«مادرها»
✍زهرا نجاتی
ناچار شدم برای کارهای مدرسه سومی، ویسی در گروه بگذارم.
ویس دادن همانا و واکنش جالب یکی از مامانها همان.
صدای بچهها مثل همیشه پس زمینه شده بود و مادرها باید موج صدای من را تشخیص میدادند.
میگفت: _کم نمیارید؟ کلافه نمیشید؟ رشته کلام در نمیره از دستتون؟
میگفت:_ با دو تا بچه یهو کم میارم و تندی میکنم.
گفتم:_گاهی کم آوردن طبیعی هست. باید کم خون نباشید و خواب کافی هم داشته باشید. این دوتا تو زندگی یه مادر خیلی ضروری هست...
باخودم فکر میکنم؛
هیچکس نمیتواند ادعا کند مادر صد درصدی هست. همان طور که آدم صد در صدی جز اهل بیت نداریم. راستش شاید اشتباه هم باشد، ما به قدر توانمان مسئولیم و البته موظفیم که قدرتمند و پرتوان باشیم؛ اما صد درصد بودن در مادری آن هم به تنهایی و بدون نقش پشتیبان محکمی مثل پدر، تقریبا غیر ممکن است.
اولا این قدر در اجتماع، مادر را دست تنها نکنیم. بخشی از بار تربیت فرزند، به خصوص بعد از هفت سال اول، باید روی پدر باشد.
دوما؛ مادرها سعی کنند الگوی خوبی باشند، مهربان باشند و بچهها را پر از حس احترام و اکرام کنند و با محبت تنظیم شده در برابر خطا و احساسات و خواستههای بچهها نقش ایفا کنند و در عوض جایگاه پدری را تقویت کنند اما مادر صد درصدی بودن، یک باور غلط هست.
اگر این احساس وظیفه بیش از حد یا احساس ناتوانی که بخشی از آن از فشار جامعه و بخشی از بالارفتن سطح رفاه هست، تنظیم شود، آن وقت مادرها به خاطر حس ناتوانی، از فرزندآوری استنکاف نمیکنند.
مادرها چه بخواهند و چه نه، عاشق فرزندانشان هستند، اما توقعات عجیب و غریبی که جامعه از هرچیز، ایجاد میکند، هم نقش پدر را فقط به عامل اقتصادی کاهش میدهد هم اعتماد به نفس و توانایی مادر را.
کمی با مادرهای اجتماع،مهربانتر باشیم. نه نقششان را تقلیل دهیم و نه برایشان نقشهای اضافی تعریف کنیم. مادر خوب و آگاه بودن، در کنار ظرافتهای مادرانه، خودش شاهکار است.
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
«زن ارزشمند است»
✍خ. محمدجانی
حضرت فاطمه(س) آمد تا در آن زمانی که انسانیت رنگ باخته بود و دختران چون کالایی بیارزش بودند و حتی زنده زنده دفن میشدند؛ انسانیت و کرامت بخشید تا زن نیز شایسته زندگی و رسیدن به مقامات والا و مناجات با معبودش گردد.
حضرت زهرا(س) از همان روزهای نخستین، به شایستگی خوش درخشید و به کالبد بیجان اجتماع روح امید و زندگی بخشید. ایشان با نقشهای والای خویش در تمام جوانب زندگی و فردی و اجتماعی و ...اثرات بسزایی گذاشت که نمونههای آن را تاریخ به چشمان خویش دید، نمونه هایی از تربیت نسلی شهادت طلب و بنده و پیرو راه حق چون حضرت زینب(س) که در واقع در قیام عاشورا نماد حریت و آزادگی و ولایت پذیری خویش را به نمایش گذاشت، امام حسین(ع) که در صحرای کربلا با فدا نمودن خود و تمام خانواده اش نهایت ایثار و فنا و عشق به معبود را به جهانیان اثبات کرد و ائمه دیگری که هر کدام در زمان حیات سیاسی و زندگی خویش جلوهای از شخصیت والای خویش در برخورد با تمام گروه ها، افراد و حکومت هاو بندگی و ...را به دیگران نشان دادند که این گونه می توان زیبا زیست و زن این گونه می تواند تأثیر گذارد به طوری که تحت سلطه کسی یا فرهنگی نادرست و اشتباه واقع نگردد.
کمی تأمل...
#فاطمیه
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
«روضه مادر»
✍ راضیه کاظمی زاده
روزی یکی از اساتید بحث کلاس را با سوالی عجیب آغاز کرد:« اگر تنها یک ساعت برای ادامه زندگی وقت داشته باشید، چه میکنید؟!» کلاس برای چند دقیقه در سکوت فرو رفت! همه به درونشان رجوع کرده بودند و دنبال جواب میگشتند، انگار همه باور کرده بودند وقتی برایشان نمانده و قرار است تا ساعتی دیگر این دنیای فانی را ترک کنند! نفس در سینهام حبس بود و مدام اعمال خوب و بد گذشته را بالا و پایین میکردم!
بالاخره با گذشتن چند دقیقه یکی از دوستانم، دیوار سکوت را شکست و در پاسخ سوال استاد جوابی داد، جرقهی حرف زدن زده شد، هرکس با توجه به اعمالش و جستجوهای ذهنیاش پاسخی میداد، اما در میان جوابها یک نفر چنین جواب داد:« اگر این سوال را از ما مادرها بپرسند حتما خواهیم گفت: در لحظات آخر باقی مانده از عمر، سعی میکنیم کارهای منزل و فرزندانمان را سروسامان دهیم تا در نبود ما ولو برای مدت اندکی به سختی نیفتند!»
جواب در دید اول بسیار ساده بود و حتی خندهی همه را به دنبال داشت؛ اما استاد چنین ادامه داد:" درست مانند مادرمان زهرای مرضیه سلام الله علیها..." و کلاس به مجلس روضه شبیه شد! استاد ادامه دادند: ام ابیها سلام الله علیها نیز روز آخر حیات خود، با وجود بیماری شدید از رختخواب جدا شدند و به اسما خادمهی خود فرمودند: امروز خودم مسئولیت امور خانه را به عهده میگیرم، خانه را تمیز کردند، غذایی برای فرزندانشان تهیه کردند، موهای زینبین سلام الله علیهما را شانه زدند، به امورات حسنین علیهماالسلام رسیدگی کردند و حتی به هنگام بازگشت امیرالمومنین علیه السلام به استقبالشان رفتند، شادی وصف ناشدنی از بهبودی مادر خانه را فراگرفته بود، چرا که همه گمان میکردند دیگر خبری از درد و مریضیهای مادر نیست اما غافل از اینکه امروز روز آخر حیات اوست!
شاید به همین علت بود وقتی خبر شهادت زهرای مرضیه سلام الله علیها را به حیدر کرار رساندند، ایشان تا رسیدن به خانه با اینکه مسافت کم بود، چندین بار به زمین خوردند! شاید همین امر موجب بیتابی شدید فرزندان زهرای مرضیه سلام الله علیها شده بود، باور اینکه مادری که صبح به امورات خانه رسیدگی کرده بود اما حالا دیگر حضور نداشت غمی جانکاه به دنبال داشت! جداکردن فرزندان از مادر امری سخت و دشوار بود اما این درد نبود مادر را باید می پذیرفتند و با درد بی مادری باید کنار می آمدند، امیرالمومنین علی علیه السلام با وجود غم عظیمی که داشتند طبق وصیت خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها مشغول غسل و کفن ایشان شدند، غسل دادن کسی که یار و یاور توست صبری عظیم می طلبد، او هر کسی نبود، او دردانه ی رسول الله بود و سنگ صبور علی ، او اولین مدافع حریم ولایت بود، او سرور زنان بهشت بود، علی چگونه می توانست با دستان خودش او را غسل دهد؟ دیدن بازوی ورم کرده ی زهرا دیگر توان را از علی ربوده بود، حضرت مدتی دست از غسل کشیدند و سر بر دیوار نهادند و با آن هیبت حیدری که در خیبر را کنده بود، اشک امانش نداد ...
به راستی که شاعر چه زیبا گفته است:
بریز آب روان اسما ،به جسم اطهر زهرا ولی آهسته آهسته
بریز آب روان تا من، بشویم مخفی از دشمن
تنش از زیر پیراهن، ولی آهسته آهسته
ببین بشکسته پهلویش، سیه گردیده بازویش
تو خود ریز آب بر رویش، ولی آهسته آهسته
همه خواب و علی بیدار، سرش بنهاده بر دیوار
بگرید از فراق یار، ولی آهسته آهسته
حسن ای نورچشمانم حسین ای راحت جانم
بنالید ای عزیزانم، ولی آهسته آهسته
بیا ای دخترم زینب به پیش مادرت امشب
بخوان او را به تاب و تب، ولی آهسته آهسته
روم شب ها سراغ او، به قبر بی چراغ او
کنم زاری ز داغ او، ولی آهسته آهسته...
در آخر کلاس صدای گریه همه بلند شده بود...
#فاطمیه
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
«مادر خلقت»
✍م.اکبری
کودکی ات در آن محاصره ی سخت اقتصادی گذشت، وقتی مادرت را در آن روز های دشوار از دست دادی، مادری هایت آغاز شد...
پس از مادر، وظایفش به تو رسید. مراقبت از پدر، پدری که تکیه گاه همهی مستضعفان و یتیمان و مسکینان بود و مأموریت بزرگ رسالت را بر عهده داشت.
پس از بیرون آمدن از محاصره، سختی ها شدت گرفت و مشرکان مکه تصمیم به قتل پدرت گرفتند، هجرت پنهانی به یثرب آغاز شد، در آن روز های نا امنی، فداکاری پسر عموی پدر و خوابیدن در بستر به جای پدر، آرامش آفرین بود برایت...
پسر عمو از آن مهلکه نجات یافت ، وقتی تورا در راه رساندن به پدرت همراهی کرد و از هیچ فداکاری فرو گذار نکرد، دلت آرام گرفت...
یارِ وفادار و مخلص پدر، همسرت شد، و دوباره برایت آرامش به ارمغان آورد...
وقتی داشتی زخم های همسرت که از جنگی سخت بازگشته بود را تیمار می کردی مادری هایت ادامه یافت...
خداوند چهار فرزند به تو عطا کرد که با تربیت آنان به بهترین وجه ممکن ،مادری کردن هایت را به اوج برسانی...
اما قصه ی مادری هایت همین جا تمام نمی شود، تو حالا مأموریت بزرگی داشتی...
مادری برای همهی انسان های محتاجِ هدایت...
و تو این مأموریت را به قیمت سنگینی پذیرفتی...
قیمتش شد پهلوی شکسته ات...
فدا کردن بهترین مخلوقات خدا، پدر و همسر و ده فرزند از نسلت...
حتی از شش ماهه ی کوچک هم دریغ نکردی؟!
وقتی در غمگین انگیز ترین شب تاریخ به همسرت گفتی به فرزندانم تا روز قیامت سلام مرا برسان...
مادری کردن هایت تمامی نداشت...
تا روز قیامت مادری میکنی زهرا جان...
ومن مثل همیشه مبهوت مادری هایت هستم...
فقط می توانم در روضه هایت از عمق جان بگریم و فریاد بزنم که چرا قدر مادری هایت دانسته نشد و چه زود پر کشیدی؟!
ای مادر زخمی و رنج کشیده ی تاریخ، مرا هم در آغوش بگیر...
#فاطمیه
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
مجله افکار بانوان حوزوی
سردار اروند(قسمت دوم) 🖋زینب نجیب اشکِ چشمانشان با آب اروند یکی شد. ایمان، همه وجودشان را پُر کرد
سردار اروند(قسمت سوم)
🖋زینب نجیب
احمد امینی، علمدار لشکر ثارالله و خطشکن لشکر بود. احمد انسان شجاعی بود؛ اما ویژگی بارز او این بود که معنویتش بهاندازهی شجاعتش رشد کردهبود. او شاهکلید پیروزی عملیات والفجر۸ بود. در هرعملیاتی، تکتک افراد در جایگاه خود نقش دارند و اگر هریک نباشند؛ قطعهای از جورچین آن عملیات گم شده است. البته برخی همچون شهید امینی، شاهکلیدند و برخی همچون حسن یزدانی بهخاطر نقش حساسش، سردار اروند.
قاسم، سجده شکر گذاشت و با دقت همچنان به آنطرف آب مینگریست. او منتظر بود تا بچههای خطشکن، کامل برسند تا شروع عملیات را اعلام کند. طبق برنامهریزی باید یکساعته به خط دشمن میرسیدند؛ اما با فشار موج این مسافت را نیمساعته طی کردهبودند. بچهها یکی پس از دیگری در هر محور به جلو رفته و به بریدن سیمهای خاردار مبادرت ورزیدند. باید حواسشان جمع میبود تا بعد از چیدن سیم و جمع شدن از دوطرف، صدایی بلند نشود. به همیندلیل وقتی زمان را برای این امر، محدود دیدند؛ عدهای داوطلبانه خود را بهروی سیمهای خاردار انداختند تا نیروهای دیگر از روی آنها با سرعت عبور کنند. بچهها میدانستند که اگر به سیم خارداری گیر کنند نباید تعلل کنند و هرجور که امکان دارد باید خود را رهایی ببخشند. آنها معتقد بودند که سیم خاردار، یعنی یک شیء بیجان؛ قطعاً نمیتواند آنها را متوقف کند؛ مگر سیمخاردار شیطان. بنابراین چنان شجاعانه از این سیمها عبور میکردند که گوشت و پوستشان بر صفحهی وسیع سیمهای خاردار باقی میماند.
حسن رو کرد به بچهها و آرام گفت تا میتوانید «وَ جَعَلنا» بخوانید. از برکات آیهی ۹ سوره یس "وَجَعَلۡنَا مِنۢ بَيۡنِ أَيۡدِيهِمۡ سَدّٗا وَمِنۡ خَلۡفِهِمۡ سَدّٗا فَأَغۡشَيۡنَٰهُمۡ فَهُمۡ لَا يُبۡصِرُونَ" و معجزههای رمز عملیات این بود که دشمن در آن شب، داخل موانع کار میکرد؛ همهی نیروهای عراقی داخل مانع بودند و بچهها داخل سیمهای خاردار خوابیده بودند. عراقیها آمدند. یکی از عراقیها خم شد و بچهها را دید و شروع کرد به شمردن ۱، ۲، ۳، ۴ و تا ۲۰ شمرد؛ اما بدون ایجاد صدا، با چند نفر از دوستانش سوار ماشین شده و فرار کردند. از جناح دیگر، یک عراقی بچهها را دید؛ تا آمد صدا بزند که ایرانیها را دیده است؛ یکی از خوکهایی که در موانع، رفت و آمد میکرد؛ از جلویش فرار کرد و او به عربی فریاد زد: «نه، خوک بود، کسی نبود.» و یا آن زمانی که یک عراقی در هنگام گشتزنی پای خود را روی دست یکی از بچهها گذاشت که مشغول چیدن سیمهای خاردار بود. نفسها در سینه حبس شدهبود؛ اما آن عراقی متوجه حضور آنها نشد و عبور کرد.
الطاف خداوند بر سر بچهها سایه افکنده بود، از موانع عبور کردند و در پشت دشمن استقرار یافتند. شکستن خط اروند یکی از سختترین عملیاتهای نظامی بود. تا آنروز هیچ فرد نظامی از اروندرود عبور نکرده بود و هیچ حرکت نظامی و جرأت نظامی نبوده که از اروند عبور کند؛ اما در این عملیات با نیروهایی بسیار جوان و گاهی نوجوان در کمترین ساعت و کمترین لحظه از نظر زمانی خط، شکسته شد. بچهها عبور کردند و دشمن را دور زدند. دشمن غافلگیر شده بود.
