eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
26 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
غزلی به پیشگاه امام ششم روزگاری شراب‌های جهان، مست چشمان عاشقت بودند رودهای زلال دشت‌به‌دشت، سالکان مناطقت بودند ای شمیم تو عطر شب‌بوها! اوج سرمستی پرستوها! مرغزاری که بچّه‌آهوها! نافه‌چین شقایقت بودند مثنوی‌مثنوی: ترانه: دلت، از خزر تا مدیترانه: دلت رود بودی و گوش‌ماهی‌ها، قدر صدموج عاشقت بودند نام تو راز هشتمین خنده، ششمین ماهتاب تابنده روح نورانی‌ای که مغرب‌ها، سایه‌بوس مشارقت بودند ای رخت آفتاب را مصباح! روی بگشا که فالق الاصباح ای تو که صبح‌های کاذب هم عاشق صبح صادقت بودند سوره‌سوره پر از شکوفه شدی، سبز کردی خزان زندان را شب قدری که پاسبانان هم، محو قرآن ناطقت بودند تو پُر از نور و آسمان دل تو، تو علی بودی و مقابل تو_ ناکثینی که عهد کین بستند، ناکسانی که مارقت بودند پیشِ رو یا امام می‌گفتند، پشت سر با تو تیغ و خون بودند دشمنان هزاررنگی که دوستان منافقت بودند شعله‌شعله زبانه آتش شد، ایستادیّ و خانه آتش شد در و دیوار شعله‌ور تنها شیعیان موافقت بودند "مارقان" از تو پیش افتاده، "زاهقان" خسته، پشت بر جاده اندکی پابه‌پای تو ماندند لازمانی که "لاحقت" بودند کوچه‌های مدینه آن ایّام، ریگ‌در‌ریگ با درود و سلام هم‌نوا با کبوتران بقیع زائران دقایقت بودند وصف شیخ‌الائمه درخور توست، ای که منصور و ریزه‌خوارانش گیج و انگشت بر دهان یک‌عمر، آفرین‌گوی خالقت بودند تو همان نجم ثاقبی که هنوز، شب تاریک مست هیبت توست جبل‌الطارقی که طوفان‌ها خیره در برق طارقت بودند نه فقط حنبل از تو فقه آموخت، از کلام ابوحنیفه بپرس سال‌ها شافعی و مالک هم جزوه‌خوان حقایقت بودند @mmparvizan
⚫️صلوات خاصه حضرت امام جعفر صادق ﴿عَلَيهِ السَّلام﴾ ⚘ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ ، خَازِنِ الْعِلْمِ ، الدَّاعِی إِلَیْکَ بِالْحَقِّ ، النُّورِ الْمُبِینِ . ⚘اللَّهُمَّ وَ کَمَا جَعَلْتَهُ مَعْدِنَ کَلامِکَ وَ وَحْیِکَ وَ خَازِنَ عِلْمِکَ وَ لِسَانَ تَوْحِیدِکَ وَ وَلِیَّ أَمْرِکَ وَ مُسْتَحْفِظَ دِینِکَ ⚘فَصَلِّ عَلَیْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَصْفِیَائِکَ وَ حُجَجِکَ، إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ. 🍃 خداوندا : بر جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِق صلوات فرست ، خزانه‏ دار دانش و دعوت‌کننده به سوى تو بر پایه حق ، آن نور آشکار. 🍃 پروردگارا : همانگونه که او را معدن کلام و وحیت، و خزانه‏ دار دانشت، و زبان توحیدت ، و ولی امرت، و نگهدارنده دینت، قرار دادی . 🍃پس بر او صلوات فرست؛ بهترین صلواتی که بر یکى از برگزیدگانت، و حجّت‌هایت فرستاده ای ، که تو ستوده و بزرگوارى .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بی راهه نیست اینکه بگویم تمام ما سلمان حیدریم و مسلمان صادقیم
امروز اگر اهل ولاییم آقا دل سوخته‌ی کرب و بلاییم آقا این نعمت شیعه بودن خود را ما مدیون روایات شماییم آقا
خزانی شد بهار دل پر از سوز است و واویلاست مدینه کربلا گشته، چه شور و محشری برپاست زمانه از چه خونرگ است داغی بر جگر دارد چرا گرد و غبار غم به رویِ عالمِ بالاست ز داغ حضرت صادق جهان زیر و زبر گشته شکسته شاخه‌ی طوبا دوباره ماتمی عظماست دوباره قصه‌ی انگور ، دست کین زهرآلود عطش سوزانده جانش را، به یاد زینب کبراست هزاران لعن بر قومی که آتش در حرم کردند دوباره خیمه و آتش، دوباره عصر عاشوراست هوا سرد است و بارانی، زمین لرزان و بی‌جان است دل آل علی خون از عناد و کینه‌ی اعداست بقیع و غصه‌های آن فشرده قلب عالم را ندارد بارگاهی او، چه خاکی بر سر دنیاست دل خورشیدی صادق جهانی را دگرگون کرد که دین حق ز جهد او به الطاف خدا برجاست ز دنیا می‌رود کوه شجاعت، علم و جود و صبر میان سیل جمعیت گلی از گلشن طاهاست
گلدسته و گنبد طلا می‌سازیم همچون نجف وکرب و بلا می‌سازیم به کوری چشم داعش و وهّابی آخر حرمی بهر شما می‌سازیم
ای نور خدانما امام صادق ای راهنمای ما امام صادق احیاگر گریه‌های عاشورایی ای بانی روضه‌ها‌‌ امام صادق
هدایت شده از مجتبی خرسندی
امام؛ صدق تمام و کمال و عالم دهر است که این مقام گزند از ابوحنیفه ندارد... اگر تمام جهان خویش را امام بدانند! خدا به‌جز علی و آل او خلیفه ندارد... @Mojtaba_khorsandi
امام از قَلَمِ در غلاف دلگیر است به جای آن همه شاگرد، یار می‌خواهد
YEKNET.IR - roze - shahadat imam sadegh 1401 - motiee.mp3
2.8M
🎤 🎧 این اشک چشم ما همه وقف عزای تو
بیزارم از کسی که برنجانَدَت ولی . . . ! لعنت به هرکسی که تو را دوست دارَدَت
هر بار غوغا می‌کنم،هر بار قیصر می‌شوم هر بار رامم می‌کنی،هر بار من شر می‌شوم! می‌خندی و از خنده‌ات،خشمم فروکش می‌کند و اشک میریزم به یک سیلاب منجر می‌شوم اشک مرا می‌بینی و شک میکنی با اینکه در  قلب هزاران برکه و دریاچه باور می‌شوم انگار صد دیوان شعر،در چشم خود داری که من با یک نگاه کوچکت،یک شعر از بر می‌شوم من ده تولد دارم هر باری که می‌بینم تو را صد بار با هر اخم تو،میمیرم آخر می‌شوم لبخند نه!می‌لرزم از هر ریزخند کوچکت با بردن نام تو هم،یک جور دیگر می‌شوم میدانی اشعار مرا،از چیست عالم بر شده؟ هر بار طردم میکنی،من"منزوی" تر می‌شوم                                                                         
بايد تـــــو را هميشه بــــه دقت نگاه كرد يعني نه سرسری، سر فرصت نگاه كرد خاتون! بگو كه حضرت خالق خودش تو را وقتــــی كـــــه آفريد چـــه مدت نگاه كرد هر دو مخدرند كـــه بيچاره می كنند بايد به چشم‌هات به ندرت نگاه كرد هر كس نظاره كرد تو را دلسپرده شد فرقــی نمی‌كند به چه نيت نگاه كرد عارف اگر برای تقرب به ذات حق زاهد اگـــر برای ملامت نگاه كرد تو بی‌گمان مقدسی و كور می‌شود هر كس تو را به قصد خيانت نگاه كرد
در حسرتم که بین سخن‌ها تصادفا یک بار هم به اسم صدایم کنی فقط!
دیدمت دورنمای در و بام ای شیراز سرم آمد به بر سینه سلام ای شیراز وامداریم و سرافکنده ز خجلت در پیش که پس‌انداخته‌ایم این‌همه وام ای شیراز توسن بخت نه رام است خدا می‌داند ورنه دانی که مرا چیست مرام ای شیراز نکهت باغ گل و نزهت نارنجستان از نسیمم بنوازند مشام ای شیراز نرگسم سوی چمن خواند و سروم سوی باغ من مردد که دهم دل به کدام ای شیراز به قیام از بر هر گنبد سبزی سروی چون عروسان خرامان به خیام ای شیراز توئی آن کشور افسانه که خشت و گل تست با من از عهد کهن پیک و پیام ای شیراز سرورانت مگر از سرو روانت زادند که در آفاق بلندند و به‌نام ای شیراز قرن‌ها می‌رود و ذکر جمیل سعدی همچنان مانده در افواه انام ای شیراز خواجه بفشرد سخن را و فکندش همه پوست تا به لب راند همه جان کلام ای شیراز زان می لعل که خمخانه به حافظ دادی جرعه‌ای نیز مرا ریز به جام ای شیراز زان خرابات که بر مسند آن خواجه مقیم گوشه‌ای نیز مرا بخش مقام ای شیراز تُرک‌جوشی زده‌ام نیم‌پز و نامطبوع تب عشقی که بتابیم تمام ای شیراز شهسوار سخنم لیک نه با آن شمشیر که به روی تو برآید ز نیام ای شیراز شاید از گرد و غبار سفرم نشناسی شهریارم به در خواجه غلام ای شیراز
لبخندِ تو آمیزه‌ای از شرم و سکوت است انگار لبت غنچه‌ی باغ ملکوت است من دست به سوی تو برآورده‌ام ای ماه! این مست درختی‌ است که در حال قنوت است این خاک به بارانِ نگاه تو بهاری‌ست ای عشق! بدون تو جهانم برهوت است بر مستی ما خرده مگیرید رفیقان این سکر تماشای جلال و جبروت است  «پرسیدی‌ام از عشق و جوابی نشنیدی» پژواک صدای تو سکوت است، سکوت است
در "اردیبهشت" تا می‌توان، دچار باید شد به یکدیگر... هوایش جان می دهد برایِ دلدادگی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
درکوچه‌ی لیلا گذرِ خار و خسان نیست! مجنون نشود، هرکه ندارد جگرِ عشق... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
بیهـوده چرا منکر ِچشــمـان تـو باشم..؟ عاشق شده‌ام‌، عشق که کتمان شدنی نیست... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
خم ابروی‌ تــو سرمشق کدام‌ استـٰاد است ؟! که‌ خرابـٰات دلم‌ درپیِ‌ او آبـٰاد است! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌾🌼 حوالیِ اردیبهشت بوی بهشت می آید ! عطر شکوفه ها و خاکِ باران‌خورده هوش از سرِ مردم شهر پرانده ! فصل بهار شوخی بردار نیست, تمام آدم‌ها را عاشق می‌کند ... 🍃🌼
مصداق حتّی تُنفقوا ممّا تُحبّونم از تو گذشتم! از تو که محبوب من بودی!
از تو دل می‌کَنم و باز گرفتار تو‌ام.. بی سرانجامم و هر روز پیِ کار توام.. دلِ بیچاره در ابهام، هنوزم غرق است.. به خیالی که تو هستی و منم یار توام.. بس که تب می‌کنم و وِرد لبم هذیان‌ است.. به همه گفته‌ دلم، یکسره بیمار توام.. تشنه‌ی جرعه‌ای از جامِ نگاهت شده‌ام.. خسته و چشم به راهِ شبِ دیدار توام.. گاه احساسِ همان کشتی دریا دارم.. که فرو رفته به اعماق و در افکار توام.. حق من نیست که این‌قدر بمانم بی‌تو.. نیستی، باز صبورانه وفادار توام.. رفتی و مانده به جای تو غمِ خاطره‌‌ای.. که به تکرارِ همان داغ، عزادار توام..
کاش در سکوتِ تو همانقدر "دوستت دارم" باشد که در اشتیاقِ من...