eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
1.9هزار ویدیو
37 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
کبوتر جان من با" باز" ها رفتی خیالی نیست یکی از ما دو تا سامان بگیرد "باز " هم خوب است @abadiyesher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تا تو در سمت شمال دل من جا داری قبله‌ام رو به همان سوست که مأوا داری عطر نرگس ز گلِ خنده‌ی تو می‌بارد ابر احساسی و لبخند دل‌آرا داری عشق یعنی که ارادت به تو دائم باقی است انتظار دگر از عشق من، آیا داری؟ جرعه‌ی بوسه‌ی تو نسخه درمان من است در لبت معجزه‌ای چون دم عیسا داری بر کویر دلم ای عشق! کمی بوسه ببار تو که در ابر لبت شرجی دریا داری گاه‌گاهی که دل از غصه و غم لبریز است مطمئنم که هوای دل من را داری بهترین شعر جهان "دوستت دارم" توست عشق را در سخنت به حد اعلا داری مهربانی و وفا، شور و صفا خصلت توست "هرچه خوبان همه دارند تو تنها داری" @abadiyesher
ترتیل صفحه ۷۲ قرآن کریم .wav
14.07M
📢 روزانه 🔹️ صفحه هفتاد و دو قرآن کریم، سوره مبارکه آل عمران 🎙با صدای (مدیر کانال) ✏️ توصیه مهم حضرت : هر روز حتماً قرآن بخوانید @KhyaleVasl | خِیـٰـالِ وَصـْـلْ✨
هدایت شده از شعرکده
خورشید پشت پنجره، بیکار مانده است! من با طلوع چشم تو آغاز می‌شوم! @sher_kade
دل از جهان بریدم و تسلیم حق شدم من را بس است حضرت پروردگار عشق @abadiyesher
در جنون تو رفته‌ام از خویش ای به قربان تو منِ درویش عاشقی کشته در گریبانت می‌سراید دوباره با تشویش نه برای پس از تو فکر فراق نه به امّید مرهمی در پیش عشق از اولش گرفتاری است آخرش زخم و درد و غصه و نیش این سکوت از سر صلابت نیست چه بگویم از عشق و این دل‌ ریش مرد باید که از تو غم بخرد مرد تر آنکه دل کند از خویش @abadiyesher
تو نمی‌خواهی عزیزت بشوم، زور که نیست یا نگاهم بکند چشم تو مجبور که نیست شده یک روز بیایی به دلم سر بزنی؟ با تواَم! خانه‌ی تنهایی من دور که نیست آن که با دسته گلی حرف دلش را می‌زد پرِ درد است ولی مثل تو مغرور که نیست نازنین، عشق که نه، اخم شما قسمت ماست عاشقی‌های تو با این دل رنجور که نیست تو مرا دیدی و از دور به بیراهه زدی تو نگو نه، دل دیوانه‌ی من کور که نیست خواستم دل بکنم از تو ولی حیف نشد لعنتی غیرِ تو با هیچ کسی جور که نیست مشکل اینجاست نگفتی تو به من، می‌دانم تو نمی‌خواهی عزیزت بشوم، زور که نیست @abadiyesher
دچار وسوسه‌ی بوسه‌ی تو بود لبم سخن ز بوسه که شد میروی؟ یکی طلبم! تو نیستی و خیالت مرا بغل کرده ببین چقدر ز دنیای واقعی عقبم... گره نزن به سر زلف و روی شانه بریز  بخواه تا که بیفتد بال به جان شبم! به تلخ کامی فنجان قهوه می مانم چقدر از هوس بوسهٔ تو لب به لبم! شنیده ام غزلم را برای یارش خواند  از اینکه شعر مرا دوست داشت در عجبم! @abadiyesher
تیری به خطا هم نزدی هر چه زدی خورد... یک‌دنده‌تر از دشمنی ای دلبر لجباز...!!! 😢 @abadiyesher
در خیالِ من نمی‌گنجد دلم را بشکنی...! هرکسی آمد ، شکست امّا ، تو هرکس نیستی...! @abadiyesher
آدمها هرآنچه گفته ايد و انجام داديد رو فراموش خواهند كرد ! اما احساسي كه در آن ها به وجود آورده ايد رو نه @abadiyesher
🟡‏عشق باید از تهِ دل باشه وگرنه چشم که هر دفعه یکی بهترشو میبینه 🌼 🟡‏می‌دانم چرا هیچ‌گاه یاد من نیستی. من زخمی بر روحت به یادگار نگذاشتم که با هر تلنگری یادم بیفتی. انسان به زخم‌ها بیشتر می‌اندیشد تا مرهم‌ها. 🌼 🟡دنبال هیچکس ندو؛ آدمایی که همدیگه رو دوس دارن کنار هم راه میرن... 🌼 🟡اگه چند قدم دور شدی و دیدی خیلی‌هم ناراحت نبود، به دور شدنت ادامه بده.... @abadiyesher
به قهر از همه‌ی مردم زمانه برو زمانه رحم ندارد برو، به خانه برو بریز در چمدانِ غزل، مضامین را به پای‌بوسی آن شاه، شاعرانه برو اگر تحمل اهلِ زمانه ممکن نیست به خانه‌ی پدری با همین بهانه برو نشانه رفته اگر زندگی غرورت را تو هم دریغ مکن اشک را، نشانه برو قفس برای تو تنگ است فکر رفتن باش ببخش بال و پرت را، به بیکران برو @abadiyesher
هر بار یهویی و بی‌مقدمه بهش بگید "دوستت دارم" نترسید چیزی از غرورتون کم نمیشه‌ غرور رو باید برای محافظت دلبر خرج کرد نه منتظر گذاشتن اینجور منتظر گذاشتنها فاصله میاره نه اشتیاق. @abadiyesher
چند روزی است که در حسرت دیدار توام خوردن چای بدون تو مرا خواهد کشت @abadiyesher
هدایت شده از اشعار تشنه لب
••••••••••••••••••••••┈✾•✾•✾┈•••••••••••••••••••• از مصرع ابروی تو دل قافیه را باخت پلکی زدی و عزّوجل ثانیه را ساخت... اسکندر چشمان تو فتح دل من کرد... چشمت همه شب بر بم دل رعشه بیانداخت دریایی و دل صید تو می‌گشت چه افسوس... با موج مرا پس زد و با عشق نمی‌ساخت ! موهای تو پخش‌اند به قالی سلیمان بر باد سوارند و به افلاک دلم تاخت! ای مهوش روی تو شده شمس جهان‌تاب میشد که تو باشی و به این عشق نپرداخت ؟ از روز ازل کرده کمین بر دل عشاق در جنگ دل و چشم تو جان بود که جان باخت... | @Teshnelaab
آرام گرفته‌‌ عشق، پهلوی نگاه با جذبه‌ی بی‌امان و نیروی نگاه یک عمر فراری از اسارت بودم دیدی که شدم اسیر جادوی نگاه؟! () @abadiyesher
هدایت شده از پروانگی 🇵🇸
شبی با این دل دیوانه سر کرد گلستان جنون را پرثمر کرد درون جان من طوفان برافراشت شبیه باد از باغم گذر کرد @eitaaparvanegi
گفتی که به جز من به کسی دل نسپردی! نفرین به سخن چین که برایم خبر آورد... @abadiyesher
بیمارِ خنده‌های توام بیشتر بخند خورشیدِ آرزوی منی گرم‌تر بتاب @abadiyesher
پاییز تنت به عشق آمیخته است بر سینه مدال مهر آویخته است آبان نگاه و آذر چشمانت آرامش شهر را به هم ریخته است @abadiyesher
ای قاصدکِ حامل پیغام سلام گلدان نشسته بر لب بام سلام امروز دوباره چشم ما روشن شد صبح آمده خورشید دلارام سلام @abadiyesher