.
«الگو»
✍زهرا نجاتی
شناخت از اسلام مارا به این باور می رساند که جذابیت دراصل اسلام و شخصیتهای ناب اسلامی، به قدری زیاد هست که بازار قهرمانان دروغین پرادعای غربی و شرقی را سرد کند.
در این تکاپوی غریب لشگر شیطان و حزب الله، دراین زمانه که زندگی روز به روز سخن تر و حفط دین دشوارتر میشود،
چه مامنی بهتر و دلگشاتر و امنتر از دامان نوجوان امام حسن.
نوجوانها در دنیای کوچک و ناامنشان به دنبال ایدهآلی کاریزماتیک و جذاب برای الگو هستند تا بتوانند با نگاه به او، قدم بردارند.
و حقیقت این است که دست ما در اسلام از الگوهایی چون قاسم بن الحسن، عبدالله ابن الحسن وعلی اکبر و حتی قهرمانهای ملی همچون بعضی شخصیتهای شاهنامه و به خصوص شهدای جوان و نوجوان چون ارشام، پر است.
و کاملا برخلاف دست پرمان، کمکاری کردهایم در معرفی این شخصیتها اول به نوجوانهای خودمان و بعد به دنیا.
این ابعاد باید با دقت در روحیات نوجوان، دارای جذابیت در بعد تاریخی،قهرمانی، معرفی اصل و نسب و شناخت ابعاد روحی این بزرگواران با ابعادی مانند عرفان علیاکبر و جنگاوری قاسم اتفاق بیفتد.
باید دانست که با برقراری اتصال روحی میان این دونسل با هزار و چهارصدسال فاصله،میتوان پیوندهای عمیق روحی بین این دو نسل برقرار کرد.
ای بسا باشناخت و معرفی این الگوها، بتوان درالگوپذیری و هویت یابی دینی، نسل جوان،نوجوان و کودک گامی بلند و موثر برداشت.
#محرم
#حجاب
#امام_حسین
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
تأملی بر فلسفهی حرکت سیدالشهدا
✍زينب نجیب
در دهه محرم به یاد سیدالشهدا و خانواده و اصحابش بر سر و سینه زده، عزاداری میکنیم. سیه میپوشیم و به عشق او اطعام و نذری میدهیم. برای داشتن یک لحظه نگاه او به خلق خدمت میکنیم. همهی اینها ثواب است و صواب. اما آیا هر سال بر هدف و فلسفهی حرکت سیدالشهدا قدری مفصلتر تأمل میکنیم؟ آیا پس از فهم آن در طول روزهای سال به الگو گرفتن از او مبادرت میورزیم؟ مگر نهاینکه کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا.
در یکی از منازلِ بینِ راه [کربلا]، امام حسین (علیه السّلام) ایستاد خطبه خواند:" اَیُّهَا النّاسُ اِنَّ رَسولَ الله صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ قالَ مَن رَأَى سُلطاناً جائِراً مُستَحِلّاً لِحُرُمِاتِ الله ناکِثاً لِعَهدِ الله ... یَعمَلُ فی عِبادِ الله بِالجَورِ وَ العُدوانِ و لَم یُغیِّرُ عَلَیهِ بِقَولٍ وَ لا فِعلٍ کانَ حَقّاً عَلَى الله اَن یُدخِلَهُ مَدخَلَه".
امام حسین (علیه السلام )حرف عجیبی زد اوّلاً خطاب به ناس میفرماید. یعنی همه مردم. این خطاب فقط به مؤمنین نیست، خطاب فقط به آن عدّهی همراهان امام حسین نیست؛ خطاب به بشریّت است، نه فقط در آن زمان، در همهی زمانها تا امروز. او از قول پیغمبر فلسفهی حرکت خودش را بیان میکند؛ میفرماید که من به حرف پیغمبر عمل میکنم. پیغمبر به من دستور داده است که: "مَن رَأَى سُلطاناً جائِرا"؛ هر کس یک قدرتی را، یک قدرت ستمگری را مشاهده کند..." یَعمَلُ فی عِبادِ الله بِالجَورِ وَ العُدوان"؛ که به مردم با ظلم و ستم برمیخیزد، نکته اینجاست که نمیفرماید «یعمل فی المؤمنین»؛ یعنی نمیفرماید که به مؤمنین ستم میکند بلکه تاکید دارد به بندگان خدا ستم روا میدارد. این همان چیزی است که موجب میشود همهی ما وظیفه پیدا کنیم. در این شرایط وظیفه چیست؟ و" لَم یُغَیِّر عَلَیهِ بِقَولٍ وَ لا فِعل"، کسی که یک چنین قدرتی را در مقابل خودش ببیند و در مقابل او موضع نداشته باشد یا موضع نگیرد و به مخالفت اهتمام نورزد ــ حال این مخالفت گاهی با قول است، گاهی با فعل است؛گاهی اقتضا میکند شما در مقابل قدرت ستمگر وارد عمل شوید، گاهی شرایط مناسب برای وارد عمل شدن نیست_ پس باید موضع گرفت؛ اینها تکلیف امروز ما را مشخّص میکند ــ در ادامه میفرماید؛ "کانَ حَقّاً عَلَى اللَهِ اَن یُدخِلَهُ مُدخَلَه"، خدای متعال حقّی بر عهدهی خودش قرار داده که اگر کسی در مقابل ظلم و جور و عدوانِ به عبادالله موضع نگرفت و حرکت نکرد، به همان سرنوشتی دچار کند که آن ظالم را دچار خواهد کرد، یعنی جهنّم؛ مسئله این است. آری، امام حسین (علیه السّلام) میگوید من برای این هدف حرکت کردم.... بعضی میگويند امام حسین (علیه السّلام) حرکت کرد که قدرت را بگیرد. این سخن گاهی از زبان مؤمنین نیز شنیده میشود. بعضی میگويند امام حسین (علیه السّلام) حرکت کرد تا شهید شود. هر دوی اینها اشتباه است او حرکت کرد تا به وظیفهی خود عمل کند. حال در راه انجام وظیفه، یک احتمال این است که فرد به قدرت برسد، یک احتمال این است که انسان شهید شود. مقصود این است که ما بتوانیم به وظیفهی خود عمل کنیم. مسئله این است.( بر گرفته از بیانات در مراسم دانشآموختگی دانشجویان دانشگاه امامحسین(ع) ۱۳۹۸/۰۷/۲ )
حال این سؤال باقیست که ما تا چه میزان منطبق بر هدف امام حسین علیه السلام حرکت میکنیم؟ افرادی که معتقدند در کمک به برادران خود در سراسر کره زمین موظف نیستیم و این موضعگیری آنها حتی در برابر برادران مسلمان ما نیز مطرح میشود و شعار سر میدهند نه غزه، نه لبنان جانم فدای ایران . تا چه حد اعمال خود را منطبق بر رفتار امام حسین علیه السلام میدانند؟ آنها چگونه میتوانند خود را شیفته و شیدایی حسین بدانند؟
شیعه امام حسین بودن عمل میخواهد.
#محرم
#امام_حسین
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
امبنان
✍🏻 زهراکبیریپور
تا زمزمهی حرکت حسین را شنیدی دست دو طفلت را گرفتی و با کاروان عمویِ پسرانت همراه شدی.
مدتی بعد زمانی که از اوج گرفتن قاسم در معرکه چیزی نگذشته بود، عبدالله را به زینب سپردی و به طرف پردهی خیمه رفتی، به این میاندیشیدی که چطور به رفتن قاسم رضایت دادهای؟!
گویی نیرویی ماورائی وجود داشت که قلبِ تو را محکم نگه داشته بود تا زمانی که نعلهای تازه بر پیکر سیزده سالهات میتاخت تو جان ندهی.
فکرت به شب گذشته رفت، که قاسم در برابر پرسش عمو گفته بود، شهادت برایش از عسل شیرینتر است.
این جمله را پسرِ سیزده سالهی تو گفته بود، همان پسری که پایش به رکاب نمیرسید. همانی که زره برای قامتش خیلی بزرگ بود. این دو پسر از همان ابتدا، هواییِ عمویشان بودند و همین باعث شد که عبدالله دستهای زینب را رها کند و سراسیمه خودش را به عمویش برساند تا دستانش را سپرِ عمو کند.
آن نیروی ماورائی این بار نیز قلبِ تو را محکم نگه داشته بود تا از هم نپاشد.
به گمانم این نیروی ماورائی دستان امام حسن(علیهالسلام) بود که بر روی قلب تو قرار گرفت و تو را آرام کرد.
شاید آن هنگامی که از مدینه خارج میشدی فکرش را هم نمیکردی که یک روزی بدون فرزندانت دوباره به این شهر برگردی.
سلام مادرِ قاسم؛
سلام مادرِ عبدالله؛
سلام بر تو که باغبان گلهای امام حسن(علیهالسلام) بودی و آنها را با عطر حسینی پرورش داده بودی.
سلام بر آن قلب بزرگت که داغدیدهی داغ دو پسر شد.
منبع: سماوی، محمد بن طاهر، ابصارالعین فی انصار الحسین(ع)، صفحهی ۲۲۴.
#محرم
#امام_حسین
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
قطع همکاری ناشران پر فروش با طاقچه
https://www.farsnews.ir/news/14020504000163/%D9%82%D8%B7%D8%B9-%D9%87%D9%85%DA%A9%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D9%86%D8%A7%D8%B4%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%BE%D8%B1%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%B4-%D8%A8%D9%87-%D8%AF%D9%84%DB%8C%D9%84-%DA%A9%D8%B4%D9%81-%D8%AD%D8%AC%D8%A7%D8%A8-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%DA%A9%D9%86%D8%A7%D9%86-%D8%B7%D8%A7%D9%82%DA%86%D9%87
#محرم
#امام_حسین
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
غریبانهترین وداع
✍نجمه صالحی
او را در آغوش گرفت. تن او بوی رمضان بیست سال پیش را میداد؛ شبی که پدر دستان برادر نوجوان را در دست او گذارده بود. هنوز طنین صدای پدر در خاطرش زنده بود:«ای عباس! در کنار برادرت حسين بمان که مظلومتر از مظلومیت او نیست.*» پدر از آن دو خواسته بود مثل همیشه در کنار هم باشند و چه خوب همراهی کرد. اگر او نبود چگونه دریای طوفانی غم فراق برادرش حسن علیه السلام به آرامش میرسید؟! جان و دلش به غیرت و شجاعت او گرمتر میشد.
نخستین آرایههای شجاعت، در زندگی پسر ارشد علی و امالبنین علیهماالسلام لحظهای جان گرفت که پدر او را«عباس»نامید. شیر بیشهای که شیران از او بگریزند، او در خانهای پرورش یافت که از نور ایمان سرشار بود؛ در کنار پدری رشد نمود که در کرانههای تاریخ و در مقابل سیلابهای زمانه، محکم ایستاده بود. آشکار است که عباس، خلق و خوی حیدری خواهد گرفت.
از زمان پرکشیدن پدر، بیست سال میگذشت. دستان عباس قویتر و شجاعتش بیشتر شده بود. بازوانش را محکم گرفت. باچشمانش با او حرف زد، باید حرکت میکردند؛ روی به شریعهٔ فرات نهادند.
شیران حیدر، چشم از عالم پوشیده و لشگر گرگهای درنده را میشکافتند و متفرق میکردند. بین دو برادر فاصله افتاد، صاحب لوا و فحلالفحول حیدر، به شریعه نزدیکتر شد. سیل تیر و سنگ از هر طرف به سویش روان بود، شبل مرتضی، دشمنان آل الله علیهم السلام را همچون ملخانی به این سو و آن سو پراکنده و رجز خوانی میکرد:
《وَاللّه ِ إن قَطَعتُمُ يَميني
إنّي اُحامي أبَداً عَن ديني*》
چشم و سر و دستش فدایی برادر شد، بر زمین افتاد، باچشم خونبار نظر به برادر انداخت، حسین علیه السلام به سختی خود را به او رسانده بود. زانوانش سست شد. کمرش خم شد. بر زمین نشست. بانگ ای برادر، ای نوردیده برداشت و چه لحظه دردناکی وداع دو برادر...
«وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ»آیه 227 /سوره شعراء
*پيشگوییهای اميرالمومنين(ع): سيد محمد نجفی يزدی
*المناقب لابن شهرآشوب: ج ٤ ص ١٠٨، بحار الأنوار: ج ٤٥ ص ٤٠.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
«استنداپ کمدین خواهر»
✍نرگس سلیمانی
تمام تلاشش را میکند تا بخنداندم.
خواهر است وشیطنت بچگیاش مرا به این روز انداخته که لب گاز بگیرم میان ادای سوره، تا نخندم و نمازم باطل نشود.
سخت است جلوی حرکات طنزش نخندی، باید در این مورد هم روی خواهرم برنامهریزی تبلیغی کنم و به او حرف استادم را بگویم که شکستن عامدانهی نماز دربی احترامی به خدا مثل سیلی زدن به روی رسول خداست . در این چهار رکعت نماز چه فکرها که به ذهنم نرسیده است. از اجرا کردن موضوع تبلیغی روی خواهرم تا نخندیدن و حتی اینکه چگونه حواسم را جمع نماز کنم و شرمندگی از روی آقايی که تیرها به سمتش می آمد اما او نمازها را خواند. آخرين نماز حیاتش در ظهر عاشورا. دیگر خندهام نمیآید. شرمندگیام پیش خدا بیشتر میشود و خواهرم مأیوسانه میرود و من دو رکعت باقی مانده را در اوج شرمندگی از روی بندگی حسین برای خدا، میخوانم و بعد از نماز روی دعای مستجاب بعد نماز حساب ویژه باز میکنم و از خدا میخواهم مرا هم به خود برساند درست مثل حسین.
#محرم
#امام_حسین
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
«میراث مادرانه»
✍مریم زارعی
درست لحظه ای که می خواستم به صحبت های سخنران با توجه گوش فرادهم یکی از فرزندانم به سمت من آمد و درخواستی داشت، دیگری حرفی داشت.
آن یکی آمد و آن یکی رفت و این روال ادامه داشت، دل خوش به این بودم که با خوراکی های همراهم که هنوز به رؤیت بچه ها نرسیده بود به روضه گوش دهم. اما گوش سپردن به روضه هم میسر نشد و سینه زنی نیز هم آنچنان که شایسته بود اتفاق نیافت.
به شدت از این مسئله ناراحت بودم، اما بعد از اندکی فکر کردن، به ذهنم آمد که اگر مادر من از بچگی من را به هیئت نبرده بود، چگونه محبت اهل بیت علیهم السلام در دل من پرورش می یافت؟ اصلا اگر در این مجالس بزرگ نشده بودم حب حسین چگونه بر دلم جا می گرفت؟
اگر مادرم تحمل کودکی های من را نکرده بود، آیا کنون من، گریه کن حسین(ع) بودم؟ به راستی که، فرزندان از والدین ارث می برند! چه بهتر که حب علی و آل علی (ع) باشد، قطعا اجر این ارث، اگر بیشتر از روضه نباشد کمتر هم نیست!
خداوندا مرا اولاد بسیاری عطا فرما که در راه حسینت لشگری از خون من باشد.
#مادری_را_با_همه_سختیهایش_دوست_دارم
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
روز نهم محرمالحرام سال 61 هجرى قمرى
▪︎ شمر بن ذی الجوشن، با چهار هزار نفر، همراه با نامهای از ابن زياد به عمر بن سعد مبنی بر جنگيدن با امام حسين علیهالسلام و قتل ايشان، برای دومين بار وارد كربلا شد.
▪️عصر همان روز، ابن سعد با دستوری كه از ابن زياد دريافت كرده بود، آماده جنگ با امام حسين علیهالسلام شد و لشكر خويش را بانگ زد كه:ای لشكرهای خدا سوار شويد و شما بهشت بشارت باد. پس جنود او سوار گشته و رو به اصحاب حضرت رو آوردند. اما امام علیهالسلام تا روز دهم فرصت گرفت...
▪︎امام صادق علیه السلام فرمودند :
تاسوعا روزی بود که حسین علیه السلام و اصحابش را در کربلا محاصره کردند و سپاه شام بر قتل آن حضرت اجتماع نمودند، و پسر مرجانه و عُمَر سعد به خاطر کثرت سپاه و لشکری که برای آنها جمع شده بود خوشحال شدند، و آن حضرت و اصحابش را ضعیف شمردند و یقین کردند که یاوری از برای او نخواهد آمد و اهل عراق حضرتش را مدد نخواهند نمود.
کافی، ج 4، ص 174.
#محرم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
مردِ آزاد
✍نرگس ایرانپور
ساعات آغازین شنبه صبح بود. شنبه دهم محرم سال ۶۱ هجری¹. عمر سعد با افرادش، رو به سوی میدان کرد. پرچم را به دست غلامش ذوید سپرده بود که پیشاپیش سپاه در حرکت بود.
سفره مناجات در خیمههای حسینبنعلی علیهالسلام گسترده بود. حضرت از ابتدای کار، یارانش را از شروع نمودن جنگ منع فرموده² و دست به سلاح موعظه و مناجات برده بودند:
«خدایا تو در هر سختی و اندوهی مورد اطمینان من و در هر گرفتاری امیدم هستی و در هر مسئلهای که برایم رخ میدهد اطمینانبخش و مددکارم میباشی چه غمها که بواسطه آن، دلها به ضعف میگرایید و چارهاش به کاستی میرفت و در آن، دوست مرا رها میکرد و دشمن از آن مسرور میشد. ولی هنگامی که آن را نزد تو میآوردم و از آن بدرگاهت شکوه میکردم و چارهاش را از غیر تو نمیجستم آن را میگشودی و میزدودی، تو ولی هر
نعمت و صاحب هر نیکی و غایت هر خواستهای.»³
لشکر عمر سعد به میانه میدان رسیده و آغازین گرد و خاک جنگ را بلند کرده بودند. عمروبن حجاج زبیدی، راست لشکر بود و شمر بن ذی الجوشن ضبابی کلابی، چپ لشکر عمر سعد ایستاده و در آستانه آتشِ ایستادن در برابر فرزند رسول خدا جولان میدادند.⁴
صدای پای اسبان به خیمهها رسید. امام، مرکب طلبید و به قلب میدان زد.
صدای مبارکش به گوش بیشتر مردمان حاضر در صحرا میرسید، فرمود: «ای مردم! سخنم را گوش دهید، در جنگ با من عجله نکنید، بگذارید شما را بدانچه حق شما بر گردن من است و باید آن را به شما بگویم موعظه کنم.»⁵
اولین خطبه امام بر تاریخ کربلا ثبت میشد که کسی در گوشهای از میدان، خودش را بین بهشت و جهنم مخیر دید. قصه، قصه دنیایی بود که هیزم آتش جاودان دوزخ میشد. دینش را بر لبه شمشیری میدید که با هُرم آتش زر و زیور عبیدالله، تیز شده بود. «مهاجربنأوس»، تب و لرزی را که بر اندام «حرّ» عارض شده بود، نقل میکند. مهاجر از او پرسید: «تو شجاعترین اهل کوفهای! این چه حالی است در تو میبینم؟»
حرّ گفت: «به خدا قسم من خودم را بین
بهشت و جهنم مخیّر میبینم و الله چیزی را بجای بهشت بر نمیگزینم و لو اینکه قطعه قطعه گردیده و آتش زده شوم!» سپس به اسبش لگدی زد و به حسین علیهالسلام ملحق شد. با شرمساری خودش را معرفی کرد و گفت هموست که راه بازگشت را بر کاروان امام بسته و باعث توقف در این صحرای پر بلا شده. سر به زیر انداخت: «هَل لي مِن توبه؟ توبهام را میپذیری؟»⁶ امام علیهالسّلام فرمود: «بله،خدا توبهات را بپذیرد و تو را ببخشد، نام تو چیست؟»
حرّ گفت: «من حر بن یزید هستم!» فرمود: «همانگونه که مادرت تو را نامیده تو آزادهای به امید خدا در دنیا و آخرت⁷.»
پاک و آزاد وارد میدان شد. سینهاش را اماج تیرهایی کرد که بوی نفاق و خیانت میداد. بیش از چهل نفر از سپاه پیش رویش را هلاک کرده و خود در سایه جوانمردی سیدالشهدا آرمید و از اولین شهدایی بود که در مکتب انسان پرور حسین (ع) جاویدان شد⁸.
و حرّ، معنایی تازه بر آزادگی بخشید. آزادگی ردایی شد برقامت تمام آنانی که در برابر منکر خدا و ظلم بر خویش و همکیشان، ایستادند.
سلام خدا بر رحمت واسعه الهی که همچون جد شریفش بر هدایت انسانها حریص است و بیبهانه میبخشد.
صَلّیاللّهعَلَیکَیاٰرَحْمَةَاللّهالواٰسِعَة.
_______________________________
۱. تاریخ طبری، ج۵، ص۴۲۲. به نقل از ابی مخنف به نقل از عبدالله بن عاصم از ضحاک بن عبدالله مشرقی.
۲. ارشاد، ج۲، ص۹۵.
۳. تاریخ طبری، ج۵، ص۴۲۳.
۴. مقتل ابیمخنف، ص۱۴۷.
۵. همان، ص۱۴۹.
۶. سیدبن طاووس، لهوف علی قتل الطفوف، ص۱۰۳.
۷. همان، صص۱۵۷_۱۵۶.
۸. انسابالاشراف، ج۲، ص۴۷۶.
#محرم
#امام_حسین
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI