#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
و اربعین پس از این ابتدای عاشوراست
نگاه کن که خروج امام بعد مناست
نگاه کن که چگونه به صحنه میآییم
اگرچه باز به پای برهنه میآییم
برهنهپایی ما انقلاب سادهی ماست
که زخم، همسفر پابهپای جادهی ماست
مسافرانِ سحرخیزِ جادهایم هنوز
به رغم حادثهها ایستادهایم هنوز
بگو به شیخ کمی بیشتر نظاره کند
بگو که خیر ندارد که استخاره کند
بگو که خواب نمانَد، بگو شتاب کند
بگو که وقت ندارد که انتخاب کند
چه سود از اینکه برای دو کیسه، جان بدهد
هزار مرتبه ایمان برای نان بدهد
به هر طریق، بزرگ طریقتی باشد
مجازِ روشنِ هر بیحقیقتی باشد
بگو به شیخ دو خط هم بیاورد برهان
که خستهایم از این فقههای استحسان
چقدر دیدن و فهمیدن و دوباره سکوت
صدا شوید دمی، زندههای در تابوت!
صدا شوید و بغرّید! تا به کی لالی؟!
چقدر صورتک خندههای پوشالی
سلاح گریه ندارید پس خراب شود
کمی کمیل بخوانید تا که آب شوید
«بگو به شیخ که از کفر تا به دین فرق است»
میان راه تو با راه اربعین فرق است
پیاده رفتن ما مظهر رجزخوانیست
ولی همیشه رجز خواندن تو پنهانیست
میان قول و عملها بهانه میبینیم
و دستخطّ تو را کوفیانه میبینیم
دم از مصالحه در مجلس یزید زدی
برای وعدهی گندم، دم از امید زدی
بس است، توبه کنید آنچنان که حر باشید
برای پاک شدن متصل به کر باشید
به پا شوید که از دستتان زمان رفته
اگر که دیر بجنبید کاروان رفته
و اربعین پس از این ابتدای عاشوراست
نگاه کن که خروج امام بعد مناست
نگاه کن که چگونه به صحنه میآییم
اگرچه باز به پای برهنه میآییم
دوباره در سر ما شور عشق افتاده
حبیبهای غریبیم در دل جاده
بدون واهمه افتادهایم در این راه
هر آنکه همسفر کربلاست بسم الله
#محمد_مهدی_خانمحمدی
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
این غلغله از کجا چنین میجوشد؟
از دور نگاه کن، زمین میجوشد
با خاک عراق، جز فرات و دجله
رودی دگر است، اربعین میجوشد
#محمدعلی_درریز
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
بر شاهراه آسمان پا میگذارم
این کفشها دیگر نمیآید به کارم
آوردهام آه دل جا ماندهها را
سنگینی آن بغضها شد کولهبارم
آوارهتر از رودها، صحرا به صحرا
خود را به امواج خروشان میسپارم
پاداش حج، در هر قدم! اجر کمی نیست
شکر خدا اینگونه طی شد روزگارم
خرما تعارف میکند، لبخند شوقی
از پینههای دستهایش شرمسارم
تیر «هزار وسیصد و هشتاد و هشت» است
تا کربلا زخم تنت را میشمارم
این ازدحام شهر، خلوتگاه راز است
من هم دلم را با تو تنها میگذارم
ذکر مصیبت میکند لبهای خشکت
بر زخمهای تو چگونه خون نبارم؟
در کربلای غربت تو، تاب ماندن
از کربلایت پای برگشتن ندارم
من آمدم، بی شک تو هم می آیی آخر
ای مهربان! ای روشنیبخش مزارم!
از راه برمیگردم اما از تو هرگز ...
#عباس_همتی
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
من حال پس از سقوط را میفهمم
آشفتهام این خطوط را میفهمم
برگشتهام از بهشتِ بینالحرمین
آدم شدهام ... هبوط را میفهمم
#محمدعلی_درریز
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
شعرخوانی #حمید_میرزایی شاعر عضو #دوره_اول_آفتابگردانها را در سایت آفتابگردانها تماشا کنید
https://b2n.ir/55044
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
یکی آورده با خود گریههای گاهگاهش را
یکی در کولهبار کهنهاش بار گناهش را
یکی پیداست عمری خادم این آستان بوده
یکی هم بعد عمری تازه پیدا کرده راهش را
یکی در هر قدم هرم نفسها را بغل کرده
یکی در حسرت راهی شدن سرمای آهش را
یکی نذر شما کردهست چندین گوسفندش را
یکی وقف شما کردهست تنها سرپناهش را
بسوزان چهرهام را آفتاب داغ!، اربابم
خبر دارم که میبخشد غلام روسیاهش را
ببین موکب به موکب میشود تسخیر او قلبم
چنان ملکی که پیدا کرده باشد پادشاهش را
به هم میریزد آری نظم نفرتآور دنیا
امیر عشق تا آماده میسازد سپاهش را
قدمها محکماند و عزمها راسخ، چه غوغایی!
نمیبندد شهادت تا قیامت شاهراهش را
و در دیدار آخر مادرم با گریه میخندید
و من آوردهام تا کربلا با خود نگاهش را
#علی_سلیمیان
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
حاکم شده حسرت عجیبی بر شهر
از عطر کسی پر شده سرتاسر، شهر
دلتنگ کدام جادهای ای دل من؟
با دیدن چای صلواتی در شهر...
#حمیدرضا_مداح
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
خاطرم بعد از تو حتی لحظهای خرسند نیست
از همان روزی که رفتی بر لبم لبخند نیست
جرم من عشق است و محکومم به زندان زمین
هیچ کس جز شعر اینجا با دلم همبند نیست
هر کسی از دور حدسی میزند دربارهام
حال من چیزی شبیهِ آنچه میگویند نیست
شاعرت دار و ندارش دفتری ناقابل است
آنقدَرهایی که میخواهی تو، ثروتمند نیست
رفتی و دنبال راهت چشمهایم شد سپید
چشمهای آبیات دنبال من هرچند نیست
سر به روی شانهی دیوار شهرت مینهم
لحظههایی که دگر دستم به جایی بند نیست
#سید_محمدصادق_آتشی
#دوره_چهارم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
خواندن روضهات از بس که جگر میخواهد
کار هر بیهنری نیست هنر میخواهد
یاکریمی به تمنای کریمی که تویی
پرشکسته به بقیع آمده، پر میخواهد
ابرها روی مزارت دلشان میگیرد
باد هم از سر کوی تو خبر میخواهد
گرچه بی شمع و چراغ است مزار تو ولی
شب ماتمزدگان از تو سحر میخواهد
ای وجودت همه اکسیر، نفهمیده تو را
یارت از دشمن اگر کیسهی زر میخواهد
حرز بازوی پسر داشت نشان از اینکه
سرفرازی همه جا اذن پدر میخواهد
صحبت از عاشقی قاسم و عبدالله است
صحبت از وادی عشق است که سر میخواهد
روضهات با جگر و تشت فقط، کامل نیست
روضهات بی کسی و کوچه و در میخواهد
تشنهی حُسن تو هستند حَسن، مرثیهها
شاعر از چشمهی چشم تو نظر میخواهد
#سمانه_خلفزاده
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
من از نبرد دلم روسپید برگشتم
قرار بود بمیرم، شهید برگشتم
میان معرکه مشکی پر آب شد چشمم
لبان سوختهات را که دید برگشتم
میان معرکه وقتِ گریختن دیدم
که از گلوی تو خون میچکید، برگشتم
به هر طرف که دویدم، تو راه را بستی
و ناامیدتر از ناامید برگشتم ...
تو از تلاطمِ در جان من خبر داری
همین که لحظهی طوفان رسید برگشتم
اگرچه عقل اماننامه را گرفت و نشست
دلم به شوق تو با سر دوید برگشتم
#زینب_احمدی
#دوره_چهارم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
هدایت شده از آفتابگردانها
قبل از تو انسان حرف انسان را نمیفهمید
گل را نمی دانست، باران را نمیفهمید
«آن»ی که از صبح ازل پیچیده در هستی
انسان قبل از خنده ات، «آن» را نمیفهمید
انسان قبل از چشمهایت هر چه میکوشید
پیدایی آن ذات پنهان را نمیفهمید
هر شب میآمد بشنود عطر صدایت را
حتی ابوجهلی که قرآن را نمیفهمید
در بی زمان بوسیده پایت را وَ الّا رود
در خود معطل بود و «جریان» را نمیفهمید
تا آمدی انسان به انسان گل تعارف کرد
قبل از تو انسان حرف انسان را نمیفهمید
#سعید_مبشر
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
چیزی نمیدانی از این اندوه پنهانم
من نیز از غمهای تو چیزی نمیدانم
تو اهل باران و بهارانی و من اما
از روزهای سرد بیرحم زمستانم
ای آشنای موجها، ای لنگر تسکین(۱)
من در کنار تو رها از بیم توفانم
بنگر مرا، بنگر به اندوه غزلخیزم
من آشنای زخمهای ارگ ویرانم
لبخند تلخی بر لبم جاریست چون قیصر
در خلوتم شعری از او آرام میخوانم:
اینروزها، اینروزها، اینروزها دیگر
تعداد موهای سفیدم را نمیدانم(۲)
۱و۲: اشاره به قسمتهایی از شعرهای قیصر امینپور.
#ابوالفضل_حمامی
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
🔹فهرست اسامی پذیرفتهشدگان در دورۀ هشتم #آفتابگردان_ها منتشر شد.
@Aftab_gardan_ha
🔹فهرست اسامی پذیرفتهشدگان در دورۀ هشتم #آفتابگردان_ها منتشر شد.
⚪️ دفتر شعر مؤسسه فرهنگی هنری «شهرستان ادب» اسامی شاعران جوان برگزیده برای عضویت در هشتمین دورۀ آموزشی را پس از دو مرحله داوری، اعلام کرد. اسامی این عزیزان در ادامه آمده است.
گفتنی است بیش از هزار نفر شاعر جوان از اکثریت قریب به اتفاق استانهای کشور برای فراخوان عضویت در این دوره اثر فرستاده بودند. این موضوع مراحل و کار داوری را بیشترتر و دشوارتر کرد، اما داوران کوشیدند که با توجه به معیارهای متعدد، مستعدترین افراد را برای عضویت در این دوره انتخاب کنند.
بیشک در جمع شاعرانی که افتخار نداریم امسال در خدمتشان باشیم، شاعران بسیار خوب و آیندهداری هستند. امیدواریم این عزیزان در دورههای آینده شرکت کنند و به عضویت #آفتابگردانها درآیند.
برای اطلاع از اسامی پذیرفتهشدگان به نشانی زیر مراجعه کنید.
https://aftabgardanha.com/Content/ID/2499/
@Aftab_gardan_ha
51.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽نماهنگ#معما
به مناسبت فرارسیدن یوم الله ۱۳آبان روز تسخیر «لانه جاسوسی» توسط دانشجویان پیرو خط امام راحل
شاعر و خواننده:
#سید_صادق_آتشی
#دوره_چهارم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
زیر آوار سنگها ماندی، عرش در عرش آسمان لرزید
داغِ بم تازه شد برای همه، باز هم قلب یک جهان لرزید
از دهت درد سرکشی ماندهست، چشمهای مشوّشی ماندهست
زیر آوار آرشی ماندهست؟ تیر در دست هر کمان لرزید
لرزه بر جان روستا افتاد، آه اینبار جای دریاها
خاک بلعید جسمِ سارا را، کوه از دردِ خانچُبان لرزید
عصر یک روز گرم مردادی، آذری آذری زمین رقصید
عاشیقی داشت نغمه سر میداد، تن تتن تن تتنکنان لرزید
درد را در چکامهها خواندیم، آخر شاهنامهها خواندیم
صبح در روزنامهها خواندیم: عصر دیروز «ورزقان» لرزید
#محمد_شکریفرد
#دوره_دوم_آفتابگردانها
از مجموعه شعر #گشایش
نشر #شهرستان_ادب
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
قبل از تو انسان حرف انسان را نمیفهمید
گل را نمی دانست، باران را نمیفهمید
«آن»ی که از صبح ازل پیچیده در هستی
انسان قبل از خنده ات، «آن» را نمیفهمید
انسان قبل از چشمهایت هر چه میکوشید
پیدایی آن ذات پنهان را نمیفهمید
هر شب میآمد بشنود عطر صدایت را
حتی ابوجهلی که قرآن را نمیفهمید
در بی زمان بوسیده پایت را وَ الّا رود
در خود معطل بود و «جریان» را نمیفهمید
تا آمدی انسان به انسان گل تعارف کرد
قبل از تو انسان حرف انسان را نمیفهمید
#سعید_مبشر
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
آفتابگردانها
هو الباقی
با نهایت تاسف و تاثر باخبر شدیم که آقای #محمد_هدایتزاده از اعضای دوره هفتم آفتابگردانها که به تازگی داغدار از دست دادن پدر خویش بودند، به سوگ مادر خویش نشستهاند. مجموعه #آفتابگردانها مصیبت وارده را به ایشان تسلیت عرض میکند و از خداوند بلندمرتبه مغفرت و رحمت برای آن عزیز از دست رفته و صبر برای بازماندگان خواستار است.
@Aftab_gardan_ha
تقدیم به شهید مظلوم؛
میرزا یونس استادسرایی
(میرزا کوچکخان جنگلی)
در های و هوی باد و در آرامش باران
ریشه دواندم از گذشته تا همین الان
از گیسوی آشفتهام برگی نمیریزد
از پیکر من شاخهای نشکسته در طوفان
بر شانههای خستهام گنجشکها خوابند
من کیستم؟ نیمی درختم، نیمهای انسان
حاشا اگر در گوشهای آرام بنشینم
فرقی ندارد کنج خانه، گوشهی زندان
در سایهام همسایهها آرام میگیرند
آرام میگیرند از تبریز تا تهران
آنها که میگفتند میمانند، برگشتند
تنها، به پایان میرسد این راه بیپایان
راه پس و پیش مرا بنبست میبینند
اینسو به دریا میرسم، آنسو به کوهستان
جمع تبرها، ارهها، ارابهها جمع است
این سالخورده سرو تنها مانده در میدان
آتش گرفته نیمی از من در تنور نان
آتش گرفته نیمی از من بر سر قلیان
من؛ جنگلی از سروهای چکمه پوشیده
من زندهام، امضا؛ ارادتمند، کوچکخان
#مجتبی_حاذق
#دوره_دوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
اتاقها همه سرد و چراغها خاموش
به جز سکوت صدایی نمیرسید به گوش
و نبض لحظه به فردا نمیرسید آن شب
که هرچه عقربه را خواب برده بود از هوش
نسیم، دلهره پاشید از دریچهی شب
به جان پنجره و پردههای بازیگوش
و مرگ از پسِ آن پردهها چه زود رسید
و برد با خودش آن مرد خسته را بر دوش
و من یتیم شدم جمعهصبح، از آن روز
کسی مرا نگرفتهست گرم در آغوش
جهانِ بعدِ پدر سرد بود و غیر از او
کسی نگفت «پسرجان! لباس گرم بپوش...»
#محمد_هدایتزاده
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
در این سکوت مصلحتی کو صلاح ما؟
تا کی دروغ پلهی تو، پرتگاه ما
آشوب، فتنه، حمل سلاح سکوت و اشک
تا بعد از این دوباره چه باشد گناه ما
چسبیدهای کلاه خودت را، غمت مباد
در دست باد میرود آسان کلاه ما
شد ریش خلق مضحکهی خندههای تو
جیغ بنفش، جامهی خونین گواه ما!
یا رب هر آنکه شعله به جان وطن زدهست
ایمن مباد دلق نسوزش از آه ما
مردم به دین حاکم و حاکم طفیل خلق
ما دور باطلیم! همین اشتباه ما
#زینب_احمدی
#دوره_چهارم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
من آن نیم که خزان و بهار گریه کنم
چو ابر با تشر روزگار گریه کنم
مخواه روشنی بزم این و آن باشم
که شمع باشم و در شام تار گریه کنم
نخواستم که به داغی کنم گریبان چاک
گلاب باشم و روی مزار گریه کنم
من عاشقانهسرایم ولی نمیخواهم
در التهابِ رسیدن به یار گریه کنم
ز درد و غصهی دنیا مگو که میخندم
بگو حسین که من زار زار گریه کنم
#سید_على_ركنالدين
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
کی صبرِ چشمانِ صبورت سر میآید؟
کی از پسِ لبخندت این غم برمیآید؟
با هر صدای کوبهی در، بعدِ سی سال
جان و دلت با شوق، پشتِ در میآید
گفتی پس از صد سال هم من مطمئنّم
تنهاچراغِ خانهام آخر میآید!
گفتی خودش دیشب به خوابم آمد و گفت:
«دارد زمان انتظارت سر میآید...»
سی سال پای قاب عکسی صبر کردن
این عشقها تنها به یک مادر میآید
صبح است؛ پشت گوشی از بخش تفحص
گفتند دارد باز هم پیکر میآید
رفتی و در بخش شناسایی جوانی
با برگهای و چشمهایی تر میآید
از سرو رعنای تو حالا بعدِ سی سال
یک پیکر، از قنداقه کوچکتر میآید
آه از صدای روضهخوانِ ظهرِ تشییع:
«اکبر به میدان می رود، اصغر میآید...»
بخش شهیدان حرم؛ فردای آن روز
با چشم تر یک مادر دیگر میآید...
#سعید_تاجمحمدی
#دوره_دوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
قرار بود عزیزم کند، عذابم کرد
قرار بود جوابم دهد، جوابم کرد
قرار بود بسازد ولی مرا سوزاند
بنا نبود خرابم کند، خرابم کرد
قیاس کرد مرا با خودش مقابل خلق
نماند آبرویی، از خجالت آبم کرد
منی که زندگیام را به رنگ او کردم
چگونه وصلهی ناجور خود خطابم کرد؟
خطاب کرد مرا، باز هم خدا را شکر
دلم خوش است اگر اینقدر هم حسابم کرد
یکی خبر برساند به او، که جایش غم
مرا انیس خودش دید و انتخابم کرد
میان رفتن و رفتن دلم مردد بود
رسید مرگ و خودش عاقبت مجابم کرد
#سید_جعفر_حیدری
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha