.
🔖مسلمان نشنود، کافر نبیند...
آمنه عسکری منفرد✍
علم پزشکی در همهی دنیا معتقد است، خانمها در دوران بارداری باید در آرامش کامل باشند، استرس را تجربه نکنند، غذاها و میوههای تازه و سرشار از ویتامین مصرف کنند، تا بعد از پایان این دوران حساس، هم خودشان و هم دلبندشان در سلامت جسمی و روحی کامل باشند. اما در شهرهای سرزمین ما، هفتاد و اندی سال است که نه خانمها و نه دلبندانشان، نهتنها از غذاها و میوههای رنگارنگ در این دوران حساس محرومند؛ بلکه هر لحظه و هر ساعت و هر روز و شبشان، پر از استرس و رعب و وحشت است؛ اما چشم دشمنان اسلام کور، نسلمان هرروز بیشتر و بیشتر میشود. از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان، ما مادرهای فلسطینی بهجای انواع پروتئین و ویتامین، شجاعت، رشادت و ارادهی پولادین را از خونمان به رگهای فرزندانمان هدیه میکنیم و درست بههمین دلیل، بچههای کوچکتر خانواده نسبتبه برادران و خواهران نوجوانشان، قویتر و محکمتر هستند. تو گویی هر چه میگذرد و این ایمان به راه و مقاومت در برابر ظلم در وجود ما ریشهدارتر و ارادهمان پولادینتر میشود.
القصه، در همسایگی ما عروس جوانی بهنام عطیه زندگی میکرد که زیر آتش توپ و تانکهایی که سالهای اخیر شدیدتر و وحشیانهتر شده، چندینبار فرزندان دلبندش را قبلاز پایان بارداری از دست داده بود و اینبار حدود هشت ماه بود که منتظر تولد ماه پیشانیاش بود. از بستگان نزدیک فقط پدر کهنسال و یک خواهر کوچک برایش مانده بود. چهار برادر رشیدش را در جنگهای اخیر با صهیونیستهای وحشی از دست داده بود و مادر پیرش از داغ سروهای رشیدش دق کرده بود. سلمان همسر عطیه هم، از رزمندگان جبههی حماس بود که در ماه اخیر هفتهای دو روز به خانه میآمد و بار آخر همسر نازنین و ماه پیشانیاش را به ما و دیگر همسایگان سپرده بود و من هم که شرایط خاص بارداری عطیه را میدانستم، او را چون خواهر نداشتهام، عزیز میداشتم. بعد از شکست سنگین غاصبان صهیونیستی در شروع حملهی «طوفان الاقصی» که موجب دمیدن روح تازهی امید و شادی برای همهی فلسطینیان و همهی آزادگان جهان شده بود، سلمان خبردار شد که فرزندش به سلامت بدنیا آمده. او شکرگویان، در حالی که اشک شوق چشمانش را بارانی کرده بود، خود را به عطیه و نوزاد رساند و وقتی هر دو نوردیده را در سلامت دید، بر پیشانی عطیه، نقش مِهر و عشق نشاند و سجدهی شکر گذاشت. نوردیده را اسماعیل نامید و بعد از اینکه خیالش از سلامتی مادر و نوزاد آسوده شد، ایشان را به خدا سپرد و از پدر عطیه و همسایهها خواست تا در نبود او، بیشتر هوای همسر و فرزندش را داشته باشند. عطیه که این روزها بیشتر از همیشه نیاز به حضور سلمان را احساس میکرد، با چشمان اشکبار اما سرشار از ایمان و استقامت، همسر مجاهدش را به خدا سپرد و از زیر قرآن رد کرد، اما گویی سلمان و عطیه از نگاه هم خواندند که خبری عظیم در راه است، اما هر دو، لب فروبستند و خدا را وکیل کردند که «فَسَیَکْفیکَهُمُ الله و هُوَ السَّمیعُ الْعَلیم. و خداوند تو را از شر و آسیب آنها نگه میدارد و خدا شنوا و داناست.» (بقره/۱۳۷).
حال که این جملات را با جگر سوخته مینویسم، حدود یک هفته از پیروزی جبههی مقاومت در طوفان الاقصی گذشته و برادران و پسران و همسران ما در جبههی حماس، مستحکمتر از همهی این هفتاد و چند سال، چون سرو ایستادهاند و ما هم دست در دست کودکانمان پابهپای آنها خواهیم ایستاد. همهی ما، جانِ تازهای را در وجودمان احساس میکنیم که میدانیم از قطرهقطرهی خون شهدا در رگهایمان جاری شده که اینچنین در مقابل حملات وحشیانه و بیسابقه اخیر رژیم غاصب صهیونیستی و پدرخواندهاش آمریکای ملعون چون کوه مقاوم ایستادیم. اما در دو روز اخیر که به قول صهیونیستهابه خاطر مجازات عمومی، در تحریم برق و آب و غذا هم وارد شدیم، تابوتوان بچهها کمتر از قبل شده. همین دیروز بود که از میان صدای تیر و گلوله و فروریختن ساختمانها بعد از اصابت بمبها، زن همسایه به خیابان دوید که دو فرزند خردسالش، بیآب و غذایی را تاب نیاوردند و جان به جان آفرین تسلیم کردند.
اما همهی این صحنهها برای همه ما که عطیه را میشناختیم قابلتحمل میشد، وقتی که به یادمان میآید که روز قبل سلمان را در چه حالی دیدیم. چه بگویم که قلبم در تمام این ساعات، هر لحظه میخواهد سینه را بشکافد و نمیتوانم صحنهای را که دیدم فراموش کنم. روز پنجشنبه که سلمان خبر اصابت بمب به منطقهی محل سکونت خانوادهاش را شنید، سراسیمه خود را برای اطلاع از سلامت و احوال همسر و نوزاد چهارروزهاش، از بین سیلِ خرابیهای منطقه و انبوهِ خاک و آوار و پیکر شهدا، به خانه رساند اما «مسلمان نشنود، کافر نبیند...»
🔗متن کامل در صفحه نویسنده
#فسفر_سفید
#طوفان_الاقصی
#مظلومیت_غزه
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
7.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
🔖مادر است دیگر...
✍آمنه عسکری منفرد
مادر است دیگر!
مثل همهی مادران دنیا، عاشق است و شیدا! حتما در تمام روزهای کودکی طفلانش، مراقب بوده که خار به پایشان نرود. خار که نه! در غزه؛ تمام این سالها سهم فلسطینیها، مشت و لگد و گلولهی سربازان اشغالگر صهیونیستی بوده. اما حتما او هم به کودکانش یاد داده بود که به جای فرار کردن از دست این دیوسیرطان، با فریاد (هیهات منَّ الذِّلَه)، سنگبارانشان کنند.
مادر است دیگر! مقاوم است و صبور.
حتما در تمام شبهای کودکیشان، به جای لالایی، قصهی رشادت و دلاوری مجاهدان غزه و فلسطین را با زبان کودکانه برایشان خوانده، تا برای روزهای آزادسازی قدس آماده باشند. حتما او هم مثل بابای دختر همسایه، با صدای مهیب بمبها و انفجار، بلند بلند میخندیده و بازی میکرده، تا کودکان معصوم، از شنیدن صدای انفجارها، از ترس سکته نکنند.
اما...مادر است دیگر! حال که بمبهای بیمروّت و تلِّ آوارهایِ مظلومیت غزه، تمامِ امیدش را با خاک و خون یکسان کرده، با جسمِ بیجانِ این دوطفل معصوم چه کند؟
حتما حالا که میداند از امروز صدای خندههای ترسآلود فرزندانش در گوش خاکِ سرد میپیچد، برای تنهایی و غربتشان هم غصه میخورد؛ اما دلخوش میکند که جسم کودکانش، با بمبهای فسفری متلاشی نشده و بینام و نشان دفن نمیشوند.
اما مادر است دیگر! دارد از غصهی مظلومیت طفلانش دق میکند...
#طوفان_الاقصی
#مظلومیت_غزه
#فسفر_سفید
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
2.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
#پویش_روز_پرستار
🔖فریادِ رسایِ حلقومها
✍آمنه عسکری منفرد
امروز رساترینِ فریادِ تاریخ، متعلق به حنجرههای این فرشتههاست که مظلومیت و حقانیت مستضعفین را در غزه فریاد میکنند.
اینان که از جنس زمین نیستند، اما برای اتمامِ حجت حق بر زمینیان، از عرش به فرش مأمور شدند تا میزان شوند ایمان به حق یا ایمان به کفرِ انسان را؛ در روزگاری که شیاطین انساننما و دیوسیرت، کمر به بریدن حلقومها بستند، تا فریاد آزادی و آزادگی حق و انسانیت را در نطفه خفه کنند. اما به رسمِ تاریخ، کوردلانِ خبیث که به گواه آیات الهی، مُهر بر چشم و گوش و زبان دارند «صمٌ بکمٌ عمیٌ فهم لا یعقلون»(بقره/ ۱۷۱ ) نمیفهمند فریادی که از حلقومهای بریده بلند میشود، جاودان خواهد ماند. این کران و کورانِ دیو سیرت، آغوش ملائک مقرب را که برای آرامیدن فرشتههای آسمانی باز شده نمیبینند و نمیدانند که اکنون آسمان برای دیدارِ امانت، لحظهشماری میکند.
سلام خدا بر حلقومهای معصوم، گرسنه و تشنهای که یزیدیان عالم، با تیرهای سهشعبهی ظلم، راهِ تنفسشان را نشانه رفتند، تا به خیالِ خامِ خود، فریاد آزادگیِ نسل مقاومت به گوش آزادگان جهان نرسد. غافل از اینکه این ندایِ حق است که از رگهای بریدهی مظلومانِ غزه، در گوشِ عالم پیچیده و اینچنین شرق و غرب عالم را بیدار و چشمبهراهِ موعود کرده است.
#طوفان_الاقصی
#مظلومیت_غزه
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI