هدایت شده از رصدخانه
🔸غزه قبل و بعد جنگ
یکی از اهالی غزه نوشتهبود: غریبترین کاری که
امشب انجام دادم این بود که دوتا از پسرانم را
با دوتا از پسران برادرم عوض کردیم. که اگر
خانهی آنها موشک خورد از خانوادهی آنان
کسی زنده بماند و اگر خانهی ما موشک خورد،
از خانوادهی ما کسی زنده بماند…
🔴به #رصدخانه بپیوندید👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2900099371Ce9f18e7e34
رسانهاندیشه وآگاهی آخوند برگزارمیکند:
🔖 سلسله نشست های امتداد اجتماعی حوزه علمیه
📌نشست یکم باموضوع بررسی نگرش جامعه ایرانی به حوزه و روحانیت
🗓تاریخ برگزاری یکشنبه ۲۳ مهرماه ساعت ۱۸:۳۰ الی ۲۲:۰۰
🔰شرکت حضوری برای طلاب خواهر و برادر امکان پذیر است.
⚠️ظرفیت محدود⚠️
💠به منظور کسب اطلاعات بیشتر وثبت نام به آیدی @Admin_Akhund مراجعه فرمائید.
✅️پذیرش قطعی توسط همین آیدی به شما اطلاع رسانی خواهد شد.
https://eitaa.com/joinchat/2753823225Cad44fc5152
درنگ
رسانهاندیشه وآگاهی آخوند برگزارمیکند: 🔖 سلسله نشست های امتداد اجتماعی حوزه علمیه 📌نشست یکم باموضو
در نشست فوق 👆مطالبی تقدیم مخاطبان شد که صورت مکتوب آن طی یادداشت زیر اینک تقدیم میگردد:👇
هدایت شده از پژوهشکده باقرالعلوم
#یادداشت
📓 یادداشت | خوانشی از مسئله ارتباط روحانیت و مردم با رویکرد تمدنی
✍️ حجت الاسلام عباس حیدریپور
برای بررسی نسبت روحانیت و مردم باید بستر اصلی و تاریخی مسئله را واکاوی کرد. این مسئله دارای بستری است که با زاویه دید و رویکرد تمدنی قابل گزارش مینماید.
در نگرش تمدنی دستکم در برخی معانی، از آنجا که تمدن حالتی کلان، انضباطبخش دارد و درعینحال با ثبات بالاست میتوان به جای رویکرد تمدنی از تعبیر رویکرد و نگرش ساختاری هم استفاده نمود.
از منظر ساختاری یا با رویکرد تمدنی، روحانیت در دل نهاد دانش جا دارد و باید دید نسبت نهاد دانش و جامعه چه تغییری داشته است که بتوان گفت نسبت روحانیت و جامعه چه تغییری یافته است.
ما در گذشته تاریخی یک تمدن یکپارچه داشتهایم و نهاد علمی آن همین حوزهها بودهاند که البته متکفل حیث و انضباط دنیوی هم بودهاند اما ورود تمدن جدید غربی و معرفی نهاد جدید علمی به نام دانشگاه به اضافه فتور خود تمدن اسلامی، باعث کمرنگ شدن جدی نهاد دانشی قدیم یعنی حوزههای علمی ما شد.
🔍 متن کامل یادداشت را در پیوند زیر بخوانید:👇👇
http://rbo.ir/__a-3568.aspx
#رهبر_انقلاب
#وحدت #شیعه #اهل_سنت
#پژوهشکده_باقرالعلوم
🌐 پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی باقرالعلوم (ع)
@rboresearch ایتا و بله
هدایت شده از مهدی مسائلی، مطالعات و یادداشتها
⚡️شکست هیمنهی اسرائیل/نقدی بر سخنان مولوی عبدالحمید
✍مهدی مسائلی
حدود یکسالی است اظهارنظرهایی از مولوی عبدالحمید شنیده میشود که نه تنها کمکی به مردم سیستان و بلوچستان نکرده است، بلکه موجب بهرهبرداری جریانهای مخالف اسلام یا تجزیهطلبِ ایران شده است.
جناب مولوی عبدالحمید در خطبههای نماز جمعه این هفتهی اهلسنت زاهدان با انتقاد از کسانی که به دنبال نابودی اسرائیل هستند، این امر را غیر ممکن دانسته و از ایده تشکیل کشور فلسطین در کنار اسرائیل به پایتختی بیتالمقدس حمایت نمود.
در نقد این سخنان چند نکته را بیان میکنم:
۱. ایدهی تشکیل دو کشور اختصاص به مولوی عبدالحمید ندارد، با سخنان وی نیز پیشرفتی در تحقق آن ایجاد نمیشود. دهههاست که بعضی از فلسطینیها و کشورهای اسلامی از همهی آرمانهای دینی و عربی خود گذشتند، پای میز مذاکره نشستند، هر نوع امتیازی به اسرائیل دادند ولی نتیجه آن چه بود؟ بعضی از آنها آرزوی تشکیل یک کشور مستقل فلسطینی در محدوده کوچکی از آن را به گور بردند.
۲. جناب مولوی خواستار تأسیس کشور فلسطینی به پایتختی بیتالمقدس در کنار اسرائیل شدند. لازم است یادآوری کنم که کشور اسرائیل بر ایدههای صهیونیستی تأسیس شده است، در نگاه صهیونیستها اورشَلیم یا همان بَیْتالمُقدَّس پایتخت آرمانی اسرائیل است و تمام گروهها و جناحهای سیاسی اسرائیل این موضوع را خط قرمز خود میدانند. در سالهای اشغالگریِ صهیونیستها بر بیتالمقدس، اقدامات گستردهای در یهودیسازی تمام مناطق غربی و شرقی آن شده است. مخالفتهای جهانی و حتی متحدینش، نیز بر ارادهی اسرائیل هیچ تأثیری نگذاشته است. پس این پندار که اسرائیل با گفتگو و مذاکره یا نصیحت مولوی عبدالحمید، تشکیل کشور فلسطین به پایتختی بیتالمقدس را- حداقل در قسمت شرقی- بپذیرد، با واقعیتها منطبق نیست.
۳. اسرائیل اشغالگر سرزمین فلسطین است و وجود کشور مستقل فلسطینی را در کنار خویش خطری برای موجودیت خود میبیند. پس اگر با تأسیس کشور فلسطینی نیز موافقت کند، استقلال آن را هیچگاه بر نمیتابد و فلسطینیها همیشه باید زیر سلطهی امنیتی و نظامی اسرائیل باشند.
۴. مردم فلسطین صاحبان حقیقی این سرزمین هستند. میلیونها فلسطینی در خارج از این کشور زندگی میکنند که باید حق آنها را در نظر گرفت. مولوی عبدالحمید یا هیچ کس دیگری نمیتواند سرزمین فلسطین را بدون نظرخواهی از آنان به حکومت اسرائیل حاتمبخشی کند.
۵. بیان ناممکن بودن نابودی اسرائیل، از زبان یک عالم دینی که باید متوکل به قدرت الهی باشد، بسیار بعید است. توجه به موفقیت اخیر حماس در عملیات طوفان الاقصی- که از امکانات نظامی فوقالعادهای نیز برخوردار نبودند- امنیت و قدرت اسرائیل را بهتر ترسیم میکند.
۶. در شرایطی که اسرائیل با بیرحمی به غزه حمله کرده، زن و کودک را به خاک و خون میکشید، آب و غذا و سوخت و برق و خلاصه همه چیز را بر چندین میلیون مردم غزه منع کرده، آیا سخن گفتن از موجودیت اسرائیل در کنار فلسطینی که هنوز به رسمیت شناخته نشده، به مصلحت بود؟ هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد.
۷. ممکن است عملکرد نظامی حماس را در بعضی از جزئیات قابل نقد باشد، ولی در کلیت، چنین رویکردی تنها راه مقابله و درهم شکستن تسلط امنیتی و نظامی اسرائیل بر فلسطین است. پذیرش اشغالگری اسرائیل به خاطر تصور شکستناپذیری آن است که برای قشری از جهان اسلام ایجاد است و متأسفانه جناب مولوی عبدالحمید نیز یکی از آنهاست.
...........
@azadpajooh
أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَٰتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا۟ۚ وَ إِنَّ ٱللَّهَ عَلَیٰ نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ(حج۳۹)
صبرمان لبریز شده است...
هدایت شده از بر پا
حماسه غزه
❤️ما که عادت داریم از پشت پرده اشک و دریای خون، حماسه را ببینیم. قدرت را ببینیم. فتح را ببینیم. ما که کربلا را دیده ایم. فتح را ما در زدن تانک های مرکاوا و ساختمانهای شهرکهای شبه نظامیان نمیبینیم. فتح وقتی است که خون انسانها به جوش میآید و چشمشان میبیند. این فتح انسانها است. فتح تاریخ است.
❤️ما مدتها است با مظلومیت کودکان امام معصوممان در وسط میدان جنگ با سنگدلترین گرگها گریه میکنیم و میبینیم فتح الفتوح کودکانش را حتی شش ماهه شیرخواره، که حراره فی قلوب المومنین ساخته که لن تبرد ابدا. جنگ حماس و جهاد و دیگران اعجاب آور بود، فروپاشی قدرت اسراییل نه فقط در عالم خارج بلکه مهمتر از آن در ذهن همه حاکمان، فوق العاده بود.
❤️نشانه این پیروزی را اتفاقا در همین جنایت کودک کشی ببینید. حیوان درنده وقتی هیچ راهی ندارد جلوی چشم همه خود را مفتضح میکند. تا شاید همه فراموش کنند، زبونی اش را. مثل عمروعاص در میدان مقابله با حیدر ع. حیوان غرب دیسیپلین و باکلاسی اش را جلوی چشم همه کنار میگذارد چرا؟ چون خفت افتاده. راهی ندارد. بله بله اقتدار عملیات محمدالضیف را با «چشم راهبردی» به خوبی میتوانید رصد کنید. این منطقه بعد از آن عملیات دیگر مثل قبل نمیشود. اما و صد اما
❤️فتح کودکان تشنه و محصور غزه با آن قابل مقایسه نیست. برای رصد این پیروزی، «چشم عمیق بین» لازم دارید. دلها را حالا رصد کنید. قدرت اسلام را قیام و انقلاب شکل میدهد نه ابزار. قدرت اسلام را صبر و مقاومت و مظلومیت میسازد این را پسر رسول الله یادمان داد. چند موشک باید میزدیم که چرت مردم پاره شود و بیدار شوند. چند موشک باید میزدیم تا باطن کثیف تمدن غرب را به این وسعت به دنیا نشان دهیم. این کار خون است. خون مظلوم.
❤️و حاکمانشان را مجبور کنند دست از لالمونی و خفه خون گرفتن بردارند. حالا دیگر کانادا و فرانسه هم صدا را میشنوند. خدا رحمت کند عارفی تهرانی داشتیم(حاج آقا حق شناس) میگفت روضه حضرت علی اصغر ع از بین روضه های کربلا بیشتر ازش کار بر میآید و اتصالت میدهد به صاحب الزمان عج یعنی به آن افق پر امید و پر از پیروزی. راست میگفت.
❤️در ماجرای موسی ع و فرعون هم اهل معرفت میگویند کودکان سر بریده شده به دست فرعون روحشان به مدد موسی ع آمدند. چگونه؟ آنها دلها را زیر و رو میکنند. پیامبر ها بدون یک جبهه برخاسته و قیام کرده کاری نمیتوانند بکنند. این فتح الفتوح است
❤️بله من هم منتظرم که جبهه مقاومت خانه های شیطانها را بر سرشان خراب کند. و این چنین خواهد شد شک ندارم. اما نمیتوانم از این ابهت فتح خون های مظلوم هم چشم بپوشم. لا اله الا الله. چه کرده اند معصومهای غزه. چه قیامتی شده. هم در عالم هم در جان خودمان. ظاهر این بود که شما منتظر کمک ما و امثال مایید ولی واقع این که شما به کل عالم کمک داده اید. تا قیامت مدیون شماییم.
@ali_mahdiyan
هدایت شده از محمد ایمانی l مصاف عقل و جهل
💢 این سوز سینه
چگونه فرو می نشیند؟
♦️گوش دل اگر بسپاریم، صدایی آشناست که مردمان غیرتمند را فرا می خواند. طنین صدای مردی که با دشمن عربده کش همآوردی کرد و پیامبر (ص) در باره اش فرمود "امروز تمام اسلام، در برابر تمام کفر ایستاده است".
🔹و چون کار دشمن عربده کش را ساخت، آیت الهی تفسیر شد: "وَ کَفَی اللهُ المُومِنینَ القِتال." خداوند به خاطر این شجاعت و ضربت بهنگام، مومنان را از جنگ بی نیاز کرد.
♦️چنان ضربات بهنگامی، حتی اهل آسمان را هم به وجد می آورد؛ پس سزاوار بود جناب جبرئیل ندا دهد: «لا سَیفَ إلاّ ذو الفِقار و لا فَتى إلاّ عَلی».
🔹۱۴ قرن بعد -مرداد پارسال- "ابراهیم نابلسی" فرمانده ۲۶ ساله گردانهای شهدای الاقصی در نابلس، دقایقی قبل از شهادت، این پیامی صوتی را در شبکههای اجتماعی منتشر شد : «محاصره شدهام و رایحه شهادت را استشمام میکنم. وصیت میکنم هیچکس سلاحش را زمین نگذارد.»
♦️مادر او می گوید: شهید ابراهیم وقتی ۱۵ ساله بود، دوستانش خالکوبی کردند و او نیز خوشش آمد که چنین کاری کند، اما خالکوبی متفاوت از دیگران انجام داد. او تصویر شمشیر ذوالفقار سرورمان علی علیهالسلام، و عبارت "لا فتی الا علی و لا سیف الا ذوالفقار" را روی دستش خالکوبی کرد.
🔹نه فقط کلام، بلکه مرام شجاعانه علی (ع)، هر آزاده غیرتمندی را به هیجان و حرکت در می آورد. همو که فرمود اگر انسان مومن به خاطر جسارت دشمن به یک زن اهل ذمّهُ از غصه بمیرد، جای سرزنش ندارد، بلکه سزاوار است.
♦️گوش دل اگر بسپاری، همان صدای آشنا در طنین و پژواک است:
🔹"همانا، از جاى كنده شدن و بازگشت شما را در صف ها ديدم. فرومايگان گمنام و بيابان نشينان از مردم شام، شما را پس مى رانند، حالى كه شما گُزيدگان عرب، و جاندانه هاى شرف، و پيشقدم در بزرگوارى، و بلند مرتبه هستيد.
♦️وَ لَقَدْ شَفَى وَحَاوِحَ صَدْرِي أَنْ رَأَيْتُكُمْ بِأَخَرَةٍ تَحُوزُونَهُمْ كَمَا حَازُوكُمْ وَ تُزِيلُونَهُمْ عَنْ مَوَاقِفِهِمْ كَمَا أَزَالُوكُمْ...
🔹سرانجام سوزش سينه ام فرو نشست كه در واپسين دم ديدم آنان را رانديد، چنانكه شما را راندند، و از جايشان كنديد، چنانكه از جايتان كندند.
♦️با تيرها آنان را كُشتيد و با نيزه، آنها از پاى در آورديد. تا آنجا كه هر يك ديگرى را مى راند و پيشين آنان، خود را به جاى پسين مى رساند، همچون شتران تشنه كه از حوض هاشان برانند، و از آبشخورها شان دور دارند".
🔹در جنگ جمل، یکی از یاران حضرت گفت "دوست داشتم برادرم فلان با ما بود تا مى ديد چگونه خداوند تو را بر دشمنانت پیروز کرد". امام (ع) پرسید آيا ميل و محبّت برادر تو با ما است؟ و مرد پاسخ داد آرى. پس از آن، امیر مومنان (ع) بشارتی داد که درباره مومنان آینده بود:
♦️"پس او هم در اين جنگ با ما بود، و با ما بودند آنان كه در صُلب پدران و رحم مادران هستند. گردش روزگار، آنها را به عرصه می آورد و ايمان به وسيله آنها تقويت مى شود".
🔹امروز همان روزگار است، ان شاء الله. باید برای مصافی طولانی اما خوش عاقبت و پیروز، آماده بود و شبانه روز تدارک کرد. چنان که اکنون هم به توفیق الهی، تدارکات و پیروزی های بزرگی حاصل شده است.
@IMANI_mohammad
28.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️جهان اسلام عقده فروخفته تحقیر تاریخی دارد؛
اما جهان اسلام احساس شخصیت کرده است؛
جهان اسلام میخواهد قیام کند اما میبیند که دستوپایش را بستهاند؛
▪️جهان اسلام میخواهد سیل شود، طوفان شود و بر سر وحوش کودککش چون صاعقهای سهمگین فرود آید و پلشتی صهیون را نیست و نابود کند، اما حکام عرب او را در پشت سیلبندی از توهم قدرت استکبار و منفعتطلبی کثیف خود نگه داشتهاند؛
▪️جهان اسلام بیدار شده است، روح رخوت از امت اسلامی رخت بربسته است، روح عزت و شوکت به تن زخمخورده این امت برگشته است.
🔴فلسطینیان را ببینید، آه میکشند، گریه میکنند، استغاثه دارند اما اندک انفعال و عقبنشینی را نشان نمیدهند؛
زنان با غیرت اردنی و مصری را ببینید که چگونه فریاد و گریه خویش را بر سر حکام بیکفایت و عمال بیغیرتشان آوار میکنند؛
دختران فلسطینی را ببینید که هلهلهکنان و دستافشان شهادت فرزندان فلسطین را به مادران مقاوم مسجد الاقصی تبریک میگویند و همان را برای برادران خویش و مادرانشان آرزو میکنند.
اینک وقت گریه نیست، اینک وقت شیون نیست، اینک وقت توقف نیست،اینک وقت فریاد است، اینک غریو تکبیر باید سر داد، اینک باید از کالبد انفعال بیرون آمد، اینک باید به میدان آمد، اینک باید سیل شد و جاری شد، اینک باید طوفان شد و طومار حرامیان عزت و کرامت را در هم پیچید.
✅اینک جهان اسلام جز کلمه واحد آزادی سرزمین قدس و مسجدالاقصی نباید دهان به کلمهای دیگر باز کند.
.
🛎📱گفتگوی تصویری ۴۰ دقیقهای با یکی از مؤسسان گردان های قسام پیرامون وضعیت امروز غزه توسط برخی دوستان(به ویژه جناب آقای مهدی افراز):(تاریخ گفتگو ۲۹ مهر ۱۴۰۲)
۱. امروز مردم غزه همان حس فاتحانهای را دارند که انگلیسیها بعد از جنگ جهانی دوم و غلبه بر نازیها روی خرابههای لندن و در کنار کشتههای خود داشتند و ماهم مطمئن هستیم که بعد از غلبه بر صهیونیستها، خرابهها را آباد و کشور خود را به بهترین شکل خواهیم ساخت.
۲. ایران همپیمان ماست و اگر امروز میبینید ما توان یافتیم که علیه اسرائیل چنین عملیاتی را اجرا کنم به دلیل آموزشهای نظامی و تأمین تسلیحاتی است که توسط ایران صورت گرفته است.
۳. امروز حزبالله و حشدالشعبی و انصارالله که در ارتباط با ایران هستند همگی مشغول درگیری با اسرائیل و آمریکا هستند و همین موجب شده محاسبات نظامی رژیم به هم بریزد و انتظاری برای حضور مستقیم ایران نیست.
