دوستت دارم زیاد، اما نمی گـویم به تو
چون که عاشق بعد از این اقرار تنها میشود!!
#سهیلا_فیاضی
من سرم را شیره میمالم که یادت نیستم
پشت حجمی بیخیالی دوستت دارم هنوز
#علیرضا_نورعلیپور
نبض شعرم کُند شد وقتی در آن نامت نبود!
گر نباشی شعر من، تا انتها غم می شود
#پروانه_حسینی
نه.. ایرادی ندارد؛ بچگی کن ،قهر کن ،امّا..
قسم بر کودکیهامان که دَه تا دوستَت دارم
#ناشناس
چنان وابستھ ات هستم کھ گر پرسند ز احوالم
بگویم من نمے دانم اگر خوب است من خوبم
#لاادرے♥️
برای چشمِ تو باید کتاب و دیوان گفت
نمی شود که تو یک بیتِ مختصر باشی...
#علیرضا_تقی_زاده
ای یارِ، دلت پیشِ منو سر به هوایی
ازچیست؟زنی طبلِ غم وسازِ جدایی
دل در گُرُوِ مهرِِ تو زنجیر کشانست
زین حلقه گسستن نشود سمت و سرایی
ای جانِ جهان نصفِ جهان ای گلِ مریم
در باغِ دلت نیست دگر لطف و صفایی
بنگر که تو از قاعده ی عشق گذشتی
پیمان مشِکَن دل نرود سوی رهایی
با لشگرِ غم آمده ایی بر سرِ جنگی
هرکس نشود صلح طلب،حاتمِ طایی
پاپیش گذاری ز چه بادست زنی پس
یونس نشود خام کزین پرده درآیی
مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن
#یونسی_یونس
﷽
من زاده ی چشمان
توام حضرت معشوق
این را به کدامین سند
عشششق به تاریخ نگارم
#هما_کشتگر
ديدي اي دل عاقبت زخمت زدند؟
گفته بودم مردم اينجا بدند
ديدي آخر ساقه جانت شكست ؟
آن عزيزت عهدوپيمانت شكست؟
ديدي اي دل درجهان يك يار نيست؟
هيچكس در زندگي غمخوار نيست؟
آه ديدي سادگي جان داده است؟
جاي خود را گِل به سيمان داده است؟
ديدي آخر حرف من بيجا نبود؟
از براي عشق اينجا ، جا نبود؟
نوبهار عمر را ديدي چه شد؟
زندگي را هيچ فهميدي چه شد؟
ديدي اي دل دوستيها بي بهاست؟
كمترين چيزي كه مي يابي وفاست؟
ديده اي گلها همه پژمرده اند
رنگها در دود و سرما مرده اند
آري اي دل ! زنده بودن ساده نيست
بين آدمها يكي دلداده نيست
بايد اينجا از خود اي دل گم شوي
عاقبت همرنگ اين مردم شوي !.
حوالیِ اردیبهشت بوی بهشت میآید!
عطر شکوفهها و خاکِ بارانخورده هوش از سرِ مردم شهر پرانده...
فصل بهار شوخی بردار نیست،
تمام آدمها را عاشق میکند :))
#نرگس_صرافیان_طوفان
لعنتی شانه مزن موی خودت را در باد
شهر از نشئگی بوی تو در زندانند
#حسین_مرادی♥️
فرصت امروز هم با
وعده فردا گذشت
بی وفا
امروز با فردا چه فرقی می کند...؟!
#فاضل_نظری
همچو آن طفل که غافل به هدف تیر زند
به غلط گاه نگاه تو به ما می افتد..
#میرزا_نظام
جمعیحرم ومسجدما را بستند
هر بار که شد راه خدا را بستند
قرمز شده ترکیه ولی قوم یزید
با حیله مسیر کــــربلا را بستند
✍#اسماعیلعلیخانی
با نام تو "عشق" ،شد عجین "بی رحمی"
داریم به سینه از تو دائم زخمی
یک روز به لبخند ی و یک روز به قهر
اصلا تو مگر ثبات را می فهمی
#محمدجواد_منوچهری
گذشتی از من مجنون،قرار بود بمانی...
