eitaa logo
اشعار محمد جواد شیرازی
915 دنبال‌کننده
35 عکس
9 ویدیو
0 فایل
این کانال توسط ادمین اداره می شود. مشاهده بانک جامع اشعار در وبلاگ: http://Sabuo.blog.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
همیشه باب رحمت حسین می شود حسن حقیقتِ کرامت حسین می شود حسن   حسین جنت نبی و مرتضی و فاطمه است چه حکمتی است، جنت حسین می شود حسن   علامت ارادتم به مجتباست یاحسین ارادتم به ساحت حسین می شود حسن   فنون رزم کربلا همان جمل نوشته شد زمان جنگ، هیبت حسین می شود حسن   حسین شاه عالم است و قبله ی جهان ولی ولی امر حضرت حسین می شود حسن   زرنگ باش و کربلای خود بگیر از حسن که بانی زیارت حسین می شود حسن   وجود قاسمش به دشت کربلاست حجتم فدای راه و نهضت حسین می شود حسن   غریبی حسن هم از کرامت است منشأش فدای روز غربت حسین می شود حسن   جگر رسیده بر لبش ولی به فکر کربلاست بیانگر مصیبت حسین می شود حسن https://eitaa.com/abdorroghaye
جانم فدای آن امامی که غریب است از سنگ قبر کوچکی هم بی نصیب است   یک روضه خوان یا شاعری پیشش نمانده خاکی است قبر و زائری پیشش نمانده   نان کریمی حسن را خورد تاریخ روز وداعش را ز خاطر بُرد تاریخ   هفتِ صفر روز غم و حزنی عظیم است مَردم... زمان داغ آقایی کریم است   بی مهریِ این قوم، تنها ساخت او را حتی امیر لشگرش نشناخت او را   سردارهایش غیر زر چیزی ندیدند سجاده را از زیر پاهایش کشیدند   گرچه میان خیمه اش تنهای تنهاست درد حسن تنها همان جریان زهراست   دیوار سنگی... تو بگو او چه کشیده؟! درد عظیمی بین آن کوچه کشیده   یک روز خوش دیگر ندید از آن دوشنبه موی سرش هم شد سپید از آن دوشنبه   مردی که روزی فاتح جنگ جمل شد ایام سخت غربتش ضرب المثل شد   وای از هوای خانه ای که سرد باشد مظلوم یعنی همسرت نامرد باشد   مظلوم یعنی هی بیافتی برنخیزی خونِ جگر را روی دامانت بریزی   مظلوم یعنی تشنه باشی آب خواهی بر خود بپیچی در کنار روسیاهی   وقتش شده تا که حسینش را بجوید با کام خشک و خونی اش لا یوم گوید   مانند آن تشییعِ سختِ مادرانه ای کاش تشییع تنش می شد شبانه   وقت نمازش یک سواره فتنه کرده فتنه گر یثرب دوباره فتنه کرده   آن زن که نفرین خدا دائم بر او باد دستور بر قوم کمان داران خود داد   آورده شیخ عباس آن شیخِ مقید تیر نخستین را خودِ ملعونه اش زد   جسمی که روزی روی دوش مصطفی بود حالا اسیر مردمانی بی حیا بود   از تیرها یکباره شد یاقوت، خونی دیوارهای کوچه و تابوت، خونی   دیگر حسینش جز دو چشم تر ندارد غارت زده یعنی حسن دیگر ندارد https://eitaa.com/abdorroghaye
