eitaa logo
اشعار محمد جواد شیرازی
920 دنبال‌کننده
36 عکس
9 ویدیو
0 فایل
این کانال توسط ادمین اداره می شود. مشاهده بانک جامع اشعار در وبلاگ: http://Sabuo.blog.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام ای نازنین شاه و حبیبم بیابان گرد تنهای غریبم   نوشتم که بیا، شرمنده هستم من از این نامه ها شرمنده هستم   تمام قول ها از دم دروغ است سرِ آهنگران خیلی شلوغ است   نوشتند و تو را ای یار خواندند ولیکن پای این پیمان نماندند   ولایت در وجودم منجلی بود گناهم بردن نام علی بود   هر آنچه کوشش و همت نمودند شنیدی که حریف من نبودند   تمام دشمنان را خوار کردم شبیه مرتضی پیکار کردم   امان دادند، عهد خود گسستند به کعب نیزه دندانم شکستند   از اولاد زنا نیرنگ خوردم من از زن های کوفه سنگ خوردم   صدای العطش آمد به گوشم خبر داری نشد آبی بنوشم   خدا را شاکرم آبی نخوردم فدای کام خشکت، کام خشکم   سر دارالعماره گریه کردم به یاد شیرخواره گریه کردم   عجب جشنی به پا شد عید قربان سرم از تن جدا شد نذر جانان   تنم را بین هر کوچه کشیدند به روی سینه ام طفلان دویدند   همه دارایی ام را غصب کردند سرم را روی نیزه نصب کردند   در این شهر جفا و نا امیدی کنار مزبله ماندم، شنیدی؟!   نگویم مابقی ماجرا را نگویم کوچه ی قصاب ها را   به زیر نور مهتاب و ستاره تنم آویخته شد بر قناره   نیا کوفه که کوفه قحط آب است نفاق و خدعه هاشان بی حساب است   نیا تا دخترت در تب نیفتد نظر بر سایه ی زینب نیفتد   رقیه طاقت دوری ندارد توان درد مهجوری ندارد   نیا تا شمر شمشیری نسازد نیا تا حرمله تیری نسازد   برای دیدنت در انتظارند برای کشتنت برنامه دارند   نیا تا پیکرت عریان نماند سنان در پهلوی قرآن نماند   تو آقا زاده ی بنتُ الرسولی نده گیسوی خود را دست خولی   خلاصه ای امیر هر دو عالم حلالم کن، حلالم کن، حلالم eitaa.com/abdorroghaye
نیا ای یار و دلدارم، حبیبم نیا کوفه پسر عمّ غریبم من از حق شما گفتم ولیکن لب و دندان خونی شد نصیبم . نگو کوفی، بگو بی دین و بی درد عوض شد چهره ی این شهرِ نامرد خودم با چشم خود دیدم لعینی تو را با کیسه ای گندم عوض کرد . نه سقفی دارم و نه سایه بانی شدم تنها و بی کس مثل هانی به یاد حیدر کرار بودم دو دستم بسته شد در ریسمانی . فقط نام تو را هر لحظه بردم حسابی بین کوچه سنگ خوردم شنیدی که میان قصر کوفه نخوردم آب و تشنه جان سپردم . اگر بین عمارت گریه کردم به یادت از خجالت گریه کردم برای داغ و غم های خودم نه برای دخترانت گریه کردم . به زیر آسمانی پر ستاره به خاک افتادم از دارالعماره تنم تا کوچه ی قصاب ها رفت مرا بستند بر روی قناره . همه آماده ی جنگند اینجا شدیدا اهل نیرنگند اینجا نیاور دخترانت را به این شهر که بی رحمند و دل سنگند اینجا . نده از خون طفلانت هزینه برو با اهل بیت خود مدینه بماند یک دقیقه بی ابالفضل چه می آید سرش آخر سکینه . ‌ به جان خواهرت، برگرد برگرد فدای اصغرت، برگرد برگرد ندارد صبر دوری و جدایی سه ساله دخترت، برگرد برگرد . شدم شرمنده ات با سر به زیری بگو عذر مرا هم می پذیری الهی لحظه ای حتی در این شهر نبیند خواهرت رخت اسیری eitaa.com/abdorroghaye
عرفه آمد و مهمان حسینیم همه خیره بر رحمت دستان حسینیم همه   عرفه آمد و ما کرب و بلایی نشدیم بازهم پاره گریبان حسینیم همه   وسط روز رسیدیم و همه می بینند عاشق و بی سر و سامان حسینیم همه   دردمندانه به دنبال طبیبی هستیم در پی نسخه ی درمان حسینیم همه   حرفِ جود است بیا ذکر کریم آوردم عاشق ذکرِ حسن جان حسینیم همه   ذکرِ العفو نگفتیم ولی بخشیدند ما بدهکار به احسان حسینیم همه   او مناجات کند کار همه می گیرد تشنه ی وادی عرفان حسینیم همه   عید قربان شده نزدیک، بگو با اصحاب در ره عشق به قربان حسینیم همه   اشک ما خرج برای غم اغیار نشد روزگاری است که گریان حسینیم همه   آتش سینه ی ما از غم یک بی کفن است داغدارِ تن عریان حسینیم همه   چشم هایش سرِ تشنه شدن از کار افتاد کشتگانِ لب عطشان حسینیم همه   ساربان هم نشد از رحمت دستش محروم مات از جود فراوان حسینیم همه   خیزران... سنگ... نوک نیزه... مراعات کنید ما اسیر لب و دندان حسینیم همه eitaa.com/abdorroghaye
خیر، یعنی ذوالجلالی داشتن بابتِ توبه مجالی داشتن   بهر پوزش، زیر نور آفتاب وقتِ ناب و ایده آلی داشتن   خیر یعنی با دل آلوده هم با کریمان اتصالی داشتن   علت این سر به زیریِ من است محضرت دستانِ خالی داشتن   می شود درد و غم صاحب زمان بنده هایِ بی خیالی داشتن   حقِ فرزند است بر بابای خود گاه آغوشِ وصالی داشتن   خیر، یعنی از تنور فاطمه لقمه ی نان حلالی داشتن   از تمامِ خیرها بالاتر است چون علی مولی الموالی داشتن   خیر یعنی با مناجات حسین لذت شوریده حالی داشتن   باز هم جا ماندم از کرب و بلا کربلا یعنی تعالی داشتن   باید اصلا رو کند سوی حسین کوفه وقتِ خشکسالی داشتن   می شود حاصل به اشک روضه اش باطن و روح زلالی داشتن   زینب و فریاد، یعنی بین خون... نورِ چشمِ پایمالی داشتن   درد یعنی این وسط، دنبالِ یک... کهنه پیراهن، جدالی داشتن   روضه را بدجور مشکل می کند دورِ پهلو... آه... شالی داشتن eitaa.com/abdorroghaye
بیا به روضه، دلت کوه طور خواهد شد بلا از اهل حسینیه دور خواهد شد مسیر بندگی و طاعت بدون حسین مسیر ظلمت و صعب العبور خواهد شد اگر که لوح دلت شد سیاه و آلوده بگو حسین، دلت غرق نور خواهد شد همینکه چای عزا دم کشید در روضه شفای درد و شراب طهور خواهد شد خوشا به حال هر آن نوکری که زندگی اش فقط هزینه ی خیر الامور خواهد شد خودِ حسین پناه تمام نوکرها میان حیرت یوم النشور خواهد شد اگر حسین بخواهد، فقیر هم باشم برات کرب و بلا جفت و جور خواهد شد حرارت غم او در دل است و این گریه گواه گرمیِ "ما فِی الصدور" خواهد شد کنار جسم حسینش عقیله با گریه اسیر خنده ی قومی شرور خواهد شد سری که از نوک نیزه میان خرجین رفت شبی روانه به سوی تنور خواهد شد بدان که شام، بلند است و منتقم بیدار سحر می آید و عصر ظهور خواهد شد eitaa.com/abdorroghaye
اجازه هست مرغ دل، کبوتر حرم شود و با فرشته های وحیِ عشق، هم قدم شود اجازه هست این کبوتر نشسته در حرم پر شکسته اش برای مدح تان قلم شود برای وصل آب و دانه نیست سر به زیری اش برای پایبوسی ات به اشتیاق خم شود در این حرم اگر که دَم شود نوای یا علی نوای یا اباالحسن نوای بازدم شود کنار خوان جامعه، دعا نمی کنم دگر زبان حاجتم همین دو دیده ی ترم شود منی که در تمام زندگی ابالجوادی ام خوشم گدای سامراییِ امام هادی ام چه نعمتی است در تمام عمر، سائلت شدن گدا و ریزه خوار معدن فضائلت شدن چه نعمتی است نذر مادرت سمانه کردن و به این طریق، موجبات شادی دلت شدن چه نعمتی است این که با اشاره ی نگاه تو غلام و پاسبان صبح و شام منزلت شدن چه نعمتی است هم چنان فداییان درگهت برای حفظ این حرم فدا و بِسملت شدن چه نعمتی است با تو بودن و مجاورت شدن چه نقمتی است بی تو بودن و مقابلت شدن همان ازل به روی لوح سینه، بیرقی زدم به روی آن نوشته ی "أمیری یانقی" زدم بخوان برای ما فراز قادَةَ الْهُداة را بخوان و زنده کن دوباره جان کائنات را هزار سیدالکریم از این قبیله زنده کن بخوان و شرح کن فراز سادَةَ الْوُلاة را شراب ناب عشق را بریز در سبوی مان خودت معرفی نما أئِمَةَالْدُعاة را بگو علی علی است شرط گفتن خدا خدا بیا نشان بده به ما حقیقت صلاة را حمایت بتول از ابوتراب را بگو عیان نما به خلق راز ذادَةَ الْحُماة را بدون تو، منِ غریبه آس و پاس می شوم قدم قدم کنار تو خداشناس می شوم دعای ما دعا نبود اگر نبود جامعه دعا گره گشا نبود اگر نبود جامعه کسی سراسر جهان، میان انس و جنیان مرید هل اتی نبود اگر نبود جامعه کنار چاه غالیان و صوفیان کسی دگر به راه، آشنا نبود، اگر نبود جامعه غروب جمعه های ما اسیرهای مبتلا به عشق، با