گذشتم از همه تا تو ...مرا به عرش رسانی!!!
سرت به زندگی و من،شکست خورده ی محضی
که پا به پای تو آمد،بدون مکث و امانی
سرم شکسته به سنگی که لحظه لحظه ی عمرم
به سینه می زده ام تا تو خوب سر به دوانی
چرا !؟چگونه عوض شد؟نگاه و
لحن کلامت
شدم "شما"و پرید از لبت عزیزم و جانی
تو سنگ گشتی و گشتم پی ات تمام وجودم
شبانه رفتی از این دِه بدون رد و نشانی
دوباره از تو نوشتم،خلاف قول و قرارم
برای آن "تو" ی سابق...دلم گرفته روانی
#محمدجواد_منوچهری
🖇🌱
خیالت پیشمن باشد،وجودتقسمت مردم
پَرِ کاهی نصیبــم گشتہ از این خرمنِ گندم
#حسین_فروتن
زیرِ این نم نمِ باران غم انگیز بیا
زادهٔ مِهر، پیام آورِ پاییز بیا
ماهِ من، پرده نشین بودنِ تو تا چه زمان؟
طاقتِ برکهٔ جانم شده سرریز، بیا
قهرِچشمان تو ازمن، به چه جرم و سببی!
ای به قربان تو و قهرِ تو، برخیز بیا
انتظارِ تو مگر چیست بجزعشق، ازعشق!
دارم از عشقِ تو قلبی، پُر و لبریز، بیا
چشم گلها همه خشکیده به راهِ سفرت
مثلِ من خیره به در؛ آینه هم نیز، بیا
جرعه ای مانده که خالی بشود کاسهٔ عمر
پیش از آنی که زِ تن، جان برود تیز بیا
#حسین_فروتن
اللهم عجل لولیک الفرج🤲
🍃
این اواخر ازدواجی گشته ام
سیدم با نام حاجی گشته ام
هر گروهی رفته ام عاجز شدند
شهره هستم ناعلاجی گشته ام
ابتدا شاکی مدیران جملگی
انتها آنجا چو تاجی گشته ام
فیل من هندوستان یادش فتاد
از قضا سلطان عاجی گشته ام
چی شریفی،کی شریفی،شش دوتا
تلْفنی کنکور گاجی گشته ام
هرکجا آموزشِ شعری خراب
شد،همان جا زود ناجی گشته ام
وعرهایم هرچه باشد ناب نیست
شاعری کِی مثل راجی گشته ام؟!
#سید_طباطبایی
عرض ارادت خدمت جناب راجی🌺
من به بند تو اسیرم
تو زِ من بی خبری
آفرین معرفت این است
که زِ من می گذری...😒😕؟؟!!
#شهریار♥️
j
درد دارد عشق، اما دردِ بدتر دوریاش
پیرِ دلتنگی بسوزد، بالاخَص اینجوریاش
کار وقتی بیخ پیدا میکند مستأصلی
درد دارد این پدیده با تِمِ مجبوریاش
حوصله سر میرود، بیزار هستی از خودت
از تمامِ عالم و آدم، بهشت و حوریاش
شعر میگویی کمی با واژهها غُر میزنی
شد نمک بر زخمهایت این غزل با شوریاش
یک ترانه تویِ ماشین اتّفاقی، بی هوا
گریه میاندازَدَت با اوجِ بی منظوریاش
مثل یعقوبی که از دوریِ یوسف کور شد
جای وصلِ او گرفتاری به دردِ کوریاش
عکس میبینی و پیراهن به چشمت میکِشی
صورتت را شب به شب با اشکها میشوریاش
باد را بو میکنی، انگار بویش نیست، نه
باد هم شرمنده شد، میپیچد از معذوریاش
سر به رویِ دفتر و خودکار هر شب وقتِ خاب
درد دارد عشق اما دردِ بدتر دوریاش
#فاروق_تیموریان