eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
735 دنبال‌کننده
1هزار عکس
174 ویدیو
14 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی #انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تولید محتوای "هیأت تحریریه بانو مجتهده امین" و "کانون فرهنگی مدادالفضلا" ست. @AFKAREHOWZAVI 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
(۲) ✍فخری مرجانی پس حقیقت من، غیر از این جسم است. این همان است. وقتی من دیوار را می‌بینم، خیال می‌كنم چشمم می‌بیند؛ درحالی‌که من می‌بینم. اما آن‌قدر از خودم بیگانه‌ام كه خیال می‌كنم چشمم می‌بیند. برای اثبات این سخن؛ فرض كنید شما اخبار گوش می‌دهید. یک ‌لحظه اتفاقی در كوچه می‌افتد كه تمام توجه شما به كوچه می‌رود. بعد كه به حال خود برمی‌گردید از شما می‌پرسند اخبار چه گفت؟ می‌گویید نمی‌دانم. با اینکه جسم اینجا بوده و گوش می‌شنیده است؛ اما تمام حقیقت شما به سمت کوچه بوده است. بنابراین این‌ها همه ابزار مادی است و آن که می‌شنود، «منم». «من» مثل نور است که خودش، خودش را نشان می‌دهد. تفكر و حرف‌زدن و دیدن و... به ظاهر با این ابزار جسم اتفاق می‌افتد؛ اما این‌ ابزار نمی‌توانند من را ببینند. من را باید من ببیند. من را باید من بشناسد. غیر از من، نمی‌تواند من را بشناسد. «من» هم هنوز در لای گِل است و زندگی دنیا آن را ضایع كرده‌ است. باید كارهایی كه انجام داده است را اصلاح كند تا از لایِ گل خارج شود. اما آیا خودسرانه؟! اینکه بدتر است. @AFKAREHOWZAVI
✍️فخری مرجانی یك ساختمان را با پیچیدگی‌ها و ریزه‌كاری‌هایش در نظر بگیرید. این ساختمان، قبل از اینکه به وجود بیاید و ساخته شود، روی نقشه به‌صورت خطوط وجود داشت. قبل از آن‌ هم در ذهن آقای مهندس و از آن قبل‌تر در قوه عقل آقای مهندس وجود داشت. اول در قوه عقل بود، به ذهن حركت كرد و بعد با ابزار خاصی از عالم مجرد به عالم ماده آمد و ساخت ساختمان شروع شد. بنابراین، این ساختمان قبل از ساخت با تمامی جزئیاتش در نظامی دیگر وجود داشت و در آن نظام، تابع خصوصیات و ویژگی‌های خاص آن نظام بود؛ زیرا هر نظامی خصوصیات خودش را دارد؛ ذهن، عقل خاصیت خودش را دارد. در این عالم ماده (دنیا)، در و پنجره و ستون‌ها و دیوارها و...؛ هرکدام از مواد متفاوت و حتی متضاد هم ساخته شده‌اند و مجموعۀ این‌ها، ساختمان شده است. درحالی‌که همۀ این‌ها در قوۀ عقل، همه از یک جنس بودند. صورت آن‌ها با هم متفاوت بود، اما یك جنس بیشتر نداشت و آن نور عقل بود. ساختمانی که در بیرون درست می‌كنیم، کوچک‌ترین فرقی با آنچه در ذهن است، ندارد. اما موجودیت این ساختمان، تسلیم نظام این عالم است و موجودیت آن ساختمان، تسلیم نظام آن عالم است. اینجا آهن می‌پوسد و وزن و حجم و... دارد، اما آنجا ندارد. آن ساختمان، در قوه عقل است؛ در عین ‌حال، جدای از آن است. داخل قوه عقل است، اما نه مانند داخل‌بودن آب در لیوان یا ساختمان در محله. ساختمان، غیر از قوه عقل است؛ چون صورت پیدا کرد، اما عقل صورت ندارد و مثل این عالم نیست. از همه مهم‌تر اینکه، اول ساختمان در قوه عقل به وجود آمد، بعد از آن به این عالم آمد و این ساختمان شد. نکته مهم اینکه؛ فرق من با این ساختمان در این است كه ساختمان نمی‌تواند بفهمد كه قبلاً در روح مهندس بودم، از آنجا به عالم عقل رفتم و بعد به ذهن و نقشه و در نهایت به عالم ماده رسیدم؛ اما انسان چنین استعدادی دارد كه می‌تواند در خود فرو برود و هر چه دقیق‌تر فرو برود، بفهمد كه من قبلاً در عالم دیگری بودم و از آنجا فرود آمدم. انسانی كه در درون دنیا زندانی است، چه حالی پیدا می‌كند وقتی به‌ جایی كه از آنجا آمده است، برسد؟ چه احساسی پیدا می‌كند؟! اینجا است كه خداوند در سوره تین می‌فرماید: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِینَ»؛ ما اصل حقیقت انسان را در بهترین صورت آفریدیم. صورت یعنی ساختار آفرینش او بهترین قوام را دارد. یعنی تمامی تجهیزاتی كه برای برگشتن به این عالم نیاز دارد، تماماً به او داده‌ایم، آن‌ هم به زیباترین وجه (البته منظور، جنس انسان است؛ نه این پوست و صورت مادی سیاه‌ و سفید و...). مثل یك هواپیما كه تمامی تجهیزات لازم برای پرواز در اختیار او است و می‌تواند یك پرواز موفق انجام دهد؛ یعنی قوام این هواپیما به او داده ‌شده است. @AFKAREHOWZAVI
چرایی سفر به عالم دنیا ✍فخری مرجانی ما چرا به این عالم آمدیم و حال كه آمدیم، برگشتن چه معنایی دارد؟ نانوایی را در نظر بگیرید كه برای درست‌كردن خمیر، شب، آب روی آرد می‌ریزد. بسیار زحمت می‌كشد تا آب را در داخل همۀ ذرات آرد فرو برد. صبح هم با زحمت، همین خمیر را در تنور می‌گذارد تا آن آبی كه خودش روی آرد ریخته بود را بیرون بكشد. تا در نهایت نان تهیه شود. آیا باید بگوییم نانوا كار بیهوده‌ای انجام می‌دهد؟! اتفاقاً برعکس، نان در این مسیر، مراتب تكامل را طی می‌كند و به نتیجه‌ای می‌رسد كه در این مسیر تربیت (فروبردن آب و بعد بیرون‌كشیدن همان آب به ‌وسیله آتش)، قوه به فعل می‌رسد؛ وگرنه نان به این خوشمزگی، در همان قوه می‌ماند. ما هم وقتی به این عالم می آییم و در تنور این عالم به فعلیت می‌رسیم، خود را احساس می‌كنیم و از آن لذت می‌بریم. هیچ‌ لذتی را نمی‌توان با لذت درک خود و سیر تربیتی خود مقایسه كرد. لذت‌های این عالم، لذت نیستند؛ رفع درد و اَلَم است. جا دارد در اینجا به این حدیث اشاره کنیم که: رسول خدا (صلى‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: خداى متعال به موسى(علیه‌السلام) وحى فرمود: من پنج چیز را در گرو پنج چیز قرار دادم، ولى مردم آن را در پنج چیز دیگر مى‏‌جویند، كى آن را مى‌‏یابند؟ نخست اینكه عزّت بندگانم را در اطاعت از خود قرار دادم، ولى آنان عزّت را در خانه سلطان مى‌‏جویند، چه زمانى آن را مى‌‏یابند؟ دوم اینكه من علم و دانش را در گرسنگى قرار دادم، و آنان آن را در سیرى شكم طلب مى‌‏كنند، كى آن را مى‌‏یابند؟ سوم اینكه من بى‏‌نیازى را در قناعت قرار دادم و آنان در اندوختن ثروت مى‌‏جویند، كى آن را مى‌‏یابند؟ چهارم اینكه من آسایش را در آخرت قرار دادم؛ درحالى‌كه آنان در دنیا به دنبالش مى‏‌روند، كى به آن مى‏‌رسند؟ پنجم اینكه من خوشنودی‌ام را در مخالفت آنان با هواى نفس قرار دادم، ولى آنان در پیروى از هواى نفس مى‌‏جویند، كى به آن می‌رسند؟ (مشكاة الأنوار، ترجمه هوشمند و محمدى، متن، ص703) ما از عذاب درد در خیال‌مان رها می‌شویم و خیال می‌كنیم كه لذت می‌بریم. مثل زمانی که چاقو به بدن‌مان می‌خورد و احساس عذاب می‌كنیم، بعد كه مَرهَم می‌گذاریم، احساس لذت می‌كنیم؛ درحالی‌که در خیال، لذت می‌بریم. یا وقتی آب می‌خوریم چه لذتی می‌بریم؟! از تشنگی عذاب می‌كشیدیم، این عذاب رفع شده و خیال می‌كنیم كه لذت می‌بریم. اصلاً این عالم، خودش درد و رنج است و ظرفیت ظهور لذت ندارد. از این درد و رنج رها می‌شویم، فكر می‌كنیم لذت برده‌ایم. این رفع اَلَم، این‌ همه انسان را اسیر و تشنه و نوكر و فدایی خود کرده، اگر به حقیقت لذت برسد، چه خبر می‌شود؟! @AFKAREHOWZAVI
. ✍فخری مرجانی چگونه خداوند در قرآن با زبان صحبت می‌كند؛ طوری‌كه هر انسانی در هر شرایطی باشد، اگر بنای بر خود داشته باشد، به‌زودی به فطرت خواهد رسید؛ مگر اینکه لجاجت كند؟! راه‌هایی كه قرآن نشان می‌دهد بسیار سهل و آسان است. یكی از راه‌ها این است که شروع به محاسبۀ گناهان خود کرده و آن‌ها را ترك كنیم. در این‌صورت عملاً تغییر را احساس خواهیم كرد. حتی اگر کسی عقیده‌ای به خدا و قرآن و گناه و... ندارد و در شك مانده است، باز خدا راه را باز گذاشته است؛ عقل را كه قبول دارد. همان چیزهایی كه عقل، اجازۀ انجام نمی‌دهد، كنار بگذارد و اگر قبلاً انجام داده، جبران كند؛ خودبه‌خود شبهات او هم رفع می‌شود. امام صادق(علیه‌السلام) می‌فرماید: حجت خدا بر بندگان، پیغمبر است و حجت میان بندگان و خدا، عقل است. و می‌فرماید: پایه شخصیت انسان عقل است و هوش و فهم و حافظه و دانش، از عقل سرچشمه می‌گیرند. عقل، انسان را كامل می‌كند و رهنما و بیناكننده و كلید كار او است و چون عقلش به نور خدایى مؤید باشد، دانشمند و حافظ و متذكر و با هوش و فهمیده باشد و از این رو بداند چگونه و چرا و كجاست و خیرخواه و بدخواه خود را بشناسد و چون آن را شناخت روش زندگى و پیوست و جداشدۀ خویش بشناسد و در یگانگى خدا و اعتراف به فرمانش مخلص شود و چون چنین كند، از دست رفته را جبران كرده، بر آینده مسلط گردد و بداند در چه وضعى است و براى چه در اینجاست و از كجا آمده و به كجا می‌رود؟ این‌ها همه از تأیید عقل است. (اصول كافى، ترجمه مصطفوى، ج‏1، ص29) یك‌سری كارها هست که تمام وجود انسان فریاد می‌كشد و باور و یقین دارد؛ به همین‌ها چنگ بزند و عمل كند. هر روز یك‌ربع ساعت خلوت كنیم و این یقینیات را كشف كنیم. زمینۀ نورانیت اگر باشد، تفكر در یكی از واقعیات و یقینات، سرنوشت انسان را عوض می‌كند. نورانیت، در اثر ترك گناه و... به وجود می‌آید. اگر نورانیت نباشد، تفکر هیچ اثری نمی‌گذارد. در آخر هم همه را رها می‌كند كه این حرف‌ها چیست. @AFKAREHOWZAVI
، یك (۱) فخری مرجانی قرآن در مطالب فطری، طوری صحبت فرموده كه بی‌سواد و عالم، كوچك و بزرگ، زن و مرد و... در هر نقطه از جغرافیای عالم، اگر مختصری سالم و سلامت باشند، خیلی چیزها می‌آموزند. یکی از حقیقت‌های فطری که قرآن ما را به آن توجه و تذکر می‌دهد، خواب و عالم رؤیا است. خواب چیزی است كه هیچ انسانی نمی‌تواند بگوید من از آن سر درنمی‌آورم. هر کسی توجه عمیق به این واقعیت كند، خیلی چیزها می‌فهمد. احتیاجی به كلاس یا تابلو نیست. خودش از درون خودش و با زبان فطرت، به خیلی از حقایق راه پیدا می‌كند. قرآن فقط توجه می‌دهد. بقیه بستگی به تلاش انسان دارد. خداوند در سوره روم، آیه۲۳ می‌فرماید:«وَ مِنْ آیاتِهِ مَنامُكُمْ بِاللَّیلِ وَ النَّهارِ وَ ابْتِغاؤُكُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ فِی ذلِكَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یسْمَعُونَ»؛ و از نشانه‌هاى الهى، خوابيدن شما در شب و روز، و تلاش شما در كسب فضل پروردگار است؛ همانا در اين امر براى گروهى كه (حقايق را) مى‌شنوند نشانه‌هايى قطعى است. خداوند در این آیه، خواب را یكی از آیات خدا معرفی می‌كند؛ آن‌ هم خیلی صریح و روشن. قبل از خواب نیرویم به صفر می‌رسد. اگر دو سه روز بی‌خوابی ادامه پیدا کند، توان تكان‌خوردن برای نوشیدن یک جرعه آب‌ هم ندارم. در خواب، چه اتفاقی می‌افتد كه من قدرت پیدا می‌كنم؟ من با خوردن، یک‌سری انرژی‌ها از این عالم طبیعت به دست می‌آورم، مثلاً زمانی که ضعف می‌کنم، عسل می‌خورم، میوه می‌خورم و...؛ انرژی به دست می‌آورم و كار می‌كنم. این‌ها انرژی‌های مادی است كه من با خوردن به دست می‌آورم و خودم هم می‌فهمم كه منبع آن انرژی از كجا است. اما یك انرژی دیگری هست كه این انرژی‌‌های مادی در حكومت او كاربرد دارند. آن انرژی خاصی است كه از كباب و عسل به دست نمی‌آید؛ بلکه این‌ها، در حكومت یك نیروی دیگری است كه وقتی من بی‌خواب شوم و آن انرژی کم شود، انرژی‌های مادی كارساز نیست. اگر ۱۰روز بی‌خواب بمانم، هر چیزی به من بدهند، معدۀ من با كیسه فرقی نمی‌كند و نمی‌تواند آن را هضم كند. چشم با همۀ انرژی‌ای كه دارد، دیگر نمی‌تواند ببیند، گوش نمی‌تواند بشنود، دست نمی‌تواند كار كند. همه این انرژی‌ها در زیر فرمان او است. وقتی به خواب می‌روم، من را كجا می‌برند؟ این انرژی در كجا و چگونه تزریق می‌شود؟! چه كسی تزریق می‌کند؟ كِی من را از این بدن می‌برند؟ كِی من را به این بدن برمی‌گردانند؟ خود فطرت از خودش می‌پرسد و خودش دنبال جواب آن است. خودش می‌فهمد به‌ سوی نقطه‌ای كشیده می‌شود و آن «هیچ‌بودن خودش» است. آن منیّتی كه همۀ عالم را پر کرده است، هیچ می‌شود. درك این مطلب به قشر و جنس و سن خاصی احتیاج ندارد. هر كس نورانیت عقلش بیشتر شود، همان مقدار به آن نقطه کشیده می‌شود كه من هیچم و فقط نمودی دارم. هر چه از درون به این حقیقت نزدیك می‌شود؛ آنگاه آمادگی پیدا می‌كند برای درك یك‌سری معارف نورانی كه ذهنی نیست. در این صورت فــطرت را درون خود حس می‌كند. اینکه خواب دست من نیست، این را تمـام فطرت‌ها می‌توانند بفهمند و احتیاج به سن و سواد و جنس و... ندارد. با خود بگوید راستی خواب در اختیار من نیست؛ هیچ انسانی این قدرت را ندارد که در مقابل خواب مقاومت کند. @AFKAREHOWZAVI
. عید فطر؛ عید بازگشت به فطرت انسانی؛ مبارک فخری مرجانی ماه مبارک رمضان دیگری بر ما گذشت. ماه رمضانی که پر از برکات و خیرات از مبدأ خیر به کل جهان هستی و به بندگان مخصوص است. یک ماه، مجاری تعلقات ظاهری (خوردن و آشامیدن) را بستیم. مجاری‌ای که بعضاً ورودی شیطان است. و چه خوشبخت و سعادتمند است بنده‌ای که علاوه بر تعلقات ظاهری، تعلقات باطنی را نیز روزه‌دار بود. اگر در این ماه مبارک به معنویت راه یافتی، یک‌ماه ظاهر و باطن خود را پاک نگه‌ داشتی، عیوب و رذایل اخلاقی را از وجودت پاک کردی؛ تو در عید فطر به فطرت اولیه خود بازگشته‌ای. مبارک است بر تو ای انسان که با معرفت قلبی به چنین عیدی دست یافتی. و همان‌گونه که مقام معظم رهبری فرمودند که: «ماه رمضان، ماه خودسازی است و خودسازی برای حرکت به سمت جلو است»؛ آن را توشه‌ای قرار بده برای یک سال بندگی متواضعانه و دمادم در محضر ربوبی‌اش. @AFKAREHOWZAVI
. ، یك (۲) ✍فخری مرجانی بعد از خستگیِ كارِ روزانه وارد منزل می‌شوم، غذایی روی اجاق می‌گذارم تا آماده شود. روی صندلی آشپزخانه می‌نشینم و از شدت خستگی چشمانم را چند لحظه‌ای روی هم می‌گذارم. ناگهان بی‌اختیار خوابم می‌برد. آن‌قدر عمیق که حتی بوی سوختن غذا را متوجه نمی‌شوم. شاید دقایق خیلی کوتاهی چشمانم بسته بود؛ اما وقتی بیدار می‌شوم احساس نشاط دوباره به سراغم می‌آید. احساس می‌کنم یک شبانه‌روز خوابیده‌ام. در عالم رؤیا چه اتفاقی برایم افتاد؟ آن مأمور الهی من را کجا برد که تا قبل از این خوابِ کوتاه، نیرویم به صفر رسیده بود؛ اما الآن کاملاً سر حال و با نشاط شده‌ام؟ چه غذایی به روح من تزریق شد که این‌گونه متفاوت شدم و قوایم به حرکت افتاد؟ چرا این تحول بزرگ را خودم هم نفهمیدم؟ اگر یك راننده در شروع حركت ماشین و انتقال قدرت موتور به ماشین و چرخ‌ها، دقت كافی در تنظیم صفحه‌کلاج نكند، تمام ماشین می‌لرزد. اما اگر رانندۀ ماهری باشد، طوری ماشین را به حرکت می‌آورد كه سرنشینان نمی‌فهمند ماشین كِی به حركت افتاد. این مأمور چه مهارت فوق‌العاده‌ای دارد! آن‌قدر قوی و ماهرانه روح من را به بدنم متصل می‌کند كه حتی لحظۀ آمدن را هم متوجه نمی‌شوم. بردن و آوردن من دست چنین قدرتی است. خودم هم هیچ اختیار آن را ندارم. «از آیه‌های خدا خواب شما در شب و روز است.» من آن‌قدر ضعیفم كه حتی از درك آن نیرو كه من را می‌برد و می‌آورد عاجزم. پس به چه چیز مغرور می‌شوم؟! @AFKAREHOWZAVI
، یك (۳) ✍فخری مرجانی زندگی در عالم رؤیا كه بیانات صریح و روشنی در قرآن دارد، چه چیزی را در ما بیدار می‌كند؟ چرا قرآن این‌ همه در این مورد صحبت می‌كند؟ قرآن با زبان فطرت صحبت می‌كند و هر كس با توجه به استعداد خودش از آن بـهره می‌گیرد. حتی ممكن است چوپانی بی‌سواد در بیابان، با آن پاكیزگی فطری خودش به خوابیدن عمیق‌تر توجه ‌كند و بیشتر در‌یابد که تمام وجودش صفر و هیچ است و قدرتی بر او حكومت می‌كند. اما ای‌بسا باسوادی كه آن سواد را برای خود امتیاز بداند و همین امتیازدانستن نگذارد توجه و دقت به فطرت داشته باشد و با همین مقدار، مشغولِ زاویۀ انحرافی شود. قرآن می‌خواهد عالِمی تربیت می‌كند كه هیچ‌گونه منیّتی نداشته باشد. خداوند در سوره زمر، آیه۴۲ می‌فرماید: «اللَّهُ یتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها وَ الَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنامِها فَیمْسِكُ الَّتِی قَضى عَلَیهَا الْمَوْتَ وَ یُرْسِلُ الْأُخْرى إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِی ذلِكَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یتَفَكَّرُونَ»؛ خدا روح مردم را هنگام مرگشان به تمامى باز مى‌ستاند، و [نيز] روحى را كه در [موقع‌] خوابش نمرده است [قبض مى‌كند]؛ پس آن [نفسى‌] را كه مرگ را بر او واجب كرده نگاه مى‌دارد، و آن ديگر [نفسها] را تا هنگامى معيّن [به سوى زندگى دنيا] بازپس مى‌فرستد. قطعاً در اين [امر] براى مردمى كه مى‌انديشند نشانه‌هايى [از قدرت خدا]ست. در این آیه خداوند به‌طور صریح و روشن، مرگ را با خواب یكی فرموده است؛زیرا در هر دو، نفس ایفا می‌شود. خواب را نوعی موت معرفی فرموده است که تمام موجودیت را به عالم دیگر منتقل می‌كند. در تفكر به خواب و رؤیا حقایق زیادی وجود دارد. زندگی در عالم رؤیا، منهای این بدن مادی، نه‌تنها ضعیف‌تر نیسـت؛ بلكه بسـیار قوی‌تر است. این روح، بدن را رها می‌كند، اما از بین نمی‌رود و در عالم دیگری زندگی می‌كند. روح به عالم رؤیا می‌رود و بدن اینجا عین یک تخته می‌شود. آن عالم چگونه عالمی است که در آن زندگی می‌كنم؛ آنچنان قوی كه حتی بعد از دو سه روز با یادآوری آن، هنوز برایم لذت‌بـخش است و می‌خـواهم دوباره آنجا باشم؟! اما آیا دست من است که دوباره به آن عالم بروم؟ اینجاست که بیشتر به این نکته توجه پیدا می‌کنم که من هیچم و قدرتی بر من حكومت دارد. @AFKAREHOWZAVI
سیر ورود انسان به دنیا فخری مرجانی گفتیم عالم‌ها با هم ارتباط دارند. پیوستگی شگفت‌انگیزی بین عالم قبل از دنیا، عالم دنیا و عالم پس از دنیا وجود دارد. در این قسمت بحث بپردازیم به نحوۀ ورود انسان به دنیا؛ یعنی عالم رحم مادر. «وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ»؛ خدا خارج می‌كند شما را از بطون مادران‌تان(سوره نحل، آیه78). فهم این مطلب سخت نیست. با مختصر دقت، یك زیربنای فكری بسیار محكم برای انسان ایجاد می‌كند؛ بین آن عالم و این عالم چه ارتباط و پیوستگی‌ای وجود دارد؟ درعین‌حال كه این دو عالم، مستقل‌اند و نظام مخصوص به خود دارند، هر آنچه در زندگی این عالم نیاز داریم، همگی در آن عالم قبلی ساخته ‌شده است. اگر در عالم رحم مادر به ما می‌گفتند چشمت را مراقب باش تا ناقص و کور نشود که در عالم بعد (دنیا) به آن نیاز داری و اگر كور ‌شوی، تمام وجود تو در عذاب است؛ این حرف‌ها برای‌مان قابل ‌درک نبود. اگر هم به فرض محال قابل درک باشد، او نمی‌فهمد که چشم و دیدن چیست؛ چون دیدن، در ظرفیت آن عالم نیست؛ دیدن مربوط به ‌نظام بالاتری است. اصلاً درك آن معنی در آن عالم، محال است؛ چون آن عالم با این عالم (دنیا) كاملاً متفاوت است. اما درعین‌حال، پیوستگی خیلی عجیبی دارد. آن‌قدر پیوستگی دارد كه چشم باید در آن عالم ساخته شود و در این عالم استفاده شود. و همۀ این‌ها در خود شخص است و در خود شخص ساخته می‌شود. چشم فقط یك مثال است. همه ‌چیز به همین شکل است. در آن عالم، غذای كودك از طریق خون مادر تغذیه می‌شود،اما درک خون برای کودک هیچ معنایی ندارد. هر چه هست باید در آن عالم ساخته شود و هر چه شد، دیگر همان خواهد شد. اگر در آنجا چیزی ناقص ساخته شود، اینجا هم در زندگی به همان اندازه كه ناقص است، از آن محروم است. اعضای دیگر هم اینچنین است. در این ساخته‌شدن، دو چیز بسیار مهم دخالت دارد: 1-خون مادر (خون آن عالم) همواره حركت می‌كند. 2- مأمورینی از عالم ملكوت، آن مواد را می‌گیرند و از آن مواد كه در داخل خون است، اعضای مختلف بدن را می‌سازند. این امام سجاد (علیه‌السلام) است كه با توصیف خود، ملائكه را به ما می‌فهماند و نقش و كاركرد هر یك از آن‌ها را در عالم برای ما شرح می‌دهد. اگر علوم ذهنی بخواهد به این وادی پا بگذارد، می‌سوزد. محال است منابع علوم دیگر بتوانند آن را درك كنند. با قبول همه قوانین این عالم كه مثلاً استخوان از كلسیم ساخته می‌شود، یا مغز از فسفر موجود در خون ساخته می‌شود و...، این مأمورین ملكوتی هستند كه مهندسی آن را انجام می‌دهند و تمام دستگاه‌های ریزریز این بدن را از گردش این مواد به شكل خون می‌گیرند و می‌سازند؛ وگرنه خون در حرکت خودش است. آنكه این‌ها را می‌گیرد و می‌سازد برای عالم بعد، آن مهندسین ملكوتی هستند. با فهم این مطالب، تازه می‌فهمیم كه این عالم، چقدر دقیق و حساب‌شده است؛ آن‌هم مرتبه به مرتبه. حتی بعد از اینکه در دوره نوزادی به این عالم آمدیم، نه چشم‌مان می‌بیند و نه گوش‌مان می‌شنود؛ به عبارتی هنوز در زندگی این عالم نیستیم. در برزخی هستیم كه آمادۀ این عالم می‌شویم. آن جنینی كه در آن عالم نمی‌فهمید، الآن در این عالم می‌فهمد كه من كور مادرزادم یعنی چه. کوری چیزی بیرون از من نیست، خودم هستم. مغزم قوی است یا ضعیف و... همه این‌ها در خود من است. كیست كه این معنا را متوجه نشود؟ اصلاً فطرت با صراحت بیان می‌كند كه وجودی كه الآن داری، همه در عالم دیگر ساخته‌ شده است و زندگی بدون این بدن امکان ندارد. «وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیئاً». آنجا كه این نظام خلقت را آفرید، به تو خودآگاهی نداد. حتی لحظه تولد هم به تو آگاهی نداد. «وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ». برای تو یك‌سری ابزار شناخت مثل شنوایی و بینایی و افئده دادیم. «فؤاد» آن قسمت از انسان است كه روح به‌وسیله آن می‌تواند حقایق این عالم را بفهمد. با همۀ این‌ها تازه به عالمی وارد شدیم که کارگاه است. دوباره باید حرکت کنیم تا به عالم بعد برویم. در آن عالم (رحم مادر)؛ خون مادر و مأمورین الهی من را ساختند؛ در این عالم چه چیزی من را می‌سازد؟ خونی که باعث ساخته‌شدن ما به عالم بعد است، چیست؟ @AFKAREHOWZAVI