eitaa logo
اشعار محمد جواد شیرازی
1.3هزار دنبال‌کننده
36 عکس
9 ویدیو
0 فایل
این کانال توسط ادمین اداره می شود. مشاهده بانک جامع اشعار در وبلاگ: http://Sabuo.blog.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
گرچه فقط بی آبرویی کرده ام باز مولای من لطفی کن و دورم نینداز عمر مرا وقف اباصالح نوشتند در به درت بودم گل نرگس از آغاز سائل رسیده، تشنه ی احسان و جود است دریای لطفت را نما ای یار ابراز ظرف دلم محبوس دنیا شد ولی باز با یک دعایت می شود قفل دلم باز خالی است دستانم، چه سازم در قیامت بی توشه ی اعمال صالح، بی پس انداز دارایی ام اشک است، شاید این عنایت سازد مرا در دیده ی زهرا سرافراز روضه بخوان از ماجرای داغ مادر از قتل محسن، پشت در، ای محرم راز در وصف در، در وصف میخ در، چه گویم؟! در سنگدل، در بی حیا، مسمار لجباز آخر چه آمد بر سرِ زهرا که دیگر با بال زخمی بود تنها فکر پرواز https://eitaa.com/abdorroghaye
چه باک کشتی آن دل که بادبان دارد میان زندگی اش صاحب الزمان دارد به هیچ کس نزند رو، کسی که منتظر است... تمام عمر نظر سوی آسمان دارد هم آبرو و هم ایمان و هم ولای علی هر آن چه دارد ازین بیت و آستان دارد نبسته دل به کسی غیر یار و دلدارش که دل سپردنِ در این جهان زیان دارد به غیر نوکر این خانه که خودش آقاست کجاست آن که چنین یار مهربان دارد نه حرف و صحبت دیروز باشد و امروز حکایتی شده این عشق، داستان دارد چه روزهای بدی شد بدون کرب و بلا دلم هوای حریمِ حسین جان دارد از آتشی که فراگیر باشد و باقی هر آن که کرب و بلا رفته است امان دارد به سوی زائر او مادری جوان آید تعجب است چرا قامتی کمان دارد؟! تعجب است چرا چهره اش کبود شده؟! ز دود و شعله به چادر، چرا نشان دارد؟! میان مجمع زوار کربلا، زهرا می آید و همه ی روضه را بیان دارد چه کرده است مگر با حسین و دندانش چنین گلایه از آن چوب خیزران دارد؟! https://eitaa.com/abdorroghaye
وابسته است مسجد و منبر به فاطمه رکن تمام دین شده باور به فاطمه تنها نه این که جن و ملک خادمش شدند خدمت کنند مریم و هاجر به فاطمه درهای آسمان به رویش باز شد سریع هر دم رسید سائلِ مضطر به فاطمه دنیا شده است، فاطمه ریحانةُ النبی عقبی، بهشت هست معطر به فاطمه حتی دو چشم دشمن او دید روز و شب کل مدینه بود منور به فاطمه هر جا که کار سخت شد و فتنه پا گرفت بوده همیشه دیده ی رهبر به فاطمه وابسته است نزد خداوندِ ذوالجلال کار شفاعت همه، محشر به فاطمه حتی مقربینِ خدا بین انبیاء محتاج می شوند در آخر به فاطمه دلتنگِ یار می شد و محتاج و تشنه بود... روزی سه بار دیده ی حیدر به فاطمه نامرد، روزگار چه کرده که هاج و واج خیره شده است فاتح خیبر به فاطمه؟! از در مپرس، هر چه کشیدیم از در است بدجور خورد ضربه ی آن در به فاطمه مُردند شیعیانِ امیر عرب مگر؟! باید که دومی بزند سر به فاطمه؟! **** آن نیزه ای که خورد به پهلو عیان نمود رفته شهادتِ علی اکبر به فاطمه https://eitaa.com/abdorroghaye
پسر ارشد زهرا و قرارش بودم هشت ساله شدم و گرد مدارش بودم شانه ام بود عصایش که به من تکیه دهد هر کجا رفت، علی وار کنارش بودم * پدرم کرد سفارش که مواظب باشی سپر مادر خود نزد اجانب باشی دو سه دفعه دم رفتن در گوشم می گفت: غنچه کرده است گلِ خانه، مراقب باشی * گفت با بغض بدان نسخه ی حیدر صبر است چون رضای نبی و مرضیِ حق در صبر است دست بر تیغ نبر هرچه که شد بین گذر میوه ی قلب پدر، امر خدا بر صبر است * در همین فکر و خیالات به سر می بردم تا که در کوچه به شیطان صفتی برخوردم آمدم تا که سپر باشم و حائل بشوم نشد اما چه بگویم که همان جا مُردم * از دلم آه، شب و روز به پا می خیزد فلک از اذیت من هیچ نمی پرهیزد تا کمی خواب به چشمان ترم می آید خوابِ آن کوچه مرا سخت بهم می ریزد * با خودم می کنم آن مرثیه ها را تکرار مادرم تا که زمین خورد، دو چشمش شد تار سوختم، آب شدم تا که به چشمم دیدم ردی از خون سرش ماند به خشت دیوار * بغلم کرد ولی سخت تکلم می کرد تا نگیرد دلم از غصه، تبسم می کرد سال ها از خودم این مسئله را می پرسم پسرش را وسط کوچه چرا گم می کرد؟! * سال ها خاطره ی کوچه مرا پیرم کرد فکر آن ضربه و آن داغ زمینگیرم کرد دیدن مادر و آن صورت نیلی شده اش در همان کودکی از زندگی ام سیرم کرد https://eitaa.com/abdorroghaye
فدک ارث شماست مادرجان شاهدِ ما خداست مادرجان   خطبه ات شهر را بهم زده است همه ی دهر را بهم زده است   دشمنت مانده ساکت و تسلیم سندت را بگیر تا برویم   دل شده بی قرار لبخندت خسته ای؟! تکیه کن به فرزندت   با تو باشد اگر حسن... عشق است در کنارت قدم زدن عشق است   نیست راهی دگر به کاشانه کوچه ای مانده تا درِ خانه   چقدر کوچه سرد و تاریک است چقدر راه تنگ و باریک است   چقدر آسمان سیاه شده کوچه مانند قتلگاه شده   مردکِ بی حیا چه می خواهد؟! بین کوچه ز ما چه می خواهد؟!   دست من را رها نما مادر پشت من باش و کن دعا مادر   اذن میدان بده جهاد کنم ارض را خالی از فساد کنم   به دلت اضطراب راه مده سندت را به رو سیاه مده   وای دستور صبر داده پدر چه کنم در میان این معبر   کاش دستم به صبر بسته نبود کاش مادر دلت شکسته نبود   سوختم ذره ذره در دل خود کاش قدم بلندتر می شد   چه غباری! دو چشم من تار است رد خون چیست روی دیوار است؟!   چه به روز دو چشمت آورده؟! چشم هایت چرا ورم کرده   بر غریبی ما اماره شده این قباله که پاره پاره شده   بند آمد دگر زبان حسن پا شو از روی خاک، جان حسن   حسنت هست اگر کنیزی نیست گوشوارت شکسته؟! چیزی نیست   چه کنم از زمین بلند شوی؟! روی پایت دوباره بند شوی   بین این کوچه سخت جان دادم چادر خاکی ات تکان دادم   هر قدم را به گریه بردارم شرم از دیدن پدر دارم   مثل مردی که مملو از دردم با چه رویی به خانه برگردم؟! https://eitaa.com/abdorroghaye
دودِ هیزم در حرم آکنده شد آتش از روی علی شرمنده شد در چنان با شدت از جا کنده شد یاس حیدر بر زمین افکنده شد بانویی که حرمتش مفروض شد استخوان سینه اش مرضوض شد نعره ها پیوسته و ممتد شد و هتکِ حرمت های شان بی حد شد و حال زهرا پشت آن در بد شد و یک نفر با ضربه از در رد شد و قلبِ زهرا را قرار از دست رفت غنچه ی گل در فشار از دست رفت غربت شیر خدا شد بی حساب حمله می کردند سویش با عتاب دست هایش بسته شد بین طناب سوخت قلب حق برای بوتراب فاتح خیبر برای حفظ دین شد گرفتار دو بی دین لعین فضه آمد دست مادر را گرفت با مشقت فاطمه در را گرفت با نگاهش راه لشگر را گرفت گوشه ای از شال حیدر را گرفت دور حیدر بود در حال طواف تا که شد بیهوش با ضرب غلاف حیدری تنها و شمشیر و گلو فاطمه برخاست، آمد روبرو کل عالم می شد آن دم زیر و رو دست بر معجر اگر می برد او کار دشمن را علی راحت نکرد لحظه ای با اولی بیعت نکرد آه اما از دل زینب که دید یک نفر موی حسینش را کشید دیگری از راه با خنجر رسید لشگری پیراهنش را می درید دستباف فاطمه بود آن لباس شد بلند از هر شکافش بوی یاس https://eitaa.com/abdorroghaye
سخت است هر بلا و عزا، کوچه سخت تر سخت است غصه و غم ما، کوچه سخت تر سخت است داغ آل عبا، کوچه سخت تر سخت است شرح کرب و بلا، کوچه سخت تر کوچه، چه کوچه ای که دلم زار و مضطر است کوچه نگو که مقتل زهرای اطهر است دید آسمانِ چشم حسن، رنگ لاله اش با تازیانه، سرخ شده ماه، هاله اش افتاد روی خاک ز دستش قباله اش از درد شد بلند نواهای ناله اش تا که قباله ی فدکش پاره پاره شد در کوچه چشم های حسن، پر ستاره شد ای آسمان، در این غم دشوار خون ببار در بین خاک های شده رنگ لاله زار... دنبال چیست فاطمه با چشم های تار؟! شاید شکسته در اثر ضربه، گوشوار آخر چه شد که دست، گرفته است بر کمر؟! شاید شکست، بار ترک خورده اش دگر لعنت به این زمانه و این روزگار پست دار و ندار اهل کسا می رود ز دست تا خانه چند مرتبه زهرا زمین نشست هر دفعه که نشست، غرور حسن شکست آری قسم به صورت زهرا که شد کبود پایان روزگار حسن، آن دوشنبه بود بوسید دست فاطمه را مصطفی، زدند... بوسید روی فاطمه را، گرگ ها زدند هر جا که بوسه گاه نبی بود را زدند کام حسین خشک شد و با عصا زدند از روضه های بوسه نگو، روز ما شب است بوسه زدن به زیر گلو، سهم زینب است https://eitaa.com/abdorroghaye
خوردی زمین و خورد زمین لشگر علی خاکی شدی و ریخت چه خاکی سر علی نشناختند قدر تو را قدر مرتضی تکثیر خیرهای علی، کوثر علی غم نیست، غصه نیست سلامم کسی نکرد کافی است یک سلام کند همسر علی هجده بهار دیده ی من، با علی بگو... از ساقه از چه خم شده نیلوفر علی؟! کُشتی مرا به نافله های نشسته ات ای در عبادت دل شب یاور علی تا صبح ناله کردی و تا صبح سوختم حوریه ی بهشتیِ نوحه گر علی گرچه شبیه سایه ولی سایه ی سری زهرا تویی پناه دل مضطر علی قلبم شکست، روی مگیر از منِ غریب پوشیه می زنی ز چه رو محضر علی؟! تو پا به ماه بودی و ماه علی ببخش خوردی زمین مقابل چشم تر علی هر بار با نفس زدنت وقت پاشدن تکرار می شود غم زجر آور علی وقتی که بار بستی و از خانه می روی از سینه می رود نفس آخر علی شکر خدا سرت روی دامان زینب است وای از سر حسین و دل دختر علی این سه کفن برای تو و مجتبی و من سهمش حصیر شد پسر دیگر علی https://eitaa.com/abdorroghaye
قسم به فاطمه و دیده ی ترش، برگرد به حق چادر مشکیِ بر سرش، برگرد کسی نداد جواب سلام مردش را قسم به حق غریبی شوهرش، برگرد بیا به خاطر آن لحظه ای که فاطمه دید رسید شعله به بیت مطهرش، برگرد قبول کن که غم دستِ بسته ی حیدر برای فاطمه سخت است باورش، برگرد همین که خورد زمین پشت در صدا زد آه بیا به حرمت آن آه مضطرش، برگرد گمان نداشت کسی آینه شکسته شود شکست آینه اما سراسرش، برگرد به داغِ سخت حسن که میانه ی کوچه زدند مادر او را برابرش، برگرد ألا که منتقم داغ ضلع مکسوری قسم به مادر و ضلع مکسرش، برگرد گرفته بود صدایش ز بس که گریان بود به حق گریه ی شب های آخرش، برگرد رسید زینب کبری به قتلگاه حسین حسین گفت به زحمت به خواهرش، برگرد قسم به بوسه زدن های سیدالشهدا به دست های جدای برادرش، برگرد https://eitaa.com/abdorroghaye
به یک جمله بده بر قلب این دلداده تسکینی به لبخندی خلاصم کن ازین هجران و غمگینی تمام عمر با فکر و خیالت رفت، تا شاید دمی هم صحبتت باشم، عجب رؤیای شیرینی کنار من نشستن کسر شأنت بود اما گاه نمی افتد مگر راه کریمان سوی مسکینی جوانی رفت و گفتم وقت پیری محضرت باشم ولیکن زنده می مانم، نمی دانم، چه تضمینی؟! همه نوکر شدیم و روضه برپا کرده ایم آقا به این امید تا شاید میان روضه بنشینی ‌ "شنیدن کی بود مانند دیدن" آن چه را یک عمر شندیم از مصیبت های این ایام، می بینی علی مأمور بر صبر است و زهرا راهی میدان چه صبر سخت و دشواری، عجب اندوه سنگینی تصور کن ولی الله با چشمان خود باید ببیند می خورد بر روی گل، سیلیِ گلچینی سقیفه ریشه بود و نینوا محصول آن ریشه شهید جهل امت شد، امام و پایه ی دینی صدای تشنه ای از گودی گودال بالا رفت میان هجمه ی سرنیزه های رو به پایینی https://eitaa.com/abdorroghaye
در لجن زار معاصی، از بها افتاده ایم دور از مولای خود در تنگنا افتاده ایم راه را گم کرده و بیراهه دائم می رویم در غل و زنجیرِ اوهام خطا افتاده ایم کیست بیچاره تر از ما بندگان بی پناه؟! از امام عصر، از مولا جدا افتاده ایم برکت از اموال مردم رفت، مشکل از کجاست؟! گیرِ مال شبهه و مال ربا افتاده ایم رنگ ایمان رفته از این شهر، تقوا رفته است وای بر ما... شاید از چشم خدا افتاده ایم منتقم، خون شهیدان ریخت، دیگر العجل با امید فتح در راه شما افتاده ایم با تمام غصه ها، از رحمت صاحب زمان در پناه خیمه ی خیرالنسا افتاده ایم هیچ کس ما را زمین افتاده در دنیا ندید در نجف تنها به پای مرتضی افتاده ایم فاطمیه آمد و ما هم به حالِ گریه بر... چادری که ماند زیر دست و پا افتاده ایم یاد آن ساعت که در افتاد روی فاطمه یاد مظلومیت آل عبا افتاده ایم یاد درد سینه ی زهرا میان بسترش یاد آن مظلومه بر حال بکا افتاده ایم https://eitaa.com/abdorroghaye
قسم به جلوه ی ایمان و عصمت زهرا بیا که شاد شود قلب حضرت زهرا   گناهکاری ما را ببخش آقا جان به حرمت نظر لطف و رحمت زهرا   دعا برای محبین خود به لب داری میان نافله ات، طبق عادت زهرا   شعاع نور بصیرت به ما عنایت کن از آفتاب رفیع بصیرت زهرا   رسیده ایم که ما را علی شناس کنی به پای مکتب درس ولایت زهرا   کمی به ما بچشان مزه ی عبادت را قسم به گریه ی وقت عبادت زهرا   هزار شیر، چنان قاسمِ سلیمانی گرفته اند شجاعت، ز غیرت زهرا   به خون خویش تپید و به شعله سوخت ولی رسید با پرِ خونی به خدمت زهرا   اجازه هست شریک غم شما بشویم؟ برای ناله زدن در مصیبت زهرا   چه شد که اهل مدینه پس از رسول خدا عوض شدند و شکستند حرمتِ زهرا؟!   چرا مصیبت خود را به بیت الاحزان بُرد؟! چه بوده علت اصلی غربت زهرا؟!   چه شد که چهره ی خود را ز حیدرش پوشاند؟! مگر چه بوده عیان، بین صورت زهرا؟!   چرا همیشه پر از لاله بود پیرهنش؟! چگونه بوده به دیوار اصابت زهرا؟!   غلاف را به چه وضعی زدند بر بازو؟! چه شد که خوب نشد این جراحت زهرا؟! https://eitaa.com/abdorroghaye