eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
711 دنبال‌کننده
883 عکس
154 ویدیو
12 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تحریریه تولید محتوای بانو مجتهده امین است. *کلیک بر روی عبارات آبی رنگ در نوشته‌ها، شما را به صفحه نویسنده هدایت می‌کند. 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
. ✍زهرا ابراهیمی نزدیک بیست ساعت است که از شنیدنِ خبر سانحه‌ی هوایی می‌گذرد. ساعاتی که تا کنون تجربه‌اش نکرده بودم. برای مناسبت‌ها زیاد می‌نویسم. اما اینکه در این بیست ساعت حدود چهل پست ارسال کرده باشم برای خودم هم عجیب است. خوردن، خوابیدن، برنامه‌ریزی روزانه، پادکست، کتاب و میگرن که مهمان همیشگی من است، فراموش شدند و من متحیر از آنچه بر انقلاب و این مردم می‌گذرد، لحظه‌ها را زندگی کردم. قلم، پناه خوبی بود؛ اما کلمات، گیج بودند. می‌خواستم فریاد بزنم، واژه‌ها حق‌السکوت طلب می‌کردند از من! می‌خواستم اشک بریزم، چشم‌هایم خیره شدن را ترجیح می‌دادند! انگارِ فشارِ خونِ جهانِ خلقت بالا رفته بود! گُر گرفته بود تنِ ایران! اما تنها کسی که روح مرا آرام می‌کند توئی! ایمان به آمدنت به من شهامت ادامه‌ی زندگی می‌بخشد! در پسِ تمامِ این رنج‌ها یک چیز قطعی‌ست و آن اینکه تو می‌آیی! https://eitaa.com/roznevesht @AFKAREHOWZAVI
. ✍ نسا خلیلی چند سالی است که از آتش و دود خاطره داریم، دیروز از مه و باران و امروز باران، ساختارهای ذهن ما را هم شست و نشان داد: - هنوز می‌شود؛ دیپلمات بود و شهادت‌گونه از دنیا عبور کرد. - هنوز می‌شود؛ صف اول بود و جاودانه پرید. - هنوز می‌شود؛ شصت ساله بود و دست در دست آسمان اوج گرفت. اما به شرط، - خادم حرم جمهوری اسلامی بودن؛ - در خدمت سر از پا نشناختن؛ - اخلاق را قربانی مقام نکردن؛ - پشت مظلومان جهان را خالی‌نکردن؛ - خالصانه در راه خدمت دویدن و خسته نشدن. ای شهدای خدمت و عزت برای ما، یادتان هرگز کهنه نشود، و عزم‌مان در راه‌تان استوارتر خواهد بود. @AFKAREHOWZAVI
. یقین و شهامتنجمه صالحی امروز که خبر شهادت را شنیدم، ساعاتی را تجربه کردم که قبلا در داغ عزیزم تجربه کرده بودم، دقیقا همان حس و حال و همان بی‌تابی. متحیر بودم از آنچه بر سر انقلاب و این مردم می‌گذرد و من زنده‌ام و این لحظه‌ها را زندگی می‌کنم! در آن روزهای بی‌تابی‌ام، در همه‌ی تلاطم‌هایی که بر سرم آوار شده بود، قلم، تنها پناهم شده بود؛ اکنون نیز از او مدد جستم. انگار نبض قلبم روی واژه‌ها تنظیم می‌شود و قلم دستانش را برای آرامش روی قلبم گذاشته است! می‌گویند وقتی صحنه رویدادها و مصائب عاشورا به اوج خود رسید و زمان شهادت سیدالشهدا علیه‌السلام رسید، آسمانیان به ضجه افتادند و بی‌تاب شدند و انگار زمین و زمان تنگ شد تا اینکه از جانب خداوند وعده ظهور فرزندی از این قوم داده شد. در پس هر نوشته‌ام این تنها امیدم بود، ایمان به آمدنش! یقین به ظهورش به من شهامت ادامه‌ی زندگی می‌بخشد و من با همین امید، واژه‌ها را از اعتصاب در می‌آورم. @zemzemh60
