﷽
هیچکس " کول نماز* " نبود،
کاهلی در جنگ ممنوع!
✍صدیقه طهماسبینژاد
☘" بچهها یکی دو ساعت قبل از اذان صبح آهسته آهسته از چادرها بیرون میزدند. هوا سرد بود وعدهای پتو به خود میپیچیدند و خلوتی برای عبادت پیدا میکردند، بیشتر نماز شب خوانها برای خودشان قبری کنده بودند و شبانه داخل آن میرفتند. اصلاً فراموش میکردم که من یکی از این جماعتم.
فقط محو آنان میشدم. ته دل از این روحیه بالا به قدری خوشحال بودم که گاهی کنار یک قبر مینشستم و به نجوای آمیخته با اشک و انابه بسیجیها گوش میدادم و بیشتر اوقات با حال خود میگریستم که چرا مثل اینها نیستم. نزدیکهای اذان صبح هیچ چشمی نخوابیده بود با وجود خستگی ناشی از تمرینهای روزانه هیچکس "کول نماز" نبود. "
( آب هرگز نمیمیرد،حمید حسام،ص۳۴۶.)
☘صحنههایی که از جبهههای دفاع مقدس توصیف میکنند،چقدر زیبا و تماشایی است.
در این صحنهها انسانهایی به تصویر کشیده میشوند که مصداق کلام رهبری هستند؛ انسانهای معمولی که به میدان جنگ رفتند اما عارف الهی از میدان بیرون آمدند. سلوک عاشقانه این انسانها در دل شب و در قبل از عملیاتها،سبب پیروزی آنها میشد،زیرا آنها دردل شب عاشاقانهها با معبود و معشوق خود داشتند و در روز شیر بیشه نبرد بودند.
☘دلیران جبهههای جنگ با نفس خود مبارزه کردند.آثار این مبارزه در اعمال و رفتارشان هویدا بود و نشان از پیروزی آنها در جهاد اکبر داشت. آنها سنگریزههای "رمی جمراتشان" را پرتاب کردهبودند وتیرشان در وسط چشمان شیطان جا گرفتهبود، از رزم جانانه و نفسگیر با شیطان به سلامت گذر کردند تا اینکه توانستند درجبهههای شلمچه،هویزه،دشت عباس و مجنون ... به دفاع از اسلام بپردازند.آنها دلاورانه با دشمن درون و بیرون خود جنگیدند و پیروز شدند.
☘حالا هنگامه سربازی ما برای امام زمانمان است.نه تنها "کولنماز" نباشیم بلکه در راه مبارزه و در این جنگ ترکیبی که دشمن به راه انداخته کاهلی نکنیم.در جنگ ترکیبی به باورهای دینی و باورهای سیاسی حمله میشود. دشمن از رسانه و از نفوذ استفاده میکند و هدفش ناامیدکردن مردم است.اما وظیفه ما در این جنگ ایستادگی و استقامت در راه خدا است.همان طور که قرآنکریم میفرماید:" فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطْغَوْا ۚ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ؛ پس تو چنان که مأموری استقامت و پایداری کن و کسی که با همراهی تو به خدا رجوع کند نیز پایدار باشد، و (هیچ از حدود الهی) تجاوز نکنید که خدا به هر چه شما میکنید بصیر و داناست."
*کول نماز: اصطلاح لری کاهل نماز، کسی که در امر فریضه نماز سستی میکند.
https://eitaa.com/loh_ghalam
هدایت شده از همایش ملی کتابسالبانوان
18.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
#تیزر
#رویداد_علمی
🔆آیین اختتامیه چهارمین همایش ملی کتاب سال بانوان
🗓زمان : سه شنبه ۶ آذرماه ساعت ۹ تا ۱۲
🏢 مکان: جامعه الزهرا علیهاالسلام تالار بیداری اسلامی
✨برای شرکت کنندگان در همایش، گواهی حضور صادر می شود.
#بانوان
#کتاب_سال
🌐 سایت همایش
http://ketabebanovan.ir
🌐همایش ملی کتابسالبانوان
https://eitaa.com/ketabbanvan02
هنوز زنده ایم...
ساک کوچکی گذاشته بودم برای شال و روسری های مشکی.
محرمی، شهادتی، مراسم ختمی باشد و بپوشم و برگردانم تا عزای بعدی.
مشکی پوش نبودم، دوست و فامیل همه می دانستند.
دلم می خواست باشم، مثل حضرت مادر، نمی توانستم. هنوز قد اراده ام آنقدر بلند نشده بود که پشت پا بزنم به دنیای کوچک پر از رنگ و لعابم. یک یاعلی کم داشتم که بیاید روی زبانم، نمی آمد، دعوتش نمی کردم. شاید هم او مرا نخواسته بود. لایقش نبودم. رنگ مشکی حرمت دارد. رنگ خانه ی خداست. خدایی نشده بودم هنوز.
امروز ساک روسری مشکی هایم را گوشه ی اتاق دیدم، خالیِ خالی.
از خبر طوفان ورزقان به اینور به کارم نیامده. داغ کمی نبود، مثل داغ سردار.
اسماعیل هنیه که رفت گفتم این آخر کار نیست، مشکی هایمان را فقط صاحبمان بیاید رنگی رنگی کند. شیطان مگر بیکار می نشیند که حکومتش الکی الکی بیفتند دست صالحین؟
همه ی زورش شد هشتاد تن بمبی که ریخت روی ضاحیه و خیال کرد سیدمان را گرفته. بدبخت نمی داند سید حسن زنده تر شده، مثل حاج قاسم.
سیاهپوش سید بودیم که یحیی سنوار بازی با مرگش را چنان فرو کرد توی چشم هایشان که خاک بر سر هزار تا بازیگر هالیوودی. فیلمنامه اش را خدا نوشته بود. چه فیلمی هم شد، فقط همان یک قلم مبلش برای خودش شخصیتی بود. عصای موسایش که از خود آسمان آمده بود برای بلعیدن جادوهایشان.
مدت هاست چند لایه اضافه شده به پوستمان و هنوز زنده ایم. ساک روسری هایم را گذاشتم گوشه ی اتاق، خالیِ خالی. منتظرم آقا بیاید و شال سبز ظهورش را بکشد روی سرمان. سرمان بدجور درد می کند برای قیام. تنهایی نه! همه باشند، سردار، سید ابراهیم، اسماعیل هنیه، سید حسن، یحیی سنوار...
طیبه روستا
https://eitaa.com/r5roosta
#روایت
#اختتامیه_کتاب_سال_بانوان
برای لحظاتی رفتم پشت صحنه تا از خانم صالحی هم چند خطی بنویسم .
دیدم آنجا همه دارند گریه می کنند.
اولش فکر کردم شاید این خانم روسری سبز فشارش بالا و پایین شده یا قندش افتاده که حالش بد است ...
نمیدانستم دارد گریه میکند.
او نقاش پرتره شهید نصر الله بود که ظاهرا برایش خبری آورده بودند.
از جمله فعالیتهای بانوان جامعه که گزارشش را در آن دیدار خصوصی خدمت حضرت آقا بردند فعالیتهای هنری بانوان و از جمله همین نقاشی بود.
نقاشش وقتی فهمیده بود با اینکه خودش آنجا نبوده اما نقاشی اش به دیدار رسیده و مورد توجه آقا قرار گرفته اشکهایش جاری شده بود.
به قول عزیزی "کار خوبه خدا بسازه.."
و خدا برایش ساخته بود.
🖊سرکار خانم غلامرضاپور
https://eitaa.com/ketabbanvan02
هدایت شده از جامعه الزهرا (علیهاالسلام) قم
طراحی تصویر نورانی شهید سید حسن نصرالله در حاشیه همایش کتاب سال بانوان
توسط طلبه جامعهالزهرا
خانم مریم قاسمی
┄┅═══••✾••═══┅┄
@jz_news | کانال رسمی جامعه الزهرا
مجله افکار بانوان حوزوی
طراحی تصویر نورانی شهید سید حسن نصرالله در حاشیه همایش کتاب سال بانوان توسط طلبه جامعهالزهرا خانم
.
مرغ آمین
✍مریم قاسمی
روایت اول:
دعوت شده بودم به مراسم ملی کتاب سال بانوان که تو حاشیه ی مراسم یک تابلو کار کنم.خودم پیشنهاد دادم پرتره سید حسن رو بیارم؟و وقتی گفتن خیلی هم خوب...دلم لرزید..هنوزم نمیتونم بگم شهیدنصرالله
شب تا دیروقت روی تصویر کار کردم ومریم توی کله م بلند بلند حرف میزد:یادته یاسین گوش میدادی و اولین تابلوی سید حسن رو قبل شهادت کارکردی؟حالا باید یاسین بخونی و هدیه بفرستی...
تو دلم روضه بود..روضه ی در و دیوار سوخته از مدینه تا لبنان...
بعد یه روز شلوغ, نیمه شب خلوت من و سید حسن شهیدم..انواع واگویه ها رو داشت...باید تصویر خوبی بشی..
یهو دلم پرکشید به یه بام دیگه...
روایت دوم :
صبح امروز تابلوی نیمه کاره رو زدم زیر بغل و رفتم اختتامیه چهارمین دوره همایش کتاب سال بانوان...تازه بساط رنگ رو ولو کرده بودم و داشتم با دوستم خوش و بش میکردم که گفتم:میدونی فاطمه...دیشب یهو از ته قلبم رد شد که تو دیدار چند روز قبل حضرت آقا(رهبرجانم)کاش یه جور باخبر میشدم و یه تابلو شاید سید حسن رو برا آقا میکشیدم...
ب زبون آوردن آرزوم یه نم کوچیک کنار چشمم درست کرد ک سعی کردم بدون جلب توجه از شر سیل بعدی پاکش کنم...فقط یه آه ...از ته دلم شعله کشید...
فاطمه گفت دیدار خصوصی بوده و آدما محدود و....بقیه ش مهم نیس..من دوسداشتم آقا م منو ببینه
اومدن گفتن پاشو بساط بوم و سه پایه رو بیار جلو اون دوربین گفتم چشم... دو دقیقه بعد گفتن نه بیا اونطرف گفتم چشم..
بعد از سه چهار بار ازدید من ناهماهنگی دیگه ناراحت شدم رفتم تو اتاق مسؤولهای همایش به اعتراض که این چه طرز برخورد با هنرمنده و....جمع شدن آرومم کنن...یکی از تیم رسانه سعی کرد مهربون برام توضیح بده ک مثلا جای دوربین بد بوده و حرف و حرف و حرف که کارشما ارزشی ه و فلان و مثلا تو دیدار ک رفته بودیم چند روز پیش خدمت آقا هم کار ارزشی توجه آقا رو جلب کرد و.... گفتم دیدار آقا؟؟با فاطمه بهم نگاه کردیم...گفت بله گزارش منو خوندین از نمایشگاهی که برا آقا برپا کردیم و چند تا از آثار هنرمندان رو هم برده بودیم؟هاج و واج بودم و دلم میجوشید... گفتم آثار چی ..کی.. گفت اتفاقا یه اثر نقاشی بود ک توجه آقا رو جلب کرد..آقا عینک ش رو برداشت و محافظ ها کار روآوردن بالا آقاخوب ببینن... گفتم تو روخدااکارکی بود؟
گفت این عکس و نقاشی من بود!
روایت سوم:
عکس ندارم برا روایت سوم...
یعنی دارم هااا اما میخوام لذت م رو غمم رو شادی مو بدون عکس بگم..
آقا می پرسن :این کار دخترای شماس؟
من اینجا جواب میدم: آقا جانم الهی فدات شم ..کار دختر خودتون ه اگر قبولم کنید!
وقتی پارسال که مستند آژیر رو بازی کردم و صدا و لوکیشن و تابلوها همه کار من بود..بی مهرانه عوامل رفته بودن پیش آقا وحتی به من نگفته بودن دارن میرن شاید التماس دعا بگم.. و اونجاجریان بمبارون قم روتعریف کرده بودن(آقا گفته بودن فیلمش رو بسازید گفته بودن داریم میسازیم...)وقراربود آقامستند رو ببینن وقتی خبر رو به من دادن...فقط باریدم...آقا م میخوان کارم رو ببینن!
البته ک کارگردان به همممه ی بیمهری ها و نامردی هاش درحقم این رو هم اضافه کرد و خبر نداد آقا دیدن یانه...
وقتی این کار تصاویر سازی بالا رو با عنوان وابن ثاره...علم پدر بر دوش پسر..رو برا جشنواره کار کردم و با مهری حتی مسوول ش حاضر نشد جواب بده ک کار بدستشون رسیده یا نه...من میخواستم فقط ببینم دیده شدم یانه؟
حالا مریم...دیده شدی!
دیگه چی میخوای؟؟؟
ای دنیا زرق و برق ت برا چیه؟
دیشب غصه میخوردی ک خونه ی محقر م چقدر عجیبه تو این دوره و زمونه...
الان بهشته برام وقتی میتونم تصور کنم آقا خونه ی کوچیک و ساده و محقر رو میپسنده...
میفهمید چی میگم؟
توروخدا بذارید تو کانال کوچیک م غم و شادی و بغض و خنده مو فریاد بزنم
مرغ آمین من سیلاب راه انداخته تو دلم...
و نمیتونم آروم باشم..
من به عنوان یه هنرمند خوشبختم.
بعنوان یه شیعه
به عنوان یه ایرانی
من خیلی خوشبختم
#جهاد_تبیین
#چهارمین_همایش_کتاب_سال_بانوان
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
#تحلیل_یک_خبر
ابلیس و دخترک خیابانگرد
🖊مهتا صانعی
خبر اصلی:
دلواپسی نتانیاهو، برای زنان ایرانی با شعار کهنه «زن، زندگی و آزادی»، تصاویری از نتانیاهو که قاتل ۳۰ هزار زن و کودک فلسطینی است منتشر شده که در پیام تصویری خودش را دلواپس مرگِ رویای زن ایرانی می داند.
تحلیل خبر:
🔹اینکه قصّاب زنجیری غزّه «بنیامین نتانیاهو» با آن سخن شرورانهی تمرین شده، شعار «زن، زندگی، آزادی» سر میدهد برای ما که میدانیم آبشخور تمام فتنههای ستیزهجویانه با امنیت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ملت ایران در کجاست! مسالهی تازه و عجیبی نیست. اما برای عدهای که هنوز با دشمن مسالهی پنهان دارند نیاز به توضیح و تبیین دارد.
🔹«زن، زندگی، آزادی» لزوما یک شعار است که میتوان گفت شعار تلویحی انقلاب اسلامی و حتی شعار خودِ اسلام هم بوده است. مگر نه اینکه یکی از مهمترین اصول بعثت نبوی (ص) زندگی بخشیدن و آزادی زن از تعصب جاهلی و جلوگیری از زنده به گور کردن دختران نوزاد و نجات زنان آینده جامعه بود!
🔹اما همین شعار اگر از دهان آلودهی دشمنان خدا و بندگان شیطان شنیده شود وضعیتی متفاوت برای ما دارد.
🔹نتانیاهو با این شعار توطئهآمیز، برای خود نقشی قائل شد که اگرچه از ما پنهان نبوده است و نیست اما میبایست با تمثلی آن را روشن کنیم.
🔹اگر شعار «زن، زندگی، آزادی» را به رابطهای میان دختر و پسر نوجوانی در خیابان شبیهسازی کنیم، این رابطهی ناهنجار باید از بطن خانوادهی عصیانگر برخاسته باشد. بر این باوریم اختلاط و تظاهرات عدهای از جوانان و نوجوانان کشور ما در شرایط آنچنان خشونتآمیز و روانپریشانه نمایشی از یک آشنایی خیابانی بود که دو همدلِ کم سن و سال دل در گرو مهری فریبآمیز بسته باشند.
🔹آنها خوهران و برادر بزرگتری هم داشتند که در نشستهایی کذایی چون نشست دانشگاه جرج تاون، یا نشست منشور همبستگی اپوزیسیون و غیره به تشویق این ارتباط بیفرجام و نامشروع دست میزدند.
🔹سران ضد انقلاب اعم از سلطنتطلب، منافق و تجزیه طلب و نیز عدهای مشهور که قادر به هرگونه تاثیر منفی بر این نوجوانان و جوانان بودند، نقش خواهران و برادران بددل و بدخواه این سناریوی عریان را برعهده داشتند.
🔹اکنون آوازهی این رابطه بلند شده و فرض میگیریم باید به گوش پدر خانواده برسد. پدر خانواده چه کسی است؟! بدون شک «یوناتان «یانی» نتانیاهو»
🔹آیا پدر خانواده با عملکرد دخترک فریبخوردهاش مخالفت خواهد کرد؟ آیا نگران خواهد شد؟ یا برعکس این رابطهی انحرافی را حمایت و تشویق میکند و به این آتش گستاخی دامن خواهد زد؟
🔹مسلم است که چنین پدری نفع شخصی خود را در انهدام سرنوشت فرزند نافرمان و سرکش خود میبیند.
🔹به شعلههای تیز آن خواهد دمید و هرکاری خواهد کرد که مبادا فروکش کند. بارها و بارها با هر ابزاری در ذغال سرد و خاکستر شدهاش خواهد دمید.
🔹نتانیاهو پدر این رابطهی سمی و زهرآلود است. اکنون هم که دستش به جایی بند نیست، پس بند ازلی را به آب داده و فریاد میزند که این دودمان متعلق به اوست و دیگر قصد پنهان کردنش را ندارد.
🔹چنین هیولایی که از کشتار آن همه کودک و مادر و زن و حتی زن باردار چینی به پیشانی خونآلودش نیفتاده اکنون نگران دخترکان و پسرکان بینوای خود در ایران است. باید آنها را به شورش علیه فرهنگ و اصول فرهنگیِ دیرینهشان تشویق کند و همزمان با آنها شعار فتنهگرانه و عریان «زن،زندگی، آزادی» سر بدهد.
🔹شاید بتواند خیابانی چنین بلند را که آراسته به نام نامیِ شهیدان راه خداست، ناامن کرده و عدهای قلیل را به غمبار بیهویتی مبتلا سازد و تا مرز لوچی و نابودی همراهیشان کند.
🔹این شعار از دهان چنین مستکبرِ انسانستیزی جز موافقت یک پدر معلومالحال با روابط عصیانگرانه، نیست.
گویی از پیادهروی مقابل برایشان دست تکان بدهد و با وعدهی آینده امیدوارشان کند.
https://jahanbanou.ir/?p=25594
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
ستاره های درخشان
✍تقی زاده
امروز توفیق شد و به چهارمین همایش کتاب سال بانوان رفتم. مدت زیادی نیست که با خانم دکتر نجمه صالحی آشنا شدم. ولی دورادور شاهد تلاشها و دوندگیهایشان برای برگزاری هرچه تمامتر وعالیتر این همایش بودم. بانویی که در ادب و علم و وقار همانند نامش چون ستاره میدرخشد و مدام در حال انجام عمل صالحِ تعلیم و تعلم در خانهای به نام بانوی دو عالم فاطمه زهرا سلام الله علیها ست.
وارد سالن همایش شدم، نشستم، کمی نگذشته بود که مراسم با تلاوت کلام وحی، رسمیت یافت و پس از آن قیام حاضران به احترام سرود ملی کشور عزیزمان ایران اسلامی...
نشستیم، داشتم به کاری که انجام شده فکر میکردم و از اینکه، این کاری است از بانوان برای بانوان...
سالن به این وسعت پر شده بود از بانوانی مومن و محجبه و اهل علم. احساس غرور کردم از اینکه در چنین فضایی نفس میکشم.
در دنیایی که ارزش زنها به اندام خوش تراش و مدل مو و ادا و اطوارهای فلان است. و مراسمات کذا و کذا برگزار میکنند تا از دختر شایسته جهان و فلان هنرپیشه و فلان خواننده تعریف و تمجید و ... کنند. امروز در کشور من، ایران اسلامی با مذهب تشیع، همایشی با این عظمت، آن هم به دست خود زنان برگزار شد. زنانی مومن و فرهیخته با کمال وقار و شخصیت روی سن آمدند تا به خاطر آثار علمی که خلق کردهاند، مورد تقدیر قرار بگیرند، و وجه برتری و شایستگیشان به معلومات و دانایی ایشان بود نه جذابیتهای ظاهری.
این از رویش های انقلاب اسلامی است. انقلابی که تحولی عظیم در نگرش به زن ایجاد کرده و زن را در آینه جمال و جلال الهی برای جهانیان به تصویر کشیده است.
#جهاد_تبیین
#چهارمین_همایش_کتاب_سال_بانوان
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
«حسرت آنها، نعمت ما، حسرت ما، درد آنها»
✍زهرا نجاتی
کاش میشد همه پشیمانهای دنیا از خبط و خطای اجتماع بی دینشان را در یک قاب ریخت و به همه نشان داد.
کاش میشد پشیمانی خواننده هشتاد ساله را گذاشت کنار همین حرف خواننده امریکایی تا همه بهتر و ملموستر بفهمند اسلام چه زیبا در مورد ازدواج بهنگام و پرهیز از اختلاط با نامحرم، سخن گفته و برخلاف ادعای آتئیستها چقدر حکیمانه علم و دانش راحت تر زیستن را در قالب قوانین دینی، به انسانها آموخته نه فقط به خاطر آموزش عبودیت بلکه برای بهتر زیستن در دنیایی که خدا از همه به راز و رمزهایش آشناتر است.
کاش میشد همه فیلم ها و مستندات راجع به آلودگیها و مضرات حرام ها از گوشت خوک و داشتن سگ در خانه گرفته تا مصرف الکل و ارتباط با نامحرم، را در قالب یک متن کوتاه یا یک تصویر ریخت و به همه نمایاندـ
کاش حسرت دلهای حسرتزده و بی خانواده غربیهایی که چیزهایی داشتند که ما نداشتیم مثل آزادی مطلق درپوشش و چیزهایی نداشتند که ما داریم، مثل مفهوم زیبای ناموس، مثل حس شیرین غیرت، مثل کرامت و عزت نفس، مثل خانواده، فامیل، محبت مادرانه، همه را در قالب یک عکس و یک پست، قرار داد و تا دنیا دنیاست، به همه نشان داد.
دیروز بیست و پنجم نوامبر بود، روزجهانی مبارزه با خشونت علیه زنان و بدون گمان به نفع رسانههایی که برطبل دروغ زن، زندگی، آزادی، دمیدند، نیست که آماری از خشونت در کشورهایی که در آنها حجاب و پوشش وجود ندارد و مقایسه آنها با کشور اسلامی ما، منتشر کنند. بله واقعیت این است که طبق آمار سازمان بهداشت حهانی who, امریکا بالاترین، سپس افریقا، سپس اقیانوسیه، بعداروپا بالاترین امار را دارند و ایران در رتبه۱۴۲ اومین کشور در خشونت علیه زنان است.
برای این آمار و مطالعه دقیقتر به کتاب دانسته، های صورتی و ایران مقتدر و صعودچهل ساله مراجعه کنید.
کاش میشد این حرفها را، توصیههای اسلام به همسردوستی و محبت به همسر، مادر و دختر را در کنار دستوراتش به تقویت جایگاه و اقتدار همسر، بر همه دیوارها با طلا نوشت ـ
کاش همه دنیا بفهمد که چقدر زن مسلمان، خوشبخت است که زیر سایه قوانین اسلام، از بیشترین بهره، احترام و عزت نفس و کرامت برخوردار است و کمترین آسیب به جسم و روانش میرسدـ
کاش ما مسلمانها، این حرفها را بدانیم و جهانی کنیم.
#فاطمیه
#هفته_دفاع_مقدس
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
مثل خورشید
✍راضیه کاظمی زاده
چند روزی بود که در کانالهای مختلف تیزر تبلیغی اختتامیه چهارمین همایش ملی کتاب سال بانوان به چشم میخورد، همایشی در سطح ملی آن هم تنها همایش ویژه بانوان مولف! منتظر بودم و برای رسیدن روز اختتامیه لحظه شماری میکردم اگرچه خودم اثری ماندگار نداشتم اما کسانی بودند که منتظر دیدن نام و آثارشان بودم.
بالاخره روز اختتامیه فرا رسید، هوا ابری بود و خبری از خورشید در آسمان نبود. وارد سالن بیداری شدم، مانند همیشه او را دیدم که با لبخندی مهربانانه به سمتم آمد و خوش آمد گفت. به پاس قدردانی از زحماتش دستش را فشردم و از ته دل خداقوتی نثارش کردم. در دل خوشحال بودم از داشتن همچون اویی در کنار خودم.
وارد سالن اصلی شدم، همایش با قرائت سورهای از قرآن شروع شد. سرود ملی که با سلام به حضرات معصومین علیهمالسلام زینت داده شده بود و با نام خاص پیشوای غایبمان حضرت حجت عجل الله فرجه میهمانان ایستادند، چه انتخاب هوشمندانهای!
برنامههای از پیش تعیین شده یکی پس از دیگری اجرا شد و خبرهای خوبی شنیده میشد، به لطف خدا، خانمهای سرزمینم بار دیگر توانسته بودند با وجود تمام دل مشغولیهایشان، گاه با مسئولیت مهم همسری، مادری، در عرصه پژوهش نیز بدرخشند و نمونه بارز الگوی سوم و زن تراز باشند. برایشان خوشحال بودم و به جای آنها، قند در دلم آب میشد.
در میان این جمعیت انبوه، چشمانم دنبال آن چهرهی مهربان میگشت، و گوشهایم منتظر شنیدن نام او از طرف مجری بود اما...
بعضی از انسانها مانند خورشید در پشت ابر در روزهای بارانیاند، اگر چه دیده نمیشوند اما گرمای وجودشان حس طراوت و سرزندگی را به همه منتقل میکند، درست مانند استاد مهربانم. استاد عزیزم تلاشهای بی وقفهات به ثمر نشست امیدوارم همیشه شاهد موفقیتت باشم.
"کسانی که به زندگی دیگران نور می بخشند، روزی خورشید خواهند شد"
#نجمه_صالحی_دبیر_اجرایی
#چهارمین_همایش_کتاب_سال_بانوان
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI