eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
712 دنبال‌کننده
879 عکس
152 ویدیو
12 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تحریریه تولید محتوای بانو مجتهده امین است. *کلیک بر روی عبارات آبی رنگ در نوشته‌ها، شما را به صفحه نویسنده هدایت می‌کند. 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
🔖مکتب حاج قاسم، تراز انقلابیگری ✍️آمنه عسکری منفرد، عضو تحریریه مجتهده امین امام‌خمینی (ره) بر پایه‌ی دین مبین اسلام و مکتب رهایی‌بخش آن و تمسک به اصول نابی همچون خط سرخ حسینی و در جهت تحقق عدالت علوی، خاستگاه شجره‌ی طیبه انقلاب اسلامی شد. انقلابی که به معنی واقعی کلمه، معجزه‌ی قرن به شمار می‌رود و از آن‌جاکه معجزه، تاثیری فرامرزی دارد، پیام فطری الهام‌بخش و سیال این مکتب که با اندکی خردورزی می‌تواند در جان‌ودل هر انسانی بنشیند، به مرزهای ایران اسلامی محدود نشد و طیف گسترده‌ای از آزادی خواهان شرق و غرب دنیا را با خود همراه نمود و فرهنگ و اندیشه‌ی انقلاب اسلامی را از ایران به سرزمین‌های دیگر صادر کرد، تا جایی‌که در عرصه‌ی مقاومت و شجاعت، ایران اسلامی را به «محور مقاومت اسلامی» در منطقه و شهید حاج قاسم سلیمانی را به «اسم رمز برانگیختگی بسیج مقاومت در دنیای اسلام» تبدیل کرد. سپهبد شهید قاسم سلیمانی عصاره‌ی ناب هشت سال دفاع مقدس بود که رهبر انقلاب در نخستین پیام خود به‌ مناسبت شهادت این شهید عزیز، او را شاگرد مکتب امام‌خمینی (ره)، فرزند انقلاب و نمونه‌ی انقلابیِ تراز، در مسیر پویش آرمان‌ها و ارزش‌های ایرانی اسلامی برای نسل جوان معرفی کرد. این شهید بزرگوار نمادِ تحققِ واقعی ارزش‌هایی نظیر؛ صدق و اخلاص، بصیرت و ولایتمداری بود که درواقع به‌عنوان نماد و نمایه‌ی مکتب سلیمانی بشمار می‌رود. ایشان درحالی از منظر رهبر انقلاب به‌عنوان «مکتب» معرفی شد که نماد و تحقق واقعی ارزش‌هایی چون مقاومت، ایثار و ازخودگذشتگی، اعتماد به وعده‌های الهی بود که همه‌ی این عوامل، در میدان مبارزه‌ی حق علیه باطل به‌خصوص داعش و رژیم صهیونیستی در او تجلی عینی پیدا کرد. مکتب حاج قاسم به همه فهماند که میدان مبارزه‌ی حق علیه باطل، طول و عرض جغرافیایی نمی‌شناسد و هر جای جهان که باشی همان‌جا خط مقدم نبرد حق و باطل است. می‌توان چنین ادعا کرد که جنس مکتب شهید سلیمانی بیش‌از آن‌که ناظر به میدان جنگ سخت باشد، از جنس گفتمانی است که اسارت ناشی از اندیشه‌ی استبداد و استکبار را در میدان مبارزه‌ی نرم، از پای ذهنیّت ملت‌ها برداشته، تا با خودآگاهی اسلامی، معنویت‌گرایی، تعهد و ایمان، شجاعت و تدبیر، ملت‌ها را به راه روشن عزتمندی و آزادگی رهنمون سازد. ایشان یک مجاهدِ دائمی بود که همواره اخلاص داشت و «انقلابی‌گری و انقلاب خط قرمز واقعی او بود. او در عالم انقلابیگری به شدت پایبند به انقلاب و خط مبارک و نورانی امام بود.» (بیانات رهبر انقلاب ۱۵تیر ۱۴۰۱). مکتب او نیز نمای کاملی از راه روشن انقلاب، جهتِ تحققِ «تمدن نوین اسلامی» و شکل‌گیری «امت واحده‌ای» است که در عصر انتظار، مقدمات ظهور منجی بشریت را فراهم می‌کند. @AFKAREHOWZAVI
💌از خانه‌مان چه خبر؟ ✍️زهرا حاج‌محمدی، عضو تحریریه مجتهده امین سلام بر پدر معنوی‌ام علی‌بن ابیطالب، درود خداوند بر شما که بیش از پدر طبیعی‌ام با من مانوس‌اید و زحمت‌های همیشگی‌ام شما را بیزار و مشمئز از گوش کردن به درد دل‌های این فرزند گریزپا نکرده است. پدرم؛ علی جان! امروز که این سطور را برایتان سیاهه می‌کنم چند روزی به پایان دهه‌ای که به نام مادرم گره خورده، باقی نیست، با غمی بس سنگین در ثانیه به ثانیه‌ی آن. باز صدای ناله از زمین به آسمان بالا می‌رود تا با ناله‌های عرش‌نشینان گره بخورد. دلم برای مادر جانم بسیار تنگ است. از شما تقاضا دارم پابوسی‌ام را خدمت‌شان عرضه کنید و بفرمایید که دلتنگ دیدارشان هستم. پدرجان حال و روز این روزهایتان را می‌فهمم. نوشته بودید چندی‌ست که همسایگان در مدینه از اتفاقی مبهم در "خانه‌ی علی" سخن می‌گویند. گویا ساکنان خانه‌هایی که در طول و عرض خانه‌ی دختر رسول خدا واقع شده‌اند، گله‌مند هستند و دایم می‌پرسند در خانه فاطمه چه خبر است؟! مرقوم فرمودید که ساکنان این خانه‌ها همانند ارواح سرگردان؛ دربدر سکوت هستند، شهر خالی شدنِ شب‌ها و روزهایش را از صدایِ "زهرا" طلب می‌کند. همسایه‌ها گله دارند از وقتی پیامبر اعظم به رحمت خدا و دیدار معشوش‌اش رفت، صدای ناله‌ی فاطمه قطع نشد و دو ماهی خواب و خوراک را از آن‌ها گرفته بود، اما حال که فاطمه آرام شده و دیگر صدای ناله‌‌اش به گوش نمی‌رسد، ناله‌ی فرزندان زهرا آرام و قرار را از مدینه گرفته! می‌پرسند حسنین و زینبین را چه شده؟ آیا "زهرا" بیمار شده، یا "علی" نیرو و توان خود را از دست داده که بچه‌ها این چنین بیقرارند؟! پدرجان ماجرا از چه قرار است؟ نگران‌تان شده‌ام. مادرم زهرا حال‌شان خوب است؟ سرورانم حسنین و خواهران بزرگوارم زینب و ام‌ کلثوم از چه سبب این چنین گریان و آشفته شده‌اند؟ دلیل این همه پریشانی در خانه‌‌مان چیست؟ این همه بی‌تابی دلیلی جز "فاطمیه" دارد؟ راستی پدر جان در مرقومه‌ی قبلی‌تان که چندی پیش به‌دستم رسید، از جشن بزرگی نوشته بودید که برادرانم به آن دعوت بودند. نوشتید همگی بسیار خوب بودند و جای هیچ نگرانی نیست. گفتید در آن جشن، مادرم "زهرا" هم حضور داشتند و سرورانم حسنین و فرزندان‌شان.... اسامی مهمانان را که بردید خیالم آسوده شد که دوستان جدیدمان خدمت‌تان رسیده‌اند و جمع خوبان در بهشت مشغول نوش و نیوش هستند و آسمان‌ها زیر پایشان سر به سجده دارند. یکی از آن مهمانان، آرمان علی‌وردی‌ بود. پدر جان می‌دانید آرمان هنوز دورانِ طلبگی را به پایان نبرده و مادرش نگران ادامه‌ی تحصیل اوست. همسر و سه فرزند شهید حمزه علی‌نژاد هم این روزها ناخوش‌احوال‌اند. بچه‌ها بی‌تابی پدر می‌کنند و مادر از بی‌قراری‌های بچه‌ها، پریشان احوال گشته. از مهدی لطفی‌پور هم برایم نوشتید و اینکه احوالش خوب است و اثری از درد و جراحت در بدنش باقی نیست. و نوشتید که برادرانم امیر کمندی و نورالدین جنگجو هم این روزها بسیار شاد و در محضر دیگر پاسداران و سربازان شهیدمان هستند. خدا را شکر. راستی پدر جان نگران رهبرم نباشید. جانشین و پرچم‌دار دینِ شما در ایران؛ پیش‌مرگ‌ها و فداییان بسیاری دارد که حاضرند جان‌شان را برایش قربانی کنند. می‌دانم نگران ظهور هرچه سریع‌تر فرزندتان هستید، ما نیز بی‌قرار میزبانی از او و آماده‌سازی جهان برای رجعت شما و مادرمان "زهرا" هستیم. لطفا در راز و نیازهای سحرگاهی خود از خداوند بخواهید به این فراق بیش از هزار ساله‌ پایان دهد و دیدار شما و ما را محقق سازد. پدر جان اطمینان دارم که برایم آرزوی خیر دارید، شما نیز مراقب خودتان و مادر عزیزم باشید. تا زمان حتمی دیدار، برادران شهیدم را به شما می‌سپارم. در انتظار پاسخ نامه‌تان هستم. به امید دیدار پدر جانم! @AFKAREHOWZAVI
🍃🌹 او قهرمان جنگ ها بود قلبی بزرگ و مهربان داشت چون کوه، سخت و پای برجا در سینه اش آتشفشان داشت تاریخ، مانندش ندیده آن سوتر از جغرافیا بود لبنان، فلسطین، شام، ایران در حیرتم؛ اهل کجا بود؟! با دشمن خونخوار، عمری در جبهه های جنگ، جنگید در غربت شام و فلسطین با داعش دلسنگ جنگید خود را فدای راه حق کرد تا آنکه شد سردار دل ها از او گرفته زیور امروز «فرماندهی» در کشور ما در سینه ی آزاد مردان دارد حضوری سبز دایم پاینده می ماند همیشه نام و مرام «حاج قاسم». 💠 💠 @shaeranehowzavi
🥀غم ثانیه‌ها ✍️ فاطمه شکیب رخ، عضو تحریریه مجتهده امین وای امشب که چقدر ثانیه‌ها غم دارند... لحظه‌های گذران، دل به تلاطم دارند... رفته بودی که مهیای خداوند بشوی سهم آن موشک و خمپارهٔ دشمن بشوی قدَمت سایهٔ سنگین به دل شیطان بود حلق بسته‌شدهٔ دشمن خلق الله بود کاش برگردی و بازم به حرم جان بدهی پرو بالی به دلِ رفته زحالم بدهی گو از آن روضهٔ ناگفته که مکشوفه نشد قدمی مانده به صبح بود که بشکفته نشد خون پاکی که ز تو ریخت، ره آوردی داشت حاصلِ نسل خراسانی قاسم را داشت @AFKAREHOWZAVI
🔖تو بودی... ✍🏻 ریحانه حاجی زاده تو که بودی؟! که بعد از رفتنت دختران مدرسه سیدالشهداء(علیه‌السلام) نتوانستند ماندن را در دنیای بی تو تحمل کنند، به قول سید شهیدان اهل قلم: "آنان که مانده‌اند شهر را به بهای اسارت خریده‌اند، حیاتشان بر ترک ماندن است، ماندن سخت‌تر و جانکاه‌تر از رفتن است." تو که بودی؟! که دل دختران زهرایی‌ات برای آن لبخندها، صفا و صمیمیتی که وقتی بودی، بر روی لب‌هایشان بود، بسیار تنگ شده است. تو که بودی؟! که تمام دخترانت بعد از رفتنت به ستوه آمدند و هر کدام به نوعی دلتنگی‌شان را بیان کردند یکی خوب و یکی بد؛ اما بگذار بگویم آن دختری که حتی حجاب مناسبی هم نداشت برای تو آن‌قدر گریه کرد که به هق هق افتاد. تو که بودی؟! که یک دنیا از شنیدن نامت به لرزه در می‌آمد. تویی که بعد از رفتنت محاسن طلایه‌دار خراسان سفیدتر از قبل شد. بعد از رفتن‌ِ تو دشمن نبودَنت را بهانه‌ای برای حمله به شاه‌چراغ کرد و نبودَنت را بهانه‌ای برای صدمه زدن به روح و روان دختران و پسرانت کرد. تو که بودی؟! که وقتی رفتی پسرک ۱۳ ساله‌ای در فلسطین، سنگِ در دستانش را با شتاب بیشتری به طرف صهیونیست پرتاب می‌کند. تو که بودی؟! که یعقوب‌وارانه در عمق چاه این متن به دنبالت می‌گردم. آری تو یوسف چاه این متن‌ شدی! حالا به صراحت می‌گویم تو همانی بودی که ریشه‌ی داعش را در کشورهای مسلمان خشکاند و نگذاشت کودکان بیشتری در یمن، عراق و سوریه یتیم شوند و تو بودی که شدی تمام کس و کار آن‌ها. تو بودی که شدی کابوس آن قمارباز آمریکایی. آری تو تنها کسی بودی که برای خون‌خواران اسرائیلی خط و نشان می‌کشیدی. علمدارم هنوز آن جملاتی که به آن قمارباز احمق می‌گفتی در خاطرمان هست: "نیروهای مسلح ایران نمی‌خواهد، من حریف شما هستم نیروی قدس حریف شماست. بدانید اشهد بالله هیچ شبی نیست ما نخوابیم و به شما فکر نکنیم. به شما می‌گویم آقای ترامپ قمارباز بدان در آنجایی که فکر نمی‌کنی ما در نزدیک شما هستیم. " تو بودی که شب و روز از مرزهای این حرم دفاع می‌کردی. آه که هر چقدر هم که از تو بگویم تمام نمی‌شود. سردارم تو بی‌مثال بودی و من یقین دارم تو با او می‌آیی و آوینی روایت می‌کند فتح نهایی را. یک @HOWZAVIAN
