 - لطفا حق روضه ادا شود - بیدار بود و مضطرب در تب دلش خون شد از خاطراتِ کودکی هر شب دلش خون شد با یادِ بابایِ مریض احوالِ در خیمه در گریه هایِ بیهوا اغلب دلش خون شد آهی کشید و هر چه ذهنش رفت در گودال از قاتلانِ پست ِ بد مَشرَب دلش خون شد از خنده هایِ حرمله(لع) از فحش هایِ شمر(لع) از نیزه های نحس ِ لامذهب دلش خون شد با جملهٔ "ألشمرُ جالِس" جان به لب میشد یک عمر از عنوانِ این مطلب دلش خون شد از داغِ جدّ تشنه لب گریان شد و هر بار- حس کرد ظرف آب را بر لب؛ دلش خون شد از فکرِ بر انگشت و انگشتر به هم می ریخت از نعل هایِ تازه بر مرکب دلش خون شد در روضهٔ دروازهٔ ساعات جان میداد میگفت،آنجاعمه-جان زینب(س) دلش خون شد... * آورد یک نامرد تشتِ حاویِ "سر" را افتاد بر جانِ رقیه(س) تب...دلش خون شد!
مثل زهرا... از غم هجران جانسوزش پریشان‌خاطریم طائر کوی بقیع و تربت بی‌زائریم مثل زهرا در غمش رخت عزا پوشیده‌ایم مثل صادق ما عزادار امامِ باقریم...
ای کاش که دست‌ها به دامانی بود بر این همه اضطراب پایانی بود اندازۀ یک طفل به مادر، ای کاش ما را به خدای خویش ایمانی بود
آشفته دلان را هوس خواب نباشد شوری که به دریاست به مرداب نباشد هرگز مژه برهم ننهد عاشق صادق آنرا که به دل عشق بود خواب نباشد در پیش قدت کیست که از پا ننشیند یا زلف تو را بیند و بیتاب نباشد چشمان تو در آینه ی اشک چه زیباست نرگس شود افسرده چو در آب نباشد گفتم شب مهتاب بیا نازکنان گفت آنجا که منم حاجت مهتاب نباشد
بگذار سر به سینه من تا بگویمت اندوه چیست؟عشق کدامست؟غم کجاست؟
"بعد تو با همه‌ی ثانیه‌ها درگیرم خبرت را فقط از فاصله‌ها می‌گیرم" رفتی و یاد تو در خاطره‌ام جا مانده از همین خاطره‌ها بود درآمد پیرم روزها رد شد و غم بوده فقط قسمتِ من آخر از دوری تو نیمه‌شبی می‌میرم آنچنان از همگان واهمه دارم که هنوز از خود و عشق تو و کار خدا دلگیرم نکند از منِ دلمرده برنجد دل تو که خودم باعث بی‌مهری این تقدیرم
هر چه خواهم عقل و منطق پیشه گردانم ولی چشم تو بی حس‌ترین مردم، پر از حس می‌کند
خدا کند که بخواهد خدا، بهم برسیم اگر نخواست، به لطف دعا بهم برسیم اگر خدای نکرده دعایمان نگرفت بگو چکار کنم؟ تا که، ما بهم برسیم سکوت میکنی و این سکوت یعنی که در این میانه بیا بی صدا...بهم برسیم اگر چه فالِ نظر تنگِ قهوه، بد آمد... به کور چشمی فنجان، بیا بهم برسیم فقط بگو که چه روزی؟ و کِی؟ کجا؟باشم فقط بیا و بگو‌ که کجا... بهم برسیم سزای عشق اگر مرگ با سرانجامیست خدا کند که بمیریم، تا بهم برسیم شب است منتظرم، پس چرا نمی خوابی؟ بخواب، شب شده، باید به خواب هم برسیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
مرا ببر به سرزمین شعرها @sarzaminesher
هدایت شده از اشعار "عاصی"
مداحی_آنلاین_آمده_ذی_الحجه_و_افتاده_ام_یاد_منا_سید_رضا_نریمانی.mp3
5.81M
🔳 🌴آمده ذی الحجه و افتاده‌ام یاد منا 🌴من شدم عمری اسیر خاطرات کربلا 🎙 🍃🖤🍃😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مشهد امشب بر تنش کرده لباس غصه را ماتم باقر رسیده یا شده کرب‌وبلا آتش افتاده دوباره در گلستان نبی تسلیت ای ماه هشتم، یا امام الاتقیا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای اهل ولا! دراین عزا گریه کنید با عرش‌نشینانِ خدا گریه کنید چون گریه کننده‌ای ندارم به بقیع ده سال برایم به مِنا گریه کنید
