eitaa logo
یاوران‌جبههٔ‌انقلاب(آبادی شعر) 🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
1.5هزار ویدیو
18 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
گیرم گناه از من و گیرم خطا ز تو کوته به بوسه عاقبت این ماجرا کنیم... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
گر ز دست زلف مشکینت خطایی رفت رفت ور ز هندوی شما بر ما جفایی رفت رفت برق عشق ار خرمن پشمینه پوشی سوخت سوخت جور شاه کامران گر بر گدایی رفت رفت در طریقت رنجش خاطر نباشد می بیار هر کدورت را که بینی چون صفایی رفت رفت عشقبازی را تحمل باید ای دل پای دار گر ملالی بود بود و گر خطایی رفت رفت گر دلی از غمزه دلدار باری برد برد ور میان جان و جانان ماجرایی رفت رفت از سخن چینان ملالت‌ها پدید آمد ولی گر میان همنشینان ناسزایی رفت رفت عیب حافظ گو مکن واعظ که رفت از خانقاه پای آزادی چه بندی گر به جایی رفت رفت
ای بغض هرزه‌گرد به باران نمی‌رسی هرگز به گرد پای رفیقان نمی‌رسی ماندی به پشت بسته‌ی سدهای منفعل جاری نمی‌شوی به بهاران نمی‌رسی ای خسته از جماعت بی‌رحم، گریه کن جا مانده‌ای به نقطه‌ی پایان نمی‌رسی تو تلخ قهوه‌ای که ته استکان اوست هرگز به فال قند فریمان نمی‌رسی بن‌بست بوده است مسیرت در انتها بسته است کوچه و به خیابان نمی‌رسی مقعول و فاعلات و مفاعیل فاعلن دلتنگی و به دیگر اوزان نمی‌رسی منسوخ شد تمامی این نسخه‌های پوچ با فلسفه به ساحت قرآن نمی‌رسی شب شد خیال گریه نداری هنوز هم ؟ داش آکلی یقین که به مرجان نمی‌رسی دور تو را تمام حسودان گرفته‌اند ای شاه تاجدار به جیران نمی‌رسی
تا كه خلوت مي‌كنم با خود؛ صدايم مي‌كنند! بعد ؛ از دنياي خود كم‌كم جدايم مي‌كنند! «گوشه گيري» انتخابي شخصي و خودخواسته‌ است پس چه اصراري به ترك انزوايم مي‌كنند! مثل آتش‌هاي تفريحم كه بعد از سوختن اغلبِ مردم به حال خود رهايم مي‌كنند! «اي بميري! لعنتي! كُشتي مرا با شعرهات» مردم اين شهر اين‌گونه دعايم مي‌كنند! احتمالاً نسبتي نزديك دارم با «خدا» مردم اغلب وقت تنهايي صدايم مي‌كنند ! مثل خودكاري كه روي پيشخوان بانک‌هاست با غل و زنجير پايم جابه‌جايم مي‌كنند!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعر طنز نماز 😂 در محضر مقام معظم رهبری بشنوید، خیلی زیباست! مواظب باشیم اگه خواستیم نماز بخونیم اینطوری نماز نخونیم
آخرش یک شب به پایت جان خود را می دهد آن که پای چشم تو ، ایمان خود را می دهد لحظه ی آخر، سرم را توی آغوشت بگیر موج در ساحل تمام جان خود را می دهد روی لبهایم لبی بگذار، تا سیرم کنی آدم از بیچارگی وجدان خود را می دهد بعد یک بوسه فقط دارم اَنَااَلحَق می زنم مرد با جانش بهای نان خود را می دهد چشمهایت بس که با سبک عراقی در هم است خواجه با آشفتگی دیوان خود را می دهد شـاه قاجـارم که وقتی رقص باله می کنی روی کاغـذ یک شبه ایران ِ خود را می دهد
یاد شیرین تو بر من زندگی را تلخ کرد تلخ و شیرین جهان اما چه فرقی می کند هیچ کس هم صحبت تنهایی یک مرد نیست خانه من با خیابان ها چه فرقی می کند.
بوسه‌ات مرحله‌ی پر هیجانی دارد!  چشم و ابروت عجب تیر و کمانی دارد! نکند وارث لبخند مونالیزایی!  که لبت مثل لبش، راز نهانی دارد؟ هُرم آغوش تو یعنی که خدا هم با تو  گاهگاهی هوس خوشگذرانی دارد کاش تکلیف مرا چشم تو روشن بکند!  که خریدار تو بودن چه زبانی دارد؟ با دوتا بوسه بیا امر به معروف کنیم!  لذتی بیشتر از چشم چرانی دارد بعد آشوب بزرگی که لبت برپا کرد  چشم تو فتنه ی یک جنگ جهانی دارد! بوسه ات ولوله انداخته در اندامم  حتم دارم، لبت اکسیر جوانی دارد!
شبتون بخیر🌼🌼🌼🌼
سلام صبحتون بخیر 🌼🌼🌼🌼
لبخند تو ماجرای صبح است سلام نام تو فقط صدای صبح است سلام خورشید برای دیدنت می آید دیدار تو ابتدای صبح است سلام م.بیرنگ
دلم از بس که شادست از غمت، جز غم نمی خواهد جهان بی غمت جانا ! دلم یکدم نمی خواهد دل از روز ازل چون نی کمر بسته ست بهر غم نوای نی نوایش تا ابد جز غم نمی خواهد شفا می گیرم از دردت مرا درمان غم درد است دلم مشتاق هر زخمت، دگر مرهم نمی خواهد *«اگر غم لشگر انگیزد که خون عاشقان ریزد»، بگو، این عاشق غم ، این همه رستم ، نمی خواهد مرا گنجی است در این دل که جز غم، کس نمی داند برو، ای مدّعی! این دل که نامَحرَم نمی خواهد غمت لیلی، غمت شیرین، غمت مجنون، غمت فرهاد بنازم ! این همه غم را که جز آدم نمی خواهد سرِ دارِ غمت منصور می رقصید و این می گفت : خوشا ! این کُشته ی غم را به جز ماتم نمی خواهد ”ذوالفنون”
گر زبان بیست کشور را بلد باشی به عمر گر زبان دل نفهمی زندگی را باختی ...
ببوی وصل جانان زنده باشند محبت را بجان جوینده باشند
عمری میان قصه من غم گذشته است عمری شبم به غصه و ماتم گذشته است همراه اگرچه بوده فراوان به روزگار شب تا سحر به حسرت همدم گذشته است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سیب هوس از امید صباغ‌نو (متولد ۱۳۵۸)، ۸۵ غزل در ۱۸۳ صفحه ✔️ آخرین قصهٔ مگوی منی مثل آیینه رو‌به‌روی منی تو همان‌قدر آرزوی منی که منِ بینوا امیدِ توام...
✔️نخستین کنگره ملی شعر مهدوی «بهشت» 🔹بخش اصلی؛ _ مدح و منقبت حضرت _ویژگی‌های منتظران ظهور _مهدویت در آیات و روایات _اشتیاق و انتظار _مهدویت و مقاومت _مهدویت و جهاد تبیین _مهدویت و انقلاب اسلامی _مهدویت و نوجوانان _مهدویت و بانوان 🔹موضوع ویژه؛ _سرود و زمزمه‌های مهدوی 🔹شرایط؛ _هر شاعر مجاز به ارسال ۵ اثر می‌باشد. _آثار ارسالی برگزیده هیچ کنگره نباشد. _دبیرخانه در چاپ و نشر آثار مجاز است. 🔹مهلت ارسال آثار؛ ۳۰ بهمن 🔹نحوه ارسال اثر؛ ۰۹۳۸۲۶۶۸۰۶۱ از طریق ایتا، واتس‌آپ و تلگرام 🔹تاریخ اختتامیه؛ ۶ اسفندماه از ساعت ۱۶ تا ۱۸ در مسجد مقدس جمکران همراه با شعرخوانی شاعران برگزیده کانال اختصاصی کنگره بهشت؛ @Poembehesht1402 کانال در ایتا؛ @Farakhanesher
امروز آخرین مهلت ارسال آثار
مقصود تو این است بی مردن ، بمیرم فرقی ندارد دوست یا دشمن بمیرم ترجیح دادم مرگ من با گریه باشد ترجیح دادی بین خندیدن بمیرم من عاشق اینم که با تو ما بمانم تو عاشق اینی که من بی من بمیرم ترکم نشد از خویشتن تا عشق ماندم ماندم که تا آرام در میهن بمیرم دهقان به گاو و یوغ خود پابست و زنده ست من حاضرم با گاو و گاوآهن بمیرم با اینکه در کنعانم و کورم ولی کاش، با خاطرات بوی پیراهن بمیرم فواره ها رجعت به اصل خویش دارند من هم به دنیا آمدم تا «زن» بمیرم
می‌دانم اگر قضاوت نادرستی در مورد کسی بکنم، دنیا تمام تلاشش را می‌کند تا مرا در شرایط او قرار دهد تا به من ثابت کند در تاریکی، همهٔ ما شبیه یکدیگریم...
📚پاییز انار با خودش آورده @nabzeghalam
توی این خانه کسی بعد تو تنها مانده دهن پنجره از رفتن تو وا مانده قاب عکسی شده این پنجره و رفتن تو مثل یک منظره در حافظه اش جا مانده چمدان بستی و هنگام خداحافظی ات "دوستت دارم" ِ تلخ تو معما مانده چندتا عکس و دو خط نامه و یک دفتر شعر تکه هایی است که از روح تو این جا مانده بی تو تقویم پر از خاطره های خوشمان زیر لب گفت فقط روز مبادا مانده از تو یک روح مسافر که پر از خاطره هاست از من اما جسد یک زن تنها مانده