🔴 مالک‌ها و عمارها ✍️فاطمه ابن علی، عضو تحریریه مجتهده امین ما چراغ‌هایی هستیم که باید خیمه انقلاب اسلامی را روشن نگه داریم. اگرچه مصباح درخشان انقلاب از بین ما رفته و این خیمه امروز سیاهپوش است، اما با فقدان علامه بزرگ، متوجه وظیفه خودمان شدیم و آن را ملموس تر از قبل حس کردیم. ما امروز داغدار دو یار بزرگ انقلاب و اسلام هستیم اما استوارتر از گذشته ایستاده‌ایم. پرچم روشنگری و مقاومت مالک و عمار امروز روی دوش کسانی است که میخواهند ادامه دهنده راه حضرت علامه مصباح و سپهبد شهید سلیمانی باشند و پرچم را در قله ای که آنها آرزو داشتند به اهتزاز درآورند. إنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَيِّتُونَ. مالک ها و عمارها یک به یک می روند. بدون شک فقدان آنها ثلمه ای است بر پیکر اسلام؛ اما اگر بر جامعه اسلامی غم چیره شود و ناامیدی ظاهر گردد و بگوییم مالک شهید شد، عمار از دنیا رفت و علی تنهاست، برمی گردیم به هزار و چهارصد سال قبل. با این دیدگاه همه زحمات سخت‌افزاری و نرم‌افزاری که برای رشد اسلام و مسلمانان در طول قرن ها کشیده شده و خون هایی که برای این هدف شریف به زمین ریخته را نادیده گرفته و فکر می‌کنیم قرار است مانند صدر اسلام اگر عمار نباشد بصیرت جامعه به زانو در می آید و اگر مالک شهید شود کار علی و حکومت او تمام است! هیهات! صدها سال است شیعیان زحمت کشیده‌اند، خون دل خورده اند و در خونشان غلطیده اند تا جامعه اسلامی به اینجایی که هست رسیده. بیش از چهل سال است مردم ایران زیر فشارهای اقتصادی و شبیخون های فرهنگی و بمباران رسانه ای ایستاده اند؛ جان عزیزترین فرزندان شان به پای قدرت اسلام و بصیرت مسلمانان ریخته شده و حالا انقلاب عظیم اسلامی در گام دوم به مرحله تاسیس تمدن نوین اسلامی رسیده است. ایرانیان دراین راه توانسته اند آزادگان جهان اسلام، از شرقی ترین مرزهای آسیای شرقی تا مدیترانه و شاخ آفریقا و سواحل اقیانوس اطلس را همراه جریان توحیدی انقلاب اسلامی کنند. امروز از لکنهو ،دهلی، کشمیر، کویته تا ضاحیه بیروت، غزه و ابوجای نیجریه عمار خیز و مالک خیز است. در عصر جدید، خیمه عظیم انقلاب اسلامی همان شجره طیبه ای است که ثمرش مالک ها و عمارهای گوش به فرمان مرکز فرماندهی مقاومت اسلامی است. وظیفه ما در این عصر حساس و پیچ تاریخی چیست؟ ما باید هدف ها را شناخته، بنیادهای فکری و اصول و مبانی انقلاب و تمدن اسلامی را در خود تقویت نموده و بر اساس شرایط خود به وظیفه مان عمل کنیم. مطهری خوانی، مطالعه طرح کلی اندیشه اسلامی، سیره اهلبیت و تاریخ اسلام در به دست آوردن این آگاهی ها مفید است. جنگ امروز، جنگ اراده هاست. صاحبان اراده‌های محکم، می شوند مالک و عمار برای انقلاب و اسلام. مانند سلیمانی و مصباح که چراغ راه بوده و هستند برای اراده هایی که می خواهند در این مسیر قدم بردارند و مالک و عمار مکتب علی شوند. @AFKAREHOWZAVI
✅ خاطره یک عکس ✍️معصومه پازکی، عضو تحریریه مجتهده امین تو را اولین بار در یک تصویر دیدم، نمی شناختمت و شاید هنوز هم نمی شناسم. شناخت انسان‌های بزرگ به قدر فهم های کوچک نمی آید شاید باید بزرگ شد تا بزرگانی مثل تو را شناخت. خوب یادم هست خیره به عکس شما و امام خامنه‌ای که روبه روی هم با فاصله خیلی کم ایستاده بودید بار اول چند دقیقه‌ای با شعف به آن عکس نگاه کردم و گفتم، خوش به حالت در نزدیک‌ترین فاصله از نور ایستاده‌ای و بارهای دیگر هم به سراغ آن عکس رفته و هر بار به حال شما غبطه خوردم و دوباره تکرار کردم چقدر نزدیک به رهبر انقلاب! چقدر آقا از دیدن شما شاد بود چقدر قلبش در آرامش بود و شما متین و مودب و با حیا سر خم کرده و دست را به نشانه ادب بر روی دست گذاشته، ایستاده بودید و من هر بار می گفتم، خوش به حال زیبایت. بعدها عکس ها و کلیپ های زیادی از شما منتشر شد و دانستم به شما حاج قاسم می گویند قاسم سلیمانی فرمانده سپاه در عملیات سوریه و عراق برای مقابله با داعش دیگر خودت هم برایم جذاب شده بودی حاج قاسم. هنوز زیاد از شناختم نگذشته بود که خبر شهادتت در صبح جمعه یک ملت را عزادار کرد، رهبرش را عزادار کرد و چه کن فیکونی شد عالم. سرزمین ایران، عراق ، سوریه، لبنان و راستش را بخواهی من می گویم هر کسی که با نام علی آشنا بود عزادرا تو شد در تمام کره خاکی. تو در مدار مغناطیسی حضرت علی جذب شده بودی و مشتاقان علی گرداگرد آن در هیاهوی غم از دست دادن تو گریان و عزادار بودند. شناخت من از تو کوتاه بود به اندازه کوتاهی فهمم شاید اندازه بهره من از شناخت تو به قدر زل زدن به همان عکسی است که حالا دیگر قاب اتاقم شده است. @AFKAREHOWZAVI
⁉️چرا بانوان ایرانی دانش دینی ندارند؟ ✍️زهرا حاج محمدی، عضو تحریریه مجتهده امین شاید پاسخ به سوال بالا، برای بار نخست ذهن مخاطب را به دوران قاجار سوق دهد و با دلیل آوردن از گستره‌ی سفره‌ی فقر اقتصادی و فرهنگی در ایرانِ ۲۳۰ سال پیش، انگشت اتهام را به‌سوی دودمان قاجار و شخص آقامحمدخان قاجار - سرسلسله‌ی ایران قاجاری - نشانه رفته و ناآرامی‌های ممالک محروسه‌ی ایران را هم شاهد مدعای این پاسخ عنوان کند. هرچه باشد هنوز مراسم خاکسپاری کریم‌خان پایان نیافته بود که سرانِ حکومت‌های ملوک‌الطوایفی در کشور بازهم برای کسب قدرت به کشمکش پرداختند تا سرانجام سران ایل قاجار میوه‌ی این درگیری‌ها را به نفع خود چیدند و دودمان منحوس دیگری را در ایران پایه‌گذاری کردند. دودمانی که جز توطئه و ثروت‌اندوزی و تولید فساد و از میان بردنِ مردان بزرگ کار دیگری برای کشور نکردند اما، حتی با همین تاریخ تلخ و سراسر جنگ و درگیری بازهم نمی‌توان پاسخ سوال را تنها به دودمان قاجار حواله داد و پرونده‌ی تاریخ معاصر و کاستی‌ها امروز جامعه ایرانی را برای همیشه بست! چه دودمان قاجار و چه جانشینان آن‌ها که درخت عدم کفایت قجرها را این‌بار به نام سلسله‌ی پهلوی آبیاری کردند و ایران را بار دیگر به انتهای فهرست کشورهای صاحب دانش و توسعه برده و راه نفوذ بیگانگان را با گدایی دانش و توسعه به کشور بازکردند، هیچ‌یک مقصران تام و تمام برای نبودِ جوهره‌ی دینی در میان بانوان ایرانی نیستند. چراکه اگر این سلسله‌های نامیمون تنها دلیل عقب‌افتادگی دینی در میان بانوان بودند، امروز که بیش از ۴۰ سال از وقوع انقلاب اسلامی می‌گذرد و در شرایطی که بانوان ایران همانند و همپای مردان ایرانی در عرصه‌های علمی، فنی، ورزشی، هنری و اقتصادی رشد مطلوبی داشته‌اند و البته بخش زیادی نیز به خارج از کشور مهاجرت کرده‌اند، باید در حوزه‌های دینی نیز به میزان کافی پیشرفت می‌داشتند اما آیا به واقع این‌گونه است؟ اگر پاسخ به سوال اخیر مثبت بود؛ تعداد بانوانی که به درجه‌ای از اجتهاد و مرجعیت رسیده باشند؛ نمی‌بایست به دو یا چند نام ـ بانو صفاتی، بانو امین اصفهانی و زینت‌السادات همایونی ـ محدود می‌بود. حتی اگر بپذیریم به برکت پیروزی انقلاب اسلامی، نظام آموزشی در دانشگاه غنای بیشتری یافت و شرایط را برای حضور بانوان در نظام آموزشی و پرورشی فراهم کرد و در این میان حوزه‌های علمیه زنان نیز ظهور و بروز ویژه‌ای پیدا کرد به گونه‌ای که اکنون با گسترش آموزش بانوان، می‌توان نسلی از زنان فرهیخته‌ای که به طور بالقوه می‌توانند به درجه اجتهاد برسند را انتظار کشید، با این‌حال باید پذیرفت که کلیت جامعه‌ی امروز ایران هنوز علاقه‌ امیدوارکننده‌ای به ورود بانوان به مسایل و کسب دانش‌های دینی ندارد که اگر جز این بود، همانگونه که آمار حضور دختران و زنان در دوره‌های آموزشی رسمی و غیررسمی شامل موضوعات علمی و ورزشی، مهارت‌های فردی مانند زبان‌آموزی و دوره‌های هنری و اقتصادی و آموزش‌های مرتبط با کسب و کار هر روز به فزونی می‌گذارد، تعداد بانوان علاقمند به علوم دینی نیز بایستی فراگیری قابل توجهی داشته باشد. شاید در این میان بیشترین دختران و بانوانی که سعادت فراگیری دانش دینی را دارند، یا در خانواده‌های روحانیون متولد شده‌اند یا به واسطه‌ی برخورداری از مشاوره‌های درست مذهبی، قدم در این مسیر نهاده و به فراگیری دانش دینی پرداخته‌اند. به هر روی نتیجه‌ی آماری جمعیت نسوان علاقمند به دانش دینی نسبت به آمار ۴۲ میلیون نفری زنان در جامعه‌ی امروز ایران هنوز با آماری که از متولیان امور دینی و آموزشی و خانواده‌ی مذهبی در کشور انتظار می‌رود، فاصله‌ی بسیار دارد. از این رو با تکرار همان سوال «چرا بانوان ایرانی دانش دینی ندارند؟» باید اهمیت اهتمام به ایجاد انگیزه در میان بانوان ایرانی برای کسب دانش دینی را دریافت و برای آن برنامه‌ریزی‌ را از همین امروز آغاز کرد که فردا بسیار دیر است. @AFKAREHOWZAVI
🔖تشییع نامه پرده‌ی اول چهارده خرداد ۱۳۶۸ بود با صدای گریه‌ی پدر و مادرم از خواب بلند شدم. مادرم مثل مرغ پرکنده شده بود، با گریه و بی‌قراری داشت پیراهن مشکی پدرم را آماده می‌کرد. خواهر و برادرم از مدرسه برگشته بودند. خبر، تلخ و سنگین بود. امام امت، امام خمینی به ملکوت اعلی پیوسته بود. امامی که مُراد تمام مردم جنگ‌زده‌ی آن روزها بود. پدرم با چند نفر از اقوام و دوستانش راهی تهران شد. ما هم به همراه مادر جلوی تلویزیون نشستیم و با زمزمه‌های مادرم گریه کردیم. سیل جمعیتی بود که به سمت بهشت زهرا روانه شده بود. سه روز و سه شب برای وداع مردم با پیر و مرادشان در نظر گرفته بودند. جسم بی‌جان امام را در تابوتی شیشه‌ایی قرار داده بودند، تا مردم یک دل سیر با امام‌شان وداع کنند. سه روز و سه شب در بیابان‌های بهشت زهرا ماندند و گریه کردند و روضه خواندند و این شد باشکوه‌ترین تشییع تا آن زمان. پرده‌ی دوم صبح روز جمعه سیزدهم دی ماه ۱۳۹۸ خبر شهادت سردار را با صدای گریه‌های بلند همسرم که تا آن روز هیچ وقت شاهدش نبودم، شنیدم. قلبم در فشار غیر قابل تحملی بود. تلفن را برداشتم تا به مادرم خبر را برسانم، اما صدای مادرم با گریه همراه بود و این به معنای این بود که خبر را زوتر از من شنیده است. دقایقی نگذشته بود که سیل تماس‌ها جاری شد و اولین سؤالی که همه همراه با گریه می‌پرسیدند این بود: خبر شهادت حاج قاسم واقعیت دارد؟! تشییع سردار از روز شنبه ۱۴ تا چهارشنبه ۱۸ دی در شهرهای کاظمین، بغداد، نجف، کربلا، اهواز، مشهد، تهران، قم و کرمان نزدیک به پنج روز طول کشید و نهایتا پیکر مطهر او در نیمه شب ۱۸ دی در گلزار شهدای کرمان در مزاری که از قبل توسط خودشان مشخص شده بود آرام گرفت. پرده‌ی پایانی در طول این سی سال از رحلت امام خمینی تا شهادت سردار، علما و فضلای بسیاری به ملکوت اعلی پیوستند، اما تاریخ چهل ساله‌ی انقلاب با شکوه تر از این دو تشییع به خود ندید که این نشان از فتح قلوب این دو عزیز داشت. همان‌طور که حضرت آقا در سخنرانی خودشان فرمودند: سردار سلیمانی سردار دل‌ها بود. ✍🏻 زهرا کبیری پور @AFKAREHOWZAVI
🔖مصباح انقلاب ✍️آمنه عسکری منفرد شجاعت این فقیه برجسته در بیان حق و حقیقت و بی توجهی به ملامت کنندگان و از سوی دیگر غیرت این مرد بزرگ در دفاع از ولایت حقه فقیه، حضرت امام خمینی (رحمت‌الله علیه) و مقام معظم رهبری، به میزانی مؤثر و عمیق بود که او را به خار چشم دشمنان این نظام و انقلاب مبدل کرد تا از هیچ تلاش و کوششی برای تخریب و ترور شخصیت این عالم وارسته کوتاهی نکنند. ایشان مصداق کامل عالمی بصیر و باصفا هستند که در وزانتِ علمی و وسعت بینش و صفا بسیار نادر بودند و حضورشان در مجلس خبرگان باعث ایجاد وزانت بیشتر برای این مجلس شده بود. علاقه‌ی ایشان به امامین انقلاب، انگیزه‌ی او را برای خدمت به اسلام بیشتر می‌کرد. مرحوم علامه مصباح یزدی دارای نگاهِ عملیاتی و اجرایی بودند. ایشان دارای رویکرد کلان جامعه تمدنی و راهبردی و نظام‌مند بودند. او از یک عمق و ظرافت فکری برخوردار بود و نگاه بین‌المللی داشت. از نظر شخصیت انسانی به تمام معنا اخلاقی، عاطفی و معنوی بودند و بعد در پرتو اندیشه‌ی امام‌خمینی و انقلاب اسلامی تفکری اجتماعی و سیاسی داشتند. 🔗ادامه متن در صفحه نویسنده @AFKAREHOWZAVI
✍️زهره قاسمی به خدا قسم که هرگز، غمت انتها ندارد پُرم از غم و شکایت، وطنم تو را ندارد دل آسمان تپیده، تن بی سرت که دیده چه شده است ماه گردون، نفس دعا ندارد پروبال مرغ مجنون، جلوی نگاه لیلی به جز از شرر کشیدن، هنر و بها ندارد گل لاله قد کشید از، قطرات غیرت تو پر از انفجار نوری، کفنت که جا ندارد سفرت شده دراز ای، پدر دلاور من چه شب بدی شد امشب، غزلم صفا ندارد... @AFKAREHOWZAVI
✨این یک قانون در فضای رسانه است: 🔰«اگر روایت نکنیم، روایت می‌شویم!» به همین خاطر است که «رادیو بانور» را مهم می‌دانیم. و از شما تقاضا می‌کنیم که قصه فداکاری‌های خودتان را، قصه گره‌گشایی‌هایتان را، قصه ارتباط‌تان با مردم را برای ما روایت کنید تا روای شما در رادیو بانور باشیم. «امروز اگر این سنگر را از دست بدهیم، فردا قصه ما را جور دیگری حتی برای فرزندان خودمان روایت می‌کنند. باید قبل از ورود نیروهای دشمن به شهرها، دژهای مستحکم بسازیم.» منتظر قصه های شما هستم. @mhm_asadi ☑️ رادیو بانور @HOWZAVIAN
🥀ناآشنای،آشنا ✍️صدیقه عالیپور باز باران چشم، با ترانه دل‌تنگی و گوهرهای فراوان می‌خورد بر دشت خانه، برای عزیز سفرکرده، نام آشنا که دیر او را شناختیم. اما می‌دانی او که ناآشنایی برای مردم دیارش بود، آشنای عالم شد؛ چون برای خودش نمی‌جنگید، برای اسلام، شیعه و مسلمانی، حق ، عدالت و...درتکاپو وتلاش بود، نه ترس و واهمه‌ای داشت، نه اضطرابی و نه در پی شهرت و مقام بلکه خودش را وقف ایثار و مقاومت کرده بود، به درستی که او تربیت شده مکتب علوی ومالک اشتر زمان بود. دنبال شباهت می‌گردی، او عاشق علی و مطیع کلامش بود، معاویه‌های زمان را شناخته بود وبا شمشیر بر آن‌ها می‌تاخت، تا بار دیگر قرآن‌ها برنیزه نرود. باردیگر واقعه تلخی چون واقعه حره در مدینه برای دیگر مسلمانان رخ ندهد! @AFKAREHOWZAVI
🔖سربازِ سرباز 🏴از خاطر دنیا نمی‌رود ساعت ۰۱:۲۰ بامداد ۱۳ دی‌ماه ۱۳۹۸ را که به فرموده‌ی رهبر انقلاب، «سردار بزرگ و پرافتخار اسلام، سردار سلیمانی آسمانی شد و خون پاک او به دست شقی‌ترین آحاد بشر به زمین ریخت.» دخترت می‌گوید: «ارتباط میان شما و شهید سلیمانی بالاتر از هر وصفی است و این عروج بدون سر و اِرباً‌اِربا و درهم آمیختن خون و خاکستر، بالاترین مرحله‌ی رفاقت در دنیا بود.» وقتی از نسبت شما با حاج قاسم سوال کردند، خود را «سرباز» معرفی کردی، درحالی‌که هردو فرمانده بودید یکی فرمانده‌ سپاه حشدالشعبی در عراق و دیگری فرمانده نیروی قدس در ایران و چه مبارک برادری بود بین شما و سردار دل‌ها که او نیز خود را «سربازِ ولایت» می‌نامید. 🏴راستی سردار! به‌گمانم دعای ولی امر مسلمین در حق شما مستجاب شد، آنگاه که در دیداری به شما خبر دادند که هرشب شما را به اسم دعا می‌کنند. خوشا به سعادتت که به فرموده‌ی نائب المهدی بالاترین سود یعنی مرگ تاجرانه نصیبت شد. إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ . در حقيقت ‏خدا از مؤمنان جان و مالشان را به [بهاى] اينكه بهشت براى آنان باشد خريده است همان كسانى كه در راه خدا مى ‏جنگند و مى ‏كشند و كشته مى ‏شوند [اين] به عنوان وعده حقى در تورات و انجيل و قرآن بر عهده اوست و چه كسى از خدا به عهد خويش وفادارتر است پس به اين معامله‏ اى كه با او كرده‏ ايد شادمان باشيد و اين همان كاميابى بزرگ است. (توبه/۱۱۱). هنیئالک «سربازِ سرباز» ✍️آمنه عسکری منفرد @AFKAREHOWZAVI
روایت دست... اغلبِ گره ها را با دست باز میکنند و برای همین هم به شخصی که گره مشکلات دیگران را می گشاید،دستگیر می گویند... شهدا هم بعد از همنشینی سفره رزق الهی در عرش،دستشان برای دستگیری از اسیران کره خاکی بازتر و توانمندتر میشود.... چه خام اندیش بودند آنانی که با توطئه به شهادت رساندن سرداردلها، تصور کردند دست‌های کارگشای حاج قاسم را از یاری امام زمانش کوتاه کرده اند! دستهای جهادگر حاج قاسم،روی زمین خاکی دنیا جا ماند تا گواه صادق "حیّ بودن"مردی از تبار حلّاج صفتان برای همیشه تاریخ بشریت باشد! دستی که هنوز هم علمدار لشگر رهبر بینا ضمیری است که حاج قاسم را یک مکتب میداند ... "مکتب زمینه ساز ظهور" آری... عَلَم از دست علمدار،نیفتاده هنوز!! ✍️زهرا سعادت @AFKAREHOWZAVI
🍃🥀روضه‌ی باغ گلچین شدنت روضه‌ی باغ است هنوز چشمانِ بصیرت چراغ است هنوز انگار نه انگار زمستان رفتی داغ تو چقدر داغِ داغ است هنوز ✍️منیره عابدی @AFKAREHOWZAVI
🥀🍂امشب ایران یک مرد کم دارد! صبح روز ۱۳ دی ماه وقتی خبر رفتن‌ات را شنیدیم! همان وقتی که ترامپ به آذرخشِ کبود و پهبادهایش بالید! همان وقتی که سران آمریکا، انگلیس، اسراییل و عربستان از شادی در پوست خود نگنجیدند! همان وقتی که حشدالشعبی و محور مقاومت یتیم و بی‌یاور شدند! همان وقتی که ایده‌ی بسیار بد پرزیدنت با عواقب بزرگ کار خودش را کرد، وقتی ۲۵ میلیون زن و مرد سراسیمه به کوچه و خیابان ریختند تا درد نبودنت را درکنار هم تجربه کنند! همان وقتی که از انتقام سخت و عین‌الاسد سخن به میان آمد، فهمیدیم که ایران یک مرد کم دارد! ایران به راستی این روزها یک مرد کم دارد! حاج قاسم نبودنت برایمان بسیار سخت است! ✍️زهرا حاج محمدی @AFKAREHOWZAVI
🍂🍁مَثَل یک رفاقت ✍️فاطمه رجبی رفاقتت منحصربه‌فرد بود، روزبه‌روز از او لبریز می‌شدی و او نیز هم. بعدها جایی این جمله را به زبان آوردی: «افتخار می‌کنم سرباز حاج قاسمم». حاج قاسم نیز همین را درباره تو تکرار کرد: «سرباز ابومهدی‌ام». آن چیزی که تو را به او پیوند می‌داد، به همان عظمت در ذهن حاج قاسم از تو شکل گرفت: بزرگی، تواضع، شجاعت. می‌گویند رفقا کم باشند، اما تک باشند. تو تک بودی. باصلابت به زبان فارسی مصاحبه کردی و گفتی: «زبان فارسی، زبان انقلاب است و زبان عربی، زبان قرآن. هر دو را باید یاد گرفت». این طرز نگاهتان به وحدت و برادری، معنای نابی بخشیده بود که خودتان را یک ملت بدانید با چند سرزمین: عراق، یمن، سوریه، افغانستان، ایران. فرقی نمی‌کرد این سرزمین زیر توپ و تانک ویران شده باشد یا اینکه تن خوزستان باشد که سیلاب آن را بلعیده بود. هر قدم که حاج قاسم در گِل‌ولای بر می‌داشت، تو نیز پا جا پای او می‌گذاشتی. هر دو لبخند می‌زدید. چون تفریحتان جهاد بود. مثل هم شده بودید: لبخندتان، راه رفتنتان، لباس پوشیدنتان، سفیدی و کوتاهی یک اندازه موی سرتان. این اواخر هم همه از پشت سر شما را با هم اشتباه می‌گرفتند. خاصیت عشق و رفاقت همین است که بعد از مدتی دو نفر را شبیه هم می‌کند، خُلقاً و خَلقاً. 🔗متن کامل در صفحه نویسنده @AFKAREHOWZAVI
حاج قاسمِ عزیز، اگر گمنام نمردم و صاحب قبری شدم، حتما نامت بر سنگ مزارم حک خواهد شد، همانگونه که نامت بر قلب و شناسنامه‌ام حک شده است. ✍️مرضیه رمضان‌ قاسم @AFKAREHOWZAVI
🍃انسان تراز ✍مریم زارعی از ابتدای ورود به خاک عراق شما را کنارم حس میکردم اما در سامرا بیشتر از همیشه. طبق معمول سامرا خلوت بود. هر قدمی که برمیداشتم ابومهدی مهندس و شما، حاج قاسم، را کنارم حس میکردم. یک سالی میشد در اکثر کار هایم شریکتان میکردم. از خود شما یاد گرفته بودم که آب هم میخورم به نیت ظهور باشد. شب را در سامرا ماندیم. به جز کاروان ما و خادمین شاید بیست نفر در حرم بودند. درحیاطِ صحن نشستم به گنبد خیره شدم. حس امنیتی که داشتم حاصل تلاش های شما و ابومهدی بود. به این فکر میکردم دید انسان چگونه می‌تواند این همه وسیع باشد؟ سرزمین ایران و عراق و یمن و فلسطین برایش فرقی نداشته باشد؟! شیعه و مسیحی و اهل سنت برایش فرقی نداشته باشد؟! هر کجا ظلم باشد شما برای حمایت از مظلوم بودید. امام خمینی فرموده بود جغرافیای اسلام نباید حد و مرز داشته باشد و شما هم سرباز گوش به فرمان. اگر بخواهیم انسان تراز انقلاب را معرفی کنیم بی شک می شود شما، حاج قاسم سلیمانی. شاید قبل تر ها با وجود فتنه ها دلم میلرزید که نکند دشمن، جمهوری اسلامی ایران را ساقط کند. اما با وجود شهادت تو و خونی که به درخت انقلاب تزریق شد. دلم نمیلرزد. شهادت تو از جنس شهادت شهید بهشتی و شهید آوینی بود همان شهادت هایی که در دهه های بعد مسیر انحراف را اصلاح کرد. شهادت تو دهه ها حرف دارد. شهادت تو می تواند دهه ها انسان بسازد. انسانی که تراز انقلاب باشد. حکیم ما گفت «ویژگی های شهید سلیمانی را ماورایی ندانیم. بدانیم که سلیمانی در همین جا رشد کرد و خصوصیات او دست نیافتنی نیست.» ما به گفته ی او ایمان داریم. جوشش خونت در تن همه ی ما می جوشد. ما قول میدهیم انسان شویم! انسانی که مکتب ساز باشد و عامل ظهور. انسانی که تراز انقلاب اسلامی ایران باشد. درست همانند تو. در هم نشینی با مولایت علی علیه السلام به یاد ما هم باش. دی ماه ۱۴۰۱ @AFKAREHOWZAVI
ساعت‌به‌وقت‌حاج‌قاسم ✍️م. حیدریان منش عقربه های ساعت را نگاه می کنم ساعت ۱:۲۰ است ساعت به وقت حاج قاسم کتاب صحیفه را باز می کنم و دعای اول آن را می خوانم به اینجا می رسم حَمْداً نَسْعَدُ بِهِ فِي السُّعَدَاءِ مِنْ أَوْلِيَائِهِ ، وَ نَصِيرُ بِهِ فِي نَظْمِ الشُّهَدَاءِ بِسُيُوفِ أَعْدَائِهِ خدایا تو را می ستایم ستایشی که به سبب آن در زمره‌ی اولیای سعادتمند تو گردم و در سِلک شهیدان به شمشیرهای دشمانت قرار گیرم خوب می دانم شهادت هدیه خدا و مورد رضایت اهل بیت علیهم السلام است‌. و به تو می اندیشم، به این سه سال که خیلی زود گذشت به نبودنت به غصه ای که به دل مردم ایران نشست به تو می اندیشم که شهادت به سراغت نیامد تو در طلبش بودی به هدیه ای که از فاطمه زهرا سلام الله علیها گرفتی چه شهادتی؟؟ جا دارد بسراییم، آرام زمزمه کنیم ما الشهاده و ما ادراک الشهاده؟ همان شهادتی که امام سجاد علیه السلام در دعای بیست و هفتم برای مرزداران اینگونه دعا می کنند فَإِنْ خَتَمْتَ لَهُ بِالسَّعَادَةِ ، وَ قَضَيْتَ لَهُ بِالشَّهَادَةِ فَبَعْدَ أَنْ يَجْتَاحَ عَدُوَّكَ بِالْقَتْلِ ، وَ بَعْدَ أَنْ يَجْهَدَ بِهِمُ الْأَسْرُ ، وَ بَعْدَ أَنْ تَأْمَنَ أَطْرَافُ الْمُسْلِمِينَ ، وَ بَعْدَ أَنْ يُوَلِّيَ عَدُوُّكَ مُدْبِرِينَ. بار خدایا! اگر زندگی را برای آنان به نیکبختی پایان دادی و شهادت را سرنوشت شان کردی پس از آن باشد که دشمنت را با کشتن نابود ساخته با اسارت انان را به خواری افکنده و پس از آن باشد که مرزهای مسلمانان ایمنی یافته و دشمنت گریزان، پشت کرده باشد. و تو حقیقتا چنین بودی نه تنها وجود و حیاتت برای اسلام و انقلاب مفید بود که شهادت ات هم ملاک و مَثلی شد برای قساوت قلب دشمن یک برگ برنده؛ برای یک ملت یک سربازی؛ که آسمانی شد سربازی که؛ سردار دلها شد @AFKAREHOWZAVI
🍃مرد خدا ✍الهه دهقانی حاجی عاشق بود، عاشق خدا، به همین دلیل تمام کارهایش رنگ خدایی داشت. از کارهای شخصی گرفته تا ماموریتهای دولتی. همه‌جا رنگ خدا موج می‌زد. وقتی هدف انسان الهی باشد، ابعاد وجودیش وسعت پیدا می‌کند. رنگ و نژاد، زن و مرد، مسلمان و غیرمسلمان نمی‌شناسد. همه را به یک چشم نگاه می‌کند و برای همه ارزش و احترام قائل است. همانگونه که برای خانواده و هموطن خود دلسوزی می‌کند و خواستار صلاح و رستگاری آنان است، دوستار غیرهموطنش نیز هست و در بحبوبه‌ی خطر به یاریش می‌شتابد. از نظر او همه‌ی انسان‌ها برابرند و حق زندگی دارند. در هرکجا که مظلومی مورد ستم واقع شد باید به کمک او شتافت. او همواره خدا را حاضر و ناظر بر اعمالش می‌دید؛ به‌همین‌دلیل، زمانیکه با تیم همراهش برای انجام ماموریت در خانه‌ای سوری که اهالی‌اش آن را از ترس داعش ترک کرده بودند، مستقر شدند، بعد از اتمام ماموریت شماره‌ی همراه خود را روی یک برگه برای صاحبخانه یادداشت کرد تا حق او را ادا کند و از او حلالیت بطلبد. شاید به ذهن کمتر کسی برسد که در بحبوحه‌ی جنگ و در یک منزل متروکه هم ممکن است، حق‌الناسی به گردن انسان بماند. اما نفس محاسبه‌گر حاجی هیچ‌چیزی را نادیده نمی‌گرفت او مصداق "حاسِبوا قَبلَ اَن تُحاسبوا" بود. حاج قاسم نه‌تنها خود مرد عمل بود و در گفتار و رفتارش رنگ خدایی داشت بلکه در وصیت‌نامه‌اش به دیگران هم توصیه کرده‌ است که رنگ خدایی را بر هر رنگی ترجیح دهند. او اسلام، جمهوری اسلامی، مقدسات و ولایت‌فقیه را مصداق رنگ خدا می‌داند. آری هرآنچه و هرکس رنگ خدایی گرفت، جاودانه باقی خواهد ماند. او نیز برای همیشه در قلبها سربلند و جاودان باقی می‌ماند. @AFKAREHOWZAVI
▪️حاج قاسم دور؛ حاج قاسم نزدیک ✍️زهرا نجاتی وصیتنامه‌اش را می‌خوانم... نامه به فرزندش را هم.. اما دنیایم دنیا دیگری است دنیایی متفاوت از مردهایی مانند او. مردهایی که غول‌هایی که من درگیرشان هستم، برایش هیچ نبودند. نه از اول، که پس از سی سال مجاهدتش. از همان وقتها که سعی می‌کرده کمک کار پدر و مادر باشد و سرکار برود.. از همان وقتها که خودش را می‌ساخته... البته که اوهم جوان بوده، آن هم در زمانه‌ای که اسباب اگر مهیا نمود، شرایط خوب مهیا بود برای آنکه جور دیگری باشد. کسی مثل من شاید. از همان اول تکلیفش را مشخص کرده، می‌گوید: _وقتی به خودم آمدم و دیدم شغلی باید انتخاب کنم فهمیدم اگرچه نمیتوانم مورچه‌ای را هم بکشم،اما باید سرباز و جانفدا ومایه‌ی آسایش مردمم باشم... من برای زنده ماندن مردم و مرگ آدم کشها نظامی شده‌ام. نگاهم دوخته می‌شود به خواسته‌هاو اهدافم.. من به خاطر مردم؟ خدا؟ خرج عمرم در راه خدا؛ مسیری انتخاب کرده‌ام یا در جستجوی نام و نشان و درآمد؟!! تنم می‌لرزد... و نگاه می‌کنم به ولایتمداری اش، یه وصیتهاش،آنقدر که توصیه به ولایت کرده، به نماز نکرده. یاد همان حرفهای سید حسن نصرالله می‌افتم، می‌گفت:_ حاضر بودم جانم را فدای دو نفر کنم: رهبر و حاج قاسم. همین نقل را ازحاج قاسم هم می‌کنند؛ حاضرم جانم را فدای دونفر کنم: رهبر وسیدحسن... می‌گوید:_ولایت فقیه حرم است. می‌گوید: _رهبر تنهاست. و من هاج و واج مانده‌ام که ما ولایت را نفهمیده ایم یا تقوا را! و چه بسا هردو را... حاج قاسم را می‌گویم. همو که نه تنها در زندگیش، بلکه پس از شهادتی آن چنانی؛ قاسم گونه و اربااربا، امامش سه بار با گریه،شهادت به این می‌دهد که جزخوبی از او ندیده و سیر اتفاقات عالم را با خونش، رقم می‌زند! خب می‌دانی... به قول خودش چهل سال برای خدا ایستاده و نمک در چشمش ریخته تا از حال دخترکان معصوم و مظلوم سرزمین‌های اسلامی غافل نباشد... و اگرچه چون منی با تمام حقارتم، خود را در برابر الفبای مکتب والای حاج قاسم، هیچ می‌بینیم، اما همان امام، فرمود:_از حاج قاسم، کوهی که نمی‌شود به بلندایش دست یافت، نسازید، حاج قاسم یکی بود مثل همه... و من نیک می‌دانم روزی خواهد آمد که او‌حجتی برای همه‌مان خواهد بود و از تک تکمان خواهد پرسید که برای قدردانی خونش و مکتبش چه کرده‌ایم! من نیت کرده‌ام مثل مادرش،قاسم پرور باشم، با تمام کوچکی و حقارت وبارگناهم... شما چطور؟ @AFKAREHOWZAVI
🔷 ترس از تو می‌گریخت! ✍️فاطمه ابن علی اسم و رسمت در شهر پیچیده بود. همه درباره تو حرف می زدند. خواستم به تو نزدیک شوم تا بهتر بشناسمت، اما تو هم مثل مالک اشتر همان کوه بلندی بودی که هیچ پرنده ای به قله اش راه نمی‌یافت. از دور نگاهت کردم؛ نوری در قلبت تجلی کرده بود که از هیچ نمی ترسیدی. چون بر «دوستان خدا» نه بيمى است و نه اندوهگين مى‌شوند؛ أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُون» َ(یونس/۱٠) وسط معرکه مسجد جامع کرمان دیدمت؛ ماموران شاه به مسجد ریخته و انقلابی ها را زیر چوب و چماق گرفته بودند. نگاهت به کودکی افتاد که وحشت‌زده گریه میکرد؛ با تندی و شدت بر سر مامور داد زدی:«ولش کن». مامور خشکش زد؛ تو بچه را بغل کردی و از مهلکه نجاتش دادی. روزهای انقلاب ۵۷ بود که به جرم انقلابی‌گری زیر مشت و لگد بیهوش شدی و تا ۳ روز از شدت جراحات نمی‌توانستی تکان بخوری، ولی با آن حادثه ترسَت از شکنجه ساواک فرو ریخته بود؛ به جای ترس و عقب نشینی مانند خالکوبی‌های دوران کودکی،‌ با هر ضربه و لگدی، کلمه «خمینی» را در عمق وجود خود حک کردی. جبهه مقاومت محاصره داعش را شکسته و با بالگرد به شهر رسیده بود. مردم امیدوارانه به سمت مجاهدان دویدند. همانجا سری در سرها دیدم؛ تو لبخند میزدی و به مردم روحیه می‌دادی؛ با نشان ذوالفقارت به آمرلی آمده بودی تا کار را یکسره کنی و آمرلی یعنی امیر من علی. شنیده‌ام به غزه هم رفته بودی! انگار برای تو حصر معنایی نداشت؛ از هرچه حصر و گلوله و موشک و تن و جان بود می‌گذشتی و از چیزی نمی‌ترسیدی. آن شب در بیروت، تو بودی، سید حسن و عماد. جنگ ۳۳ روزه را میگویم. صهیونیست ها با همه تجهیزات شان در به در دنبال شما می گشتند و شما زیر یک درخت بودید و همچنان و همچنان نمی ترسیدی. گفتم عماد یاد اشک‌هایی افتادم که از دوری او بر گونه‌ات می‌بارید و بادست مجروحت پاکشان می‌کردی. داغش را دیدم که هنوز سینه‌ات را می‌سوزاند! حالا که به وصل رسیده‌‌ای سلام ما را به دوستت برسان؛ فکری هم برای اشکها و سینه سوخته ما کن. @AFKAREHOWZAVI