#مناجات
#امیرالمؤمنین_علیه_السلام
#لیلة_الرغائب
در بند مرتضاییم، بی جیره و مواجب
ما ریزه خوار شاهیم، او صاحب مواهب
از باده اش خرابیم، مست ابوترابیم
ما جای خود که یک عمر، حق بر علی است راغب
تکیه زده به کرسی، نزد خدای اعلی
بالاتر از رسولان، در سلسله مراتب
معراج تازه رو شد، اصوات وحی از او بود
دست خدایی اش شد، وقت نزول، کاتب
از برکت وجودش دنیا به گردش آمد
خورشید با نگاهش می رفت سمت مغرب
در روز سخت خیبر، در جنگ هر دلاور
تنها علی است غالب، مافوق کل غالب
تا ذکر لب علی شد، یا والی الولی شد
شد ذکر عرش رحمن، یا مظهر العجائب
من آمدم بگیرم، کرب و بلای خود را
از خوان لطف حیدر، در لیلةالرغائب
یک عمر زیر دِینم، گریه کن حسینم
در راه سِیر عشاق، گریه بر اوست واجب
حتی سرش به نیزه، دلسوزِ خلق می شد
یک جلوه از نگاهش، شد راهِ خیر راهب
شاه از بلندی افتاد، خنجر به کُندی افتاد
سر از قفا جدا شد، با تیغ نامناسب
مهجور از وطن ماند، بر خاک پاره تن ماند
ارباب بی کفن ماند، ای وای از این مصائب
بی تاب روز وصلیم، آن منتقم می آید
می آید آن امامِ از چشمِ خلق غائب
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#جواد_الائمه_علیه_السلام_ولادت
رحمت بر انوارت که نورانی ترینی
مولود پر خیر امام هشتمینی
بالاتری از فهم و ادراک زمینی
نزد پدر، مثل علی اکبر، نگینی
دریای احسان، نور ایمان، یا محمد
ای کوثر شاه خراسان یا محمد
برکت گرفت از مقدمت شهر مدینه
داده وجودت بر دل بابا، سکینه
بعد از چهل سال آمدی ای بی قرینه
مِهرت رسیده بر دلم سینه به سینه
مانند اجدادم همیشه زیر دِینم
تا که نفس دارم گدای کاظمینم
زیباترین تصویر، از ذات خدایی
تلخیص جود اهل بیت مصطفایی
از جنس أعطینایی و ابن الرضایی
بیش از گدا آقا تو دنبال گدایی
ای ماهِ در آغوشِ خورشیدِ ولایت
از ما پذیرا باش این عرض ارادت
ذکر ملک در پیشگاهت "إن یَکاد" است
تا حشر، درب خانه ات باب المراد است
سائل منم آقا اگر نامت جواد است
یک گوشه چشمت از سر من هم زیاد است
بر خاندان اطهرت دل باختم من
بر گردنم حرز تو را انداختم من
شأنت برای خلق، نافهمیدنی بود
باران به اذن حضرتت باریدنی بود
در کودکی، اعجازهایت دیدنی بود
پیشانی ات نزد پدر بوسیدنی بود
روح الامین بر درگهت مشغول بوده
قَدرت شبیه فاطمه مجهول بوده
مانند تو ای کوثرِ دور از تکاثر
از قاتلین مادرت دارم تنفر
یک عمر دستانم شده از برکتت پُر
یا ذا الکرم از این همه رحمت، تشکر
ای جلوه ی پر برکت نورٌ عَلی نور
چشمان بدخواهانت ای ابنُ الرضا کور
شد گریه ات بر داغ زهرا بی شباهت
از روضه هایش سال ها تر شد نگاهت
با مشت کوبیدی زمین مابین آهت
گفتی چه بوده مادرم آخر گناهت؟!
این غم فقط یک جور پایان می پذیرد
مهدی بیاید تا تقاصش را بگیرد
#محمد_جواد_شیرازی
eitaa.com/abdorroghaye
ذکر ملک در پیشگاهت "إن یَکاد" است
تا حشر، درب خانه ات باب المراد است
سائل منم آقا اگر نامت جواد است
یک گوشه چشمت از سر من هم زیاد است
بر خاندان اطهرت دل باختم من
بر گردنم حرز تو را انداختم من
#محمد_جواد_شیرازی
http://eitaa.com/abdorroghaye
#امیرالمؤمنین_علیه_السلام
عرش را داده بها، سیزدهِ ماه رجب
وعده ی اهل ولا، سیزده ماه رجب
از دل کعبه نمایان شده بر اهل زمین
وجه باقی خدا، سیزده ماه رجب
ما به شکرانه ی ناز قدمش معتکفیم
عشق شد قسمت ما، سیزده ماه رجب
بهترین بنده رسیده است اگر که شده است
بهترین وقت دعا، سیزده ماه رجب
چه بسا از برکاتش، برسد دست گدا...
روزی کرب و بلا، سیزده ماه رجب
صدفِ قلب کسی که شده دُرّش حیدر
فاطمه کرده سوا، سیزده ماه رجب
سیزده، آیت نور است برای عشاق
بهره مند است ازین نور تمام آفاق
کعبه بر غیر علی سینه دریده؟ هرگز
دلم از بندگی اش، دست کشیده؟ هرگز
باب هر علم، علی باشد و لقمان حتی
به الفبای علومش نرسیده هرگز
هر که از جام علی مست شد و عاشق شد
باده ای خوش تر از آن را نچشیده هرگز
جز به شوق نجف و دیدن انگور ضریح
بین سینه دل تنگم نتپیده هرگز
علی آن است که بهتر ز غلامان خودش
جامه ای بهر خودش هم نخریده هرگز
یک نفر بود و گل سر سبد خلقت بود
مثل او را به خودش خاک ندیده هرگز
علی آن جلوه ی نورانی ذات صمد است
"قل هو الله احد" را سندی مستند است
ذکر مدحش به لب جن و ملک گل کرده
به علی ختم رسل نیز توسل کرده
نه فقط تکیه ی عرش است به دستان علی
آسمان با نظرش، حفظ تعادل کرده
بارها گشت نبی بی کس و با یک لشگر...
یک تنه حیدر کرار، تقابل کرده
به همه خیر رساند و به همه روزی داد
از همه طعنه شنیده است و تحمل کرده
سفره دار کرمش بود حسن، با این حال
خودش از نان جوی خشک، تناول کرده
پدری کردنِ بر اهل ولا را ز ازل
حضرت حیدر کرار تقبل کرده
آن که زهرا به وجودش شده خرسند، علیست
برترین اصل، در آیین خداوند علیست
شد علی، معجزه و آیت عظمای نبی
شد صدایش شب معراج تسلای نبی
دیگران راه دگر رفته ولی شیر خدا
قدمش بود فقط جای قدم های نبی
بود احمد همه جا مست تماشای علی
بود حیدر همه جا مست تماشای نبی
در شب فتنه که بودند پی قتل رسول
همه دیدند که خوابیده علی جای نبی
شد ابالفضل اگر یک تنه سقای حسین
پدرش بود فقط یک تنه سقای نبی
بِعَلیٍ... بِعَلیٍ... بِعَلیٍ... بِعَلی...
بود ذکر بِعَلی، ذکر گوارای نبی
علی از هر جهتی بی مثل و تک بوده
نام او نام خداوند تبارک بوده
لشگر از جنگ هراسان شده، می پرهیزد
او سه دفعه ولی از جای خودش برخیزد
شاهکاری که علی کرد به جنگ احزاب
شعف و شور مرا یکسره برانگیزد
کار دشوار که می گشت، نبی بی وقفه
با توکل به خدا روی به حیدر می زد
عجبی نیست اگر پشت ندارد زرهش
هیچ کس نقل نکرده است علی بگریزد
تا علی نعره زند رو به صفوف دشمن
سپر و تیغ و زره روی زمین می ریزد
به چنین جلوه ی طوفانی و غرنده ی خود
بر همه، فخر و مباهات نماید ایزد
حق به دستان علی قدرت خود را رو کرد
پسر عبدود افتاد و ملک هو هو کرد
علی آن است که طبق سند روز غدیر
نزد هر مؤمن و هر مؤمنه ای هست امیر
علی آن بنده نوازی است که هنگام جلوس
بنشیند عوض مرد غنی، نزد فقیر
علی آن است که تا طفل یتیمی در شهر
نشود سیر، به والله نمی خوابد سیر
علی آن است که بر پیرهنش وصله پُر است
گرچه دارد ز عوالم همه را در تسخیر
علی آن است که با نور ولایش یک عمر
کرده دل های محبان خودش را تطهیر
علی آن است که گرچه حرمش در دل ماست
دل ما را به فراق نجفش کرده اسیر
"ها علیٌ بشرٌ کیفَ بشر؟!" حیدر کیست؟!