سوگند به نام دلربایش نور است وجود و ابتدایش با خَلقِ حسن کرد مباهات در روز ازل، ذاتِ خدایش آنان که نوشتند کریمش ما را بنویسند گدایش بخشید "سه بار" هرچه را داشت جانِ همه ی خلق فدایش حقاً که پسندِ قلب زهراست شد هرکه عزیزِ مجتبایش هستند تمام انبیا هم محتاج عطای دست هایش هم او شده راضی از خدا هم... حق بوده رضایش به رضایش چشمان حسین بر لب اوست وقتی حسن است مقتدایش در معرکه ی جمل که آمد دیدند به شکل مرتضایش آن قدر رئوف است که می خورد... در پیشِ جذامیان غذایش آن مرد، هر آنچه ناسزا گفت آخر نشنید ناسزایش تازه به کرم نوازشش کرد جا داد به او بینِ سرایش صد بحر اگر که مدح گویم یک قطره نگفتم از ثنایش هفت صفر است آی مَردم... روز غم و غربت و عزایش آن قدر بلا به او رسیده ماندم که بگویم از کجایش از کوچه نپرسید ازین مرد یک عمر، شده است مبتلایش جانسوزتر است داغ زهرا... از کل غم جهان برایش یاران مُقربش کشیدند سجاده و فرشِ زیر پایش درد است که زهر خورده آقا از همسر بی مهر و وفایش خونی شده با سرفه ی سختش دست کرم و گره گشایش قاسم به سر و صورت خود زد خونی شده دید تا عبایش پا می کشد این مردِ پر از درد در حجره، به روی بوریایش آن قدر جگر به دامنش ریخت تا جوهره رفت از صدایش بگذار بماند به قیامت دنیا که نفهمید بهایش آتش زده بر تمام عالم لایَوم کَیَومِ کربلایش گر کرب و بلا همیشه جاری است صلح حسن است مقتضایش صد شکر که سنگ ها نخوردند بر صورت مثل مصطفایش صد شکر که نیزه ای نیامد تا قطع کند صوت رسایش صد شکر نبود خنجری کند تا بوسه بگیرد از قفایش https://eitaa.com/abdorroghaye
با نور عشق، دل غمِ ظلمت نمی کشد با اهل بیت، خواری و خفت نمی کشد آزادگی است سیره ی مردان روزگار عبدِ نگارِ فاطمه، ذلت نمی کشد در فتنه ها، مریدِ حقیقیِ فاطمه دست از حمایتش ز ولایت نمی کشد هر کس که بار عشقِ امام زمان کشید صحرای حشر، بار ندامت نمی کشد با یک سلام، روزیِ ما می رسد رفیق کارِ زبان، به گفتنِ حاجت نمی کشد بی منت است لطفِ امام کریم ما این جا گدا ز شاه خجالت نمی کشد عبدی گناهکار که محتاج بخشش است صورت به جز به صورتِ تربت نمی کشد با معرفت هر آن که رود سمت کربلا کارِ شفاعتش به قیامت نمی کشد من را بس است روضه ی لب های تشنه اش وسعم به شرحِ روضه ی غارت نمی کشد https://eitaa.com/abdorroghaye
سال ها طی شد و دل، زائرِ محبوب نبود این همه سال نشستن به دعا خوب نبود نه غم قحطی و نان داشت، نه داغ پیری جز غم دوری یوسف، غم یعقوب نبود هرچه گشتم عملی هدیه به آقام کنم بین بار عملم، توشه ی مرغوب نبود حاجت از چشم ترم خواند و دعایم فرمود گرچه حاجت به دلم مانده‌ و مکتوب نبود از ازل سینه ی زهرایی ما سینه زنان جز به آقای نجف، ملحق و منسوب نبود نکند قسمت من نیست برات عتبات سال ها بود دلم این همه آشوب نبود چشم خشکیده ی از معصیتم، جز به غم و... روضه های پسر فاطمه مغلوب نبود نیزه ها در بدنش بود ولی حداقل کاش جسمش ته گودال لگدکوب نبود چقدر بوسه زدش پیش همه ختم رسل حق آن صورت و دندان به خدا چوب نبود https://eitaa.com/abdorroghaye
چون قلب مرده ام، ضربانم دهد حسین در وقت پیری ام هیجانم دهد حسین من بی خیال هر دو جهان، عاشقش شدم دیدم ولی که هر دو جهانم دهد حسین گرچه نشسته روی دلم گرد معصیت در روضه اش دوباره تکانم دهد حسین در فتنه های بی عددِ آخر الزمان عزت، کنار سینه زنانم دهد حسین در زیر قبه اش به حسن دادمش قسم تا هر چه خیر هست، همانم دهد حسین با صد امید آمده ام تا که لحظه ای شاید که روی خویش نشانم دهد حسین ای کاش بین کرب و بلا جان به لب شوم ای کاش کنج صحن، مکانم دهد حسین احساس می کنم که حرم می شود دلم وقتی به روضه، اشک روانم دهد حسین زینب رسید کرب و بلا و به گریه گفت: باید به شرح روضه توانم دهد حسین افتاده ام به خاک که با خاک تربتش تسکین به داغ های گرانم دهد حسین پرسش ز هر چه خواست کند از رقیه نه باید ازین سؤال امانم دهد حسین https://eitaa.com/abdorroghaye
گریه ی بی صدا قبول نشد هرچه کردم دعا قبول نشد عده ای در مسیر دلدارند نوکری های ما قبول نشد شد پذیرفته کار بی منت کار با ادعا قبول نشد بهر وصلش چه نذرها کردم نذری ام منتها قبول نشد بنویسید باز هم امسال عبد سر به هوا قبول نشد منم آن روسیاه و بی کس که نزد موسی الرضا قبول نشد صحن حیدر چقدر زیبا بود حیف! دیگر گدا قبول نشد هرچه گفتم وَ لا تؤدّبنی... حاجتم از قضا قبول نشد تا سحر ناله کردم از جگرم کربلا... کربلا... قبول نشد شعرها یک به یک خریده شدند شعر این بی بها قبول نشد حرف زینب که گفت با قاتل بس کن ای بی حیا... قبول نشد زیورم را بگیر و سر نبرش... لااقل از قفا، قبول نشد با عصا پیری آمد و می زد گفت ضربات پا قبول نشد https://eitaa.com/abdorroghaye
بیمار می شویم، دوا لطف می کنند دلمرده می شویم، دعا لطف می کنند هر قدر هم که پشت، بر این خاندان کنیم بر ما همیشه آل عبا لطف می کنند ما غافلیم و زود فراموش می کنیم این قوم، بی صدا به گدا لطف می کنند آن قدر با وقار و بزرگند، وقت جود... از پشت درب و زیر عبا لطف می کنند هرجا حسین گفته شود صحن کربلاست هرجا که هست کرب و بلا لطف می کنند با این همه گناه شدم زائر حسین خیلی به من امام رضا لطف می کنند برگ برات خویش گرفتم به روی دست امضای شاه طوس روی برگه ی من است با کسب اذن از سوی آب آور حسین رفتیم زیر قبه و بالاسر حسین این حب باطنی است، همان گرمی دل است با گریه می رسیم همه محضر حسین خیلی برای این که حسینی شویم ما زحمت کشیده اند پدر مادر حسین بالانشین شدن اثر یک توسل است پایینِ پا، کنار علی اکبر حسین این بوی سیب چیست که پیچیده در حرم؟ گویا هنوز مانده زمین، پیکر حسین  آتش گرفته ایم ازین خشکی و تَری خشکی کام و غربتِ چشم تر حسین  گر که حسین طرفه نگاهی عطا کند از این خراب، حُر حسینی بنا کند  جسمم به کوی یار وطن داشت، کاش داشت لفظم توانِ عرض سخن داشت، کاش داشت در پیشگاه حضرت ارباب ذوالکرم جانم بهای هدیه شدن داشت، کاش داشت اشکم، به زیر قبه ی کرب و بلا سرود: یک بارگاه، صحنِ حسن داشت، کاش داشت شمر لعین اگر طمع ملک ری نداشت شرم از حسین مطمئنا داشت، کاش داشت ای کاش کربلا عوض تکه ای حصیر بر این غریبِ تشنه، کفن داشت، کاش داشت زهرا رسید‌ه است، حسینِ شهید کاش حداقل سری به بدن داشت، کاش داشت جسمش سه روز روی زمین ماند تا شود سهمش حصیر و دفن به دست بنی اسد https://eitaa.com/abdorroghaye
ایوان نجف! باز دلم کرده هوایت رحمت به خلیلی که چنین کرده بنایت ای کاش کنم روبروی صحن تو سر خم مستانه به دور سر آقام بچرخم ای کعبه ی من، روی حیدر بهتر از وطن، کوی حیدر با بوی گنه آب و گلم ریخته برهم آقا نظری کن که دلم ریخته برهم دور از نجفت غرق بلا شد، شب و روزم تا کی من از این داغ نفسگیر بسوزم بر من خراب کن نگاهی یا ابوتراب کن نگاهی گیرم که دلم عصمت دیدار ندارد اصلا تو بگو باغ مگر خار ندارد؟! باشد دل من لایق بر طور نجف نیست گر قسمت من باده ی انگور نجف نیست جان من بگیر، من تمامم ساقی غدیر، تشنه کامم من تشنه لب چشمه ی جوشان غدیرم جز باده کوثر ز کسی باده نگیرم هم جان منی، هم نفس و معنی دینم با هرکه تو را دوست ندارد ننشینم ای قبله و میزان، لک لبیک ای باطن قرآن، لک لبیک دلگرم توام گرچه شدم از همه دلسرد عمری است که بابای منی، بی برو برگرد با لطف خودت نوکر این درگهم آقا بر چادر زهرا قسمت می دهم آقا ای حی و مجیر یاعلی جان دست من بگیر یاعلی جان ای چشمه ی جوشان نوه ات تشنه فدا شد رأس علی آن کودک بی شیر جدا شد از خون علی صورت ارباب خضاب است بعد ازین فقط حسرت و غم کار رباب است دلبرم بخواب، لایی لایی اصغرم بخواب، لایی لایی https://eitaa.com/abdorroghaye
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقت دیدار با پدر، گریه کار ما هست بیشتر، گریه گریه گریه به پشتِ در، گریه سرِ شب تا خودِ سحر، گریه اشک، راه وصول عاشق هاست اشک، اذن دخول عاشق هاست عاصی ام، تازیانه می خواهم عفو کردی؟! نشانه می خواهم بغضِ محضم که شانه می خواهم بغلی حیدرانه می خواهم ای نبی سیرت و خدا صورت بچشان باده ای ز انگورت خاک بودم، ابوتراب شدی بر منِ ذره، آفتاب شدی من گنه کردم و تو آب شدی فقط از دست من عذاب شدی با وجودی که عبدِ رسوایم پدری کرده ای و اینجایم فکرِ سیر تعالی ام، حیدر سائل این حوالی ام، حیدر خسته و دستِ خالی ام، حیدر آه... مُولی الموالی ام حیدر... مات و مبهوت مانده ام در راه مستجیرٌ بکم ولی الله چه خوش است این دل و گرفتاری در نجف با امید بسیاری جامعه خواندن و سبک باری خوش بر اقبالِ شیخ انصاری سالیانی است غرقِ در کرم است پاسبان ورودی حرم است مشهدت هست مشهد زهرا مرقدت عینِ مرقد زهرا ریزه خوارم به مسند زهرا پرچمم را گره زده زهرا حَرمت بوی فاطمه دارد جلوه از کوی فاطمه دارد  دلم از غصه هست مالامال روضه ی فاطمه، زبانم لال چادری روی خاک، شد پامال مانده رد غلاف، با این حال... دست از دامن ولا نکشید ناله ای غیر مرتضی نکشید https://eitaa.com/abdorroghaye