eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
416 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
123 ویدیو
24 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
😭👌 تقدیم به و (ع) ............... که بود!؟ همان که به بلند شد که بگوید، که بود ...! همان که را میان خود دیده رسیده با به همان که به اشک و عرق، با آن رساند، خوشه انگور و لیفه ی خرما همان که به سر کرد گاهی به جای به ها همان که بارها به مردم داد و مایه ی برکت بود و به ، چادری ست خاک آلود که روضه ی ‌پسری بود پشت آن پیدا همان عبا که را رساند تا خیمه همان عبا که چه ها کرد ! همیشه در این خاندان، بجا بوده چه قصه ها که نوشته خدا برای به آمد و عبایش دید را که... نگفت غیر خدا او تاریخ است و معرفت، یعنی دو زندگی، جان دارند در یکی که آرزوی شاعری ست چون که شعر خواند و گرفت از امام، آن را یکی به وقت رسیدن به خانه اش از قصر همان که به سر داشت همان که دید و بر سر زد همان که شد از لخته های خون، دریا قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🖤😭 قصیده ای به ساحت (ع) ................. چشمان تو رنگین کمانِ نور و باران است سهم دلِ دریایی ات، امواج طوفان است و در سجده هایت آسمان پیداست اما شب قدری ، قدر تو پنهان است! ما با شما یک جورِ دیگر راحتیم آقا چون مادرت، فرزند ایران است ما... شاعرانی که گرفتیم از کلامت وام تو... آنکه چشمش چشمه چشمه، شعر جوشان است دیروز خواندم از کتابت چند برگ سبز باغِ ، ترجمانِ نور است آنچه «»، سحر با اشک می خوانَد بابِ «» جان است تا سیب طوبی می رسد از آسمانِ دست معراج، با چشمانِ لبریز تو آسان است با خطبه های آتشین گفتی به دنیا که گاهی ، گاهی ، شمشیر میدان است فتح الفتوحت را به شام، آسودگان دیدند حالا برای حال تو، شهری پریشان است نیمی از آن مجلس، به حال خویش گرییدند نیمی از آن قومِ خطا کرده، پشیمان است ، آن زمان، بود ، این زمان، است دعوای جدّت بر سر بود دعوای امروز تو هم بر است دلسنگ ها با تو چه کردند ای تماشایی!؟ آیینه از آیین چشمت، مات و حیران است با گریه های بی امان، روشنگری کردی این قطره ها شعرند و هر شعری پر از «آن» است پیمانه ی اشک تو را کشتند عاقل ها وقتی که فهمیدند چشمان تو میخانه ست دنیا اگر روزی بفهمد روضه هایت را باور نخواهد کرد این کارِ مسلمان است راه تو را یک مشت، گرگ تشنه سد کردند بر پیکر آهو، هزاران جای دندان است - (دندان... خدایا وای! دستت بشکند نامرد یک لحظه هم با خود نگفت: «ارباب، مهمان است»!) چشمان تو یادآور تاریخ عاشوراست ذبح عظیمی که همانا است یک گوشه از آنچه شما در کردید برپایی سبزِ قیام است ۱ یعنی ظلم خواهد رفت آنچه بجا میماند آزادی ست، ایمان است و رسم بزرگان است دنیا بداند هرکه اینسان است است ، جنگ میان حق و باطل بود آنجا که انسان روبروی هرچه شیطان است - یک سو جهنم بود و یک سو جنتُ المأوی هرچند در ظاهر، سراپایش بیابان است به افتاد اگر آن روز یک ، است و جهان با او است قم المقدسه ............................ ۱. سربداران نام جنبشی مردمی در روستای باشتین و سبزوار خراسان در سده هشتم هجری خورشیدی بود که علیه ستم و تعدی فرمان‌روایان مغول و عاملان آنان با شعار «سر به دار می‌دهیم تن به ذلت نمی‌دهیم» ایجاد شد و به یکصد و بیست سال چیرگی مغول‌ها بر ایران پایان داد. تلاش و پیگیری رهبران این قیام به تشکیل یک حکومت مستقل ملی و شیعه‌مذهب ایرانی در خراسان انجامید. مهم‌ترین ویژگی‌های این حکومت تنفر و انزجار از عناصر مغولی و تثبیت ایدئولوژی تشیع دوازده‌امامی بود. رهبر مذهبی سلسله سربداران شیخ حسن جوری و مهم ترین رهبر سیاسی این سلسله سلطان وجیه الدین مسعود بود. 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🙏🏻🌺 به ساحت سه ساله اباعبدالله الحسین علیه السلام خانم (س) دردانه ............ دردانه هست و می رود دلها برایش بابا به قربانش شود، عمه فدایش! وقتی بغل می گیرد او را حس می کند هفت آسمان را زیر پایش می اندازدش بالا و پایین در دشت می پیچد صدای خنده هایش خواهر برایش قصه می گوید ولی او مادام می پرسد سوال از هر کجایش تا حالش خوب بود اما پس از آن انگار که ابری شده حال و هوایش افتاده از خواب و خوراک... او چند روزی ست! ای وای از و بلایش ده روز در بی تاب بود و آن بغض، یک لحظه نکرد اما رهایش تا اینکه روز جنگ آمد پشت خیمه ، پنهان کرد او را در عبایش اما جهنم در بهشتِ خیمه گل کرد آتش گرفت آیات والشمس و الضُّحایش از تا را آمد... ولی سخت از را تا ... عمه به جایش شاعر چرا باید بگوید معجر افتاد وقتی که راوی گفته از حجب و حیایش! بغض در خرابه تا که ترکید کر کرد گوش آسمان ها را صدایش او رازِ هستی بود، زهراها چنینند رازی که خواهد کرد دنیا برملایش او چیزی از کم ندارد بالاتر از عرش است فرش ربنایش موکب به موکب، ... مال رقیه ست برپا شده در هر ستون، مهمانسرایش قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🌹🌹🌹 به ساحت سه ساله اباعبدالله الحسین (س) سفر ................ اگرچه روی لب، «یا نورُ یا قدوس» اغلب داشت شب میلاد من بر لب، فقط «یا ربُّ یا رب» داشت سه سالِ آخرِ عمرِ پدر با من چه زیبا شد از آن همه شیرین زبانی، خنده بر لب داشت سفر می خواستم، او هم مرا با خود به صحرا برد چه صحرایی که بیش از هر زمان، سرباز و مَرکب داشت در او خون (ص) بود و (س) و (ع) یعنی اگر نیزه قلم می شد، به اندازه... مُرکّب داشت اگر گوشی برای حرف های آسمانی بود آن روز قدر یک جهان با خَلق، مطلب داشت ولی هر بار آمد رازی از خلقت بگوید آه... سه شعبه آمد و او را به یک شکلی معذب داشت برایم بعدها تعریف کردند آن دم آخر پس از ذبح تو شمر بی حیا، بادی به غبغب داشت همینکه کاروان از قتلگاهِ آسمان رد شد خودم دیدم از آن بالا که وضعی نامرتب داشت من از سیلی نمی نالم، که از زخمِ زبان مُردم زبان مردم شامات و کوفه، مار و عقرب داشت خدا را شکر با این کاروان یک مرد می آمد خدا را شکر در تب داشت نمی ماند از حرم چیزی و از اهل حرم، نامی خدا را شکر که این قافله یک عمه داشت! قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
😭👌 تقدیم به و (ع) ............... که بود!؟ همان که به بلند شد که بگوید، که بود ...! همان که را میان خود دیده رسیده با به همان که به اشک و عرق، با آن رساند، خوشه انگور و لیفه ی خرما همان که به سر کرد گاهی به جای به ها همان که بارها به مردم داد و مایه ی برکت بود و به ، چادری ست خاک آلود که روضه ی ‌پسری بود پشت آن پیدا همان عبا که را رساند تا خیمه همان عبا که چه ها کرد ! همیشه در این خاندان، بجا بوده چه قصه ها که نوشته خدا برای به آمد و عبایش دید را که... نگفت غیر خدا او تاریخ است و معرفت، یعنی دو زندگی، جان دارند در یکی که آرزوی شاعری ست چون که شعر خواند و گرفت از امام، آن را یکی به وقت رسیدن به خانه اش از قصر همان که به سر داشت همان که دید و بر سر زد همان که شد از لخته های خون، دریا قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
😭🖤 به (ع) دست لرزان .................... همه گفتند که چشمان تو در اوج جوانی شد تار چنگ زد بر دل عشاق جهان مرگ غریبانه تو همه گفتند از دشت گلویت که پر از دریا بود آه اما مثل دل ما غرقِ تَرَک همه گفتند که دستان تو می لرزیده کاسه ی آب به دندان تو خورده، ای وای چقدَر در این روضه ی توست دل من شد با تو رو به جدت کردم گفتم ارباب، سلام کاش چشمان دیگری می شد تار دست های دیگری می لرزید چشمِ که!؟ آنکه تو را خوب ندید آنکه تو را خوب دید دستِ که!؟ آنکه علی اکبر را علی اصغر کرد آنکه به سر ماه، عمودی زد سخت آنکه به گلوی پسرت بست دخیل آنکه تیر بر قلب وسیعت انداخت گفتن از دندانت کار من نیست ! قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @pelak_15
🌷🙏🏻 به پیشگاه ششمین اختر تابناک امامت و ولایت ............. او بود که بدون زره و خوُد زد شعله به دامان گلستانیِ نمرود ما که با از گرفتیم خدا را، نه که از یک عده به دنبال زمین خوردن ماهند نانِ ست در این آبِ گل آلود در بین احادیث بلندی که شنیدیم قربان امامی که را هبه فرمود ۱ در می گذرم از سر سوُقش ۲ تا بیشتر از پیش کنم از نظرش سود هر کس که مریدش شده از خویش گذشته گفته ست به دنیای پر از حاشیه، بدرود شش بار به طواف گل رویش زده گفته که: و آنقدر ستایش شده ای از طرف حق باید که بگوییم تو را: تو را بگیریم به صد شوق تا ست مُزیّن به ما گمشدگان را به اشارات تو بخشید صد شکر خدا را به چنین آنقدر که بخشیده ای از خویش به مردم در نسل تو معروف شده یک بر در ظلمت شب های پریشان سرزده از چشم تو مشهود روشنگری ات، به جهان داد بی آینه ی نور تو، نمی بود تاثیر تو در عمر شریفت چه گران بود یکبار نکردی گله از فرصت محدود ما شیعه خویشیم نه دنباله روی تو اینقدر که ماندیم در هرچند که پای سخنان تو نشستیم در درس تو هربار شدیم حیف که مردود از ی او خاک به افلاک رسیده از منبر او گشته عدم، آیه ی موجود خورده ست هر آن دود چراغ، آه کشیده ست افتاده به یاد نفسی گمشده در دود یک عمر برای من و تو سوخته شده بین در و دیوار و دلش، عود با روضه ی دلمان شد از شش ماهه رسیدیم به قم المقدسه .................................... ۱. امام صادق (ع): آن كه به ما ايمان آورَد و سخن ما را تصديق كند و منتظر امر [فرج] ما باشد، همچون كسى است كه زير پرچم قائم به شهادت برسد ۲. سوق الصادق: بازار صادق در کربلا که در انتهای آن منزل امام جعفر صادق علیه السلام قرار دارد. 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🌷🙏🏻 پیشکش به (ع) .............. ، بزرگ ترین نام در جهان باشد ، قشنگ ترین قسمت اذان باشد غزل سرود و چه شاه‌بیتی بود - او! او که آنِ آن باشد باب نجات است اگر، دلیلش اوست که گاه فرزندی، باب امتحان باشد دل گرفته، چرا!؟ نمی داند...! بر سر گهواره، روضه‌خوان باشد گفت پسرهای من فدای رباب! روی لبت نام او عیان باشد رباب، خوب تماشا کن را که زیاد قصد ندارد در این جهان باشد! بگیر در بغل سبزت را که می رسد و سهم او خزان باشد هنوز در پر بود و شد راهی به سرزمین خدایی که لامکان باشد طوافِ کرد و قصد که با تمامیِ سعی‌اش، صفای جان باشد برو به هرچه شد همانجا شد جلوتر از تو خودِ باشد چه دید در عطش‌باران!؟ را... که دوباره همان باشد دوباره دستِ بوسه زد به عرش برین دوباره چشم جهانی بر آسمان باشد چه قصه ای! چه شروع و چه انتهایی داشت آمد و می خواست قهرمان باشد تو فکر کن که پسر را به جان بخرد تو فکر کن که پدر قدّ یک باشد تو فکر کن سری از پوست باشد آویزان تو فکر کن که نگاه زنی به آن باشد تو فکر کن سر زیر پا باشد تو فکر کن سر آنچنان باشد تو فکر کن برود کاروان به و نگاه بر زنی جوان باشد چه بود پاسخ دشمن به آیه های !؟ تو فکر کن به لب شاه، باشد قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15