eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
416 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
123 ویدیو
24 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
👌🏻🖤 برای و آداب کهن عزاداری محرم حسینی محله ............ گفته اند از میراب محله! چشمه ی خشکی که شد آب آور آب محله مهربانی می وزد در کوچه های روستامان یک دو ماهی فرق دارد رسم و آداب محله خیمه ها را می کند برپا امامِ عصر با اشک می شود میدان اصلی، مُهر و محراب محله سنگ ها و سنج ها از نوحه لبریزند ده شب از بلای شام می ریزد به هم، خواب محله کوچه را غیر از شبِ شام غریبان می شناسد! نور می ریزد به پای دسته های تشنه، مهتاب محله که می آید جهان تعطیل رسمی ست! می چکد خون از گُلِ تقویم بی تاب محله با صدای ضربه های چاقویی بر استخوانی روضه می خواند برای خویش قصاب محله قم المقدسه 🆔 @Pelak15 🆔 @Abedi_Aaeini
🖤😭 برای و (ع) آسمانی ................. آسمان کربلا از دود و آتش، مِه شده قصه شام بلا در چشم ها واضح شده باز هم گوساله ای زرین که پر بود از هوا دور از چشمان موسی، کدخدای ده شده در میان کافران با معجزاتی کوهکن گیر افتاده و حضرت صالح شده نشنود گوشی ندای راستی را... تا که هست- لقمه هایی آنچنان و مومنی فربه شده آه... می دیدم خدا را در میان قتلگاه از رضای بنده اش، شوریده و واله شده روزگاری رفت بر نی، پاره ی قرآن و حال زیر پای اسب ها قرآن ناطق، له شده ظاهراً آن روز، آنها جنگ را بردند؛ نه... باید از تاریخ پرسید: آن که را فاتح شده! قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🙏🖤 برای (ع) بالا .................... پای این قافله ماندن، خطرش بالا بود آمد از راه، خزان و... تبرش بالا بود «ابر و باد و مه و خورشید و فلک»، یار شدند هر که آمد به تقابل، سپرش بالا بود توده ای ابرِ سیاه آمد و ماهش را برد آخر کار رسید و قمرش بالا بود تا صدا زد کسی آیا کمکم خواهد کرد!؟ بین گهواره دو دست پسرش بالا بود تندبادی به دل جنگل سبزش پیچید زیر پا رفت ولی باز سرش بالا بود قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🙏😭 تقدیم (ع) «الهی رضاً برضائک و تسلیماً لامرک» زیر پای شمر ...................... وقتی خدایش را صدا زد زیر پای شمر در قتلگاه آمد خدا، زد زیر پای شمر یکبار دیگر گفت مادر جان غریبم من آمد کنارش مرتضی، زد زیر پای شمر از خیمه بیرون آمد عبدالله و در گودال در آخرین دم، بی هوا زد زیر پای شمر اما مُصر بودند هر دو بر طریق خویش مولا، رضا بود و رضا شد از رضای شمر خورشیدِ نی ها می توان شد؛ پیش از آن اما - باید که در خون، دست و پا زد زیر پای شمر قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
😭 تقدیم به (ع) حرفی نزن ................ شاعر از آنچه که رفته بر سرش حرفی نزن! روضه ی فاشی نخوان، از حنجرش حرفی نزن بی خیال ساربان! از چکمه و غارت نگو از لباس کهنه و انگشترش حرفی نزن مادرش خود بوده و خود دیده در مقتل چه شد مادرش اینجاست، پیش مادرش حرفی نزن روضه ی عباس را هرگز نخوان در خیمه گاه چیزی از مشکش نپرس و از پرش حرفی نزن دختری افتاد زیر دست و پا، آتش گرفت این میان از چادر و از معجرش حرفی نزن اینقدر آتش نزن بر جان زینب، خواهرش اربعین رفتی حرم، از دخترش حرفی نزن قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🌷برای و شاهکار ........... ، شاهکار ادبی خداست جایی که الهام بخشِ می شود جایی که با خون او شور و شعر و شعور را به تصویر می کشد در این میان قصیده ای به نام ، رخ نمایی می کند و غزلی به نام خواستم بگویم رباعیِ نابی بود که مصراع مصراعش به هوا پاشیده شد اما دیدم او شاه بیت است و اما که بود؟! صبر داشته باش! و ، دوبیتی های بودند و و ، رباعی های ! گفتم او که سال گذشته جایزه صلح نوبل ادبیات را از آنِ خود کرد اما عده ای تاب نیاوردند و پرونده قتل او هنوز باز است! ، هر یک بیتی از مثنوی عاشورا بودند ، ترکیب بندی بود با گوشواره ی «اینجا حرم امن الهی ست» که بود!؟ صبر داشته باش! را شعری نیمایی دیدم که گاه از جا برمی خاست و گاه می نشست این کوتاه و بلند شدن ها دلیلی داشت! او باید اثری تازه می شد و را... تا معنا زنده بماند و شاعرانگی باقی بماند او هم، نیمایی هایش را به چاپ رساند که بعدها امثالِ خواجه عبدالله انصاری ها از او وام گرفتند ، ترانه ای کبود بود که سال ها بعد، بیش از هزاران ترانه سرا، او را مرور کردند آنها که خود ترانه سر دادند و در کسوتِ دو گروه سبز واژگان و سرخ واژگان، پرچم اسلام را دست به دست کردند برای فهمیدن ، صبور باش! پیچیده است! ، غزل مرثیه ای بود که او را آنچنان که باید نَگریستیم و ... ، همه چیزِ بود نه بیت پایانی غزلش! ، جانِ بود و جانِ کلامش هر اثر، روحی دارد و او آن بود... آنِ !!! و اما ! اگر کربلا کتاب باشد و ، نویسنده پس چه کس باید آن را چاپ کند و نشر دهد!؟ نمی گویم قصیده نبود وقتی در مجلس یزید، ذوالفقار سخن از نیام بیرون آورد و چنان صلابت به خرج داد که دهان مخاطب واماند! نمی گویم ، غزل نبود وقتی مطلعش، پایی بود بر زانوی ماه و دستی بر شانه ی خورشید او که رأس ساعت غزل به دروازه ساعت رسید تا از حروف مقطعه ی قرآنش، برای بازاریان، مرثیه ای بسراید جانکاه و برای یزیدیان، شاهنامه ای از حقیقت و واقعیت که در آن سیاوش ها از آتش گذشتند پدرها به سر پسرها آمدند رودابه ها مویه کردند و دیوها خندیدند نمی گویم ، رباعی نبود که او مظهر «لا حول و لا قوه الا بالله» بود و خاک کاخ را با مصرع آخرش به توبره کشید آنجا که فرمود: «ما رأیت الا جمیلا» نمی گویم دوبیتی نبود وقتی دو دسته گلش پرپر شد اما از خیمه بیرون نیامد تا مبادا سر برادر پایین افتد اینجا کربلاست! سرها باید بالا باشد هرچه بالاتر بهتر اینگونه، کارِ سنگ ها هم آسان تر می شود را نباید یک نقطه یا خط نوشت را بنویسید مربع عفاف، مثلث عشق، دایره رفاقت که مصداق «رفیقَ مَن لا رفیقَ لَه الّا حُسین» بود را بنویسید شروع و پایان ! قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @pelak15
🖤 به پیشگاه (ع) مدح یا مرثیه!؟ ........................... خون خود را دادی و دادی قیامَت را به خلق اینچنین دادی سعادت در قیامت را به خلق می شود چشم زمین، رود و... دلش دریای خون می رساند آسمان وقتی سلامت را به خلق مثل مادر مُرده ها بر صورت و سر می زنند ذاکران وقتی که می گویند نامت را به خلق هر که در آمد دست خالی برنگشت ای به قربانت که بخشیدی تمامت را به خلق در کنار صوت قرآنِ تو، ده ها خطبه خواند زینب آمد تا بفهماند کلامت را به خلق مدح یا مرثیه!؟ وقتی اشک بر تو کیمیاست. شاعرم... باید بگویم من کدامت را به خلق!؟ از علیِ اکبر و اصغر گذشتی آنچنان هدیه دادی با علی، نسل امامت را به خلق قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🙏 به پیشگاه ظرف دل .................. قنوت: ظرف دل است و سکوت: حاجت دل اگرچه هست شلوغی، همیشه عادت دل هزار پنجره وا می شود به روی خدا همینکه پل بزنی از خودت به خلوت دل دلت نمی خواهد هیچگاه برگردی اگر که پا بگذاری به بی نهایت دل قسم به تربت مولا، خواهی شد ۱ قسم به سجده و سجاده و شهادت دل نماز، چشمه ی نور است و آدمی، ظلمت نماز، غسل نجیبانه هست و فرصت دل جماعتی که جماعت به پا کند عشق است! نماز، وحدت دل هاست حین کثرت دل نمازِ جمعه ی خود را عزیز بشمارید نماز، ملت عشق و... خداست دولت دل دلم خوش است به تعقیب و سجده ی شکرم نماز، باب نجات و... دعاست، همت دل خدا کند که نباشد ریا عبادت من خدا کند که نباشد ریا عبادت دل ببخش در شب قَدرت مرا غفورِ رحیم چه توبه ها نشکستم به اسم غفلت دل قم المقدسه .................................................... ۱. سعید بن عبدالله حنفی» از بزرگان شیعه در کوفه و یکی از شجاعان عرب بود و فردی ممتاز از نظر عبادت و تهجد و زهد و تقوا به شمار می‌رفت که در نماز ظهر عاشورا بدن خود را سپر تیرهای دشمن کرد تا امام حسین (ع) نمازشان را به پایان برسانند. 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🖤 تقدیم به ☀️خورشید اهل بیت و 🌙ماه بنی هاشم آن ................... نام او را گفت آدم، صورتِ انسان گرفت نام او را گفت خاتم، معنیِ یزدان گرفت ما مسلمانیم اما آنچنان تسلیم نه درس ها باید که پای مکتب سلمان گرفت تاک بر پای جهان پیچید و ساقی شد مرده از این باده خورد و تا همیشه جان گرفت ای به قربان ، آن سیّد بخشنده که شهر با دستان پر مِهرش، کمی سامان گرفت ای به قربان امامی که نشد حجش تمام از طوافش باد اما... هیئت طوفان گرفت ای به قربان نگاهی که دل از حر برد و رفت لشکری آماده را با ابرو و مژگان گرفت چشم او «آن» است و این آن را نباید ساده دید باید از این آن، برای این و آن هم، آن گرفت ، ست - آن زمان که روی دست خسته اش گرفت لحظه ی گودال را تصویر کردن مشکل است با صدای خس خسی، قلب جهان یک آن گرفت از هر کس که در دل کینه داشت آمد جلو ابن ملجم شد به محراب، از پسر تاوان گرفت ای به قربان تنی که شکل آن تغییر کرد زیر پای اسب ها، امضا شد و پیمان گرفت ای به قربان سری که شمعِ روی نیزه بود قطره قطره آب شد تا عمر جاویدان گرفت ما گدایان را سفارش کرده اند از دیرباز و را باید از گرفت هر که جامانده بگوید و را غیر از او از هیچکس نتوان گرفت ، میخانه ی عشاق آل مصطفاست باید از این سرزمین، آرامش و ایمان گرفت ازدحام ، وحدت در عین کثرت است با بصیرت می توان از چشم ها عرفان گرفت ای بنازم آن غیوری را که گفت مرگ را باید شبیه زندگی آسان گرفت رخصت از گرفتم تا که سقایی کنم او که از دستش زمین و آسمان ها نان گرفت آه از آن ساعت که دریای حرم را خشک دید آه از آن ساعت که آمد اذن بر میدان گرفت آه از آن ساعت که مشکش را پر از امّید کرد آه از آن ساعت که راهش را به نخلستان، گرفت آبِْ روی آب بود و آبرویش در خطر دست هایش پر کشید و مشک بر دندان گرفت تیرها در چله آمد تا به خاک افتاد ماه ابر، پیراهن درید و بعد از آن، باران گرفت قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
😭 تقدیم به (ع) سوهان روح .................... تا شرابِ اشک دارد چشم های ساغرم مست از این میخانه ام، با روضه هایت بهترم می دهم هر هفته، قول دیدنت را بر دلم دل به تو خوش کرده ام! اینقدر اگر خوش باورم نیستم من مثل خیلی ها که قیدت را زدند بی صفت بودم ولی دست تو بوده بر سرم با مانده ام در تا کجا شب های بی روحِ بشر را بشمرم!؟ من هنوز اندر خم آن کوچه ام مثل خودت می رسد از راه، گویا آن درم در آتش گرفتم با زنده ام اما هنوز از آبِ چشمان ترم! شیرِ پاکِ مادرم را خوردم و گفتم (ع) روضه ی بوده لای لای مادرم زیر بیرق ها شدم! از من نگیر - این بزرگی را... که مدیون بیچاره ام کرده، شب و روزم یکیست با مادرم امسال می آیم حرم قتلگاهت را نبینم باز می ریزم به هم - سنگِ آن باشد نگین، هرچند بر انگشترم رفته بودم قم، وداع و... روضه خواندم در دلم چشم وا کردم... پر از دلداده شد دور و برم - «یاد ما هم باش» می بارید از چشم همه التماسم کرد این آخر، خیابان ارم یاد تو افتادم و آن پیکرِ درهم شده تا خریدم باز هم سوهان برای خواهرم 🤦🏻😭🤦🏻😭🤦🏻😭🤦🏻😭🤦🏻😭 قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
😭🖤 به و سرِ خط ............. « را تو مپندار که شهری ست فقط» ۱ را تو مپندار عطش در لب شطّ را تو مپندار فقط روضه و اشک را تو مپندار شکست و ذلّت ، نقطه ی آغاز مسلمانی بود بنویسید سرِ نیزه نشین را سر خط! ، نقطه ی پایان دورویی ها بود ، نورِ خدا بود میان ظلمت این است که اسلام به او تکیه زده پرچم اوست که بالاست هنوز از غیرت او همان ، همان بود که سر نیزه نمی گفت مگر از رحمت او بود و به دنبال عدالت می رفت : است! امان از غفلت؟! او بود و پی آمد بارها داد به صد شکل به دشمن مهلت بر سر دست گرفت را تا نگویند نیاورد برامان آیت! را که امامِ پس از او بود شکست بود در آنجا که نگو... از ، شیرین تر از این...! «هم بخوری» با نیزه کِش بیایی چو در بغل مولایت!؟ سپرِ جان عمو شد پسر شیر او گرفت از همه ی مدعیانش سبقت درس وفا داد به عالَم آن روز آب را دید و گذشت از لب دریا راحت تا بگیرد سر خود را بشریّت بالا از سر اسب، زمین خورد چنان... با صورت دل هزار آینه شد در خیمه سجده اش نور شد و نور، افتاد به خاک و سفری داشت به عرش تا به روی همه در وا بکند از آتش افتاد به دامان سه ساله، اما خورد سیلی و نشد ثانیه ای بی عفت آمد که بگوید همهْ زیبایی بود ، قصه ی عشق است! ندارد غایت قطعه ای از باغِ بهشتِ ابدی ست که به اندازه ی قلبِ همه دارد وسعت از دور شدیم و به خدا مشکوکیم از تُهی و پُر شده ایم از کشته شد خون خدا تا که نمیرد ایمان جنگ ما بود ولی بر سر پست و قدرت!؟ درد اصحاب، فقط دین خدا بود و خدا ما ‌عطش داشته ایم آه... به مسئولیّت می توان بود و شهادت طلبید می توان بود و شد از ننگ، سقط می توان بود ، آینه ی کبر شکست می توان بود عُمَر، با همه گفت از بیعت من نسبم از هیجان لبریزم خانه ی اول من بوده و باشد تا به لب داشته باشم سر قبرم بگذارید به کامم، این است که خونش به رگ ما جاری ست این است که سر داد ولی با عزت نشد ای دل، سر خود را ببُریم! وای به ما هر چه گفتیم از اندیشه ی او... بود غلط « منتظر ماست بیا تا برویم» ۲ غافل از قافله ایم! آه و دریغ از حسرت! حُر که بود و چه شد آزادترین شد به جهان!؟ هیچ...! تنها به خودش داد فقط یک فرصت وقت، تنگ است! کمی مانده که برسد آه... این بار بیا جان بگذاریم وسط قم المقدسه ............................................‌....... ۱. از نوشته های معروف شهید مرتضی آوینی ۲. از نوحه های معروف حاج صادق آهنگران در هشت سال دفاع مقدس 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🖤😭 برای (س) کمان ......................... زهرای کربلا شدی و جاودان شدی تیر آمدی به این سفر اما کمان شدی «تا» شد شبیه هشت، پدر پیش چشم تو قلبت وسیع تر شد و هفت آسمان شدی گفتند مشک آب به سقا رسانده ای گفتند ساقیِ همه ی کودکان شدی اما چه حیف که، نه عمو آمد و نه مشک! تا جان دهی به قافله، رود روان شدی با تو چقدر تلخ شده روضه ی وداع آنجا که ‌پیش بابا، شیرین زبان شدی با زین واژگون آمد تا که ذوالجناح آماده ی جری شدنِ ساربان شدی آتش گرفته دامنت از شعله های خشم رنگت پریده، ای گل و... برگ خزان شدی قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15