درک او کار به جز فاطمه ی اطهر نیست
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
آن بانویی که داشت نورش جلوه ی رب
آن بانویی که بود نامش زینتِ أب
آن بانویی که جلوه بخشیده به مکتب
در بستری بی سایه بان می سوخت در تب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب
با صبرِ زهرایی حماسه آفریده
یک زن چگونه این همه غربت چشیده؟!
بی بی چه زجری بین نامحرم کشیده
در ازدحام دشمنانش شد معذب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب
آن قدر بر دستش، نشانِ ریسمان دید
آن قدر داغ و روضه های بی کران دید
آن قدر در جسم عزیزانش، سنان دید
بر کعبه ی داغ و رزایا شد ملقب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب
ای وای از داغِ چهل منزل اسیری
در شام، شرمنده شدن با سر به زیری
آیا شده با آستینت رو بگیری؟!
در شام و کوفه قامت او شد مورّب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب
بزم شراب و زینب و چشمان پرخون
بودند آن جا کاش زیر چرخ گردون
یا زینبیون یا سپاه فاطمیون
بودند آن جا کاش یارانی مقرب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب
دارد بساط گریه بر ارباب هر روز
یک سال و نیم آشفته و بی تاب هر روز
هم ناله می شد با رباب و آب هر روز
یاد حسینش، تشنه خوابیده است هر شب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب
می دید در گودال غرق خون، تنش را
می دید با چشمان تر، جان کندنش را
می دید، دشمن می کِشد پیراهنش را
می دید جسمش می رود در زیر مرکب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب
یاد حسین تشنه اش، وقت اجل کرد
یاد نظاره کردنش از روی تل کرد
پیراهن خونی دلبر را بغل کرد
جانش رسید از داغِ آن لب تشنه، بر لب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
باید فراق را به وصالش بدل کنم
در زیر آفتاب، به قولم عمل کنم
پیراهن عزیز دلم را بغل کنم
یاد هر آنچه دیده ام از روی تل کنم
وقتی حسین در ته گودال اسیر بود
آن قدر تشنه بود، لبش چون کویر بود
یادم نرفته خنجرِ کُند و گلوی یار
یادم نرفته پشت و رویش کرد نیزه دار
یادم نرفته پیکر او ماند و ده سوار
یادم نرفته حکم "عَلیکُنَّ بِالفرار"
آهِ غریبی ام ز گلویم بلند شد
تا دست نیزه دار به رویم بلند شد
بی کس شدیم، ناله زدم از جگر حسین
دور از حریم، ناله زدم از جگر حسین
با هر یتیم، ناله زدم از جگر حسین
یک سال و نیم، ناله زدم از جگر حسین
ارکان قامت من ازین غم شکسته شد
بعد از حسین نافله هایم نشسته شد
وای از اسیرِ خولی و شمر لعین شدن
با دست بسته راهی هر سرزمین شدن
از کعب نیزه، خسته و زخمی ترین شدن
در بین شهر شام، خرابه نشین شدن
دیدم هر آنچه را که خیالش عذاب بود
کِی باورم به دیدنِ بزم شراب بود؟!
آزرده از مصیبت دارالخلافه ام
درمانده از بیان غمی در لفافه ام
ناراحتِ سکینه و حرفی گزافه ام
از یاد چوب دستِ حرامی کلافه ام
خیلی غرور ما سرِ آن طعنه ها شکست
آن قدر زد یزید که چوب از سه جا شکست
با زخم های مانده به هر جای پیکرم
در زیر آفتابم و در بین بسترم
ساعات آخر است که دلتنگ دلبرم
خیره شدم به کهنه لباس برادرم
از بوی خون پیرهنش جان به لب شدم
با یاد دست و پا زدنش جان به لب شدم
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#باب_الحوائج_موسی_بن_جعفر_علیه_السلام
موسای آل احمدم و برگزیده ام
جای وصال، غربت و دوری خریده ام
با اشتیاق جام بلا سر کشیده ام
چون زینبم، حماسه ی صبر آفریده ام
در قعر چاه، سِیر صعودی به من رسید
رخسار زرد و چشم کبودی به من رسید
از آن زمان که مرد یهودی به من رسید
قدر تمام عمر، مصیبت چشیده ام
امشب دوباره قلب مرا گردِ غم گرفت
از درد هجر فاطمه ام گریه ام گرفت
اصلا نباید آه مرا دستِ کم گرفت...
...چندی گذشته و پسرم را ندیده ام
زنجیرها از این همه آزار خسته اند
دیگر، تمام نافله هایم نشسته اند
هر صبح و شام حرمت من را شکسته اند
آن قدر، ناسزا من از این ها شنیده ام
خورشیدِ خاک خورده ی هفتم شدم اگر
این روزها به گریه تجسم شدم اگر
در لابه لای جامه ی خود گم شدم اگر
مانند شمع، در کف زندان چکیده ام
من را به زورِ سلسله بسیار می کشند
تا آن سیاهچالِ دل آزار می کشند
از ساق پای درهم من کار می کشند
گودال تنگ و پیکر قامت خمیده ام؟!
شِکوه ز داغ مستمر خود نمی کنم
اصلا نظر به دردسر خود نمی کنم
گریه بر آتش جگر خود نمی کنم
گریان داغِ تشنه لبِ سر بریده ام
با جسم چاک چاک، سری در بدن نداشت
در زیر آفتاب، به تن یک کفن نداشت
یک عمر، یادِ این که لباسی به تن نداشت
با اشک و آه، جامه ی خود را دریده ام
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#باب_الحوائج_موسی_بن_جعفر_علیه_السلام
شبیه پیر کنعان نه که من یوسف دو تا دارم
غم معصومه را دارم، به دل شوق رضا دارم
از این زندان به آن زندان جدا از اهل خود رفتم
در این شب ها هوای کوچ از این ویرانه را دارم
امان از سِجن هارون و امان از سندی ملعون
در این غربتکده دیوانی از درد و بلا دارم
به هم می ریزد احوال مرا با ناسزاهایش
خبر دارد که غیرت روی نام مرتضی دارم
برای هتک حرمت، سمت من بدکاره آوردند
دعا کردم به سجده رفت و شد حالا هوادارم
زمان سجده می افتم شبیه یک عبا بر خاک
به درگاه خدایم روز و شب دست دعا دارم
هزاران رد پا و چکمه بر روی عبا دارم
هزاران رد شلاقِ جفا زیر عبا دارم
کمی از چهره ام نیلی، کمی سرخ و کمی زرد است
شده رنگین کمان رویم، خزانِ رنگ ها دارم
شبانه قعر این گودال، سرپا ماندنم سخت است
نمی فهمند انگاری که دردِ ساق پا دارم
میان هر نمازم خوانده ام "عجل وفاتی" را
تمسک بر طریق مادرم خیرالنسا دارم
لبان تشنه ام مثل دو تا چوب است و حق دارم
اگر که گریه بر لبْ تشنه ی کرب و بلا دارم
به دور گردنم جای غل و زنجیر می سوزد
گریز روضه بر شاه ذَبیحاً بِالْقَفا دارم
تنم بر روی تخته پاره ای رفته ولی دیگر
کجا جای کفن تکه حصیر و بوریا دارم؟!
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#باب_الحوائج_موسی_بن_جعفر_علیه_السلام
بی جانم و جان می شود موسی بن جعفر
در جانم ایمان می شود موسی بن جعفر
تا بر لبم گل می کند "باب الحوائج"
بانی احسان می شود موسی بن جعفر
مشهد، رضا... قم، فاطمه... با این کریمان
والی ایران می شود موسی بن جعفر
یک قطره از دریای آقایی اش این است
یار فقیران می شود موسی بن جعفر
فهمیده ام از ماجرای بُشر حافی
کهفِ هراسان می شود موسی بن جعفر
باید که با پای برهنه رفت سویش
وقتی که رضوان می شود موسی بن جعفر
خشکیده ام باید بیافتم در مسیرش
بر تشنه باران می شود موسی بن جعفر
جانم به لب آمد از این ماتم، ز بس که
زندان به زندان می شود موسی بن جعفر
وقتی غل و زنجیر بر ساقش می افتد
دردش فراوان می شود موسی بن جعفر
وقتی که می افتد میان سجده انگار
در جامه پنهان می شود موسی بن جعفر
حالا که زندان بان غرورش را شکسته
داغش دو چندان می شود موسی بن جعفر
کارش فقط گریه است بر جد غریبش
وقتی که عطشان می شود موسی بن جعفر
جسم نحیفش می رود زیر سم اسب؟!
یا سنگ باران می شود موسی بن جعفر؟!
یا در تنور و تشت و روی نیزه آخر
قاری قرآن می شود موسی بن جعفر؟!
واللهِ نه این روضه ها سهم حسین است
حتی کفن نه... بوریا سهم حسین است
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#باب_الحوائج_موسی_بن_جعفر_علیه_السلام
از زخم و درد و رنج ها منظومه دارم
از عمر خود پرونده ای مختومه دارم
دردی شبیه مادر مظلومه دارم
امشب هوای دخترم معصومه دارم
از اشک، روی گونه ام سِیلی گرفته
بابا کجایی که دلم خیلی گرفته؟!
تحقیرهای دشمنم را صبر کردم
زنجیرِ دور گردنم را صبر کردم
خونابه ی روی تنم را صبر کردم
این روزها جان کندنم را صبر کردم
کاظم اگرچه من لقب دارم خدایا
عجل وفاتی روی لب دارم خدایا
بدکاره آمد تا نظر کردم دلش سوخت
تا یک نگاهِ مختصر کردم دلش سوخت
از غفلتش او را خبر کردم دلش سوخت
وقتی دعایش بیشتر کردم دلش سوخت
من معجزه کردم که شد چون بشْرِ حافی
این ها برای قوم غافل نیست کافی
تشنه که بودم حرف از آب خنک زد
وقت نمازم بی هوا من را کتک زد
با ناسزا بر روی زخم من نمک زد
بی احترامی کرد و هی من را محک زد
نامرد می داند که چون عباس هستم
بر نام زهرا و علی حساس هستم
قدِ تنومند مرا چون دال کردند
ساق پر از درد مرا پامال کردند
جسم نحیفم داخل گودال کردند
ساده بگویم پیکرم را چال کردند
حتی برای خم شدن هم جا ندارم
دیگر برای این همه غم جا ندارم
باید فقط گریانِ بر کرب و بلا شد
جد غریبم با لب تشنه فدا شد
جانم فدایش که ذبیحاً بِالْقَفا شد
جسمش سه روزی در دل صحرا رها شد
با روضه های نعلِ تازه آشنایم
هر استخوان او شده چون ساق پایم
جسمم اگر چه رفت روی تخته پاره
دیگر نشد پیراهن من پاره پاره
پیر لعینی باز هم زد استخاره
با قصد قربت با عصا می زد دوباره
نامردها جد مرا صد جور کشتند
نامردها جد مرا بد جور کشتند
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#باب_الحوائج_موسی_بن_جعفر_علیه_السلام
ای یاکریم زخمی و بدحال، السلام
زندانی غریبِ سیهچال، السلام
آیینه ای و از همه جانب شکسته ای
از زخم های حلقه ی زنجیر خسته ای
دور از وطن شدن، شده داغ و غم دلت
معصومه ات کجاست، شود مرهم دلت
هر کس رسید بر سر راهت، درست شد
بدکاره هم به لطف نگاهت درست شد
ماندن درون حجره ی نمناک، مشکل است
تشخیصت از عبا به روی خاک، مشکل است
رنجیدن از ملال، برایت شده روال
قدت شده میان مطامیر، چون هلال
رنگت شده چقدر دگرگون، کلافه ای
از ناسزای سِندی ملعون، کلافه ای
با تازیانه موجب رنجت، همیشه شد
آنقدر زد که پیرهنت ریشه ریشه شد
آلاله های دور و برت نامرتب است
ذکرت شبیه فاطمه، خَلِّصنی یارَب است
بین عراق، آرزوی مرگ می کنی
از درد ساق، آرزوی مرگ می کنی
ساقِ شکسته را به مشقت تکان مده
بینِ فشار حلقه ی زنجیر، جان مده
بر تخته، گرچه پیکر پاکت بلند شد
کِی روی نیزه ها سر پاکت بلند شد؟
سنگین شده اگرچه تنت بین سلسله
اما نبود دور و برت داد و هلهله
عریان به روی خاک، تنت بر زمین نماند
بی غسل و بی کفن، بدنت بر زمین نماند
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye