eitaa logo
محسن عباسی ولدی
56هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
1.7هزار ویدیو
348 فایل
صفحه رسمی حجت الاسلام #محسن_عباسی_ولدی متخصص | نویسنده | مدرّس 🌱 مسائل تربیتی و سبک‌زندگی‌دینی 🌐 پایگاه‌های اطلاع رسانی: ktft.ir/v 📬 ارتباط با مدیر: @modir_abbasivaladi 📱نشـانی صفحات مجازی حاج‌آقا در پیام‌رسان‌ها: @abbasivaladi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹تیزر 🏴صبح غمبار 🕢ساعت ۶:۳۰صبح 🎙استاد محسن عباسی ولدی اراک، خیابان قائم مقام، روبروی پارک آزادی، محوطهٔ باز جنب شهرداری منطقهٔ۴ @abbasivaladi
🍃وارث عاشورا خدا را شکر که دوستت دارم. من حتّی اگر شب عاشورا هم باشد باز هم خوش‌حالم که دوستت دارم. حتّی غم عاشورا هم نمی‌تواند خوش‌حالی مرا از دوست داشتن تو کم کند. دور این خوش‌حالی حصاری کشیده‌ام که هیچ غمی را توان زدودن آن نیست. راستش این روزها حتّی بیشتر خوش‌حالم از این که دوستت دارم و سر مستم از این که سرمست بادۀ این سؤالم: «تو چه چیزی را دوست داری و از چه کسی خوشَت می‌آید». این مستی‌های تو در تو کاری می‌کند با جسمم که احساس می‌کنم دارم از تو تکه تکه می‌شوم من این تکه تکه شدن را دوست دارم. تو غمگین شدن برای عاشورا را دوست داری خیلی هم دوست داری و از کسانی که دلشان برای عاشورا خانۀ غم می‌شود خوشَت می‌آید. عاشورا امیدبخش‌ترین روز زندگی من است. هر چه قدر هم که بد باشم غم را با همۀ وجودم در روز عاشورا می‌چشم من اگر در روز عاشورا غمگین نباشم از خودم بدم می‌‌آید. پس چرا خوش‌حال نباشم وقتی که آن گونه‌ام که تو دوست داری؟ من با قطره قطرۀ‌ اشکی که می‌ریزم با سلول‌های بدنم احساس می‌کنم در دریای محبّت تو غرق شده‌ام. تو کدام اشک را بیشتر از اشک عاشورا دوست داری؟ کاش می‌شد به همۀ‌ انسان‌های عالم ترکیب این غم و خوش‌حالی را بچشانم مثل ترکیب دو شراب مردافکن است وقتی که می‌نوشم، دیگر خودم را نمی‌شناسم. من اگر به عاشورا این طور نگاه نکنم در هر عاشورایی هزار بار اگر جان بدهم باز هم کم است. عاشورا روز زندگی است چون مشغول کاری هستم که تو دوست داری. خدا را شکر که دوستت دارم و خدا را شکر که اشک‌هایم طعم تو را می‌دهند. من عادت کرده‌ام به اشک‌هایی که طعم تو را دارند تو حتماً قبول داری این حرف را اشک بر عاشورا که نشانی از تو نداشته باشد لطفی برایم ندارد. اشک‌ها وقتی که نشان تو را می‌یابند در همان آنی که روی صورتم می‌غلطند هر کدامشان دریایی می شوند برای خودشان و پاک می‌کنند هر چه آلودگی را که هست. می‌دانم تا تو بیایی خدا تو را در حصن حصین خود محفوظ نگه می‌دارد امّا چه کار کنم مگر می‌شود تو را دوست داشت و نگرانت نبود من برایت صدقه کنار می‌گذارم امّا آقای مهربان من! فردا مراقب خودت باش! شبت بخیر وارث عاشورا! @abbasivaladi
🏴خدایا!‌ امروز،‌ روز ‌عاشوراست‌ روز ‌اشک ‌و ناله. روزی‌ که‌ از‌ شیرخواره‌ای‌ شش‌ماهه تا‌پیرمرد‌ هفتاد ‌ساله‌ بهشت ‌را ‌مفتخر‌ حضور ‌خود‌ کردند‌ و‌ زمین‌ را‌ عزادار ‌غروب‌ خویش. 🏴امروز عاشوراست روزی‌ که ‌شمشیرها‌ برای ‌سینه‌های ‌سپر‌ کرده‌ از‌ هم سبقت‌ می‌گیرند‌ و‌ دلدادگان برای ‌جان‌فشانی‌ در‌ راه‌ محجوب‌ خویش. 🏴امروز عاشوراست روزی‌ که ‌تیرها‌ متحیرند ‌در‌ انتخاب‌ هدف‌ و‌ عشاق ‌برای ‌شهادت‌ سراپا‌ شورند‌ و ‌شعف. 🏴امروز عاشوراست روزی‌ که‌ بناست یک ‌بار‌ برای‌ همیشه‌ در‌ عالم خلقت عشق ‌تو ‌تفسیر ‌شود‌ و‌ نامش ‌عالم گیر. 🏴امروز عاشوراست روز ‌ماتم روزی‌ که‌ غم ارزش ‌حقیقی‌اش را‌ پیدا‌ کرد. 🏴امروز عاشوراست روزی‌ که‌ کودکان‌ ناله‌سر‌ می‌دهند‌ و‌ عشاق،‌ سر ‌می‌دهند‌. مادران ‌در‌ ره‌دوست،‌ پسر ‌می‌دهند. خواهران ‌بر‌سینه و‌ سر‌ می‌زنند‌ و کبوترانِ بی‌قرار پرپر ‌می‌زنند. 🏴امروز عاشوراست‌ خدا‌ می‌خواند‌ خورشید ‌می‌سوزد زمین می‌لرزد ستاره‌ها ‌می‌گریند فرشته‌ها‌ سینه‌ می‌زنند زمان‌ می‌ایستد قیامت ‌شتاب ‌می‌کند جهنم ‌فریاد ‌می‌کشد‌ و‌ بهشت ‌با ‌غمی ‌شیرین ‌و ‌سنگین‌ آمادۀ‌ استقبال‌ می‌شود. 📚 ردِّ نگاهت، راهِ آسمان. (برگردانی ادبی از زیارت عاشورا) 🏴 @abbasivaladi
🏴شام غریبان من هر چه فکر می‌کنم غربت شام غریبان در خیالم نمی گنجد. شام غریبان را نمی‌شود باور کرد. شام غریبان اولین شبی که تو نبودی علمدارت نبود علی اکبر نبود اولین شبی که گهواره خالی بود و سینه چاکان حریمت روی خاک افتاده بودند. شام غریبان را نمی‌شود باور کرد. تو نبودی ولی دشمنت بود مهربانی تو نبود اما کینۀ دشمنانت بود. چگونه شام غریبان به صبح رسید؟ و چرا قیامت همان شب به پا نشد؟ اسرافیل کجا بود که در صور بدمد؟ و چرا مرده‌ها از قبور خویش به پانخاستند؟ 🏴 @abbasivaladi
🍃روح امید چگونه باید شکر کنم برای این عکسی که از من روی دیوار دلت گذاشته‌ای؟ با وجود این عکس چه آسان شده پیمودن راه آسمان! و دیگر ابهامی در راه زمین تا آسمان من نیست. تو هر چه بهانه بود را با این عکس از من گرفته‌ای آقا! از وقتی که برگشته‌ام به خانه‌ام حتی برای لحظه‌ای نمی‌توانم چشم بردارم از این عکس. جزء به جزء آن، حرف می‌زند با آدم. امّا سر تا پای آن شعار مشترکی دارند. آدم این عکس را که می‌بیند بخواهد یا نه، یاد خدا می‌افتد. آری، همۀ حرف را با این شعار در این عکس به من گفته‌ای: تو دوست داری طوری باشم که دیدنم مردم را یاد خدا بیندازد. بمیرم برای تو! داری کسی را تحمّل می‌کنی که دیدنش مردم را یاد هر کسی بیندازد یاد خدا نمی‌اندازد. وقتی فاصلۀ میان آنچه هستم را با عکسی که تو از من به تصویر کشیده‌ای می‌بینم تازه می‌فهمم که هر که را تا امروز امیدوار خوانده‌ام بهره‌اش از امید، قطره‌ای از دریای امید تو هم نبوده. چه قدر امیدواری که امید داری در این عمر کوتاه من از جایی که هستم به جایی که تو دوست داری برسم. امیدت به قدری زیاد است که وقتی به آن فکر می‌کنم هر چه یأس دارم را به کوهی از امید بدل می‌کند. من می‌دانم که تو اهل کار بیهوده نیستی اگر امید داری حتماً امیدت پر از حکمت است. اگر خبری نبود رشتۀ امیدت را پاره می‌کردی. فقط می‌توانم بگویم التماس می‌کنم تا جان در بدن دارم امیدوار بمان آقا! شبت بخیر روح امید! @abbasivaladi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : یقین داشته باشیم که همه ی اتفاقات زندگی ما در پیش نگاه خداوند است! 👤 ▪️ @abbasivaladi
n088 تا ساحل،پرسش های گام چهارم،ارتباط درآمد و محبّت.mp3
4.85M
🎧 پرسش‌های گام چهارم⬇️ 🔁 ارتباط درآمد و محبّت ⁉️ وقتی پدر خانواده‌ یک حقوق بگیر ساده بوده، درآمد کافی نداشته باشد، هیچ کدام از بچّه‌ها ازدواج نکرده و پسرها بی‌کار باشند، چگونه می‌توان محبّت کرد؟ مگر محبّت از چه چیزی به وجود می‌آید؟ ⛔️ وقتی فقر از در آمد، ایمان از پنجره بیرون می‌رود. من خواهش می‌کنم حقیقت را بگویید و این اندازه آرمانی صحبت نکنید. @abbasivaladi
کفویت ظاهری ⚠️در ازدواج نباید خودِ ازدواج را فراموش کرد. ملاک‌های ما در ازدواج، باید متناسب با هدف ازدواج باشد. ✅ توقّع ما از ازدواج چیست؟ انتخاب همسری که با هم در ادامۀ زندگی، مسیر بندگی و عبودیت را در پیش بگیریم و از دو روزۀ دنیا، توشه‌ای را برای آخرت جمع کنیم. ✳️ لازمۀ رسیدن به این هدف، کفویتی است که در بارۀ آن صحبت کردیم. با کمی دقّت و تفکّر و دور شدن از احساسات سطحی، می‌توان فهمید که قیافه تا چه اندازه در کفویت مؤثّر است. 🔰ممکن است کسی بگوید: «در ازدواج، باید به نگاه مردم هم توجّه کرد. هر چه باشد،‌ بناست این جوان با همسر خود در میان اقوام و خویشان خود حضور یابد. پس باید قیافۀ همسر او به گونه‌ای باشد که بتواند در میان مردم سر بلند کند». ❌سطح این نگاه، به قدری پایین است که فکر نمی‌‌کنم نیازی به پاسخ داشته باشد؛ امّا همین اندازه باید گفت که اگر کسی در ازدواج، نوع نگاه مردم را ملاک قضاوت قرار دهد، هیچ گاه نمی‌تواند انتخاب موفّقی داشته باشد؛ زیرا به قدری عقاید مردم با هم تفاوت دارد که نمی‌شود انتخابی همه‌پسند انجام داد. ✨ حبیب خدا، رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که زنی را به حلال و از مال حلال به ازدواج خود در بیاورد، در حالی که مقصود او از این ازدواج فخر فروشی و خودنمایی باشد، خداوند به وسیلۀ این ازدواج، جز بر ذلّت و خواری او نخواهد افزود و در قیامت به اندازۀ بهرۀ او از این زن، وی را بر لبۀ جهنّم نگاه خواهد داشت... . 🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹 📚نیمه دیگرم، کتاب اول،ص۱۶۷ @abbasivaladi
محسن عباسی ولدی
▪️پدری داشتم که نامش «حسین» بود. نامش که می‌آمد، اهل زمین و آسمان، دلشان پرواز می‌کرد پیش او. لبخند که می‌زد، دل پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم را می‌بُرد و با گریۀ او وجود پیامبرصلی الله علیه و آله به لرزه می‌افتاد. آقای جوانان اهل بهشت است و دردانۀ خدا. ▪️شما او را می‌شناسید و می‌دانید که هر چه داشت، فدای خدا کرد. بگردید زیر این سقف کبود و ببینید حسین علیه السلام چه داشت که قربانی خدا نکرد! ▪️جماعت! ‌ پدرم که پر کشید و رفت کار من شد ترسیم خدایی که پدرم فدایی‌اش شد. از عظمت خدا گفتم و گفتم تا همه بدانید حسینی که در کربلا فدا شد چه خدایی داشت و بدانید شما هم اگر خدا را همچون پدرم می‌شناختید هر آنچه داشتید، فدای خدا می‌کردید و می‌فهمیدید زندگی یعنی قربانی این خدا شدن. ▪️من پس از عاشورا ماندم تا خدایی را که پدرم به شوق دیدارش شکفته می‌شد به شما بشناسانم تا بدانید اگر کسی بند انگشتی به او نزدیک شود وجودش می‌شود شور و شوق و شعف. ▪️هنر پدرم، شهادت نبود. هنر او شناختن خدایش بود. اگر کسی این خدا را شناخت و فدایش نشد باید شگفت‌زده شد. مگر می‌شود خدای حسین علیه السلام را شناخت و لحظه‌ای جان را در تن تاب آورد؟ ریاضت پدر من، نفَس کشیدن بود، نه جان دادن. ▪️اگر زبان حال پدرم را می‌شنیدید می‌دیدید که به خدا می‌گوید: «کاش چند علی اکبرعلیه السلام و چند علی اصغرعلیه السلام دیگر داشتم و فدایت می‌کردم! چرا فقط یک عبّاس علیه السلام کاش چند عبّاس دیگر داشتم تا قربانی‌ تو می‌شدند! کاش بارها و بارها برایت می‌مردم و زنده می‌شدم و هر بار کربلایی برایم به پا می‌کردی تا حسینت، خود را فدای تو کند و آنچه را که دارد، به پایت بریزد!». ▪️قشنگ‌ترین لحظۀ زندگی پدرم همان لحظه‌ای است که شما طاقت شنیدنش را ندارید. مکشوف‌ترین روضه‌ای که برای پدرم می‌خوانید محبوب‌ترین لحظۀ زندگی اوست. ▪️بیایید برایتان بگویم که خدا کیست تا صدها برابر آنچه برای شهادت پدرم اشک می‌ریزید به حال خودتان گریه کنید که چرا حتّی برای لحظه‌ای از این خدا غافل شده‌اید. اگر خدایی را بشناسید که پدرم حسین علیه السلام برایش کشته شد فقط با یک چیز آرام می‌شوید: مردن برای این خدا. ▪️کاش می‌دانستید در کربلا چه قدر مشتاق بودم که مثل پدر برای خدا بمیرم! چه ریاضتی بالاتر از این که در کربلا باشی و روز عاشورا معرکۀ مردن برای خدا فراهم باشد ولی حکم شود که بمانی و نفس بکشی. در کربلا اگر یقین نداشتم که خدا زنده بودنم را دوست دارد یقین بدانید به جای علی اکبرعلیه السلام اوّلین شهید بنی ‌هاشم، من بودم. ▪️تا عظمت و بزرگی خدای کربلا را نشناسید نمی‌توانید معنای حرف عمّه‌ام زینب سلام الله علیها را بفهمید که گفت: «من جز زیبایی از خدا ندیدم». ▪️چگونه بدون شناختن خدای عاشورا می‌شود کلام پدر را فهمید که وقتی برادر شیرخواره‌ام روی دستش پر پر می‌شد می‌گفت: «این مصیبت، آسان است؛ چرا که در برابر چشمان خداست»؟ ▪️یک خدایی می‌گویید و یک خدایی می‌شنوید. باید برایتان از خدا بگویم تا هر گاه به پدرم گفتید «یا لَیتَنی کُنتُ مَعَک!» با همۀ وجود بسوزید و این آرزو را زمزمه کنید. ▪️من خدا را به شما شناساندم تا کربلا ابتر نماند. توحیدی را که پدرم در کربلا به اهل زمین و آسمان نشان داد در سند مکتوب دعاهایم می‌آورم تا هر گاه خواستید معمّای حسین علیه السلام و خدا را حل کنید راه را گم نکنید. ▪️کاش می‌دانستید هر یک از مناجات‌های من با خدا روی دیگری از داستان کربلاست! کسی که با خدای حسین علیه السلام آشنا نشود حال و هوای کربلا نمی‌گیرد. حالا معلوم شد چرا این قدر حسین حسین می‌گویید و به کربلا می‌روید امّا حسینی نمی‌شوید و رنگ کربلا به خود نمی‌گیرید؟ 📚مجموعهٔ «طعم شیرین خدا»، کتاب پنجم @abbasivaladi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : محبوب ترین راهها ی رسیدن به خداوند در بیان حضرت امام سجاد علیه السلام 👤 💠 @abbasivaladi
🍃چشم انتظار من چشم‌های عکسی که از من روی دیوار دلت، خانه کرده چه زیبا حرف می‌زنند با آدم. من این چشم‌ها را خیلی دوست دارم. چه قدر گیراست نگاهشان. هر عکسی را که تا امروز دیده بودم چشم‌هایش طوری بود که گویی دارد به من نگاه می‌کند امّا نگاه این عکس طور دیگری است. مثل همۀ عکس‌ها به من نگاه می‌کند ولی قشنگ معلوم است که دارد با من حرف می‌زند. اصلاً من با دیدن این عکس فهمیدم که می‌شود با نگاه هم حرف زد. راستش کمی می‌ترسم به این چشم‌ها خیره شوم. چوب سرزنشی در نگاه این چشم‌ها هست که وقتی نگاهشان می‌کنم گویی هر لحظه، هزار بار می‌خورد به سرم. الآن چند دقیقه‌ای هست که ترسم را کنار گذاشته‌ام و خیره خیره نگاه می‌کنم به این چشم‌ها. تلاش کردم با چوب سرزنشش کنار بیایم تا حرف‌های دیگرش را هم خوب بشنوم. خیلی گلایه دارد از خراش‌هایی که روی دل تو انداختم و می‌گوید این خراش‌ها التیام نمی‌یابد مگر این که من تغییر کنم. چشم‌ها مفهوم چشم انتظاری را خوب می‌فهمند. این چشم‌ها دارند با صدای بلند می‌گویند تو خیلی وقت است که چشم انتظار تغییر منی. می‌دانم چشم انتظار گذاشتن تو کار خوبی نیست ولی وقتی می‌فهمم که تو چشم انتظار من بوده‌ای خیلی بیشتر از هزاران خیلی، خوشحال می‌شوم. چشم انتظار بودن تو برای من یعنی دنیا دنیا امید. در دنیایی که یأس از در و دیوارش می‌بارد این چشم انتظاری روحی است در پیکر بی‌جان امید. شبت بخیر چشم انتظار من! @abbasivaladi
📌 چهارشنبه‌ها حجت الاسلام و المسلمین عباسی ولدی، مهمان برنامه سمت خدا هستند. 🔰 موضوع برنامه امروز (چهارشنبه ۱۲شهریور): 🔹 صبر،خانواده،سیرو سلوک @abbasivaladi
پریدن 🤾‍♂روی اشیای نرم 🔹تعدادی بالش یا تشک و لحاف 🛌 را روی هم بچینید. میزان این وسایل باید به قدری باشد که وقتی کودک روی آنها می‏ افتد، هیچ آسیبی 🤕نبیند. 🔸یک چارپایۀ کوچک هم تهیّه کنید و از کودک 👧بخواهید روی آن بایستد👬 و پس از آن، روی بالش‏ ها و تشک‏ ‏ها بپرد. 🔹این بازی در کم کردن ترس از ارتفاع، مؤثّر💯 است. 🔸همچنین نوعی آموزش غیرمستقیم احتیاط⚠️ به کودک است. کودک در این بازی، یاد می‏ گیرد که در هنگام پریدن، باید به نرم یا سخت بودن سطحی که روی آن می‏ پرد، توجّه ‼️داشته باشد. 📚 بازی ، بازوی تربیت ص ۴۶ @abbasivaladi
🍃بلندترین آرزوی عالم شباهت‌ها همیشه در ظاهر نیست. می‌شود دو نفر، چشم و ابرویشان شبیه هم نباشد ولی مثل هم باشند طوری که وقتی یکی‌شان را دیدی گویی دیگری را دیده‌ای. شباهت‌ها همیشه در ظاهر نیست. می‌شود یک کور، شبیه فرد بینایی باشد و یک گنگ، شبیه سخنوری توانا و یک سیاه، شبیه یک سفیدپوست و حتّی یک زشت، شبیه یک زیبا. آقا! من که تو را ندیده‌ام؛ امّا دلم می‌گوید این عکسی که از من روی دیوار دلت گذاشته‌ای شبیه خود توست. خودِ خودِ تو. من که تو را ندیده‌ام و نمی‌دانم چه شکلی هستی امّا وقتی این عکس را می‌بینم کمتر دلم برای تو تنگ می‌شود. اصلاً انگار با تماشای این عکس نشسته‌ام و دارم خیره خیره صورت تو را نگاه می‌کنم. این عکس چرا این طور است که وقتی نگاهش می‌کنی بیشتر از آن که چشم و ابروی آن صید نگاه آدم شود شباهتش به تو به دل آدم الهام می‌شود. این همه عکس روی دیوار دلت نشسته و دارم یکی یکی نگاهشان می‌کنم یکی سفید و یکی سیاه یکی سرخ و یکی زرد است یکی چشم‌های درشت دارد و دیگری چشم‌هایی ریز یکی موهای بلند و دیگری اصلاً مو ندارد یکی ابروان کشیده، یکی ابروانی که به زور دیده می‌شود و آن یکی پیشانی بلند و ... ولی این عکس‌ها همه شبیه هم هستند. چرا هر کاری می‌کنم نمی‌توانم فرقی بگذارم میان این عکس‌ها؟ چرا این همه تفاوت ظاهری روی این شباهت را نمی‌پوشاند؟ چه قدر این شباهت باید بزرگ باشد که این همه تفاوت، قدرت پوشاندنش را نداشته باشند؟ باید مثل تو شوم این بزرگ‌ترین حرفی است که این عکس با من می‌زند و یک روز می‌شوم مثل تو، می‌بینی! شبت بخیر بلندترین آرزوی عالم! @abbasivaladi