. ✍ریحانه سادات حسینی چشمانم برای لحظه ای میخکوب شد روی گوشی‌و قلبم گویی از جا کنده می‌شد. عمه در گروه خانوادگی گفت که جان آقای رئیسی و آل هاشم در خطر است. نمی‌دانستم چه خبر است. کانال هارا زیرورو می‌کردم تا ببینم خبری است یا نه! تمام گروه نگران شده بودند تا اینکه عمه با پیامش دوباره دلهره به جانمان انداخت. نوشته بود بالگردی که آقای رئیسی و همراهانش در او بودند نیست شده و همه به دنبال آنها می‌گردند. شوهرعمه ماموریت داشت و باید میزد به دل کوه و جنگل تا شاید اثری از آنها بیابد. تمام اعضای خانواده در سکوت و نگرانی از طرفی به تلویزیون خیره شده بودیم و از طرف دیگر گوشی در دست منتظر اخبار خوب بودیم. عمو عکسی را از مه غلیظ و ماشین ها ارسال کرد و فهمیدیم که او هم رفته تا کمکی کند. پدرم به عمویم زنگ زد تا ببیند چه خبر است. او گفت نمیگذارند مردم عادی داخل جنگل ها شوند. پدرم درمورد تماس تلفنی پرسید که میگفتند از سوی سرنشینان گرفته شده. عمو گفت که ما از هرکسی از مسئولین پرسیدیم می‌گویند هیچ تماسی صورت نگرفته و حتی هیچ اثری از آنها نیست.هیچ هیچ! بعد از قطع کردن به پدرم گفتم که به شوهرعمه زنگ بزند و به اطلاعات کامل تری دست یابد.یک جورهایی جوانه امید در دلم هنوز زنده بود. پدر که نمی‌خواست مزاحم آنها شود با اصرار های زیاد من بالاخره تماس گرفت. دو بار در دسترس نبود. بار سوم که گوشی را جواب داد ذوق زده شدم و فقط به مکالماتشان گوش دادم. همهمه ای در آنجا بود. پدرم گفت نمی‌خواستم مزاحم شوم اما گفتم سریع بپرسم پیدایشان کردید یا نه؟ شوهرعمه گفت که در کوه است و هیچ اثری از آنان نیست. و من ناامید تر از قبل خیره به تلویزیون شدم. دیشب به اندازه ی تمام عمرم اخبار دیدم. ساعت ۱۱ شب تلویزیون خانه خاموش شد تا بخوابیم. اما مگر کسی خوابش می‌برد. تا ساعت ۱ و نیم سرجایم بودم و دستم میرفت سمت اینترنت گوشی تا روشن کنم و خبردار بشوم،اما با خودم می‌گفتم فردا صبح مشخص می‌شود و باید بخوابم. صبح زودتر از همیشه بیدار شدم و با دیدن گریه های مادرم همه چیز تمام شد! من ماندم و ناراحتی برای کشور! من ماندم و دلسوزی برای خانواده های این عزیزان! من ماندم و غم! غم و غصه ای که سرو ته نداشت. نمی‌دانستم برای کشوری ناراحت باشم که بهترین و پای کار ترین خادمانش را از دست داد.رئیس جمهوری که با وجود آن کشور آبادتر از قبل شده بود. نمی‌دانستم برای بچه هایی غمگین شوم که پدرشان را از دست دادند. یا حتی برای پدری که وصیت کرده بود پسرش نمازش را بخواند ولی با این اتفاق برعکس شد و پدر باید سر جنازه ی پسرش نماز بخواند. و حالا نمی‌دانم چگونه با این داغ جانسوز کنار بیایم. @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ✍سیده نرجس حسینی آیت الله رئیسی شهید خدمت چقدر برای شما سرزنش شدم که چرا به ایشان رای دادی، اما من با اطمینان کامل رای دادم و شک نداشتم! چقدر توجیهشان می کردم اما فقط برخی به راه آمدند اما بعضی هم‌چنان بر مخالفت‌شان مصر بودند! شهید بزرگوار چقدر حرف شنیدید وسکوت کردید! دیروز قلبم در سینه سنگینی می کرد هوای دلم مانند هوای محدوده کلیبر و ورزقان مه آلود بود. حال روحی خوبی نداشتم، کمی خوابیدم اما وقتی گوشی زنگ خورد و خبر ناگوار شنیدم، از جا پریدم تلویزیون روشن کردم و اشک‌هایم می بارید. نه خدای من چیزی نیست ..ان شاءالله چیزی نیست و هم چنان مانند وقتی که تازه خبر را شنیده بودم، جلوی تلویزیون بودم و امن یجیب می خواندم، صلوات می‌فرستادم. خدایا این چه مصیبت بزرگی بود من که ناراحت بودم مادرم آی سی یو !! تا ساعت ۱۲:۳۰ شب از تلویزیون حرم امام رضا جانم را نگاه می‌کردم و با نگرانی دعا می‌خواندم. خیلی خسته بودم یک لحظه خوابم گرفت چشمهایم رابستم. ازقم رفتم مازندران در یک آن رفتم اتاق آی سی یو مادرم . مادرم داشت جان می‌داد! نفسش بالا نمی‌آمد! داد زدم خدایا مادرم داره می‌میره کمک ..پرستار اومد واکسیژن وصل کرد. بعد انگار یک آن از قم رفتم حرم امام رضا علیه السلام خیلی نگران بودم هیچ کس نبود! من بودم و حرم! دنبال مفاتیح بودم ولی اصلا مفاتیح در حرم نبود یک مفاتیح سبز قطور آمد دستم! دنبال دستور نماز شب اول قبر برای آقای رئیسی بودم! از خواب پریدم.نه دروغ بود ..نه این چی بود من دیدم ..کجا بودم ..نه باور کردنی نیست! یا جدا یا رسول الله حتما من خیالاتی شدم! آره خیالاتی شدم چون برای مادرم وآقای رئیسی ناراحت بودم، این طور دیدم! شب سختی بود ولی صبح خبری آمد که ناباورانه بود! شهادت آیت الله رئیسی.! من در حرم امام رضا علیه‌السلام آنجا حقیقت را دیدم ولی نمی‌توانستم باور کنم! خادم الرضا به امام رضا علیه‌السلام پیوست! که در روز میلاد امام رئوف دعوت حق را لبیک گفت! رئیس جمهور شهیدم شهادتت مبارک! ملت عزیز ایران تسلیت! @AFKAREHOWZAVI
. «فرود سخت و صبحی سخت‌تر» ✍سیده ناهید موسوی کلمات یکی یکی در ذهنم سرازیر می‌شوند، نگاهم اخبار و تصاویر را زیر و رو می‌کند اما عقل یارای پذیرش را نداشت.اما باید پذیرفت نه صدای کوبنده و رسای آقای رئیسی و نه خبری از صدای پرُصلابت و اقتدار آقای عبدالهیان در تلویزیون جمهوری اسلامی ایران دوباره شنیده خواهد شد. نوار مشکی گوشه تلویزیون ایران برای پنج روز و عزای عمومی در سراسر کشور می‌ماند. اما داغی که برای بزرگ مردی از جنس خود خود مردم و تنها دغدغه مردم را در این سال‌ها داشت با گذشت چند روز و چند سال سرد نمی‌شود. همچون داغ حاج قاسم عزیز که پس از چند سال هنوز التیام نیافته و با داغی جدید تازه‌تر شد، و بازهم صبحی که با سایه‌ای از غم بر سر ایرانیان صبح شد. پرچم‌های سیاه عزا برافراشته شدند تا همه چیز برای سوگ فرزند سادات آماده شود و مردمی که سراپا دعاگو بودند اما تقدیر چیز سهمگین‌تری را رقم زد. مدت‌ها پیش فکر میکردم اگر دوباره به سه سال قبل باز می‌گشتم دوباره به آقای رئیسی رأی می‌دادم الان اما باید من و همه دوستداران ایشان بگوئیم که خوشحال و مفتخریم که به یک شهید رأی دادیم. خادم الرضا بودن یعنی هیچ چیز برایتان تصادفی اتفاق نمی‌افتد، و می‌شوید هشتمین رئیس جمهوری که خادم امام هشتم (ع) بوده است و در ولادت امام هشتم(ع) نیز آسمانی می‌شود اما با شهادت تا نامشان بلند آوازه و جاودان در قلوب ملت ایران و تاریخ ایران بماند. آری!ایران شهید پرور است و چقدر زیبا گفتند که این‌بار شهدا را از اول صف چیدند. و در وصف تصویر حاج قاسم و آقای رئیسی؛ که شهیدی پیشانی شهیدی را می‌بوسد و یقیناً راهشان ادامه دارد. پاداش مردان غیور و مخلص چیزی بجز شهادت نیست و چنین حُسن ختامی آرزوست. نصرٌ من الله و فتح قریب @AFKAREHOWZAVI
. 🔹پیکر مطهر خادم خستگی‌ناپذیر ملت‌، آیت‌الله سید ابراهیم رییسی رییس جمهور محبوب ملت عصر فردا در قم تشییع خواهد شد. @AFKAREHOWZAVI
«سید مظلوم» ✍ شب را با انتظار و استغاثه بلاخره صبح کردیم. اما صبحی به تلخی جمعه ۱۳دی تجربه کردیم،کاش تاریخ تکرار نمی‌شد... سید! بقول استاد پناهیان خیلی‌ها برای حلالیت می‌آیند. هر کاری که از دستت بر می‌آمد برای پیشرفت و احیای کشور انجام دادی ولی باز هم کارت را نقد کردند و هم تمام زحماتت را نادیده گرفتند. سید! با آمدنت خوشحال شدیم، با رفتنت بارانی! در آن سفر آخرتان حتما از میان روستایان یکی با نفس حقی دعای عاقبت بخیری برایتان کرد، که به این سرعت به اجابت رسید. تعریف رجایی بارها از خانواده شنیدم با همه‌ی تحریم و ممانعت ها، خوب کار کردی و در آخر چون الگویت رجایی سوی آسمان رهسپار شدید. دعای تمام مستضعفان پشت پناهت سلام ما را به سردار برسان سید مظلوم @AFKAREHOWZAVI
. خون پاک مردان خدا ✍مریم حمیدیان با خون پاک شهدای غزه جامعه جهانی آنچنان بیدار شد که در دل غرب، وسط خانه شیطان پاکان عالم شعار آزادی فلسطین سر دادند. در واقع خون پاک سید شهدای مقاومت حاج قاسم، مردم منطقه و جهان را چنان بی‌تاب و بیدار نمود که همه یک خواسته داشتند و آن نابودی اسرائیل بود. این که بعد از یک عمر جنایات اسرائیل از قلب ایران روی سرش بمب و موشک می‌ریزد نتیجه بغض جهانی مظلومان و آزادگان است. حالا نوبت خون پاک خادم ملت است که راه خدمت را از مبانی و اصول لیبرال دموکراسی پاک کند. خون او امت را بیش از پیش بیدار و بی‌تاب می‌کند. همه هیمنه مبانی غربی در راه تحقق دولت اسلامی فرو می‌ریزد. دیگر کسی در انتخابات جرات نمی‌کند حرف از کدخدا بزند. می‌داند خریدار ندارد. و دولت اسلامی با رائ و اراده مردم شبیه آن دولتی می‌شود که باید! شبیه آن دولتی که باید به دست امام برسد. ما با عشق‌بازی با قاعده مردان خدا آشناییم. اینان در دوران زندگی‌شان سخت مبارزه می‌کنند. آنگاه که باید جان می‌دهند. خون می‌دهند. سر از پا نمی‌شناسند. برای دیدار حق سبقت می‌گیرند. و خون این راز سر به مهر، زنده می‌کند مکتب را. نهضت را از هر ناپاکی می‌شوید. خون شهید سلیمانی مبارزان را پشت دیوار‌های اسرائیل رساند و آزادگان را در خیابان‌های نیویورک! خون شهیدان راه خدمت، دولت را به اسلام انقلابی و دولت کریمه امام زمان نزدیک خواهد کرد. @AFKAREHOWZAVI
. خون خدمت ✍مریم حمیدیان جامعه اسلامی ما نیاز به دولت اسلامی داشت. امت دور هم جمع شدند. فکر کردند. شنیدند. تصمیم گرفتند‌ او را برگزینند به خدمت. او همان مردی بود که با بقیه فرق داشت. برای خدمت شب و روز نشناخت. جهادی تلاش کرد و در این راه از سرزنش ملامت گران دلسرد نشد. به مولایش حضرت علی اقتدا کرد. سعی کرد سرباز راه او باشد. نمی‌خواست وارد دغل بازی امویان شود. راه راست را رفت حتی اگر به ضررش بود. اخلاق سرلوحه مسیر او بود. مثل مولایش. عاقبت او چگونه رقم بخورد بهتر است؟ رای امت چگونه ثمر بدهد بهتر است؟ معلوم است مردانی مثل او در گوشه بستر، توی فلان بیمارستان جان نمی‌بازند. معلوم است چهل یا پنجاه تیم امدادی چندین ساعت باید بگردند تا پیکر مطهرش را پیدا کنند. معلوم است منتخب امت، در راه امت جان می‌بازد. شهادت برای دنیا طلبان باخت است. برای امت اسلام تهنیت است. ما همدیگر را که می‌بینیم خشنودیم. ایمانمان زیاد می‌شود. "الَّذينَ قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَكُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم إيمانًا وَقالوا حَسبُنَا اللَّهُ وَنِعمَ الوَكيلُ" ۱۷۳/آل عمران دلمان روشن است. ما با عشق‌بازی مردان خدا با حضرت حق آشناییم. می‌دانیم دولت اسلامی یک الگو دارد. یک خادم الگو که نه سکولار بود نه لیبرال! اهل دنیا نبود و برای دنیای مردم همه تلاشش را کرد. او برای نزدیکی ظهور، جلو مستکبران عالم ایستاد. سر خم نکرد! زاند نزد! خون بیدار می‌کند. خون او راه خدمت را جانی دوباره می‌بخشد. راه خدمت را از لوث لیبرال دموکرات‌ها پاک می‌کند. خون او راه خدمت را به ظهور می‌رساند. من ایمان دارم جان پاک او، شک و تردید را از دل‌ها می‌زداید. ما را به امام نزدیک می‌کند. @AFKAREHOWZAVI
. تشکیل دولت اسلامی ✍🏻مریم زارعی با وجود اینکه حال روحی مناسبی نداشتیم، اما با دوستان تصمیم گرفتیم،به خاطر احترام به استاد سر کلاس برویم. ساعت هشت و نیم بود،منتظر بودیم استاد تشریف بیاورند. استاد بسیار جدی است، در طول دو ترم، ندیده ام به جز سلام و احوال پرسی، صحبتی غیر از مباحث درسی داشته باشد. استاد کمی با تأخیر آمدند. بعد از لحظه ای سکوت، با بغض سلام و احوال پرسی کردند و شهادت مظلومانه ی آقای رییسی و همراهانشان را تسلیت گفتند، ناگهان بغضشان شکست و بلند گریه کردند. ما هم هم چنین. بعد از دقایقی فرمودند: مظلوم بودند از این جهت که جمهوری اسلامی برد تمدنی و جهانی دارد، اما کسانی در داخل نمیگذارند و نمیخواهند که انقلاب به اهداف امام خمینی و امام خامنه ای نزدیک شود. فرمودند: ما سه دسته مسئول داریم، مسئول جاهل، مسئول مغرض، مسئول عالم، دلسوز و مردمی. مسئول مغرض با مانع تراشی های عمدی نمیگذارد و نمی‌خواهد کشور حرکت کند. مسئول جاهل با ندانستنِ هدفِ انقلاب مانع است. و اما مسئول عالم مردمی و داسوز. ما کمتر کسانی را داریم که از نوع سوم باشند. و نوع سوم بود. کسی که هم شناخت داشت از حرکتِ تمدنیِ امام خمینی و هم دلسوز بود و هم دغدغه ی مردم را داشت. به حرف های استاد فکر میکنم، به اینکه اگر به گفته قرآن، شهیدان زنده اند، که قطعا زنده اند. تنها زمانی دل غم دیده ی ما آرام می شود. که خون شهید باعث شود تشکیل شود، ان شاءالله پ.ن: به امید مشارکت درست و با بصیرت در آینده‌ی نزدیک @AFKAREHOWZAVI
. همچو شهید رجایی و باهنر ✍زهرا گندمکار مرد میدان در عرصه ی سیاست و خدمت بی منت به محرومان و مستضعفین بود که بحق علم مستضعفین و محرومان جهان اسلام را بر دوش خود حمل میکرد و کژروی های زمانه ،او را از مسیر حق منحرف نکرد. دوستی عمیق رابطه صمیمانه میانه سید ابراهیم رئیسی و حسین امیر عبداللهیان همچون رجایی و باهنر بود که خستگی ناپذیر بودند و پا به پای هم برای آرامش ملت از هیچ تلاش صادقانه ای دست برنداشتند تا مزد واقعی خود را از صاحب حق دریافت نمودند. که به‌حق مزد جهادگران در راه الی الله مهمانی بر سفره ی ویژه‌ی الهی که همان شهادت است میباشد. روحشان شاد و راهشان پر رهرو باد. @AFKAREHOWZAVI
. قاب سرخ شهادت ✍سبزه‌ای هر وقت از صفحه تلویزیون تو را می‌دیدم، یاد روزهای سخت انتخابات می‌افتادم. طلبه‌ها مثل ماه رمضان بی توقع، علم تبلیغ بر دوش می‌دویدند و با سنگ طعنه و کنایه و تهمت زخم بر می‌داشتند. و من ملتمسانه به تصویرت می‌گفتم: بیشتر تلاش کن. شما را به جدت رو سفیدمان کن. و تو امروز در قاب سرخ شهادت زیر پرچم سبز امامت، کنار شهید رجایی نشستی. جگرمان را سوختی و رو سفیدمان کردی‌. @AFKAREHOWZAVI
. «پدرها و پسرها» ✍زهرا سادات شمس «ایشان با اینکه پسر ما هست اما من ایشان را به خودم پدر میدانم» اینها را در حالی می‌گفت که پسرش کنارش بود و گریه میکرد. اصلا از اول قرار بوده پسران بر پدران نماز بخوانند. یعنی اینطور باشد که هر نسل بر پدرش نماز بخواند و رشد کند و دوباره فرزندش به او نماز بخواند تا آخر. فرزند داغ پدر را تحمل کند و دوباره شروع کند. فرزند بر داغ پدر گریه کند حتی با شنیدن اسم داغ هم گریه کند. آخر در مرام ما مرد همیشه گریه میکند. اصلا مرد هر چه بیشتر گریه کند، مردتر میشود. اما داغ فرزند. داغ فرزند، مردِ مرد میخواهد. عجیب است که خودت را به خاک بسپاری و هنوز زنده باشی! داغ فرزند همان ندای خداوند است که میگوید: «آدم فکر نکنی همه چیز باید روی حساب و کتاب تو بچرخد ! حساب و کتاب مال من و بندگی مال تو!» داغ فرزند کمرشکن است. آن هم فرزندی که مثل پدرت باشد. اشکهای پدر شهید آل هاشم در داغ فرزند، اشک مردِ مرد است. آنطور که دستانش را روی پا میکوبید و اشک میریخت، عین مردانگی بود. در مرام ما مردانگی یعنی فرزندی تربیت کنی و در راه خدا قربانی کنی و در فراقش اشک ها بریزی. انگار مرام شیعه از اول به این داغ ها خو گرفته باشد. مادران و پدران، فرزند تربیت کنند برای خدا و از آنِ خدا. شیعه عادت دارد فرزندانش را برای قربانی شدن تربیت کند و با افتخار بدن پاره پاره شان را در دست بگیرد و فریاد بزند: «اللهم تقبل منا هذا القربان» ۳۱ اردیبهشت @AFKAREHOWZAVI
. سید محبوب ما! ✍ فاطمه مهدوی محبوبیت بی‌جهت نیست، حتماً باید وجودت پر از عشق و محبت شده باشد که بتوانی قلوب مردم را به خود جذب کنی و قطعاً این عشق و محبت رنگ و بوی خاص الهی داشته که شیفتگان خدا و اهل بیتش (علیهم السلام) عاشقت شده‌اند. دل به دل مردم بسته بودی که با پروازت، دل‌ها را متألم نمودی. این مردم بوی عشق را خوب می‌فهمند، بوی خدمت را با عمق جان حس می‌کنند و نقشی که با محبت و ارادت در دل‌هایشان حک شود، هرگز پاک نخواهد شد. سیدِ محبوبِ دل‌های! مردم هیچگاه ناآرامی‌ها، بی‌خوابی‌ها و مجاهدت‌های بی‌وقفه شما را از یاد نخواهند برد و قطعاً به پاس زحمات و خدمات ارزنده‌ی شما و دیگر دلسوزان نظام، با هم متعهد و متحد می‌شوند تا بهترین گزینه را برای جانشینی شما انتخاب کنند تا تلاش‌های بی‌منت و دلسوزانه و با درایت شما بی‌ثمر نماند و سرعتِ طیِ مسیر شما در خدمت، کاهش نیابد. مردم غیور و شریف ایران، همچون همیشه با نگاهی به دهان مبارک رهبر فرزانه و راهنمایی‌های مهم ایشان، بزنگاهِ انتخاب را در می‌یابند و آرامش را به شما هدیه خواهند داد. اما گذشته از ادای وظیفه شما بگو با این دل چه کنیم؟ دلی که هنوز داغ سردار بر آن سنگینی می‌کند و از فرط زخم‌های متعدد دژخیمان مجروح گشته و با دیدن شما و درخشش شما در عرصه خدمت قدری آرام می‌گرفت، دلی که خوش بود به داشتن سربازی چون شما در یاری ولایت و هرچه خود آرزو داشت، در شما می‌دید در مسیر یاری ولایت. این دل در سینه می‌سوزد و اشک‌های دیده از جریان نمی‌افتند. سیدِ محبوبِ ما! قول بده این بار در عرصه‌ی خدمت به امام ثامن، ضامن دل‌های ما شوی و دلهای پرسوز ما را به دستان امام رئوف بسپاری تا مثل خودت، تا آخرین نفس، پای عهدمان با این خاندان طاهره بمانیم و داغ شما را با ادامه راهتان تسکین بخشیم. @AFKAREHOWZAVI
. ✍🏻 فاطمه شکیب رخ مهمان رضا به شهر ما می آید از دشت بلا، سوخته جان می آید با بدرقه خواهر آن مرد رئوف از طوس صدای مرحبا می آید @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. ✍زينب نجیب همیشه فقط یک انتقاد به دولت رئیسی داشتم آن هم ضعف در تیم رسانه‌ای او بود. از اینکه اقداماتش از تریبون‌های حقیقی و مجازی توی بوق نبود ناراحت می‌شدم. گاهی در بین اخبار می‌گشتم و لیستی می‌نوشتم تا برای گفتگو با مردم دستم پر باشد. او مرد رسانه نبود اما امروز رسانه‌ای‌ترین مرد جهان شد. اما یادمان باشد مسئله‌ی اول دنیا غزه بود و باید غزه بماند...مهم‌ترین خبر، جنایت‌های اسرائیل است و مقاومت مردم فلسطین. حواسمان باشد سید هم، در همین مسیر بود و در همین مسیر رفت...😭 آتش در دلمان افتاده اما نکند رکب بخوریم. @AFKAREHOWZAVI
. زن عصر رجایی، زن عصر رئیسی ✍مریم حمیدیان زن‌های دهه شصت هنگام ترور و شهادت مسئولان دور هم جمع می‌شدند و سوگواری می‌کردند. کنش زنان اوایل انقلاب آن‌گونه بود که با اشک و عزا یاد شهیدان را زنده و راهشان را پر رهرو می‌کردند. زن همیشه نقش پررنگی در روحیه مردان میدان دارد. زن انقلابی هیچ‌گاه پستونشین نبوده حتی اگر در پستوهای‌های گریه کرده باشد. در واقع زنان دهه شصت با سوگواری‌شان به شهادت عزت و آبرو می‌دادند. زن دهه چهارم انقلاب اما می‌نویسد. قلم دارد. مخاطب دارد هرچند کم، خودش صاحب تریبون است. کنش زن عصر رئیسی نوشتن است. بیداری دادن به مخاطب است. این‌گونه شهادت را ارج می‌نهد.این‌گونه به مردان میدان روحیه می‌دهد. خاصیت زن انقلابی این است. ساکت نیست. خانه‌دار است ولی خانه‌نشین و بی کنش نیست. اثر می‌گذارد روزی با گریه و روزی با قلم! @AFKAREHOWZAVI
. «عدد هشت» ✍ راضیه کاظمی زاده با سردرد عجیب و با عجله وارد آسانسور شدم، دست دراز کردم تا دکمه ی طبقه ی مورد نظر را فشار دهم، اما دستم در هوا خشک می‌شود و نگاهم خیره می ماند! نمیدانم چه مدت مات و مبهوت مانده بودم که صدای اعتراض دخترم مرا از فکر بیرون آورد، با بی میلی دکمه را فشار دادم! باز سردردم به اوج رسیده بود، کلافگی از سر و رویم می بارید، با بی حوصلگی زنگ خانه را فشار دادم، دیدن چهره ی غمبار شوهرم حالم را خراب تر کرد! از دیروز که خبر ناگوار سقوط بالگرد رئیس جمهور را شنیده بود، گویا او را برده بودند و دیگری را آورده بودند، بدون اینکه مرا ببیند باز به سراغ تلویزیون رفت.. به آشپزخانه رفتم و لیوان آب را پر کردم و کمی نوشیدم تا شاید کمی از بغض نشسته در گلویم کم شود! با بی رغبتی تمام خودم را مشغول درست کردن غذا کردم، صدایی مرا به وجد آورد! رو برگرداندم و دخترم را در حال دیدن کلیپی از حرم امام رضا علیه السلام دیدم، با کف دست به پیشانی ام کوبیدم، چرا فراموش کرده بودم امروز میلاد امام رضا علیه السلام، امام هشتم ما شیعیان است؟! لبخندی بر روی لبانم نشست، اما بلافاصله یاد عدد داخل آسانسور افتادم! عدد هشت! چند باری آن را در ذهنم تکرار کردم، عدد هشت! براستی که چه راضی پشت این عدد پنهان شده بود؟! اصلا رئیس جمهور چه سری با این عدد و با امام هشتم داشت، که داستان ریاست جمهوری اش با این امام رئوف گره خورده بود؟! در سال 1400، درست روز تولد امام هشتم منصب ریاست جمهوری را بدست می گیرد! سه سال بعد درست در روز تولد هشتمین امام، این منصب را در حالیکه هشتمین رئیس جمهور ایران است، پس می دهد و اینبار اوست که به صندلی ریاست وفا نمی کند! زبانم از بیان خدماتش در این دوره ی کم قاصر است، هر زمان که اخبار را پیگیری می کردم، بلا استثنا میدیدم که در یکی از استان ها مشغول پیگیری امورات مردم است، اگر در کشور پهناور ایران حادثه ی ناگواری رخ می داد، بدون منت و بی ریا وارد میدان عمل میشد تا شاید با حضور خود مرهمی بر دلهای زخمی مردم باشد، و حال می بینم در حال خدمت به خلق، در حالیکه مدال افتخار خادمی امام هشتم علیه السلام را در سینه داشت به استقبال شهادت می رود! چه زیباست که در کشوری نفس می کشم که رئیس جمهور آن با تمام دغدغه ها و مسئولیت های سنگین، غافل از اعتقاداتش و امام هشتم خود نیست! ۳۱ اردیبهشت‌ماه ۴۰۳ @AFKAREHOWZAVI
. ✍طاهره ابراهیم نژاد اکردی ای سید پر تلاش محروم نواز در اوج سیادت و ریاست سرباز دنیا سر تعظیم فرود آورده پرواز مبارک تو مسئول تراز @AFKAREHOWZAVI
. یادبود مجازی شهید آیت الله سیّد ابراهیم رئیس‌الساداتی 👇👇👇 https://fatehe-online.ir/6 روی لینک بزنیم و فاتحه ای نثار روحشون کنیم @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. سیدابراهیم بهشتی ✍سیده لیلی اعتباری بهشتی را ندیده بودم ولی همیشه گوشۀ قلبم حضور داشت.. دوست می‌داشتم که در زمانش زندگی می‌کردم... با خودم می‌گفتم چه دورۀ خوبی بود، جمعِ همۀ شهدا جمع بود، باهنر، رجایی، بهشتی و... اما الان چه؟ دور افتادیم از همۀ مردانِ خوب خدا! سال۹۶ اما سیدابراهیم را دیدم. اصلا او را نمی‌شناختم. پرسیدم و پرسیدم و فهمیدم که این ابراهیمِ بت‌شکن در قوۀ قضاییه بت نفاق را درهم شکسته بود. نمی‌دانم چرا ولی مرا به یادِ شهید بهشتی انداخت. شباهت ظاهری نه، اما شباهت باطنی دارد با استادش... بهشتی... هردو بوی بهشت می‌دادند... تحقیق و شناختِ او همان و تبلیغ برایش همانا. هرچه پیش‌تر می‌رفتم مصمم‌تر برایشان آبرو می‌گذاشتم. چهار سال گذشت و در این مدت این سید در مغزِ همۀ ما سنجاق شده بود. دورۀ بعدی اما تمام قد وارد کارزارِ تبلیغات شدیم، جدی‌تر، دل‌خون‌تر... تبلیغ و توسل شده بود ذکر هر لحظۀ ما. کمتر می‌خوابیدیم کمتر می‌خوردیم و هرچه بیشتر نزدیک به انتخابات می‌شدیم اضطراب مان بیشتر می‌شد که مبادا سید را از میدانِ خدمت دور کنند. و اما شد آنچه که باید می‌شد. مادرم باچند کلاس سواد می‌گفت: این سید هم می‌رود.. گفتم به کجا مادر؟ گفت: کنار رجایی و بهشتی... بازهم بهشتی؟ چرا این مرد بوی بهشتی می‌داد؟ باز هم مادرم گفت خیلی دل‌خوش نکن... رفتنی‌ست. در دلم آشوبی به‌پا شد ولی نمی‌خواستم بپذیرم. ما تازه او را شناخته بودیم. دو سال است که او را سیدابراهیمِ بهشتی می‌خوانم. او آمد. با عنوان سید ابراهیم رئیسی ولی او ریاست می‌خواست چِکار؟ او خادم بود. خادم‌الرضایی که خادمِ ملت شد و صدای رسای محرومان جهان... همانی که سیدمرتضی آوینی در موردش فرمود: شهادت هنرِ مردان خداست و ای شهید سوال : مردِ خدا شدن مگر چیزی جز خدمت به محرومان و مستضعفان عالم است؟ و من... در این سال‌های اخیر فهمیدم که ما هم در دورۀ جمعِ شهدا زندگی کردیم... حاج قاسم و ابومهدی و سیدابراهیمِ بهشتی! می‌شناختیم و مدتی بعد شهید می‌شدند! ما ماندیم و انبوهی از حسرت. مادرم درست گفتی، سیدِمان رفت. خدایا خودت شاهد باش که ما برای یک شهید آبرو گرو گذاشتیم... تو را سپاس که روسفیدمان کردی. لک‌الحمد حتی ترضی. پ‌ن: چهلم سید ابراهیم رئیسی روز سالگرد شهادت شهید بهشتی‌ست. @AFKAREHOWZAVI
. ✍امامی فر و باز به فرموده رهبری( روحی فداه) : آذربایجان سر ایران ، آذربایجان جریان ساز، آذربایجان مهد تمدن .... باز این چه شوری ست که در این آذربایجان به پا شده است ، دیده ی همه ی ملت جهان به سمت آن شده است ، ای خطه ی نام آور سرزمینم خاک تو چه بسا گوهر یاب شده است ، منشأ جذب شهدا مغتنم خدمت شده است ، این چه توفیقی ست در خاک تو که باز میزبان شهدای خدمت شده است ، سخت است چه سخته سخت جیگرها باز چه کباب شده است ، لیکن با این حال خرابمان دلمان عهد دیگر با سید مظلومان بسته است ، که قسم به سپیده دم ظهور ره رفته تو تا جان بر نفس ادامه دار است . شهادت سید مظلومان آیت الله سید ابراهیم رئیسی و هیئت محترم و مغتنم همراه شان را به تمامی ملت‌های یک صدا علیه ظلم و استکبار ، تسلیت عرض می‌کنیم. @AFKAREHOWZAVI