eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
1.9هزار ویدیو
37 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
برایم خنـده کردی، ناز کردی دوبــاره دلبـــری آغـــاز کردی شکسـتی نـــرخ بـازار طلا را همین که بند گیسو باز کردی ❤🌹
ناز چشمان تو و امروز و فردا کردنت  می‌کشد آخر مرا این پا و آن پا کردنت می‌پسندی بی تو بنشینم در آتش روز و شب  یا که یادت رفته با عاشق مدارا کردنت   می‌دهی دلتنگی ام را در شب مستی به باد  غنچه‌های باغ لب ‌ها را شکوفا کردنت هر کجا باشد دلم را با تو تقسیم می‌کنم  خوش ندارم بیش از این اینجا و آنجا کردنت  گرچه رسوای توام ناچار بنشین با دلم  تا ببینی نیستم در بند رسواکردنت چشم ‌هایم را بدست آور نگاهم را ببین  سرد مهری‌هاست حتی در تماشا کردنت ❤🌹
خدا گذاشت تو را تا مرا محک بزند تو را گذاشت به زخم دلم نمک بزند تو را گذاشت سر راه من، که سبز شوی و بعد سیب... که شاید به من کلک بزند! نه عدل نیست! ولی آفرید از آغاز دل مرا که برای دل تو لک بزند به چشم‌پوشی آمد طلای ناب گرفت مسِ وجود مرا تا به سنگِ شک بزند مرا شقایقِ داغ آفرید و تشنه گذاشت بهانه کرد که یک سر به قاصدک بزند تو را به‌قاعده شیرین گذاشت در شعرم گذاشت تا به غزل‌هام ناخنک بزند و روزهای جهان بس نبود، شب‌ها هم تو را گذاشت به زخم دلم نمک بزند... جمشید_عباسی . 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 ❤🌹
تابحال از مرز ِ چشمانش فراتر رفته ای ؟ توی ِ میدانی به جنگی نابرابر رفته ای ؟ لشکرت وقتی که از دشمن اطاعت می کنند ناگزیر از دست ِ احساس ِ خودت در رفته ای ؟ بارها و بارها هی التماسش کرده ای ؟ بی سبب آیا به سنگرهای ِ دیگر رفته ای ؟ هی فریبت داده اند اما تو باور کرده ای اشتباه آیا مسیری را مکرر رفته ای ؟ مرگ ِ یک فرمانده از درد ِ اسارت بهتر است با فشنگ ِ آخر ِ یک اسلحه ور رفته ای ؟ ضربه های ِ بیشتر معمولا آدم می خورد هر زمان از راههای مطمئن تر رفته ای !! مجید_پارسا ❤🌹
❤️نوش داروی دلم❤️ جامی دگر، کامی دگر، شامی دگر پیشم بمان روح منی، جان منی، عشق منی ای مهربان فردا که دیده در جهان! امشب برس فریاد من ای نوش داروی دلم؛ از داغ سهراب الامان امشب بنوشانم شراب از آن لب پر التهاب ساقی مکن ما را جواب ، ای دلبر ابرو کمان غیر از خدا ماییم و بس، کم عشوه آ با من برق ای قد و بالایت هوس، بر آتشم آبی فشان گیسوی تو، چشمان تو، مژگان تو رنگ شبان بنگر مرا کز عشق تو ، دیگر ندارم هیچ اما ❤🌹
دست ِ تقدیر چه کرده ست که با این همه عشق مصلحت نیست که هرگز من و تو ما بشویم... ‌ ‌
گُلِ محمدیِ من، مَپرس حالِ مرا به غم دُچار چنانم، که غم دُچارِ من است... سلام روزتون بخیروخوشی🌹🌹
. تشنگانِ مِهر.... محتاج ترحم نیستند.... کوشش بیهوده در عشق.... از گدایی بهتر است....!!
بدخواهِ کسان هیچ به "مقصد" نرسد یک بد نکند تا به خودش، صد نرسد... من نیکِ تو خواهم و تو خواهی بدِ من تو نیک نبینی و به من، بد نرسد ...
هرچه می خواهمَت از یاد بَرم مُمکن نیست من تُو را دوست نمی دارَم اگر بُگذاری...!
نه در برابر چشمی نه غایب از نظری! نه یاد میکنی از من نه میروی از یاد..:)
🔻 قَهرش هَمه رَحمت شُد زَهرَش هَمه شَربت شُد ابرش شکر افشـٰان شُد تا باد چنین بادا . . . 🌿♥️
من که تنها به گناه غم تو خون خوردم من اسیر تو شدم اینکه مکافات نداشت!!
کاری کن از این معرکه راحت بگریزم از عالم، از این حرص و رقابت بگریزم گفتند که در خویش نباشم...چه توان کرد؟ از جهل جماعت به جماعت بگریزم؟ حمیدرضا محسنات👌
دنیای زیباییست اما مملو از حیله... من خسته ام خسته از این زندان بی میله حمیدرضا محسنات
با دل گفتم چرا چنینی؟! تا چند به عشق همنشینی دل گفت چرا تو هم نیایی تا لذت عشق را ببینی گر آب حیات را بدانی جز آتش عشق کی گزینی؟!
دلخوش به خنده‌هایِ منِ خیره سر نباش دیوانه‌ها به لطفِ خدا غالبا خوشند
آسانتر نگاهم کن ... من تا عشق بیشتر نخوانده ام ... 🧡
با من غريبگى نكن، با من كه درگير توام چشماتو از من برندار، من مات تصوير توام
نازکن، عیبی ندارد، نازنین تر می شوی با غم این روزهای من عجین تر می شوی
باسمه تعالی نفس‌هایم سرود مرگ می‌خوانند با شادی مبارک باد این مُردن،مبارک باد آزادی به جای آرزوهایی که عمری داشتم در دل به من مُشتی پریشان‌حالی و خون‌جگر دادی سپاس ای‌دوست ای‌دلتنگی ای‌مهمان ناخوانده که با من از همان آغاز هم‌آغوش و همزادی من آواز پرستوهای سرگردان و دلتنگم تو آن باران روح انگیز در گرمای مردادی مرا یک بوسه‌ هم کافی‌ست تا از خاک برخیزم بیا شیرینِ من تا جان بگیرد باز فرهادی
دلم را خوب می فهمد، هر آن کس ماجرا دارد، میانِ سینه اش هر کس که قلبی مبتلا دارد...!
در من هوایِ ابریِ یک روزِ بارانی‌ست با هـر وداعت، من شبیه بغضِ گیلانم...!
دخترِ فصلِ خزان ! دلتنگتم ، گیتار کو؟ زیرِ باران بوسه بازی های طوطیوار کو؟ ارگ ویرانم ! پر از پس لرزه های دیدنت در نگاهت اشتیاقِ لحظه ی دیدار کو؟ چشمهایت می برد تا کافـه ای ابری مرا غرق خوشبختی دو فنجان قهوه ی قاجار کو؟ اضطرابِ لحظه هایم را نمی بینی مگر ... پشتِ قـابِ پنجره لبخندِ معنی دار کو؟ مملو از شب پرسه ی خیسِ خیابانم هنوز ماهِ نقره در میانِ آسمـــانِ تار کو؟ خش خشِ برگِ درختانِ غزلریزت چه شد رقصِ پرشورِ نسیــم و بادِ شالیزار کو؟ آینه با خنده ی تلخی نگاهم کرد و گفت قابِ عکسِ کهنه ی جا مانده بر دیوار کو ... گرگ و میشِ رفتنت یعنی خزانی خیسِ اشک لااقل قبل از "خداحافظ" بگو گیتار کو ... مهدی حبیبی
لُطفی کُن، روشَن کُن، این دِل را، مَهتـابَم مُـردابَـــم، بـیـتابَـــم، اربـابَـــم، دَریـابَـــم