eitaa logo
آفتابگردان‌ها
521 دنبال‌کننده
179 عکس
34 ویدیو
1 فایل
«ما همه آفتابگردانیم» محلی برای نشر آثار شاعران جوان انقلاب اسلامی اعضای محترم دوره‌های آفتابگردان‌ها پل ارتباطی ما جهت ارسال شعر، پیشنهادات و انتقادات: https://eitaa.com/office4poem موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب @Aftabgardan_ha
مشاهده در ایتا
دانلود
به نام خدا برگ‌ها رفتند و برگشتند چندین برگ‌ریزان من هنوز از درک‌ فروردین چشمان تو مستم از شما شاعر گرامی (اعضای محترم دوره‌های آفتاب‌گردان‌ها) دعوت می‌کنیم تا اشعار خود را با موضوع‌های «یلدا»، «خانواده و بخصوص مادر» و «زیبایی‌های پاییز و زمستان» در اسرع وقت به آیدی دفتر شعر شهرستان ادب در ایتا و بله بفرستید.👈 @office4poem @Aftabgardan_ha
اردوی تخصصی شعر «راه روح‌الله» (ویژه اعضای باشگاه آفتاب) ۱۲ الی ۱۵ دی‌ماه ۱۴۰۲ استان مرکزی - شهر خمین برای شرکت در فراخوان حداقل یک و حداکثر سه شعر را در لینک زیر بارگذاری کنید. موضوع فراخوان: شخصیت، سیره و نهضت حضرت امام خمینی (ره) مهلت ارسال آثار: ساعت ۲۴:۰۰ جمعه ۸ دی‌ماه ارسال آثار: https://survey.porsline.ir/s/s31OJt8I
نشانی کانال باشگاه آفتاب دانش‌آموختگان ادوار آفتابگردانها در بله https://ble.ir/aftab_club
ان‌شاءالله اردوی تخصصی شعر «راه روح‌الله» مخصوص اعضای ادوار مختلف آفتاب‌گردان‌ها با محوریت شخصیت امام خمینی (ره) از بعد از ظهر سه‌شنبه دوازدهم تا اذان مغرب جمعه پانزدهم دی ماه ۱۴۰۲ در شهر خمین برگزار خواهد شد. با توجه به اینکه ظرفیت بسیار محدودی باقی مانده است، از شاعران محترم عضو دوره‌های آفتاب‌گردان‌ها که علاقه‌مند به حضور در این اردو هستند دعوت می‌شود که در اسرع وقت به آیدی دفتر شعر در ایتا و بله پیام بفرستند. @Aftabgardan_ha
دل باز شکست، داغی از راه رسید کرمان عزیز باز در خون غلتید آن پیک که خون می‌چکد از پرهایش دارد خبر از عروج هفتاد شهید ... @Aftabgardan_ha
کرمانِ من! زخمی‌ست سرتاسر تن تو بیداری محض است در خون خفتن تو تو زنده‌ای و دشمنت از پا‌ فتاده کرمان من ای سرو در خون ایستاده از نام تو شیطان‌صفت‌ها می‌هراسند از زائرانت نیز حتی می‌هراسند با شوق تو آزادگان عالمینیم ما ملت دلدادهٔ عشق حسینیم ما روسیاهانیم آه ای روسپیدان مهمان مادر می‌شوید امشب شهیدان! هرچند در سینه غمی جانکاه داریم صبح سپید و روشنی در راه داریم @Aftabgardan_ha
به غیر داغ به جز تکه‌تکه‌ٔ تنِ‌مان چه دیده‌ایم از این صبر مرد افکن‌مان؟ چه دیده‌ایم از اغماض و چشم پوشیدن که سوی رزم نرفته‌ست چشم روشن‌مان به جز نمک به تن زخم‌های شعرآلود چه سود داشت رجزنامه‌ٔ مطنطن‌مان؟ چرا به کین سیاوش به شب نمی‌تازیم؟ چه بسته دست تقاص یل تهمتن‌مان؟ کجاست ترس که دیگر گذشته آب از سر هراس از چه؟ به اشک آبدیده آهن‌مان به غیر ما چه کسی راه کعبه را بلد است نرفتن است در این جاده یکه رهزن‌مان مگر کم از یمنیم آنچنان جگر آور؟ مگر عقیق نشاندیم در فلاخن‌مان؟ خدا! مباد که این شعر باز خوانده شود مباد زخم مجدد زنند بر تن‌مان @Aftabgardan_ha
به نفس‌های بی‌قرار سلام به خبرهای داغ‌دار سلام ای اناری که دانه‌دانه شدی ای شهیدان بی‌شمار، سلام خون‌تان رود رود در جریان رودهای ادامه‌دار؛ سلام ما از این چیزها نمی‌ترسیم به گلوله، به انفجار سلام به مزار شهید قدس درود به شهیدان این مزار سلام @Aftabgardan_ha
برای شهید عادل رضایی مداح انقلابی کرمان بر گونه‌ات از آتش غم شبنم بود چون عهد قدیم تو دلت محکم بود ای حنجره‌ ات حنجره‌ٔ داغ حسین نام تو «شهید» در کنارش کم بود ماییم و حیات... با عزایی دیگر تشییع عزیز و آشنایی دیگر از روضه گلزار بخوان... زمزمه کن: کرمان شده‌ است کربلایی دیگر @Aftabgardan_ha
هدایت شده از شهرستان ادب
به آتشت کشیده است باز بغض تازه‌ای نشسته است بر دل صبور تو گدازه‌ای شکسته است شیشهٔ زلال خاطر تو را به خاک و خون کشیده دست کینه زائر تو را به یک اشاره شعله زد غمی عمیق بر زمان زمین دوباره سرخ شد شکست بغض آسمان چه بال‌ها که باز شد از این دیار با صفا چه مرغ‌های عاشقی که پر زدند تا خدا تو حاج قاسمی، همیشه چاره ساز بوده‌ای تو حاج قاسمی که میهمان‌نواز بوده‌ای تو آشیانه‌ای برای جان هر کبوتری تو آشنای از قدیم لاله‌های پرپری سر تو سر سپردهٔ صراط مستقیم شد خوشا سری که در کنار پیکرت مقیم شد خوشا چنین نماز عشق با اذان چشم تو خوشا چنین پریدنی در آسمان چشم تو قسم به داغ‌های مانده در گلوی روزگار قسم به آن شرار رفتنت که هست ماندگار به اشک‌های کودکی که خیره شد به مادرش به آن جوان که سوخته‌ست از غم برادرش به خون آن مسافری که با تو روسپید شد به آرزوی زائری که عاقبت شهید شد به جان عاشقان تو نیامده هراس، نه ادا نگشته است حق واژهٔ تقاص، نه چه تیره‌روز دشمنی که برده آبروی خود که باب گور را کنون گشوده است روی خود چهار سال می‌شود که در گِل است پایشان جهنم است گوشه‌گوشه منطقه برایشان به چشم‌های کورشان نیامده است خواب خوش که از گلویشان فرو نرفته است آب خوش قسم به قطره‌قطره خون پاک آسمانیان تقاص می‌دهید پیش دیدهٔ جهانیان شهید قدس باز از شما لجام می‌کشد که خون ملت حسین انتقام می.کشد
هدایت شده از شهرستان ادب
اگرچه زخم و داغِ کینه بر تو کم نیامده وطن! به سرو قامت تو هیچ خم نیامده به هوش باش هموطن! به هوش باش جان من! حقیقت است گوش کن بگو بگو به مرد و زن همان که غیر تیغ و خون به میهنت نشان نداد به کودکان بی‌گناه غزه هم امان نداد از آن بهار پیش رو به ما نشانه‌ای بگو برای گریه‌هایمان کجاست شانه‌ای؟ بگو قسم به حق سپیده می‌دمد بهار می‌رسد که انتظار ها به سر رسیده، یار می‌رسد @shahrestanadab
دوباره عطر شهادت عجین کرمان شد چه آتشی به دل داغ‌دار ایران شد دوباره لاله شکفته به دشت مام وطن دوباره در دل دی‌ماه ما بهاران شد «شهید زنده‌ترین است»* این عقیده‌ی ماست همان که آیه‌ی حق است و نور تابان شد فرشته‌ای که به شوق شهادت آمده بود خودش به بزم شهیدان پیاله‌گردان شد همان که مشق عمو قاسمش تمام نشد در امتحان شهادت ولی درخشان شد چقدر دور، شهادت، چقدر دور ز ماست شهادتی که برای «شهید» آسان شد دلی شکست، دلی خون، دلی به شوق وصال شکست و معبر عشاق حق گل‌افشان شد شکستِ دشمن ما از رذالت‌ش پیداست رذالتی که به کودک‌کشی نمایان شد ظهور می‌رسد، این خون نثار آمدنت هزار جان گرامی، فدای جانان شد *مبین اردستانی @aftabgardan_ha
دنبال رسالت خودت می‌رفتی بی‌تاب سعادت خودت می‌رفتی گفتی به زیارت شهیدان بروم آری به زیارت خودت می‌رفتی @Aftabgardan_ha
به هوش باش که با صبرمان گلاویزیم نشسته‌ایم که از جانتان بپرهیزیم نشسته‌ایم به دندان گذاشتن به جگر خدا نیاورد آن روز را که برخیزیم بخوان ز خشم نگاه رفیق مردهٔ ما که حکم خون برسد خون خصم می‌ریزیم سلاح ما غم در سینه تفت خوردهٔ ماست قسم به شوق شهادت ز بغض لبریزیم شما و لشکر آل امیه، ما و حسین بترس از اینکه تب عشق را برانگیزیم به این قبیله مبادا نگاه بد بکنید که ما شکارچی چشم هرزه و هیزیم @Aftabgardan_ha
میان سیل خبرهای گیج و سرگردان میان این‌همه رخداد ناگوار جهان در اوج دود و شلوغی و راه‌بندان‌ها در اوج پچ‌پچهٔ کوچه کوچه‌ٔ تهران صدای شرشر باران، عجیب می‌پیچید میان بغض غریب حیاط بی بی جان خبر رسید به گوش کبوتری غمگین نشسته بر لبه‌ٔ ناودان، دم ایوان خبر رسید به شهر و به خانه‌ها، آری خبر چه داغ چکید از نگاه پیر و جوان برو کبوتر تنها، ببر خبرها را به سوی جادهٔ ده، سوی خانه‌ٔ دهقان ببر به دامن صحرا و دشت، این غم را بده به ناله‌ٔ حزن‌آورِ نیِ چوپان ببین که ریل خبرها چگونه می‌سوزد به پیش چشم پر اندوه مرد سوزنبان چقدر رود که زائر شدند تا دریا چقدر لاله دمید از سراسر ایران چکید نم نم باران، از آسمان شهر خبر چه بود مگر؟ هان! چه بود ای باران؟ چه شد که باغ گل خانه سوگوار شده‌ست؟ به خون نشسته مگر نقش قالی کرمان؟ ببار بر دل غمبار و داغ خرماها به خون نشسته دوباره غروب نخلستان بخوان حدیث غمت را میان این گلزار ببار از غم یاران، ببار ای باران @aftabgardan_ha
هان! بترسید! گرچه عصاییم چشم بر هم زنید اژدهاییم گاه چون صبرِ حیدر، سکوتیم گاه چون خشمِ خیبر، صداییم گاه با دشمن آهیم و نفرین گاه با دوست دست دعاییم ای یزیدان دوران! حسینیم از رفیقان شیطان جداییم هر مسلمان که مشکی به تن کرد ما هم از غصه، صاحب‌عزاییم غزّه، بیروت، کابل و کرمان ما عزادار جغرافیاییم صبح امّید غرق طلوع است هان! بشارت که باد صباییم @Aftabgardan_ha
دی ماه، شروع فصل کرمانی ماست خون، برکت سفرهٔ زمستانی ماست جان‌ می‌دهم و خاک به دشمن هرگز این‌ مکتبِ قاسمِ سلیمانی ماست @Aftabgardan_ha
رسیده نقطهٔ حساس ماجرا که تو باشی گره به کار نیفتد گره‌گشا که تو باشی میان همهمه‌ها می‌رسی حماسی و محکم چگونه گوش ندادن به این صدا که تو باشی؟ همه کنار هم اما سلیقه‌ها متفاوت غریبه نیست در این جمع، آشنا که تو باشی مباد خسته شویم آه، مباد در وسط راه رها کنیم غرور قبیله را که تو باشی وصیت تو حرم بود و عشق بود و علم بود خوشا مسیر حقیقت جهت‌نما که تو باشی به روز واقعه اثبات می‌کنیم چه عهدی‌ست میان ما و علمدار خیمه‌ها که تو باشی هزار برگ بهار و هزار غنچه می‌آیند به سرسلامتی رأی سبز ما که تو باشی 🇮🇷 @aftabgardan_ha @fatemeh_arefnejad
غزلی برای عزیزی در عزیزی شبیه جان و تن است او که گلدانِ ریشه‌های من است هویت داده، پرورانده مرا مثل آغوش مادر است ، زن است لهجه‌‌ی لحظه‌ی قشنگ نگاه اشتیاق نشسته در سخن است سرخیِ صورت شقایق‌هاست مهد اسطوره‌های کوه‌کن است او که جریان گرفته در رگ من اوکه نزدیک‌تر ز پیرهن است در حقیقت نشان او عشق است نام در من تنیده‌اش وطن است نقشه‌اش مقتدرترین نقش است پرچمش آرزوترین کفن است در کدامین پیاله سهم من است از شرابی که این‌چنین کهن است در چنین سرنوشت شورانگیز سهم من حق انتخاب من است فرق ما با تمام مخلوقات قدرت انتخاب داشتن است @Aftabgardan_ha
بسم الله النور به قطره قطره باران قسم که دریاییم به برگ برگ درختان… که دشت و صحراییم بهار روی من و تو حساب وا کرده که در تلاطم اسفند هم شکوفاییم غروب پشت سر ماست، پیش رو صبح است بیا و بگذر از امروز، رو به فرداییم در انتظار طلوعیم، از چه بنشینیم؟ بلند شو که ببینند در بلنداییم به رغم سعی غبار و تلاش مفرط سنگ درون آینه‌های شکسته پیداییم بگو به باد و به طوفان، که مومنیم به نوح بگو به نیل و به فرعون، یار موساییم سری اگر به بدن مانده هم فدایی دوست قسم به نیزه سرافراز معرکه، ماییم تمامی شهدا رأی رأی می‌آیند سپاه نور می‌آید، که گفته تنهاییم؟ به رد پای شهیدان قسم که تا خورشید برای روشنی سرنوشت می‌آییم @Aftabgardan_ha
جوهر نه! جواز رد شدن از نیل است انگشت نه! خار چشم اسرائیل است از قدرت انتخاب ما می‌ترسند هر برگه‌ی رأی، موشک سجیل است @Aftabgardan_ha
بین تمام خستگی‌های زمانه در زیر بار کوه غم‌ها روی شانه با بال‌های زخمی و قلب شکسته تنها به عشق دوست خواهم شد روانه من انتخابم هر چه باشد سربلندم دشمن همین یک رأی را کرده نشانه هرگز نمی‌خواهد برای میهن من شادی و سهمی بیشتر از آب و دانه اما برای من قفس معنا ندارد در آسمان پر می کشم بی هر بهانه من رأی خواهم داد و می‌دانم که حتما دانه به دانه عشق خواهد زد جوانه @Aftabgardan_ha
بسم‌ الله الرحمن الرحیم هر برگه‌ی رأی رمز هشیاری ماست مُهری ست که جوهرش ز بیداری ماست در عرصه‌ی اقتدار ایران عزیز چشمان شهیدان به میانداری ماست 🇮🇷🇮🇷🇮🇷 @Aftabgardan_ha