eitaa logo
یاوران‌جبههٔ‌انقلاب(آبادی شعر) 🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
1.4هزار ویدیو
18 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
این مرگ که انداخته هر جا سایه تدبیر تو بود مردک بی پایه یک روز همین مرگ تو را خواهد برد با شمر لعین می شوی همسایه
ز لبت نبات خیزد، چو خنده برگشایی بِهِل این شکر فروشی، که بسوختی جگرها
این غم برای یک جهان کافیست،طفلی از قصه ی " پرواز " حرفی گفته باشد! با حسرت یک بادبادک خفته باشد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هرچه می‌پرسد بخواند یک روایت آیه ای آمدی اینجا تو آخر بر چه مبنا ، پایه ای با چنین سطح ضعیفی از تخصص ها چرا فکر کردی که رقیب دولت در سایه ای؟؟؟ "عاصی" 😁😁😁 کلیپ 👈مصاحبه با ثبت نام کننده ریاست جمهوری 👌😆
روزگار سیاه.🇬🇧🇺🇸 در روزگارانی نه چندان دور از ده سال بودیم اسیر انتخاب عده ای خوشحال بیگانه ای پیدا شد و با آشنا بُر خورد آن "آشنا" که از سرش، عمامه اش سُر خورد در مملکت داری ربود از ناصرالدین شاه گوی خرابی را همان صد روزهٔ کوتاه انداخت در صد روز ریل کشور ما را از خط استقلال روی خط امریکا شاگرد دست آموز مغروقی معین بود درخدمت بیگانه و با دوست دشمن بود عمامه را همچون کلاهی بر سر خود داشت بس آرزوی پادشاهی در سر خود داشت خر کرد با آواز و ورزش برخی از ما را خر تا گذشت ازپل، چو رفت از پله ها بالا.. .. ویران نمود آن پله و پل را شه خوشبخت هر اعتراضی را جوابی داد تلخ و سخت پر کرد باسیمان دهان صنعت ما را محروم کرد از هسته ای او ملت ما را راهی"ظریف"و"آشنا"همواره می پیمود پهنای باندش آن"وزیرک"آن ملیجک بود هم بود نامش عاریه هم نام فامیلش مشکوک می زد درس و مدرک های تحصیلش ارباب محض وعده ها خود نوکری می کرد دل،خوش به لبخند اوباما یا کری می کرد از فرط عشق اجنبی درتن نمی‌گنجید هرگز از اخم و تخم اربابان نمی‌رنجید هشتاد ملیون زندگی را دوخت بر برجام زهر هلاهل بود شیرین‌تر از آن، در کام امروز با یادی از آن دوران پر آشوب صد شکر آزادیم با یک انتخاب خوب (راهی)
تو را باید شبیه کوه نور از دور خاطر خواست تو را باید تماشا کرد آن هم با هزار آداب
واسه چی کردی عزیزم ثبت نام؟ تو که می گی هزارتا مشکل داریم هر طرفی کلی مسائل داریم یه کشور بیخودی و وِل داریم نمی دونی که چندتا تونل داریم نگشتی ایرانو گمونم بالام واسه چی کردی عزیزم ثبت نام؟ 🔹 تو که می گی ماها زیر فشاریم با این فشار چجوری پول درآریم مثل حسن می گی بی اختیاریم تو که می گی باید مدیر بیاریم رییسِ جمهورم،میاریم تامام واسه چی کردی عزیزم ثبت نام 🔹 تو که می گی تموم کشور بده خارجه هر کار وطن از رده مشکلامون خیلی زیاد از حده مگه که خر گاز به کلت زده؟ خودت را گیر میندازی واسه مقام واسه چی کردی عزیزم ثبت نام 🔹 تو که یه طرح واسه ی کار نداری همش تو کلی گویی و لیچاری به درد اصلاحاتیا دچاری تویی که می گی یه جوره ،هیچ کاری نداره تو مملکت ما دوام واسه چی کردی عزیزم ثبت نام؟ 🔹 تویی که برنامه نداری اصلا نداری حتی هدف معین فکر نداری برای کار ارزن حسن را لااقل بگیر به گردن ؟ حسن که خیلی خوب بود و با مرام واسه چی کردی عزیزم ثبت نام 🔹 قهری چرا ما همه دیوونِتیم عاشقِ این تیپ پریشونتیم پیِ تخصص فراوونتیم تشنه ی این لِمَ تقولونِتیم بخون از آیه هایِ عبرت مدام واسه چی کردی عزیزم ثبت نام 🔹 تویی که نیستی واسه کار،کارشناس چرا به میدون اومدی آس و پاس ببین شد مسخره ی عام و خاص رییسِ جمهور شدن ناقلاس باید جوابگو بشی به خاص و عام واسه چی کردی عزیزم ثبت نام 🔹 تویِ مناظرات چرا اومدی‌؟ چی شد؟ چرا سر به هوا اومدی؟ شایدم اصلا اشتبا اومدی می دونی اصلا که کجا اومدی؟ تانک میاد له می شی زیرش مدام واسه چی کردی عزیزم ثبت نام 🔹 کاندیدایِ زبون دنیا بلد از سُخنات بی بی سی هم داده رد شمار سوتیاد شده بی عدد تموم شده دوره ی کارای بد باید بشینی یه جا با احترام واسه چی کردی عزیزم ثبت نام 🔹 تخصصت چیه؟ بده پس نشون یه مقداری بگو برامون ازون بگو که ما آدمایِ مهربون هفتصد و پنجا گرم قلب مون کافیه واسه مون همین یک کلام واسه چی کردی عزیزم ثبت نام؟ 🔹 فردا میگی اگه که کارم کمه علتش اینه اعتبارم کمه واسه اینه که اختیارم کمه این اختیارایی که دارم کمه من اختیارایِ زیادتر می خوام واسه چی کردی عزیزم ثبت نام؟ 🔹 وقتی بشه وقت جواب می دی رد میگی که انتظاره بیشتر ز حد میگی که عقلم نمی ده دیگه قد گفته بودم که بنده نیستم بلد خسته شدم از این همه اهتمام واسه چی کردی عزیزم ثبت نام؟ 🔹 تویی که می گی عاشق خدمتی نزدیکه پنجاه ساله تو نوبتی با جون و دل وایساده تو این خطی می گشته ای یه عمر پی فرصتی یه ذره نیستی پیِ پست و مقام واسه چی کردی عزیزم ثبت نام؟ 🔹 بگو تخصصت باباجون کجاست واسه چی حرفات همه شون جابه جاست چرا هراسون میشی از حرف راست‌؟ قیمه ها را ریختی چرا توی ماست؟ چرا میشه قصه ی حالت دِرام واسه چی کردی عزیزم ثبت نام؟ 🔹 کاندیدای خوش تیپِ خوش سر زبون در پی ز ز آی نسل جوون ای تو ز مسلک ز ما بهترون یه کم ز شعرایِ مشیری بخوون شعرا بهم ریختی چرا ای بابام واسه چی کردی عزیزم ثبت نام
درس یا شعر؟ مسأله این است درس خوب است شعر شیرین است هر دو داروی دردها هستند درس آمپول و شعر مورفین است موقع دردِ لاعلاج اما درس خسته است شعر غمگین است شعر از زیر بار می‌آید وانگهی بار درس سنگین است در شب امتحان خطوطِ کتاب ناگهان دشتی از مضامین است زیست، تاریخ و احتمال پر از استعاره، کنایه، تضمین است چه غزل‌ها که می‌رود از دست چون بغل‌دستی‌ات خبرچین است حیف استادها نمی‌فهمند شعر یک جور حلِ تمرین است درس را می‌شود مجدد خواند شعر آن شعلهٔ نخستین است درس را می‌شود تقلب کرد شعر اما نهفته در سینه است ذره‌بینی است عینک خرخوان عینک شاعران جهان‌بین است فوق لیسانس برق بیکار است شاعر خوش سلیقه تأمین است شاعران بین خلق محبوبند خونِ شاعر همیشه رنگین است ولی از بچه درس خوانِ کلاس دلِ کل کلاس چرکین است من قضاوت نمی‌کنم تو بگو درس یا شعر؟ مسأله این است!
همصحبت من بی تو فقط شعر ترم هست! رفتی و ولی خاطره‌هایت به سرم هست! همصحبت من نیست کسی جز در و دیوار در خانه سکوتی همه شب منتظرم هست ! آنقدر به تنهایی خود کرده ام عادت انگار نه انگار کسی دور و برم هست ! از بس که گره خورده نگاهت به نگاهم چشمان تو هر لحظه فقط در نظرم هست ! پرواز قشنگ است نه با بال شکسته دردیست غم عشق که در بال و پرم هست ! رفتی و پس از رفتنت آرام ندارم از هجر تو بی تابم و خون در جگرم هست ! هرجا بروی این دل من نیز همانجاست هر جا که تو باشی همانجا اثرم هست ! ای کاش بگیری خبر از حال خرابم بی تو همه شب همدم‌ من چشم ترم هست !
بهار آمد بهار من نیامد گل آمد گل عذار من نیامد برآوردند سر از شاخ، گل ها گلی بر شاخسار من نیامد چراغ لاله روشن شد به صحرا چراغ شام تار من نیامد جهان را انتظار آمد به پایان به پایان ، انتظار من نیامد همه یاران کنار از غم گرفتند چرا شادی کنار من نیامد چه پیش آمد درین صحرا که عمری گذشت و شهسوار من نیامد سر از خواب گران برداشت عالم سبک رفتار ، یار من نیامد به کار دوست طی شد روزگارم دریغ از من ، به کار من نیامد
یک نفر عاشقتر از هر یار میخواهد دلم یک نفر مثل تو را هر بار میخواهد دلم ... ....
هزار تکه شد از بی‌وفایی‌ات این دل ولی هنوز به هر تکه‌‌اش نشانیِ توست صابر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درگهت باز است، روز و شب ندارد یا رضا مهربان‌تر، آشناتر، بر گدای خسته کیست؟ اصلا اینجا نوبت و نسخه چه معنا می‌دهد هیچ داروی قوی، مثل نگاهت چاره نیست
خواهی آمد روزی و زمین رَخت ِ نو - بر تنِ خود خواهد کرد رخوَت از دل هامان خواهد رفت نور خواهد پاشید جای ظلمت ، - روی پیشانی ما بوسه خواهیم به هم داد به شوق خواهد آمد باران دشت پُر خواهد شد از گل و - گندم و نور ... خواهی آمد روزی دف و آیینه بیاور ، برخیز - خانه را باید جارو بزنیم کوچه از بویِ تو سرمست شده است
یا اشک شوق دیدنت، یا اشک دلتنگی دنیای من با عشق بارانیست در هر حال...
عجب حـــال و هوای کم نظیری داشتم بی تـــو "کمی تا نیمه شب ابری و از شب تا سحر باران"
‌تو در من زنده‌اى من در تو ما هرگز نمى‌ميريم ... 💚
بگو مگو شاعر از خوشگلی یار بگوید خوب است از دل و قلوهٔ دلدار بگوید خوب است شیخ در موعظه‌های رمضان جز روزه اگر از لذت افطار بگوید خوب است شاه اگر خواست به لشکر بدهد قوّت قلب مدحی از عمهٔ اغیار بگوید خوب است مرد از دیدِ زنش اکثر اوقات بد است وقتی از گردش و بازار بگوید خوب است خبر مرگ عزیزان، بد و تلخ است ولی با قر و غمزه، پرستار بگوید خوب است به کسی، دختر همسایه، خدایی حتی «بله» با زور و به اجبار بگوید خوب است تا که افکار عمومی به تو ایمان دارند کذب را مجری اخبار بگوید خوب است یا فلان کارشناس تلویزیون وقتی روی بُردار و نمودار بگوید خوب است انتخابات که شد هر که به رسم معمول شرحی از وضع اسفبار بگوید خوب است شاخ در جیب خلایق بکند تا زانو! از پر و پاچه و منقار بگوید خوب است یا اگر خواست بلافاصله معروف شود از پسِ پرده و اسرار بگوید خوب است از فلان شخص و پسرها و فک‌و‌فامیلش از مدیران تبهکار بگوید خوب است چون‌که تحقیق نشان داده که انسان گاهی سخنِ راست هم انگار بگوید خوب است بحث از ریلِ گل و بلبلی‌اش خارج شد طنز اگر از گلِ بی‌خار بگوید خوب است شاعران را چه به تحلیل سیاسی اصلا؟! شاعر از خوشگلی یار بگوید خوب است! از 📙 «یک وجب روغن»
هرکه بیناتر درین هنگامه، حیران بیشتر
بیدار مانده ام که تو را شعر کنم هزار خیال آمد وتو اما نیامدی
من همان خشت فرو ریخته از زلزله ام که دگر نیست در اندیشه ی برپایی خویش
عاشقان در زندگی دنبال مرهم نيستند دردِ بی درمانشان را درد درمان می‌کند
گر نمی‌پویم رهِ دیدار، عذرم ظاهر است بس‌که در زنجیرِ غم ماندم، ز پا افتاده‌ام
درس یا شعر؟ مسأله این است درس خوب است شعر شیرین است هر دو داروی دردها هستند درس آمپول و شعر مورفین است موقع دردِ لاعلاج اما درس خسته است شعر غمگین است شعر از زیر بار می‌آید وانگهی بار درس سنگین است در شب امتحان خطوطِ کتاب ناگهان دشتی از مضامین است زیست، تاریخ و احتمال پر از استعاره، کنایه، تضمین است چه غزل‌ها که می‌رود از دست چون بغل‌دستی‌ات خبرچین است حیف استادها نمی‌فهمند شعر یک جور حلِ تمرین است درس را می‌شود مجدد خواند شعر آن شعلهٔ نخستین است درس را می‌شود تقلب کرد شعر اما نهفته در سینه است ذره‌بینی است عینک خرخوان عینک شاعران جهان‌بین است فوق لیسانس برق بیکار است شاعر خوش سلیقه تأمین است شاعران بین خلق محبوبند خونِ شاعر همیشه رنگین است ولی از بچه درس خوانِ کلاس دلِ کل کلاس چرکین است من قضاوت نمی‌کنم تو بگو درس یا شعر؟ مسأله این است!
اگر به لاشه ی اشعار من دمی بدمی تمام قافیه هایم حیات می گیرند