eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ماجرای کوچه و بازار از یادم نرفت دستهایم بسته بود و همسرم را می‌زدند یک نفر با تازیانه دیگری هم با غلاف با تمام زورِ بازو دلبرم را می‌زدند می‌پرد هر شب حسن از خواب می‌گوید پدر خواب میدیدم دوباره مادرم را می‌زدند...
هدایت شده از گلچین شعر
از سفره همیشه لقمه کم بر می داشت از سینه ی ما چقدر غم بر می داشت از خاک عجب رایحه ای بر می خاست تا حضرت مادرم قدم بر می داشت @golchine_sher
حرفِ مرا دو تا نکنی پیشِ بچه‌ها من قول داده‌ام که شما خوب می‌شوی ... 😭😭😭😭 "سلام‌الله‌علیها" @abadiyesher
او در دلِ شعله بود و بی‌واهمه ماند خواند از علی و میانِ آن همهمه ماند دنیا همه‌دم رنگ عوض کرد ولی او فاطمه بود و تا ابد فاطمه ماند "سلام‌الله‌علیها" @abadiyesher
کاش یک‌مشت بی‌حیا، ای دوست! آتشِ غم به حاصلت نزنند، کاش یک‌روز در خیالت هم مادرت را مقابلت نزنند ... "سلام‌الله‌علیها" @abadiyesher
دست او بالا نمی‌آید، ولی این روزها نامِ ما را در دعایش بیشتر می‌آورد ... @abadiyesher
تماشا کن، تماشایی است مادر سراسر نور و زیبایی است مادر مرا درمانِ هر درد است، حقّا که اَنفاسش مسیحایی است مادر.. @abadiyesher