#ویژهنامه_جانفدا
قسم به اشک و به راز و نیاز هر شب تو
به جز دعای شهادت نبود بر لب تو
تویی که داغ عزیزت هنوز هم تازهست
و مانده در سر مردم هنوز هم تب تو
چه خوب گفت بزرگ و مراد ما یک روز
که بود عزت مردم، اساس مذهب تو
«همان عزیز، همان دخترم که روسریاش ...»
چه شادمان شد از این گفتهات مخاطب تو
در این قبیله صدایت هنوز هم باقیست
به لطف اهل و عیال و حضور زینب تو
و آه از آن شب جمعه، شب غریبی ما
شبی که سعد و درخشنده بود کوکب تو
چه مانده بود به جز خاتم تو از جسمت
چه مانده بود به جز خون میان مرکب تو
چه خوب شد شهدایی که همرهت بودند
ندیدهاند چو ما جسم نامرتب تو ...
بس است روضه که تو معنی مقاومتی
و نسل من، همه شاگردهای مکتب تو
#سیده_فرشته_حسینی
@Aftabgardan_ha
دیروز در تصرّف تشویش مانده بود
قومی که در محاصرۀ خویش مانده بود
خویشی که سر به دامن تقدیر میگذاشت
کاری جز اعتراف به درماندگی نداشت
از راه مرگ با هدفی پوچ میگذشت
عمری که در تصوّر یک کوچ میگذشت
این شعر نیست، قسمتی از درد مردم است
تاریخ قرنها غم و غربت در آن گم است
دنیا به رغم محکمهها، قیل و قالها
در بند گرگ بود به حکم شغالها
این حکم شوم، نقشۀ دنیای دیگریست
طرح شروع فتنه و بلوای دیگریست
شیطانیان که فاتح این ماجرا شدند
وقت سقوط دهکدهها کدخدا شدند
از خیرشان رسیده فقط شر به دهکده
این قصّه آب میخورد از غرب دهکده
آری، جهان به شوق تکامل فریب خورد
آدم دوباره خیرهسری کرد و سیب خورد
تقصیر ما: حکومت سرکردۀ دروغ
تقدیر ما: جنایت پروردۀ دروغ
آزادی و حقوق برابر بهانه بود
تا که شود برادرمان بردۀ دروغ
افسونِ قرن -کورۀ آتش- غم یهود
افسانه بود غربت گستردۀ دروغ
توحید را به مسلخ تثلیث میکشند
نفرین به این تجلّی بیپردۀ دروغ
هرچند فتنه صبح جهان را سیاه کرد
خورشید سر رسید و فُسون را تباه کرد
آغاز شد حماسۀ آتش عتابها
وسعت گرفت شعلۀ این انقلاب، تا -
- در روزگار سلطۀ صحرای دورهگرد
مردی به نام نامیِ دریا قیام کرد
گلزار جان گرفت به دست بهاریاش
ایمان بیاوریم به لبخند جاریاش
از بند تن رهاست طنین دعای او
آزادگیست شِمّهای از ربّنای او
اندیشهاش تجسّم احکام دین ماست
اُسطورۀ مقاومت سرزمین ماست
با این وجود، در دل او غم گذاشتند
آن بیوجودها که سرِ فتنه داشتند
میخواستند بر سر ما سروری کنند
دینِ نو آورند که پیغمبری کنند
امّا...نه! مرد باج به گردنکشان نداد
در اوج غم حقارتی از خود نشان نداد
تا که بساط گرگ به هم خورد و جنگ شد
روباه پیر شعبده کرد و پلنگ شد
میخواستند باز بگیرند ماه را
برپا کنند گسترههایی سیاه را
امّا به یُمن مرد و مریدان پاکباز
بدسیرتان شدند هم آغوش خاک، باز
چندی گذشت... حادثه رخ داد و بعد از آن
آمد عزای نیمۀ خرداد و بعد از آن -
- با شوق مرگ، لحظۀ رفتن فرا رسید
از خود گذشت مرد و به درک خدا رسید
او رفته و حکایت او مانده تا هنوز
فرهنگ استقامت او مانده تا هنوز
امروز هم فدایی راه ولایتیم
دستی پر از قنوت، پر از استجابتیم
باید که در ادامۀ راهش خطر کنیم
نفرین به ما اگر که دمی فکر سر کنیم
ما عهد کردهایم که با عدل انقلاب
در محکمه مقابله با زور و زر کنیم
ما عهد کردهایم که در عصر احتمال
فکری به حال «گرچه و امّا - اگر» کنیم...
