eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.4هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
1.5هزار ویدیو
18 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بگو با آن طلبکاران که هستم شاعری ماهر به جای یک حساب پُر ، کتابی شعر تر دارم
چون بغضم و با شکست نسبت دارم با هرچه خراب و مست نسبت دارم من حسّ غریب رفتن از خویشتنم! با هر چــمــدان به دست نسبت دارم!
گفته بودم شادمانم؟ بشنو و باور مکن! گاه می‌لغزد زبانم، بشنو و باور مکن! گفتی آیا در توانت هست از من بگذری؟ گفتم آری می‌توانم... بشنو و باور مکن
عطــرِ گلِ یـاس، در بغــل دارد صبــح بر روی لبش، قند و عسل دارد صبح هـرجـا که دمیـد، عشــــق آوازه گـرفت دیــوانِ نفیســی از غـــزل دارد صبــــح سلام صبحتون بخیر🌸
🛑هم‌سرایی شاعران گروه کارگاه شعر، بمناسبت شهادت رئیس جمهور عزیزمون آیت الله سید ابراهیم رئیسی: رفت و دل ما را به غم ها مبتلا کرد ما را رها در حسرتی بی انتها کرد گلچین دست روزگار آمد دوباره از بین مردم بهترین‌ها را جدا کرد در روز میلاد رضا شد آسمانی از بس که در دل یا رضا و یا رضا کرد او در دل پرواز آخر جاودان شد ایرانِ بعد از رفتنش را غم‌سرا کرد تقدیر در کام وطن زهری دگر ریخت داغ فراق قاسمی دیگر بپا کرد او خادم ایران شد و تا پای جان رفت دِین خودش را بر همه زیبا ادا کرد وقتی میان جنگل و باران و مه ماند آنجا خدا بر روی او آغوش وا کرد ایران به سوگ او نشست و تا ابد سوخت پایان راهش را شهادت پر بها کرد همچون رجایی عاقبت او باهنر شد با خون سرخش کار مردان خدا کرد در راه دین همچون بهشتی شد بهشتی مثل سلیمانی خودش را جانفدا کرد او مرد میدان عمل بود و سیاست خدمت برای خلق را از نو بنا کرد آن شب فرشته آسمان را کرد آذین اما زمین بر تن فقط رخت عزا کرد در ماتم او هفت کشور شد عزادار غوغای دیگر در دل عالم به پا کرد از خاکیان و فرشیان دل کند و پر زد با عرشیان بنشست و با آنها صفا کرد راه سعادت را چه زیبا طی نمود و با رفتنش آشوب دنیا را رها کرد او رفت سمت آسمان با بال خونین عشق است که جانهای عاشق را فدا کرد خدمت به مردم را کف میدان نشان داد او مرز‌های دفترش را جابجا کرد او با عبای خاکی و چشمان خسته مثل بسیجی ها جهادی بی ریا کرد تا بود در دنیا کسی نشناخت او را او با شهادت راه خود را بر ملا کرد جان را کف دستش گرفت و جانفدا شد بر راه و رسم حاج قاسم اقتدا کرد دلبسته ی دنیا نبود آن روح والا رزق شهادت آمد و او را صدا کرد در قاب تن بی تاب بود او چون پرنده آخر پرید و از قفس جان را رها کرد یک جور دیگر بود در دنیای بی‌مهر از کینه‌های سرد، مرزش را سوا کرد با رفتنش قلبم شده یکسر پر از غم این غم مرا با درد او هم آشنا کرد وقت جدایی بود و ابری روضه می‌خواند دل با نوای ابر آن شب عقده وا کرد یک‌شب میان باد و باران ماند بی‌جان ما را دوباره راهی کرب و بلا کرد بگرفت مزد خدمتش را با شهادت در هرم آتش، یاد دشت نینوا کرد وقتی که آتش بوسه زد بر جانِ پاکش او اقتدا بر مادرش خیرالنسا کرد ای وای از این اردیبهشتِ آرزو سوز با ما چه‌ها... با ما چه‌ها.. با ما چه‌ها کرد... شاعران: سمیه زارع مریم احمدی فرشته صادقی محمدحسن محمدی پرواز مستان یا صاحب صبر آمنه آل اسحاق ناهید خلفیان الهام زارع فاطمه آزاد طراوت مرتضی درزی هنرمند الهام شریف مهتاب بهشتی نرجس خاتون محمدی مشهدی زاده خانی پریسا مصلح @shokofeha_ye_kheal @hoseiniye_ye_del
تنهایی‌ام دریایِ بی‌آب و عمیقی‌است امّا شود لبریز با لیوانی از عشق...
این عقل چه می‌سرود اگر عشق نبود؟! این چشم که می‌گشود اگر عشق نبود؟! جان و نفس و تمامِ این جسم که هیچ... این دل به چه خوش بود اگر عشق نبود؟!
هزار شیشه شکست و درست شد صائب نشد شکستگی دل به هیچ باب درست صائب تبریزی 💔💔
دیده ام را وقت دیدارت چراغان می کنم بار دیگر بیعت و تجدید پیمان می کنم روی چشمانم قدم بگذار ای مولای من جان فدای مقدمت ای ماه تابان می کنم عید قربان است و وقت ذبح قربانی شده نفس خود را زیر پاهای تو قربان می کنم گرچه از بار خطاهایم خجالت می کشم باز در عرض ارادت کار شایان می کنم بس گناهانم فراون است و من شرمنده ام خویش را از دیدگانت گاه پنهان می کنم شاعری هستم که گاهی فارغ از حال خودم غفلتم را بین ابیاتم نمایان می کنم خوش به حال دیدگانی که ببیند روی تو چشم هایم را فدای ماه کنعان می کنم بی سر و سامانم و تنها تویی سامان من بی سر و سامانی ام را با تو سامان می کنم
. از عشق، کسی ندیده غیر از بیداد فریاد از این قاتل جان‌ها، فریاد هر خسته‌دلی که عاشق یاری شد از چاه در آمد و به چاهی افتاد
دوستت دارم ولی این خرداد ماه را صبرکن دلبری‌هایت بماند بعد فصل امتحان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
مرا به گوشه‌ی آغوش خویش دعوت کن مگر به جز تو کسی گوشه‌ی دلم دارم؟
شب را چگونه صبح کنم بی‌حضور تو یک "آن" برای مردن من هم زیاد بود... https://eitaa.com/joinchat/4040163399Cc027c7bc56
کانال اشعار خانم مصلح 👆👆👆
دلم برایت تنگ شده است و وقتی که می‌گویم تنگ نه مثل تنگیِ پیراهن! دلتنگیِ من مانند کشتی‌ای است که به جای اقیانوس و دریا او را در حوض خانه انداخته‌اند...!
مگو کنار تو اهل گناه خواهم شد بگیر دست مرا سر‌به‌راه خواهم شد مرا به سنگدلی با خودت قیاس مکن در این مقایسه هم روسیاه خواهم شد اگرچه برکهٔ آرام بوده‌ام یک عمر پلنگ‌وار هواخواه ماه خواهم شد بمان که حرف کسی روی من اثر نکند مرو که آینهٔ غرق آه خواهم شد اگرچه کلبهٔ متروک دیده‌ای ما را برای خستگی‌ات جان‌پناه خواهم شد
جانا به غریبستان چندین به چه می‌مانی بازآ تو از این غربت تا چند پریشانی صد نامه فرستادم صد راه نشان دادم یا راه نمی‌دانی یا نامه نمی‌خوانی 💚
آن دوست که من دارم وان یار که من دانم شیرین دهنی دارد دور از لب و دندانم بخت این نکند با من کان شاخ صنوبر را بنشینم و بنشانم گل بر سرش افشانم ای روی دلارایت مجموعه زیبایی مجموع چه غم دارد از من که پریشانم دریاب که نقشی ماند از طرح وجود من چون یاد تو می‌آرم خود هیچ نمی‌مانم با وصل نمی‌پیچم وز هجر نمی‌نالم حکم آن چه تو فرمایی من بنده فرمانم...
در پیله به من بال پریدن دادی رویای به آسمان رسیدن دادی گر، دیدن تو نبود مقدور! چرا یک عمر به من فرصت دیدن دادی
گل به تن کرده‌ایی و لهجه ی بلبل داری توی باغ دهنت سوسن وسنبل داری شکر از نای تو دارد صفت شیرینی در هوای نفست رایحه ی مُل داری بر دو ابروی فریبای به هم پیوسته عاشقان را به صراط الغزلت پُل داری رحمت منتشری...جاذبه ی مانایی تو به مضمون بقا مُهرِتکامل دا ری قدکشیدی ولب عرش اقامت کردی قبله ایی روبه خدا شوقِ تمایل داری باغ رضوان شده این شعر و تو در هر بیتش دست هر قافیه یک شاخه گِلایُل داری
این مرگ که انداخته هر جا سایه تدبیر تو بود مردک بی پایه یک روز همین مرگ تو را خواهد برد با شمر لعین می شوی همسایه
ز لبت نبات خیزد، چو خنده برگشایی بِهِل این شکر فروشی، که بسوختی جگرها
این غم برای یک جهان کافیست،طفلی از قصه ی " پرواز " حرفی گفته باشد! با حسرت یک بادبادک خفته باشد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هرچه می‌پرسد بخواند یک روایت آیه ای آمدی اینجا تو آخر بر چه مبنا ، پایه ای با چنین سطح ضعیفی از تخصص ها چرا فکر کردی که رقیب دولت در سایه ای؟؟؟ "عاصی" 😁😁😁 کلیپ 👈مصاحبه با ثبت نام کننده ریاست جمهوری 👌😆