صفا نبود اگر نبود جامعه خلاصه عرض می کنم میان اعتقاد ما خدا همین خدا نبود اگر نبود جامعه ازین طرف بخوان برام جامعه، از آن طرف بخوان زیارت غدیریه دوباره در نجف دعا که می کنی گناه خلق پاک می شود جهان بدون بودنت چه هولناک می شود خدا به خنده های بر لب تو شاد می شود خدا به خشم چهره ی تو خشمناک می شود به ریزه ناخنت قسم اگر کسی به ساحتت اهانتی کند، بدون شک هلاک می شود مرید مکتبت برای کسب نور معرفت به پای جامعه کبیره سینه چاک می شود در انتظار دیدن جمال توست سائلت در آن زمان که عاقبت، اسیر خاک می شود همین که هیچ کس کنار من نبود، می رسی همیشه دیر کرده ام ولی تو زود می رسی به دست خود به ما فقیرها پیاله می دهی شراب ناب و کهنه ی هزار ساله می دهی تو فکر اعتقاد مایی و به دست شیعیان برای جبر و اختیار هم رساله می دهی فدک نماد غربت علی و فاطمه شده به ما خبر ز غاصبان آن قباله می دهی تو حاضری خودت غریب باشی و حسین نه خودت کریمی و به کربلا حواله می دهی فقط دو هفته مانده تا بساط گریه بر حسین به ما دوباره رزق اشک و شور و ناله می دهی؟ به لطف تو اسیر شاه عالمیم تا ابد علم به دوش خیمه ی محرمیم تا ابد http://eitaa.com/abdorroghaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
غدیری هستم و عبدم امام المتقینی را که پیمودم به حب او مسیر راستینی را نبی روز غدیر خم، کمال بعثتش رو شد به امر حق بیان فرمود امر جانشینی را دو دست مرتضی در دست خاتم بود، یعنی حق... سزا دانست بر خاتم، چنین دُر و نگینی را فقط باشد علی لایق که بر دوشش بیاندازد ردای وصف زیبای امیرالمؤمنینی را بگو لبیک با یک یاعلی، مَن کُنتُ مولا... را خدا را شکر کن داری چنین نور مبینی را چه می فهمیم حیدر کیست؟! چه می فهمیم حقش چیست؟! خدا رحمت کند امثال علامه امینی را غذای بچه هایش را به ایتام و فقیران داد ندیده چشم عالم شاهمردِ اینچنینی را شب معراج، حق بود و نبی بود و سکوتی محض شنید احمد به ناگه یک صدای دلنشینی را صدایی که تمام انبیا دلگرم آن بودند همان که شاد می فرمود هر اندوهگینی را از آن لب های نورانی، از آن حلقوم ربانی الهی بشنوم آوای رب العالمینی را علی حتی به مور در مسیرش هم نظر می کرد یقین دارم علی دارد فقط این تیزبینی را چنین مردی رئوف و مهربان در نزد یارانش نشان داده است در میدان حماسه آفرینی را درِ خیبر به دستش بود و بر لب ذکر هو می گفت کجا داری سراغ اینگونه شیر بی قرینی را چه گویم از کراماتش، چه گویم از مقاماتش به چالش می کشد اوصاف او عقل زمینی را شدم دلتنگ کوی حیدر و آرامش محضش ندیدم از نجف بهتر به عمرم سرزمینی را تصور کن نشستی در میان حجره ی صحنش خدا قسمت کند دیدار او در اربعینی را تمام عمر، پیغمبر سفارش کرد بر حبش رها کردند این امت عجب حبل المتینی را امان از ناسپاسی کردن و حمله به بیت وحی گرفتند از علی آخر چه یار و همنشینی را پس از زهرا علی زانو بغل می کرد طوری که نوشته صاحب مقتل تصور کن جنینی را eitaa.com/abdorroghaye
در هر نفس، دلگرمی طه، علی بود حتی میان عرش، آن بالا علی بود اصلی ترین اعجاز احمد در رسالت قرآن نبوده بلکه بودن با علی بود قرآن مگر بی مدح حیدر سوره دارد هر جای قرآن گشته ام، پیدا علی بود "ألیَوم أکمَلتُ لَکُم" یعنی محمد شرط کمال بعثتش، تنها علی بود در جنگ های سخت آن دوران، همیشه ذکر پیمبر، لافتی إلا علی بود از ماجرای فتح خیبر شد نمایان تنها یل بی باک و بی همتا علی بود در سختی جنگ احد، از گِرد احمد رفتند اصحاب نبی اما علی بود آن کس که نفس مصطفی بود و به جایش در بسترش خوابید بی پروا، علی بود با او کسی احساس تنهایی نمی کرد بر بی پناهان، ملجأ و مأوا علی بود حیرت زده هستند سلمان و اباذر هر منزلی رفتند در آن جا علی بود با یا علی، موسی کلیم الله گشت و... ذکر لب عیسی بن مریم یا علی بود آن کس که مست سجده هایش بود جبریل آن عاشق دلداده، مولانا علی بود سُبحانَ رَبّی... جای حیرت نیست، محشر دیدی اگر که رَبّی الأعلی، علی بود بالاتر از هر رتبه ای را مرتضی داشت آرامش انسیة الحورا علی بود ممسوس حق بودند در یک نور واحد حیدر، بتول و حضرت زهرا علی بود eitaa.com/abdorroghaye
خاک در قنبرم، حیدری ام حیدری ریزه خور این درم، حیدری ام حیدری رزق به دستان اوست، ساقی و صاحبْ سبوست مست میِ کوثرم، حیدری ام حیدری از دم قالوا بلىٰ، با کرم مرتضی فاطمه شد مادرم، حیدری ام حیدری اصلِ اصول خداست ، نفسِ رسول خداست شیعه ی پیغمبرم، حیدری ام حیدری به چه مبارک شده، با خط خوش حک شده بر روی انگشترم، حیدری ام حیدری مِهر علی منجلی است، حجت سید علی است پشتِ سر رهبرم، حیدری ام حیدری هرکه بپرسد مرا، کیست تو را ناخدا؟ نام علی می برم، حیدری ام حیدری راه و مسیرم علی است، نور ضمیرم علی است نعره کشد باورم، حیدری ام حیدری قهر کند یا عطا، درد دهد یا شفا هر چه دهد می خرم، حیدری ام حیدری حب علی آبروست، صحن نجف آرزوست در به در حیدرم، حیدری ام حیدری ذکر علی چون عسل، شد سخنم از ازل تا نفس آخرم، حیدری ام حیدری eitaa.com/abdorroghaye
گِل آدم و رد پای نجف گِل نوح، از ناخدای نجف گِل هود و صالح، فدای نجف به جان همین انبیای نجف منم عبد دولتسرای نجف   رسیدم به خیرِ کثیرِ غدیر که بیعت کنم با امیر غدیر موحد شدم از مسیر غدیر به هر ذره ی حق نمای نجف منم عبد دولتسرای نجف   قسیم است بین سعید و شقی نرفته سرم زیر هر بیرقی غدیریه خوانده علیَ النَّقی... که باشم به زیر لوای نجف منم عبد دولتسرای نجف   نمک گیر، از سفره ی حیدرم علی رازقِ اول و آخرم به ‌خوش یمنی عصمتِ مادرم... شدم از ازل مبتلای نجف منم عبد دولتسرای نجف   به نور کمیل و مناجات خود به تفسیر قرآن و آیات خود به این عبدِ آیینه از ذات خود... مباهات دارد خدای نجف منم عبد دولتسرای نجف   چه ننگی است، جویای فانی شدن گرفتار هر آستانی شدن مرید فلان و فلانی شدن چه دانند قدر و بهای نجف منم عبد دولتسرای نجف   چه خوب است میل عنب داشتن ارادت به ماه رجب داشتن علیٌ مَعَ الحَق به لب داشتن... سر کوی دارالشفای نجف منم عبد دولتسرای نجف   ره عاشقی را رصد می کنم به خود، "ذکرِ هو" گوشزد می کنم توسل به بنت اسد می کنم... که جویم دلِ مقتدای نجف منم عبد دولتسرای نجف   به نور علی شد قرین، فاطمه علی دین و معیار دین، فاطمه در این راه، تنها معین، فاطمه دهد بوی او جای جای نجف منم عبد دولتسرای نجف   هلاک بتولم، هلاک علی شدم فاطمی، سینه چاک علی به یک جرعه باده ز تاک علی... شدم مست ایوان طلای نجف منم عبد دولتسرای نجف   دوباره دچار محرم شدم دچارِ نگارِ محرم شدم ببین بیقرار محرم شدم حسینی شو از کربلای نجف منم عبد دولتسرای نجف   اگر غم چشیدی، بگو یاحسین اگر آب دیدی، بگو یاحسین کفن گر خریدی، بگو یا حسین برو گریه کن پا به پای نجف منم عبد دولتسرای نجف eitaa.com/abdorroghaye
مستجیرٌ بکم... سلام آقا، ناجی انبیا علی جانم مهبط الوحی، معدن الرحمة، یا أخَ المصطفیٰ علی جانم   مستم و حالت طرب دارم، میل بوسیدن عنب دارم لائذٌ عائذٌ... به لب دارم، أنتَ کهفُ الوریٰ علی جانم   با دلی پر گناه آمده ام، باز هم رو سیاه آمده ام به امید پناه آمده ام، مَن أتٰکُم نَجیٰ علی جانم   عصمة المؤمنین امین الله، شاه اهل یقین امین الله آبروی همین امین الله، آبروی دعا علی جانم   مدح تو بر لسان جبریل است، بین تورات بین انجیل است بین قرآن سخن به تفصیل است از تو یا مرتضی علی جانم   گرچه آلوده ام ولی گفتم، در نجف بی معطلی گفتم  صد و ده بار یاعلی گفتم، ذکر مشکل گشا علی جانم   جلوه ی پنج تن شما هستی، قل هو الله من شما هستی  اولین بت شکن شما هستی، قاتلُ الأشقیا علی جانم   ای نمایانگر مسیر از چاه، بی تو هر بنده می شود گمراه نقطه ی تحت باء بسم الله، زوج خیرالنسا علی جانم   شاکرم در دلم تو را دارم، بین آب و گلم تو را دارم گرچه من سائلم تو را دارم، همنشین گدا علی جانم   لالم از گفتن ثنای شما، پدر و مادرم فدای شما هر چه دارم همه برای شما، لَکَ روحی فِدا علی جانم   هادیِ راه سر به راهم کن، تو فقط لحظه ای نگاهم کن برده ات می شوم سیاهم کن، همدم برده ها علی جانم   به قلم میخورم قسم، به کتاب... سائلت را نمی کنی تو جواب تَرْزُقُ مَنْ تَشَا بِغَیْرِ حِساب، تَرْزُقُ مَنْ تَشا علی جانم eitaa.com/abdorroghaye
عرش برین شاهدِ شأن رفیع علی است ارض و سما گوشه ی ملک وسیع علی است   یاد گرفتم من از محضر ابن الجواد عبد و مطیع خداست، هر که مطیع علی است   چشم بصیر علی، چشم بصیر خداست گوش سمیع خدا، گوش سمیع علی است   هیچ زمانی زره بر کمر خود نبست راوی این ماجرا، تیغ سریع علی است   رهبر هر مکتبی عزت آن مکتب است سینه سپر کن بگو، عزت شیعه علی است   منکر او تا ابد مُلحد و سردرگم است شاهد این حرف ها، عید غدیر خم است   *   حضرت ختمی مآب، دست علی را گرفت ولوله ای در میانِ همگان پا گرفت   بعد به امر خدا، پیش نگاه همه دست علی را خودش یک تنه بالا گرفت   با همه ی قوتش، خطبه ای از عشق خواند از نفس و خطبه اش مکتب حق پا گرفت   گفت علی بعد من، رهبر این امت است در دل هر شیعه ای حب علی جا گرفت   امر مهمی است که، ختم رسل یک به یک از همه ی جمعیت، بیعت و امضا گرفت    باید از این ماجرا گفت به هر بی خبر باید از این راه گفت بیشتر و بیشتر   *   ریخت به هم نهضتش جهل فراگیر را کرد عیان صولتش کفر اساطیر را   غیر علی هیچ کس حضرت فاروق نیست خطبه به خطبه شکست پایه ی تزویر را   تیر ندانست او مست خدا بود و بس برد ز هوش و حواس، معرفتش تیر را   وای از آن لحظه که در وسط کارزار سر بدهد مرتضی نعره ی تکبیر را   غرق به خون در اُحد، پای نبی ایستاد در کف خود می فشرد، قبضه ی شمشیر را   فوق ایادیِ خلق هست یَدُالله اوست نیست حریفش کسی، چون أسَدُ الله اوست   * باده به کف حیدر است، حق علی و هو علی عِرض و شرف حیدر است، حق علی و هو علی   فاتح خیبر علی است، جلوه ی داور علی است شاه نجف حیدر است، حق علی و هو علی   چون دم پیکار شد، خیبر و بدر و اُحد اول صف حیدر است، حق علی و هو علی   این سر میدان علی است، آخر میدان علی است چهار طرف حیدر است، حق علی و هو علی   سوره ی توحید حق، خالق خورشید حق دُر صدف حیدر است، حق علی و هو علی   کیست پس از مصطفی لایق این منزلت جایگزین نبی، شد علی از هر جهت   *   راه نجات خدا، سلسله ی موی اوست حلقه ی وصل دعا، حلقه ی گیسوی اوست   پور ابیطالب است، سجده بر او واجب است قبله ی اهل یقین، در دو جهان روی اوست   مرده به پا می شود، شمس عقب می رود کل جهان واله از یک خم ابروی اوست   مدح علی را بس است، این که میان زنان حضرت خیرالنساء، همدم و بانوی اوست   جوشن حیدر فقط، نفس بتول است و بس ذکر لب فاطمه، قدرت بازوی اوست   او که خودش پایه ی اصلی اسلام بود همدم هر سائل و مونس ایتام بود   *   یثرب احمد چه شد این همه خاموش شد؟! بیت ولی خدا از چه سیه پوش شد؟   جهل سقیفه گرفت جای اولوالامر را بیعت روز غدیر، زود فراموش شد   یک نفر این جا فقط پای علی سوخته همدم این عاشقی، نقشِ به بازوش شد   آه از این فاجعه، زیر در خانه اش در وسط شعله ها فاطمه بیهوش شد   سوخت و پیروز شد، در دل تاریخ ها تا به ابد عزت فاطمه منقوش شد   صبر کنید اهل دل، می رسد آقایمان منتقم فاطمه، حضرت صاحب زمان eitaa.com/abdorroghaye
وقت و بی وقت است کار دل، هوایش می کنم دلبری دارد دلم، حیدر صدایش می کنم بردن نام علی از واجبات هر شب است هر شبی یادم رود، فورا قضایش می کنم جان فدای مهربانی و سَلونی گفتنش باب علم است و به جهل خود ثنایش می کنم پای حیدر سنگ خوردن، طعنه خوردن، برکت است کور خوانده هر کسی گفته رهایش می کنم با علی تا آخر خط هستم و در این مسیر اقتدا بر وصله ی روی عبایش می کنم دست اگر سوی طعام دشمن مولا رود پیش چشمان همه از تن جدایش می کنم راحت و آسوده ام از فکر نان، چون تکیه بر... دست های رازق و مشکل گشایش می کنم آن کسی که نام حیدر را برایم مشق کرد تا ابد، بعد از نماز خود دعایش می کنم آن قدر می گویم از روز غدیرش، عاقبت بی خبر هرکس که باشد، آشنایش می کنم نفسِ احمد بودنش بالاتر از هر رتبه ایست مثل پیغمبر دلم را مبتلایش می کنم در اُحد با جسم مجروحش نبی را حفظ کرد تا ابد صحبت از ایمان و وفایش می کنم باب خیبر... خطبه ی بی نقطه... یا که ردّ شمس... شک به بنده بودنش با کارهایش می کنم ‌خلقتش، تأیید توحید است و الله الصمد با ثنای مرتضی، شکر خدایش می کنم خاک، سجده گاه مؤمن شد، علی هم بوتراب در نمازم، روز و شب سجده برایش می کنم نیستم پیغمبر اما مرتضی فرمان دهد کودکم را ذبح در پایین پایش می کنم او که جای خود اگر که قنبرش لب تر کند هرچه را دارم همه یک جا فدایش می کنم آه، بر لب... اشک، بر دیده... به لب جان می رسد تا نظر بر عکس ایوانِ طلایش می کنم گر که شرط وصل در مرگ است، پس با این حساب آرزوی مرگ با شوق لقایش می کنم تا نفس در سینه ام باقی است، در هر حالتی گریه بر جسم حسینِ سرجدایش می کنم روضه را سر بسته می گویم کفن پیدا نشد شرم از تشریح داغ بوریایش می کنم eitaa.com/abdorroghaye
خوشم با حب حیدر قد کشیدم دلم را از همه عالم بریدم به غیر از مرتضی چیزی ندارم به غیر از مرتضی چیزی ندیدم چه شوری در دلم افکنده عشقش پر از عشقم، پر از از خوف و امیدم خوشم حلقه به گوش این سرایم به هر محفل ثنایش را شنیدم حیاتش ساده تر از بندگان بود عجب شاه و امیری برگزیدم گرفتار نگارم شُکْرُ لِللّٰه علی را دوست دارم شُکْرُ لِللّٰه * صد و ده بار ذکر هو گرفتم از این دنیا و اهلش رو گرفتم مگر عقلم کم است از او نخوانم مگر کم آبرو از او گرفتم دل من زیر و رو شد از شبی که به دستم در حرم جارو گرفتم خراسان و نجف، این آبرو را هم از این سو، هم از آن سو گرفتم علی گفتم کمی زهرا بخندد چه پاداشی از این بانو گرفتم گرفتار نگارم شُکْرُ لِللّٰه علی را دوست دارم شُکْرُ لِللّٰه * خدا رو کرد با او گوهرش را تجلی صفات و مظهرش را زمان وحی نور قل هو الله میان کعبه خوانده مادرش را نبی هم در شب تاریک فتنه به حیدر می سپارد بسترش را میان اوج پرواز نمازش به سائل می دهد انگشترش را همه بی تاب بر سجده می افتند اگر افشا نماید قنبرش را گرفتار نگارم شُکْرُ لِللّٰه علی را دوست دارم شُکْرُ لِللّٰه نجاتم داده استغفارهایش دلم را برده با رفتارهایش شده سرتاسر نهج البلاغه نَمی از باطن پندارهایش ملائک از شعف هو می کشیدند همیشه لحظه ی پیکارهایش نبی دلگرم بازوی علی بود به جای تک تک سردارهایش چنان از قلعه در را مرتضی کند ترک برداشت تا تالارهایش گرفتار نگارم شُکْرُ لِللّٰه علی را دوست دارم شُکْرُ لِللّٰه * رها کردن مرامِ پیر من نیست به دست دیگران زنجیر من نیست مرا دیوانه می خوانند مردم اگر مجنون شدم تقصیر من نیست اگر از مرتضی کمتر بخوانم اثر بر ناله ی شبگیر من نیست بدون گوهر حب ولایت به غیر از معصیت تکبیر من نیست گره خورده دلم با حب حیدر به جز این عشق در تقدیر من نیست گرفتار نگارم شُکْرُ لِللّٰه علی را دوست دارم شُکْرُ لِللّٰه * ازل از جام خود بر ما چشانده همین باده دل ما را کشانده زمان خلقت آب و گل ما کمی خاک عبایش را تکانده کسی که روی دوش مصطفی رفت یتیمان را سر دوشش نشانده خدا هم از زبان مرتضایش پیمبر را شب معراج خوانده به شوق وعده ی " یا حارَ هَمْدان..." برایم طاقت و صبری نمانده گرفتار نگارم شُکْرُ لِللّٰه علی را دوست دارم شُکْرُ لِللّٰه *** برای مؤمنین یعسوب دین است خداوند کرم روی زمین است عبای وصله دار کهنه ی او تجلی همان حِصن حصین است نشستن زیر ایوان طلایش برایم بهتر از خلد برین است اگرچه منکرانش هم نفهمند فقط حیدر امیرالمومنین است به یمن شیر پاک مادر خود تمام عمر، حرفم این چنین است گرفتار نگارم شُکْرُ لِللّٰه علی را دوست دارم شُکْرُ لِللّٰه eitaa.com/abdorroghaye
مشهد، رضا... قم، فاطمه... با این کریمان والی ایران می شود موسی بن جعفر eitaa.com/abdorroghaye
دوباره عبد گنهکار و روسیاه حسین شده میان حسینیه، سر به راه حسین همیشه مادرم از کودکی سفارش کرد هر آنچه شد نرو از بین خیمه گاه حسین زهیر را به نگاهی بزرگ عالم کرد سعادت ابدی چیست؟ یک نگاه حسین چه ورطه های مهیبی که از تمامی شان نجات داد مرا نور روی ماه حسین گرفت روزه به سن کم و نکرد افطار که از معاصی ما بگذرد، اله حسین بنوش آب و بخوان شعرِ "شیعتی مهما..." رسیده است به ما هم صدای آه حسین بگو امام رضا را، که فکر چاره کند دلم عجیب شده تنگِ بارگاه حسین عقیله بود و دلی قرص، قبلِ عاشورا نداشت هیچ غمی، بود در پناه حسین آهای تربت کرب و بلا مراقب باش به روی دوش نبی بوده جایگاه حسین غریب بودن او را ببین، بسوز ای دل که چوبِ نیزه شکسته است، تکیه گاه حسین خدا به خیر کند در میان گرد و غبار رسید زینب کبری به قتلگاه حسین eitaa.com/abdorroghaye
از سرِ شب، غربت و دلشوره ام بسیار شد غصه ی یک عمر، بین سینه ام انبار شد خواب بودم، غافل از احوال خود، تا ناگهان با صدای ناله ای محزون، دلم بیدار شد ناله می فرمود: یا عَطشان... بُنیَّ یاحسین از همین ناله، دو چشم عرشیان خونبار شد چشم وا کردم لباسی غرق خون دیدم به عرش تا نظر کردم بر آن، از گریه چشمم تار شد آی نوکرها میان سجده، شکر حق کنید باز هم ایام خوبِ نوکری تکرار شد پیرهن مشکیِ ما تعظیم راه کربلاست علتش این است در چشمانِ دشمن، خار شد نام شیرینت، رسولِ ترک می سازد حسین گفت هرکس یا حسین، از معصیت بیزار شد نذر کردم یک دهه فارغ شوم از غیر تو شاید آخر چشم کورم، لایق دیدار شد حضرت سلطان سفارش کرده، فَابک لِلحسین ابر چشمانم برای روضه ات پربار شد سنگ از روزی که آمد خورد بر پیشانی ات استعاره از دل بی رحم و بی افسار شد راستی آقا خبر داری سفیرت تشنه است؟ مسلمِ مظلوم، آواره سرِ بازار شد ظهر پشت مسلمت یک شهر بیرون آمدند وقتِ مغرب بین کوفه، بی کس و بی یار شد eitaa.com/abdorroghaye
محرم شد و بی قرار حسینم شب و روز دنبال کار حسینم به الطاف زهرای مرضیه هر شب در این خیمه ها در جوار حسینم شبیه تمامیِ ایل و تبارم نمک گیر ایل و تبار حسینم چه ربّی است ربّی که ربّ الحسین است مسلمان پروردگار حسینم به لب های او ذکر تکبیر، زیباست موحد از آن هفت بار حسینم سگ کهفم اما نه هر کهف و غاری پناهنده در بین غار حسینم عجب منتی بر سر من نهاده عجب نعمتی، دوستدار حسینم الهی که این اربعین زنده باشم ببینم کنار مزار حسینم دو چشمِ ترم هم از الطاف آقاست من از کودکی، وامدار حسینم لبش تشنه بود و فقط دود می دید پریشان چشمان تار حسینم در آن حال زهرا صدا زد بُنیّ از آن ناله اینگونه زار حسینم صدا زد حسینم غریب است و تنها نمانده غیوری کنار حسینم چرا لشگری دور تا دور مقتل کند هلهله بر مدار حسینم eitaa.com/abdorroghaye
داغ حسینی بین دل ها سر گرفته عالم ازین غم چهره ای دیگر گرفته هر کس که در کشتی امنش می نشیند اذن ورود از ساحت مادر گرفته حتی خدا نزد تمام انبیایش روضه برای سبط پیغمبر گرفته شخص حبیب بن مظاهر غبطه خورده بر حال هر کس رزق چشم تر گرفته آغوش گرم هیچ کس را برنتابیم ما را حسین بن علی در بر گرفته از کودکی اش جابِرُ العَظمِ الکَسیر است فطرس هم از گهواره ی او پر گرفته نوکر کجا دارد به غیر از کوی ارباب؟! نوکر هر آنچه دارد از این در گرفته تا روز محشر هر کسی شد کربلایی برگ برات از جانب خواهر گرفته آن قدر شأن زینب کبری عظیم است عمری رکابش را علی اکبر گرفته گفتند وقتی شمر آمد سوی مقتل زینب دو دستش را به روی سر گرفته خنجر مقصر نیست، حنجر حرز دارد زینب به گریه بوسه از حنجر گرفته eitaa.com/abdorroghaye
این حسین است که در روضه نجاتم بدهد با مسیحا نفسش باز حیاتم بدهد شده هر ذکر و دعا از جهتی منشأ خیر ذکر او خیر ز مجموع جهاتم بدهد ذات من ذات حسینی است، نبینید بدم یک نفر کاش که ارجاع به ذاتم بدهد دلبری هست مرا، بردن نامش به خدا طعم شیرین تری از نقل و نباتم بدهد کیست جز او که شده شهره به ارباب وفا لحظه ی مرگ نجات از سکراتم بدهد؟ روز محشر که شود، نوکری بزم حسین... قدر و ارزش به مناجات و صلاتم بدهد سخت دلتنگ سحرهای حریمش شده ام اربعین کاش برات عتباتم بدهد در شب قدر من از فاطمه خواهش کردم رزق گریه به قتیل العبراتم بدهد کاش تا اینکه خدا جای کفن، لحظه ی مرگ یاد ارباب، حصیری ز دهاتم بدهد شرح یک گوشه از اعضاء مقطع شده را داغ انگشت و غم غارت خاتم بدهد eitaa.com/abdorroghaye
عهد و پیمان خود نمی شکنیم پای عشق حسین، هم سخنیم دل سپرده به روضه ها شده ایم فارغ از غصه های خویشتنیم مُهر عشق حسین بر تن ماست تا نفس می کشیم سینه زنیم با دو ارباب بندگی زیباست هم غلام حسین، هم حسنیم دم به دم یاد ما دعا کردند همه مدیون لطف پنج تنیم به کسی جز حسین دل ندهیم به کسی جز حسین رو نزنیم وطن ماست کربلای حسین سخت دلتنگ دیدن وطنیم سنت اهل بیت، گریه بر اوست دلسپرده به أحسنُ السُّنَنیم بدنش سنگ خورد و با گریه مرهم زخم های آن بدنیم یاد داغی دوباره می سوزیم یاد تاراج کهنه پیرهنیم داغ یک بوریا به سینه ی ماست گریه کن های شاه بی کفنیم eitaa.com/abdorroghaye
در بزم عشق بازان فرصت فراهم افتاد قرعه به نام ما و ماه محرم افتاد پرچم نماد قبر و شش گوشه ی حسین است بغضم شکست هر بار چشمم به پرچم افتاد بزم شهود یعنی تنها حسین بود و... قبل از وجود عالم، مِهرش به قلبم افتاد هر سائلی مسیرش بر منزلی می افتد راهم به لطف حق بر بیتی مکرم افتاد صدها هزار عاشق در خون خود تپیدند تا این علم به دست امثال ما هم افتاد گرمای ماتم او آتش زده به جانم غیر از غمش ز چشمم هر داغ و ماتم افتاد آیات ابتدایِ مریم که گشت نازل دلشوره ای مکرر بر جان خاتم افتاد لب تشنه شد حسین و چشمش غبار می دید با ضربه از روی اسب، شاه دو عالم افتاد تاریکی مجسم آمد به سوی مقتل با خنجرش به جان آن نور اعظم افتاد تا که حسینِ خود را تنها و بی رمق دید زهرا کنار مقتل با قامت خم افتاد آن قدر دست و پا زد تا با صدای مادر لرزه بر آستانِ عرش معظم افتاد https://eitaa.com/abdorroghaye
نوکر همیشه عشق خود ابراز می کند با یا حسین نوکری آغاز می کند دل خوش نکرده ایم به اعمال خیر خود ما را غم حسین سرافراز می کند هر کار کوچکی که در این خیمه می کنیم زهرا به دست خویش، پس انداز می کند دل، دور مانده از حرم اما در این دو ماه تا کربلا دو مرتبه پرواز می کند سرّ است روضه ها و دلم را امام عصر محرم به درک قدری ازین راز می کند ویرانه ی دلی که پر از معصیت شده ذکر حسین، قلعه ی نوساز می کند درهای معرفت که به عالم گشوده نیست گریه به داغ دختر او باز می کند ما را محبتی که به دل بر رقیه هست نزد عزیز فاطمه ممتاز می کند جانم فدای شأن عظیمش که سال هاست با دست های کوچکش اعجاز می کند فرمود رو به نیزه ی بابا ببین که زجر با ضرب تازیانه مرا ناز می کند پرده نشین عرش خداییم، پس چرا بر ما نگاه، شمر نظرباز می کند؟! eitaa.com/abdorroghaye
یقین دارم که با دعوت رسیده هر آن کس بر در هیئت رسیده اگر بر روضه ها ایمان نداریم به باورهایمان آفت رسیده محرم ماه بیعت با حسین است زمان ترک معصیت رسیده نشد صادر به جز رحمت ازین در اگرچه از گدا زحمت رسیده به قدر لحظه ای غافل نشد، نه به ما ارباب، با دقت رسیده هر آنچه هست از لطف حسین است هر آنچه هست، بی منت رسیده گذشت از کل دارایی خود تا به ما فرهنگ این نهضت رسیده فیوضاتش که خسران ناپذیرند به هر کس قدر ظرفیت رسیده حسن در روضه هایش سفره دار است چقدر از سفره اش برکت رسیده به یاد مرقد شش گوشه اش باز سرم در سجده بر تربت رسیده بزرگی در بکاء بر حسین است به ما هم برترین عزت رسیده چه ها کردند با سبط پیمبر به غارت کردنش صحبت رسیده زبانم لال پای بی حیایی به روی سینه ی حضرت رسیده eitaa.com/abdorroghaye