۴. حماس ۴۰ هزار نیروی رزمی در آمادهباش و ۶۰ هزار نیروی احتیاط دارد و غیر از حماس دو نیروی جهادی دیگر هم در غزه یگانهای خود را دارند.
۵. در صورت حمله زمینی به غزه دنیا از عملکرد حماس متعجب خواهد شد. قدرت عملیات حماس در سه ضلع زمینی، هوایی و دریایی است.
۶. در یک ساعت ابتدایی عملیات طوفان الاقصی ۳۰ فرمانده ارشد رژیم اسیر شدند.
۷. اکثر خانههای غزه با پنل خورشیدی تولید برق دارند و برای نیازهای حداقلی استفاده میشود.
۸. غزه دو منبع آب اصلی دارد که یکی از طریق لولهکشی از قدس میآید و یکی از منابع زیرزمینی است و در حال حاضر مردم از آبهای زیرزمینی استفاده میکنند.
۹. ما دغدغه زمین یا کشور خودمان را نداریم، مسئله ما آزاد کردن اسلام و نجات اسلام است.
۱۰. با همین وضعیت فعلی قادر هستیم تا یکسال به مقاومت و مبارزه ادامه دهیم.
۱۱. در روزهای ابتدایی جمعیتی از مردم غزه که در جنوب آشنایانی داشتند به سمت جنوب رفتند ولی به محض اینکه موضوع کوچ را مطرح کردند فوراً به شمال برگشتند و حاضر شدند زیر بمباران باشند ولی احتمال کوچ دادنشان نباشد.
۱۲. هیچ تفکیکی بین مردم غزه و حماس امکانپذیر نیست چون همه مردم خود را عضو حماس میدانند و لازم شود در کنار حماس با ارتش اسرائیل میجنگند.
۱۳. بخش مهمی از دستاوردهای این عملیات اسناد و پروندههای محرمانه نظامی بود که بعد از تسخیر پادگانها بهدست آمد.
۱۴. حس مردم غزه این است که کاری را انجام دادند که هیچ نیروی نظامی در خاورمیانه موفق نشده بود در مقابل اشغالگران صورت دهد.
۱۵. خیلی وقت هست که از گنبد آهنین عبور کردهایم و از ۷ اکتبر تا امروز ۴۰۰۰ نقطه سرزمین اشغالی هدف راکتهای حماس قرار گرفته که گنبد آهنین کمتر از ۲۰ درصد آنها را توانسته رهگیری کند.
۱۶. فقط در اثر اصابت راکتها در شهرک عسقلان ۳۰۰ شهرکنشین مجروح یا کشته شدند.
۱۷. راهی که مردم غزه انتخاب کردند بدون بازگشت است و انتخاب کردند که با عزت زندگی کنند.
۱۸. در جریان عملیات، ۱۰ هزار نیروی اسرائیلی را از نوار غزه دور کردیم.
۱۹. هدف اصلی عملیات در کنار همه تلفاتی که از دشمن گرفتیم این بود که صهیونیستها و شهرکنشینها دچار رعب شوند و بفهمند که اینجا جای امنی برای زندگی نیست و این روند تا آزادی کامل ادامه دارد.
۲۰. مردم ما تجربه کردهاند و میدانند که در سال ۱۹۴۸ که عملیات پیشدستانهای نبود هم ۵۰۰۰ نفر کشته و ۲ میلیون نفر آواره شدند. پس به عملیات طوفان ایمان کامل دارند.
۲۱. عملیات طوفان الاقصی هم بخشی از مراحل مبارزه با صهیونیستهاست و با تداوم این تحرکات و دست به دست دادن با کل جریان مقاومت در آینده، قدس را آزاد خواهیم کرد.
۲۲. حس افتخار و پیروزی نه فقط در غزه که بلکه برای همه فلسطینیها در کرانه باختری و اردوگاهها شکل گرفته است.
🔰درباره حضور مستقیم ایران در نبرد با رژیم صهیونسیتی
🖋به قلم: حجتالاسلام والمسلمین حمزه وطنفدا
چرا فکر میکنند یک عده که حضور مستقیم ایران در این جنگ، نشانه قوت است و عدم ورود مستقیمش نشانه ضعف
در حالیکه واقعیت کاملاً برعکس است
قوت یعنی چنان پدری کنی وچنان برادری کنی و چنان
عقل و
هوش و
اطلاع و
دانش و
شجاعت و
ایمان
را به هم دربیامیزی
تا انصارالله یمن را به نقطهای برسانی که به تنهایی بتواند علیه یک دنیا زور بایستد
تا حزبالله لبنان را به نقطهای برسانی که همه چشمهای دنیا منتظر سخنرانی تعیینکننده دبیرکل آن باشد
تا حشد عراق را ...
تا ....
مسخرهترین مطالبه این است که ایران ورود کند در این جنگ
عظمت این جنگ و موفقیت این جنگ این است که قوت و هویت و واقعیت جبهه مقاومت برای کل دنیا نمودار بشود
با مستضعفینی که قیام کردهاند کاخ ستمتان را میسوزانیم
ایران چیست در این وسط؟
ایران پایگاه است،
ایران قرارگاه است.
همانطور که حضور بایدن در اسراییل نشانه ضعف مطلق است،
همانطور که ورود نیروهای رزمی آمریکایی به اسراییل نشانه افتضاح و ضعف مطلق ارتش اسراییل است،
عدم ورود مستقیم ایران نشانه قوت حماس و جهاد اسلامی و جبهه مقاومت است.
عظمت استراتژیک این حادثه، آرامش حضرت آقاست.
روشنترین نشانه پیروزی آرامش است.
ما وسط یک جنگ تمدنی هستیم،
اصلاً مسئله غزه و بیمارستان و اینها نیست،
نباید جنگ را کوچک کرد
جنگ را از بالا ببینیم
مسئله این است که ایران بهعنوان قرارگاه تمدنی آینده مستضعفی، میتواند خالق قدرت، معنا و زیبایی جهانی باشد یا نه؟
و چه قدر میتواند قرارگاه تمدنی مستکبرین را به تلاشی بکشاند.
همینکه ایران سرجایش نشسته و حتی با برگ حزبالله لبنان هم بازی را جدی شروع نکرده و با گردان های قدس و قسام دارد میجنگد و امریکا با دریوزگی باید رئیس جمهورش بیاید در خود اسراییل و نیرو هم بفرستد و جور بزرگترین برگ تمدنیاش یعنی اسرائیل را اینطور بکشد و ضعفش را پنهان کند،
یعنی ایران شش هیچ جلو است .
اینکه ملتی این قدر کوچک اما اینقدر سلحشور و مقاوم ایستاده است، زیباییاش و معنای بلندش چشم جهان را خیره میکند و از آن طرف سبعیت و دنائت اسرائیل در این جنایتگری و دروغگویی، بیمعنایی و زشتی این جرثومه تمدنی را به رخ میکشد؛
در این وادی هم شش هیچ بردهایم.
نشانهاش یک جهان تنفر از اسرائیل و یک جهان همبستگی با فلسطین است.
اما قرارگاه تمدنی آینده مستضعفین چون اساساً بندگی را سرلوحه خویش دارد و معتقد به مردمسالاری و امامت مردم است، دوست دارد هر چه قدر قویتر میشود در رشد دادن مستضعفین، کمتر دیده شود، دوست دارد خدا و مردم باشند که دیده شوند، دوست دارد هر روز گمنامتر از دیروز باشد.
این اوج نجابت این قرارگاه است که از زبان رهبر الهیاش میشنویم ، ایران در این جنگ هیچکاره است، این کار خود بچههای غزه است، پیشانی و بازوی این بسیجیان را میبوسیم.
این جنس بیان را قبلها در زمان انقلاب و دفاع مقدس بارها از زبان امام عزیزمان شنیده بودیم؛ من هیچکاره ام در این انقلاب، خدا خرمشهر را آزاد کرد، شما انقلاب کردید، این انقلاب شماست.
اما اگر کسی عاقل باشد، کسی قدری صحنه را بشناسد، میفهمد همهچیز خمینی بود و امروز همه چیز خامنهای است و همه چیز ایران است.
اراده صحنه مهم است، اراده دست کیست و از کدام منبع میجوشد، چشمه عزم کجاست؟
اهمیت بلند جمهوری اسلامی نه به دادن موشک است، حتی چه برسد به زدن موشک
جمهوری اسلامی، این قرارگاه حسین بن علی علیهماالسلام جایی است که اراده بلند محو اسرائیل و محو نظام و تمدن شیطانی را خلق و آبیاری کرده است.
همان شجره طیبهای که میوههایش این جبهه مقاومت است و هر روز بحمدالله بالاتر و بالاتر.
اگر جوان ایرانی این عظمت را درک کند
میفهمد کجا بایستد
و چه کند
و نقش ویژهاش در این جنگ بزرگ را پیدا کند.
💡ساعت صفرِ غزه چه زمانی فرا می رسد؟
🖊مهدی افراز
🔹"بستن سفارت آمریکا عراق را نابود میکند، به منافع عراق آسیب میزند که پیامدهای بزرگی دارد و هیچ سفارتخانه غربی در عراق باقی نخواهد ماند و همه از عراق خواهند رفت." این جملات را دو روز پیش باسم العوادی، سخنگوی دولت عراق در اولین واکنش رسمی به درخواست مقتدی صدر برای تعطیلی سفارت آمریکا بیان کرد. جملاتی واضح و صریح ...
🔹عشایر عراقی که امروز در پشت مرزها تحصن کرده اند کجا را می خواهند فتح کنند؟ فعالان ترک که امروز از در و دیوار نمایندگی های اسرائیل بالا می روند کجا را می خواهند بگیرند؟ جوانان مصری که شعار می دهند اضرب اضرب نصرالله کجا را می خواهند بزنند؟ کاربران اردنی که کالاهای اسرائیلی را نشان کرده اند به داد چه کسی می خواهند برسند؟ تماشاگران قطری که فریاد می زنند يجب تحرير غزة، کجا را می خواهند آزاد کنند؟ فلسطین را؟ قدس را؟ غزه را؟ ...
فلسطین امروز آزادترین کشور عربی است، ملت غزه امروز آبروی آزادگان است، فلسطین هیچگاه اسیر نشده است که بخواهد آزاد شود، غزه هیچگاه وابسته نبوده که بخواهد رها شود... این جوانان، فعالان، کاربران و تماشاگران اگر واقعا عزم آزادی قدس دارند، بهترست کلاهشان را بالاتر بگذارند و به فکر آزادی خود و بلادشان باشند، فلسطینیان دیروقتی است که حریت یافته و رستگار شده اند.
🔹اسارت قدس ظاهر و باطنش اسارت کشورهای عربی و اسلامی است، اسرائیل موجودیتش به بی هویتی ملت های منطقه است، صهیونیسم مجرای وابستگی دولت های خاورمیانه به غرب و امریکاست. اسارت قدس نماد آویزان بودن سرنوشت مسلمین بدست آن قدرت غربی و این قدرت شرقی است، نماد اراده نداشتن ملت ها برای خروج از زیست ذلیلانه است، نماد آن است که دولت های منطقه خودشان اسرائیلک های نامرئی هستند.
🔹فلسطین که آزاد است، هربار بخواهد می رزمد و می جنگد، هربار صلاح بداند صلح می جوید، هربار نشود محاصره می شود و هربار بشود حصار می شکند. هربار رغبت کند صبر پیشه می کند و هر بار اراده کند به میدان می آید، هربار عزم کند سنگ پرتاب می کند و هر بار جرئت کند راکت می اندازد. دیگران حال شان چطور است؟! آیا آن ها هم این قدر آزادی و عزت و اسقلال نظر برای خود دارند؟ اظهر من الشمس است که همین مواضع انقلابی سران عربی و اسلامی هم خودش در منطقه الفراغ سفارت خانه های آمریکاست! کمی پا را فراتر بگذارند ببنیم می توانند هزینه بپردازند؟! آن امیر و وکیل عربی اگر کشورش خیلی انقلابی شده به جای رجز خواندن و نطق کردن بیاید جلوی تسلیحات و بمب هایی که از پایگاه های آمریکا در کشورش برای اسرائیل بارگیری می شود را بگیرد، ولی نمی تواند چرا؟! چرایش را سخنگوی دولت عراق پشت تریبون رسمی اعلان عمومی کرد...
🔹آزادی قدس یعنی آزادی ملت های اسلامی از استعمار و هیچ معنای دیگری هم ندارد، تا وابستگی هست استعمار هست و تا استعمار هست اسرائیل باید باشد... کشوری که اموراتش را خود تدبیر نمی کند تمنای صهیونیسم دارد. ملتی که منقاد سفراست، ضامن بقای اسرائیل است. اگر ملتی هوس نماز خواندن در مسجد الاقصی دارد، باید شریان های فکری، مالی، بازرگانی و کشورداری خود را از یوغ سفارت خانه ها خارج کند، زنان و کودکان غزه امروز خون بهای غرب زدگی کشورهای عربی و اسلامی را می پردازند.
🔹شور و حال گرفتن و بی تاب شدن برخی جوامع برای دفاع از مردم غزه برخی جوان ها را به این گمان رسانده که؛ ظاهرا جامعه ایران نسبت به تحولات فلسطین و مساله قدس بی تفاوت تر از بقیه ملت هاست؟! خیابان های استانبول عصبانی تر از ما شده! ورزشگاه های مراکش حماسی تر شده؟! تجمعات بغداد کفن پوش تر شده! اصلاً ایران کجاست؟
ایران کجاست؟! ایران ۴۵ سال است در حال تحصن و تجمع است، ۴۵ سال است کفن پوش است، ۴۵ سال است خودش زیر بمباران تحریم و ترور است، ۴۵ سال است محاصره است، چرا؟ چون تصمیم گرفته است آقای خودش باشد، بهای میان تهی کردن موجودیت صهیونیسم را می پردازد آقای جمهوری اسلامی.
🔹امروز نشستن جوان ایرانی برای اسرائیل خطرناک تر از قیام های جوانان ترک و عرب است. ملتی که مستقل است همه ساحات زندگی اش حتی تفریحش هم مبارزه است چه رسد به مقاتله اش. اگر فلسفه وجودی صهیونیسم را بدانیم برای مان مسلم است که؛ ملت ایران ۴۵ سال است مبارزه با اسرائیل را زندگی می کند. جامعه ایران با استقلالش فلسفه اسرائیل را در منطقه بی معنا کرده است. امروز رژیم صهیونیستی در محاصره استقلال ایرانیان است که البته کمترین نمودش شده حمایت تسلیحاتی و دیپلماسی... ساعت صفری که امیرعبداللهیان گفت مصرف این زمانی دارد و الا کیست که نداند ۴۵ سال است ساعت برای ایرانیان صفر شده است...
هدایت شده از حبیباله بابائی
💠 غرب و غزه
استاد بزرگواری فرمودهاند غرب میراث تمدنی خویش را به پای اسرائیل ذبح کرد. در این تحلیل، مواجهه این روزهای غرب با نسل کشی صهیونیستی خطای نابخشودنی غرب است در حالی که این نه خطای او که خود غرب است. غربِ اندیشه با غربِ سیاست پیوندهای عمیقی دارد. وقتی انسان در اندیشه غربی سوژهی بدون قید نیست و همواره انسان رنگینپوست، انسان مسلمان یا انسان خاورمیانه خارج از این سوژه بوده است، طبیعی است که استانداردهای دوگانه شکل بگیرد؛ شاخصهای نوشتهای برای اولی و نانوشتههایی برای دیگری. ازین روست که حقوق بشر، حقوق بشر دوستانه و سایر قوانین بینالمللی برای انسان غربی حمایت کننده و برای انسان خارج از این تعریف حکم چماق را دارد. این راز گرچه سالیانی است عیان شده، ولی مصائب غزه و نفوس پاک آن حجت را برای همه حتی خوشبینان و سادهاندیشان تمام کرد.
@majiddehghan
https://eitaa.com/Habibollah_Babai
🛎📌آنچه در پی طی سه بخش خواهد آمد نوشته برادر عزیزز و محقق فاضل جناب آقای محمد طلایی است. نوشته، راهبرد مهمی را در پیگیری منویات انقلاب اسلامی پیشنهاد میدهد و با برخی راهبردهای دیگر در اینباره درگیر میشود. دیدن دقیق متن را به خوانندگان عزیز توصیه میکنم، درعینحال نقدهایی بر این نوشته فاخر به نظرم میرسد که بهزودی تقدیم خواهم کرد.
@abbas_heidaripour
✍️ بس فتنهها بزاید/ نوشته: محمد طلایی
تأملی در باب بسط گفتمان انقلاب اسلامی
۱ از ۳
🔺همواره یکی از چالشهای جریان انقلاب اسلامی، مواجهه با طیف به اصطلاح خاکستری (اگر کاربست این واژه صحیح باشد) بوده است.
فرض چالش خیز اینجاست: این طیف علقه شدید و جدی با حاق گفتمان ایمانی انقلاب اسلامی ندارند.
توصیه هم این است: پس برای همراه کردن آنان با انقلاب و یا حداقل کاستن از اصطکاکشان با سیاستهای نظام، بهتر است از گفتمانهای رقیقتری استفاده شود؛ گفتمانهایی که لبههای تیز اسلام ناب و درگیری شرک و توحید را ندارند، کمتر هزینهزا هستند و میتوانند دایره بیشتری از آحاد جامعه را شامل شوند.
🔺در میان بدیلهای گفتمانی همواره مطرح برای این هدف، میتوان به ملیگرایی، رفاه و پیشرفت، سرگرمی، بهروز بودن و غیره اشاره کرد که با وزن و اولویتهای مختلف، مورد تاکید طیفهای گوناگون نخبگان در لایههای اجتماعی متفاوتی قرار میگیرند تا بتوانند مردم را با نظام همراه کنند. طبعا بحث در اینجا پیرامون طرح این بدیلها در عرض گفتمان اسلام ناب است و نه در ذیل آن؛ چون اساسا جایگزینها برای این طرح میشوند تا لوازم هزینهزای گفتمان بالادستی را بر جامعه تحمیل نکنند و بتوان با حاشیه بیشتری مردم را راضی و همراه کرد.
🔺آیا این روش مصیب بوده و خواهد بود؟ به نظر میرسد برای فتح باب گفتگو پیرامون این چالش، باید مقداری بر 1) شرایط و 2) سازوکار تأثیر و تأثر گفتمان در جامعه تأمل نمود.
🔺تکاپوی گفتمان انقلاب اسلامی در جامعه ایران، هرچند به صورت رسمی از پاییز 41 آغاز شد، اما در خلاء متولد نشده بود. چه از سویی بر انباشتی از تراث شیعی با محوریت نهاد مرجعیت و تطورات شورانگیز آن از صفویه تا پهلوی دوم اتکاء داشت که خود جلودار عمده قیامهای معاصر ایران بود، از سوی دیگر به صورت طبیعی خود را در برابر معارضی مییافت که با نام تجدد وارد شده بود و در لایههای مختلف اجتماعی سیاست، نهادها و ساختارها، سبک زندگی، بینشها و در نهایت گرایشها دعوی راهبری اجتماعی داشت. تجدد یک پدیده حقیقتا تمدنی بود و تمامی لوازم ایده مدرنیته را می توانست با خود حمل کند.
🔺امام راحل و سایر علما در دهه 40، به خوبی، هرچند احتمالا اجمالی و با شدت و ضعف، این هجمه را درک میکردند. سیاست توانسته بود ریخت نهادی جامعه مسلمین را تغییر دهد، فرهنگ و سبک زندگی نیز به صورت واضحی با جریان سیاست تعاملی روشن داشتند. هجمه تمدنی نمیخواست و نمیتوانست فقط برخی ساحتهای جوامع هدف را تغییر دهد؛ هرچند به اقتضا و بسته به شرایط، در مثل ایران و ترکیه و مصر فرهنگ بیشتر تغییر میکرد و در مثل عراق و افغانستان سیاست.
🔺در این شرایط، امام راحل باید گفتمان خود را انتخاب میکرد. میتوانست مانند مشروطه به نوعی تجدد بومی را برگزیند، و یا مانند نهضت نفت بر لوازم توسعه کشور انگشت بگذارد، اما انتخاب او چیز دیگری بود، قیام لله و محوریت توحید در همه ساحتهای بشری؛ درگیری با حاق ایده تمدن جدید.
🔺هرچند این محوریت در بیان و اندیشه امام، در لوازم و امتدادهایش تفصیل یافت و صرفا تکرار کلمه الله نبود. ملیگرایی و استقلال در ماجرای کاپیتولاسیون، پیشرفت در انتقادهای پسینی از اصلاحات ارضی، فرهنگ در لایحه انجمنها و ... همه بسط آن اندیشه محوری بودند. کسی که با حرکت امام همراه بود، از طرح این لوازم چیزی غیر از همان اسلام در خطر است اولیه را نمی فهمید، همه در خدمت اسلام بودند.
🔺چرا این انتخاب امام بود؟ چون او با فطانت فهمیده بود فضای گفتمانی جامعه ایرانی در تمام لایهها به صورت نسبتا یکدستی پر بود و یا در حال پر شدن بود! گفتمان تجدد به مانند همه جوامع اسلامی، با سرعتی خیره کننده توانسته بود در اقشار و لایههای مختلف جامعه ایرانی نفوذ کند. زندگیها، به شدت و ضعف، با آن تنظیم شده بود و نظام ارزشی خود را تدریجا شکل میداد. یک ایده تمامیتخواه بود که باید در برابرش و به همان وزان، ایدهای تمامیتخواه قرار میگرفت. اگر ایده نهضت جزئینگر میبود، به نفع تمامیتخواهی ایده تجدد مصادره میشد، چون تجدد بود که میتوانست فضا را پر کند و جزءنگری معارضش را در خود هضم کند؛ همانگونه که در مشروطه، استبدادستیزی را در خود بلعید و سکولاریسم مدرن استبدادی پهلوی را بیرون داد و در نفت هم جبهه نیروهای سیاسی نهضت را از هم پاشاند و صحنه سیاسی کشور با قطبنمای جهانی، به سمت ابرقدرت جدید جهان، امریکا، چرخاند.
🔺در واقع ما در دهه 40، در موازنه گفتمانی نبودیم. جامعه ای که به محاق تمدنی رفته بود، اگر ایدهای حامل تمدن الهی برنمیگزید، قطعا شکستی بر سیاهه شکستهای معاصرش میافزود.
هدایت شده از نفی و اثبات
✍ بس فتنهها بزاید
تأملی در باب بسط گفتمان انقلاب اسلامی
۲ از ۳
🔺امام این را به صورت عجیبی در سال های دهه 20 فهمیده بود. فهمیده بود که تا زمانی که موازنه گفتمانی بین ایدههای شرک و توحید برقرار نشود، نمیتوان به شاخههای فرعی گفتمان تمسک نمود.
🔺تمدن جدید خود فتنه بود، به دلیل غلبه باطل، میتوانست حق و باطلهای پایین دست را مخلوط کند و در خدمت باطل بالادستی درآورد. برای عبور از فتنه نمیشد به پارهای از حق در دستان باطل تبدیل شد تا در نهایت با آن گفتمان مادی را تثبیت کند.
🔺اما نکته مهم، اگر نگوییم مهمتر، این بود که شرایط به گونهای پیش رفت که برای این ایدهٔ بدیل الهی، محمل عینی اجتماعی پدید آمد. واقعا جامعه ایرانی، فیالجمله پای کار ایده قیام للّه آمد و لوازم آن را پذیرفت؛ حکومت اسلامی را، استقلال را، شریعت را، مردمسالاری دینی را و نقشآفرینی عمومی برای ایده محوری انقلاب اسلامی را. دست الهی به گونهای دقیق توانست به نهضت فیضیه برکت دهد و مردم ایران را تا پیروزی انقلاب اسلامی حول ایده توحیدی به خروش وادارد.
🔺اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی، روح مادی عصر جدید، کماکان دست برتر تمدنی را در اختیار داشت. جامعه ایرانی هرچند گامی جهشی در حرکت به سمت تمدنی اسلامی برداشته بود، اما در ابتدای مسیر بود.
«انقلاب اسلامی که آمد، مثل مشتی به سینه مهاجم خورد ... در دورانِ اوّلِ انقلاب، شما ناگهان دیدید که مردم ما در ظرف مدّت کوتاهی، تغییرات اساسی در خُلقیّات خودشان احساس کردند: گذشت در بینِ مردم زیاد شد؛ آز و طمع کم شد؛ همکاری زیاد شد؛ گرایش به دین زیاد شد؛ اسراف کم شد؛ قناعت زیاد شد ... جوان به فکر فعّالیت و کار افتاد، دنبال تلاش رفت؛ ... شبه کارهایی که به صورت گیاه هرزی در زندگی اقتصادی مردم رشد پیدا کرده بود کم شد. این، مربوط به یکی دو سال اوّلِ انقلاب بود. این، مربوط به همان زمانی است که تلاشِ روزبهروز دشمن برای پاشیدن بذر اخلاقیّاتِ منفی متوقّف شده بود و یک گرایش و یک توجّه به اسلام پیش آمده بود. مجدّداً آن فرهنگ و اخلاق و آداب و خُلقیّات اسلامی که در خمیره مردم ما بود، در آنان زنده شد. البته عمیق نبود. عمق، آن زمانی پیدا میکند که روی موضوع، چند سالی کار شود. این فرصت پیش نیامد و آن تهاجم، بتدریج و به مرور، از سرگرفته شد. تهاجم، در اواسط دوران جنگ به وسیله ابزارهای تبلیغی و گفتارهای غلط و کجاندیشانه شروع شد و آن تهنشینها و رسوبهای ذهنی و روحی خود ما مردم هم در تأثیرگذاریاش مؤثّر بود. امّا باز حرارت جنگ، مانع بود، تا جنگ تمام شد. بعد از جنگ، این جبههٔ جدید، به شکل جدّی مشغول کار شد.»
🔺این توصیف رهبر انقلاب، اشاره به همان روح مادی عصر جدید است، که به سرعت با ابزارهای مختلف، جای خود را در محیط جدید باز میکند. اما محمل نفوذش، نقصان امر اجتماعی در فضای گفتمان انقلاب اسلامی است. به محض اتمام اجتماعیترین امر پس از انقلاب، یعنی دفاع مقدس، محمل نفوذ فرهنگ مهاجم با شتابی فزاینده فراهم شد.
🔺در همین فضا، بحث بدیلهای گفتمانی نیز با شدت بیشتری مطرح میشد. در جامعهای که هم در لایه نخبگان و هم تودههایش، تدریجا دچار فتنه میشد، درخواست گفتمانهای بدیل پررنگتر میشد. گفتمانهایی که بدیل بودند و هرچند هر یک به نحوی در ذیل کلانگفتمان انقلاب اسلامی قرار داشتند، اما طعم عوض کرده بودند و جبهه جدیدی برای خود یافته بودند. پیشرفتی که جزو گفتمان انقلاب بود، در حال بازتولید ضد انقلاب بود، آزادی که بخشی از شعار انقلاب بود، در حال بازتولید ضد انقلاب بود، حتی تدریجا عدالتخواهی که اساس انقلاب بود، به بستری نه برای اصلاح، بلکه دور کردن برخی از انقلاب بدل شد.
🔺چرا؟ چون انقلاب اسلامی محمل اجتماعی خود را واگذار کرده و هنوز بسط تمدنی بر مبنای ایده مرکزی خود نیافته بود. روی زمین و در عینیت جامعه، محملی برای جریان گفتمان، توسط آحاد مردم قابلیت لمس نداشت. مردمی که زمانی به نهیب امام به خیابان ریخته بودند و زمانی در پشت یا خطوط جبهه به نحوی مشغول بودند، اکنون مجالی برای نفوذ دادن گفتمان انقلاب در زندگی خود نمییافتند. پس رقیب، جایگزین می شد؛ چون صورت بندی تمدنی خود را کامل کرده بود.
هدایت شده از نفی و اثبات
✍ بس فتنهها بزاید
تأملی در باب بسط گفتمان انقلاب اسلامی
۳ از ۳
🔺در چنین خلائی، هر ایدهای که به نحوی یکی از لوازم تمدنی محسوب میشود، اگر اتصالش به ایده محوری قیام للّه به صورت گفتمانی و اثباتی در عینیت جامعه مشخص نباشد، به سرعت مصادره میشود. ایدههایی که به صورت معمول بخشی از گفتمان شما بودهاند، علیه شما قیام میکنند.
🔺مخاطبی که در اختیار تمدن جدید قرار گرفته است، به واسطه شاکله گفتمانی ذیل این تمدن، ایدههای جزئی شما را به دلخواه خود فهم، تفسیر و تبدیل میکند. در این شرایط، با مخاطب عادی با ذهنی خالی که اجمالا هوای نفسی هم دارد مواجه نیستیم. مخاطب البته در اینجا اعم از مسئولین و تودههای مردم است.
🔺دوباره گویا در شرایط دهه 40، باید ایده اصلی را تبدیل به ایده جمعی کنیم. در شرایطی که با تأکیدات درست رهبر انقلاب بر تبدیل ایران به الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، در آستانه بسط چندبعدی انقلاب قرار گرفتهایم، باید رجوعی به محور وحدت گفتمان داشته باشیم.
🔺برای محوریت پیدا کردن اجتماعی ایده انقلاب اسلامی، باید جامعه در مجموع، محمل کنشگری فعالِ حول این ایده را بیابد. بسیاری از ایدههای بدیلی که برای همراه کردن مردم با نظام مطرح میشود، در همین مرحله با سویه تمدنی انقلاب دچار تناقض میشوند؛ چون اساسا قرار است صرفا نقش مخدر و یا ضربهگیر را ایفا کنند. اساسا قرار است مردم را از نقشآفرینی در نسبت با انقلاب دور کنند. آزموده شدن آحاد جامعه در سنجه ایمان، شرط اول و سنگ بنای شکل گیری تمدن توحیدی است.
🔺اینکه اگر مردم با ایدهٔ تهاجمی انقلاب اسلامی در قبال اسرائیل همراه نیستند، پس ملیگرایی آنان در برابر جنایات یهود نسبت به ایرانیان را مطرح کنیم،
یا اگر ایران پیشرفت نکرده است، در عوض اروپا و آمریکا هم خیلی جای علیه السلامی برای زندگی معمول بشر نیستند و آنان هم در مشکلات معمول اداره کشور دست و پا میزنند، در واقعا عمق بخشیدن به اصل تمنای مادی جامعهای است که دچار فتنه شده است.
🔺دچار فتنه شده، چون عقل فعال انقلاب اسلامی، بدنه میانی که مسئول بسط و عینیت بخشی به خطوط راهبردی است، نمیتواند محوریت عینی اجتماعی برای جهاد فی سبیل الله در برابر اسرائیل خلق کند و یا معنای زندگی انقلابی و خلق زیست شکوهمند دنیوی که در خدمت آخرت باشد را عینیت بخشد. این ناتوانی، وقتی به سراغ گفتمان جایگزین میرود شبهه را اوقع فی النفس می کند!
🔺درست است که ایده قیام لله، در سویه تمدنی خویش، تکخطی نیست و متفرع به فروعات مختلفی میشود، اما در شرایط فتنه گفتمانی، ما ناچاریم مجددا از محوریت مفهومی قیام لله آغاز کنیم و امر اجتماعی را با اتصالات روشن به این محوریت شکل دهیم.
🔹شاید بتوان گفت دعوت حضرات معصومین (ع) به ولایت در شرایط فتنهگون عصر حضور، به این دلیل باشد:
و من خطبة له (ع) (154) يذكر فيها فضائل أهل البيت عليهم السلام
وَ نَاظِرُ قَلْبِ اللَّبِيبِ بِهِ يُبْصِرُ أَمَدَهُ، وَ يَعْرِفُ غَوْرَهُ وَ نَجْدَهُ. دَاعٍ دَعَا، وَ رَاعٍ رَعَى، فَاسْتَجِيبُوا لِلدَّاعِي، وَ اتَّبِعُوا الرَّاعِيَ. قَدْ خَاضُوا بِحَارَ الْفِتَنِ، وَأَخَذُوا بِالْبِدَعِ دُونَ السُّنَنِ. وَأَرَزَ الْمُؤْمِنُونَ، وَ نَطَقَ الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ. نَحْنُ الشِّعَارُ وَ الْأَصْحَابُ، وَ الْخَزَنَةُ وَ الْأَبْوَابُ؛ وَ لَاتُؤْتَى الْبُيُوتُ إِلَّا مِنْ أَبْوَابِهَا؛ فَمَنْ أَتَاهَا مِنْ غَيْرِ أَبْوَابِهَا سُمِّيَ سَارِقاً.
عاقل با چشم قلبش پايان كار را مىنگرد و پستى و بلنديهاى آن را تشخيص مىدهد. دعوت كننده حق (پيامبر صلى الله عليه و آله) دعوت خويش را به پايان رسانيد، و سرپرست و رهبر امّت (امام عليه السلام) به سرپرستى قيام نمود. دعوتكننده حق را اجابت كنيد و از امام و رهبرتان تبعيّت نماييد. (گروهى) در درياهاى فتنه فرو رفته، بدعتها را گرفته، و سنّتها را واگذاردند، مؤمنان كناره گرفتند (و سكوت اختيار كردند) و گمراهان و تكذيبكنندگان به سخن آمدند. ما محرم اسرار حق و ياران راستين و گنجينهها و درهاى علوم پيامبريم و هيچ كس به خانهها جز از در وارد نمىشود و كسى كه از غير در وارد گردد، سارق خوانده مىشود.
40.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایت مادر لبنانی از شهادت فرزندانش یا
غبار قدمهای سید حسین نصرالله
ملاحظاتی بر یادداشت «بس فتنهها بزاید» آقای محمد طلایی
🖋 نوشته: عباس حیدری پور
1️⃣ از 3️⃣
درباره یادداشت آقای محمد طلایی به نام «بس فتنهها بزاید؛ تأملی در باب بسط گفتمان انقلاب اسلامی» که موضوع آن مناقشه در درستی به میان آمدن گفتمانهایی رقیقتر از گفتمان حاد و توحیدی انقلاب اسلامی به غرض جذب طیف خاکستری جامعه است، ملاحظاتی تقدیم میشود. اما باید به خاطر داشت این یادداشت علاوه بر اشراف بر جایگشتهای گفتمانی در جامعه ایران، حاوی مزایای چندی است:
✅ متفطن به این نکته است که گفتمانها هم اثباتاً و هم ثبوتاً با لحاظ شرائط خاص اجتماعی و حتی پسزمینه گستردهتر و پنهانتر شکل گیرند والّا تأثیر و کارآمدی خویش را از دست خواهند داد؛ آنچه در متن با عنوان دقیق نیازمندی به محمل خاص اجتماعی آمده است محاکات دیگری از همین مطلب است.
✅ در زمانه ما، تمدن غرب، تمدنی تمامیتخواه با صورتبندی کامل و برخوردار از روحی مادی است و به همین خاطر حریف قدر میطلبد و ازاینرو در تقابل هم باید نقطه توحد داشت و هم این نقطۀ توحدی قدرت کافی برای مواجهه گفتمانی با تمدن غرب را داشته باشد.
⚠️ملاحظات نیز در مقام نفی کلی و انکار اصلی نیست ولی معتقدم چون چنین ملاحظاتی را مطرح نکرده است، ممکن است دلالتها و لوازم رادیکالی را بیابد که با روح کلی اندیشه و سیره حرکت شیعی هماهنگ نباشد. ملاحظاتی که حتی ممکن است علیرغم پذیرش اصل سخن صاحب یادداشت، ما را مجبور سازد این سخن را بازسازی و بازآرایی کنیم.
اما ملاحظات: ⏬
1️⃣ اکنون و در زمانه ما تصویر شخصیت انسان ایرانی، از نگاه جهان اسلام، یک شیعی و بلکه شیعی سررشتهدار تحولات جهانی شیعیان و گروههای همسوی با ایشان است. اما با اندک مراجعهای به تاریخ مشاهده میشود که مسلمان ایرانی یک عنصر سنی به تمام معنا بوده است که حتی پیشتاز جریان علم در اهل سنت بوده است و بر فرهنگ عمومی اسلامیِ اکنون عالَم اهل سنت به همین مناسبت تاریخی اثرات جدی داشته است. اما چه شده است که سنی سررشتهدار فرهنگ جهان اسلام به یک عنصر شیعی بدل شده است؟ این چرخش مذهبی که آثار فرهنگی-تمدنی خاص خود را داشته است، نه یک چرخش یکباره و بلکه برخوردار از مسیرها و توقفگاههای میانی و بهواقع کاتالیزورهایی بوده است و عمده آنها هویت میانی صوفی سنی محب اهل بیت ع بوده است. با الهام از این نکته تاریخی یا مثالهای دیگری که میتوان در حوزه سایر فرهنگها و تمدنها پیدا نمود، باید متفطن شد که چرخشها و ایستادن در نقطه حاد هویتی یکباره روی نمیدهد و فرایندی تدریجی است. در مثال مرتبط با ایران نکته مهم مدخلیت جدی اهل بیت ع در مدیریت نسبی این امر است. گفتوگوهای علمی و فعال اهل بیت ع با عالمان اهل سنت با همین غرض انجام شده است و ایبسا در این گفتوگوها نقطه حاد هویتی شیعی یعنی امامت و ولایت در مرکز گفتوگو قرار نداشته است گرچه انذارها همواره وجود داشتهاند. معنای این سخن آن خواهد بود که برای پیشبرد امری ضرورتاً نیاز به طرح حادترین گفتمان نیست و سیره اهل بیت ع و بلکه روش و منش دینی هم چنین دلالتی ندارد. در اثبات این مدعا کافی است به منهاج قرآنی توجه کنیم:
2️⃣ از آنجا که توحید حادترین نقطه تمرکز اسلام است، علیالقاعده باید به توحید ناب در عمیقترین وجوه آن در متن قرآن کریم اشاره شده باشد و هیچ تنازلی رخ نداده باشد. بهویژه با عطف توجه به روایت منقول از حضرت امیر ع در نهج البلاغه(حکمت 237) که به طرق دیگر نیز از سایر اهل بیت ع هم نقل شده است که در آن سه گونه عبادت معرفی میشود و گونه برتر عبادت آزادگان در قبال دو گونه نازلتر عبادت بندگان و عبادت تجار برجسته میشود. در نگاه نخست و به حسب استنتاج اولیه نباید در قرآن دوگونه دیگر عبادت مورد تمرکز و تشویق و بهرهبرداری برای هدایت قرار گرفته باشد. با این همه نگاهی به آیات کریمه قرآن خلاف این انتظار را نمایش خواهد داد. در بسیاری از آیات هم خوف و هم طمع انسانی برای هدایت به کمک گرفته شده است یعنی هم تخویف از عذاب جهنم در کار است و هم تبشیر به پاداش الهی. به عبارت دیگر اصلاً چنین نیست که یکسره، آیات همگی حول عبادت آزادگان و متناسب با این مرتبه حاد و بسیار پیشرو سامان گرفته باشد. سرّ مطلب شاید در ماهیت انسان و فرایند تدریجی مورد نیاز برای هدایت و رشد او باشد و خصوصاً اینکه دار دنیا و تطورات آن نیز فرایندی تدریجی را میطلبد.
