eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
733 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
270 ویدیو
21 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی #انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تولید محتوای "هیأت تحریریه بانو مجتهده امین" و "کانون فرهنگی مدادالفضلا" ست. @AFKAREHOWZAVI 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
(۱) ✍فخری مرجانی انسان، حقیقتی دارد به نام «فطرت» كه آن حقیقت، به این جسم متصل است. حضرت علی (علیه‌السلام) می‌فرماید: «اَتزعم اَنَّكَ جِرْمٌ صَغیر و فیكَ اِنطوی العالَم الاكْبَر»؛ خیال می‌كنی كه تو تكه گوشت و استخوان هستی؛ درحالی‌که در تو، عالم اكبر، پیچیده و پنهان‌ شده است. برای توضیح بیشتر به قرآن رجوع کنیم؛ خداوند در قرآن می‌فرماید:«فَإِذا سَوَّیتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی...»؛ «زمانی كه تسویه كردم او را و دمیدم در او روح خودم را...». «تسویه» به چه معناست؟ به این معناست که اجزای یک چیز را طوری منظم در ارتباط با هم قرار دهیم تا قابلیت پیدا كند نیرو و حقیقتی لطیف به آن القا و وارد شود. به عنوان مثال؛ یک رادیو قبل از ساخت و قبل از اینکه رادیو باشد، به‌صورت هزاران قطعه در انبار موجود بود. آقای مهندس، آن قطعات را طوری دقیق به هم ارتباط می‌دهد و می‌سازد که وقتی آخرین پیچ آن را می‌بندد و روشن می‌كند، به دلیل آن نظم دقیق، امواج الكترومغناطیسی در آن برقرار می‌شود. وقتی رادیو سخن می‌گوید، می‌گوییم این رادیو «تسویه» شده است. اگر یك سیمش قطع شود و نتواند سخن بگوید، با یك قوطی حلبی فرقی ندارد. یا اگر یك آهن‌ربا را در نظر بگیریم؛ قبلاً فقط یک‌ تکه آهن بود؛ اما وقتی ذرات و اتم‌های آن در یك نظم خاصی كنار هم قرار گرفتند، به ‌محض اینکه چنین نظمی ایجاد شود، میدان مغناطیسی به سرعت در اطراف آن به وجود می‌آید. «فَإِذا سَوَّیتُهُ...»؛ یعنی وقتی اجزای مادّی انسان (سلول و ذرات و...) در یك نظم فوق‌العاده تنظیم شد، آخرین جزء که تمام شد، قابلیت پیدا کرد که روح الـهی در آن القا و دمیده شود. بلافاصله نظم، همان؛ و ظهور و حضور و بروز روح خدایی در او، همان. پس اگر فرض كنیم كه جسم من یك میلۀ آهنی است، قوه آهن‌ربایی در همین آهن است؛ اما غیر از این آهن است. در باطن آن است، اما نه مثل مداد در داخل یك جامدادی. طوری حساب‌شده و منظم است كه قابلیت پیدا کرده در من ظهور پیدا كند. @AFKAREHOWZAVI
(۲) ✍فخری مرجانی پس حقیقت من، غیر از این جسم است. این همان است. وقتی من دیوار را می‌بینم، خیال می‌كنم چشمم می‌بیند؛ درحالی‌که من می‌بینم. اما آن‌قدر از خودم بیگانه‌ام كه خیال می‌كنم چشمم می‌بیند. برای اثبات این سخن؛ فرض كنید شما اخبار گوش می‌دهید. یک ‌لحظه اتفاقی در كوچه می‌افتد كه تمام توجه شما به كوچه می‌رود. بعد كه به حال خود برمی‌گردید از شما می‌پرسند اخبار چه گفت؟ می‌گویید نمی‌دانم. با اینکه جسم اینجا بوده و گوش می‌شنیده است؛ اما تمام حقیقت شما به سمت کوچه بوده است. بنابراین این‌ها همه ابزار مادی است و آن که می‌شنود، «منم». «من» مثل نور است که خودش، خودش را نشان می‌دهد. تفكر و حرف‌زدن و دیدن و... به ظاهر با این ابزار جسم اتفاق می‌افتد؛ اما این‌ ابزار نمی‌توانند من را ببینند. من را باید من ببیند. من را باید من بشناسد. غیر از من، نمی‌تواند من را بشناسد. «من» هم هنوز در لای گِل است و زندگی دنیا آن را ضایع كرده‌ است. باید كارهایی كه انجام داده است را اصلاح كند تا از لایِ گل خارج شود. اما آیا خودسرانه؟! اینکه بدتر است. @AFKAREHOWZAVI
✍️فخری مرجانی در عالم خلقت، هیچ جایی غیر از قرآن و اهل‌بیت (علیهم‌السلام)، آسیب‌های فطرت را اصلاح نمی‌کند. منحصراً داروها و روش طبابت در اختیار قرآن و اهل‌بیت (علیهم‌السلام) است. سالم‌كردن این «من»، فقط و فقط از این راه ممکن است. مثل آهن پوسیده كه وقتی داخل كوره قرار گرفت، حرارت دید و ذوب شد، آهنِ اولیه و براق می‌شود. فطرت هم این‌گونه است. خداوند می‌توانست كاری كند كه این‌طور نباشد و مانند چوب باشد كه وقتی در كوره می‌گذاریم نابودتر شود و پوسیدگی آن قابل ‌برگشت نباشد، اما چون می‌دانست در دنیا گرفتار می‌شویم، «من» را طوری آفرید كه وقتی به خودم رسیدم، می‌توانم برگردم و آن را به مرحله اولیه بازگردانم (توبه). شاید چشم و دست و پایی که آسیب دیده است، دوباره مثل روز اول درست نشود؛ اما فطرت را می‌توانم به آن وضع اولیه برگردانم و بگویم «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه». @AFKAREHOWZAVI