eitaa logo
پدربزرگ خوانده
5.1هزار دنبال‌کننده
60 عکس
86 ویدیو
0 فایل
به لطف الهی، بالغ بر یک دهه فعالیتهای اجتماعی در حوزه کودکان نیازمند خانواده داشتم برشی از گذشته، شرحی از جاری و چشم اندازی از فعالیت‌های آتی را اینجا منتشر میکنم ارتباط: @farzandkhandeh امید عابدشاهی فعال اجتماعی در حوزه حقوق کودک #موسسه_بهرویش
مشاهده در ایتا
دانلود
صندوق اسرار بهرویش تمام تلاشش را کرده بود، نه فقط خودش حتی همسرش هم همینطور. احوالات دگرگونی داشتند می گفت حالا میفهمم فاصله ما با نداشتن، داشته هایمان یک چشم بر هم زدن بیشتر نیست لباس هایش کهنه می زد ولی مندرس و کثیف نبود. در چشمانش که عمیق می شدی، آخرین تلاشهای مردانه اش را به خوبی حس می کردی که سعی میکند اشکش سرازیر نشود و غرور مردانه اش بهم نخورد میگفت هیچ وقت فکر نمیکردم درگیر داستانی شوم که پسرم امیرمحمد سر از بهزیستی درآورد خانمش بیتاب بود و اشک ها امانش نمی داد، از داستانهای بعد زایمانش می گفت که با مشکل پیش آمده برای همسرش، دچار چه بحران روحی و افسردگی شده تا حدی که اصلا حسی به نوزادش نداشته. زن و شوهری که در شهر غریب بودند و زنی که در بحبوحه ی به دنیا آمدن اولین کودکش، هیچ کسی را کنار خود در بیمارستان ندارد. دردش که میگیرد، به هر نحوی بود، فقط خودش را به بیمارستان می رساند و بخاطر نداشتن مدارک هویتی و امتناع از پذیرش کودک، کودک در شیرخوارگاه پذیرش و پس از یک شبانه روز تحویل خانواده سایبان امن برای نگهداری موقت میشود پدر می گفت، برای امیرمحمد جبران می کنم، شرمنده اش هستم واین چند ماه انگار برایم سالها گذشت😥 طی این چند ماه مشاوره های لازم برای خانواده انجام شده بود. پدر مشکلش رفع و مادر حالش خیلی بهتر بود. بازدید از منزل و شرایط زندگی حاکی از بهبود خیلی خوب اوضاع داشت. به پدر‌ گفتیم، کودک ترخیص موقت میشود، یک نفر ناظر در طول این مدت پیگیر شرایط کودک خواهد بود. اگر نیاز به کمک هزینه ای برای کودک داشتید... پدر غمگین، خشمگین😡 ادامه حرفم را قطع کرد، ده تا ناظر بزارین، هر چقدر میخواین بزارین، ببینه براش چطور جبران میکنم ولی گدا که نیستم کمک هزینه بگیرم. هنوز دارم نون بازو میخورم و میتونم کار کنم. آنقدر عزت نفس در حرف و چهره این مرد موج میزد که واقعا دیگر شرایط ادامه بحث نبود، منتظر بود فقط تاریخ تحویل امیرمحمد رو بدونه. چند روز بعد... صبح حدود ساعت ۹ بود که از پله های مجتمع بالا میرفتم، خانمی را دیدم که حالش دگرگون بود و پس از تحویل امیرمحمد، از مجتمع خارج میشد. میشناختمشون، یکی از بهترین سایبان های امن و خانواده سایبان امن امیرمحمد بودند. با عشقی غیرقابل وصف، پذیرای این پسر کوچولو بودند که همه نداشته های عاطفی اش در طول این مدت چنان پر شده بود، که هیچ وقت نبود پدر و مادرش را حس نکرد. وارد اتاق کودکان شدم، کیف بزرگ کودکانه و شیرخشک و بسته های پوشک اطرافش توجهم را جلب کرد. به همکارم گفتم اینها رو کجا میبرین؟! گفت همه رو خانواده سایبان امن برای امیرمحمد آوردن، دارم میبرم تحویل خانواده اش بدم. گفتم تاکید داشتن همه اش برای امیرمحمد هست؟ گفتن آره تقریبا، مخصوصا لباسهای داخل کیف. گفتم نه نبرین، خانواده امیرمحمد رو میشناسم، براش سنگین تموم میشه. احساس حقارت میکنه، همکارم گفت حالا میبریم هر چقدرش رو خواست میبره، گفتم اصلا این کار رو نکنین، واقعا طرف احساس بدی ازین کار داره، بعدشم واقعا این کیف به وضعیت این خانواده نمیخوره، به لحاظ مالی خانواده اونقدری نیستن که چنین کیف بچگانه ای داشته باشند. شیرخشک و پوشک رو در حد ضرورت بهش بدین، بقیه اش رو نگه دارین و برای یک کودک نیازمند دیگه هزینه کنین. از داخل کیف، لباس های استفاده شده رو کنار بزارین، مطمئنم با سو تفاهم باورش نمیشه قبلا همین کودک استفاده کرده. فقط لباسهای نو رو توی یک پلاستیک، تاکید میکنم یک پلاستیک بزارین تا به یک بهونه ای بهشون بدم که ناراحت نشن... چند روز بعد.... ظاهرا آشنایی اونروز شاهد همه این اتفاقات بودند، به یکی از همکاران بازدید تماس میگیرند و میگن واقعا دیگه به بهرویش اعتماد ندارم، خودم دیدم که چطور وسایل اون بچه رو بهش ندادند و ... همکار بازدید که با ملاحظه داشت گلایه اون فرد رو توی یکروز متراکم به لحاظ کاری و مشغلات مختلف بچه ها، برام میگفت ناخودآگاه ذهنم رفت، جای کفشهای دست چندم مهدیار، مهدیاری که تحویل خانواده جایگزین شده بود، مادرش که مشکل شدید اعصاب و روان داشت، هر وقت مجتمع می آمد برای مهدیار کفش می آورد، کفشهایی که به هر حال مال آن بچه بود ولی نمی توانستیم به خانواده جدیدش تحویل دهیم که کلی تبعات و درگیری ذهنی زیادی برایشان درست میکرد. یاد عیدی های نیلوفر افتادم که خانواده سایبان امن برایش آورده بودند و خانواده جایگزین قبول نکردند. یاد آلبوم عکسهای ارغوان که خانواده سایبان امن تاکید داشت روز تحویل به مادرش بسپریم، ولی مادر روز تحویل آنقدر بیقرار بود که اصلا موقعیت نبود عکسهای آلبوم این چند ماهه ارغوان را ببیند و یاد همه امانتهایی که باید روزی به نحوی مناسب به این کودکان برسد و تا آن زمان در صندوق اسرار امانت اند و چقدر گاهی قضاوتها سخت است ولو چیزی که با چشم دیده باشی . . کانال در ایتا https://eitaa.com/abedshahi
دعایی در دلم گیر کرده بود، میدانستم چون از عمق وجود و سوز دل است قطعا مستجاب است. و معتقدم هر دعایی به حکمت الهی، قطعا در زمان مناسبش مستجاب می شود و حتی اگر دعای بنده ناقص باشد، به لطف خودش به بهترین شکل مستجاب خواهد کرد که مستجاب الدعوات است. هر کسی همراه است آمین بگوید که دعای جمعی ضریب نفوذش در آسمانها غیر قابل تصور است🤲 خداوندا، هر کسی به هر نحوی در حوزه کودکان، چه مستقیم و چه غیرمستقیم، چه اداری، چه افتخاری، مشغول فعالیتی مرتبط هست و فکر میکند که به مصلحت کودک عمل میکند ولی با تصمیمات ناآگاهانه، نسنجیده، ناپخته، دیرهنگام یا سلیقه ای فکر میکند به نفع کودک تصمیم میگیرد ولی نمی داند شریک چه ضربه های مهلکی به این کودکان است، قبل از آنکه آه این کودکان دامنگیرش شود، از مسیر خدمتی به کودکان فرسنگها دورش بگردان تا زمانیکه به درک و فهم درستی برای خدمت به کودک برسد. . . . . . کانال در ایتا https://eitaa.com/abedshahi
قسمت اول ۱۵) چطور میتونم راجع سرپرستی کودک نیازمند درمان آگاهی بیشتری کسب کنم؟ سوال خیلی خوبیه، ازون سوالایی که خیلی دوست دارم به افراد واقعا متقاضی، بارها و بارها توضیح بدم. برای پاسخ این سوال هم میخوام مختصر و کاربردی راهنمایی تون کنم. اصلا بطور مثال با چند تا معرفی شروع کنم چطوره؟ معرفی چند تا کودک با پیگیری های درمانی مختلف🙄 خوب فکر کنین در خانواده تون ظرفیت پذیرش کدوم یکی رو دارین؟ و راجعش چطور کسب اطلاعات بیشتر میکنین؟ 🧐 🫁🫀🩸🧠👁️🦶👂🦻 👶کودک اول؛ کودکی دارای بیماری است که با درگیر شدن سیستم اعصاب مرکزی باعث بروز سردرد و تغییر دمای بدن شده است. سیستم تنفسی درگیر و سرفه های پی در پی به همراه دارد. سیستم گوارشی هم درگیر و حالتهای تهوع ادامه دارد. در نتیجه تنفس، خوردن و آشامیدن با سختی همراه است. خستگی مفرط، درد ماهیچه ای و حتی درد مفاصل هم کاملا مشهود است. آیا به نظرتون کسی حاضر به سرپرستی این کودک نیازمند درمان 🤕 هست؟ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️ 🧒کودک دوم؛ کودکی که بصورت مادرزادی دارای بیماری هپاتیت سی هست. این بیماری در دسته بندی بیماریهای عفونی است و از طریق خون قابل انتقال هست و به مرور کبد را درگیر می کند. آیا به نظرتون کسی حاضر به سرپرستی این کودک نیازمند درمان 🤕 هست؟ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️ 👧 کودک سوم؛ تاخیر در تکامل و رشد دارد، به نسبت کودکان همسن و سال خودش عقب تر است. یعنی دیرتر گردن گرفت. دیرتر تونست بدون کمک بشینه و با این که الان باید بتونه راه بره، بزور با کمکی میتونه بلند بشه. کودک تحت نظر متخصص اطفال هست و برای کودک حداقل شش ماه کاردرمانی منظم تجویز شده و اظهار نظر قطعی پزشک در پایان دوره کاردرمانی و با توجه به سیر جبران تاخیر تکامل خواهد بود و حتی ممکن است دوره کاردرمانی مجدد تکرار بشه آیا به نظرتون کسی حاضر به سرپرستی این کودک نیازمند درمان 🤕 هست؟ 🫁🫀🩸🧠👁️🦶👂🦻 لطفا چند بار شرایط سه کودک بالا ☝️☝️☝️رو خوب مرور کنین و با ذهنیت و دیدگاه و ظرفیت خودتون تطبیقش بدین. بعدش برین سراغ توضیحاتی‌ که نوشتم👇👇👇 👶راجع کودک اول؛ با توضیحاتی که داده شد، بنظر میرسه کودک درگیر بیماری سختی باشه و خانواده مدتها درگیر درمان باشن. ولی اینها ظاهر مساله هستند، اگر اسم بیماری رو بشنوید واقعا خنده داره😅 اگر توی اینترنت راجع آنفولانزا جستجویی داشته باشید، اولین موارد، همین عوارضی بود که براتون عینا نوشتم. 👈 نتیجه میخوام اول بگم که از خواندن عوارض هر بیماری نباید ترسید و قضاوت کرد، بلکه حتما باید با پزشک متخصص مشورت کنید. دوم و از اولی مهمتر این که، اینترنت غالبا منبع خوبی برای مطالعه راجع بیماریهای مختلف برای منی که تخصص لازم رو ندارم، به هیچ وجه نیست. راجع یک آنفولانزا عوارضی میبینید که در جای خودش وحشتناکه، حالا فکر کنین بخواین مثلا راجع سوفل قلبی یا حفره های قلبی شایع نوزادان 💖 از طریق اینترنت کسب اطلاعات کنین، فکر‌ کنم کلا منصرف از مسیر میشین😱 🧒راجع کودک دوم؛ اسمش خیلی بیماری خطرناکی هست، در فضای غالب جامعه وحشت خاصی نسبت به هپاتیت سی و نحوه انتقالش وجود داره. ولی در صورتی که با یک پزشک متخصص عفونی اطفال مشورت کنید متوجه میشین براحتی با سه ماه مصرف دارو درمان میشه. حتی دارو هم ساخت ایران و براحتی قابل دسترس هست. از طریق 👈 این سایت 👉 میتونین اطلاعات بیشتری راجع درمان هپاتیت سی کسب کنین. بهم نگین که مگه« نگفتین تو اینترنت دنبال درمان بیماریها نگردیم!» که میگم درست میگین😅 ولی من راجعش از قبل با پزشک متخصص مشورت کردم😇 👈 نتیجه اینکه برای کسب آگاهی بیشتر راجع بیماریهای مختلف، نباید از اسم بیماری ترسید یا صرفا با شنیدن اسم بیماری اعلام انصراف کرد، حتما باید با پزشک، حتی بنظرم نه هر پزشکی، با پزشک متخصص در همون حوزه مشورت کرد. واقعا با اسم نمیشه به تصمیم رسید، بعضی اسم ها در جامعه نگاه نامطلوبی بهش هست و بعضی از اسم بیماریها هم کاملا در جامعه شناخته شده نیست. مثلا hiv در جامعه یکی از ترسناکترین بیماریهاست که معروف به ایدز هست، در صورتی که hiv اصلا ایدز نیست‌ و درمان مشخصی داره. یا مثلا هیدروسفال یا کلاب فود یا نکروز روده اسامی عارضه هایی هستند که در جامعه شناخته شده نیستن و ظاهرش هم شاید ترسناک باشه ولی کسی که اهل تحقیق و کسب آگاهی از منبع درست باشه، متوجه میشه که هر کدوم سیر درمان مشخصی دارند. 👧راجع کودک سوم بابت تاخیر تکاملی کودکان، حرف زیاد دارم که باید به تفصیل براتون بگم و حتی قصد دارم برای این مدل کودکان یک مثال خیلی خوبی بگم و بنا دارم تو مطلب بعدی راجعش بیشتر توضیح بدم. اگر شما هم متقاضی کودکی با پیگیری درمان هستین، مطلب بعدی رو حتما دنبال کنین. . . . . . کانال در ایتا https://eitaa.com/abedshahi
قسمت دوم ۱۵) چطور میتونم راجع سرپرستی کودک نیازمند درمان آگاهی بیشتری کسب کنم؟ در قسمت اول توضیحاتی راجع کسب آگاهی بیشتر راجع سرپرستی کودک نیازمند درمان خدمتتون گفتم. توضیحات با مطرح کردن شرایط سه کودک با پیگیری های درمانی مختلف بود. ادامه مطلب رو باهم بررسی میکنیم. 👀 راجع کودک سوم گفتیم که👇👇👇 کودک سوم؛ تاخیر در تکامل و رشد دارد، به نسبت کودکان همسن و سال خودش عقب تر است. یعنی دیرتر گردن گرفت. دیرتر تونست بدون کمک بشینه و با این که الان باید بتونه راه بره، بزور با کمکی میتونه بلند بشه. کودک تحت نظر متخصص مغز و اعصاب اطفال هست و برای کودک حداقل شش ماه کاردرمانی منظم تجویز شده و اظهار نظر قطعی پزشک در پایان دوره کاردرمانی و با توجه به سیر جبران تاخیر تکامل خواهد بود و حتی ممکنه دوره کاردرمانی مجدد تکرار بشه آیا به نظرتون کسی حاضر به سرپرستی این کودک نیازمند درمان 🤕 هست؟ 👀 و حالا میخوام بررسی دقیق تر این کودک رو داشته باشیم👇👇👇 🧑 راجع کودک سوم بابت تاخیر تکاملی کودکان، حرف زیاد است، وقتی بعنوان مثال برای کودکی حدودا دو ساله، میگن هنوز گفتار واضحی نداره و نیاز به گفتار درمانی هست، یعنی این کودک از سیر رشد و تکامل، نسبت هم سن و سالانش، تاخیر دارد یا عقب تر است. یا مثلا کودکی که دیرتر بدون کمک میتونه بشینه یا مثلا کودکی که دیرتر راه میفته بابت تمام این موارد کودک باید تحت نظر پزشک متخصص مغز و اعصاب اطفال باشه، عموما براش کاردرمانی تجویز میشه و در بعضی موارد داروهایی نظیر پیراستام، مموری پاور، نوتروپیل و حتی لوبل و فنوباربیتال ( اسم این داروها رو نیاوردم که بگم خیلی بلدم😁، میخوام به گوش تون آشنا باشه که وقتی میگن فلان کودک پیراستام میخوره فکر نکنین چه خبره😅، باز گوش ندین و اسم دارو رو برین تو اینترنت سرچ کنین و بعدشم زنگ بزنین به 🚑 ) - شاید بگین اصلا چرا کودک تاخیر تکاملی میشه، خوب حتما یک مشکل‌ جدی داره؟🧐 - خوب باید بگم کودکی که فقط تاخیر تکاملی هست و درگیر چند تا مشکل باهم (که یکیش تاخیر تکاملیه) نیست، به دلایل مختلف دچار این تاخیر میشه، یکیش میتونه ضعف تغذیه یا شرایط خاص مادر در دوران بارداری باشه، یکیش میتونه وضعیت مراقبت شیرخوارگاهی باشه که یک مادر تمام وقت با کودک سر و کله نمیزنه، یکیش میتونه عدم تامین نیاز عاطفی کودک باشه که روی جسم کوچیکش تاثیر میزاره، یکیش میتونه تعدد مراقبین در محیط شیرخوارگاه باشه که هر کدوم یک مدلی بچه داری میکنن و... جالبه بدونین با تجربه واگذاری بالای هزار کودک در طی این سالها، کودکان دارای تاخیر در تکامل، با حضور در محیط خانواده، فرایند جبران تاخیرشون به شکل معجزه آسایی پیشرفت میکنه. طوریکه افرادی که از سمت این طور خانواده ها بما مراجعه میکنن و میگن متقاضی سرپرستی کودک نیازمند درمان هستن، وقتی بهشون میگیم کودک با پیگیری درمانی خاصی مدنظرتون هست؟ میگن اگه تاخیر تکاملی باشه که عالیه👏👏 خوب میخوام یک مثال از یک نمونه کودک نیازمند درمانی بزنم که تاخیر در تکامل داشت. این گل پسر تاخیر شدید داشت، حدودا دو ساله بود که به ما معرفی شد، کلا درازکش بود، به سختی میتونست بشینه و راه رفتن هم که اصلا. گفتار بشدت ضعیف و براحتی ارتباط چشمی هم نمی گرفت و شلی عضلاتش هم مشهود بود😔 قبلا چند مطلب راجعش توی کانال گذاشتم که میتونید بخونید: 🙋 مو قهوه ای فرفری - قسمت اول 🙆 مو قهوه ای فرفری - قسمت دوم 💇 مو قهوه ای فرفری - قسمت سوم 💁 مو قهوه ای فرفری - قسمت چهارم در حال حاضر حدودا هشت ماه از واگذاری این گل پسر به خانواده میگذره و میتونید حال الآنش رو توی مطلب بعدی بخونید🧏 اگر شما هم متقاضی کودکی با پیگیری درمان هستین، بازم همراه باشین و مطلب بعدی رو دنبال کنین. . . . . . . . کانال در ایتا https://eitaa.com/abedshahi
مو قهوه‌ای فرفری قسمت پنجم کفشهای علی اصغر را پایش میکنم. محمدرضا هم کفشهایش را پوشیده. سرم را برمیگردانم تا با خواهرم خداحافظی کنم، حواسم یک لحظه پرت می‌شود و علی اصغر دستم را رها میکنم. هر دو به طرف در میدوند، من هم دنبالشان. از در که بیرون میروم، دست رضا را میگیرم تا از پیاده رو وارد خیابان شود. به خاطر وارد شدن ماشینها به پارکینگ شیب تندی بین خیابان و پیاده رو ساخته اند‌. در عرض همین چند ثانیه که دوباره دست علی اصغر را رها میکنم به سرعت به سمت چپ می دود. 😅 تاکسی را به محمدرضا نشان میدهم و به سمت علی اصغر میدوم و صدایش میکنم: «صبر کن مامان جان کجا میری» خانمی که از روبرو می آید با لبخند علی اصغر را می‌گیرد تا به او برسم. بغلش میکنم. خنده ام گرفته. توی دلم میگویم: «میگ میگ دوست داشتنی» علی اصغر کودکی است که با تأخیر تکاملی شدید معرفی شد. پاهایش آنقدر لاغر و ضعیف بود که اصلا تصورش را نمی‌کردم بتواند روی پاهایش بایستد. به لطف خدا حالا بعد از گذشت چند ماه به راحتی راه میرود، میدود و از پله ها بالا و پایین می رود. موهای فرفری اش پرپشت شده، وزن گرفته و کمی لپ درآورده 😍 کودکی که به هیچکس نگاه هم نمی‌کرد حالا با همه ارتباط میگیرد، دلبری میکند، بازی میکند و... گاهی بغلش میکنم و برای لحظاتی همدیگر را نگاه میکنم. هر وقت به چشمهایش خیره میشوم دلم می‌لرزد. چیزی شبیه احساسات عاشقانه نوجوانی وجودم را فرا می‌گیرد و سرشار از هیجان میشوم. او یکسری از قواعد علمی و روانشناسی را تغییر داد و خط بطلانی بر اوتیسم، سی پی، بیماری متابولیکی و بسیاری از حدس و گمانها درباره خودش کشید و به همه ما فهماند رشد جسمی و ذهنی مناسب کودک تنها در گرو زندگی سالم در کنار خانواده است. تغذیه اصلی کودک مهر مادری و آغوش پدر است نه نوع غذایی که میخورد. حالا یکی از بازیهای روزانه ما این است که من با صدای بلند فریاد میزنم علی اصغر دوستت دارم، علی اصغر عاشقتم و .... و بعد از هر جیغ من علی اصغر با صدای بلند میخندد و منتظر قربان صدقه رفتن بعدی میماند. بدون اغراق بهترین موسیقی عالم صدای خنده کودکی است که پناهگاهش هستیم. خدایا به خاطر وجود علی اصغر و محمدرضا ممنونم. نویسنده مطلب: مامان_موفرفری . . . . . . . کانال در ایتا https://eitaa.com/abedshahi
تمایل دارین به کودکی معصوم کمک کنید؟ کودکی که پس یک بحران در وضعیتی پرآسیب، چاره ای جز جداسازی از اون فضا یا خانواده اش نبوده. همین جداسازی قطعا یک آسیب دیگه ای بهش اضافه می کنه ولی از ناچاریست، کودک در معرض خطر جدی تری بوده. کودک پس از جداسازی اعزام میشه به مرکز قرنطینه. مرکز قرنطینه جایی هست که همه کودکان در معرض خطر جدی، پس از جداسازی به اونجا منتقل میشن. تو مرکز قرنطینه کودک در کنار کودکان مختلفی قرار میگیره، کودکانی که چون تازه جدا شدن بیقرارند و از بس گریه کردند😭 با فریادهای ضعیفی، همون مامان یا بابایی که ازش آسیب دیدن رو صدا میزنن💔 کودکانی که بعضی پژمرده و بی رمق شدن😔 و حتی کودکانی که پرخاشگر و سخت کنترل شدن🥺 به هر حال کودک باید در مرکز قرنطینه باشه، تا مقداری از زخم های روانی وجودش ترمیم بشن❤️‍🩹، یکسری آزمایشات و چکاپ های مهم پزشکی براشون انجام بشه، اگر نیاز به بررسی پزشکی قانونی دارن، انجام و پرونده اولیه مددکاری تشکیل بشه. این کودک پس از اتمام دوره قرنطینه، باید مجدد این فضا رو ترک کنه و تحویل یکی از مراکز شبه خانواده بشه. در مراکز شبه خانواده، زندگی گروهی جدیدی رو شروع میکنه، در اوج بازیها و فوق برنامه ها حال بهتری را تجربه میکنه، اما همینکه تموم میشن، بیشتر در خودش فرو میره، نه مادری که فقط برای خودش باشه و دوستش داشته باشه و نه پدری که براش پشتیبانی استوار بشه. این کمبودها نه تنها اذیتش میکنه، که در روان سفیدش، خط خطی های سیاهی رو عمیق حک میکنه و به مرور بیشتر و بیشتر میشه. کودک چند ماهی را با همین حس و حال مبهم و نوسانی زندگی میکنه تا خانواده ای به ملاقاتش میان و میفهمه که میخوان انتخابش کنن. بین همه کودکان مرکز میپیچه که برای نسترن خانواده آمده ... کودک باید دوباره تغییر فضا بده، از قواعد زندگی گروهی خارج بشه و تو قالب تربیتی و استانداردهای یک خانواده قرار بگیره. تا اینجای داستان، با وجود فراز و نشیب هایی که داشت، پایان خوبی داشت ولی گاهی این همه پایان داستان نیست. فرض کنید به دلایل مختلف، پس از چند ماه این خانواده تغییر تصمیم بدن و فرزندخواندگی رو فسخ کنن و این کودک ناچارا به یکی از مراکز نگهداری برگرده😢 اگر شانس بیاره و ظرفیت مرکز قدیمیش تکمیل نشده باشد، همونجا میره و گرنه، مرکزی جدید و باز محیطی جدید باضافه سرخوردگی عاطفی خیلی بیشتر. 👀 کمی خود را جای کودک بگذاریم، چنین کودکی چه حس و حالی خواهد داشت؟ چنین کودکی با چنین ضربه های روانی سنگین، در آینده نزدیک در جامعه چه فردی خواهد شد؟ 🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺 از یک نمونه ازین کودکان ویدیویی قبلا توی کانال گذاشتم که با وجود اینکه مطمئنم احوالتون تلخ میشه ولی به خاطر اهمیت بالای موضوع پیشنهاد میکنم حتما دوباره ببینید.👈👈 صحبتهای یک کودک پس از فسخ 🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻 خوب حالا اگر کاری ازتون بربیاد که جلوی برگشت مجدد این کودکان به مراکز نگهداری گرفته بشه، حاضرید کمک کنید؟ واقعا این کمک میدونید چقدر میتونه ارزش داشته باشه؟ ارزشی به قیمت حفظ زندگی دوباره یک کودک آسیب دیده. - خوب چیکار‌ کنیم؟ نیاز به کمک مالی هست؟؟ - نه اصلا، درخواستهای کمک بهرویشی هیچ کدومشون مالی نیستند و نخواهد بود. - پس چیکار کنیم؟ - کاری که ارزشمندیش اونقدری هست که حتی با کمک مالی هم جبران نمیشه - چه کنیم؟ - ما در تلاشیم عواملی که باعث این شکست یا فسخ میشه رو شناسایی کنیم. شناخت این عوامل خیلی ارزشمندند و میتونه جلوی یک خراب شدن زندگی دوباره یک فرزندخوانده رو بگیره. برای این مهم، طرح پژوهشی آماده و پرسشنامه ای هم تنظیم شده که همه خانواده های فرزندپذیر که کودکی بین ۳ تا ۱۲ سال به فرزندخواندگی گرفتن، میتونن تکمیل کنن. اگر هم خودتون فرزندپذیر نیستین، با انتشار این مطلب سعی کنید به دست یک خانواده فرزندپذیر برسه. قطعا تو نتایج ارزشمندش شریک خواهید بود. از آدرس زیر میتونید وقت اندک و گرانبهاتون رو خرج آرامش کودکی به درازای یک عمر، کنید👇 https://survey.porsline.ir/s/9DBYPvnO لازم به توضیح میدونم بگم که این پژوهش مربوط به رساله دکترای سرکار خانم محمدزاده با هدف بررسی عوامل شکست فرزندخواندگی و کمک به پیشگیری از اون هست. نشستی که با خانم دکتر محمدزاده داشتم، ایشون رو فردی مسلط، توانمند، نکته سنج و بسیار دغدغه مند در این حوزه دیدم که با نهایت افتخار در کنار سایر اساتیدی که همراهان ارزشمندی برای بهرویش هستند، با حضور ارزشمندشون، به رویش بهتر برای همه کودکان نیازمند، همراهی موثر خواهند داشت. . . . رویشی ماندگار برای همه کودکان نیازمند . . . . . . کانال در ایتا https://eitaa.com/abedshahi
معجزه معجون «شور و شیرین»🧁 تا بحال پرونده های پزشکی زیادی از کودکان نیازمند درمان را مطالعه کرده ام. پرونده هایی که باید خوب بررسی شوند و متوجه نوع بیماری، سیر درمان و اقدامات پزشکی مختلف آن شد. این مطالعه نیازمند یک اشراف کلی برای توضیح دادن جزئیات درمانی به خانواده های متقاضی است. مطالعه پرونده به تنهایی کافی نیست و باید حتما کودک را از نزدیک دید. ارزیابی شرایط بالینی کودک با پیش زمینه ذهنی مطالعات پرونده باضافه تجربه این سالها، جمع بندی مشخص میکند که برای این کودک چه خانواده ای و در چه سطح ظرفیت و توانمندی لازم است. این کودکان هم لزوما منحصر به شهر یا استان خاصی نیستند و میتوانند در هر شیرخوارگاهی در کشور باشند. اینکه برای کودک نیازمند درمان در یک شیرخوارگاه چقدر سرعت عمل برای واگذاری داشته باشیم، مشخصا به دغدغه و جسارت آن استان در تفسیر درست به نفع مصلحت کودک ارتباط دارد. اینکه برای ، امروز معرفی خانواده داشته باشیم، یا چند ماه صبر کنیم تا درمان کودک کامل تر شود یا یکسالی صبر کنیم تا کاملا درمان شود و بعد به خانواده ای معرفی شود از همان گونه مسائل است. برای اقدامی موثر در جهت مصلحت کودک فقط نباید حرف زد و شعار وامصلحتا سر داد. اقدام برای مصلحت کودک علاوه بر حرف و شعار، نیاز به هنرِ اقدام و قدرتِ ابتکارِ عمل دارد. باید از دستورالعمل و شیوه نامه ها، قاعده اجرایی به نفع کودک استخراج کرد، نه اینکه از کودک خرج کرد تا دستور العمل و شیوه نامه ها خدشه دار نشوند. حقیقتا تا دنیا را از چشم کودک نبینیم، حرف از عمل پیشی خواهد گرفت. بگذریم که ممکن است بحث سر از «سرزمینِ معروف به کوشش و کار» درآورد😅 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 چند ماه پیش در یکی از شیرخوارگاه ها، با پرونده ای مواجه شدم که خیلی برایم تاثر برانگیز بود. کودکی که در بدو تولد با سرطان مادرزادی در یک کلیه بدنیا آمده بود، طی عمل اورژانسی یکی از کلیه ها برداشته و پس از مدتی شیمی درمانی، سلامتی کامل را بدست آورده بود. قریب به یکسال از تکمیل شدن سیر درمان کودک گذشته بود و صرفا با نظر پزشک باید تحت نظر می بود. از همان کودکانی بود که الان واقعا سالم است ولی برچسب سابقه بیماری، باعث شده بود هیچ متقاضی نداشته باشد. با صحبت با مسئولین استانی، پذیرفتند که این کودک در حوزه کودکان نیازمند درمان قرار بگیرد. همانطور که گفتم در طول یکسال کودک هیچ متقاضی برای سرپرستی نداشت و علاوه بر تحمل درد و رنج بیماری در روزهای اولیه عمرش، درد بی مادری و بی پدری هم برایش افزون شده بود. دلم حال عجیبی داشت، میخواستم حتما ببینمش، هماهنگی های لازم انجام شد و رفتم داخل بخش. چشمانش درشت و عمیق و پرحرف و در عین حال پر از موج خستگی بود. با اینکه ماه ها از روند درمانش می گذشت برایم تحملش سخت بود که با بدن ضعیف و کوچکش، درد سرطان و شیمی درمانی و عوارضش را شکست داده و در حال حاضر در کمال صحت و سلامت جسم است ولی چگونه محروم بودن از آغوش مادر و پدر، چطور روان او را خسته و نالان و پژمرده کرده است😥 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 پس از دو ماه پیگیری منسجم توسط شعبه تهران و مشهد بهرویش، امروز در شور و شعفی خاص و در حالی که اشک های شور و بی اختیار به همراه قندِ لبخندِ ذوقِ تمام همکاران بهرویش، معجونی از شور و شیرینی وصف ناپذیری را به اعجاز گذاشته بود، به دستان خدام بارگاه ملکوتی پناه بی پناهان، امام رئوف، علی بن موسی الرضا(ع) این کودک به خانواده سپرده شد. مادر تا کودک را در آغوشش گرفت، کودک صورت به صورت مادرش چسبیده بود. کودک لبخند آرامش داشت و مادر با اشکِ شوق میگفت، چقدر انتظارت در این دو ماه سخت بود... پی نوشت: دوماه پیگیری اداری و مددکاری و قضایی کودک در تهران و واگذاری کودک با کمتر از یکروز کار اداری در مشهد، تحفه کوچک خدمات مجتمع پر خیر و برکت شوق زندگی است که با کنار هم قرار گرفتن همکاران بهزیستی، قضایی و بخش مردم نهاد، تلاش بر افزایش سرعت ارائه خدمات مطلوب به جامعه هدف را به دنبال دارد. . . . . . . . کانال در ایتا https://eitaa.com/abedshahi
59.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
واقعا از قدیم درست گفته اند که هر گلی یک بویی دارد. هر کدام ازین بچه ها هم یک برکت و روزی خاصی در وجودشان هست و هر کدام منشا تغییرات منحصر بفردی هستند، کمَعادِنِ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ توماج یکی از بچه های نیازمند درمانی بود که با نشانه ی خاصی پا بدنیا گذاشت، نشانه ای که مسیر سرنوشتش را تغییر داد. شاید همین نشانه باعث شد رهایش کنند و همین نشانه باعث شد که خانواده خاصی برایش پدر و مادر شوند طوریکه که انگار هیچ وقت بی خانواده نبوده است. شاید این نشانه در چشم اول باعث ناراحتی میشد ولی خالقش می‌دانست چه نشانی بر صورت توماج نقش زند تا این خانواده پدر و مادرش شوند. شاید اگر توماج عزیز، شکاف لب نداشت، هیچ وقت فرزندخوانده این خانواده نمیشد و خدا نشان داد که چگونه اوست که تقسیم میکند و روزی می کند. 💝💝💝💝💝💝💝 پس از دو ماه پیگیری مستمر همکاران بهرویش در تهران و اصفهان و مشهد، خداوند منت گذاشت و ما را در مسیر تغییر سرنوشت توماجش قرار داد که درس ها و عبرت های زیادی برای ما باشد. پس از فراز و نشیبهای این دو ماه، توماج امروز زائر مشهد شده بود و بدست خادم الرضا(ع) تحویل خانواده اش شد. . . . . . . . کانال در ایتا https://eitaa.com/abedshahi
سوالات کوتاه ولی پرتکرار ۱۶) یک سری سوالات خیلی کوتاه و زیادی پرسیده میشه که همه یک جواب مشترک دارن، نمونه هاش رو براتون میگم: 😅 فکر کنم هر چقدر عجله بیشتری برای پرسیدن سوال داشتن، سوالات کوتاه و کوتاه تر میشه👇👇👇 ▫️میشه توضیحات بیشتری در مورد بچه ها با شرایط خاص بدین؟ ▫️من هم متقاضیم، میشه بیشتر توضیح بدین؟ ▫️میشه کودک مهمان پیش خودمون بمونه؟ ▫️شرایطش چه جوریه میشه توضیح بدین؟ ▫️برای سرپرستی کودک باید چیکار کنیم ابتدا؟ ▫️من متقاضی فرزند هستم، میشه کمکم کنید ؟؟ ▫️شرایط گرفتن کودک چیه؟ ▫️میشه منو راهنمایی کنید؟ ▫️شرایط رو میفرمایین؟ ▫️نوزاد هم دارین؟ ▫️شرایط چیه؟ ▫️توضیح لطفا؟ ▫️؟؟؟؟ ▫️؟؟؟ ▫️؟ 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 پاسخ: باور کنید راجع همه این سوالات مطالب زیادی توی کانال گذاشتم. مطالب رو حتما مطالعه کنید. خانواده ای که برای درخواستش وقت میزاره و مطالعه میکنه قطعا مدل سوالاتش فرق میکنه. اینکه خیلی سریع توقع داشته باشید، با یک سوال کوچیک، تمام پاسخ خود رو بگیرین قطعا امکانش نیست و بنظر میاد اصل موضوع برای خودتون هم مهم نبوده.🧐 تاکید میکنم وقت با حوصله بزارید و مطالعه کنید و اگر باز هم سوالی داشتید بعدش حتما پیام بدین. این نکته رو هم مدنظر داشته باشید در فضای شبکه های اجتماعی بناست شما رو کمک کنیم به سمت تصمیم صحیح در این حوزه، بنا نیست در تمام سوالات، پاسخ کاملی دریافت کنید، چون از یک سطح سوالات به بعد حتما نیاز به جلسات مشاوره حضوری یا تلفنی هست و بناست تو همه ی این مسیر کنار هم باشیم تا یک کودک زودتر صاحب خانواده بشه. دقت کنید، چون کار ثواب است، خیر است، ارزشمند است، اگر دقت نظر و حوصله به خرج ندیم و یک کودک آسیب بیشتری متوجهش بشه، کار میشه ناصواب، و نه تنها بی ارزش که حتی پرضرر برای کودک و خانواده. تاکید میکنم معرفی کودک از موسسه بهرویش دو حالت داره، یا کودکی که صرفا مهمان هست و موقت در محیط خانواده جایگزین خواهد بود یا فرزندخوانده نیازمند به درمان هست. کودک نوزادِ سالمِ دائمی، معرفی نداریم. با جستجوی عناوین و در کانال میتونید مطالب مرتبط رو سریعتر پیدا کنید. همچنین عنوان هم پاسخگوی خیلی از ابهامات است. از طریق مطالب سنجاق شده در کانال هم میتونید زودتر به مطلب مدنظر برسید. . . . . . . . . کانال در ایتا https://eitaa.com/abedshahi
بویِ هق هقِ اشک - چی میشه که بچه شون رو رها میکنن؟ - اگر پدر و مادر درستی بودن بچه شون سر از اینجا درنمی آورد؛ - چطور دلشون میاد، بچه به این خوشگلی رو رها کنن؟ - اگر مسئولیتی داشتم میدونستم با این پدر و مادرای بیرحم چکار کنم - اینا اکثرا یا معتادن، یا عذر میخوام، خلافکارن؛ - واقعا بچه رو میخواین از من بگیرین، بدین به خانواده معتادش! - واقعا قربون حکمت خدا برم، به کیا بچه میده! امثال این جمله ها، رو در طول این سالها زیاد شنیدم. هر چند عمده این جملات از اوج علاقه به کودک است اما قطعا نگاهی غیرجامع و پر از اشتباه است اینکه آن پدر و مادر در آن شرایط، چه حالی داشتند که از کودک و دلبندشان میگذرند، اصلا قابل قضاوت نیست شاید در اوج ناامیدی خودش، امید دارد که کودکش در خانواده دیگری خوشبخت می شود شاید از سر اوج فقر و نداری است شاید پدری ناچار است و می ترسد نتواند هزینه درمان کودک بیمارش را تامین کند شاید مادری تنها و رها شده است که خود را سیاه بخت میبیند، و مادر بودنش را در این میبیند که کودکش زندگی دیگری داشته باشد شاید و صدها شاید دیگر که قابل گفتن نیست واقعا نمی شود و نباید قضاوت کرد. حتی نمیدانم اگر من نوعی در آن شرایط قرار بگیرم، عکس العملم چه خواهد بود!! در لابلای یکی از پرونده های مددکاری کودکان، برگه ای توجهم را جلب کرد، در گزارشش خواندم این برگه همراهش بوده. بارها و بارها خواندمش و هر بار بوی هق هقِ اشک مادری که از پاره وجودش دل میکند، حالم را دگرگون کرد هیچ وقت قضاوتشان نکنیم و امانتداران خوبی برای جگرگوشه هایشان باشیم . . https://eitaa.com/abedshahi
تبدیل تهدید به فرصتِ تلفنی😅 سالها ندیده بودمش. یکی از رفقای خیلی قدیمی بود. مدتی بود تماس میگرفت، هر زمان زنگ زده بود موقعیت پاسخ نداشتم و بعدش هم بخاطر مشغلات و حجم تماس و پیامهای زیاد و البته قسمتی هم بخاطر آلزایمز ناشی از سختی کار با بهزیستی جات، فراموش کردم خودم باهاش تماس بگیرم. توی کلینیک تخصصی چشم نشسته بودم، کلینیک جامعی در حوزه چشم بود، طی صحبتی که قبلا داشتیم اونروز اومده بودم یک صحبت نهایی برای معرفی و ویزیت کودکان نیازمند درمان داشته باشیم، طوریکه خانواده ها دغدغه مالی نداشته باشن. منتظر نشسته بودم تا جلسه آقای دکتر تموم بشه و برم خدمتشون. همون دوست قدیمی زنگ زد و شانس آورد موقعیت خوبی بود😅 جوابش رو دادم. پس از یک حال و احوال مختصر، بی مقدمه رگباری شروع کرد که این چه طرحیه راه انداختین؟😳 بچه ها رو میدین به خانواده ها و بعد ازشون میگیرین؟ میدونین چه ضربه ای به اون کودک و حتی مهم تر از اون کودک، خانواده چقدر آسیب میبینن و... بهش گفتم روی حرفایی که زدی فک میکنم، چشم، حالا ببینم کجا مشغول هستی؟ گفت: تو سازمان فرهنگی شهرداری ام بهش گفتم، حیف اون بودجه هایی که شما دارین حیف میکنین. واقعا با چهارتا بنر و پرده زدن سطح شهر فک کردین دارین روی فرهنگ مردم شهر تاثیر میزارین؟ از توی اون همه جلساتتون واقعا چی درمیاد؟ آسیبی که شما و امثال شما با این سوء برنامه ریزی به تک تک خانواده های شهر وارد میکنین کمتر از خیانت نیست. مردم قدرت خریدشون کم شده، مشکلات مالی دارن، بعدش خروجی برنامه ریزی های شما میشه جشنواره کوه پیمایی خانوادگی!!!!!! از پشت تلفن، هاج و واج مونده بود. اومد شروع کنه به دفاع و توضیحات ولی احساس کردم اونقدر قدرت تخریب و انتقاد بالا بوده که لکنت کلام گرفته بود🥵 گفتم بهش حتما میخوای بگی این نگاه سطحی به مسائل شهری از من بعید هست؟ منکر مشکلات نیستی ولی قطعا هر برنامه ای ماحصل روزها کار کارشناسی و جلسات مستمر هست؟ با همون حالت هاج و واجی گفت: دقیقا بهش گفتم منم دقیقا همین حرف رو با تو دارم، برداشت سطحی و سلیقه ای از هر طرح و عملکردی، نتیجه مطلوبی نخواهد داشت. اگر واقعا دغدغه بچه های بی سرپرست و خانواده های متقاضی رو داری، حاضرم ساعتها وقت بگذارم و تمام جوانب کار رو برات تشریح کنم تا دلیل همه این ابهامات رو متوجه بشی. قطعا روی این طرح کلی فکر شده، جوانبش با متخصصین امر سنجیده شده و تجربه موفق، کودکان بسیار زیادی در این مدل واگذاری، بسیار حائز اهمیته. بعد از سکوت خاصی گفت درست میگی و خداحافظ 🐣🐣🐣🐣🐣🐣🐣🐣🐣🐣🐣 . . . . . . . . . . کانال در ایتا https://eitaa.com/abedshahi
52.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یک توپ دارم قلقلیه سرخ و سفید و آبیه میزنم زمین هوا میره بالا پیش خدا میره من این توپا رو داشتم یک کلیه نداشتم من این توپا رو داشتم عشق مامان نداشتم من این توپا رو داشتم دست پدر نداشتم من این توپا رو داشتم خونواده نداشتم خدا بهم عیدی داد یک مامان و بابا داد توپ و دادم به بابام چیز دیگه نداشتم مامان، بابام خوشالن منم تو آغوششون دوسشون دارم یک عالمه هر چی بگم بازم کمه . . . . . . . . . . کانال در ایتا https://eitaa.com/abedshahi
بازتاب دوست نداشتن کودک جلوی مادر را گرفتم، با کلی بیقراری و زاری قدم هایی سست بر میداشت. از واحد مددکاری تا اتاق نشاط چندان فاصله ای نیست، همین فاصله را مادر لرزان و پر بغض و دلتنگ به سمتم می آمد. من را نمیشناخت ولی من به خوبی میشناختمش. یکسال پیش در پی اختلافاتی خانوادگی و به زندان افتادن شوهرش، کودک یکساله اش روانه بهزیستی شده بود. کودک در همان روزهای اولیه پذیرش در شیرخوارگاه، بصورت مهمان تحویل خانواده ای شد و مادر در این یکسال شرایط پذیرش کودکش را نداشت. خیلی آمد و رفت و بارها پرونده اش رو می آمد و پیگیری میشد. مادری بود آرام و بیقرار، هر بار که می آمد، چشمانش از گریه زیاد، کاسه خون بود، بجای سر و صداهای نمایشی بعضی از مراجعین، کاملا همراهی میکرد و پیگیر ترخیص کودکش بود. حالا وقتش رسیده بود و مادر باید کودکش را تحویل میگرفت. از مادر چند روزی زمان خواستیم تا خانواده ای که کودک در آنجا مهمان بود را آماده جداسازی کودک کنیم. خانواده پس از چند جلسه گفتگو و برنامه ریزی برای نحوه جداسازی کودک، در روز موعود با کودک وارد فضای اتاق نشاط شدند. کودک سرگرم بازی با همکار بهرویش بود که خانواده با اشک دلتنگی و شوق، آرام آرام مجموعه را ترک کردند. زمان ملاقات مادر و کودک رسیده بود. قطعا مادری که یکسال چشم انتظار کودکش باشد، ممکن است نتواند خودش را کنترل کند، ممکن است گریه و بیقراریش کودک را بیشتر بترساند و کودک نتواند ارتباط موثری با مادر بگیرد. اینجا بود که جلوی مادر را گرفتم. یکهو شوکه شد، و چشم در چشمم خیره شد. فقط یک جمله گفتم، که اگر الیاس شما را با حال اندوه و زاری ببیند، اذیت میشود. آرام آرام کنارش بازی کنید تا غریبی نکند و کم کم به آغوشش بکشید. مادر داخل اتاق رفت، اشکهای بی اختیار و یواشکی اش را با گوشه چادر پاک میکرد. کودکان زیادی داخل اتاق نشاط در حال بازی بودند. به خوبی فرزندش را پیدا کرد، در گوشه ای نشست و همانطور نشسته، آرام آرام نزدیک کودک رفت. مادر و کودک کنار هم نشسته بودند. الیاس داشت با لگوها ماشین می ساخت. من در یک قدمی شان ایستاده بودم و از بالا نظاره گر رفتار کودک بودم. منتظر اولین عکس العمل الیاس در مواجهه با مادرش پس از یکسال بودم. الیاس چند تکه لگو که سر هم میکرد، برای همکار بهرویش که کنارش بود توضیح میداد، در حین لگوبازی یکهو چشمش به مادرش افتاد که کنارش نشسته بود، مادر آنقدر حبس گریه داشت که بی صدا حرف میزد. الیاس چند ثانیه خیره و چشم در چشم مادر شد و همان چند ثانیه لگوبازیش را هم رها کرد. چند ثانیه خیلی زود تمام شد و دوباره بازی کردنش را ادامه داد، حالا ادامه بازی را بجای همکار بهرویش، برای مادرش توضیح میداد. مادر ذوق و بغض و دلتنگی اش با صدای دلنشین دلبندش التیام می بخشید و کودک هم طوری رفتاری میکرد که غرور مادر نشکند. خیلی زیبا به چشم دلم حس کردم، که این کودک چطور حس مادرش را دریافت کرد و عکس العملی مشابه مادرش به خرج داد! پس از سالها کار با اینطور کودکان، کاملا درک کردم که کودکان براحتی حس اطرافیانشان را درک می کنند و رفتاری متقابل نشان می دهند. تقریبا در تمام خانواده هایی که برای برگشت کودک مراجعه داشتند و یکی از دلایل شان این بود که کودک اصلا ما رو دوست نداره و اونقدر آسیب دیده است که عکس العمل عاطفی نسبت به ما نداره. در حقیقت مشکل کودک صرفا آسیب دیدگیش نیست که بازتاب رفتار خانواده است و در حقیقت اون خانواده هستند که بچه رو اونطور که باید دوست ندارند. و به جرات میگم اگر در طول این یکسال کمبودهای عاطفی الیاس در خانواده ای که مهمان بود، تامین نمیشد، قطعا الان با الیاسی با کلی حس های مبهم و حبس شده و تامین نشده مواجه بودیم که با مادرش هم نمیتوانست حس عاطفی مناسبی برقرار کند. الیاس سرگرم بازی با مادر بود، ماشینش را با لگوها تمام کرد و زد به بی حوصلگی و بهانه گیری، که بنظرم ظاهرش بود، دلش برای ناز خریدنهای مامانش تنگ شده بود😔 مامانش دستاش رو باز کرد که بیا بغلت کنم، الیاس خودش رو تو بغل مامان انداخت و سرش رو گذاشت روی شونه مامان. 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 برای برگشت مجدد این کودک، در طول این یکسال افراد زیادی در تلاش بودند، از مددکار و روانشناس و کارشناس، دولتی و قضایی و بهرویش همه در تلاش برای بهترین بازپیوند کودک به مادرش بودند. مطمئنم همه با خواندن این مطلب از برگشت کودک به مادری که بیقرار و دلتنگش هست، خوشحال اند. اما بنظرم قیمتی ترین و زیباترین نقش را در این مدت آن خانواده ای داشتند که فارغ از نگرانی های خودخواهانه دلبستگی خودشان، بیشتر نگران خلأ های عاطفی کودک بودند و الیاس را به مهمانی پذیرفتند و به بهترین شکل هم مراقب جسمش بودند، هم مراقب روانش. . . . . . . . . . . کانال در ایتا https://eitaa.com/abedshahi
سلام و عرض ادب خدمت تک تک اعضای محترم کانال؛ ازینکه در مسیر خدمت به کودکان نیازمند خانواده، همراه ما هستید، بینهایت سپاسگزارم. دو تا نظرسنجی برای محتوای کانال و برنامه ریزی مطالب آینده درست کردم که ممنون میشم شرکت کنید. 1️⃣ نظرسنجی اول راجع اولویت بندی مطالب از دیدگاه شماست. https://EitaaBot.ir/poll/yomq 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 2️⃣ و نظرسنجی دوم راجع نوع مطالبی است که بنا دارم ازین به بعد توی کانال بزارم. https://EitaaBot.ir/poll/1pxsz8 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 . . . . کانال در ایتا https://eitaa.com/abedshahi
آغوشی مدرن برای کودکان! حدودا پنج سال پیش خبری در خبرگزاری ها با عنوان «افتتاح مدرن‌ترین شیرخوارگاه خاورمیانه در ایران» منتشر شد. شیرخوارگاه شبیر که یکی از قدیمی ترین شیرخوارگاه های کشور بود در سال ۱۳۹۴ با همت ۳۵۰خیر و با هزینه ی بالغ بر ۱۹میلیارد تومان با حضور وزیر و مسئولین عالی رتبه کشوری و استانی در تهران افتتاح شد. لینک خبر👈👈👈 https://B2n.ir/d67060 〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️ این خبر رو که خوندم برام سوال شد که ۱۹میلیارد تومن در سال ۱۳۹۴ الان ینی چقدر؟ یک کم گشت و گذار کردم توی اینترنت تا ببینم کدوم سایت نرخ روز پول رو حساب میکنه. تو فکر اون ۳۵۰ خیر بزرگوار بودم که حقیقتا با چه خلوص نیتی مبالغی رو سرجمع کردن تا بزرگترین و مدرن ترین مرکز نگهداری با ظرفیت حداقل صد کودک رو بناگزاری کنند. خووب، بالاخره نرم افزاری که محاسبه رو انجام می داد، پیدا کردم، سال و عدد ۱۹میلیارد تومن رو وارد کردم و با عددی مواجه شدم که فکر کردم کد شارژ ایرانسل جایزه گرفتم😅، ولی به خودم که اومدم عدد واقعی بود. 235,578,531,073 بله، معادل بروز شده اش یعنی حدودا ۲۳۵ میلیارد تومن. با آمار حدودی که از هزینه جاری ماهیانه چنین شیرخوارگاهی میتونستم حدس بزنم هم عددی حدود دو میلیارد تومن بود. یعنی مدرن ترین مرکز نگهداری کودکان در خاورمیانه با ۲۳۵میلیارد تومان هزینه اولیه و ماهیانه دو میلیارد تومن هزینه جاری، ظرفیت نگهداری از صد و چند کودک را دارد!!! دیگه شروع کردم به فکر کردن، بقول معروف فکر هم فکر میاره😄 👀 با خودم فکر کردم، آیا اگر این کودکان در خانواده نگهداری می شدند باز هم اینقدر هزینه داشت؟! 👀 باز فکر کردم اصلا این هزینه ها فدای سر بچه ها، ولی واقعا این حجم از هزینه، بازدهی به اندازه آغوش امن خونواده داره؟! 👀 باز فکر کردم اگر یک سوم اون ۳۵۰تا خیِّر، هر کدوم یکی ازین بچه ها رو تو خونه خودشون نگهداری میکردن، اینقدر هزینه لازم نبود و این حجم از کمکهای مالی رو شاید جای بهتری میشد هزینه کرد. 👀 باز فکر کردم توقع اضافی از خیرین دارم، خوب هر کسی نمیتونه بچه ای رو تو خونه ی خودش مراقبت کنه، مثلا اگر کودک به یک خانواده ای که میتونه سپرده میشد و این خیرین حمایت می‌کردن، چی میشد؟ 👀 باز فکر کردم اگر قسمت خیلی کمی ازین هزینه، در بخش تربیت نیروی متخصص مددکاری و روانشناسی کودک هزینه می شد، به مراتب شاید اثرات خیلی ماندگارتری می داشت. 👀 باز فکر کردم اگر بخوام کل شیرخوارگاه های کشور خالی از کودک بشه با همین ماهی دو میلیارد تومن واقعا شدنی هست💪 👀👀 و باز فکر کردم کاش رویکرد خانواده محوری سازمان بهزیستی از همون سالها شروع میشد. (اینم مجبور شدم فکر کنم که برچسب مخالف سیاستهای کلی نظام در حوزه وظایف سازمان بهزیستی بهم نخوره😅) درگیر همین فکرها بودم که صحبت‌های مدیرِ بزرگترین، مجهزترین و مدرن ترین شیرخوارگاه خاورمیانه، سرکار خانم دکتر امان آبادی بیشتر من را به فکر واداشت، آنجایی که تاکید داشتند، سرعت بهبودی بیماری کودکان، در آغوش خانواده، شتاب خیلی بیشتری نسبت به شیرخوارگاه دارد. در صورت تمایل میتونید در مطلب بعدی، این گفتگو رو ببینید.👇👇👇 . . . . . . . . . . کانال در ایتا https://eitaa.com/abedshahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همانطور که در مطلب قبلی توضیح دادم، شیرخوارگاه شبیر در تهران، بزرگترین، مجهزترین و مدرن ترین شیرخوارگاه خاورمیانه محسوب می شود. مدیریت این شیرخوارگاه با سرکار خانم دکتر امان آبادی است که بنظرم یکی از افتخارات مدیریتی سازمان بهزیستی هستند. ایشان، پزشکی حاذق و دلسوز، مدیری توانمند و با تجربه، و دغدغه مندی همراه برای کودکان است. اشراف ایشان بر جزئی ترین مسائل کودکان شیرخوارگاه همیشه برایم حائز اهمیتی ویژه بوده که مدیریت شیرخوارگاه بزرگی مثل شبیر هیچ وقت باعث نشد از کوچکترین وضعیت کودکی غافل شوند. کافی است فقط اسم یکی از کودکان را نام ببری تا ایشان بی درنگ، ساعتی برایتان از وضعیت روند پرونده پزشکی، درمانی و حتی مددکاری و وضعیت بالینی کودک صحبت کند.👏👏👏 باعث افتخار حقیر است که در دوره های آموزشی خانواده میزبان، شاگرد خانم دکتر بوده ام. گفتگویی با ایشان در زمینه مسائل کودکان نیازمند درمان و اهمیت حضور کودک در خانواده داشتیم، که به اختصار در این کلیپ میبینیم. لطفا قبل از دیدن کلیپ حتما حتما مطلب قبلی رو مطالعه بفرمایید. . . . . . . . . . کانال در ایتا https://eitaa.com/abedshahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خانواده خاص باید آگاه بود؛ باید آمادگی داشت؛ باید با عشق همراه شد؛ باید همه جوانب را سنجید؛ باید تصمیم مبتنی بر عقلانیت گرفت؛ باید نهایت عشق و عقلانیت ممزوج شوند؛ باید ارزشمندی کار را درک کرد تا سختی وابستگی، قابل مدیریت باشد؛ باید فهمید کودکی که دچار آسیب روانی شده، یعنی چی؟ باید فهمید کودکی که حس طرد شدگی را در ابتدایی ترین روزهای زندگیش درک کرده، درگیر چه مشکلاتی می شود؟ باید متوجه شد کودکی که سرگردان وابستگی بین مربیان مختلف شده، چطور باید درمان شود؟ باید درک کرد که چرا باید به کودک عشق تزریق کرد تا در واژه های دنیا، مفهوم وابستگی را بفهمد. باید خوب درک کرد که کودک وابسته، وابستگی اش به من است یا به منبعی امن؟ باید خیلی خوب درک کرد، که وابستگی کودک پس از دریافت محبت از منبعی امن، بنا نیست کودک را بیشتر دچار آسیب کند. باید خیلی خوبتر درک کرد، تقویت حس وابستگی در کودک دقیقا مثل آب و غذا برایش ضروری است و گرنه وابستگی اش می میرد. باید در حد عالی درک کرد، ایجاد حس وابستگی در کودک، در رشد و شکل گیری ساختار روانی و عاطفی که تا پایان عمر همراهش هست، تاثیر غیرقابل تصوری دارد؛ این مراحل را باید درک کرد تا بتوانی پذیرای موقت کودکی آسیب دیده، بصورت مهمان باشی. این مراحل را باید درک کرد تا «خانواده خاص» برای این کودکان شوی... . . . . . . . . . . کانال در ایتا https://eitaa.com/abedshahi
ایتام آل محمد(ص) روزى پيامبراسلام در شاهراه مدينه مى رفت، يتيمى را ديد كه كودكان بر وى جمع آمده بودند و او را خوار و خجل كرده، و هريك بر وى تكبر نموده و او را به صورتى آزار مى دهند، آن يكى مى گفت: پدرم از پدر تو بهتر است، ديگرى مى گفت مادرم از مادر تو بالاتر است، سومى مى گفت اقوام و طايفه ما از اقوام و طايفه تو بالاترند و آن يتيم مى گريست و در خاك مى غلتيد، رسول خدا چون آن كودك را به آن حال ديد بر وى رحمت آورد و نزدش ايستاد و فرمود: اى پسر بچه كيستى؟ و چرا چنين درمانده اى؟ گفت: من فرزند رفاعه انصارى هستم، پدرم روز جنگ احد شهيد شد، خواهرى داشتم از دنيا رفت، و مادرم شوهر كرد و مرا از خود راند، اكنون منم و درماندگى و بي سرپرستى و بيكسى! و از اين سخت تر بر من سرزنش اين كودكان است! پيامبر از سخن او بسيار ناراحت شد تا جائى كه گريست سپس فرمود: اندوه مخور و آرام باش اگر پدرت را كشتند من كه محمدم پدر توام و فاطمه خواهر تو، و عايشه مادرت، كودك شاد شد و برخاست و آواز برآورد كه اى كودكان اكنون مرا سرزنش مكنيد و جوابتان را بشنويد: پدرم از پدرانتان و مادرم از مادرانتان و خواهرم از خواهرانتان بهتر است، آنگاه پيامبر دست كودك يتيم را گرفت و به خانه حضرت فاطمه(س) برد و فرمود اى فاطمه اين فرزند من و برادر توست، فاطمه برخاست و او را نوازش كرد و خرما نزد وى نهاد، و روغن در سر وى ماليد، و جامه در وى پوشيد.(۱) 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 یا رسول الله؛ ما محرومان از نعمت درک حضور ولیِّ عصر، یتیمان درمانده آخرالزمانیم. سراسر کاستی و نقصانیم و در کمال خجالت شرمنده ایم و نگرانِ، «لا تَکونُوا عَلَیْنا شَیْناً»(۲) شرمسار و خجل زمانه ایم و گاهاً از دور و نزدیک مورد ملامت هاییم. به تفضّلِ دایره ی رحمتِ بی انتهای تان، زندگی ما پناهی بر یتیمی از امت شماست که یتیمی ما را دو چندان میکند. ما خود یتیمی بر فقدان امام زمانه ایم و بر یتیمی دیگر کفیل؛ یا رسول الله؛ داغ کودکان پر پر شده و بیگناه غزه و لبنان بر سینه هایمان آنچنان سنگین است که انگار «قد ضاقَ صَدری وَسَئِمتُ مِن الحیاةِ و اُریدُ أن اطلُبُ ثارِی مِن هؤُلاءِ المُنافِقِین»(۳) یا رسول الله؛ ما در این عصر، تنها و غریب و بی پناه تر از هر دوره ایم که «اللهم انا نَشْکو الیکَ فَقْدَ نَبیِّنا و غیبة ولیَّنا»(۴) یا رسول الله؛ چون یتیمی رها شده، بر خاکِ ذلّتِ فراموشیِّ از آنچه باید باشیم، اشک میریزیم و دست استعانه بسوی تان گشوده ایم یا «اَبَوَا هَذِهِ الْاُمَّه»(۵) یا رسول الله؛ بر حال زار ما همچون یتیم رفاعه انصاری تفضلی مرحمت بفرما و یتیم نوازی ما را محضر سیده نساء عالمین سفارش بفرما. باشد که به برکت غبار چادرش، روزی امثال ما یتیمان آل محمد(ص)، خرمای شفابخشش شود. باشد که به آبروی شما و در سایه چادرش، در نماز جماعت مسجدالاقصی، تکبیر گویان، شاهد امامت حق و انتقام بر باطل باشیم. ان شالله 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 پی نوشت: ۱)كشف الاسرار ميبدى، ج۱ ، ص ۵۹۴ ۲)امام صادق (ع) خطاب به شیعیان فرموده است: «کونُوا لَنا زَیْناً وَ لا تَکونُوا عَلَیْنا شَیْناً»؛ یعنی زینت ما باشید نه باعث ملامت و سرزنش ما ۳) فَقَالَ الْعَبَّاسُ قَدْ ضَاقَ صَدْرِی وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَیَاةِ وَ أُرِیدُ أَنْ أَطْلُبَ ثَأْرِی مِنْ هَؤُلَاءِ الْمُنَافِقِینَ. عباس علیه السلام عرضه داشت: آقا سینم تنگ شده و از زندگى خسته شده ام. میخواهم از این منافقین خونخواهى کنم ۴) قسمتی از دعای افتتاح ۵)پیامبر اعظم: «أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ اَلْأُمَّةِ» 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 . . . . . . . . . . کانال در ایتا https://eitaa.com/abedshahi
🔴کودکان را پناه باشیم🔴 🟡میدونستی ما میتونیم کودکانی که موقتا سرپرستی ندارن یا هستن رو به خونمون مهمون کنیم؟😍موسسه ما در تلاشه که این کودکان به صورت موقت در کانون خانواده باشن👇 https://eitaa.com/joinchat/468713996C9d6a20bd7f 🟠شماهم میتونین پناه این معصوم باشین و میزبان این فرشته ها بشین🏠 🟢برای اطلاعات بیشتر مطالب کانال رو مطالعه فرمایین