سرانجام ساعت ۲۲:۱۰ تاریخ ۲۰بهمن ۱۳۶۴ از سوی قرارگاه خاتمالانبیاء (صلواتالله علیه) با رمز «یا فاطمهالزهرا (سلامالله علیها)» دستور شروع عملیات صادر شد.
پس از اعلام رمز حرکت، قایقها و انتقال گردانها در زیر آتش خمپاره و توپ و تیربارهای بیامان دشمن بهسرعت انجام شد و در همان ساعت اولیه، خطوط اول اروند توسط رزمندگان اسلام تصرف شده و حرکت نیروها برای تصرف خطوط بعدی آغاز گشت. حضور گستردهی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران و عملیات بالگردهای هوانیروز در عمل تدارکات و کارهای رزمی- دفاعی در عملیات والفجر ۸ نقش بهسزایی داشت.
عبور نیروها، تحت نظر قرارگاه خاتمالانبیاء (صلواتالله علیه)، قرارگاه کربلا و قرارگاه نوح، طبق نقشه انجام گرفت و حرکت و آرایش نیروها در عبور و سرپلگیری از دشمن تا دریاچهی نمک که آخرین نبرد «فاو» بود؛ ادامه یافت. مناطق تصرفشده شامل شهر فاو، رأسالبیشه، جاده فاو – بصره، پایگاههای موشکی، منابع نفتی، اسکله البکر و الامیه و محورهای امالقصر، جاده البحار – بصره، نخلستانهای حاشیهی اروند، کارخانه نمک و دریاچه نمک را تصرف کرده و با هجوم تانکها و هواپیماهای بیشمار، پاتکهای گستردهی عراق در طول ۹۰روز مقاومت و نبرد فاو توانست توانمندی رزمندگان را به جهانیان نشان دهد. این عملیات فراز و فرود زیادی داشت؛ اما در هرمرحله زبونی دشمن و سرافرازی رزمندگان اسلام بیش از پیش نمایان میشد.
ادامه دارد...
@AFKAREHOWZAVI
«الگوی غریب»
✍زهرا نجاتی
و خداوند فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را آفرید تا به حکم «لولا فاطمه لما خلقتکما » دلیل خلقت باشد.
دلیلی خلقتی برای تمام عالمیان.
همان فاطمه که لیله القدر است و سِر پنهان در او، آشکار نشده است.
همان فاطمه که به حکم (ان لابنت رسول الله لی اسوه حسنه)، الگویی برای بهترین خلق خداست. و وقتی بهترین خلق خدا، نیاز به الگوی چون او دارد، من و ما چقدر محتاج چنین الگویی هستیم!
و چقدر شیاطین انسی و جنی، دست به دست هم دادهاند، که این الگو رابا بهانههای مختلف، ازما بدزدند.
گاه به اسم رسیدن هزاره سوم،
گاه به اسم تغییر تمدن،
گاه به اسم هرچه.
اما سخن در این است که اگر الگو بودن او را از ما بگیرند، در فلسفه آفرینش او و آفرینش خودمان نیز به بنبست میخوریم.
بر هیچ انسان حقبینی پوشیده نیست که دستهایی در کار است که این الگو را از ما بدزدند و به جای او، افسانه و دروغ را،
شخصیتهایی که هرگز نبودهاند را
کسانی که در هیچ، ستاره نبودهاند، به جز بیعفتی، بیحیایی، یار شیطان بودن را،
به زن مظلوم هزاره سوم، غالب کنند.
و امان از این مظلومیت...
هم مظلومیت زن هزاره سوم
هم مظلومیت بانوی لیله القدر.
باید هشیار بود و هشدار داد. هم به زن مظلوم این روزها، هم به دختران امروز و زنان آینده.
باید به مظلومیت حضرت مادر، پایان داد..
#فاطمیه
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
مجله افکار بانوان حوزوی
سردار اروند(قسمت سوم) 🖋زینب نجیب احمد امینی، علمدار لشکر ثارالله و خطشکن لشکر بود. احمد انسان شج
سردار اروند( قسمت چهارم)
🖋زینب نجیب
اهداف ایران از اجرای عملیات بزرگ والفجر ۸ در وهلهی نخست، شکستن هیمنهی دشمن و سپس قطع دسترسی رژیم بعث به خلیج فارس و دورکردن آتش جنگ از شهرهای مرزی ایران بود. رزمندگان ایرانی اما با پیروزی در عملیات والفجر ۸ علاوهبر این هدف به هدف مهم واردآوردن ضربه روحی بزرگ به دشمن نیز رسیدند. این درحالیست که پس از این عملیات، رزمندگان اسلام بیش از گذشته به اعتمادبهنفس، خودباوری و ایمان برای ادامهی رویارویی با دشمن عراقی دست یافتند.
در روزهای بعد از آن شب پر از معجزه، آنگاه که دشمن همهی درها را به روی خود بسته میبیند؛ از سلاح شیمیایی بهره میبرد. حسن یزدانی بعد از حملهی هوایی شیمیایی دشمن، ماسک خود را به رزمندهی دیگری میدهد تا مانع شیمیاییشدن او شود؛ اما خودش براثر استشمام گازهای شیمیایی مجروح میشود. محمد حسین یوسفالهی در معرکهی بمب شیمیایی حضور نداشت؛ اما بهمحض اطلاع، خود را به حسن یزدانی و دوستانش رساند تا آنها را از زیر آوار نجات دهد و اینچنین شد که او هم مبتلا گشت.
حسن به بیمارستانی در مشهد و محمدحسین یوسفالهی به بيمارستانی در تهران انتقال یافتند. حسن بعد از ۱۱روز تحمل دردهای ناشی از مسمومیتهای شیمیایی به درجهی رفیع شهادت نائل شد.
قاسم سلیمانی فرمانده لشگر ۴۱ ثارالله به او لقب سردار اروند و فاتح عملیات والفجر۸ داد و در توصیف او با اشک و آه میگفت: «چهکسی میداند حسن که بود؟ حسن قهرمان و فاتح عملیات والفجر۸ بود. حسن آن طلبهی ضعیفالجسم و قویالروح؛ حسن اولین فردی بود که بهصورت پیشتاز و پیشگام و داوطلبانه از اروند عبور کرد، حسن آن طلبهی شجاع و قهرمان کسی بود که ۳۰بار برای شناسایی، از آبهای اروند عبور کرد، حسن یک نیروی ورزیده، شجاع، شهادتطلب، مخلص، حسن پیشنماز لشگر ما بود، حسن امام جماعت لشگر ما بود».
ادامه دارد...
@AFKAREHOWZAVI
.
#امروز
روز پژوهش
تقویم علمی ایران روز 25 آذر از سوی «شورای فرهنگ عمومی کشور» به نام روز پژوهش نامگذاری شده است. وزارت علوم تحقیقات و فناوری نیز از سال 1379 چهارمین هفته آذر ماه را به نام هفته پژوهش نامگذاری کرد و از سال 1384 این نام به «هفته پژوهش و فناوری» تغییر یافت.
#روز_پژوهش
#بیست_و_پنج_آذر
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
به بهانهِ هفته پژوهش
✍سیده ناهید موسوی
📚 میخواهم از نوشتن و دنیای آن بنویسم، گاهی در اینکه چه چیزی را، چگونه و از کجا آغاز کنم میمانم! راستاش به نظر خیلی پیچیده و عمیق اما در عین حال، زیبایی و طعم خاص خود را دارد. لابلای روزمرگیها و دغدغهها، وَسط زندگی، بین آشپزی یا مهمان نوازی یهویی حساش سراغ آدمی میآید، و برایش فرقی ندارد حتی وقتی شب شده است و میخواهید خستگی های در طول روز را دور بریزید و سَر بر بالین بگذارید، حس نوشتن آدمی را رها نمیکند و ندایی از اعماق جان تو را به قلم در دست گرفتن فرامیخواند. اصلا آرام و قرار ندارید! مگر میشود در طی بیست و چهار ساعت شبانه روز یک خط حداقل ننویسید؟!
📚زمان تحصیل وقتی اساتید کار پژوهشی میخواستند، شاید از سختترین خبرهایی بود که به گوشم میرسید! آخه چرا فلان تحقیق، چرا این موضوع و... شروع میکردم به غصه خوردن البته حق داشتم چون اوایل هر کاری سختی خاص خود را دارد. چندین مرتبه که به کتابخانه رفتم و بعدها عضو شدم خیلی به عنوان و جلد کتب دقیق شدم و سعی کردم در هر فرصتی اولین جایی که بروم کتابخانه باشد. خاطره اولین رمانی را که به پیشنهاد دوستام خواندم هرگز فراموش نمیکنم آن شب تا صبح گریه میکردم. و این یک تلنگر دیگری بود برای کتابخوان شدنم، کتابهای روایی، داستانی و... خواندم و عنوان هر کتاب را بعد از خواندن در گوشه دفترم یادداشت میکردم و تا الان هم همین کار را میکنم.
📚کتابخانههای زیادی را در سطح شهر رفتم و در کتابخانه مرکزی کارت عضویت هم دارم، همه چیز در آنجا رنگ علم و معرفت میدهد و بویی که بیش از هرچیز دیگری احساس میشود بوی عشق به کتاب و کتابخوانی و پژوهش است. اصلا مهم نیست که چند سال سن دارید، یا چه مدرک تحصیلی دارید و ... همین که شروع به خواندن، تحقیق و پژوهش کنید کافیست تا چند سال و چند قدم جلوتر حرکت کنید و افقی جدید از زندگی را کشف کنید. از هر قسمت کتابی که خواندید چند سطر را که برایتان جذاب بوده را یادداشت کنید یا خلاصهای کوتاه از کتاب را بنویسید، اصلا کتاب را نقد کنید این نیز تجربه ناب دیگری هست که به کمک آن میتوانید به جزئیات بیشتر دقت کنید.
📚 من اما، وقتی یک صفحه سفید میان صفحات دفتر یا برگههای چسبانده روی تخته شاسیام میبینم از آن نمیگذرم. و بدون تعارف شروع به نوشتن میکنم، در ذهنام میگویم حداقل نصف صفحه را پُر میکنی! قلم که به دست میگیرم زمان هم از دست دیگرم دَر میرود. تا به خودم میآیم میبینم کل صفحه را سیاه کردم و این زیباترین اوقاتی است که میتوان در زندگی تجربه کرد. نوشتن از احساسات زنده یا مُرده، خوب یا بد، افکار آشفته و عمیق، آرزوهای تازه جوانه زده، آینده و دغدغهها، و استفاده از فرصتهای عمر به شرط درست مصرف کردن آنها نه مصرفی کردن آنها!
هفته پژوهش به همه دوستداران علم مبارکباد.
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
رسانه فکرت | نجمه صالحی، پژوهشگر و مدرس حوزه علمیه
پژوهش در حوزهدین و تبلیغ دو رکن اساسی در توسعه هر جامعه دینی هستند. به عبارتی پژوهش زمینههای لازم برای شناخت و حل مشکلات را فراهم میکند و تبلیغ این شناخت را در جامعه گسترش میدهد.در پژوهشهای دینی از روشهای کمی مانند نظرسنجی، پرسشنامه، مصاحبه و ...؛ روشهای کیفی مانند مصاحبه عمیق، قومنگاری، تحلیل محتوا و ...استفاده میشود و این نوع پژوهشها به دو دسته کلی تقسیم میشود: پژوهش بنیادی و پژوهش کاربردی. پژوهش بنیادی به بررسی اصول و مبانی دین میپردازد، در حالی که پژوهش کاربردی به بررسی مسائل و مشکلات دینی در جامعه میپردازد.
متن کامل در لینک فکرت👇
https://fekrat.net/article/lnk/34816
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI