eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2.1هزار ویدیو
86 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ای که می‌گیری سراغ از راز عشق بشنو از من تا شوی دمساز عشق 👇👇👇👇 «سرزمین شعرها» آباد باد هرکه عضو آن شود دلشاد باد 👇 @sarzaminesher عاشق اشعار دلتنگی خداست «شعرهای ناب» هم از آنِ ماست 👇 @sherhaye_nab هر کسی افتاد در وادیِّ شعر عضو می‌باشد در «آبادیِّ شعر» 👇 @abadiyesher «خط‌خطی‌های جواد» ای دوستان بارش عشق است در فصل خزان 👇 @javad14md چارفصل عاشقی این‌ها بُوَد 👆 هرکه همراهی کند شاعر شود 🙂🌺
درحال و هوایش... در سینه ام گل کرد شوقِ کربلایش پر شد دوباره جانم ازحال وهوایش در جان ما تنها نه در عالم، خداوند... کرده ست برپا خیمه ی ماتم برایش اویی که سیل دوست دارانش روانند دنبالِ راهِ نهضت بی انتهایش اویی که باز از حلقِ رگهای بریده گل می کند فریاد سرخ ربنایش دنیا سراسر مال دنیا دوست ها باد کافیست ما را سُکرِ چای روضه هایش آزادگانِ دهر سرتاسر اسیرش وارستگان از خاک یکسر خاک پایش هرگز نخواهد برد یک جو بهره از عشق هرکس که در عالم نباشد مبتلایش ای کاش یک جان نه هزاران جان مرا بود تا می شدم با آن هزاران جان فدایش
‌ 🏴 السَّلامُ عَلی عَبْدِاللهِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلي در معرکۀ عشق برافروخته شد چون شمع ز غربت عمو سوخته شد آمد پی یاری عمو، عبدالله با تیر به سینۀ عمو دوخته شد
در نزولِ گریه‌ام دیدم صعودِ خویش را اشک چون پائین بیاید روح بالا می‌رود ...
🏴 گریه های ماه محرم...🏴 وقت حساب جرم مرا کم حساب کرد دریایی از گناه مرا نم حساب کرد من تشنه کام جرعه ای از باده های او او سهم من ز چشمه زمزم حساب کرد وقتی که دید خالی ام از توشه سفر بر گریه های ماه محرم حساب کرد گاهی ثواب کردم و گاهی گناه ، لیک وقت حساب آمد و درهم حساب کرد من هیچ در حساب نبودم که آن کریم دست مرا گرفته و آدم حساب کرد حب الحسین دید چو در سینه من است آمد تمام دِین من از دم حساب کرد
لباس مشکی‌ام، احرام طوفم در حرم باشد منایت، زمزمت، سعی و صفایت را رضا عشق است
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 ذکرِ نامت را خدا اجرِ عبادت می دهد معجزه در ذرّه های خاک و تربت می دهد کرده در پای توسّل هایت اعجازی عیان تا جهان بیند که یک شش ماهه حاجت می دهد آسیه مرادپور (خاتون)
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 به خدا سخت تر از سختیِ عالم این ست تلخیِ آخرِ لبخندِ تو بس شیرین است خنده ی آخرت اصغر ! شده حجّت ، بر کفر یک تبسّم که ته اش... حنجره ی خونین است به گلوی تو نشست آن ستمِ آغشته شده بر تیر که در باورِ بنیادین است با تَلَظّیِّ تو دیگر به چه کار آید آب امتحانی که بر آن مُدَّعیان از دین است با تو لاجُرعه کِشد جامِ بلا را بابا طاقتی را که خلایق ، همه برتحسین است تسلیّت گفت خدا خود به تسلّا آمد چون عیاری که محک خورده به آن سنگین است آسیه مرادپور (خاتون)
تو عاشقانه ترین اتفاق ِ بارانی به یاس های غزل پوش ِ عشق می مانی از آسمان دعای من آمدی به زمین برای هم نفسی با دو بال ِ پنهانی که روسپید شوم پیش اشک های خودم هنوز مانده به غم آمدی و می دانی که انتظار مرا سخت مضطرب کرده بگو که هستی و با من همیشه می مانی چقدر حال و.هوای نگاهت آرام است تو چشم های مرا از بری که می خوانی چقدر با تو به رؤیای خواب نزدیکم چقدر دور ز کابوس هر پریشانی به ابرهاي دلم تا همیشه مدیونم تو عاشقانه ترین اتفاق ِ بارانی..
کل دهه را گریست چون ابر بهار از روضه ی غزه بود بد جور شکار جز گریه نیاموخته بود از نهضت این است مرام شیعیان سکولار
لب تشنگی ات را همه جا جار زدند با نام تو کسب و کار بسیار زدند یکبار نشد تو را بفهمیم حسین(ع) شادیم کـه «دیگ‌ گریه» را بار زدند