مردان مرد، دست به دشمن نمیدهند
آزادهها به بند کسی تن نمیدهند
فرقی نمیکند پس از این «ما»، «تو» یا «منم»!
چوب حراج خورده مگر خاک میهنم؟
شمشیر باستانیِ شرقیم در مصاف
پروردۀ حماسه و بیزار از غلاف
بعد از حماسه، نوبت عشق و تغزّل است
آری، بهار فصل دگردیسیِ گُل است
با اینکه در مُحاق زمان است، میرسد
روزی که خاستگاه جهان است، میرسد
آن روز ناگزیر که فرداست بیگمان
در انحصار چشم کسی نیست آسمان
روز نزول نور به جان جوانهها
روز سقوط سلطۀ تاریکخانهها
روزی که عدل حاصل خواب و خیال نیست
این یک حقیقت است، مجاز و محال نیست!
روزی که ماه، مژدۀ چشمانتظارهاست
خورشید، چشم روشنیِ بیقرارهاست
روزی که مردِ منتظرِ سالها سکوت
فریاد استجابت شبزندهدارهاست
عشقش، دلیل رفتن سرها به روی دار
آن مردِ مرد، منتقمِ سربِه دارهاست
آغاز عدلگستریِ حاکمیّتش
پایانِ حکمرانیِ دنیاتبارهاست
#حسن_خسرویوقار
@Aftabgardan_ha
این سبز سرخ کیست؟
این سبز سرخ چیست که می کارید؟
این زن که بود
که بانگ «خوانگریو» (۱) محلی را
از یاد برده است
با گردنی بلندتر از حادثه
بالاتر از تمام زنان ایستاده بود
و با دلی وسیعتر از حوصله
در ازدحام و همهمه کِل می زد؟
این مادر که بود که میخندید؟
وقتی که لحظه، لحظهٔ رفتن بود
آن سبز، با سخاوت خورشید
بخشید هرچه داشت
جز آن لباس سبز
و نقش آن کلام الهی را
رهتوشهٔ شهید همین بس؛
یک جامه، یک کلام
تصویری از امام
او را چنان که خواست
با آن لباس سبز بکارید
تا چون همیشه سبز بماند
تا چون همیشه سبز بخواند.
او را
وقتی که کاشتند
هم سبز بود هم سرخ
آنگاه
آن یار بیقرار
آرام در حضور خدا آسود
هر چند سرخ سرخ به خاک افتاد
اما
این ابتدای سبزی او بود
#قیصر_امینپور
۱. خوانگریو: مرکب از دو کلمه «خواندن» و «گریستن»، ابیات محلیای است که معمولا زنان در سوگواری میخوانند و میگریند.
@Aftabgardan_ha
برای #خلیج_همیشگی_فارس
#خلیج_فارس
همیشه در دل تاریخ این گواهی ماند
برای دشمن تو تا ابد تباهی ماند
گذشت فصل زمستان ولی برای زغال
هنوز هم که هنوز است روسیاهی ماند
هزار تاج به تاراج برده شد اما
همیشه بر سر تو تاج پادشاهی ماند
چه خوابها که یکایک شدند نقش بر آب
چه نقشهها که سر برگههای کاهی ماند
کسی که خواست سر ما کلاه بگذارد
برای او نه سری ماند و نه کلاهی ماند
شکوه نام تو مانند کوه پا برجاست
نه مثل موج که گاهی نماند و گاهی ماند
به رغم مدعیان، ای خلیج میهن من
تو فارس بودی و هستی و فارس خواهی ماند
#مجتبی_خرسندی
@Aftabgardan_ha
به روشنایی #قرآن
کلام نوری و روشنترین کتابی تو
چرا کتاب بگویم که آفتابی تو
در این زمانه ظلمت چراغ بیداری
به دیدگان و به دلهای غرق خوابی تو
به تشنگان کویری که راه گم کردند
اگر بقیه سراباند، عین آبی تو
به دوستان چو نسیمی لطیف و روحنواز
به دشمنان خدا آتشینخطابی تو
به مومنین چه بگویم که آیههای بهشت
به هر چه کفر ولی آیهٔ عذابی تو
سوال توست که «فأتوا بسورة مثله»
به این سوال خودت بهترین جوابی تو
تو آن شراب طهوری که وعده داده خدا
بریز تا که بنوشم، همان شرابی تو!
در این زمانهٔ سرشار از فریب و دروغ
به راستی که همان حرف بینقابی تو
#حسن_زرنقی
@Aftabgardan_ha
به روشنایی #قرآن
نشستم پیش او از خاک و از باران برایم گفت
خدا را یاد کرد، از خلقت انسان برایم گفت
«الم اعهد الیکم یا بنی آدم» برایم خواند
از آن عهدی که آدم بست - آن پیمان - برایم گفت
برایم یک به یک تاریخ انسان را ورق میزد
به یاد نوح بود، از کشتی و طوفان برایم گفت
به ابراهیم و موسی و به اِلیاسین سلامی کرد
به نور حق پناه آورد و از شیطان برایم گفت
«محبت زنده زنده دفن شد با دختران در خاک»
زمین را زیر و رو کرد، از غم پنهان برایم گفت
سپس «ان الذین آمنوا» را بر زبان آورد
نگاهی سوی مولا کرد، از ایمان برایم گفت
مرا خوف و رجای حرفهایش جذب خود میکرد
که آیه آیه از تکویر و الرحمان برایم گفت
هزار و چندصد سال است در دل حرف ها دارد
شکایت کرد و از عصیان و از نسیان برایم گفت
سراسر شوق بودم سِیر در آیات عالم را
سراپا گوش بودم آنچه را قرآن برایم گفت
#عاطفه_جوشقانیان
@Aftabgardan_ha
#ویژهنامه_ایران_قوی_ایران_عزیز 🇮🇷
هنوز ماتمِ زنهای خونجگر شده را،
هنوز داغ پدرهای بیپسر شده را،
کسی نبرده ز خاطر، کسی نخواهد برد
ز یاد، خاطرهٔ باغ شعلهور شده را
کسی نبرده ز خاطر، نه صبح رفتن را
نه عصرهای به دلواپسی به سر شده را
نه آهِ مانده بر آیینههای کهنهٔ شهر
نه داغهای هرآیینه تازهتر شده را
جنازهها که میآمد هنوز یادم هست
جنازههای جوان، کوچههای تر شده را...
نه، این درختِ پر از زخم، خم نخواهد شد
خبر برید دو سه شاخهٔ تبر شده را!
#محمدمهدی_سیار
#ایران_قوی #ایران_عزیز 🇮🇷
@Aftabgadan_ha
به روشنایی #قرآن
قرص است دلم به آیههای قرآن
این سینه گرفته عطر و بوی ایمان
هرگاه که آسمانِ دل، ابری شد
دستان مرا گرفته در هر باران
#محنا_امیری
@Aftabgardan_ha
به روشنایی #قرآن
میان شعله میسوزد مگر باران؟ نمیسوزد
اگرچه جسم هم آتش بگیرد، جان نمیسوزد
به آتش میکشند این روزها قرآنِ ما را... لیک
نمیدانند فجر و طارق و فرقان نمیسوزد
نمیدانند این اصحاب نار، این شعله بر دوشان
که حمد آتش نمیگیرد، که الرحمن نمیسوزد
خدای قصهٔ قرآنیِ «عاد» و «ثمود»! آخر
چرا این شهرها در آتشِ کفران نمیسوزد؟
مگر قرآن چه دارد؟ سوره سوره، خط به خط، ایمان
دل مردم برای این همه ایمان نمیسوزد؟
به این کافرمرامان، منکرانِ نور و زیبایی
بگو قرآن نمیسوزد، بگو قرآن نمیسوزد
#رضا_یزدانی
@Aftabgardan_ha
#ویژهنامه_ایران_قوی_ایران_عزیز 🇮🇷
بی امرِ عشق، گوش به فرمان نمیدهیم
تا مرگ میرویم ولی جان نمیدهیم
دنیا دو بار عمرِ گران را به ما نداد
ما هم دلِ عزیز خود ارزان نمیدهیم
جمع است خاطرِ دلِ ما در مسیرِ عشق
دل را به غیرِ زلفِ پریشان نمیدهیم
مردن به پای دوست هنوز آرزوی ماست
حتی به مرگ، فرصتِ جولان نمیدهیم
موجیم موج، پا به سرِ صخره مینهیم
کوهیم کوه، خاک به توفان نمیدهیم
مردانِ مرد، اهلِ اماننامه نیستند
جان را به جز به راه شهیدان نمیدهیم
افراسیابها چه به سر پروراندهاند؟
تا زندهایم مُلک به توران نمیدهیم
مردِ مُروّتیم ولی در شبِ نبرد
حتی به خصم، جُرأتِ میدان نمیدهیم
ما وارثانِ خونِ سلیمانیِ عزیز
این خاک را به مُلکِ سلیمان نمیدهیم
گوید اگر کسی بدِ ما را به این و آن
ما عاقلیم و گوش به نادان نمیدهیم
حتی اگر تمامِ جهان را به ما دهند
یک نیم ذرّه خاک از ایران نمیدهیم
#قادر_طراوتپور
#ایران_قوی #ایران_عزیز 🇮🇷
@Aftabgardan_ha
سپاه برگ برندهست در برابر غرب
همیشه حکم کنندهست در برابر غرب
برای حمله به دشمن همیشه آمادهست
شبیه شیر که در کنج بیشه آمادهست
زمان جنگ به صف میکند نفرها را
زمان سیل به جان میخرد خطرها را
همیشه در غم و شادی کنار مردم هست
و با تمام توان پای کار مردم هست
قسم به نور که دوریم از سیاهیها
که هست حبٌ علی در دل سپاهیها
که ما فدایی اولاد حیدریم همه
ابوذریم همه، مالکاشتریم همه
در انتقام به جنگاوری مختاریم
بگو به خصم که ما از حماسه سرشاریم
که در وجود کسی جرئت مقابله نیست
اگر که پا به زمین نبرد بگذاریم
خوشا میانۀ میدان شهید عشق شدن
در آرزوی رسیدن به وصل دلداریم
هراس کشته شدن نیست در دل ما، هان!
بیا ببین چه شهیدانه گرم پیکاریم
به چشم روشن ما التماس بیمعناست
و در مقابل دشمن، هراس بیمعناست
به سمت حادثه پا در رکاب، ما هستیم
همیشه همقدمِ انقلاب، ما هستیم
به این امید که در راه حق شهید شویم
که رو سیاه نمانیم، روسفید شویم
که نیست هیچ مسیری از این مقدستر
مباد اینکه بمیریم گوشۀ بستر
#محمد_شکریفرد
@Aftabgardan_ha
به روشنایی #قرآن
سلام بر تو که نوری و ذکری و ایمان
سلام بر سخن حق، سلام بر قرآن
به هفت آیۀ سَبعُ المَثانیات سوگند
تمام رحمت محضی، قسم به اَلرّحمن
مُعَلَّقات، معلّق شد و به زیر آمد
همین که نور تو آمد در آن زمان به میان
خِرَد به عمق تو هرگز نمیرسد دستش
هزار معنی نازک شدهست در تو نهان
اگر که چهره بدون نقاب بنماید
کُمیت عقل شود لنگ و عاجز و حیران
نسیم جنت حق میوزد ز آیاتش
بهشت را به تماشا نشین در این بستان
خزان گذشت بر اوراق خلق و کهنه شدند
گذر نکرده بر اوراق او غبار خزان
به پیش هیبت «فَأتُوا بِمِثْلِهِ»، فُصَحا
گرفتهاند سرانگشت عجز را به دهان
زبان به کام گرفتند جمله لال شدند
چو گفت «فَاسْتَمِعُوا لَه وَ أنصِتُوا» یزدان
بشر کجا و توان سخن چو او گفتن؟
زبان هیچ بشر نیست مرد این میدان
نگاه کن وَ بدان «اُنزِلَ بِعِلمِ الله»
اگر که بهتر از این هست هاتِ بالبرهان
نشستهاند همه انبیا بر این سفره
به لقمهای که بگیری از آن، شوی لقمان
فدای نثر روانش شود هزاران نظم
که داده است پریشانی مرا سامان
هزار عمر شده صرف فهم او و هنوز
بدیع مانده معانی او و نحو بیان
هزار فتنه بیاید هزار فتنه روَد
به زیر سایۀ قرآن نمیشوم نگران
چنان پر است کتاب خدا ز وصف علی
شود علی، بشود این کتاب اگر انسان
ببین به غیر علی کیست باء بسم الله؟
ببین شدهست علی بر کتاب حق عنوان
بدون نقطه چه معنا دهد کلام کسی؟
علیست مُظهِر قرآن و معنی تبیان
خطاب آمده «بَلِّغ»: «علی ولی الله»
که در غدیر شود حق چو آفتاب عیان
به برکت علی «اَکمَلتُ دینَکُم» آمد
که با ولایت او کامل است این بنیان
خلافت است فقط لایق علی آری
«لَقَد تَقَمَّصَها» دیگری که وای بر آن
کسی که شیعۀ او نیست، غرق میگردد
علیست کشتی نوح و علیست کشتیبان
هر آنچه گفته نبی در حق علی، وحی است
مُطَهّر است نبی از خطا و از هذیان
بدون حب علی راه بدتر از چاه است
به کعبه نه، که رسد آخرش به ترکستان
عَلَی الصَّباح قیامت خدات میپرسد
چه شد که بعد نبی اِتَّبَعتُم الشَّیطان؟
علیست باب ورودی علم پیغمبر
گمان مکن که بوَد شهر بی در و دربان
علیست سِرّ «يَدُ اللهِ فَوقَ أَيديهِم»
که اوست آیت عظمای حق به عالمیان
علیست علّت جمع ضمیر «أَنفُسَنَا»
به جز علی چه کسی بوده بر پیمبر جان؟
علیست هادی امت پس از نبی به صراط
صراط نیست برای مُحبّ او لغزان
علیست وجه خداوند «ذوالجلال» بلی
در آن زمان که شود «كُلُّ مَن عَلَيهَا فَان»
علیست ساقی کوثر، علیست رحمت محض
و غیر اوست سرابی که یَحسَبُ الظَمئان
علیست صاحب علم کتاب و شاهد وحی
کجاست عالم و جاهل به یکدگر یکسان؟
علی و فاطمه مصداق آن دو دریایند
به جز حسین و حسن نیست لؤلؤ و مَرجان
قسم به آیۀ «تَبّت یَدا» بریده شود
دو دست هر که زند دست جز بر این دامان
اگر که تیغ به رویم کشند میمانم
نمیشوم ز مسیر غدیر رو گردان
بگیر دست مرا بیقرارِ نام توام
کویر خشک منم من، تویی تویی باران
سخن به آب رسید و ز غصه آب شدم
عطش چه کرد که صَارَ السَّماء مثل دخان
رسیده است خطاب «اِرجِعی الی رَبّک»
خدا کند نخورد سنگ بر لب و دندان
فدای قاری قرآن که تشنهلب بود و
نداد جرعۀ آبی کسی به آن عطشان
آهای شمر! تو را ذرهای طهارت نیست
مزن بدون وضو دست خویش بر قرآن
#عاصی_خراسانی
@Aftabgardan_ha
برای #امام_خمینی❤️
امام مثل کدام از شما رئیسان بود؟
سوال میکنم، آیا امام اینسان بود؟
شریک کاخنشین بود و یا که کوخنشین
رفیق میزنشینان و یا شهیدان بود؟
خمینیای که من از کودکی شناختهام
شبیه چشمهٔ جاری، شبیه باران بود
امام در همهٔ لحظههای قدرت خود
نه فکر رشوه، نه فکر بگیر و بستان بود
امامِ خانهٔ مستأجری، نه فکر شمال
نه در خیال خریداری لواسان بود
امام، رونق شبهای تار عصر قیام
امام نور حسینیهٔ جماران بود
خمینیای که من از کودکی شناختهام
نه گنبدیست طلایی، که یک شبستان بود
دلم چقدر به یاد ضریح سادهٔ اوست
همان ضریح که مانند یک گلستان بود
خمینیای که من از کودکی شناختهام
رفیق مردم و در فکر مستمندان بود
امام در کلماتم نمیشود تعریف
سلیس و ساده بگویم امام انسان بود
برای آنکه ندیدم امام را هرگز،
درون سینهٔ من حسرت فراوان بود
پدر که سرفهٔ او یادگار والفجر است
پدر که در عملیات فتح مهران بود
برای آنکه بفهمم امام را، میگفت:
شبیه سیدعلی بود، مرد میدان بود
#سیده_فرشته_حسینی
@Aftabgardan_ha
به روشنایی #قرآن
ای پُر سرود با همۀ بیصداییات
با من سخن بگو به زبان خداییات
در عرصهعرصۀ ملکوتی کزانِ توست
پَر ده مرا، به بال بلند رهاییات
فرخنده طالعی که گُزیدهست گوشهای
در سایۀ خجستۀ فرّ هماییات
ای مُعجز پیمبر مکّی که هر فصیح
خیرهست در فصاحت مُعجزنماییات
در تو چه آیتیست که هر کس به گوش جان،
یکبار چون شنید تو را، شد هواییات؟
پر میزنند در تو ملائک که صد بهشت
بالیده در کرانۀ قدسیسراییات
چون یافتم کلید تو را، مهربانتری
با من ز هرچه، با همه دیرآشناییات
گفتا بخوان به نام خدا تا که پا نهد
روحالقدس به حاشیۀ همنواییات
اینک وضو گرفته به دیدارت آمدم
تا سر نهم به سجدۀ مُشکلگشاییات
جان جهان فدای تو باد ای کتاب عشق
وی بیشمار چون منِ عاشق، فداییات
#حسین_منزوی
@Aftabgardan_ha
تقدیم به #امام_جواد_علیهالسلام
ای ریخته نسیم تو گلهای یاد را
سرمست کرده نفحهٔ یاد تو باد را
افراشته ولای تو در هشت سالگی
بر بام آسمان، عَلَم دین و داد را
خورشید، فخر از آن بفروشد که هر سحر
بوسیده آستان امام جواد را
خورشیدِ بیغروب امامت که جود او
آراستهست کوکبهٔ بامداد را
جود و سخا جواز تداوم از او ستاند
تقوا از او گرفت ره امتداد را
آن سرخط سخا که به جود و کرم زده
بر لوح آسمان رقم اعتماد را
بیرنگ کرده بددلی دشمنان او
افسانهٔ سیاهدلیهای «عاد» را
تنگ است دل به یاد امام زمان، مگر
بوییم از امام نُهم عطر یاد را
وقتی که نیست گل ز که جوییم جز نسیم
عطر بهارِ وحدت و باغِ وداد را؟
جز آستان جود و سخایت کجا برم
این نامهٔ سیاهِ گناه، این سواد را؟
بی یاری شفاعت تو چون کشم به دوش
بار ثواب اندک و جرم زیاد را؟
خط امان خویش به ما ده که بشکنیم
دیوارِ امتحانِ غلاظ و شداد را
ای آنکه هرگز از درِ جودت نراندهای
دلدادگان خسته دلِ نامُراد را
بگذار تا به نزد تو سازم شفیع خود
جدّت امام ساجد زینالعباد را
تا روز حشر، یار غریبی شوی که بست
از توشهٔ ولای تو زادالمعاد را
#حسین_منزوی
@Aftabgardan_ha
هدایت شده از علی محمد مودب (اشعار و آثار
#یا_جواد_الائمه_ادرکنی
#علیمحمد_مودب
.
آمدم اما ندانستم کجاها آمدم
آمدم سوی تو و جد تو آقا آمدم
سبز هستید و بلند و آسمانی در زمین
من به شوق دیدن آن باغ بالا آمدم
خسته و آشفته مثل کوچههای کاظمین
با غمی نارُفته من آن کوچهها را آمدم
نیزهها در خاطرم، سرهای مردان روی نی
چون اسیران رو به صحنت خار در پا آمدم
خار در دل، خار در پا، چشم بر روی شما
تا مگر در سایهات یابم تسلا آمدم
آمدم در صحن چرخیدم دلم بیتاب بود
بچهها در صحن جاماندند و تنها آمدم
بچهها پیش شما بودند و خاطرجمع من
بر مزارت بی خیال هر دو دنیا آمدم
گم شدم چون بچهها در صحن پیش چشمتان
گم شدم یک عمر آقا جانم اما آمدم
یافت عطر تربتت آخر مرا زین خاکباد
یافتم خود را و در چشم تو بینا آمدم
خاکبادک کرد عمری طبع من در کوچهها
آخر اما شاعر دربار مولا آمدم
هرچه دارم از جواد و جود بیپایان اوست
در سخن هم از عنایاتش توانا آمدم
@alimohammadmoaddab
هدایت شده از مرکز موسیقی حوزه هنری
30.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ایران_من
خواننده:سید یعقوب کریمی
تنظیم :پویان رمضانی
شعر:محمد رضا طهماسبی
محصول تولیدی باشگاه های #موسیقانو #مرکز_موسیقی_حوزه_هنری
@hhmusic
هدایت شده از مرکز موسیقی حوزه هنری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مولانا_علی باصدای #امیرحقیقت
ترانه سرا #محمدمهدی_سیار
تیتراژ ویژه برنامه آسمان
این شب ها حوالی ساعت 19:40 #شبکه_یک_سیما
تولید #مرکز_موسیقی_حوزه_هنری
@hhmusic
به خاک پای امیرالمومنین علی (علیهالسلام)
در چشم تو شهود شگفتی هست، آن را به جز شهید نمیفهمد
آیینه نیز قصد تماشا داشت، وا کرد چشم و دید نمیفهمد
از کوهسار معرفتت آری این سیل حکمت است شده جاری*
هرکس که دل نداد نمینوشد، هرکس که دل برید نمیفهمد
عمری اگرچه غرق شد آنگونه در واژههای معجزهآمیزت
دریای اشکهای تو را حتی ابن ابی الحدید نمیفهمد
گفتی که تن به سجده نمیدادم معبود را اگر که نمیدیدم**
گفتی و قرنهاست که حرفت را عرفان بوسعید نمیفهمد
شیرینی شروع تو را آری غیر از خدای کعبه نمیداند
شهد شهود «فزت و رب»ات را بی شک به جز شهید نمیفهمد
#سید_محمدمهدی_شفیعی
* قال امیرالمومنین(ع): يَنْحَدِرُ عَنِّي السَّيْلُ . (نهج البلاغه، خطبه ی شقشقیه)
**قال امیرالمومنین(ع): ما كُنْتُ أَعْبُدُ رَبّا لَمْ أَرَهُ. (اصول کافی، کتاب التوحید)
@Aftabgardan_ha
تقدیم به حضرت امیرالمومنین علی علیهالسلام
به پا خیزید ای عشاق، عشق اولین اینجاست
دلیل خلقت نور سماوات و زمین اینجاست
کسی که آسمان را کرده روشن برق چشمانش
کسی که بر خلایق میشود حصن حصین اینجاست
کسی که حضرت الله روز خلقت عالم
به خود گفته پس از پایان خلقش آفرین اینجاست
همان که نام زهرا بوده نقش روی سربندش
همان که بوده بهر فاطمه نقش نگین اینجاست
خدا یکتای بیهمتاست، یعنی قدرت محض است
کسی که بوده دستان خدا در آستین اینجاست
قلم اینجاست، لوح اینجاست، روح اینجا و عشق اینجاست
دلیل و حجت و برهان ربالعالمین اینجاست
بشیر اینجا، نذیر اینجا، سراج اینجا، منیر اینجا
ولی اینجا، وصی اینجا، امام راستین اینجاست
شفاعت میکند یک رشته از عمامه اش ما را
تمام معنی عرفانی حبلالمتین اینجاست
شروع و آخر عرفان مطلق وصف روی اوست
که هم علمالیقین، عینالیقین، حقالیقین اینجاست
میآید جبرئیل و میگذارد دست بر سینه
هلا آموزگار حضرت روح الامین اینجاست
شروع عاشقی از گوشهٔ ایوان طلای اوست
قرار اول حجاج یوم الاربعین اینجاست
#محمدجواد_خراشادیزاده
@Aftabgardan_ha
هدایت شده از KHAMENEI.IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 #نماهنگ | انقلاب عشق
🔹 نماهنگی از شعرخوانی و گفتوگوهای آقای قادر طهماسبی متخلص به «فرید» با حضرت آیتالله خامنهای، در جریان دیدارهای شاعران در ماه رمضان
🔺 روز گذشته و در مراسم اختتامیه هفدهمین جشنواره شعر فجر، آیین گرامیداشت و تجلیل از این شاعر گرانقدر برگزار شد.
💻 Farsi.Khamenei.ir
به پاسداشت سالگرد پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی
چهل سال است میگریم، چهل سال است میخندم
کتاب خاطرات تلخ و شیرین پر از پندم
من از آغاز دل بستم، به استقلال و آزادی
ز هرچه زرق و برق آورد شرق و غرب دل کندم
من آن باغم که دستانی خدایی کاشت بذرم را
سپس ساقه به ساقه زد به ساق عرش پیوندم
نهال کوچکی بودم که از طوفان گذر کردم
تعجب میکند عالَم اگر سروی تنومندم
مرا فکه، طلائیه، شلمچه، فاو میفهمد
چنانکه لحظههای داغ سرخاخونِ اروندم
در این عالم که دنیا از زر و سیم آبرومند است
من از خون جوانان برومند آبرومندم
کبوترهای خونینپر ز دوشم میپرند و من
به پای بال و پرهاشان هزاران بوسه میبندم
شعار «میروم تا انتقام سیلی زهرا،
بگیرم» را زدم با سربلندی روی سربندم
زمین مات ثباتم شد، زمان حیران جریانم
سرود رود کارونم، شکوه کوه الوندم
درون پیکرم روح جوانی میدود امروز
که پر شور است چشمانم، که پر شوق است لبخندم
جهان زیباتر از این روزگاران میشود روزی
ومن چشم انتظار وعدۀ حق خداوندم
بهارا! بیتو فروردین فقط تکرار تقویم است
از این تکرار میسوزد همیشه جان اسفندم
#هادی_قاسمی
@Aftabgardan_ha
هدایت شده از شهرستان ادب
میعادگاه شاعران و نویسندگان:
راهپیمایی ۲۲ بهمن
ضلع شمالی میدان فردوسی
ساعت ۱۰ صبح
#انقلاب_اسلامی
#بیستودوم_بهمن
@shahrestanadab
هدایت شده از «آمین» آثار میلاد عرفان پور
که نقشهٔ انتقام از این انقلاب دارد؟
به مرگ، روشن کُنش که دنیا حساب دارد
رجز بخوان، میهن سلحشور و قهرمانم!
که یاوههای یزید دوران، جواب دارد
به وهم اگر از گلیم خود پیشتر نهد پا
به پیشوازش وطن، هزاران شهاب دارد
برایمان رو شدهست ای دوست، دست دشمن
اگرچه بر چهرهاش هزاران نقاب دارد
نه پایمان را مجال مانده برای ماندن
نه چشممان لحظهای تمنای خواب دارد
وطن, به پابوس هر شهیدش گلی شکفته
معطر از اشک مادرانش گلاب دارد
قسم به آیات فتح قرآن که فاتحانیم
هنوز دنیا حساب دارد کتاب دارد
چقدر شب میشکافد این رود روشنایی
چقدر این مرز پرگهر، آفتاب دارد
«۲۲بهمن مبارک💐»
شعرها و نوشتههای
میلاد عرفانپور
@erfanpoor