ادامه...🔰
@abbas_heidaripour
ملاحظاتی بر یادداشت «بس فتنهها بزاید» آقای محمد طلایی
🖋 نوشته: عباس حیدری پور
2️⃣ از 3️⃣
3️⃣ علاوه بر منطق «تدریج» و دعوت مرحلهای باید متوجه تنوعات فرهنگ عمومی جامعه و لایههای آن بود؛ امری که مواجهه چندلایه و ترکیبی را میطلبد. به عبارت دیگر با اینکه باید گفتمان حاد و حاق مدعای انقلابی و توحیدی توسط علمدار و هادی جامعه و رهبر آن همواره زنده نگه داشته شود اما این بدان معنا نیست که تنها با این لایه و این سطح به شکل بسیط و غیرمرکب جامعه مورد خطاب قرار بگیرد. چگونگی مواجهه اهل بیت ع با سؤال واحد و نیز آنچه درباره قرآن یادآوری شد توجه به همین امر را نشان میدهد؛ البته به زعم نویسنده یک نارسایی درباره ماهیت پدیده گفتمانی و چگونگی شکلگرفتن گفتمان میتواند باعث این تلقی شود که طرح گفتمان حاد به معنای طرد هرگونه منطق و گفتگوی رقیقتر است. نکته کلیدی برای حل مسئله توجه به امکان ذوبطون بودن «جملات و دعوات» است. اینکه در معارف دینی میتوان از جمله واحد مراتب مختلف توحیدی و بطون معنایی را به حسب مقام و موقف شنونده اخذ کرد باید نکتهای بس درسآموز داشته باشد. اگر طرح گفتمان واحد به معنای از کار انداختن هویت چندلایه و ذوبطون مفاد گفتمان باشد باید به صراحت گفت گفتمان ابزاری مناسب برای بسط منویات دینی نیست! گفتمان اگر هویت تأویلی را نداشته باشد اساساً لیاقت حمل معانی و معارف دینی و انقلابی را ندارد. بدینترتیب دعوای بر سر گفتمان مختار نه فقط دعوایی راهبردی بر سر انتخاب "این یا آن" مفاد گفتمانی بلکه دعوایی بر سر کیفیت طراحی گفتمان به معنای امکان لایهمندی مفاد گفتمانی است؛ در تاریخ اسلام گاه توحید چنان طرح شده است که به تکفیر انجامیده است و گاه دیگر چنان طرح شده که به هم آغوشی با شرک و کفر تن داده است. و حال آنکه راهبرد درست، میانه تشبیه مطلق و تنزیه مطلق است.
4️⃣ نکته جالب توجه در یادداشت پذیرش ضرورت وجود محمل اجتماعی برای سوار شدن گفتمان است. در این یادداشت ظاهراً گزینه و پیشنهادی به عنوان محمل اجتماعی امروزین ما برای سوارکردن حاق گفتمان انقلاب اسلامی وجود ندارد. و حال آنکه به نظر میرسد محمل اجتماعی خود نظام جمهوری اسلامی است و ساختن این چهره مستقر انقلاب؛ همان پدیدهای که با عنوان ساختن ایران از آن یاد میکنیم. اگر پیشرفت ایران کالبد تحقق مادی داشته باشد چنین مواجهاتی با گفتمانهایی پایینتر از گفتمان حاد نهضتی ضرورت چنین وضعی خواهد بود. به عبارت دیگر مسئله این است که آیا انقلاب اسلامی باید همچنان در چهرۀ نهضتی خود به پیش برود یا باید استقرار در چارچوب نظام هم بیابد؛ یعنی نوعی نظامسازی، ساختارسازی و حتی بروکراسی که مساس جدی با امر دنیوی پیدا خواهد کرد، هم در میان است. اگر این را بپذیریم باید گفتمان میانی هم وجود داشته باشد. خود ادبیات رهبر انقلاب در جایی که توصیه به سندنویسی و تحفظ بر سند میکند، جایی که رعایت انضباطهای بروکراتیک را خواستار میشود، همگی دال بر پذیرش این حالت میانی و گفتمانهای متناسب با این لایه است. مسئله این است که آیا اداره جمهوری اسلامی به مثابه یک شر گریزناپذیر در حال مهار گفتمان خود انقلاب اسلامی و ماهیت نهضتی آن است؟ یا نه این خود یک ظرفیت و فرصت است؟ اگر ظرفیت و فرصت است یعنی وارد مقام تفصیل شدهایم یعنی علاوه بر مقام سلب و نفی باید به مقام ایجاب ورود داشته باشیم و مقام ایجاب تفصیل میطلبد و این نقطه از گفتمانهای حاد قدری فاصله میگیرد نه بدین خاطر که ما از این گفتمان فاصله میگیریم و به آن پشت میکنیم بلکه ماهیت دنیا، انسان، روابط دنیوی و تدریج در آن و گونهگونی مخاطب چنین چیزی را اقتضاء میکند. پس تدریج و تفصیل و مقام اثبات لایههای میانی گفتمانی را میطلبد.
ادامه...🔰
@abbas_heidaripour
ملاحظاتی بر یادداشت «بس فتنهها بزاید» آقای محمد طلایی
🖋 نوشته: عباس حیدری پور
3️⃣ از 3️⃣
5️⃣ یکی از دغدغهها و بلکه استدلالات مرکزی نویسنده یادداشت این نگرانی است که اگر گفتمان رقیقتری در کار باشد این امر به خاطر هاضمه قدرتمند تمدن غربی و انصراف ذهنی مخاطبان گفتمانی ما باعث درغلطیدن ایشان به سویه کاملاً مادی میگردد و اثری از هویت انقلابی را نمیتوانند با این گفتمان در خود بازتعریف کنند. ازجمله نوشتهاند: «اگر ایده نهضت جزئینگر میبود، به نفع تمامیتخواهی ایده تجدد مصادره میشد، چون تجدد بود که میتوانست فضا را پر کند و جزءنگری معارضش را در خود هضم کند؛ همانگونه که در مشروطه، استبدادستیزی را در خود بلعید و سکولاریسم مدرن استبدادی پهلوی را بیرون داد.»؛
در مقام پاسخ به این دغدغه باید به دو نکته بسیار مهم توجه کرد:
📍اولاً- همانگونه که به درستی نویسنده متوجه است، قوت تمدنی غرب فقط از گفتمان مادی او برنمیخیزد بلکه به بسط تمدنیاش در ساحات مختلف زندگی بازمیگردد. ازاینرو باید گفت اگر ما وارد تفصیل نشویم و واقعاً سودای ساخت نظامی متفاوت را نداشته باشیم، صرف گفتمان حتی در فرض عدم برخورداری تمدن غرب از گفتمان و عدم معارضه در لایه گفتمانی با ما باعث نمیگردد امکان حرکت بلندمدت و راهوار را داشته باشیم. اینکه رهبر انقلاب بر ضرورت ساخت ایران به عنوان «الگو» توجه دادهاند به همین معناست. همین نقطه تمرکز ایشان باعث شده است که برخی استلزامات دغدغهمندان متمرکز بر صرف هویت نهضتی انقلاب در بزنگاههای تاریخی و حوادث جاری جهانی با فرمان ایشان همراه نگردد. صریحتر آنکه با اینکه گفتمان نیاز هرگونه عزیمت است اما از آنجا که حرکت و عزیمت مشکک است، پس از عزیمت و قیام اولیه، و در مقام تثبیت سنگر اول باید وارد ساخت شد و این خود نیازمند ایجاب و تفصیل است که لایهمندی گفتمانی را ضروری میسازد.
📍ثانیاً- هر گفتمان رقیقتری ضرورتاً تسلیم روح مادی تمدن غرب نمیگردد؛ زیرا هر امر میانی اگر به درستی طرح گردد، حاوی عناصر حق و روحی متعالی است که میتواند فرد مستقر در این لایه را دستگیر باشد؛ به عبارتی تسلیمشدن گفتمان میانی به روح تمدن غربی در شرائطی خواهد بود که فاقد هرگونه سویه متعالی و استعلایی باشد و حال آنکه اگر چنین باشد اصلا این گفتمان نه یک گفتمان میانی بلکه یک گفتمان منحط است. مثلاً گفتمان «رفاه و پیشرفت» یا «تفریح و سرگرمی» در بسیاری از تقریرهای تاریخ معاصر خویش حاوی سویه استعلایی نبوده است اما در مقابل رهبر انقلاب گفتمان«پیشرفت و عدالت» را مطرح کردهاند و این با اینکه یک گفتمان میانی است ولی حاوی عناصر استعلایی است و درعینحال در مقام تقریر تفصیلی حتی عنصر«پیشرفت» را با نگاهی خاص و مشتمل بر پیشرفت معنوی معرفی کردهاند. بهعبارت دیگر درصورت انتخاب گفتمان میانی درست این گفتمان نسبت به امر استعلایی لابشرط و تسلیم محض نیست بلکه با آن همسو و همآهنگ است و بدلزدن بدان چندان آسان نیست، زیرا طراحان این گفتمان در جامعه حاضرند و کنشگری دارند. نکته برتر اینکه حتی رهبر انقلاب نسبت به مصادره برخی گفتمانهای میانی بسیار دورتر از حاق گفتمان انقلابی را در دوران رهبری خویش را به نمایش گذاردهاند؛ مردمسالاری دینی درواقع انقلاب ماهیت شعارهای دموکراسیخواهانه دوران اصلاحات بود؛ نه به این معنا که ایشان این اندیشه را نداشته باشند بلکه وقتی شعار دموکراسی در دوران مذکور مطرح شد، ایشان هم بهعنوان عالیترین کنشگر جامعه ایرانی وارد شدند و در مقام تبیین و تفصیل و بعد صورتبخشی و بازسازی مجدد گفتمانی، مردمسالاری را برکشیدند. بدینترتیب باید توجه کرد که وقتی صحبت از گفتمان میشود، گفتمان تنها پدیده حاضر در میدان نبرد نیست بلکه هم کنشگران انقلابی در میداناند و هم اگر گفتمان میانی برخوردار از روح استعلایی باشد، این روح استعلایی آن را اقتضاءمند خواهد کرد و تسلیمش به روح تمدن غربی را آسان نخواهد ساخت. مسئله این است که اگر کنشگران جبهه انقلاب همهچیز را به گفتمان بسپارند، از عهده نبرد تمدنی با غرب برنخواهند آمد. گفتمان ابزاری برّا و پیشرو و پیشران است اما هیچگاه ابزار هرچقدر هم متعالی، همه معادلات را رقم نخواهد زد؛ دستکم زنده نگهداشتن گفتمان البته همراه با روح آن یک ضلع جدی کنشگری است؛ با اینکه إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ است ولی خواستهاند که حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلَاةِ الْوُسْطَىٰ.
سخنان دیگری البته باقی است؛ باشد تا بهانهای دیگر.🔹
@abbas_heidaripour
❇️ علامه طباطبایی و رویکرد تهاجمی در برابر تمدن غرب(۱)
🖋 حمزه شیختبار
🔸 آبان هر سال، بهانهای است تا اندیشوران، مروری بر زندگی سراسر درخشان علامه طباطبایی رضوان الله علیه داشته باشند. تا کنون، ابعاد گوناگونی از شخصیت این مرد بزرگ، توجه متفکران را به خود جلب کرده است؛ دغدغه فلسفی و فکری، توجه علاقمندان علوم معقول را به چهره فلسفی کمنظیر این فیلسوف بزرگ جلب نموده است؛ آنان که دل در گروی اسرار سلوکی و سفر معنوی دارند نیز، همواره شیفته زندگی عرفانی این عارف شهیر بودهاند؛ غواصان دریای ژرف معارف قرآنی نیز همیشه المیزان را در رده نخستین منابع بالینی خود، حفظ نموده و با آن مأنوس بوده و هستند؛ حتی گهگاه، عدهای، هرچند به ندرت، به منزلت فقهی و اصولی این فقیه سترگ نیز پرداختهاند.
❗️با این همه، بنظر میرسد جلوهای از شخصیت علامه طباطبایی همچنان در محاق است و آن، نگاه نافذ و تیزبین و انتقادی علامه طباطبائی نسبت به #تمدن_غرب و رهاورد آن برای بشریت است.
✅ گزاف نیست بگوییم علامه، آگاهانه، بارها و بارها، از سیئات فرهنگ و تمدن غرب پرده برداشته و پرونده قصور و تقصیرهای این تمدن را افشا کرده و مواجههی فعال و تهاجمی بر آن داشتهاند. این هجمه فعال، در چند جبهه سامان پذیرفته است که به مرور به خلاصهای از آن اشاره میشود:
1⃣ معرفتشناسی در تمدن غرب؛
علامه، بارها هشدار دادهاند که یکی از نقصهای تمدن غرب، حصر روش معرفتی، بر معرفت حسی و تجربی است[1و2] حتی ایشان اعتقاد دارد که این کاستی معرفتی که غرب، دچار خرافه آن شده است، بسی مهمتر از خرافاتی است که جوامع شرقی را بدان متهم میکنند. چرا که غرب، تجربه را آن چنان کارگشا شمرده است که بیش از اختیارات و تواناییهای آن، از آن انتظار دارد و تلاش میکند تمام دادهها-هرچند دادههای غیر تجربی را-با این ابزار، ارزیابی کند غافل از آن که ابزار تجربه، توان اثبات یا نفی چیزی را ندارد.[3]
2⃣ تقلید کورکورانه، سکه رائج در غرب؛
نقص پیش گفته در معرفت شناسی تمدن غرب، موجب شده است که آنها دینداران را به تقلید متهم کنند و حال آن که خود، در شؤون مختلف فردی و اجتماعی خود دچار تقلیدهای کورکورانه و بی دلیل از دیگران هستند هرچند آن را تغییر نام نهند.[4] علامه معتقد است آن مقدار از فضائل اخلاقی و حتی پیشرفتهای مدنی که در جوامع غربی به چشم میآید چیزی جز تبعیت از میراث ادیان الهی و تعالیم انبیاء نیست و بر این مطلب استدلال هم ذکر میکنند. البته ایشان تصریح میکند که غربیها، با این تقلید هرچند ناقص تا حدودی به پیش رفتند ولی امتهای اسلامی با بیاعتنایی به گنجینه ارزشمند خویش، دچار عقبماندگی شدند.[5]
ایشان تصریح دارد که تأثیرگذاری اسلام بر جهان غرب، مطلبی است که مورد اعتراف روشنفکران اروپایی نیز واقع شده است.[6]
علامه، به مسأله حقوق زن اشاره کرده و تأکید میکند که اسلام، بسی پیش از غرب، آزادی زن را تضمین کرده است و غرب، بعد از مدتها تلاش کرد از اسلام تقلید کند هرچند در این تقلید ناشیانه عمل کرد.[7]
3⃣ ناکارآمدی تمدن غرب در اداره انسان؛
از نظر ایشان، بر خلاف آن چه روشنفکران غربزده میپندارند که تمدن غرب الگوی ایدهآل بشریت در پیشرفت و سعادت است[8] غرب، در تأمین سعادت بشر، ناموفق عمل کرده است و صرف قدرت ظاهری و یا پیشرفت مادی، از نظر اسلام، سعادت به حساب نمیآید بلکه سعادت آن است که بعد جسمانی و روحانی بشر را تحت تأثیر قرار دهد.[9] تمدن غرب، در اجرای #عدالت_اجتماعی نیز ناکام بوده است و با نادیده گرفتن مفسده ربا و مصلحت انفاق، پایههای عدالت را لرزان ساخته است.[10] آنچه غرب، به ارمغان آورده است تنها یک تمدن با محوریت لذت مادی است.[11] همین امر سبب شده است که غرب، موفق به حفظ اخلاق نیز نشود.[12]
4⃣ شعارهای دروغین تمدن غرب؛
میتوان گفت اوج غرب ستیزی علامه طباطبایی در جایی است که مظالم تمدن غرب را بر می شمرد؛ او تمدن غرب را، بخاطر شعارهای خوش خط و خال ولی دروغینی همچون آزادی، مالکیت، استقلال، حفظ منافع مشترک و ... مورد مذمت قرار میدهد.[13] و تصریح میکند که تمدن غرب، نه تنها به این شعارها عمل نکرد بلکه با استثمار ملتها، شیوهای از بردگی مدرن را بنیان نهاده است. ایشان، وحشیگریهای غرب در جنگ جهانی دوم، اشغال ایران، مظالم فرانسه و انگلیس و آمریکا و اروپای شرقی را به عنوان نمونههای باقیماندن رسم بردگی در بین غربیها متذکر میشود.[14] و حتی تأکید میکند که آفریقا و آسیا قربانی طمع و غارت غربیها گشتهاند.[15]
📌 ادامه در فرستهی بعد👇🏻
#علامه_طباطبایی
#تمدن_غرب
#تهاجم_علمی_تبلیغی
@Tanbiholomah
❇️ علامه طباطبایی و رویکرد تهاجمی در برابر تمدن غرب(۲)
🖋 حمزه شیختبار
5⃣ نقد غربزدگی؛
از دیدگاه علامه طباطبایی، یکی از جرائم تمدن غرب آن است که انسان غربی را به عنوان انسان ایده آل به جهان معرفی کرد و به تمامی جوامع، این گونه القاء کرد که ایدهآلترین شرایط برای جوامع آن است که از هر جهت، به شکل اروپاییها درآیند.[16] از قضا، ایشان اضافه میکند که جهان اسلام نیز در سدههای اخیر، دچار این غربزدگی شده است و هرگاه جهان اسلام دچار انحطاط شده است بخاطر همین تقلید کورکورانه از غرب بوده است.
📚 منابع:
[1]المیزان، ج1،ص47
[2]المیزان، ج1، ص210
[3]المیزان، ج1،ص 422
[4]المیزان، ج1، ص423
[5]المیزان، ج2، ص151
[6]المیزان، ج4، ص100
[7]المیزان،ج2، ص276
[8]المیزان، ج4، ص98
[9] المیزان، ج4، ص 104
[10]المیزان، ج2، ص 384
[11]المیزان، ج13، ص87
[12]المیزان، ج4، ص111
[13]المیزان، ج4، ص107
[14]المیزان، ج6، ص 355
[15]بررسی های اسلامی، ج2، ص307
[16]بررسی های اسلامی، ج1، ص122 و 278
[17]شیعه، مصاحبات کربن با علامه، ص209
#علامه_طباطبایی
#تمدن_غرب
#تهاجم_علمی_تبلیغی
@Tanbiholomah