eitaa logo
『 افسران جنگ نرم 』🇵🇸
695 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2هزار ویدیو
89 فایل
در جـنگ نرم پای باور و ایمانمان که وسط باشد ساکت نخواهیم نشست✌️🏻... {خادمان کانال🌱} @valeh_135 @yazahra_83 @Montaghem_soleymani_82 شرایط تبادل و کپی↯ @shorot_13 حرفهاتون⇦ @Afsaranadmin
مشاهده در ایتا
دانلود
♥️♥️:♥️️اللهم‌الرزقنا‌همان‌کہ‌میدانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ لبخند خدا :) 🎙استاد پناهیان ○━━⊰☆📱☆⊱━━○ @afsaranjangnarm_313 ○━━⊰☆⚔☆⊱━━○
📱فضای مجازی میدان مبارزه است و مبارزه بوده‌ و هست و خواهد بود، فقط شکل و نوع آن تفاوت کرده است. مبارزه مرد میخواهد نه انسان بیکار. همان طور که در دوران جنگ مسلحانه و به تعبیری جنگ سخت مردانی حضور یافتند که: خانواده داشتند، درس و دانشگاه داشتند، کار و زندگی داشتند، ⚔بیکار بودن بزرگترین کارشان شد دفاع از اسلام و انقلاب از همه چیز خود گذشتن و ایثار نمودند. اکنون نیز در میدان "جنگ نرم" باید حضور یافت. ما که لیاقت بیش از این را نداریم از همه چیزمان نگذشتیم جز اوقات فراغت خود برای دفاع به حد توان و وسع خود... ✨لایُکَلِفُ الله نَفساً اِلا وُسعَها ○━━⊰☆📱☆⊱━━○ @afsaranjangnarm_313 ○━━⊰☆⚔☆⊱━━○
رفقا سلام 🙃🖐🏻 قبل از شروع رمان جدید ی چندتا نکته رو لازم دیدم که بگم بچه ها نویسنده های رمان هردو محصل📚 هستن؛لطفا تقاضای پارت بیشتر یا طولانی تر نکنید 🤯 لینک ناشناس و ایدی خادم رمان فقط مخصوصه انتقادات و نظرات شماست نویسنده ها در حال نوشتن هستن و ممکنه بعضی مواقع پارت نداشته باشیم لطفا صبوری کنید ☠ ممنون از همگی ✨ https://harfeto.timefriend.net/16059465391969 اینم برای حرفاتون👆🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖇 حوالی سال2017 یا 2018 میلادی بود. در خیابان های فقیرنشین پاریس مست و پاتیل راه میرفتم و قورت قورت بطری مشروبم را سر میکشیدم. حدود 2شب بود ک رسیدم خونه، خواهرم بلژیت خوابیده بود اما خواب چند هفته ای میشد ک به من حروم شده بود.نمیدونم چند شب بود ک شکم گرسنم رو با مشروب سیر نگه میداشتم و حتی نمیدونم ک بلژیت سیر خوابیده بود یا گرسنه. دلم برای زندگی خودمون میسوخت نه مادری و نه پدری.از این اوضاع و احوال خسته شده بودم مطمئناً بلژیت هم خسته شده.. از فردا باید برم دنبال کار. روی مبل دراز کشیده بودم و غرق افکار آینده نامعلومم بودم که صدای بلژیت منو از افکارم بیرون کشید *بنوعا...بنوعا -هوم؟ *بنوعا پاشو -چیشده بلژیت؟! احساس کردم ناراحت شد.ب خاطر همین سریع چشمامو باز کردم.بلژیت با صورتی رنگ پریده و دستی که رو شکمش بود؛روبه روی من وایساده بود. با دیدن حال و اوضاعش با نگرانی گفتم -چیشده بلژیت لب برچید و چیزی نگفت -بلژیت بگو چته حالت بده؟ جان بنوعا بگو دارم جون میدم بعد از تموم شدن این جمله بلژیت رو بدنم افتاد. خیلی سریع بغلش کردم و به سمت بیمارستان نزدیک خونه شروع ب دویدن کردم میون دویدن هام چندباری بلژیت رو صدا زدم اما جواب نمیداد. حدود 15دقیقه دویدم تا بالاخره به بیمارستان رسیدم و شروع کردم ب فریاد کشیدن و طلب کمک کردن. هنوز 1 دقیقه هم نگذشته بود ک پزشکی با روپوش سفید و رو به رویم ایستاد و سوالاتی راجب بلژیت پرسید... و من هم با نگرانی و دل واپسی جوابش رو میدادم و او سعی میکرد ک جوابم را با آرامش بده و من و آروم کنه. بلژیت را روی برانکارد قرار دادند و ب سمت یکی از بخش های بیمارستان حرکت کردند... ✍️نویسنده: و کپی تا پایان رمان و اعلام نویسنده ممنوع🚫 @afsaranjangnarm_313📍
{•📱⚔•} شهید شُدن یڪ‌اتِفــاق‌نیست ! بـایَدخـونِ‌دݪ‌بُخورۍ دَغدغہ‌هاۍِهیأت ؛ دَغدَغہ‌هاۍِکارجَهادۍ دَغدَغہ‌هاۍِتـَرڪِ‌گُناه دَغدَغه‌هاۍِشهادت وَتَفریحِ‌سالم(:"🌿💛 ○━━⊰☆📱☆⊱━━○ @afsaranjangnarm_313 ○━━⊰☆⚔☆⊱━━○
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
{•🌱🌿•} میگما... کـے‌فکرشو‌میکرد ‌یھ‌روز‌ڪرمان‌‌ بشھ‌شہربھ‌این‌‌مھمے... شهری‌کھ‌بشھ آرزووحسرت‌‌ِخیلیا جوری‌کھ... ‌‌هرکس‌‌بگھ‌کرمان‌‌زندگے‌‌میکنم‌ بگےخوشبحالت‌؛برام‌‌دعا‌‌ڪن:)"🥀 _دردِجان🚶🏻‍♂ 💔@afsaranjangnarm_313💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📜 🌹قبل از آنکه کارهای اعزامی حسین درست شود در هشتم آبان‌ماه با هم به بهشت رضا رفتیم. سر مزار شهید مصطفی عارفی دوست، همسرم از خاطره این شهید گفت. می‌گفت پیکرش را بعد از شهادت خودش عقب آورده بود تا از دست تروریست‌ها سالم بماند. به گفته حسین لباس‌هایش به خون شهید متبرک شده بود. من و حسین همیشه نمازهای خودمان را دو نفره به جماعت می‌خواندیم که آن روز هم قسمت شد و در بهشت رضا آخرین نماز جماعت دونفره را در پای مزار شهید مصطفی عارفی خواندیم. بعد از اتمام نماز هر دو با مزار شهید خلوت کردیم.موقع رفتن دیدم آقا حسین اشاره کرد به قبر دوستش و گفت: « آقا مصطفی حرف‌هایی که بهت زدم فقط یادت نرود.»من هم آن لحظه از او سؤال نکردم که شما چه خواهشی از شهید داشتی. 🌹فردایش دیدیم که به حسین زنگ زدند و کارهای اعزامی‌اش به صورت معجزه‌وار جور شد. شب شهادتش در آخرین تماس به من گفت برو سر قبر شهید مصطفی عارفی و از او تشکر کن. گفتم: «برای چی؟» در جواب گفت:«چون حاجت من را داد.» بعد از شهادت آقا حسین متوجه شدم حاجتش چی بود. •|خاطره‌ای‌ازشهید💔حسین حریری🕊|• 🌴@afsaranjangnarm_313🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖇 بعد از حدود 1ساعت همان دکتر اومد و خبر داد ک حال بلژیت خوب است. از او تشکر کردم حالا آروم تر شده بودم.بادقت پزشک رو به رویم نگاه کردم.خانمی بود با روپوش سفید و کتونی های مشکی سرم را که بالا آوردم متوجه پارچه روی سرش شدم.با تعجب ب او خیره شدم وقتی متوجه نگاهم شد با خجالت گفت +روسری من مشکلی دارد؟ -روسری؟؟!!! روسری دیگه چیه؟! احساس کردم لبخندی روی لب هاش شکل گرفت. ادامه داد: +روسری پوششی هست که ما برای پنهان کردن موهای روی سرمون استفاده میکنیم!! و من با لحن متعجب پرسیدم -چرا سرتون رو باید بپوشونید؟ دهن باز کرد تا جوابم را بدهد که پرستاری از بخش بیرون آمد و گفت *دکتر اون دختر کوچولو بهوش اومده +پس بریم سراغ اون دختر کوچولو پرستار و دکتر داشتن به سمت بخشی که بلژیت در اون بستری بود میرفتن که صداشون زدم -دکتر....دکتر....میشه...میشه منم بیام باهاتون +بله،بفرمایید هر سه به سمت بخش حرکت کردیم به در ورودی اتاق بلژیت که رسیدیم اول دکتر و پرستار وارد اتاق شدند و بعد از اون ها هم من وارد اتاق شدم +سلام خانوم کوچولو حالت بهتره؟؟ بلژیت برای اینکه کمی خودش رو لوس بکنه لب هاش رو جمع کرد و با لحن مظلومانه ای گفت *اوهوم....فقط یکمی گرسنمه +الان میگم برات غذا بیارن انتظار داشتم بلژیت خوشحال بشه اما انگار اشتباه فکر میکردم چرا که بلژیت با لحن گرفته و ناراحتی گفت *نه....نه....غذا نمیخوام پرستار و دکتر با تعجب به بلژیت نگاه میکردند؛که بعد از چند ثانیه دکتر از من و پرستار خواست که از اتاق بریم بیرون... نویسنده:✍🏻 و کپی تا پایان رمان و اعلام نویسنده ممنوع🚫 @afsaranjangnarm_313📍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲 روشنۍ‌آره‌مثہ‌روز🌤 داره‌برا‌بسیجۍ‌ها؛ سقایۍ‌میڪنہ هنوز🕊🌿"° _سردارِ‌دلہا🌸🌱 ✌️🏻🇮🇷 ○━━⊰☆📱☆⊱━━○ @afsaranjangnarm_313 ○━━⊰☆⚔☆⊱━━○
{•📱⚔•} جنگ نرم جنگ در غربت است .. شهدایش به جای جان .. تمام آبرو یشان را در راه حق می‌دهند ..! ✔️ ○━━⊰☆📱☆⊱━━○ @afsaranjangnarm_313 ○━━⊰☆⚔☆⊱━━○
Music Basij - Nahno Samedoon_(ahangchin.ir).mp3
12.54M
🎙 حامد زمانے آهنگ بسیار زیبا نحن صامدون 😍 ✌️🏻🇮🇷 ○━━⊰☆📱☆⊱━━○ @afsaranjangnarm_313 ○━━⊰☆⚔☆⊱━━○
آهاےرفقا...🌱 نت‌موبایل‌هاروهمہ‌قطع‌کنید|📱🚫| بہ‌نت‌الهےمتصل‌شوید...|🦋| |🕋| |🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖇 خیلی کنجکاو شده بودم ببینم دکتر به بلژیت چی میخواست بگه که ما رو از اتاق بیرون کرد.شیشه و پنجره ای هم نبود که ببینم چی میگن تصمیم گرفتم ب جای سر پا ایستادن حداقل روی صندلی های داخل راه رو بیمارستان بشینم نیم ساعتی بود که دکتر پیش بلژیت مونده بود و من داشتم کلافه میشدم. قصد کردم به نشانه اعتراض بلند بشم و حرفی ب دکتر بزنم که دیدم از اتاق بلژیت بیرون آمد بلند شدم و ایستادم.دکتر به سمت من اومد و گفت +خواهر شما در مرز افسردگی قرار داره و علاوه بر اون دچار سوء تغذیه هست و از طرفی در 6،7سالگی نگرانی هایی داره که تو این سن بچه ها ندارند. من توصیه میکنم حداقل یک هفته بیمارستان بمونه -اما ما ....خب من نمیتونم بلژیت رو بیشتر از یک شب بیمارستان نگه... +اوووم..مشکلتون هزینه بیمارستانه؟ برام خیلی سخت بود اما از زور ناچاری سرم رو ب معنی بله تکون دادم + خب ..خب نگران هزینه بیمارستان نباشید پرداخت هزینه بیمارستان با من -اما...آخه..... +نگران نباشید بهتون قرض میدم و من سرم رو به معنی تایید تکون دادم +برید پیش خواهرتون؛نگران شماست.وقتی ازش پرسیدم چرا غذای بیمارستان رو نمیخوای بخوری گفت به خاطر شماست که غذا نخوردین و غذاتون رو میدید بهش به خاطر این حجم از مهربونی بلژیت ناراحتی بزرگی به دلم سرازیر شد اون بچه از گرسنگی کارش ب بیمارستان کشیده بود اون وقت نگران شکم گرسنه من بود.. ✍🏻نویسنده: و کپی تا پایان رمان و اعلام نویسنده ممنوع🚫 @afsaranjangnarm_313📍
🔔 🔅تو اینستا ۳۰۰ دوست ! ❗️تو تلگرام ۲۰۰ دوست !! ❕توی واتساپ ۱۰۰ دوست !!! ❓ توی ... ⚰اما داخل قبر تنهای تنها ....!!!!! 📛پس مراقب باشیم فریبِ مجازی رو نخوریم ای     اهلِ نت📱                 بی                      اهل بیت 💚                               نشید ○━━⊰☆📱☆⊱━━○ @afsaranjangnarm_313 ○━━⊰☆⚔☆⊱━━○
•|💚🍃|• ×{هیچ وقت🤚🏻 به کم راضی نشو🙃 همیشه از خدا↷`• بهترینو بخواه🖇♥️.• همیشه از خدا↯° شهادتو بخواه🌿}× ✧ اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَج ○━━⊰☆📱☆⊱━━○ @afsaranjangnarm_313 ○━━⊰☆⚔☆⊱━━○