eitaa logo
اشعار محمد جواد شیرازی
911 دنبال‌کننده
35 عکس
9 ویدیو
0 فایل
این کانال توسط ادمین اداره می شود. مشاهده بانک جامع اشعار در وبلاگ: http://Sabuo.blog.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
نه فقط در پی آنم که امانم بدهند بیشتر در پی آنم که عنانم بدهند غافل از مرگم و ای کاش تکانی بخورم قبل از آن که وسط قبر، تکانم بدهند ترسم این است که در نزد رُؤوس الأشهاد هر چه کردم، همه را خوب نشانم بدهند کاش تا هست زمان توبه ی مردانه کنم نیست تضمین که دگر بار زمانم بدهند رزقم از سفره ی زهراست، به عالم ندهم قرص نانی که از آن سفره و خوانم بدهند مستم از جام امیر نجف و جز مولا جرعه ای باده نخواهم دگرانم بدهند منشأ زندگی ام از نجف و کرب و بلاست این دو عشقند که در دل ضربانم بدهند روز محشر به لبم ذکر حسین است، اگر... قدرتی بهر تکلم به زبانم بدهند حال که نیست کسی زائر فردوس بقیع کاش در آن عتبه، جا و مکانم بدهند صادق آل عبا گفت: خدا آمده اند تا که زحمت به من و قد کمانم بدهند مشکلی نیست مرا هر چه که شلاق زنند ناسزا بر پدرانم نگرانم بدهند ای خدا آبرویم را بخر آن ثانیه که بی عبا، پشت فرس، داغ گرانم بدهند Eitaa.com/abdorroghaye
تو چنانی که منم شیفته و در به درت نظری کن که بیایم نظری در نظرت هر چه دیدی طمعِ بیشتر و بیشترم باز دیدم کرمِ بیشتر و بیشترت این همه جرم و خطا کرده ام و در عجبم نشد اصلا که مجازات شوم با تشرت کیستم؟! این همه تحویل مگیرم که منم... بنده ی عاصی و رسوا شده و خیره سرت شرمسارم که همیشه عوضِ این همه لطف بوده ام در همه ی عمر فقط دردسرت لطف کردی و رساندی منِ تنها شده را به مناجات ابوحمزه و فیض سحرت قسمت می دهم امشب بِعَلیٍ بِعَلی قسمت می دهم آری، قسم معتبرت ثمر خلقت هستی است در انگور نجف بچشان بر لب من، جرعه ای از این ثمرت گفتمت راه تقرب به سویت چیست بگو گفتی از کرب و بلا راه بجویم به درت گفتم اصلا چه زمان یاد حسینت باشم گفتی آن ثانیه که سوخت زبان و جگرت گفتمت تشنه که گشتم چه کنم یاد غمش گفتی آن لحظه مدد جوی ز چشمان ترت گفتمت روضه بخوان تا که دلم نرم شود گفتی از تشنه لبِ در دل خون غوطه ورت گفتم اصلا چه شده خم شده آقا کمرش گفتی ای کاش نبینی غم و داغ پسرت کاش هرگز نشود تا که ببینی روی خاک مثل تسبیح تنش ریخته در دور و برت Eitaa.com/abdorroghaye
دلیل دارد اگر سر به زیر و غمگینم نمانده باطنی اصلا به ظاهر دینم   نگاه کردم و دیدم تمام شد عمرم هنوز جاهلم و بنده ی شیاطینم   گناه کردم و از رو نرفتم و حالا مرا زمین زده این کوله بار سنگینم   قساوت دل آلوده ام سبب شده است امام عصر خودم را اگر نمی بینم   همیشه بر در این خانه محترم بودم منی که مستحق ناسزا و نفرینم   خودم اگر چه خودم را دگر نمی بخشم ولی به رحمت پروردگار خوش بینم   درست نیست بیایم به خانه، می دانم اجازه هست کمی پشت خانه بنشینم؟   اگرچه شیعه نبودم تمام عمرم را خوشم به لطف علی در صف محبینم   شنیده ام که علی همدم فقیران بود در آرزوی علی سال هاست مسکینم   خدا کند که بیاید کنار من باشد خدا کند که بیاید زمان تلقینم   مرا به مرهم و طب و طبیب حاجت نیست که اشک روضه ی عباس هست تسکینم   شکسته ای کمرم را بلند شو برویم سکینه را چه کنم من شهید خونینم؟   هزار شکر که ام البنین نمی بیند چقدر غنچه ی تیر از تن تو می چینم Eitaa.com/abdorroghaye
الهی و ربی ببین بی نوایم ثوابی ندارم، سراپا خطایم من آنقدر توبه شکستم که دیگر به پیش تو رنگی ندارد حنایم به اخم و سکوتت، ز من رو مگردان مرانم از این در ، بده ناسزایم به پشت در خانه ات می نشینم بگو تا که داخل بیایم نیایم؟ وفایت همیشه به دادم رسیده ببخشم که عمری فقط بی وفایم بدم من ولی صاحبانم کریمند گدای بتولم، سگ مرتضایم نبین روسیاهم، نبین پر گناهم محب قدیمی اهل کسایم چنان چاه کوفه دلم مرتضایی است ولای علی داده قدر و بهایم چه هجران سختی، تمامی ندارد شب و روز، دلتنگِ کرب و بلایم قسم بر سحرهای ماه مبارک گرفتم من از خاک تربت، شفایم حسین است گرمای اشک روانم به داغ غمش سال ها مبتلایم غروبی لبم خشک شد، برایش ز بس گریه کردم، گرفته صدایم چه داغ بزرگی، چه تصویر سختی به فکر تنِ مانده بر بوریایم چه آه حزینی، بُنیّ بُنیّ... پریشان این آه خیرالنسایم eitaa.com/abdorroghaye
حال خوش ما برکتی از حال خدیجه است امشب شب خیراتِ سر سالِ خدیجه است تنها نه پیمبر که خداوند تعالی در هر دو سرا در پی اجلال خدیجه است احمد برسد در صف محشر به نجاتش در بندگی اش هر که به دنبال خدیجه است ای اهل سحر، اهل مناجات بدانید حتی نمک سفره ی ما مال خدیجه است او مادری اش منحصرا مختص شیعه است حب علی انگیزه ی غربال خدیجه است زهرا چه یتیمانه کنار تن مادر گریه کن آشفتگیِ حال خدیجه است در وقت سفر چشم نبی ملتمسانه خیره سوی بستر، به پر و بال خدیجه است والله قسم راز حسینی شدن ما یک گوشه ای از برکت اموال خدیجه است شاه دو سرا گفت: أنا إبنُ خدیجه تا خلق بدانند که از آل خدیجه است هر جا کفنی بود بگریید بر ارباب این سیره تأسیِ بر اعمال خدیجه است هر مرثیه خوانِ نوه اش خوب بداند بر روی لبش روضه ی گودال خدیجه است eitaa.com/abdorroghaye
فقری که نخ نما شده اش آستین ماست گویای عشق بی طمع و راستین ماست ما شیعیانِ خانه به دوش محبتیم دنیا فقیر عزت و خانه نشین ماست   از طول سجده نیست اگر قیمتی شدیم از گرد تربتی است که روی جبین ماست دار و ندار ما همه اش اشک روضه هاست گریه، سزای عشق و نشان از یقین ماست مانند حب احمد و زهرا و مرتضی حب خدیجه پایه ی اصلی دین ماست تنها نه نام او به روی دختران ماست نام خدیجه نقش به روی نگین ماست چادر نماز مادرمان، بانوی حجاز هر دو جهان تجلی حِصن حصین ماست بانوی بی قرینه ی احمد خدیجه است او اولین مرید رسولِ امین ماست ما سائلان مادر زهرای اطهریم بر دست رحمتش نظر خوشه چین ماست کوثر به او رسیده و ابتر به دیگران لعنت به دیگران سخن دلنشین ماست بر شعله می کشیم زمانی سقیفه را فعلا تقیه بندِ دل آتشین ماست مولای ما می آید و حق می شود عیان درک ظهور حاجت قلب حزین ماست eitaa.com/abdorroghaye
هرچه گشتم، مثل من خیره سری پیدا نشد بار بد بودم، برایم مشتری پیدا نشد جای من آخر حیا کردی که بین توشه ام... جز گناه غفلت و پرده دری پیدا نشد روسیاهی که دلش از جرم بسیارش شکست همدمی نزدش به جز چشم تری پیدا نشد یا قدیمَ المَنّ وَ الإحسان برای این گدا از همین خانه، پناه بهتری پیدا نشد بهتر از زهرا که لطفش دائم و بی منت است واسطی تا از گناهم بگذری، پیدا نشد سال ها از آتش هر رنج و غم جز چادرش... بر سرم حصنی و سایه گستری پیدا نشد در میان اولیائت بهتر از شاه نجف بهر اسم اعظم تو مظهری پیدا نشد هرچه پیغمبر صدا زد در میان لشگرش روز خندق جز علی، جنگاوری پیدا نشد اول هر اول و آخِر به هر آخِر علی است بر وجودش اولی و آخِری پیدا نشد چون حریم کربلا و مثل آغوش حسین بین عالم کهف امن دیگری پیدا نشد آی روزه دارهای تشنه، فَابكِ لِلحسین چون که از او هیچ لب تشنه تری پیدا نشد تشنگی اش جای خود آخر بگو دیگر چرا بهر ذبحش غیر کهنه خنجری پیدا نشد؟! زینب کبری هرآنچه گشت، بر جسم حسین جای سالم، قدر یک انگشتری پیدا نشد eitaa.com/abdorroghaye
هرچند از معایب، در من نشان زیاد است اما همیشه لطفت، ای مهربان زیاد است یک کوه درد دارم، شد آه و گریه کارم چیزی به لب نگویم، سر نهان زیاد است هر بار آمدم تا با توبه بازگردم با خدعه گفت نفسم: حالا زمان زیاد است این قدر پیش مردم، باآبرو نخوانم خیلی گناه و جرمِ من بی گمان زیاد است دستم تهی است اما دلخوش به مرتضایم در کیسه اش برای ما قرص نان زیاد است در می زنم مکرر، رو می زنم به حیدر دور از سرای مولا شر و زیان زیاد است دنبال راه عشقم، در به در حسینم هرچند در مسیرش زخم زبان زیاد است هر لحظه در عذابم، بی کربلا خرابم دلتنگی ام برای آن آستان زیاد است آب روان زد آتش بر قلب سینه زن ها شرم نگاه ما بر آب روان زیاد است نوع سلاح باید در حد عرف باشد نیزه زدن برای حجم دهان، زیاد است جای تعجبی نیست، پاشیده خون به هر سو وقتی که کُند باشد خنجر تکان زیاد است مذبوحِ بالقفا را باید به پشت چرخاند بس کن رسید زهرا، داد و فغان زیاد است eitaa.com/abdorroghaye
پرونده ام شده است پر از اشتباه، آه شرمنده ام از این سر و روی سیاه، آه   آهی نمانده بین بساطم! مرا ببین وضعیت خراب دلم را نگاه! آه   نذر شفام حمد بخوانید نیمه شب دل مرده ام ازین همه کوه گناه، آه   عمرم گذشت و دیر به خود آمدم، دریغ فهمیده ام که رفت سرِ من کلاه، آه   بگذار تا که گریه کنم باز، زار زار بگذار تا که ناله زنم باز، آه... آه...   لا یمکن الفرار...، شدم خسته سَیّدی بیرون مکن مرا ز حرم یا اِله، آه   من را ببخش تا که علی شادمان شود دور از نجف شدم چقدر زابراه، آه   از غربت علی و غم حضرت بتول باید کشید از دل پر غُصه گاه، آه   نامردها به پهلوی زهرا لگد زدند وقتی که بود مادر ما پا به ماه، آه   طوری زدند که همه دیدند فاطمه پهلو شکسته رفت سوی قتلگاه، آه   با چکمه هایشان چقدر این حرامیان رفتند روی سینه ی ارباب راه، آه eitaa.com/abdorroghaye
معصیت، زابراه کرده مرا پیش تو روسیاه کرده مرا آخرش نفس، کار دستم داد اینچنین بی پناه کرده مرا همچون آتش، میان مخزن کاه ناسپاسی، تباه کرده مرا حسرتِ غفلت از قیامت و قبر پر از اندوه و آه کرده مرا تا که خواندی مرا، به خود گفتم: باز مادر نگاه کرده مرا فاطمه با دعای خیر خودش عاری از هر گناه کرده مرا میزبانیِ خوبت این شب ها بندِ این خیمه گاه کرده مرا سربلندم که نور نام علی خارج از قعر چاه کرده مرا به مناجات هر شبش سوگند نجفش سر به راه کرده مرا آرزوی وصال صحن حسین مست آن بارگاه کرده مرا عطش روزه ام به وقت غروب متوسل به شاه کرده مرا خواهرش گفت: دست و پا زدنت زار و بی تکیه گاه کرده مرا قاتل مست تو، به ضرب لگد... خارج از قتلگاه کرده مرا eitaa.com/abdorroghaye
گفتم ازین گنهکار، بدتر کسی ندیده گفتی بیا ازین غم بگذر، کسی ندیده با پرده پوشی خود، کردی مرا خرابت بنده نوازی ات را، کمتر کسی ندیده یاذالکرم بنازم خوان کرامتت را مهمان پذیر تر از این در کسی ندیده دلبستگی به دنیا بال مرا شکسته در وقت کوچ، مرغی بی پر کسی ندیده خیر و صلاحِ طفلِ بی دست و پای خود را از ابتدا به غیر از مادر کسی ندیده چاره گشاتر از آن دست گره گشایش وقت دعای خیرش آخر کسی ندیده دستان مرتضی را نامیده حق یدالله بالاتر از دو دست حیدر کسی ندیده گوهر، ولایت اوست ما بین ظرف سینه جز حب او وگرنه گوهر کسی ندیده تنها برای حیدر سینه دریده کعبه کور است مستجارش را هر کسی ندیده باب نجات امت در گریه بر حسین است باب نجاتی از او بهتر کسی ندیده زینُ العباد، یک عمر با گریه زیر لب خواند: چون من تن پدر را، بی سر کسی ندیده وای از مصیبت شام، دشنام پشت دشنام آن صحنه ها که دیدم دیگر کسی ندیده جز من که در تقلا، با دست بسته بودم ناموسِ خویشتن را مضطر کسی ندیده eitaa.com/abdorroghaye