به بهانه سالگرد روزهای عملیات کربلای 4 و تقدیم 153 شهید گلگونکفن از دیار الوند.
«خط شکن»
✍ایرانپور
پای خیالم به سال ۱۳۶۵ باز شده است. سوز سرمای دی ماه لابهلای کلماتم موج میزند. گردان غواصی جعفر طیار از لشکر نیزارها عبور کرده و به دل اروند زده است. غواصی حکایت دلدادگیست. دل به آسمان داده و دستهایشان را به سرمای استخوانسوز اروند سپردهاند. حماسه موج میزند، خروش بیرحم آب، باتلاقی که قدمها را سنگین کرده و سیم خاردار و خورشیدیهایی که قدمبه قدم از دل آب سربرآورده و حرکت گردان را کند کردهاند. رگبارها بی امان بر سیاهی شب باریدن گرفته و لحظه به لحظه، اروند مقتل یکی از غواصانی میشود که آرام و بی صدا، در باغ شهادت را دقالباب کرده و میهمان بهشت میشوند. آتش سنگین شده و کربلا پشت کربلا در جریان است. داغ کربلای ۴ آب سرد اروند را به خروش آورده. «رضا عمادی» طلبه بیست سالهای است که از سنگر فقاهت به خاکریز جبهه آمده و حالا در دل ظلمت شب، مشق عشق میکند. خورشیدیها، چنان خارپشتهایی آهنی، حرکت گردان را به زحمت انداختهاند. رضا عمادی، دستان فداکاریش را به دامن توسل به حضرت زهرا علیهاالسلام گره زده و خودش را روی خورشیدیهای بی رحم چسبیده به کانال انداخته. نوک تیز آهن یکییکی، گوشت و پوستش را میشکافد. حالا اروند دشتی از لاله است. قطره قطره، خون پاک طلبه غواص، اروند را به رودی از جاودانگی در تاریخ شجاعت جوانان ایران گره زده. صدای شکستن استخوانهای نحیف رضا ست که با صدای بی جانش یکی میشود:
_ به حضرت زهرا علیهاالسلام قسمتان میدهم از روی من عبور کنید بچهها دارند یکی یکی شهید میشن.
صحرا، یکپارچه روضه است، روضهای مکشوفه، بند بند آرزوهای مادری از هم گسسته میشود و شاید در فرسنگها آن طرفتر خواب پدری آشفته. کربلای چهار، کربلای خونین چهار، معبری شد و دست رضا عمادی را به آسمان سپرد. خط شکسته شد و غواصها با تمام درد از روی بدن رضا، همان همرزم خوشرو و مهربانشان گذشتند. ردی از زخم بر قلب کربلای چهار به جا ماند. رضا عمادی با لباس طلبگی، آغاز کرد و با لباس غواصی اوج گرفت و راهگشای مسیر نور شد.
#شهید_طلبه
#کربلای_چهار
#شهدای_غواص
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI