eitaa logo
اشعار محمد جواد شیرازی
920 دنبال‌کننده
36 عکس
9 ویدیو
0 فایل
این کانال توسط ادمین اداره می شود. مشاهده بانک جامع اشعار در وبلاگ: http://Sabuo.blog.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقت دیدار با پدر، گریه کار ما هست بیشتر، گریه گریه گریه به پشتِ در، گریه سرِ شب تا خودِ سحر، گریه اشک، راه وصول عاشق هاست اشک، اذن دخول عاشق هاست عاصی ام، تازیانه می خواهم عفو کردی؟! نشانه می خواهم بغضِ محضم که شانه می خواهم بغلی حیدرانه می خواهم ای نبی سیرت و خدا صورت بچشان باده ای ز انگورت خاک بودم، ابوتراب شدی بر منِ ذره، آفتاب شدی من گنه کردم و تو آب شدی فقط از دست من عذاب شدی با وجودی که عبدِ رسوایم پدری کرده ای و اینجایم فکرِ سیر تعالی ام، حیدر سائل این حوالی ام، حیدر خسته و دستِ خالی ام، حیدر آه... مُولی الموالی ام حیدر... مات و مبهوت مانده ام در راه مستجیرٌ بکم ولی الله چه خوش است این دل و گرفتاری در نجف با امید بسیاری جامعه خواندن و سبک باری خوش بر اقبالِ شیخ انصاری سالیانی است غرقِ در کرم است پاسبان ورودی حرم است مشهدت هست مشهد زهرا مرقدت عینِ مرقد زهرا ریزه خوارم به مسند زهرا پرچمم را گره زده زهرا حَرمت بوی فاطمه دارد جلوه از کوی فاطمه دارد  دلم از غصه هست مالامال روضه ی فاطمه، زبانم لال چادری روی خاک، شد پامال مانده رد غلاف، با این حال... دست از دامن ولا نکشید ناله ای غیر مرتضی نکشید https://eitaa.com/abdorroghaye
یک سال می شود که به فکر زیارتیم ما را به کربلا برسان اربعین حسین 🏴 حسرت زیارت در قیامت امام صادق(علیه السلام): احدى نيست در روز قيامت مگر اینکه آرزو میكند از زوّار امام حسين(علیه السلام) بوده باشد، زيرا می‌بیند که خدا با زائران امام حسین(علیه السلام) چه برخورد کریمانه‌ای می‌کند. 📚 کامل الزیارات، ص۱۳۵ https://eitaa.com/abdorroghaye
به خاک تربتت هر بار بگذارم جبینم را درونم حس کنم انوار رب العالمینم را   معاد و عدل و توحید و نبوت را تو معیاری نخواهم داد بر شک بقیه این یقینم را   منِ گمراه و حیران را به راه راست آوردی ز گیسویت گرفتم رشته ی حبل المتینم را   همیشه روح من حس امانت کرد با مهرت نگیر از من به جان مادرت روح الامینم را   شکسته دل شدن را از سخای مادرت دارم گدایی کرده ام از فاطمه قلب حزینم را   اگرچه دست خالی آمدم، چشم پُری دارم بخر چشم ترم را، این متاع کمترینم را   گره افتاده در کارم، گرفتارِ گرفتارم پذیرا باش نذرِ سفره ی اُم البنینم را   همه آماده ی رفتن شدند و باز جا ماندم بیا امضا کن از لطفت برات اربعینم را   نگیر از عمر من اوقات خیر و برکتم، یعنی همین که در میان روضه هایت می نشینم را   سرش را دید و با گریه سکینه گفت با بابا تماشا کن میان شام حال شرمگینم را   همین که معجرم در آن شلوغی سوخت با شعله به روی سر گرفتم تکه های آستینم را https://eitaa.com/abdorroghaye
شب جمعه است... هوایت نکنم می میرم یادی از صحن و سرایت نکنم می میرم   ناله و شکوه حرام است بر عشاق ولی از فراق تو شکایت نکنم می میرم   سجده بر خاک درت سیره ی هر معصومی است سجده بر تربت پایت نکنم می میرم   دوری ات درد من و نام تو درمان من است تا خود صبح صدایت نکنم می میرم   به دعا کردن تو نوکر این خانه شدم هر سحر، شکرِ دعایت نکنم می میرم   "وضع من را به خــــدا روضـه ی تــــو سامان داد من اگــــر گـــــریه برایـــت نکنــــم می میرم"   جان ناقابل من کاش فدای تو شود اگر این جان به فدایت نکنم... می میرم!   شعرهایم همگی درد فراق است... ببخش صحبت از کرب و بلایت نکنم می میرم https://eitaa.com/abdorroghaye
ای کربلایی دلبرم، جا ماندم آقا یابن الحسن تنها و رسوا ماندم آقا دیدی چه شد؟! آخر گناهانم سبب شد... محروم از الطاف زهرا ماندم آقا خوبان درگاهت سر و سامان گرفتند دور از حرم... من، بی سر و پا ماندم آقا سستی ایمانم مرا از چشمت انداخت بس که اسیر اهل دنیا ماندم آقا چله گرفتم، چله ام کامل نشد، حیف بی کربلا، بی طور سینا ماندم آقا یاد من جامانده هم در کربلا باش دلتنگ یک لحظه تماشا ماندم آقا گفتم چه سازم تا که تحویلم بگیری گریان برای مشک سقا ماندم آقا بیچاره ی سقای عطشانی که آخر حتی نخورد آب گوارا، ماندم آقا می گفت با گریه حلالم کن برادر شرمنده ی اطفال و زن ها ماندم آقا https://eitaa.com/abdorroghaye
ویرانه خانه، چیدمان لازم ندارد آتش گرفته، سایه بان لازم ندارد تسلیم تقدیرم هرآنچه یار خواهد گردن شکسته، ریسمان لازم ندارد هر چه کشیدم از غم دوری کشیدم سختی این هجران، بیان لازم ندارد خوبان درگاهش به دیدارش رسیدند حتما مرا صاحب زمان لازم ندارد عمری گذشت و یک نفس با او نبودم عاشق به دور از عشق، جان لازم ندارد از ما گرفت آغوش گرمش را فراقش نوکر مگر کهف امان لازم ندارد؟! او خواست از گریه کنان باشم و گرنه اشک مرا این آستان لازم ندارد باید که جان داد از غم جانسوز جدش داغ عظیمش، روضه خوان لازم ندارد دیر آمدی خیلی هلال از شَط به مقتل دیگر حسین آب روان لازم ندارد از سنگ ها گیرم به هر صورت گذشتیم قاری قرآن، خیزران لازم ندارد  https://eitaa.com/abdorroghaye
عمرم سرآمد، خونجگر ماندم، ضرر کردم محروم از روی قمر ماندم، ضرر کردم   باد صبا از او خبر آورد اما حیف در شام جهلم کور و کر ماندم، ضرر کردم   رزق سحرگاهی به دست شخص معصوم است هربار بی فیض سحر ماندم ضرر کردم   یک بار شد من هم دعاگویش شوم؟! نه مشغولِ حاجات دگر ماندم، ضرر کردم   دلبستگی باعث شد از کوچ شهیدانش جا ماندم و بی بال و پر ماندم، ضرر کردم   وقتی ملاک کارهایم حرف مردم شد در چشم مردم معتبر ماندم، ضرر کردم   دنیا مقر ابتلای اهل ایمان است گر بین دنیا بی ضرر ماندم، ضرر کردم   جز آل عصمت رو به سوی هر کسی کردم درمانده ماندم، پشتِ در ماندم، ضرر کردم   پای بساط روضه های حضرت ارباب هر دفعه که بی چشم تر ماندم، ضرر کردم   جای کفن بر بوریا چیدند جسمش را زنده از این ماتم اگر ماندم ضرر کردم https://eitaa.com/abdorroghaye
پای جانان، نثارِ جان عشق است طعنه خوردن از این و آن عشق است   نیمه شب فرصت تقرّب ماست یادِ معشوق، در نهان عشق است   هر که ظرفش شکست بالا رفت چون که همراهِ امتحان عشق است   همه دنبال سود و منفعتند ضرر و نفعِ عاشقان عشق است   هرچه جز عشق بی گمان فانی است آنچه باقی است بی گمان عشق است   اول صبح با تمام وجود ذکر یا صاحب الزمان عشق است   خیر من وصل یا که هجران است؟ هرچه او خواسته همان عشق است   بگذارید در به در بشوم... وسط صحن جمکران، عشق است   اربعین، رفتنِ به سوی حسین بی قرار و جَزع کنان عشق است   پابرهنه به شارع العباس برسم لحظه ی اذان عشق است https://eitaa.com/abdorroghaye
ازین همه فراق، دل کباب شد بیا دگر زمانه بی تو بر سرم خراب شد بیا دگر   سکینه ی زمین و آسمان، امام مهربان زمانه، سینه اش پُر اضطراب شد بیا دگر   مرا زیاد در گناه دیدی و دلت شکست دلم شکست و از خجالت آب شد بیا دگر   خجالت آور است گفته ام، نمایِ شهرمان چقدر بی حیا و بد حجاب شد بیا دگر   فقیرها به زیر پای اغنیا فدا شدند دوباره از حقیقت اجتناب شد بیا دگر   هوا بدون بودنت، جهنم است بی گمان نفس زدن برای ما عذاب شد بیا دگر   هزار و یک طریق خواندمت بیا، نیامدی به هر دری زدم دلم جواب شد بیا دگر   هنوز می رسد نوا، حسین زیر دست و پا... میان خون محاسنش خضاب شد بیا دگر https://eitaa.com/abdorroghaye
چه رأس ها که نرفته به دار هجرانش ولی به وصل نشد ختم، کار هجرانش   پر از غم است دلم با وجود این اصلا غمی نمانده برایم کنار هجرانش   به جز بهشتِ وصالش مرا مداوا نیست چنان زده است به جانم شراره هجرانش   در این زمان که همه بی خیال آقایند خوشا کسی که بماند دچار هجرانش   رسید صبحِ وصالش به شیخ انصاری به ما رسید فقط شام تار هجرانش   کجاست سید بحر العلوم تا باشد در این زمانه ی دشوار یار هجرانش   "کجاست هم نفسی تا به شرح، عَرضه‌ دهم که دل چه می ‌کشد از روزگار هجـرانش"*   کجاست چشم پر آبی که یار من باشد به اشکِ دیده شود داغدار هجرانش   ز بس که دوریِ کرب و بلا نصیبم شد نشسته بر سر و رویم غبار هجرانش   حسین رفت و عقیله به دردسر افتاد شکست خواهر او در فشار هجرانش *بیت ستاره دار از جناب حافظ https://eitaa.com/abdorroghaye
چون منِ بی سرو پا که نشدم دعوت، کیست؟ هرچه کردم نشد آخر، چه کنم؟ قسمت نیست از گدایی که‌ خودش سوخته و جا مانده هی نپرسید چرا و چه شده؟ علت چیست؟ http://eitaa.com/abdorroghaye
یک اربعین آتش گرفتم از فراقت آتش گرفتم از غم و رنج و مصیبت   تا که دوباره زائرت باشم برادر چله گرفتم، چله در رخت اسارت   یادم نرفته تشنه بودی بین گودال هَل مِن مُعینت ماند آخر بی اجابت   یک لقمه نان هم بعد تو راحت نخوردم حتی ننوشیدم پس از تو آب، راحت   یادم نرفته لحظه ای که نیزه خوردی تکیه زدی بر نیزه ای غرق جراحت   در خاطرم مانده سرت را می بریدند در خاطرم مانده زمان سخت غارت   با گریه افتادم به روی پیکر تو با کعبِ نی بُردند من را از کنارت   دور از نگاه ساقی لشکر ابالفضل خیلی به ما شد شام عاشورا جسارت   دیدی مرا بر ناقه ی عریان نشاندند؟! دیدی چگونه شد ادا اجر رسالت؟!   در آسمان کردی طلوع و سر شکستم وقتِ غروبت جان سپردم در حقیقت   هر جا که رفتم مثل حیدر خطبه خواندم نام تو را بردم برادر با جسارت   من دشمنت را بر سر جایش نشاندم با ذوالفقار صبر و تیغ استقامت   اما دلم خیلی پر است از دشمنانت بر حرمله، بر ابن سعد و شمر لعنت   هر کس که می افتاد ما را می کشیدند حتی به ما یک دم نمی دادند مهلت   قبل از ورود شام با صوت حزینم گفتم به نیزه دار از یک راه خلوت...   ... این دختران را وارد این کوچه ها کن لج کرد با ما آن خبیث بی مروت   دروازه ی ساعات ما را دوره کردند خیلی در آن ساعات افتادم به زحمت   از صبح دَم تا عصر در بین اراذل... باشد نمی گویم بماند تا قیامت   تا سنگ خوردی سنگ خوردم، بین عشاق گونه به گونه می رود صورت به صورت یک خواهشی دارم بیا و جان زینب چیزی نپرس از دخترت از آن امانت   داغ رقیه مثل داغ مادرم بود نگذار تا این که بمیرم از خجالت   خیلی برایت درد و دل کردم ببخشید آخر رسیده بر دلم غم بی نهایت   غم گر غم یار است شیرین است این غم باشد برادر جان دگر خوردم شکایت   من می روم باور مکن زنده بمانم من می روم دیگر از این وادی غربت https://eitaa.com/abdorroghaye
عزیزم کجایی که خواهر رسید فراق من و تو به آخر رسید مرا مثل سابق صدا کن حسین بیا حاجتم را روا کن حسین پس از تو ندارم دگر سایه بان پس از رفتنت، قامتم شد کمان شده خواب راحت برایم حرام امان از شلوغی و از ازدحام همان کس که سیلی به سجاد زد قدم به قدم بر سرم داد زد بیا اشک چشم مرا پاک کن مرا در کنار خودت خاک کن دعا بود کارم ولیکن حسین مرا خارجی خواند دشمن حسین امان از غم و غصه ی بی حساب امان از رسیدن به بزم شراب اگرچه به سختی تکان می خورم نیفتاده از روی سر چادرم تمام تنم از کبودی پر است دلم از نگاه یهودی پر است بیا خاطرات مرا زنده کن کمی مثل سابق فقط خنده کن پس از تو دگر گریه شد کار من گواهش همین دیده ی تار من چهل شب شنیدم فقط از رباب علی لایی لایی، علی جان بخواب چه ها دیده ام من درین اربعین شنیدی شدم من خرابه نشین بپرس از هر آن روضه در این مسیر ولی از رقیه سراغی نگیر https://eitaa.com/abdorroghaye
ثواب شعر هدیه به شهید مدافع امنیت حسین تقی پور   ای کوکب نورانی اقبال زهرا بعد از تو بابا وای بر احوال زهرا درد یتیمی مرا فی الفور حل کن مثل گذشته دختر خود را بغل کن دلسوزِ غم هایت شدم یک عمر بابا اُم أبیهایت شدم یک عمر بابا یک عمر بر اینگونه داغی برنخوردم قرآن بخوان قدری برایم تا نمردم بر وصله های چادرم که دوست داری... بابا قسم خوردم نگویی رهسپاری قدری نگاهت را به چشمانم بیانداز بنشین... برایت نان تازه می پزم باز این نانجیبی که لَیَهجُر گفت اینجا خیلی غضب دارد، بدش می آید از ما پیشم بمان تا حرمتم محفوظ باشد کاشانه ی پر برکتم محفوظ باشد آتش بگیرد چادرم؟! باور ندارم ریحانه هستم، تاب میخ در ندارم از غربت حیدر، نمردن درد دارد با بار شیشه، ضربه خوردن درد دارد بابا بمان تا دختر تو پر گشاید یک ماه دیگر صبر کن، محسن می آید با رفتنت وای از من و از آه سینه کارم فقط گریه است دیگر در مدینه https://eitaa.com/abdorroghaye
ببار ابر دو دیده که ماتم عظماست میان عرش برین، بین اولیاء غوغاست ببار، ختم رسالت شهید شد با زهر عزا، عزای غریبانه ی ابالزهراست * همان رسول که دلسوز اهل عالم بود همان که رحمت ربانیِ مجسم بود همان که با همه ی مشکلات و سختی ها برای عزت دین، مثل کوه، محکم بود * همیشه گفت علی بعد من امیر شماست چراغ راه به تاریکی مسیر شماست اگر که حرمت بیت علی شود محفوظ خدایِ عزّ و جلّ یار و دستگیر شماست * سبب شدند دو ملعونه، سوز آهش را گرفته اند به سم، رحمت نگاهش را خدا کند که فقط لحظه ای نگاه کند دوباره دختر مظلوم و پا به ماهش را * رها شود به زمین، پیکرِ نبی فردا فقط علی است دگر محضرِ نبی فردا همان که گفت لَیَهجُر به مصطفی امروز به تازیانه زند دختر نبی فردا * بریزد از ستم این آبرو، زبانم لال علی و خانه نشینی؟! بگو زبانم لال دو دست شیر خدا بسته می شود با صبر زنند فاطمه را پیش او؟! زبانم لال * نداشت تاب شنیدن، نداشت تاب سخن نگاه کرد پیمبر به چشم تر به کفن به ظرف آب نظر کرد و سوخت تا جگرش چه بود در نظرش؟ روضه ی حسین و حسن * نگاه کرد حسن را و چشم تر را دید میان طشت، نبی پاره ی جگر را دید به قتلگاه نظر کرد و دید جسم حسین به روی نیزه ی دشمن، بریده سر را دید * به قلب سوخته تسکین به چشم گریان داد سپس به گریه ی خود بر حسین، پایان داد میان گریه ی زهرا کنار جسم پدر خبر رسید به عرش خدا، نبی جان داد https://eitaa.com/abdorroghaye
رسید موعد داغی که سخت، سوزان بود غمی که در اثرش فاطمه پریشان بود   رسید لحظه و ساعات آخر مردی که اوج دغدغه اش یاری فقیران بود   رسید روز وداع رسول خوبی ها همان که بر همگان رحمتی فراوان بود   به یاد یا ابتا گفتنش به پیغمبر دو چشم ام ابیها عجیب گریان بود   دوباره یاد اُحد بود و یاد دندانش دوباره خسته ازین لشگر دو رویان بود   همان زمان که بنای سقیفه برپا شد دمِ شهادت خاتم، زمانِ هجران بود   اگرچه زهر گرفت از وجود او طاقت ولی هنوز رخش مثل شمس تابان بود   چقدر تشنه شد و سوخت لحظه ی آخر همان نبی که دلیل نزول باران بود   هنوز جای همان سنگ های اهل جفا به روی بال و پر خسته اش نمایان بود   هنوز اهل کسا مست عطر او بودند هنوز خانه پر از خاطرات جانان بود   چقدر حیف نگاهش اگرکه بسته شود همان نگاه که اوج یقین سلمان بود   چقدر حیف نفس های آخرش باشد همان نفس که معطر به عطر قرآن بود   کلامِ راه گشا را نبی به لب آورد رسید نطفه حرامی و گفت هذیان بود   چقدر خون به دل پاک و خسته اش کردند چقدر خسته ز شر فلان و بهمان بود   رسول رفت و فدک غصب شد در آن اوضاع امان ز حال علی... سخت نابه سامان بود   رسول رفت و در این خانه چادر زهرا میان دود لگدمالِ حزب شیطان بود   رسول رفت و علی را کشان کشان بردند بتول در عقبش بین راه بی جان بود   رسول رفت و به بازوی او غلاف زدند همان دمی که در آن کوچه راه بندان بود   رسول رفت و به اشک بتول خندیدند سه ماه فاطمه از خلق، روی گردان بود   پس از رسول فقط بود جنگ حیدر صبر جهاد فاطمه رفتن به بیت الاحزان بود https://eitaa.com/abdorroghaye
قد رعنای رسول الله آخر سر شکست پایه های عرش از این داغِ درد آور شکست   رحمةٌ للعالمین بود و مصیبت ها چشید صبر کرد و حرمتش در بین هر معبر شکست   جز علی و چند تن دور و برش یاری نبود در اُحد تنها شد و دندان او آخر شکست   فتنه ی آن دو یهودی عاقبت کاری شد و... ... زهر آتش زد به جان او، دل دختر شکست   گوشه ای از شهر غوغای سقیفه شد بلند جسم او جان داشت اما حرمت منبر شکست   خواست پیغمبر بگوید باز هم حق با علی است مردکی پرخاش کرد و قلب پیغمبر شکست   بال خود را بست و سوی عرش اعلی پر کشید سخت تنها شد امیرالمؤمنین، حیدر شکست   بعد پیغمبر شرر بر خانه ی عصمت زدند در میان غربت این شهر نیلوفر شکست   در میان دود و آتش با لگد بر در زدند در شکست و سر شکست و حرمت مادر شکست   بار شیشه داشت در آغوش خود خیرالنساء پشت در اصلا چه شد آیینه سرتاسر شکست   پیش چشمان ولی الله زهرا را زدند پیش همسایه غرور فاتح خیبر شکست روز عاشورا که شد شبه پیمبر را زدند با شتاب نیزه، پهلوی علی اکبر شکست https://eitaa.com/abdorroghaye
کار و بار دو جهان ریخت بهم غوغا شد   چشم زهرا و علی در محنت دریا شد   رفتی و خنده به کاشانه ی تو گشت حرام رختِ مشکیِ یتیمی به تن زهرا شد   عهد و پیمان غدیرت به فراموشی رفت حُکم، بر خانه نشینیِ علی امضا شد   بعدِ تو حرمت کاشانه ی حق حفظ نشد پای اولاد حرامی به حریمت وا شد   دخترت پشتِ در و... آتش و دود و مسمار... خوب فرمانِ مودت به خدا اجرا شد   خبر پر زدن فاطمه حیدر را کشت چند باری به زمین خورد علی تا پا شد   روضه ها هست، بمانند... ولی عاشورا تشنه لب شاه غریبی که تک و تنها شد...   از بلندی فرس تا به زمین خورد شنید صحبت از غارت معجر ز سر زن ها شد   زینتت بود سر دوش ولی کرب و بلا منزلش خار و خس بادیه و صحرا شد   داد زد زینب کبری: به روی سینه نرو... گوش قاتل نشنید و قد مادر تا شد   سر او تا که جدا شد زره اش را بردند زره اش هیچ... سرِ پیرهنش دعوا شد   هرچه زینب پی انگشتر او گشت، نبود عاقبت دست کسی خاتم او پیدا شد   اجرِ پیغمبری ات بود که مردم دادند ظلم هایی که پس از تو به ذَوِی القُربی شد   https://eitaa.com/abdorroghaye
السلام ای امین وحی خدا السلام ای وصیتت تقوا معدن خیر، رحمت سرشار ای پسر عمّ حیدر کرار آبروی همه بنی هاشم روح اسلام، یا ابالقاسم باطنِ آیه های قرآنی هرچه گویم فراتر از آنی ای مقرّب به صاحبِ معراج أنتَ بابُ الکَرَم، أنَا المُحتاج گر نباشی شهید، یا احمد پس شهادت چه ارزشی دارد؟! چقدر حرص دین ما خوردی سنگ از روی بام ها خوردی تیره شد دیده ی محبانت در اُحد تا شکست دندانت کور دل ها به داغت افزودند سال ها فکر کشتنت بودند کرد نورت به تیرگی غلبه شام تاریکِ تنگه ی عَقبه حال از فتنه ی فلان و فلان جگرت آمده میان دهان همسرانت بلا به تو دادند زهر، جای دوا به تو دادند ننگ بر دختران لات و هبل پا مکش روی خاک، وقت اجل شعله بر سینه ات زده، ای ماه جمله ی "حَسبُنا کتابَ الله" به که گویم غمِ " لَیَهجُر" را بستنِ معدنِ پُر از دُر را باز هم دم بزن علی حق است بی علی هر مسیر مُنشَق است حسنِین اند مست آغوشت بنشان هر دو را سر دوشت دم آخر به گریه افتادی به علی حکم صبر را دادی حرف رفتن نزن رسول خدا باردار است دخترت زهرا می روی گریه اش عجیب شود بین شهر پدر، غریب شود شاید اصلا به او جسارت شد دخترت پشت در اذیت شد یک زمان در شرر بماند چه؟! دخترت زیر در بماند چه؟! وقت غسلت سقیفه بر پا شد مرتضی یکه ماند و تنها شد در کنارت، چهار تن داری خوب شد لااقل کفن داری لب گشودی به حمد و ذکر و دعا نیزه داری نبود شکر خدا تا به لب نامِ آب را بُردی آب از دست مرتضی خوردی نور خورشید بر تنت نرسید اسب بر پشت و سینه ات ندوید https://eitaa.com/abdorroghaye
هر که ز عشقت شده دلسوخته بر دو جهان مِهر تو نفروخته جز نظر مرحمتت یا رضا نیست مرا توشه و اندوخته سرد نشد آتش عشقی که رب روز ازل در دلم افروخته آهوی آواره ی صحن دلم چشم به لطف نظرت دوخته رحمت حق بر نفس مادرم نوکری ات را به من آموخته عشق، کشانده است مرا سوی طوس عبد توام حضرت شمس الشموس * حل بشود یا نشود مشکلم فرق ندارد، به درت سائلم دار و ندارم فقط این گریه است رد نکن این هدیه ی ناقابلم نقص مرا حال که پوشانده ای با نظر خویش نما کاملم دُر گران است بهای صدف معرفتت هست عیار دلم خواست حق بوده که عبدت شوم ریخته از خاک درت در گلم کاش بماند به سرم سایه ات کاش شوم خادم و همسایه ات * ای که پناه دل هر مضطری هر دو جهان دین مرا محوری کس نخریده است متاع مرا بار یخ عمر مرا می خری؟ حالِ مرا با نفسی چاره کن زیر و رویم کن به دمی حیدری جان جوادت که مراد من است باز مرا کرب و بلا می بری؟ بر رد زخم روی پلکت قسم از همه ی خلق حسینی تری روضه بخوان ابن شبیبت شوم گریه کن جد غریبت شوم *** شرح بده علت جنجال را داغ حسین و غم گودال را چکمه نفهمید مقامات او ریخت بهم آن همه اجلال را خنجر اگر کُند شود، بی حساب زجر دهد تشنه ی بدحال را با که بگویم غم آن سینه ی... زیر سم اسب لگدمال را غارت پیراهن او بس نبود؟! برد کسی از کمرش شال را هلهله در معرکه تا پا گرفت خولی ملعون سر او را گرفت https://eitaa.com/abdorroghaye
گرچه میان مُلک رضا رعیتی بدم اما هنوز خیره سوی عکس گنبدم هجر حرم صدای مرا در می آورد با چشم خیس، پاره گریبانِ مشهدم دیشب شکست بغض من و در تخیلم... در صحن جامعِ رضوی اش قدم زدم با چشم خیس جامعه خواندم نفس نفس رفتم به پایبوسی سلطان قدم قدم وقتی نسیم، روی سرم دست می کشید شاید خودش رسید برای خوشامدم ریزه خورِ رضایم و بیچاره می شوم... یک دم خدا نکرده اگر که نخواهدم با ذکر یا امام رضا کیف می کنم هر صبح و شام بر صلواتش مقیدم در آرزوی خدمت و سلمانی اش شدن در انتظار پیچشِ زلفی مجعدم کفر است اگر که عشق رضا، رافضی منم دین گرکه مهر و عشق رضا نیست، مرتدم آقاست آن قدر که می آید سه مرتبه هر مرتبه به سوی خراسانش آمدم هربار پشت پنجره فولاد مانده ام از شهر طوس کرب و بلا گشته مقصدم یابن الشبیب خوانده ام و سال های سال از غربت حسین پر از داغ بی حدم https://eitaa.com/abdorroghaye
آقا سلام امام رضا، أیها الرئوف برگشته ام به سوی تو یا أیّها الرئوف   زانو زدن، زمان رسیدن سعادت است سجده به سوی گنبدت اوج لیاقت است   بر صورتم همینکه غبار حرم نشست بغضم میان هق هق طفلانه ام شکست   مانده اگرچه بر رخ زردم نشانِ شرم آرام شد دلم، دمِ باب الجواد گرم   شرمنده ی تو مانده ام و گریه می کنم اذن دخول خوانده ام و گریه می کنم   وقتی دلم شکست، چه مرغوب می شود آشفتگی و حال بدم خوب می شود   خالی است دست من کرمت را نشان بده یک کنجِ دنج، از حرمت را نشان بده   من آمدم نگاه رئوفانه ام کنی عقل از سرم بگیری و دیوانه ام کنی   بیمار نفسم و به تو رو کردم ای طبیب مثل غریبه ها به تو رو کردم، ای غریب   گفتم غریب و سوخت دلم یاد غربتت لعنت به مردمی که شکستند حرمتت   آزار دادنِ تو فقط بود ذکرشان لعنت به واقفیه و آن طرز فکرشان   اصلا نبود این همه طعنه سزای تو خیلی دلت شکست، بمیرم برای تو   از دست خشک مغزی آن ناسپاس ها آخر شدی اسیر قیافه شناس ها   لعنت به هر کسی که نفهمید کوثری از نسل مادری و ز اولاد حیدری   مأمون کجاست تا که ببیند امیر کیست؟! شاهی که هست وارث یومُ الغدیر کیست   مأمون کجاست تا که ببیند شبانه روز طوف حرم کنند مریدان تو هنوز   ما کیف می کنیم، بیا احتجاج کن اهل کتاب را به سخن هاج و واج کن   بر هر کلام و هر سخنت فخر می کنیم پیش همه به داشتنت فخر می کنیم ما بی خیال جنت و پاداش آخرت شادیم... چون شدیم دو روزی مجاورت   این گریه های باهم ما را قبول کن دل، پهن کرده ایم به پایت، نزول کن   تو قول داده ای که سه جا یاری ام کنی در لحظه های سخت هواداری ام کنی   روضه بخوان که پای نفس هات دق کنم یابن الشبیب را به خودم منطبق کنم   گفتی عزیز فاطمه شد دور از وطن گفتی که جد بی کس من ماند بی کفن   گفتی گرفت روضه اش از دیده هام خواب با کام تشنه ماند میانِ دو نهر آب   وقت نبرد، خدعه و نیرنگ می زدند از هر طرف به سوی تنش سنگ می زند   در دست های خولی و شمر و سنان چه بود؟! گفتی زدند جد مرا با هر آنچه بود https://eitaa.com/abdorroghaye
أینَ لِیَ النَّجاة؟! که حیران رسیده ام از راه دور سوی خراسان رسیده ام جانم به لب رسید و به جانان رسیده ام شکر خدا که محضر سلطان رسیده ام   گریان شدن دلیل سبک بالی ام شده باب الجواد رافعِ بد حالی ام شده   پاسخ به اشکِ دیده و آهم نمی دهی؟! از دست خود پناه بخواهم، نمی دهی؟! یاذالکرم مجالِ نگاهم نمی دهی؟! راهم کسی نداد... شما هم نمی دهی؟!   افتاده ام زمین سرِ زانو نگاه کن من را شبیه بچه ی آهو نگاه کن   هم شادم از رسیدن و هم ضعف کرده ام پای شکستگیِ پرم ضعف کرده ام گفتی بیا، قدم به قدم ضعف کرده ام در گوشه ی رواق حرم ضعف کرده ام   الطاف تو دوباره قوی می کند مرا نقاره خانه ات علوی می کند مرا   گفتم رضا و رحمت و رأفت به من رسید صدها هزار لطف و عنایت به من رسید زحمت به تو رسید، شفاعت به من رسید مثل قدیم ها برکاتت به من رسید   ای منتهای حاجت و بغض صدای من روحی فداک حضرت موسی الرضای من   جان را به جز برای تو آقا نمی دهم صحن و سرات را به دو دنیا نمی دهم اصلا به رفتن به جنان پا نمی دهم در سینه ام به غیرِ تو را جا نمی دهم   حیف از دل است تا که شود خرج این و آن آقا همیشه در دلِ تنهای من بمان   گوشه نشین صحن گوهرشاد می شوم بیمارِ پشت پنجره فولاد می شوم از دل نرو که طعمه ی صیاد می شوم باشد دخیل روضه ی اولاد می شوم   تا که مرا به یک نفست زیر و رو کنی فکری به حال نوکر بی آبرو کنی   جان تمام شیعه نثار جوادتان رنگ خزان گرفت بهار جوادتان آه از غریبی و دل زار جوادتان خیلی شلوغ بود کنار جوادتان   روضه تمام... هلهله شد، خاک بر سرم دورِ امام هلهله شد، خاک بر سرم   ای وای از حسین و علی اکبر حسین پُر گشته بود هلهله دور و بر حسین آتش گرفته بود دل مضطر حسین گریه کنید بر دل شعله ور حسین   سر را به روی صورت پیغمبرش گذاشت دیگر حسین آرزوی زندگی نداشت https://eitaa.com/abdorroghaye
شدی به زهر حرامی دچار، افتادی به راه حجره به چشمان تار افتادی شبیه فاطمه، بی اختیار افتادی نوشته اند که پنجاه بار افتادی به لب رساند مکافاتِ زهر، جانت را عبایِ روی سرت کُشت شیعیانت را دلیل و منشأ نور و وجود خورشیدی اگرچه خاک بر اندام و جامه ات دیدی تنت ضعیف شد از سوز زهر و لرزیدی شبیه مارگزیده به خویش پیچیدی به چشم خیس، دو دستت به سوی در بردی به یاد فاطمه بودی و بد زمین خوردی گلیمِ جمع شده، از خجالتت گریید عبای روی سر از هتک حرمتت گریید میان مشت تو، تسبیح تربتت گریید دو پلک زخم و ترت، وقت غربتت گریید نبود حجره ی دربسته، بسترت ای کاش زمان پر زدنت بود خواهرت ای کاش به گریه زمزمه کردی وَ إن یَکادت را طلب نموده ای از سوی حق، مرادت را از آستان خدا خواستی شهادت را صدا زدی به لب تشنه ات جوادت را به خاک حجره تنت را رسانده ای آقا هزار شکر که تشنه نمانده ای آقا هزار شکر که با شمر، رو به رو نشدی اسیر خنجر خولی تندخو نشدی به دست خواهرت ای شاه، جست و جو نشدی هزار شکر که با ضربه، پشت و رو نشدی چقدر خورد به گودی قتلگه، ضربه حسین و خنجر کُند و دوازده ضربه  https://eitaa.com/abdorroghaye