ای آنکه قبرت بی چراغ و سایبان است !!! روضه نمی خواهی !! مزارت روضه خوان است گلدسته ات سنگی ست ، روی تربت تو گنبد نداری ... گنبد تو آسمان است اصلا نیازی به بیانش نیست دیگر اوج غریبی تو از قبرت عیان است تو یادگار داغ های کربلایی از هرم ماتم در دلت آتشفشان است هر روضه ات کرب و بلایی می شود ... چون دور مزار تو پر از نامه رسان است تو شاهد باران سیل آسای خونی تو کعبه ای ... چشمت شبیه ناودان است تو یادگار باغ های لاله هستی اما به ذهنت خاطرات صد خزان است جسم تو در خاک بقیع و روحت اما ... در قلب یک گودال ، هر شب میهمان است دیدی که در گودال ، جدت را چه کردند دیدی که عمه روی تَل بر سرزنان است تو شاهد گل های از ساقه جدایی دیدی که بر نیزه سرِ پیر و جوان است تو غیرت اللهی ... غم ناموس دیدی از داغ غارت در گلویت استخوان است تو مقتلی هستی که دیده روضه ها را آنچه زبان از گفتنش هم ناتوان است
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
حسین جان! سال‌ها گریه به تو جُرم تلّقی می‌شد گریهٔ هر شب ما برکتِ روح‌الله است
سلام دوستان داریم چه چالشی به مناسبت و به عشق مولا 💚✨ امسال تصمیم گرفتيم    یه بکنیم                و اون هم اهدای کتابه 📚کتاب مهمی درباره دوران حکومت حضرت علی علیه‌السلام و غربت و مظلومیت‌شون "ترجمه کتاب " که هم حاج قاسم عزیزمون توصیه به خوندنش کردن هم حاج آقا پناهیان قصد داریم به قید قرعه به ۱۰ نفر از کسایی که توی این چالش شرکت کنن کتاب رو هدیه بدیم و ارسال کنیم (اگه بانی پیدا بشه تعداد بیشتر میشه) ⁉️خُب حالا چالش چطوریه: خیلی ساده اینطوری که شما تو کانال خیال وصل   @KhyaleVasl عضو می‌شید و کانال رو به حداقل ۳ نفر معرفی می‌کنید و عضو میشن و اسکرینشو می‌فرستید داخل شخصی: @Khoshkhyal و وارد قرعه‌کشی می‌شید به همین راحتی 😊 🗓 ان‌شاءالله زمان قرعه کشی و اعلام نتایج این کتاب ارزشمند روز عید غدیره 🔰 عضویت بهونه است هدفمون بیشتر انجام این کار فرهنگیه 💵 لذا اگه کسی مایله بانی بشه تا به نفرات بیشتری این کتاب رو اهدا بکنیم هم عالیه لطفا تو شخصی پیام بده •یادتون نره این پیام رو به هرکی عاشق مولا و اهل کتاب‌خوندنه ارسال کنید • ✋ یا علی 🌱 @KhyaleVasl | خِیـٰـالِ وَصـْـل ✨
اگرچه خواب نیاید به چشم کم سویم ولی به خاطر تو شب بخیر می گویم . من از هجوم خیال تو باز بیدارم .. بخواب راحت و خوش ای نگار مه رویم.. 💚
صبح نزدیک است ای غزل تا می‌شود این روزها از خون بخوان تا حساب عشق دستت آید از مجنون بخوان زندگی را در سکوت دشت‌ها جریان بده از نوای کشته‌ای افتاده در هامون بخوان صبح نزدیک است، این را با سپاه شب بگو از کفن‌هایی که گشته چون فلق گلگون بخوان گرچه موسی رفته و این دور، دور سامری‌ست مژده‌های فتح را از چهرهٔ هارون بخوان خنده‌های حاج قاسم را ببین در جبهه‌ها ترس را از چهره‌های در هم صهیون بخوان بی‌گمان آزاد خواهد شد فلسطین اسیر مژده را از آیهٔ «وَ التِّينِ وَ الزَّيتُون» بخوان
رازِ آرامش و آسایشم این بود که من دل سپردم به کمِ خود، نه به بسیارِ کسی !
خشکیِّ لبِ شهید را می‌دیدی بی حرمتیِ یزید را می‌دیدی در کودکی‌ات پیر شدی از بس که هر لحظه غمی جدید را می‌دیدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا