سهم زبان از منابع تاریخ ایران باستان ۴
قسمت دوم: نظری بر منابع ورود آریاییها به ایران
ب) منابع مکتوب >>>> منابع غیرایرانی
🔻 دستۀ دوم از منابع مکتوب منابع غیرایرانیست. مهمترینِ این منابع شامل منابع بابلی، الواح گلی مصری، الواح آسیای صغیر، کتیبههای میخی آشوریست. عمدۀ مطالبی که از این منابع به دست میآید از این قبیل است:
۱. گزارش حدود سالهای حضور آریاییها در فلات ایران که حدود 3700 سال پیش بوده.
۲. نام حاکمان محلی ایرانی و در آسیای صغیر در حدود 3400 سال پیش، همچنین نام ایزدان ایرانیودایی نظیر میترا، وارونا، ایندرا، ناسانیا در همان ناحیه.
۳. گزارش سکونت ایرانیان در کتیبههای آشوری از طریق ثبت اسامی مکانها و نامهای ایرانی در حدود 2700 سال پیش.
📍 مشاهده میشود در این منابع نیز اطلاعات جامع و قانعکنندهای از آغاز تاریخ ایران باستان به دست نمیآید. در این میان سهم زبان از منابع تاریخ ایران باستان قابل توجه است و منابع مکتوب ایرانی و غیرایرانی بخشِ عمدۀ منابع تاریخ را به خود اختصاص میدهند.
🔺 با این توضیحات اکنون باید کتابهای مهمی که با موضوع تاریخ آن دوره نگارش شدهاند پرداخت تا مشخص شود این کتابها چه اندازه سهم زبان را در منابع خود رعایت کردهاند.
#تاریخ #زبان #ایران
📖همنشینی خودمانی با ادبیات📖
@adabmajid
شرقزدگی و ایرانزدگان
👈👉 در مقابل مفهوم معروف غربزدگی که معمولاً به افراد زیادی از اهالی فرهنگ و سیاست نسبت میدهند، عنوانی نیز به نام شرقزدگی داریم که زیاد هم به آن توجه نشده.
🔴 البته چون همه چیز ما آلودۀ سیاست است، ممکن است برخی از این شرقزدگی برداشتِ گرایش افراطی به قدرتهای شرقی دنیای سیاست کنند. این برداشت را کنار بگذارید.
◀️ این اصطلاح معمولاً برای کسانی مورد استفاده قرار میگیرد که پس از آشنایی با فرهنگهای شرقی نظیر ایران و هند و چین و امثالهم مغلوب شده و شیفتهوار به مطالعه و ستایش این فرهنگها میپردازند.
✅ ذیلِ شرقزدگی مشخصاً میشود یک پروندۀ مفصل باز کرد و نامش را ایرانزدگی نهاد؛ چرا که شیفتگان غربی ایران نامهای بزرگی نظیر گوته، فیتز جرالد، ویکتور هوگو، آرمان رنو، آندره ژید، موریس مترلینگ و چندی دیگر را در فهرست شیفتگان خود دارد.
🔺 البته این هم احتمالاً از غربزدگیِ ما ایرانیهاست که حتماً باید نامی بزرگ از غرب در میان باشد تا به عظمت فرهنگ خود ایمان بیاوریم. این نکته هم گفتنیست که میزان ارادتِ این ایرانزدگان طیفی از علاقه تا شیفتگی و شیدایی دارد و نمیتوان همه را یکجور دید. دربارۀ این نامها و داستان عشقبازیشان با ادبیات فارسی جداگانه سخن خواهیم گفت، انشاءالله.
#ادبیات #ایران #غرب #شرق #فرهنگ
📖همنشینی خودمانی با ادبیات📖
@adabmajid
شیفتگان ایران، دوگوبینو
👤 یکی از شیفتگان قدیمی فرهنگ و تاریخ ایرانی آقای آرتور دوگوبینوی فرانسویست. ماجرای آرتور از جایی شروع شد که مادرش رفت سوئیس و آرتور در مدرسه بیین مقدمات آشنایی با زبانهای شرقی را فراگرفت. وقتی هنوز به ایران سفر نکرده بود نمایشنامهای به نام دلفزا نوشت که همۀ بازیگرانش ایرانی بودند.
📍سیوپنجساله بود که رئیس دفتر وزیر امور خارجه فرانسه شد و اوضاعش برای سفر به شرق جهان هموار شد. هنوز چهلساله نشده بود که از بندر بوشهر به ایران آمد. دولتِ وقتِ قاجار، از آنجا که دوگوبینو فرستادۀ فرنگ بود و جماعتِ قاجاری فرنگپرستاند، حسابی تحویلش گرفتند. در همین سفر به فارسی مسلط شد. در این سه سال مشغول مطالعه و ترجمه از فارسی به فرانسه شد. مدت کوتاهی گذشت تا به عنوان سفیر فرانسه به ایران بیاید.
📖 او علاوه بر مطالعات گوناگون تاریخی و فرهنگی و ادبی و سکهشناسی، علاقۀ خاصی به شنیدن نظرات و عقاید عوام داشت. دوگوبینو از این راه توانست میان آنچه خوانده بود و وضع موجود تلفیقی نزدیک به واقعیت را ثبت کند.
👓 آنچه او دربارۀ ایرانیان معاصر خودش ثبت کرده تصویری زنده و واقعیست.
⚫️ او دریافته بود ایرانیان نسبت به حکومتهای مختلف عِرقِ خاصی ندارند.
⚪️ ایران را به سنگِ خارایی تشبیه کرد که از پسِ هزاران سال انقلابات طبیعی دریا و خاک، فرسوده و نرم شده، اما هر لحظه ممکن است باز به گردش درآید و بنایی جدید بسازد.
🟤 آرتور میگوید عوام ایرانی نیز معتقدند ایران کهنترین ملت جهان است که به طور منظم حکومت داشته است، ولی در عین حال عاری از حس وطنپرستیِ سیاسیاند و همواره چیزی درونِ آنان است که ایرانیاند و در عین حال وابستۀ مرزها نیستند.
🔴 یکی از معروفترین تحسینهای او دربارۀ تعزیه است. تعزیه در نگاه او از تراژدیهای کلاسیک یونانی تأثیرگذارت و برتر است.
🔻 دوگوبینو دربارۀ ضعفهای اخلاقی ایرانی از قبیل دروغ و فریب و حقهبازی نیز قلمفرسایی کرده.
🔻 او میگوید همۀ مردم در ایران دزدی میکنند؛ از حاکم تا زیردستانش، از وزیر تا شاه.
🔻 تعارف را جای اخلاق نهادن وصفی دیگر از ایرانیان از زبان دوگوبینو است.
🔻 همچنین پذیرش زشتی مادامی که ظاهری زیبا و خندان داشته باشد در نظر دوگوبینو ایرانیان را مستعد پذیرش سلطۀ اروپا ساخته.
🟥 اما نظریۀ محوری دوگوبینو بر اساس مطالعهاش از ایران به دست آمد: برتری نژادی. او ایرانیان را نژادی برتر از آرینها دانست که به علوّ مقامات عالم رسیدهاند.
🟥 ویژگیهای پایداری تمدنی و ذوبکردنِ دیگر فرهنگها در خود، دوگوبینو را بر آن داشت که ایرانیان دارای برتری نژادیاند و تنها در صورتی به ضعف دچار شدهاند که با نژادهای غیرآریایی نظیر سامی آمیخته شده باشند.
🇩🇪
این نظریه بیشتر از آنکه در ایران و فرانسه طرفدار پیدا کند، به مذاقِ آلمانها خوش آمد و آنها را به حرکت و نشاط واداشت. کتابها و مقالات و انجمنهای بسیاری پس از این نظریه موجود شد و آلمانها نیز با این توجیه که نژادِ برترِ آرینهای اروپاییاند به جنبوجوش افتادند.
♦️ در واقع بنیانِ فخرفروشیهای آریایی_غیرآریایی و ایرانی_انیرانی از اشتیاق و علاقۀ دوگوبینو به ایران و میلِ نظریهسازیِ فرهنگِ غربی درآمده و هنوز هم که هنوز است دامن ما را رها نمیکند.
#ادبیات #ایران #غرب #شرق #فرهنگ #تاریخ
📖همنشینی خودمانی با ادبیات📖
@adabmajid
سهم زبان از منابع تاریخ ایران باستان ۵
قسمت سوم: کتاب اول، بررسی سهم زبان از منابع کتاب تاریخ ایرانیان دورۀ باستان
📖 نخستین کتاب تاریخی که از نظر منبعشناسی مورد مطالعه قرار میگیرد کتاب «تاریخ ایرانیان دورۀ باستان» نوشتۀ آرتور دوگوبینو است. این کتاب در سال ۱۸۶۹م نگارش شده و با توجه به شناخت نویسنده از فرهنگ ایرانی بر اثر حضور طولانی در ایران و ارتباط مستمر با ایرانیان کتابی قابل توجه است.
🔺 کتاب در یازده فصل تنظیم شده و نکات زیر دربارۀ محتوا و منابع آن قابل بیان است:
۱. کتاب با توجه به عنوانش کتابی در حوزۀ مردمشناسیست، نه محضِ تاریخ. محتوا نیز نشان میدهد دغدغۀ نویسنده بیشتر فرهنگ مردمان ایرانی و کشف ریشۀ نژاد سفید است تا روایت تاریخی از ایرانِ باستان.
۲. منابعی که نویسنده به آن رجوع داده بیش از هر چیزی منابع دینی نظیر اوستاست. او کوشیده نامهای اوستایی را با نامهای جغرافیایی منطبق کند، در حالی که اغلب این مطابقت از پژوهشهای زبانشناختی و باستانشناختی خالیست.
۳. منبع دیگری که نویسنده ضمناً از آن استفاده کرده فرهنگ عامه است که بر اثر روابط فراوان با مردم ایران به دست آمده است. او با پیوستهپنداشتنِ فرهنگِ ایرانی از ورود آریاییها تا عصرِ خودش دست به آفرینش اخلاقِ ایرانیان آریایی زده است.
۴. منبع سوم افسانهها و اسطورههای ایرانیست که سعی شده با منابع دینی تلفیق داده شود.
۵. کتاب پیش از کشفهای باستانشناسی و ترجمۀ کتیبهها نوشته شده است. از این رو فاقد درکِ تاریخی از ایران باستان است و مایههای افسانهگون و جملات جزمی در آن بیشتر دیده میشود.
📌 بنابراین سهم زبان در منابع این کتاب شاملِ منابع دینی (اوستا)، افسانههای باستانی، فرهنگ عامه است. کتیبههای تاریخی در آن نقشی ندارند. جایگزین نقص این منبع تاریخپردازیست.
#فرهنگ #تاریخ #زبان #کتاب
📖همنشینی خودمانی با ادبیات📖
@adabmajid
farhang-vazhe-ghajar.pdf
307.2K
کتاب فرهنگ واژههای عامیانه در دورۀ قاجار
🔺 فرهنگ عامه عصارۀ تاریخ و ادبیات هر قومیست. بسیاری از کسانی که دربارۀ یک فرهنگ پژوهش میکنند از شناخت ضربالمثلها و اصطلاحات عمومی جامعه به عنوان یک میانبر بهره میبرند. در فرهنگواژهها عادات، علایق، تواناییها، ضعفها و هر آنچه از یک جامعه میطلبید تهنشین و چکیده شده است.
📖 این کتاب با وجود مختصر و ناتمامماندنش تصویری از حال و روز مردم ایران را در دورۀ قاجار نمایش میدهد.
📍 امروزه پژوهش در ضربالمثلها مسیری خاص برای شناسایی اقوام است که در ایران هنوز خیلی جدی گرفته نشده.
📖همنشینی خودمانی با ادبیات📖
@adabmajid
روزی که عشقی کشته شد
🔫 نودونه سال پیش در چنین روزی، شاعر جوان و پرحرارت ایران به دستور رضاخان با گلوله کشته شد. او معترض جمهوریخواهانی بود که در پوشش آزادی میخواستند مجلس و مشروطه را کنار بگذارند و دوباره ساختار ظالمانۀ خودکامگی را به قدرت برسانند؛ که البته رساندند. و کسانی چون میرزاده عشقی و عارف قزوینی و ملکالشعراء بهار و فرخی یزدی و دیگران که به این حقیقت پی برده بودند همگی خفه و خاموش شدند.
✍️ عشقی علاوه بر اشعار سیاسی، اشعار عاشقانه و احساسی گرمی نیز دارد و با وجود عمر کوتاهِ سیسالهاش اشعار صمیمی و پرشوری دارد. سید محمدرضا کردستانی یا همان میرزاده عشقی از شعرای اصلی مشروطه بود و جزء نخستین کسانی که از عنصر هویت ملی برای انگیزهبخشی و آگاهیرسانی به مردم سود برد. هم اشعار نو سرود، هم سنتی و هم نمایشنامه نوشت. زبانِ سرخش سرِ سبزش را بر باد داد. حق را گفت، هرچند هلاکش در آن بود.
📍 شعر مزارش گویای پیشبینی خودش و عشق عجیبش به وطن است:
خاکم به سر، ز غصه به سر خاک اگر کنم
خاک وطن که رفت، چه خاکی به سر کنم؟
من آن نیام به مرگ طبیعی شوم هلاک
وین کاسه خون به بستر راحت هدر کنم
معشوق عشقی، ای وطن، ای مهد عشق پاک!
ای آن که ذکر عشق تو شام و سحر کنم
#ادبیات #شعر #مشروطه #تاریخ
📖همنشینی خودمانی با ادبیات📖
@adabmajid
هدایت شده از ابرمیم
آزادی سگ و بندگیِ سنگ
🗣 سعدی در گلستان ماجرای شاعر بدبختی را میگوید که در سگلرزِ زمستان به هوای مایهتیله رئیس دزدان را مدح میکند و رئیس شاعر را لخت و عور از روستا پرت میکند بیرون.
🥶 شاعرِ بیچارۀ ما در یک شبِ تاریکِ زمستانی، بدون لباس و پوشش همینطور که از سرما مثلِ سگ به خودش میلرزید دید سگها دنبالش میکنند.
🤬 زیر لب فحشی داد و خم شد که سنگی بردارد. آنچنان زمین یخ زده بود که سنگ از زمین جدا نمیشد. عنقریب بود که به خاطر یک کیسه پول پاره و پوره شود. طاقتش تمام شد و گفت: «این چه بدفعل مردمند، سگ را گشادهاند و سنگ را بسته!» رئیس دزدها خندید و گفت چیزی از من بخواه. شاعر گفت همان لباس ما را بده جان مادرت، چیز دیگر پیشکشت.
🔴 یک راه خوب برای شناسایی دیار دزدها بسته بودن سنگ و باز بودن سگ است. واقعاً چرا باید امیرِ دزدان را مدح کرد تا وقتی که امیرِ مؤمنان هست؟
https://eitaa.com/abrmim
چرا زمین را پاره میکنی مردک؟
👀 در بخشی از دفتر چهارم مثنوی مولوی قصههاییست که تشتکِ آدمی را میپراند. در عین اینکه سادهاند، در همهجای آدمیزاد فرومیروند. دوست دارم آنها را با هم مرور کنیم.
📌 میگوید یک مُقَنّی (یا همان چاهکَن) کلنگ برمیدارد که زمین را بِکند، مردی از دور نعرهزنان سرمیرسد: «مردکِ فلانفلانشده! چرا زمین را پاره میکنی؟ مگر آزار داری؟» چاهکن مغزش از حماقتِ مرد سوت میکشد: «حضرت علامه! اگر زمین را سوراخ نکنم، چگونه از آن آب بیرون بکشم؟ چهجوری این زمینِ خشک آباد بشود؟ چقدر تو خری آخر!»
😇 خیلی از اعتراضهای ما به زندگی از این جنس است. همۀ نقصها و ویرانیها بد نیست. پیری و مرگ اینگونه است. کسی که ساختارهای مزخرفِ کلۀ ما را خراب میکند هم از این قبیل است. دور و برِ خود را نگاه کنید تا هزارگونه از این مثالها ببینید. عمارت در ویرانیست.
#مثنوی #مولوی #ادبیات #تفکر
📖همنشینی خودمانی با ادبیات📖
https://eitaa.com/adabmajid
پارچه را جِر نده خیاطِ خر!
✂️ قصۀ بعدیِ این بخش از دفتر چهارم مثنوی: یک رأس پولدارِ فندقمغز پارچهای بسیار گرانقیمت تهیه میکند. میبردش پیشِ خیاط که برایش لباس بدوزد. خیاط اندازۀ هیکلِ خرپول را میگیرد و قیچی برمیدارد که پارچه را بِبُرد. پولدارِ پوکمغز خشمناکانه خِرخِرۀ خیاط را میگیرد: «پارچۀ به این گرانی را دادهام که توی خر جِرَش بدهی؟» خیاط با تقلا خودش را از دست خرپول خلاص میکند: «از حماقتِ تو باید به خدا پناه برد! اگر این پارچۀ قیمتی بخواهد لباس بشود، راهِ دیگری غیر از بریدنش هست؟»
🔔 پشت سرش در هر یک بیت یک قصه یا حتی سه قصه میگوید و این واقعاً هنرمندیِ منبریِ مولویست: وقتی بخواهند یک خانۀ کلنگی را بازسازی کنند، اول خرابش میکنند. آهنگر اول آهن را ذوب میکند، بنّا اول دیوار را خراب میکند و قصاب گوسفند را میکشد تا شما گوشتش را بخوری و چاق و چله بشوی. نانوا برای پختِ نان گندمِ آردشده و لِهشده باید داشته باشد. عمارت در ویرانیست. بسازید برای خراب شدن. خراب کنید برای ساختهشدن.
#مثنوی #مولوی #ادبیات #تفکر
📖همنشینی خودمانی با ادبیات📖
https://eitaa.com/adabmajid
مشاهدات یک گاو از بغدادِ هزار رنگ
🔺🔻 این بخش مثنوی با این قصۀ کوتاه و بسیار مؤثر پایان میپذیرد. میدانید که بغداد در آن روزها (حدود هفتصد سال پیش) از لحاظ زیبایی و معماری و جذابیتهای گوناگون زبانزدِ تاریخ است. در چنین شهری هنگامی که یک عدد گاو وارد بشود، پس از رد شدن از آنهمه شگفتیهای غیر قابل توصیف، چه گزارشی از این گردشگری به شما خواهد داد؟ «منِ گاو در این شهر پوست خربزههای خوشمزهای تناول فرمودم!» یعنی چیزی را میبیند که بقیه خوردهاند و آشغالش را دور ریختهاند. انسان اگر گاوطور زندگی بکند و به زندگی نگاه کند، همین آشغالها را میبیند و اصلاً خوبیهای بینهایتِ عالم را نخواهد دید.
💥 این دو بیت را پرِ شالتان داشته باشید، هر وقت کسی نکات مثبت و درست و واقعیِ اتفاقی را ندید، برای توهین و تنبیه به کار ببرید:
🐂
گاو در بغداد آید ناگهان / بگذرد او زینسران تا آنسران
زآنهمه عیش و خوشیها و مزه / او نبیند جز که قشرِ خربزه
#مثنوی #مولوی #ادبیات #تفکر
📖همنشینی خودمانی با ادبیات📖
https://eitaa.com/adabmajid
عصارهها ۱
❇️ اميرالمؤمنين علی عليهالسلام:
🔥 مَن شَبَّ نارَ الفِتنَةِ كانَ وَقُودا لَها
هر كه آتش فتنه برافروزد، خود هيزم آن مىشود.
🔺 معادلش در فارسی ما میشود: «چاهکن تهِ چاهه». ضربالمثلها عصارهٔ فرهنگند؛ جدی بگیریمشان.
📖همنشینی خودمانی با ادبیات📖
https://eitaa.com/adabmajid