eitaa logo
از آگاهی تا خردمندی
141 دنبال‌کننده
420 عکس
67 ویدیو
25 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
- ۳خرداد ۱۳۹۹ بیش از آنکه بخاطر خودم و خواهرعزیزم در سالهای ۵۰ و ۶۱ (درست روز آزادسازی خرمشهر) را دوست بدارم ، بواسطه روزنامه ای است که در روزهای کودکی ام بر دیوارهای روستای زیبا و تاریخی بیاد دارم که خبر یکی از زیباترین و غرور انگیزترین رویدادهای این سرزمین اهورایی یعنی آزادسازی عزیز را منعکس می نمود و من بارها و بارها مطالعه اش کردم. خرمشهری که به همت غیور مردان و زنان ایرانی(از نوجوان تا کهنسال) از دست ارتش تا دندان مسلح بعث صدام شد ولی متاسفم عرض کنم همین خرمشهری که ناموس ایران و ایرانی است هنوز زخم های کهنه از جنگ بر تن دارد و اگرچه آزاد شد و همه ساله این آزادی رو جشن می‌گیریم ولی این شهر هنوز نشده و این نیست مگر بی عرضگی و ناتوانی و ناکارآمدیِ مسئولینی بی غیرت!! و ای کاش این شاعر اراکیِ عزیز دوباره رو مورد خطاب قرار می داد که : ممد نبودی ببینی شهر مانده خون یارانت بر زمین مانده آه و واویلا از بی غیرتی ممد نبودی ببینی اختلاس‌ها رو نفت خواری‌ها رو کوه‌خواری رو آه و واویلا از بی‌غیرتی این شعر را به‌میزان تمام دردهای ایران می‌توان ادامه داد! و اما در این وانفسای مدیریت و بیماری و دزدی و اختلاس و هزار کوفت و زهرمار دیگر که دل شادی برای ایران نمانده، تنها دلخوشی آدما جشن تولدشان هست و بس! در تولد من هم علاوه بر خانواده و بویژه دختر عزیزم، دوستان نازنین دیگری پیام تبریک فرستادند که بدینوسیله از این عزیزان جان آقایان و بانوان و.... صمیمانه سپاسگذارم و عرض میکنم: یزدان پاک، رساییِ و جاودانگیِ را به کسی می‌بخشد که اندیشه، گفتار و کردارش برابر آیین راستی باشد و جشنِ زادروز، بهانه‌ی زیبایی است برای یادآوردنِ دوستی‌ها و بودن در کنار شما رهروانِ ، افتخاری است که بآن می‌بالم و از اینکه به یادم بودید شادمانم و برای همه شما عزیزان جان، بهترین‌ها را آرزومندم. دوست دارِ دوستی‌های زیبا - سوم خرداد ۱۳۹۹ https://t.me/abolfazlabbasibani
- خرداد ۱۳۹۹ این نوشته ارزشمند👇 رو دوست خوبی برایم فرستاده که تک تک واژه هاش رو قبول دارم و بارها و بارها در نوشته ها و گفتگوهایم فریاد زدم که شهدا،جانبازان، آزادگان،ایثارگران و خانواده ارجمندشان، میهن دوستی را باتقدیم جان و سلامتی شان ثابت کردند و امثال من حرفش رو می‌زنیم و معلوم نیست اگر پای عمل پیش بیاد چکاره ایم!!(ضمن اینکه براین باورم که ) ...اگردوباره جنگی شروع شد وما نبودیم از قول ما *رزمندگان دیروز* به *رزمندگان فردا* بگوئید: در حین مبارزه با دشمن متجاوز، به *بعد از جنگ* هم بیاندیشید. مبادا *ارزش‌ها* را در خاکریزها جا بگذارید، اگر چنین کنید، ارزش ها، مثل امروز، *عوض* می شود و *عوضی‌ها* ارزشمند می شوند. می بینید که چگونه ما را *غریبه* می‌پندارند!  آن روزها: *قطار قطار* می رفتیم.. *واگن واگن* بر می گشتیم. *راست قامت*  می رفتیم.. *کمر خمیده* بر می گشتیم. *دسته دسته* می رفتیم. *تنها تنها* بر می گشتیم. بی‌هیچ استقبال و جشن و سروری. فقط *آغوش گرم مادری* چشم انتظارمان بود و دگر هیچ..! اما مردانه، ایستادیم... باور کنیدکه: ماهم دل داشتیم، فرزند و عیال و خانمان ‌داشتیم. اما با *دل* رفتیم... *بی‌دل* برگشتیم. با *یار* رفتیم... با *بار* بر گشتیم. با *پا* رفتیم... با *عصا* بر گشتیم. با *عزم* رفتیم... با *زخم* برگشتیم. با *شور* رفتیم... با *شعور* برگشتیم. مااکنون *پریشان* هستیم. اما *پشیمان* نیستیم. *ما* همان کهنه *رزمندگان* پیاده‌ایم که *سواری* نیاموخته‌ایم. *ما* همان هایی هستیم که به *وسوسه‌ی قدرت* نرفته بودیم. می‌دانید *تعداد ما* در هشت سال جنگ، چند نفر بود؟؟؟؟ *۳/۵* درصد از کل جمعیت ایران!!! اما *مردانگی* را *تنها* نگذاشتیم. ما *غارت* را آموزش ندیده بودیم. رفتیم و *غیرت* را تجربه کردیم. اکنون نیز *فریاد* می‌زنیم که: این *حرامیان یقه سفیدان قافله‌ی اختلاس* از ما نیستند... *این گرگانی که صد پیراهن یوسف را دریده‌اند* از ما نیستند . این *خرافات خوارج ‌‌‌پسند* وصله ی مرام ما نیست. *ما* نه اسب امام زمان دیدیم، نه بی ذکر سالار شهیدان، جنگیدیم. اما *استخوان در ‌گلو* و *خار در چشم*، از *وضعیت امروز مردم خوبمان* شرمنده‌ایم,, شرمنده ایم، با صورتی سرخ. شرمنده ایم، با دستانی که در فکه و شلمچه و مجنون و هور و ارتفاعات غرب جا مانده است ای همه ی آنانی که *احساس پاک* را می شناسید! *ما*، اگر به جبهه نمی‌رفتیم، با دشمنی که به تلافی قادسیه، برای هلاک مردم و میهن مان ایران، آمده بود، چه می کردیم؟ شما را به آن سالار شهیدان، ما را *بهتر قضاوت* کنید. حساب اندکی از ما که *آلوده* شدند و *شرافت* خود را فروختند، را به پای ما ننویسید. *بگذارم و بگذرم* سربازم و هرگز نکنم پشت به میدان گر سر برود من نروم از سر پیمان ای خاک مقدس که بود نام تو ایران فاسد بود آن خون که به پای تو نریزد!؟ تقدیم به خانواده های محترم شهدا و جانبازان و ایثارگران هشت سال دفاع مقدس که مرد و مردانه از وجب به وجب این خاک حراست نمودند. https://t.me/abolfazlabbasibani
نامه به دوست عزیزم - ۲۱خرداد۹۹ سه شنبه ۲۰ خرداد ۹۹ ،تالارگفتمان اراک شاهد،نشستی بود زیر عنوان و با اینکه افتخار حضور نداشتم ، ولی سخنان ارزشمند جنابعالی که به حق یکی از اهالی برجسته ی فکروفرهنگ اراک بزرگ هستید را به گوش جان شنیدم و نقدهایی که بیان فرمودند را بایدم گفت که جانا سخن از زبان ما میگویی! زحماتی که شما در حوزه فرهنگ و بویژه تالیف کتاب متحمل شدید نه برمردم، که بر اهالی فرهنگ و کسانی که دلسوز ایران عزیز هستند پوشیده نیست و صدالبته باید که ارج نهاده شود و این کمترین انتظاری است که بزرگانی چون شما دارید! ولی دوست بسیار عزیزم همانگونه که خود بدرستی در مورد سلطان محمودها فرمودید ، آیا تصور می‌فرمایید شرایط امروز فرق کرده؟! خیر استادجانم! این رسم دیرین ماست و تا بوده چنین بوده و انشا... که تاباد چنین مباد! جناب استاد در ابتدای سخنان خویش از ارزش نوشتن گفتید و چه تعبیر زیبایی از این سرزمین نمودید آنجا که اراک را ، ، ، روزنامه های ایران ، خاستگاه دومین دارالفنون ایران و.. نامیدید و در ادامه از دردهای سینه و شکستن قلم و خنجر از پشت به نویسندگان و.. سخن به میان آوردید که هرچند واقعیات تلخی است ولی اینها هم تازگی ندارد و همراه همیشگی مان بوده و رفته_بردارها! و اما بعنوان شاگرد کوچک تان که از نوشته هایت به وجد می آیم وقتی از عروس جهان و کوچه باغهایش میگویی و ... ولی وقتی با آگاهی به تاریخ سراسردرد این سرزمین نفرین شده و آنچه برسر فردوسی، بیهقی و حافظ اش آمده ، انتظار همراهی از کسانی داری که ....برایم عجیب می نماید و اصلا فرزانگی را چه به انتظار، نویسنده آزاده را چه به توقع،اینکه از سعیدنفیسی و علامه دهخدا بگویم زیره به کرمان بردن است! ولی دوست نازنین!! من که در سیستم دولتی کارنکرده ام ولی شما که ۳۰ سال از عمر گرانمایه ات کارمند دولت بوده ای خوب میدانی چه می گویم! و اما نه در فایل صوتی بلکه در خبر وقایع خواندم که نقدی به بنیاداراک شناسی و ترس از هم سرنوشتی اش با بنیادامیرکبیر داشته اید که لازم است باستحضارتون برسانم هنوز یکسال از ثبت بنیاداراک شناسی نمی‌گذرد و اگر این نقل قول از شما صحیح باشد که « ، بادرخواست از مردم شهر اراک برای نوشتن حتی دوخط درباره فرهنگ اراک نمی‌تواند به فرهنگ این شهربپردازد» که باید ترغیب مردم به نوشتن را ستود!! نه اینکه شماتت کرد!! و اینکه چنین رسالتی را برای بنیاداراک شناسی قائل شده اید بحث دیگری است که بماند برای بعد و اینکه اهداف ۱۱گانه اش در کانال پیش روی علاقمندان است و بخود می‌بالیم که در همین مدت کوتاه و فقط با سرمایه ی علاقه و عشق به میهن(ن بودجه دولتی! ) ، خیلی فراتر از انتظار خویش ظاهر شدیم و حتما سرفصل عملکرد یکساله مان را در تیرماه ۹۹ باستحضار علاقمندان خواهیم رساند . و اما در این نشست برای دومین بار اظهار نگرانی کرده اید از روند تاسیس بنیادامیر کبیر و.... که یادآورمیشوم یکبار در همان ابتدای امر توضیحات کافی داده شد و در اینجا بسنده میکنم به این مختصر که: فعلا فقط هیئت امنای امیرکبیر تعیین شده و من هم یکی از اعضای ۱۵ نفره اش هستم و کمترین کاری که در این مدت انجام شد بازگشایی درب خانه امیر پس از سالها به روی علاقمندان است که اطمینان دارم رضایت مردم را بهمراه داشته و خواهد داشت و روند تاسیس بنیادملی امیرکبیر هم دردست مطالعه است و بربزرگانی چون شماست تا در کنارهم این مهم را به سرانجام برسانیم و خیلی درگیر اخبار بعضاً نه کامل نشریات تیترساز نشویم. ولی جناب استاد اتفاقا اگر نقد و نگاهی هست به همین خودزنی هاست که گاهی بجای هم افزایی و انسجام که لازمه خروج از وضعیت دردناک امروز است ، همراه واگرایانی می‌شویم که مدام نقدشان می کنیم وگرنه از حاکمیتی که سرگرم مدیریت جهانی است که انتظاری نیست !! https://t.me/abolfazlabbasibani
-۹تیرماه ۹۹ این روزها که اختلاف نظر در مدیریت شهریِ کلانشهر اراک باوج خود نزدیک می شد اندکی بیش از پیش نگران وضعیت شهرم بودم ،از طرفی شهردار را مقتدر میخواستم و از دیگر سو برای جایگاه پارلمان شهری و منتخبان مردم ارزش و احترام ویژه قائلم و بعنوان یک شهروند مسئول، انسجام و همدلی این دو مردمی ترین نهادِ اجتماعی را تنها راه برون رفت از معضلات و واگرایی دردآور می دانم . با توجه به حضور چهار شهرداروسرپرست در این دوره از مدیریت شهری ، پیشامدهای اخیر یقینا موجبات توقف و یا کندی اجرای پروژه های شهری را بهمراه داشت که خوشبختانه با بلوغ نسبی حاکم بر طرفین و شیوه گفتمان حاکم بر صحن علنی هفته جاری ، بنظر می‌رسد این تنش یا اختلاف سلیقه می تواند بشیوه ای مدیریت شود. در چنین حالتی شأن هر دو طرف رعایت شده و هیچکدام از طرفین احساس غبن نمی‌کنند و این یعنی شورا و شهردار هردو قدرتمند هستند و یقینا نفعِ چنین نهاد قدرتمندی متوجه شهر و شهروندان بوده و موجب دلخوشی است. البته این بدان معنی نیست که همه چیز خوب است و ماچقدر خوشبختیم! بلکه مشکلات بسیاری در این میان هست که چون در این نوشته، از نقطه قوت میگویم و بتعبیر همیشگی ام هرگاه در مورد بخش خالی لیوان سخن میکنیم فارغ از اینکه آن بخش چه سهمی از همه لیوان بخود اختصاص داده ! هرچقدر هم تحلیل و نقدِ کاستیِ مدنظر را بکنیم درست و واقعی است و اکنون هم در مورد بخش پر لیوان همین تعبیر صادق است. بهمین جهت قطعا مشکلاتی در برخی زمینه ها وجود دارد که برخی از اعضای محترم شورا را واداشته تا خواستار اصلاحاتی(فارغ از برخی حواشی احتمالی!!) شوند و ای بسا شهردار محترم نیز در این زمینه با ایشان هم رای باشد ،لیکن بواسطه دوری از هر گونه تصور شائبه و دخالت احتمالی در وظایفش، مترصد فرصت مناسب تری است که این تحلیل و برداشت، موید اقتدار شهرداری است، که اتفاقا این ویژگی، لازمه ی مدیریتِ کلان‌شهری است و یقینا اکثریت قریب باتفاق اعضای عاقل و بالغ شورای شهر چنین رویکردی را خواهند ستود و با تعاملی فضای لازم برای برون رفت از شرایط نه چندان بغرنج فعلی را فراهم خواهند آورد . و من نیز چونان همه اعضای محترم شورای شهر براین باورم که شورا، تبلور اراده شهروندان است و شهردار هم تبلور اراده شورا ، لذا تعامل این دو بویژه اکنون که یک شهردار مقتدر و دلسوز بخود دیدیم لازم و ملزوم همدیگر است برای اجرای مصوبات شورا و این تعامل باید بگونه ای باشد که نه شائبه شوراناباروی استنباط شود و نه دخالت در وظایف شهردار و اینجاست که عقلانیت و بلوغ نقش آفرین است.
‍ ‍ 🔵 نامگذاری سالن اراک بنام زنده نام توسط اداره کل فرهنگ و ارشاد استان مرکزی  در سال های اخیر ارتباط  تئاتر با مردم استان بیشتر شده که نتیجه توجه اهالی تئاتر به نیاز مخاطب و بالا رفتن کیفیت کارها در کنار فضای سازی سالم بوده است. یا جعبه سیاه، عبارت است از یک سالن اجرای نمایش مکعب شکل که دیواره های آن به رنگ سیاه رنگ آمیزی شده و تمامی امکانات این سالن نظیر صحنه، نور پردازی، ماشینری، محل قرار گیری تماشاگران و … بصورت پرتابل و قابل حرکت می‌باشد. لازم به یادآوری است که نامگذاری کتابخانه عمومی اراک بنام ۲۸ مهر و سالنهای و از اقدامات ارزنده ی جناب دانشی مدیرکل پیشین کتابخانه های استان و فعلی فرهنگ و ارشاد اسلامی است. همچنین نامگذاری خیابانهای اراک بنام شهرهای استان از جمله ساوه،دلیجان،خمین،شازند و... و نیز برخی مفاخر از دیگر اقدامات فرهنگی ای است که توسط شورای شهر اراک بمورد اجرا درآمده و همچنان ادامه دارد که بنوبه خود از این دو نهاد فرهنگی کمال سپاسگذاری را دارد.   https://t.me/abolfazlabbasibani
مهدمفاخر - ۲۱ تیر ۹۹ بارها و بارها شنیده و خوانده ایم که اراک مهدمفاخر است و مشاهیر و صدالبته پربیراه هم نیست و ۱۶ نخست وزیر هدیه مابوده به کشور و رهبرجمهوری اسلامی ایران زاده خمین است و در تمامی زمینه های فکروفرهنگ و سیاست و... هم انسانهای برجسته ای از این دیار برخاسته و هنوز حوزه علمیه قم نتوانسته رکورد مدرسه سپهداری اراک را در تربیت بزرگانی چون آیات عظام احمدومحمدتقی خوانساری،شریعتمداری گلپایگانی ،اراکی،گواری،ذوالفنون،امام خمینی و..را بشکند و... با اینهمه، اما هیچ بانک اطلاعاتی مدون و متقنی(جامع) از بزرگان و مشاهیر این سرزمین در دست نیست. بهمین منظور تدوین بانک اطلاعاتی افراد شاخص سرزمین اراک بزرگ(استان مرکزی) در دستور کار قرار گرفته و در این مسیر هیچ آداب و ترتیبی در بین نیست و توامان از کتب منتشره،ویکی پدیا،نقل قول اهالی و بویژه اعضای محترم گروه تلگرامی برای تهیه این بانک استفاده شده و تاکنون هسته ی اولیه ، ، ، هنرمندان_هنرهای_دستی و اخیرا هم تهیه شده و همچنان ادامه دارد . لیکن با این یادداشت برآنم به دوستانی که دچار پرسش یا سوء تفاهم شده اند عرض کنم که در تهیه این فهرست هیچ تقدم و تاخر و یا هیچ آداب خاصی موردنظر نبوده و ای بسا نام نامی برجسته ترین شخصیت موسیقی ایران در فهرست ، بعنوان فرد آخر لیست آمده باشد و یا در تهیه لیست نویسندگان اراک بزرگ ،نام بزرگانی چون ابراهیم دهگان، مرتضی ذبیحی و محمدرضا محتاط از قلم افتاده بود که با یادآوری دوستان به لیست اضافه گردید و در مورد زنده نام محتاط،فرزند بزرگوارش همراه همیشگی و بدون هیچ دلخوری و گله و شکایتی ،یادآوری و بلافاصله به لیست مربوطه اضافه گردید و اما در این میان اگرچه انتظار نمی‌رفت ولی برخی شیطنتها و حاشیه سازی ها از سوی بعضی دوستان شنیده میشود که قلب انسان بدرد می آید و نه برای آخرین بار اما بازهم بصراحت اعلام میکنم : ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده‌ایم از ! حادثه این جا به !(ایشا.. ک معنی خدمت میدهد😂) آمده‌ایم ره رو منزل عشقیم و ز سرحد عدم تا به اقلیم وجود این همه راه آمده‌ایم دوستان حاشیه دوست، باوربفرمایند ، من فعال صنعتی هستم و شکر خدا درآمدم برای یک زندگی آبرومند کفایت دارد و خود بهتر میدانید که عرصه فکرو فرهنگ را چه به درآمد و پول!! البته این نخستین بار است که از واکنش برخی دوستان گله میکنم و امیدوارم نیازی به ادامه چنین ادبیاتی نباشد و همه باهم دست در دست هم دهیم به مهر میهن خویش را کنیم آباد درود جناب نیکفام نازنین حسن اینکار را جنابعالی خیلی خوب می دانید و البته من هم بموقع پاسخ تحلیلی که می دانم نیاز نیست تقدیم خواهم نمود. ولی کوتاه بگویم درد میهنم نا است و وقتی از اینکه استاد بهزاد فراهانی در لایو با دخترش که در سطح نخست سینماست ، از می گوید و اونیز عکس از خانه و ها و اش سفارش میدهد ک برایش بفرستد و.. بر مار خویش بیشتر عشق می ورزم!! و اینکه چرا نباید مردم سرزمینم صدوسی چهل سینماگرش، صدها هنرمند صنایع دستی اش ،هزار و اندی نویسنده اش،صدها بانوی فاخرش،نامداران روستاییش از شیخ حسین جعفری هم ولایتی من که رسالت تحصیل پدرانم را برعهده داشته تا صادق وکیل و محمد استعلامی و جعفرنژادش را که امروزه در سطح نخست دانش دنیا خوش می‌درخشند را بشناسند،حتی اگر از عمق اندیشه ما در مطلع نباشند که نیستند!😭 محمدم هر چند کم می‌نویسی و در نتیجه نوشته هات چون دری است گرانبها و کمیاب محمدم از نوشته برآمده از جان و دلی پاک لذت بردم و منتظر نوشته بعدی ات که نمی دانم چندوقت دیگه است میمانم. اما محمدم از همه این اسامی نوستالژیک فریدون فخری را همه ماه عاشقانه زیارتش میکنم و صفایی به به سروصورت و جانی تازه میکنم از هم صحبتی با این دانشمند دانشگاه ندیده ! محمدم تو که فریدون رو خوب میشناسیش ولی جهت اطلاع اعضای عزیز عرض میکنم در اتفاقی تلخ و شاید سرنوشت و شایدم حکمت!،جای خود را به امیرخان قلعه نویی داد و برای همیشه از دنیای فوتبال جا موند و الان هم در شهرک گردو، کلبه عشقی دارند که دوستان اصلاح لازم ،نه برای پیرایش،که برای عشق و خندوانه بازی با پای دل وقت و بی وقت به دیدار روی ماهش می شتابیم❤️ خدایش نگاهدار و دیگر پهلوانان این سرزمین اهورایی. https://t.me/abolfazlabbasibani
بخشی از شهر زیبای سلطان آباد احیا میشود.:(۱۲ مرداد ۱۳۹۹) خیابان امیرکبیر طی دو ماه آینده سنگفرش و دو پل هوایی سر بازار جمع‌آوری و خیابان محسنی، میدان ارگ، خیابان حصار، خیابان مخابرات،باغ ملی تا سه راه ارامنه در سه فاز اجرایی و با سنگفرش، مبلمان شهری ، فضای نشیمن، مکث، فضای عمومی با نورپردازی مناسب به پیاده راه تبدیل می‌شود تا فضای آرام و ایمن شهری را برای شهروندان هدیه کند. با توسعه فضای سبز و اجرای سنگفرش عملا ورودی بازار مستقیما به خیابان امیرکبیر متصل خواهد شد.
! -۱۵مرداد۹۹ زمانی که صنعت و مدرنیسم تاروپود سنت و فرهنگ واخلاق را در هم تنید نه از کسی اجازه گرفت و نه نظرسنجی ای صورت گرفت و نه حتی بازه زمانی برای این یورش وحشیانه تعریف کرد و اتفاقا این ما بودیم که با آغوش باز باستقبالش رفتیم و تا پستوی خانه های خویش راهش دادیم بگونه ای که اکنون به یک صاحبخانه قدرقدرت و قلچماق تبدیل شده و ما بعنوان مستاجرانی ضعیف و ناتوان حتی بخود حق نمی دهیم فضای اندکی از خانه فراخ خویش را برای تنفس هوای پاکش داشته باشیم چون پذیرفتیم این خانه نه برای من که ملک طِلق اتومبیل هاست و برهمین باور است که در مرکزی ترین نقطه شهر برایش پارکینگ بنا کردیم و از او می‌خواهیم که قدم بردیدگان ما بگذارد و با عبور از روی اعصاب و روان و دیدگان ما درنقطه نقطه خیابانهای حاحباشی وبارو و محسنی و حصار و قائم مقام و خوانساری و نیسانیان و شکرای و مدآقاسیاه وآسیاب خرابه و بارو و.. رحل اقامت بیفکند!! و نکته تلخ اینجاست که اکثر این خودرو ها متعلق به کاسبانی است که صدالبته دوست خدا هستند و نبض ترازمان(اقتصاد) شهر را دردست دارند و برای شخص من بسیار محترمند ولی متاسفانه چنان سازمانهای فرهنگی ما درگیر مدیریت جهانی اند که هرگز هرگز به مسئولیت های اجتماعی خویش عمل نکرده و به ما یادآور نشده اند که وسیله سفر است و سفر هم معنی خاصی دارد! ما برای خرید سبزی خوردن تا حلق بازار تاریخی ماشین سواری کنیم و به حرکت آرام عابرپیاده ی پیروجوان و زن ومردوکوچک وبزرگ با فریاد های نخراشیده یا بوق ممتد و.. معترض باشیم که آی مگرنمیفهمی ! ما اتومبیل خود را دقیقا مقابل مغازه خویش و از صبح تا ظهر و باز از عصرتاشب پارک کنیم و در این بین ۴بار فاصله منزل-مغازه را با خودرو طی و موجبات شلوغی خیابان و آلودگی هوا را فراهم آوریم! منِ شهروند برای رفتن به دانشگاه و محل کار و دیدن خاله و عمه از وسیله شخصی استفاده کنم حال آنکه اخلاق_اجتماعی و...ایجاب می کند متناسب با فاصله مبدا-مقصد از و استفاده کنم! و این موضوع در مورد ساکنان مرکزشهر مصداق بیشتری دارد! والبته قرار نیست ساکنان محترم مرکز شهر زندانی شوند و قطعا بایستی تسهیلاتی برای این عزیزان پیش بینی شود از جمله برگ تردد محدود باسازوکاری مناسب(عرض کردم قرار نیست منِ مرکز نشین روزی چندبار با اتومبیل خارج و داخل شوم!). به هر روی بعنوان فردی مرکزنشین و کسی که اتفاقا بدلیل محدودیت جسمی ناگزیر به استفاده از اتومبیل هست عرض میکنم، همانگونه که از سال ۹۴ با ایجاد گروه مطالبه ی جمع آوری پل خیبر و پلهای هوایی عابر پیاده و پیاده راه سازی و... را داشتم بازهم براین مطالبه جامعه مدنی و شهروندانِ پای می فشارم و براین باورم که باید خودرا از خودروهاپس بگیریم ! https://zil.ink/abolfazlabbasibani ، سرآغاز خردمندی است.
- ۱۷ مرداد ۹۹ خنده های آزاردهنده ی رضوانی و عبدالناصر همتی(خبرنگارفعلی و سابق) در تحلیلِ چراییِ گرانیِ ارز و آشفتگی اقتصاد در طول برنامه ی آزاردهنده !! رییس کل بانک مرکزی در ابتدای مصاحبه و در پاسخ رضوانی که چه خبر؟؟ میگه ! بهتر از این نمیشه ... چون داریم به مردم خدمت میکنیم!! و در پایان مصاحبش هم میگه دوس داره برگرده صداوسیما چون هر بلایی بخواد سر هرکسی میاره و باز رضوانی باخنده های آزاردهندش میگه نه اینطورام نیس! راستی به سابق و رییس فعلی بانک مرکزی و رضوانی خبرنگار خوش خنده رسانه و بقیه خبرنگاران آزاده مبارک!! https://t.me/abolfazlabbasibani
۳۰۰.روزپزشک ۱ شهریور ۱۳۹۹ تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد وجود نازکت آزرده ی گزند مباد را به همه پزشکان سرزمینم بویژه طبیبان جان حاضردر گروه و از طبیب دلها مهربانوی اهل قلم سرکار خانم دکتر کمال_آرا و خانم دکترزهره_ایرانی تا آقایان که تاریخی ترین دوره مدیریت درمان سرزمین خورشید را برعهده دارند و انصافا خوش درخشیدند تا دکتر آشتیانی، حدادی ، دکتر مومنی و عزیزانی که نامشان از قلم افتاده صمیمانه شادباش میگویم و از صمیم جان در این خسته کننده ترین دوره پزشکی بواسطه جولان کووید۱۹ خداقوت و دستمریزاد میگویم و برایشان آرزوی صحت و صبروسلامت دارم .
نمای آفتابگردانی ابوالفضل عباسی بانی-۸شهریور۹۹ در گذشته های دور در اراک رسم براین بود که برای جلوگیری از چشم زخم و... درون خانه‌های مسکونی، بسیار بزرگ و زیبا بود ولی درودیوار رو به کوچه، گویای خرابه‌ای بیش نبود!! امروز هرچند این باور عوض شده و به‌واسطه تغییر نگاه و رویکرد ، ساختمان‌های شهر هر روز زیبا و زیباتر می‌شود و متاسفانه در غفلتی دردآور، نمای ساختمان‌ها از فرهنگ اصیل ایرانی و مکتبِ دارای روح و زیبای اصفهان که شناسنامه و برند اراکِ نخستین است، دور و دورتر شده و نمای رومی با ظاهری زیبا و اصالتی و بسیار خطرناک به‌هنگام بروز زلزله و در عین حال ناهم‌خوان با فرهنگ ایرانی همانند گل🌻 که به ساقه سنگینی می‌کند جای‌گزین آن گردیده با هزینه‌ای بسیار گزاف!! که سنگینی و ناموزونی نما با خود ساختمان به چشم می‌زند و گویی هر آن در حال فروریختن است و وای به روزی که خدای ناکرده زلزله‌ای رخ دهد!! 🔸برای دیدن صفحات و ارتباط با من(ابوالفضل عباسی‌بانی)، لینک زیر را لمس فرمایید👇 https://zil.ink/abolfazlabbasibani
-۱۰شهریور ۹۹ در سه رویداد مهم اخیر مرتبط با مدیریت شهری با تمام حواشی مربوطه ، نتایج خوبی حاصل شد که عبارتند از: ۱.مدیریت بسیار خوب پروسه استیضاح که در عین لزوم به ماندگاری شهردار کارآمد فعلی انجامید. ۲.ریاست فردی کاربلد و مجرب با پیشینه ای درخشان در عرصه مدیریت. ۳.انتخاب یک بعنوان نایب رییس شورای شهر . و هدفم از این نوشته اتفاقا همین مورد سوم است و همان گونه که بارها گفته و نوشته ام بازهم تکرار میکنم اگر همه مدیریت ها بر عهده زنان بود یقینا وضعیت امروز ما خیلی بهتر از اکنون بود! ...اخیرا و همزمان با روز پزشک در پاسخِ مهربانوی پزشکی پیرو تبریک دانشگاه علوم پزشکی که صرفا به تصاویر پزشکان مرد اکتفا شده بود به شوخی گفتم که بوعلی سینا مرد بوده!! که این شوخیِ معترضانه ام موجب اعجاب سرکار خانم طیبون از فعالان فرهنگی شهر و مهمان اغلب نشست‌های اراکشناسی گردید که شما دیگه چرا؟!!! پاسخ دادم: «...ضمن ارادت به شما و سرکار خانم دکتر کمال آرا عرض می کنم من که مخلص مهر بانوان سرزمینم هستم و مخلص مادرم و خواهرانم و همسرم و دخترم که اینها همه نیمی از مردم ایران زمین هستند و اتفاقا اگر من تصمیم گیرنده بودم حتما برای انتخاب مدیران، بی تردید فقط و فقط از خانم ها استفاده می کردم و اگر هنوز خانواده سازمانی است در ایران که نسبتا سلامت هست و حرمت داره ، بواسطه مدیریت زنان هست و بس! وگرنه یقینا هیچ سازمانی تاکید میکنم هیچ سازمانی را در این کشور نمی توانید پیدا کنید که از یک فضای مناسب مدیریتیِ مبتنی بر بهره وری ،سلامت و کارآمدی برخوردار باشد و در ادامه خدمت این بزرگواران عرض کردم: در زبان پارسی علائم ، نقش استراتژیکی دارند که متاسفانه خیلی مورد توجه واقع نمی‌شوند و در مطلب من هم توجه بفرمایید به سه بار تکرار علامت تعجب(!!!).» به هر روی ضمن احترام به آقای دکتر فلک افلاکی رییس دوسال نخست و جناب مهندس فدایی رییس سال سوم، ترکیب هیئت رییسه سال پایانی شورا را بهترین ترکیب دوره پنجم شورا میدانم و ضمن تبریک مجدد به ، رییس شورا نایب رییس و رییس کمیسیون فرهنگی(که دراین باره مطلب جداگانه خواهم نوشت) دبیر و سخنگوی شورا اذعان دارد که اتفاقا جناب سورانه و مهندس نادری ارتباط بسیار نزدیکی با شهروندان از طریق شبکه های اجتماعی دارند و پاسخگوی عمده سوالات شهروندان بوده و این موضوع پس از اعلام نتیجه انتخابات هیئت رییسه هم مورد تاکید اعضای گروه بود که امری است پسندیده. مدیران باشرف و میهن دوست و کارآمد باید مواظب خوبیاشون باشند چون ما استادیم در تخریب انسانها ،درحاشیه سازی و به بیراهه کشاندن آدما و اهداف بلند!! و این که استان ما نیاز مبرم به و بزرگ پروری دارد. https://t.me/abolfazlabbasibani