#برای_شروین
#چشماتو_ببند
✍️مهتاصانعی
گویا شروینها به خرد جمعی یا همان خرد دموکراتیک رسیدهاند به گونهای که کاملا خود را دانسته یا ندانسته در تقابل دین یا عبودیت دینی قرار دادهاند. و در تکثیر علنیِ آن شهامت بسیاری دارند. گاهی این تقابل در اِزا و به نامِ آزادی و حقوق بشر مسیری مییابد. گویا تماما به دنبال رسیدن به مفاهیم و منویات تمدن غربی هستند.
و جالب این است به کلارک و کانتی میرسد نه ایالت نوادا..... جالبتر این است که موسیقی به حدی تسلط بر تجربهی زیستهی غرب دارد که انگار بارها و بارها به تجربهی زیستهی سرزمینهای شرقی بدل شدهاست.
آهنگ از تجمّع مزخرف واژهها شروع میشود. میخواهد به هرزگیِ محض برسد. راه فراری نمیخواهد و تمایل زیادی دارد با او باشد و بر او باشد و فرزندش از او نباشد.
این موسیقی نماد ابتذال محض و رهنمونِ چیزی به نامِ #زن_زندگی_آزادی یا #مرد_میهن_آبادی نیست.
شروین خان ما را ناامید کردی
داعیهدارِ بدون علم و برخاسته از جهل شدی...
مشکل تو نیستی
مشکل نبود اعتمادِ تو به ماهاست
به فرهنگ اصیل شعر و موسیقیست
تو حتی اندک وقتی برای گوش سپردن به شجریانها، افتخاریها، بنانها نگذاشتی....
کاش واژه بودی برای درک صحیح فرهنگ و سرسپردگیِ بیحد و مرز جوانان ما.
آنوقت ماندگار بودی هم در شعر و هم در موسیقی!
برایت آرزومند فهم و درک صحیح هستیم.
#شروین_حاجیپور
#موسیقی
#چشماتو_ببند
#ابتذال_فرهنگی
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
پیروز
✍️فاطمه میریطایفهفرد
با شنیدن از بین رفتن پیروز این سوال در ذهنم ایجاد شد که آیا در همه جای دنیا اینقدر تمام کارها سیاسی میشود؟ آیا تمام کارهای به ثمر ننشسته رسانهای میشود؟
چرا با وجود مسائل مهم و گرفتاریهای اقتصادی مردم، یک مسئله محیط زیستی تا این حد با جزئیات در اختیار رسانهها قرار میگیرد؟ چرا تمام مسائل در ایران آخر الامر سیاسی میشود؟
جواب تمام این سوالات برایم یک علامت تعجب دارد که مگر همه چیز باید به این وضوح گفته شود!
اینکه همه ایران را دوست داریم درست، اینکه هر چیز که منتسب به این دوستداشتنی باشد را هم دوست داریم درست، اما باید بدانیم در جایی از مکان و زمان ایستادهایم که شاید حساسترین لحظات تاریخ را درک میکنیم. مکانی به نام خاورمیانه، قلب انرژی دنیا و دستها و فکرهای آلوده و در زمان هجوم رسانهها بر قلب و ذهن و اندیشه آدمی.
در بسیاری از دنیا حیوانات در حال انقراض فراوانی وجود دارند، به هر دلیلی یا دلایلی اتفاقات فراوانی رخ میدهد. اما هیچ جای دنیا برای آن مانور رسانهای راه نمیافتد. در هیچ جا بیش از یک سال خبر لحظه به لحظه وقایع گفته نمیشود. در حالی که بسیاری از اتفاقات در همین هیاهوی رسانهای خفه میشوند. آنوقت وقتی رسانه، یکسال ذائقه مخاطب را با خودش همسو کرد، میتواند از هرچیز به عنوان یک بحران نام ببرد. میتواند از آن ابراز نارضایتی درست کند و چماق کند و بکوبد توی سر مردم، شعر میگویند و میخوانند و بهرهسیاسی خودشان را از آن میبرند. میتوانند اخبار مهم را به حاشیه ببرند. فراتر از این وقایع میتوانند از فقدان آن یک فاجعه ایجاد کنند و یک سیل ناامیدی و ناکارآمدی راه بیندازند و باز هم بهره سیاسی خودشان را ببرند.
بسیاری از وقایع ناگوار در هرجای دنیا بسامدی به میزان ایران ندارد، زیرا کسانی هستند که هر از هر مسئلهای یک فاجعه درست میکنند و احساسات مردم را به هیجان وا میدارند.
واقعا اگر چنین زلزلهای بهسان ترکیه در ایران رخ میداد، دایههای مهربانتر از مادر، چه میکردند؟
این رخداد زیست محیطی، در هر زمان و مکانی امکان وقوع داشته و امری دور از ذهن نبودهاست حتی خود این مسئولین این امر را محتمل میدانستند.
- مسئولین امر باید هوشیار باشند که تا حصولِ نتیجه اصلی امکان سو استفاده از رسانهها را بگیرند.
- سلبریتی سازی از هر نوع آن خطرناک است.
- مثبت اندیشی واقعگرایانه در همه جای دنیا امری پسندیده است.
- باید روحیه امیدواری را در جامعه گسترش داد. این روحیه بسیار میتواند پیشبرنده باشد و وقایع خوبی را در جامعه رقم بزند.
#پیروز
#ایران
#محیط_زیست
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
شهید زندهام آرزوست
✍️ فاطمه شکیب رخ
وقتی عقل و علم دنیوی ملکه شوند اجتهاد در علوم دینی حاصل میگردد و وقتی عشق و عقل معنوی حاکم شوند شهادت، رزق لایحتسب میشود و آن زمان که چشم دل ما زمینیها به ملکوت بسته میگردد، عشق اولیاء الله، تمام روزنههای وجود آدمی را به بند محبت اسیر میکند...بیآنکه بدانی دلبسته ی خانوادهای نادیدهای که لحظههایت بیادشان بال پرواز گرفته است ...خود را در حلقه محبتشان میبینی، بی آنکه شباهتی مابین خویش با آنان بدانی، روزمرگی خویش را به یاد حال خوششان میگذرانی، گاهی ناخواسته در کنار مزارشان مهمان میشوی، برای شان قرآن میخوانی و از ندیدنشان دلتنگیای از جنس خدا تو رو در بر گرفته است...
آنگاه که جانی مبتلا ی حقیقت شود و قلبی از غم و محنت دنیا رهایی یابد..
چنین لحظه هایی آرزوست...
آمین یا رب العالمین
پ.ن: عکس متعلق به گلزار شهدای شهر مقدس قم است
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
عمل به آموختهها
✍️نجمه صالحی
اگر کسی را دیدید که از لذتهای کوچک دنیا شاد است، محو سرسبزی بهار است، از مهمانی و مهمانی رفتن استقبال میکند، در جمع حاضر است، فعال است، میخندد، میخنداند، میبخشد و کمتر سخت میگیرد، او نه شیرین مغز است و نه پادشاه بیغم، نه انسان بیمشکل است و نه به قول معروف مرفه بیدرد!
فقط او با خود به یک سازش درونی رسيده است، او برای مواجهه با طوفانهای زندگی آمادگی پیدا کرده و در مقابل آنها مقاوم است.
او آموخته است که لحظه به لحظه زندگی را در آغوش بگیرد. او آموخته است که قدر هر چه که امروز دارد را بداند و به آموختهاش عمل میکند.
او زندگی در لحظه را دوست دارد و به زندگی لبخند میزند. او به اوج پذیرش رسیده است. پذیرفتن آنچه که هست و رضایت دادن به آنچه که وجود دارد. او پادشاه است اما پادشاه درون خود و بر ذهنش حکومت میکند!
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"پناه بر خدا از سو عاقبت"
✍️زهرا نجاتی
یادم هست وقتی خبر مرگ عمهجانم را شنیدم، نمیدانستم از غمش غمگین شوم یا از خوشحالی مرگش در روضهی ابی عبدالله، شاد شوم؟!
هرچند کوچک بودم و درکی از عمق موضوع نداشتم اما فوت عمه بهخاطر گواتر در مجلس روضه، ماهها و شاید سالها مایهی خوشحالی و افتخار ما بود.
مادرم هم که آسمانی شد، خواهرم میگفت: دیده است که بالا را نگاه میکرده و ذکر میگفته! مادر عمری برای مرگ راحت دعا کرده بود و از مرگ مفاجات به خدا پناه برده بود. این بود که یک روز و فقط یک روز، بیحال شد و بعد از انجام تمام کارهایش بعد از تب چندساعته، نگاهی به سمت بالا کرده بود، ذکر گفته و از حال رفته بود و...
اما هیچ کدام، حتی مرگ کسی روی سن و بعد از دریافت جایزه، مثل مرگ این جوان، تنم را نلرزاند!
نه فقط بابت نگاه خیرهاش به بالا
و حس لمس مامورین قبض روح الهی!
بلکه در دست داشتن موس و نشستن پای سیستم و اشتغال به بلاگری ...
اینکه آخرین کار من در دنیا چه خواهد بود؟ چه چیز آخرین توشه و آخرین یادگاریام در دنیا خواهد بود؟
پیرفرزانهای را میشناسم که هرشب، دو رکعت نماز میخواند، چون میخواهد اگر در خواب، از دنیا رفت، آخرین کارش در دنیا، نمازش بوده باشد!
بودهاند کسانی که در سجده رفتهاند و به تصادف یا در حین گناه یا ...
و درحال حاضر جز ترس و جز دعا و جز استعاذه به خدا، و تلاش برای اینکه لااقل خیلی با کلیکها، با لایکها، با تماسها، گناه نکنم...
و پناه بر خدا از مرگ بد و سوء عاقبت...
#سبک_زندگی
#مرگ
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
«خانه حیات دار»
✍️طیبه فرید
بعضی خواسته ها و تمنیات آدم یکجور معنی داری محقق نمی شود! یکجور که دوست داری هر از چند مدتی با تلاش مضاعفی دوباره امتحان کنی تا ببینی خدا نظرش عوض نشده یا اوضاع مثل سابق است، و بعد از کلی تلاش بی نتیجه بنشینی و با یقین بیشتری به بازی قضا و قدر و اتفاقات عالم فکر کنی.
وقتی جوانتر بودیم همه ی تلاشمان را می کردیم پس اندازهایمان را جمع کنیم تا یکروز خانه ویلایی بخریم، خانه ای که همیشه برای خریدنش یک میلیارد تومان کم داشتیم.
چه آن ایامی که قیمت خانه ویلایی یک میلیارد و صد میلیون تومان بود و چه الان که باید حداقل چهار میلیارد پشتوانه داشته باشی تابتوانی در یک محله ی معمولی خانه ویلایی بخری!البته اگر بشود!
خانه ای که توی حریم برق نباشد، بعدا توی طرح نیفتد، پایین جاده نباشد که موقع باران، آب کف کوچه جمع بشود، نقشه اش قناسی نداشته باشد و خلاصه آینده نشود مال بد بیخ ریش صاحبش!
وقتی می بینم بعد از این همه سال اوضاع عین سابق است،با این تفاوت که چند میلیارد کم داریم، خنده ام می گیرد. انگار هر چه ما بسویش دویده ایم او از دستمان گریخته!
دوباره بساط امتحان کردن شرایط را جمع و جور می کنم و می بوسم و می گذارمشان کنار.حاج آقای درونم که تازه از خواب بیدار شده، عمامه ی مشکی اش را می تکاند و با کنایه می گوید:
خدا کند دل آدم حیات دار باشد.....(بعد هم یواشکی توی پرانتز می گوید: بله حیاط دار را با این ط می نویسند اما منظور من حیات دار است! حیات دار!)
نفس اماره ام که پیشتر عمامه از سر حاج آقای درونم پرانده و ناجوانمردانه گم و گور شده زبان باز می کند و شروع می کند بی دست و پایی ام را به رخم می کشد و وظیفه ی ذاتی اش را انجام می دهد. محلش نمی گذارم، بدسابقه ی بی چشم و رو!! همیشه در بدترین شرایط سرو کله اش پیدا می شود، می آید حال دلم را خراب می کند و می رود.
باتوصیه ی حاج آقای درونم موافقم. گاهی که دل حیات دار را فراموش میکنم برایم داستان یوسف را میگوید اینکه دلش حیات دلبازی داشت که در تاریکی ته چاه حالش خوب بود....
خدایا یک دل حیات دار دلباز می خواهیم، چند میلیارد هم کم داریم.
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
" نوشتن همانا آرامش همانا "
✍️عاطفه هزاره از افغانستان
این روزها اگر آرامشام را گم کنم به سراغ کلمهها میروم، من میگویم او میگوید آنقدر با یکدیگر حرف میزنیم که ساعت ها میگذرد و متوجه نمیشویم.
گاهی هم آرامش را در شلوغیهای روزمره گم میکنم؛ آن وقت قهر میکند و مدت ها پیدایش نمیشود. به تمام کتابها، به آسمان به ماه، کوچه خیابانهای شهر، گلفروشی ها، خیال و رویا دنبالش میگردم اما پیدا نمیشود و بعدها میفهمم قهر کرده است و البته قهرش هم بهجا بوده.!
گاهی آنقدر با نوشتن آرام میشوم که دوست دارم حتی خندههایم را بنویسم.
او آنقدر زیبا همراهیام میکرد که ناخواسته او را از یاد میبردم و متوجه حضور دلسوزانهاش نمیشدم. گاهی هم بهخاطر همیشه بودنش، نادیدهاش میگرفتم نه اینکه از قصد باشد نه، خیالم این بود که همیشه هست و همراهیام میکند اما بعضی از ما انسانها، تا از دست ندهیم قدر و ارزش را نمیفهمیم.
اما بی بی جان یاد داده است همیشه همراه آرامشام باشم تا او هم همراهیام کند و قهر نکند.
بی بی یاد داده آرامشام را تقسیم کنم بین آدمها تا خسیس نباشم و بدانم آرامش سهم همهٔ آدمهاست.
" آرامش سهمِ دلهای گرم تان🌱"
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
تحول خواهی در تعارض با فسیل زدگی
✍️مخدره چمن خواه
[۱]. در شکل گیری انقلاب اسلامی، جوانانی مسلمان، انقلابی و علاقهمند، با ایمانی برخاسته از شور و هیجان و احساسات، وارد میدان شدند. ولی با دگرگون شدن فضا و شرایط زمان، تغییر کردند؛ چرا که «پایههای فکری» و «پایههای ایمانی»شان، «پایههای متین و مستحکم» و دارای «پشتوانههای عقلانی محکم» و «استدلال محکمی» نبود. بعد از اینکه مدتی گذشت و از سنین جوانی، مقداری عبور کردند، تبدیل شدند به همان «فسیل»هایی که اصلا انقلاب علیه آن «فسیل»ها بود. بنابراین اینگونه احساسات و هیجانات، پایدار و ماندگار نیستند، مگر مبتنی بر «عقلانیت و استدلال» باشند.
[۲]. حضرت آیت الله خامنه ای، در بخشی از سخنرانی خود به مناسبت سی و یکمین سالگرد رحلت امام خمینی(ره)، در مورد اینگونه افراد فرمودند: «برخی افراد به دلیل توقعاتی که از انقلاب داشتند و میخواستند پست و منصب به آنها داده شود یا اینکه در موقعیتهایی که بودند، باقی بمانند، اما منصبی به آنها داده نشد، از انقلاب برگشتند و «فسیل» شدند». علت اشاره رهبر معظم انقلاب به کلمه «فسیل»، بخاطر «بی خاصیتی» و «کهنه و قدیمی بودن» و «نخ نما» شدن و «مانده در گذشته» بودن اینگونه افراد است. به تعبیر ایشان برخی افراد برخلاف امام (ره) که «تحول آفرین»بودند، دچار تحول معکوس و منفی شدند. البته این افراد نمیتوانند روند تحولی کشور را تغییربدهند، بلکه تنها از گردونه انقلاب خارج شدند. این عده، چه از «روحانیت» باشند و چه از «کسوت»های دیگر، به دلیل اینکه از انقلاب «ریزش»کردند و«روحیه انقلابیگری» را از دست دادند، «فسیل» شدند و دیگر در جامعه «بی خاصیت» تلقی می شوند. این «فسیل»ها از ابتدا «مبانی ایمانی» قوی نداشتند و «کج فکر» بودند.
[۳]. امام خامنه ای در ادامه سخنرانی به موضوع لزوم «تحولخواهی» در نظام اسلامی پرداختند و به ابعاد گوناگون جریان «تحولخواهی» و لوازم ضروری یک حرکت «تحولخواهانه» اشاره کردند. در بین عناصری که مقام معظم رهبری به شرح آن پرداختند، تاکید بر «پشتوانه معرفتی» سهم ویژهای داشت. ایشان هشدار دادند تاریخ انقلاب ثابت کرده هر جریان «تحولخواهی» که «پایه مستحکم معرفتی» نداشته باشد، در نهایت به عقبگرد و «استحاله ماهوی» ختم میشود. ایشان در بخشی از بیاناتشان فرمودند: «امام هم هر کاری که در زمینه تحولات انجام دادند، متکی بر همین «حرکت اسلامی» و «مبانی معرفتی اسلام» بود و امام در چارچوب آن حرکت کردند». (در دیدار تلویزیونی با مردم،۱۴خرداد۱۳۹۹).
[۴]. برای ایجاد «تحول»؛ چنانچه «پشتوانه فکری» وجود نداشته باشد، این تحول انسان، غلط خواهد بود و احتمالا انسان قدم را نابجا برمیدارد، بعد هم درست پافشاری نمیکند؛ یعنی ثبات قدم در این حالت تحولی نخواهد داشت. بنابراین؛ انقلاب اسلامی در واقع یک عده «فسیل»های کجرو را کنار زد.
بعضی از جوانهای انقلابی دیروز هم، بعد از آنکه وارد مرحلههای گوناگون زندگی و عبور از سالهای جوانی شدند، در واقع، بعضی ها نزدیک و یا تبدیل شدند، به چیزی شبیه آن «فسیل»ها. در بررسی برخی «ابعاد معرفتی» به عنوان پشتوانه یک حرکت «تحولخواهانه»، حرکتی که به تعبیر رهبر معظم انقلاب در نهایت به انقلاب علیه «فسیل»ها بینجامد، نه اینکه خود تبدیل به یک «فسیل» دیگر شود.
[۵]. امام خمینی(ره) هم تحولخواه بود و هم تحولساز؛ آن هم تحولی مبتنی بر عقلانیت اسلامی. ممکن است خیلیها اهل حرف زدن از «تحول» باشند، اما اهل هزینه دادن برای تحقق آن نیستند. مثل خیلی از روشنفکرها. ولی امام خمینی(ره) اینگونه نبود؛ هم «تحولخواه» بود و هم برای تحولی که میخواست، حاضر بود هزینه بدهد. این از مهمترین شاخصه ها و یکی از مؤلفههای مکتب امام یا به تعبیری «منظومه فکری و اندیشه» ایشان است. چرا که هر اندیشه و مکتبی اگر عنصر «تحول» را در نظر نگیرد، دچار رکود و سکون میشود. «تحولخواهی» لازمه مکتبی است که میخواهد زنده و پویا باشد. بیتوجهی به «تحولخواهی» موجب عقبگرد میشود، از همین رو است که جریانی که تحول را نادیده بگیرد، بیشک به دام «انحطاط» میافتد. بنابراین «تحولخواهی» اگر بخواهد ماندگار باشد، باید «پشتوانه معرفتی» داشته باشد، اگر نه «تحولخواهی» مبتنی بر هیجانات، شاید به گرفتن رأی بینجامد، اما پایدار نیست. و به تغییر ماندگاری نمیانجامد. «تحولخواهی»هایی که در طول تاریخ جریانساز و اثرگذار بودند، هر کدام دارای یک نظام فکری و نوع خاصی از «عقلانیت» است.
🔗متن کامل در صفحه نویسنده
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
شبهای جمعهی کربلا
✍️حمیده امامی از افغانستان
شب جمعه است دلم با یاد تو سر میکند
گاهی هم با خاطراتت حال را بهتر میکند
آرزویی که همیشه در کنارت باشم آقا
این امید است که از درد و غمم کمتر میکند
آرامشی عجیب ،احساس نا وصف شدنی مبهوت شدن در دریای بیکران آرامش و بی خیالی دنیای فریبنده چقدر احساس عجیبی است
شاید هیچ جای دنیا این احساس را نداشته باشه قطعا که ندارد
احساسی که فقط باید چشید زیرا نه میتوان وصف کرد نه میتوان کشید و نه میتوان انتقال داد
نمیدانم در تفسیرش چه بگویم بهشت برین آرامشی عمیق یا نهایت آرزو
در تفسیرش هم عاجزم که چه بنامم
باید رفت،باید دید،باید چشید
شبهای جمعه ی کربلا را
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
«عشق چرب و چیلی»
✍️طیبه فرید
همسایه ته کوچه قبل از اذان ظهر یک دیس زرشک پلو نذری آورده بود درِ خانه آقاجان،با یک پیاله ترشی کلم بنفش. اولش چیزی پیدا نبود اما هربار قاشق می رفت توی دیس و از حجم برنج کم می شد بخشی از آن منظره قدیمیِ آشنا پدیدار می شد.
سال هاقبل این عکس را در غزلیات حافظ خوانده بودم
«رشته ی تسبیح اگر بگسست معذورم بدار
دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود!»
بیشتر محتویات دیس خورده شده بود و چیزی باقی نمانده بود! جز استخوانهای ران مرغ و یک لیلی و مجنون قدیمی با استیل گَنگِ نگارگریهای دلبرانهی ایرانی. از آنها که حال و هوایشان قالی کرمان است.از این لیلی و مجنونها، قدیم روی جهیزیه مادرم هم بود، به من میگفت اینجا عقد لیلی و مجنون است! لیلی لباس سبز پوشیده!
آقاجانم توی این بشقابها غذا نمی خورد. مادرم میگفت آقا جان، نگاه به جام مجنون نکن، انشاالله شربت فیمتویی، مصفای کبدی چیزی بوده...
و آقا جان سرش را تکان میداد و می خندید!
مادرم هر وقت رابطهاش با آقاجان شکرآب می شد توی این بشقاب ها غذا می کشید! آخر سیاست بود، مصداق بارز «کونوا دعاة الناس بغیر السنتکم»*و بس! با زبان بی زبانی دل آقاجان را به دست می آورد.
خداییش ملامین عهد بوقی با این منظره عشقولانه تنه می زد به تمام کاسه کوزه های عصر آرکوپال و بلور تراش و پاشا باغچه...
زرشک پلو تمام شده بود و من محو کمر باریک لیلیِ ته دیس بودم که با چه مکانیزمی اینقدر به قاعده مانده، بعد از این همه سال! چشمم کف پایش تکان هم نخورده بود!
بگذریم...
بگذریم که همسایه ته کوچه روی چه حسابی نذری را ریخته بود توی دیس لیلی و مجنون و آورده بود در خانهی آقا جان! و یا اینکه شاعر چطور وقتی دستش اندر ساعد ساقی سیمین ساق بوده رشته ی تسبیحش از هم گسسته شده بود!
اما خدایی مجنونِ خمسه نظامی گنجوی به لیلی غیرت داشت! اگر بود کجا میگذاشت کارخانه ی ملامین سازی عکس های عقدشان را رسوای خاص و عام بکند.
پ.ن:* مردم را دعوت کنید به سوی خدا بدون استفاده از زبان هایتان.
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
رسالت حوزهی علمیهی تمدنساز
✍زينب نجیب
حوزه علمیه در تاریخ اسلام و مذهب تشیع از جایگاه والایی برخوردار است که در عرف نقش اساسی آنها، تولید و ترویج علوم اسلامی و پاسداری از حریم دین اسلام و اعتقادات، معرفی شده است. اما باید توجه داشت؛ وظیفه و تکلیف حوزههای علمیه، تنها محدود به تولید و ترویج علوم و معارف اسلامی نیست بلکه رسالت اصلی آنها، باز میگردد به استقرار این علوم در جامعه. یعنی حوزه علاوه بر مرکز تعلیم اسلام باید مرکز تحقق ناب اندیشهی اسلامی در متن جامعه و در متن زندگی مردم باشد. به عنوان مثال، در بحث توحید، همزمان با تعلیم علم توحید با معرفت عرفانی و فلسفی، باید نقشهی راهی همهجانبه برای استقرار توحید در جامعه ترسیم و اجرایی شود. از آنجا که علماء، وارثان انبیاء هستند؛ باید مأمور به همان هدف انبیاء باشند. از این رو طبق آیه ۲۵ سوره حدید که میفرمایند: "لَقَد اَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّناتِ وَ اَنزَلنا مَعَهُمُ الکِتابَ وَ المیزانَ لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط"، همانطور که انبیاء برای اجرای قسط قیام کردند، جهاد نمودند و با دشمنان مقابله و مقاتله کردند؛ باید خود حوزه نیز به تأسی از اولیاء و انبیاء چنین کند و این یعنی هدایت. همان عهدی که خداوند با انبیا میبست و تخطی از آن خروج از مأموریت آنها بود و امروز تخطی حوزهی علمیّه از این رسالتش همان نتیجه را خواهد داشت.
حال که از الزامات اقامهی قسط در جامعه تشکیل حکومت اسلامی و اجرای حکمرانی اسلامی است، حوزه علمیه باید نقش اصلی را در این مسیر داشته باشد.
رهبر معظم انقلاب در این رابطه میفرمایند:«اَلعُلَماءُ وَرَثَةُ الاَنبیاء».(الكافی، شیخ كلینی، ج ۱، ص ۳۲) را باید شما محقّق کنید. نمیگویم حتماً باید شما در رأس جامعه باشید... امّا شما به عنوان عالم دین و متخصّص دین موظّفید که اسلام را در خارج، در محیط زندگی محقّق کنید؛ این وظیفهی ما است. این کاری است که امام بزرگوار کرد. (۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۸، بیانات در دیدار طلاب حوزههای علمیه)
از سوی دیگر بهطورقطع به انجام رساندن چنین رسالتی، دشمنبرانگیز خواهد بود، از اینرو روحانیت باید منشی انقلابی داشته و مدام در حال مبارزه و مقابله با دشمنان باشد و شايسته است که راه و رسم و شیوه و ترفندهای دشمن را بداند و در این صورت است که به جایگاه واقعی خودش نزدیک خواهد شد.
بنابراین، حوزه علمیه از یک سو به واسطه علم محور بودن به تولید و توزیع معارف دینی به شیوه علمی میپردازد و از سوی دیگر به تحقق این علوم و اصول در جامعه مبادرت میورزد و در هر دو مشغول مبارزه و مجاهدت در برابر دشمنان این اهداف والا خواهد بود.
حال سؤال این است که بهترین شیوه و روش برای به ثمر نشستن این اهداف کدام روش است؟
برای تشخیص راه و بیراه باید به کدام سخن توجه داشت و حول کدامین محور چرخید؟
آیا میشود بدون هدایتگری و راهنمایی شخصی عالم، اندیشمند، شجاع و عادل، پا در این مسیر پر خطر نهاد؟
آیا میشود بدون ولایت، تمدنسازی کرد؟
آیا در عصر غیبت که ولایت فقها تعیین کننده است نباید به اندیشه و زوایای نگاه ولایت فقیه در رأس، بیش از پیش، عالِم و آگاه بود؟
آری! غیر از توجه و تمسک به ولایت فقیه در زمان غیبت، آنچه بیش از همه مورد تأکید قرار میگیرد همنوایی با ولایت است. ما تا زمانی که از نظر روحی و فکری با ولی فقیه، همقالب نشویم، نمیتوانیم عملاً با ایشان همسو باشیم. نمیتوانیم قدم به قدم ایشان را همراهی کنیم و بدینترتیب در کورهراهها از هدف فاصله گرفته و با ایشان زاویهدار میشویم. بنابراین از اوجب واجبات، آشنایی دقیق با منظومهی معرفتی، ارزشی و کنشی ایشان است تا آنجا که با خط مشی ایشان آنچنان آشنا شویم که قبل موضعگیری در بسیاری از موارد، موضعی همسو با ایشان داشته باشیم و این یعنی همان پاسداری از اهداف انقلاب اسلامی.
بنابراین بر حوزهی علمیه است که بستر مطالعه و دقت و توجه نسبت به اندیشهی رهبر معظم انقلاب را بیش از پیش فراهم سازد تا با پیروی از ایشان و همسویی با نظراتشان در شکلی واحد و منسجم قدم در مسیر ایجاد تمدن نوین اسلامی گذاشته و از موانع درونی و بیرونی آن به سلامت عبور کند. انشاالله
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
مجنـون تر از مجنــون ، لیـلاتـر از لیــلا
دارم دلـــی عاشـــق ، شیـدا تر از شیدا
در یک نظر ، هر دل ، شـد مبتـــلای او
دلبنـــدِ لیــلا هسـت در دلبــری ، یکتــا
ماهِ تمــــام است و شهــزادهٔ خورشـید
آیینـــه ای کامــل از خلقـــتِ طـاهـا
مهتاب یا خورشید ، ماه است یا اختر؟
در آسمــان ، گل کرد پیدا تر از پیـدا
مَـه در مَحاق افتاد ، تا روی ماهـش دید
خورشیـد، سر ،خَـم کرد در پایِ این آقا
شد آسمان ، آغـوش ، در روز میــلادش
در برگــرفت از عــرش ، قنــداقـهٔ او را
ای راست قامت ها !سرهایتان خَـم باد
در پیش آن قامت ، رعنــا تر از رعنـــا
"الله اکبــــر" از لبهـــای اکبــر ریخــت
صــــوتِ اذانِ او دلبــــر تــریـن آوا
بینِ بنی هاشــم او اَشبـَـهُ النّــاس است
بر احمــــد مختــــار ، پیغمبـــر والا
در صورت و سیرت ، تصویری از احمد
ماهِ مَلَـکْ منظـــر ، شمــسِ فلک پیــما
بیت الحسیـن است این یا خانهٔ حیدر؟
نام علــــی آمــد ، از عــــالـمِ بالا
نام علی راز است،با عرش دمساز است
در مرتبت ، عالی ، مشتق شد از اعـــلا
او در رجــزهــایش ، نام علــی بر لب
می آوَرَد هـر بــار ، زیبــا تر از زیـــبا
با هر "علــی" گفتـن ، تب می کند دشمن
گل_زخمــه هایی نو ، می روید از اعضا
بایــد که بنـویســم ، از روز میـــلادش
باز ایـن قلـــم چرخیـد تا ظهــر عاشـورا
در مشقِ شمشیرش ، درس شجاعت را
می گیرد از دستِ عبـاسِ مَـه سیمـــا
دستش کرمخانه ، لطفش چه بی پایان
دارد دلی عـاشــق ، دریـاتر از دریـا
حیـف است این دریا ، درکامِ جان ریزد
لب تشنــــگی را از ، انگشـــترِ بـابـا
#رقیه_سعیدی(کیمیا)
#مدح_میلاد
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
تلفن گویا
✍🏻 زهرا کبیری پور
در دههی هفتاد که موبایل هنوز به معنای واقعی کلمه وارد زندگیها نشده بود، تفریح تکنولوژیطور ما با تلفنهای گویا بود.
شمارهی ۱۱۹ را میگرفتیم، تا هم ساعت را به ما بگوید هم تاریخ آن روز را همراه با اتفاقات مهمی که در آن روز افتاده بود و گاهی آنقدر شماره را تکرار میکردیم، که کم مانده بود خانم گویایِ پشت خط بیاید و یقهی ما را بگیرد، که چند بار میپرسی امروز چندم است؟!! اما او نمیدانست که ما ساعت دقیق را میخواستیم که خوب در تماس قبلی یکی دو دقیقه عقب مانده بود...
یک شمارهی گویایی هم بود که زنگ میزدیم و با انتخاب شمارهای، مداحیِ مورد علاقهی ما پخش میشد و ما با لذت قابل وصفی به آن گوش میدادیم، آن هم در حد دو دقیقه...
۱۱۸ هم که از نظر ما جامع تمام علوم بود، حتی گاهی سؤالی که در جدول روزنامه بیجواب مانده بود را سعی داشتیم از او بپرسیم، یا مثلا با انواع و اقسام حیلهها زنگ میزدیم تا آدرس عمویمان را که در کوچهی خودمان زندگی میکرد، از اپراتور او بپرسیم...
خیالتان راحت باشد، ما هیچ وقت مزاحم ۱۱۵ و ۱۲۵ نشدیم...
ولی از خدا که پنهان نیست از شما هم پنهان نباشد گاهی وسوسه میشدیم که تماس گرفته و فوت کنیم...
فوت هم که میدانید، در آن دوران یکی از تفریحات ناسالم حساب میشد و عدهای دوست داشتن با فوت کردن در تلفن منزل فرد موردنظر از سلامت او مطمئن شوند...
بگذریم... این تلفنهای گویا به مرور و با پیشرفت انواع تکنولوژی جای خود را به انواع و اقسام اپلیکیشنها دادند.
اما ما یک تلفن گویای خصوصی و ویژه داشتیم، که هیچ اعتقادی به پیشرفتِ تکنولوژی نداشت.
مادرم که الهی نور به قبرش ببارد، مفاتیح گویای ما بود و بدون احساس خستگی اعمال هر روز را برایمان یادآوری میکرد. سیستم او به گونهایی بود که گاهی با فرشتههای راست و چپ هم همکاری کرده و پیگیر اعمال آن روز بود. مثلا در ساعات انتهایی شب مجدد تماس میگرفت تا مطمئن شود ما آن عمل را انجام دادهایم یا نه.
این تلفن گویای مخصوص که کار مفاتیح را انجام میداد، آنقدر با شیخ قمی ندار شده بود که این اواخر مشغول تدوین مفاتیح ویژهای برای ایام اعتکاف بود، که عمر کوتاهش قد نداد...
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
وقتی که در دنیای ما پا می گذاری
هرجا نشان از خویش بر جا می گذاری
لبخندهای مادرم را اول صبح
با لقمه ای در جیب بابا می گذاری
حتی همین نان حلال همسرم را
هر شب خودت در سفره ما می گذاری
پر می شود این خانه از بوی محبت
وقتی در هر عطر را وا می گذاری
تا زندگی بر شاخه ها هم پا بگیرد
در لانه ها گنجشک ها را می گذاری
این زندگی پشتش به لبخند تو گرم است
ما را که می گوید که تنها می گذاری؟
##
مولا به یاد جدتان با خانواده
من کربلا میخواهم آیا می گذاری؟
#عاطفه_جوشقانیان
#غزل_مهدوی
💠 #شاعران_حوزوی
💠 @shaeranehowzavi
أشبه الناس به پیامبر(صلیاللهعلیهوآله)
✍🏻 زهرا کبیری پور
حضرت علیاکبر(علیهالسلام) از بهترین الگوها و بهترین سرمشقها برای جوانان است.
جوانان و نوجوانان عصر ما فقط اگر به روایتی که او را اشبهالناس به پیامبر(ص) معرفی میکند، توجه کنند قطعا از خودشان سؤال خواهند کرد که چه الگویی بهتر از ایشان که شبیهترین مردم است به پیامبر اسلام؟ و این شباهت تنها به شباهت ظاهری اطلاق نمیشود، بلکه او خُلقا و منطقا هم به پیامبر(ص) شبیه بود.
اینکه در جوانی به گونهایی زندگی کرده باشد که در اخلاق، رفتار و گفتار نمایندهی پیامبر(ص) باشد و هرکس که بخواهد پیامبر(ص) را ببیند به او نگاه کند، نشان از منش و روش زندگی عالمانه و عاملانهی او دارد.
اما جای بسی تأسف دارد که در مورد سبک و روش زندگی حضرت علیاکبر(علیهالسلام) در منابع تاریخی متقدم و متأخر و در بین کتابها و مقالات مطالب زیادی وجود ندارد و آنچه بیشتر از همه ذکر شده، تاریخ ولادت و شهادت و بخشی از فضایل او است.
از جمله اینکه ایشان اولین شهید بنیهاشم و بزرگترین فرزند امام حسین(ع) است. نام مادرش لیلی(لیلا) و کنیهاش ابوالحسن است. در یازدهمین روز از ماه مبارک شعبان در سال ۳۳ هجری در مدینه به دنیا آمد و هنگام شهادت ۲۶ یا ۲۷ سال سن داشت.
ایشان پدر بزرگوارشان را از مدینه به مکه و از مکه تا کربلا همراهی کردند.
حضرت علیاکبر(ع) از سه نظر شبیه به پیامبر(ص) توصیف شده است؛ خِلقت، خُلق و بیان.
طبق گزارشهای تاریخی ایشان خلاصه و عصارهی تمام فضایل اخلاقی بودند. سخاوت و مردمداری، مهماننوازی و دستگیری از درماندگان از ویژگیهای بارز و شاخص رفتاری ایشان بود به طوری که معاویه، دشمن اهلبیت(ع) نیز او را شایستهتر از همه برای خلافت میدانست.
حضرت علیاکبر(ع) در کنار عموی خود، حضرت عباس(ع)، بزرگترین یاور پدر در روز عاشورا بود. در آب آوردن، مذاکره با دشمن، آرام کردن خیمهها، مسئولیت اصلی به عهده او و حضرت عباس(ع) بود.
ایشان از نظر چهره، شبیه پیامبر(ص) بود و سیدالشهداء(ع) نیز هنگام عزیمت او به میدان، او را شبیهترین مردم به رسولالله(ص) معرفی نمود.
در روایتی آمده است: «اباعبدالله الحسین(ع) هنگامی که علیاکبر(ع) را به میدان میفرستاد، به لشگر خطاب کرده و فرمود: «یا قوم، هولاءِ قد برز علیهم غلام، اَشبهُ الناس خَلقاً و خُلقاً و منطقاً برسول الله…ای قوم، شما شاهد باشید، پسری را به میدان میفرستم، که شبیهترین مردم از نظر خلق و خوی و منطق به رسولالله(ص) است، بدانید هر زمان ما دلمان برای رسولالله(ص) تنگ میشد، نگاه به وجه این پسر میکردیم.»
خوش آمدی پسر ارباب
چه خوب شد که تو آمدی تا در کنار نامت جوانان ما بیمه شوند.
منبع:
قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال فی تواریخ النبی و الآل، قم، دلیل ما، ۱۳۷۹ش، ج۱، ص۳۷۵.
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
مدار حق
✍️نجمه صالحی
علی اکبر باشد یا علی اوسط فرقی ندارد، علی بن الحسین که باشد یعنی در مدار حق و حقيقت و حقطلبی قرار دارد.
شبیهترین خلق به نبی، علی بود و یاور امام. محدث بود و در کربلا یار پدر!
در عاشورا و در آوردگاه مرگ و زندگی، گوهر وجودش درخشید و شجاعت و معرفتش نمایان شد.
https://virasty.com/najmehsalehi/1677857594717173765
#روز_جوان
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
#میلادعلیاکبر
✍️زهره قاسمی
خورشید رخ علیِّ اکبر تا دید
دور سر او مثل ستاره چرخید
چون شبه پیمبر شده در خلقت و خُلق
رویِ گلِ احمدیِّ او را بوسید...
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🌅آغاز کار...
✍زينب نجیب، عضو تحریریه مجتهده امین
🌱 جمعه از سرود "سلام فرمانده ۲" رونمایی شد. یک سال پیش سرود "سلام فرمانده ۱" نهتنها در ایران بلکه در دنیا، غوغایی عجیب بهپا کرد.
سرودی که با خواندن چند کودک آغاز شد اما اندکی بعد، دلها را چنان تکان داد که همه را به خواندنش ترغیب میکرد و اینچنین شد که گفتمانی از جنس نور بر زبانها جاری ساخت.
🌱دیگر تنها کودکان نبودند که شوق تجمعاتِ این سرود، آنها را به هم وصل میکرد تا موجی عظیم برپا کنند بلکه بسیاری انسانها با هر لهجه و زبان، در هر منطقه و مکان، گاه به بهانهی فرزندانشان و گاه بیبهانه حاضر میشدند و با خضوع در برابر منجی موعود، سلام کرده، اظهار ارادت و فرمانبُرداری مینمودند و شگفتآورتر آنکه صحنههایی بس معنوی و انقلابی خلق میکردند. آنها دل در گرو امامشان میسپردند و با او عهدوپیمان تازه میکردند و چه زیبا بود، تجدید بیعت با فرمانده در غیبت.
🌱روزها گذشت اما از تازگی آن آهنگِ دلنشین و معانی والا کم نشد. با هر بار شنیدنِ طنینِ روحبخش آن، لبها به ناگاهِ واژگانش را زمزمه میکرد. شاید مهمترین دلیلش را در واژهی "سلام" بتوان یافت. سلامی که به طور قطع علاوه بر غنای معنایی آن، بیجواب نیز نمیماند و البته نماند.
🌱از آن پس، سلام فرمانده، تنها یک سرود نبود بلکه شعاری شد برای نمایش اتحاد و رمز انقلابیگریِ ما. انقلابی که با تجدید میثاق، بار دیگر بیمه شد و سلامتی خود را تضمین نمود. انقلابی که همهی هستی خود را در انقلابی ماندن جامعهی خود و در حفظ آرمانهای خود میداند، و این حادثه نمایی فاخر شد از تداوم انقلاب و انقلابیتر شدن ما.
🌱حال پس از یک سال، دومین سرود سلام فرمانده، دیدگان عشاق را به خود متوجه ساخته است. سلامی دوباره و عهدی دگر.
اما گویا اینبار سرودمان ارادهای مضاعف کرده است. او امروز یاوری است که یک سال بزرگتر شده، قد کشیده، شجاع شده و مقتدرانه فریاد میزند که کاری خواهم کرد که نامت جهانی شود. آری، امروز منتظران امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) عزمی به وسعت جهانی شدن دارند. آنها میخواهند همهی دنیا یکپارچه او را صدا بزنند و اینجا تازه آغاز کار است. آغاز کار منتظران و پایان کار مستکبران.
🌱امید است امسال در مسیر جهانی شدنِ نام و یاد او قدمی بلند و مؤثر برای تحقق آرمانشهر مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بلند کنیم و پاسخ سلام خود را از زبان اماممان و صوت جانبخش ایشان شنوا باشیم. انشاءالله
#سلام_فرمانده
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
سلام فرمانده 2.mp3
18.07M
سلام فرمانده
✍️زهرا مهرجویی، مدرس حوزه
سلام به سنگینی انتظار و سردی غیبت .
آقای من ، سالهاست که حیران توأم و حیران پیوندی که ما را به هم مرتبط می سازد تا اینکه سال گذشته سرود سلام فرمانده را شنیدم!
جذابیت این سرود برای من ، جدای از آهنگ دلنشین و معنای بی نظیرش پاسخی بود که به سؤالم داد:" فرمانده"
فرمانده ، بهترین توصیفی است که برای این ارتباط پیدا کردم .
یعنی در میدان عشق، تو فرمان برانی و من فرمان بِبَرم ، عاشقانه و باجان ودل !
در این یک سال هرگاه دلتنگت می شدم ، سرود سلام فرمانده در قالبهای مختلف آوایی تسکینم میداد و اکنون سلام فرمانده دو، آمد با امیدی بیشتر به آینده.
آقای من! سخت و جانکاه است ندیدنت .
گویا این عبارت " عزیز علیّ أن أری الخلق و لا تری " را روزى هزار بار زندگی میکنم.
سخت است همگان را ببینیم اما فرمانده بهاری دلم غایب از نظر باشد.
🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃
#سلام_فرمانده
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🌀اکسیر جوانی در حصاری به نام سن!!
✍️زهرا سعادت
به بهانه روز جوان
در طول عمرمان یک عدد با ما قرینهوار همراهی نموده و گاهی میزان خامی و پختگیمان را با آن می سنجند!
عددی که بهخصوص در طایفه نسوان،دآنقدر با اهمیت می شودکه از همان عدد ناچیز برای خودشان دیواری به بلندی و استحکام دیوار چین ساخته و رفتارهای هنجارشان را هم مدیریت میکند!
با این حساب اکثر این افراد،بعد از ورود به دنیای تأهل حتی اگر سن استانداردی هم نباشد شور و اشتیاق جوانی را به احوالات همسر و فرزند گره زده و تنها به "عشق" بی حدّ و حصری که آنان را بر سر ذوق بیاورد، می اندیشند!
غافل از اینکه میشود عاشق رنگهای شاد و زندهی مداد رنگی باشی...
عاشق عروسکهایی که دنیایت را فانتزی و جذاب کنند!
در هر سنی میتوان عاشق اینها بود و نگران نگاههای اطرافیان نبوده و اجازه داد ما را به هر چیزی که احتمال دارد لایق خودشان باشد، خطاب کنند!
چه فرقی میکند عدد همراهمان چند باشد؟!
کافی است اجازه دهیم بین تمام تنهایی ها و ناملایمات روزگار، لحظاتی مانند کودکیمان ساده و بی دلیل بخندیم!
باور داشته باشیم که هنوز همان کودک پرانرژی هستیم و تنها یک عدد در ما تغییر کرده که شمارش تعداد سال هایی که اسیر زندگی هستیم را بازگو میکند! با این اوصاف، هیچ گاه برای جوان و پویا و بانشاط بودن دیر نیست!
#روز_جوان
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🔆 علی اکبرهایِ اسفند
✍️سعید کرمی
تقارن ماه شعبان و موالید آن با سالروز شهادت شهدای شاخص و قهرمانان ملی ما، جلوهی خاصی به این ماه داده است و سوژهی بسیار خوبی را برای سخنرانان و عوامل فرهنگی فراهم کرده است.
وقتی در روایاتی که در مورد شهدای انقلاب اسلامی وارده شده سیر میکنیم به جملهی جالبی برمیخوریم...
#روز_جوان
#میلاد_حضرت_علی_اکبر
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
#مناجات
✍ سیده الهام موسوی
آن هنگام که بار سفر از این دنیا که همچو سراب بود بستم. افسوس که عمری خوشبین بودم به اینکه وقت اجل نزدیک نیست.
پروردگار نگرانم! از اینکه نکند عمل صالح من آنقدری نباشد تا من را به تو نزدیک کند.
میدانم و قادر به انکار گناهانم نیستم، اما خوب میدانم تو غفور رحیم هستی.
پروردگارا بر نفس امارهی خویش بیتوجهی کردهام؛ امان، امان اگر مهربانی و بخشش تو شامل حالم نشود.
پروردگارا در دنیا فضل، رحمت و احسانت از من دریغ نکردی! پس آن هنگام که ساکن آن حفرهی سرد و نمناک پر از ظلمات گناهانم شدهام از احسانت، رحمانیت محرومم مگردان!
#مناجات_شعبانیه
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
لحظه ها رو به سوی پایان است
《از هم اکنون که ماه شعبان است》
✍️زهره قاسمی
آه حسرت شکسته قلبم را
بند بندم گدای غفران است
از عنایات حضرت رحمان
دل دوباره به توبه مهمان است
پرده ی رحمت خدا افتاد
بر کسی که دلش پشیمان است
از نگاه ستاره ها خواندم
فرصت بی بدیل جبران است
زیر لبخند شاخه ی طوبی
جود و عفو خدا فراوان است
در سکوت سیاه این شب ها
ابر گریه به روی عصیان است
شکوه از فرط غفلتم دارم
من امیدم به ماه قرآن است
گرچه از عمر ماه کم مانده
قلب عاشق ستاره باران است ...
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
"اندرتبریک روزجوان این روزها"
✍️زهرا نجاتی
هربار خواندن این عبارت؛ زهرهام را دل می ترکاند:" وابلیت شبابی فی سکره التباعد منک: جوانیام را در مستی دوری از تو گذراندم"
و عجب حقیقتی.
گیرم علی مرتضی ارواحنا فداه، حرف در دهان من دهه شصتی و هفتادی گذاشته باشد!
گیرم در مورد خودش صدق نکند که نمیکند!
اما عجب تعبیری!
جا دارد به یار بگوییم:"جانا سخن از زبان ما میگویی"
از زبان شمارا نمیدانم!
از زبان خودم را میگویم. خود منی که از هجده سالگی؛ با هزار امید و آرزو میخواستم اکبرانه زندگی کنم اما...
دنیاست دیگر. آخرالزمان است.
قدیمترها وقتی میخواندیم و میشنیدیم دینداری در آخرالزمان مثل آتش در کف گرفتن است، هرگز گمان نمی کردیم یک روز اینها را به جان بفهمیم. اما حالا هرروز؛ هرشب؛ هربار با بازکردن گوشی و پیگیری اخبار و بررسی اخباری که خیلی منتشر هم نمیشوند؛ اینها را به جان فهمیدهایم.
جوان امروز؛ خیلی مردانگی باید داشته باشد اگر بتواند مثل یوسف؛ از پیش زلیخاها بگریزد!
با یک ذره و دو ذره کار فرهنگی و معنویت از پس شیاطین انسی و جنی بر نمیاید!
یرای جوان امروز؛ همینکه درعمق جانش؛ عاشق حسین فاطمه باشد؛ اگرچه مثل نور راهگشاست؛ اما برای در دام گناه نیفتادن کافی نیست!
بیچاره جوان امروز؛ اگرچه مثل آرمان ها و ارتین ها هم هستند اما سخت است برابش که پاک بماند!
جناب یوسف؛ یک زلیخا داشت که غیر از قدرت و خدم وحشم؛ توان دیگری نداشت تازه اخرش هم اول عاشق خدای یوسف شد؛ بعد به یوسفاش هم رسید.
حالا اما زلیخاها زیادند؛ نه زلیخای پیش از جوانی! زلیخاهای همه از زیر دستمال کذایی فرشته خارج شده. اما نه عاشق یوسفند؛ نه خدای یوسف!
تازه بعضیشان یوسف کشی میکنند. بعضیشان زلیخا وار وارد میشوند؛ و بعد از زن لوط و نوح هم بدتر میشوند.
برای تویی میگویم که دائم به نظرت جوانها از دست رفتهاند؛ ببین زندگی در اخرالزمان؛ به قدر بهرهمندیش از تکنولوژی؛ از برکات؛ از رفاه؛ در دینداری سخت است. به خدا سخت است...
جوان امروز باید "الهی عظم البلآ" را به نیت رهایی از گناهانی بخواند که به خیلی هاشان؛ به جز ذهن جن؛ قد نمیداده.
جوان حالا البته که نباید با این حرفها ناامید شود؛
نباید بزند به بیخیالی؛
نباید از رویارویی تنگاتنگ و چنگ در چنگ با دشمن؛ دست بکشد!
روز جوان به همهی کسانی که "ابلیت شبابی" را بااشک می خوانند؛ به همهی جوانانی که دعای فرج؛ لازمشان است؛
به همهی جوانانی که با اشک میخوانند:"لکن خطئه عرضت وسولت لی نفسی"
با کسانی مثل خودم که...
رویاهای دیگری درسر داشتند اما باورشان نمیشد این همه کم بیاورند؛
و البته بیش ازهمهی اینها به آرمانها؛ آرشامها؛ و همهی آنها که از یوسف پیغمبر برتر شدند؛ مبارک
#سبک_زندگی
#روزجوان_مبارک
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI