eitaa logo
اهل قلم
124 دنبال‌کننده
149 عکس
4 ویدیو
0 فایل
محفلی برای خواندن از نوشته های نویسندگان و فرهیختگان حوزوی و دانشگاهی که دل در گرو اهل بیت علیه السلام و معارف دین دارند ارتباط با ادمین: https://eitaa.com/Jr14710
مشاهده در ایتا
دانلود
عرصه گمنامی ✍ خانم (سطح دو حوزه و ارشد مامایی) در میان ازدحام جمعیت از اتوبوس خارج می‌شوم. مثل همیشه بوی دود و گازوییل می‌آید. سنگینی هوا را با تمام وجود حس می‌کنم. سریعتر گام برمی‌دارم و از ایستگاه خارج می‌شوم. عرض خیابان را طی می‌کنم و وارد عرصه شهدا می‌شوم. با دیدن حرم رو به حضرت سلامی می‌دهم و به طرف مزار شهدا حرکت می‌کنم. از وقتی شهدا مهمان این عرصه شده اند بیشتر از اینجا عبور می‌کنم. در مسیر به مردم اطرافم نگاه می‌کنم و زیر لب می‌گویم:« خدایا، مرا از روزمرگی نجات بده...» هرچه به ورودی گلزار نزدیک می‌شوم، خلوت‌تر میشود. دوست دارم آهسته و با حضور قلب گام بردارم. ولی شیب مسیر نمی‌گذارد.انگار هلم می‌دهند. نسیمی خنک همراه با بوی خاک مرطوب صورتم را نوازش می‌دهد. قوس نسبتا طولانی مسیر را طی می‌کنم. صدای چند پسر را از پشت سرم می‌شنوم. از کنارم عبور می‌کنند و باسرعت جلو می‌زنند. نگاهشان می‌کنم.13 - 14 ساله اند.. گرم گفتگویند و گاه صدایشان به خنده بلند می‌شود. به پله ها نزدیک می‌شوم.دختری نوجوان درحال خروج است. پایین پله که می‌رسد، پشت به من و رو به قبور شهدا می ایستد و سلامی می‌دهد. سپس برمی‌گردد و درحالی که اشکهایش را پاک می‌کند از پله بالا می‌آید. آهسته پایین می‌روم. پسرهای نوجوان همچنان بلندبلند حرف می‌زنند و اطراف را وارسی می‌کنند. خود را به مزار شهدا می‌رسانم و کنار قبرشهید 16 ساله، روی سکو می‌نشینم. اگر شهید نمی‌شد، الان همسن و سال من بود. حس مبهمی دارم. دست بر سنگ سرد قبر می‌گذارم و فاتحه ای می‌خوانم و آرام آرام اشک می‌ریزم و زیر لب شروع به خواندن زیارت عاشورا می‌کنم. نمی دانم چرا فرازهای زیارت عاشورا، در این مکان مرا بیشتر به فکر فرو می برد. به این فراز می‌رسم...  فَاَسْئَلُ اللهَ الَّذى اَکْرَمَنى بِمَعْرِفَتِکُمْ وَمَعْرِفَةِ اَوْلِیآئِکُمْ، وَرَزَقَنِى الْبَرآئَةَ مِنْ اَعْدآئِکُمْ، اَنْ یَجْعَلَنى مَعَکُمْ فِى الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ، وَاَنْ یُثَبِّتَ لى عِنْدَکُمْ قَدَمَ صِدْق فِى الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ، وَاَسْئَلُهُ اَنْ یُبَلِّغَنِى الْمَقامَ الْمَحْمُودَ لَکُمْ عِنْدَاللهِ، وَ اَنْ یَرْزُقَنى طَلَبَ ثارى مَعَ اِمام هُدىً ظاهِر ناطِق بِالْحَقِّ مِنْکُمْ... دلم می‌لرزد. اشک گرمی گونه هایم را نوازش می‌دهد. رو به شهید 16 ساله می‌کنم. حضورش کاملا حس می‌شود. آهسته می‌گویم: « کاش به من هم بفهمانی چه کنم تا مثل تو این فرازها برای من هم به اجابت رسد. معرفت، جایگاه صدق، مقام محمود همراهی امام زمان...» حسرتی عمیق برجانم می‌نشیند. حتی توان درک این عبارات را ندارم. اشکهایم روی سنگ مزار می‌ریزد. و . زیر لب می‌گویم: « خدایا مرا از گل و لای این دنیای خاکی نجات بده....» @ahalieghalam
لطف و کرم امام رضا علیه السلام ✍ ظهر حوالی ساعت 2 از پله برقی صحن امام حسن(ع) وارد حرم شدم هنوز چند قدمی برنداشته صدای بغض آلود زنی جلب توجه کرد به سمت صدا برگشتم خانمی حدود 50 ساله با موبایل بلند بلند صحبت می کرد و گریان می گفت:«امام رضا ممنونتم امام رضا غلط کردم گلایه کردم امام رضا فدات بشم که جوابم دادی ببخش آقا جسارت کردم..» اشک ریزان و گریه کنان نزدیک شد و در جواب نگاه پرسشگر من اشاره به گنبد طلایی آقا کرد و گفت: «هرچه که بخوای آقاجان میده!» ناخودآگاه پرسیدم چه شده در پاسخ به موبایلش اشاره کرد و در حالی که از من دور می شد گفت:«از بیمارستانه..!» داستانش را نمی دانستم که چه بوده و چه گفته که این چنین در عین پوزش طلبی از آقا، شکرگذاری هم می کند اما آنچه که لازم بود را فهمیدم! گرمای خورشید که دقایقی پیش آزارم می داد دیگر اثری نداشت از درون به گرمای محبت شمس الشموس، انیس النفوس، امام رئوف حال و هوایم دگرگون بود و حس خنکایی در صحن کریم اهل بیت واقع در قطعه ای از بهشت، آرامم می کرد. پرسشی در ذهنم نقش بست که این خوشبخت حاجت روا که بود زائر یا مجاور؟ بی درنگ پاسخ گفتم چه فرقی می کند کرم این خاندان شامل حال همگان می شود نگاهم به گنبد افتاد دست ارادت به سینه گرفتم و با حزنی گویای نیاز به لطف و کرمش، سلام دادم و عرض حاجت کردم.. هنوز دقایقی از گره گشایی و لطف آقا نگذشته بود عرض کردم معلوم نیست هم زمان گره از زندگی چند نفر در سرتاسر عالم باز کردی، آرام جان ها می شود آیا به جوادت گره از کارم باز کنی؟! @ahalieghalam
✔️سلطان خراسان و پناه همه ایران ✍حجت الاسلام غلامرضا تربقان همان طور که اگر نهضت امام حسین (ع) نبود ما دین و معارفی نداشتیم، همانطور اگر آمدن امام رضا (ع) به خراسان و نهضت علمی ایشان نبود، از دین و معارف ما خبری نبود. به عبارت دیگر: خراسان آمدن امام رضا (ع) عینا مانند کربلا رفتن حضرت سید الشهدا (ع) است، هر دو با علم به شهادت آمدند و هر دو باعث احیاء دین خدا و اعلاء کلمه حق گشتند. 🔹با تسلیت فرا رسیدن آخر ماه صفر سالروز شهادت ثامن‌الحجج علی‏ابن موسی‌الرضا (ع)، سئوالی درباره امام هشتم (ع) بارها از طرف دوستان مطرح شده که اغلب زادگاه و محل دفن ائمه ما حجاز یا عراق است و چرا امام هشتم(ع) در ایران و خراسان مدفون شده‌اند. برای پاسخ این پرسش به تاریخ سال‌های 190 هجری قمری مراجعه میکنیم. 🔸غاصبین خلافت چه خانواده بنی‏امیه و چه خاندان بنی‌عباس، بیشترین وحشت و نگرانی را از جانب خاندان علی(ع) داشتند. چرا که توده انبوهی از مردم، خلافت را حق مسلم آنان می‌دانستند و هرگونه فضیلتی را در وجود آن‌ها می‌یافتند. این بود که فرزندان بزرگوار حضرت علی(ع) همواره مورد شکنجه و آزار خلفای وقت بودند و سرانجام هم به دست آنان به شهادت می‌رسیدند. 🔹هارون‌الرشید یکی از خلفای بنی‌عباس، دستور داد امام هفتم حضرت موسی بن جعفر(ع) را زندانی و پس از سال‌ها زندان به شهادت برسانند. هارون‌الرشید در اواخر خلافت خود پسرش (محمدامین) را که مادرش زبیده خاتون بود، ولیعهد خود قرار داد و از مردم برای او بیعت گرفت و پسر دیگرش (عبدالله مأمون) را که از مادری ایرانی بود، ولیعهد دوم قرار داد. در سال ۱۹۳ هجری، انقلاب و شورش در شهرهای خراسان بالا گرفت و سرداران سپاه از خاموش ساختن فریاد اعتراض و انقلاب در خراسان عاجز ماندند. 🔸هارون‌الرشید پس از مشاوره با وزیرانش تصمیم گرفت؛ شخصاً به خراسان سفر کرده و قدرت خلافت را یکجا برای سرکوبی انقلاب‌های خراسان به کار گیرد. او پسرش محمدامین را در بغداد گذاشت و مأمون را که از طرف هارون والی خراسان بود همراه خود به خراسان برد و توانست اوضاع آشفته خراسان را آرام کند، اما نتوانست به بغداد (مرکز خلافت) برگردد و که مرگ او را امان نداد و در همان سال در طوس خراسان درگذشت. شکست امین بعدِ مرگِ هارون در بغداد، مردم با پسر او محمدامین بیعت کردند. از خلافت امین ۱۸ روز نگذشت که او برادرش مأمون را از ولایتعهدی خلع نمود و پسر خودش را ولیعهد نمود. مأمون هم در واکنش نسبت به این عمل، امین را از خلافت خلع کرد و مدت پنج سال بین این دو برادر جنگ‌های خونینی رخ داد و سرانجام در سال ۱۹۸ هجری امین کشته شد و اختیار کامل کشورهای اسلامی در دست مأمون قرار گرفت. در این میان مأمون به قدرت رسید ولی مشکلات بزرگی در برابر او سر برآورد. 🔻اـ اعراب به خلافت و حکمرانی مأمون تن در نمی‌دادند به این علت که مادر و مربی و اکثر متصدیان امورش همه غیرعرب و ایرانی بودند. 🔻۲ـ کشتن برادرش امین، به ظاهر یک پیروزی نظامی بود ولی نتایج منفی داشت. مردم و به‌ویژه عباسیون و عرب را نسبت به او بدبین ساخت و نفرت افکار عمومی را برانگیخت. 🔻۳ـ شورش‌ها و قیام‌های متعددی توسط علویان در نقاط مختلف اسلامی رهبری می‌شد از جمله در کوفه، بصره، مکه، حجاز، مدینه و یمن و… که مأمون برای رهایی از این بحران‌ها تصمیم گرفت خود را به امام هشتم(ع) نزدیک کند تا بتواند شورش‌های علویان را فرو نشاند و اعتماد اعراب را نسبت به خود کسب کند و ضمناً امام(ع) را از نزدیک تحت نظر داشته باشد و بتواند از محبوبیت امام(ع) در جامعه بکاهد. 🔹دعوت مأمون از امام به خراسان مأمون پس از مشورت با وزیرش ـ فضل بن سهل ـ دستور داد؛ امام را محترمانه به مرکز خلافت (مرو) بیاورند. ولی امام نپذیرفت و بعد از اصرار و تهدید، امام راهی خراسان شدند. از مسیر کوفه به قم و نیشابور و قریه سناباد (که فعلاً مرقد امام است) و به سرخس و از آنجا به مرو که امروز در کشور ترکمنستان قرار دارد، وارد شدند. مأمون آن حضرت و همراهان را تکریم و تعظیم نمود و در جوار خود منزلی برای امام معین کرد. پس از چند روز از ورود امام، مذاکراتی بین آن حضرت و مأمون آغاز شد. مأمون پیشنهاد کرد؛ خلافت را یکسره به آن حضرت واگذار نماید. گفت: “یابن رسول‌الله من فضل و علم و زهد و تقوا و عبادت جنابت را دانسته‌ام و لذا شما را به خلافت سزاوارتر می‌دانم.”
🔹امام فرمود: “من به بندگی خدای سبحان فخر می‌نمایم و به زهد در دنیا امید نجات دارم و به پرهیز از محرمات امیدوارم به عنایات نامتناهی الهی برسم و به تواضع امیدوار می‌باشم رفعت نزد حق‌تعالی را.” 🔻مأمون گفت: “من اراده کرده‌ام که خود را از خلافت خلع سازم و امر را به شما واگذار کنم و خودم هم با شما بیعت کنم.” امام فرمود: “اگر خداوند عزت خلافت را برای شخص تو قرار داده باشد جایز نیست که خود را عزل کنی و به دیگری ببخشی و هرگاه خلافت از تو نباشد تو اختیار آن نداری که به دیگری تعویض نمایی.” 🔻مأمون اصرار داشت که باید این امر را بپذیرد و امام امتناع می‌کرد و مدت دو ماه این موضوع در میان بود. مأمون عرض کرد حال که خلافت را نمی‌پذیری پس ولایتعهدی مرا قبول کنید. امام فرمود؛ مرا معذور بدار. مأمون نپذیرفت و با تندی و تهدید گفت: “باید پیشنهاد مرا بپذیرید.” 🔻امام ناچار ولایتعهدی مأمون را پذیرفت به این شرط که هرگز در امور مملکت مصدر امری نباشد و در هیچ‌یک از امور دستگاه خلافت هم‏چون عزل و نصب‌های حکام مداخله نداشته باشد. ـ امام(ع) با این شرط به‌نوعی مشروعیت حکومت مأمون را زیر سئوال می‌برد ـ مأمون به همین مقدار راضی شد و به یُمن این پذیرش ولایتعهدی، دستور داد؛ بزرگان با امام بیعت کنند و درهم و دینار به نام امام ضرب کنند و در منابر نام امام را به بلندی ذکر نمایند و دستور داد جیره یک‌ساله سپاه را بپردازند و امر کرد مردم سیاه‌پوشی را که بدعت و شعار بنی‌عباس بود ترک کنند و در عوض جامه سبز بپوشند و… ولی بعد از مدتی مأمون که برای ریاست، برادر خودش را کشته بود به اهدافش در دعوت امام به خراسان نرسید و او که می‌خواست امام(ع) را طالب دنیا و مقام جلوه دهد و از شأن و منزلت امام در جامعه بکاهد، دید برعکس روزبه‌روز محبت مردم خراسان به امام بیشتر می‌شود لذا درصدد برآمد؛ در بازگشت از مرو امام(ع) را به شهادت برساند. برای اجرای نقشه قتلِ امام، ابتدا حمام سرخس را برگزید ولی امام از رفتن به حمام منصرف شدند و در ادامه راه بازگشت در قریه طوس نقشه شوم خود را اجرا نمود و امام(ع) را به شهادت رساند. 🔹از آن روز مشهد شریفِ امام، پناهگاه و ملجأ ارادتمندان و شیعیان حضرتش می‌باشد که افتخاری است برای مردم ایران خصوصاً ما خراسانی‌ها. همه دانند که ایران سر و سامان دارد تکیه بر پرچم سلطان خراسان دارد @ahalieghalam 💠لینک کوتاه: https://gitionline.ir/?p=29870
انتصاب زائری ✍ م.ع/ قبل از دوران طلبگی با محمد رضا زائری آشنا شدم. بیانی شیوا و قلمی شیرین داشت برایم. منافق گونه حرف نمی زد و آنچه که به آن اعتقاد داشت را بیان می کرد . از اولین روحانیون دگر اندیش در حوزه حجاب بود و سال های بسیار قبل تر از حوادث سال گذشته درباره برخی از سیاست ها در حوزه حجاب و عفاف هشدار می داد که شاید اگر به این هشدارها توجه می شد ،امروز شرایط بهتری را در این حوزه شاهد بودیم. در سال های اخیر با خیلی از مواضعش مخالف بودم اما همچنان او را دغدغه مند می دیدم . زائری برای دیده شدن گرد و خاک نکرد. شاید با بسیاری از سیاستگذاری های بالا دستی مخالف بود، اما همواره خود را عضوی از بدنه انقلاب می دید و در برابر ولایت خضوع به خرج می داد. در همین هفته که خبر انتصاب محمد رضا زائری به عنوان رایزن فرهنگی ایران در الجزایر منتشر شد، بسیاری از دوستان انقلابی به این انتصاب تاختند و با کلام و قلم خود محمد رضا زائری را کوفتند. اینکه برخی از ما حتی تا به این حد دگر اندیشی را تاب نمی آوریم امری ترسناک است. کار به کف جامعه ندارم اما کسانی که فضای نخبگانی را تجربه کرده اند تا به این حد نباید کم طاقت و به دنبال حذف دیگری باشند. تکامل اندیشه در تضارب آرا است که شکل می گیرد و تنگ نمودن دایره خودی ها به نفع گفتمان انقلاب اسلامی و پویایی آن نیست. @ahalieghalam
الگو سازی زن مسلمان ✍ خانم سطح دو حوزه، مسؤل انجمن تبلیغ کانون جامعه الزهرا (س) در خراسان با توجه به موضوع مورد نظر که الگو سازی سبک زندگی بانوی مسلمان است،به بررسی سخن مقام معظم رهبری و ارتباط این سخن با الگو سازی سبک زندگی بانوی مسلمان می‌پردازیم. ما برای الگو سازی باید به این مطلب توجه کنیم که ویژگی های یک الگوی موفق چیست؟ اولین ویژگی الگوی موفق زن مسلمان این که 🔸 یک زن باید تمدن ساز باشد. 🔰تمدن چیست؟ تمدن لغت‌نامه دهخدا تمدن . [ ت َ م َدْ دُ ] (ع مص ) تخلق به اخلاق اهل شهر و انتقال از خشونت و همجیة و جهل به حالت ظرافت و انس و معرفت . و گویند مولدة است. 🔰زن تمدن ساز به چه معناست؟ مهم‌ترین عنصر سازنده هر تمدنی، انسان‌ است. انسانی که پذیرای رسالت تمدنی باشد و بتواند نرم‌افزار تمدنی را محقق سازد؛ از همین رو غایت رسالت ادیان تربیت انسان و رشد دادن انسان در حوزه فردی و اجتماعی است و زنان همراستای پیامبران چنین رسالتی را با عهده‌داری نقش خویش به دوش می‌کشند. به خصوص که هویت انسان و زیربنای شخصیتی او در دوران کودکی و در زمانی که نقش اساسی تربیت به عهده مادران است شکل می‌گیرد؛ اگرچه نقش مادری و مربی‌گری مادر پیوسته استمرار دارد و محدود به دوران کودکی فرزندان نیست. این نکته نیز حائز اهمیت است که اثرگذاری زنان در حوزه تربیت فقط محدود به نقش مادری نیست؛ زنان در سمت‌های مختلفی که در خانواده و اجتماع دارند، اعم از نقش مادر بودن، همسر بودن و خواهر بودن،معلم،دکترو هر نقش دیگری می‌توانند پایه و اساس تربیت باشند و هستند. 🔰 شخصیتی هم‌چون حضرت زهرای اطهر(س) چنان قابلیت‌های تربیتی از خویش بروز می‌دهند که حتی در سن طفولیت و در مقام دختر بودن، برای پیامبر خاتم (ص) نقش مادری ایفا می‌کنند و ملقب به وصف «ام ابیها» می‌شوند.او معلم اقشار مختلف است ،اوبهترین صحابه ،بهترین مسلمان و بهترین در تمام نقش هوایی است که دارد و به معنی کامل کلمه او تمدن ساز است تمدنی پایدار بر اساس فرموده حضرت امیر علیه‌السلام:‌ خدا رحمت کند کسی که جایگاه و منزلت خویش را بشناسد.  و چه بسا جهل به مقام و نقش زن، عامل اساسی در بی‌مهری و بی‌توجهی به این عنصر اثرگذار تمدنی است. واگر ما زنان به این باور برسیم که تمام نقاط کور فرهنگی توسط ماقابلیت باز گشایی دارد به جامعه ای با تمدن والای اسلامی دست خواهیم یافت. @ahalieghalam
زیارت و شرایط آن چرایی اهمیت زیارت زیارت اگر خانوادگی باشد ویژگی های یک زیارت شایسته روزنامه خراسان چهارشنبه ۲۲شهریور متن در آدرس 👇 @ahalieghalam
زیارت و شرایط آن ✍ امام‌رضا(ع) می‌فرمایند: «... کسی که مرا با شناخت حقّم زیارت کند، خداوند گناه گذشته و آینده‌اش را می‌آمرزد(ابن قولویه، ج102، ص38)».در روایتی دیگر نیز قول به شفاعت در قیامت را در قبال زیارت با معرفت به حقانیت و مقام خویش داده اند. روزهای پیش رو بیش از هر زمان دیگری دل‌های محبان اهل‌بیت(ع) در سرتاسر جهان متوجه مشهد و مضجع شریف علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع) است. همگان طالب حضور در قطعه‌ای از بهشت و زیارت انیس‌النفوس هستند؛ زیارتی که از پیامبر اکرم(ص) تا اولیای خدا با قید معرفت و شناخت حق امامی که آرام جان‌هاست، توصیه کرده و ولایت‌پذیری و اطاعت امر را شرط قبولی و نتیجه آن بیان کرده‌اند. شناخت حق امام(ع) با ولایت‌پذیری و تسليم در برابر اوامر و نواهی امام‌رضا(ع) اتفاق می‌افتاد. انجام آنچه سبب رضایت حضرت رضا(ع) می‌شود در کنار ترک معاصی و عوامل نارضايتی ایشان، وظيفه محبان اعم از زائران و مجاوران است. زیارت در لغت به معنای تمایل داشتن است در ادبیات دینی همین معنا تایید شده وقتی که قصد زیارت اهل بیت می کنیم یعنی قلبا متمایل شدیم به حضور در کنار مزار ایشان و اراده ارتباط قلبی و روحی و نیز جلب رحمت و مغفرت، سعادت و نیکبختی و قرار گرفتن در مسیر هدایت و بندگی را داریم. حضور در مشاهد شریفه و در کنار مقابر اهل بیت ما را از روزمرگی و دنیازدگی و وابستگی به مادیات دور می کند گرد و غبار از روح و فطرت ما تکانده و چشم دل ما را به معنویات و حقایق دینی از وجود خدا تا قبر و قیامت روشن و رفتار و گفتار ما را اصلاح می کند. زیارت اهل بیت(ع) نیاز انسان خداجوست که ره گم نکند و با بهره از ثمرات معنوی آن، زندگی دنیایی خویش را متبرک کند. حالتی که بعد زیارت به انسان دست می دهد از سبکی روح و نشاط درونی گرفته تا آرامش روحی و روانی، در هیچ کجای این کره خاکی قابل درک نیست. حتی زیارت اهل قبور از پدرو مادر نیز در مرتبه ای نازل تر انسان را به یاد خدا و آخرت انداخته و از غفلت و اسارت نفس در بند شیطان دور می کند. وقتی به زیارت مشرف می شویم چه کنیم بهره و اثری با ماندگاری بیشتر ببریم؟! پاسخ زیارت با حضور قلب و رعایت آداب است. آداب هم در کتب زیارات از غسل و آمادگی روحی پیش از تشرف گرفته تا حضور در محل زیارت و خروج از آنجا بیان شده است. زیارت اگر خانوادگی باشد جنبه آموزش به فرزندان هم دارد که از سوی پدر و مادر یا بزرگتری که همراهی می کند اتفاق می افتاد و برکات و ثمرات بسیار دارد چرا که نظر لطف خداوند به جمع بیش از نگاه به یک فرد است. زیارت خانوادگی یا دسته جمعی سبب انس و الفت بین یکدیگر، خیرخواهی و محبت بیشتر می شود. خاطره ای مشترک از آن در ذهن آنها تا مدت ها به استحکام روابط اجتماعی و خانوادگی قوت و تازگی می بخشد. آنچه پدران و مادران در باب زیارت به ما آموختند اکنون باید به فرزندانمان بیاموزیم که بدانند زیارت یعنی چه و از چه رو به این مکان مشرف شده و چگونه زیارتی شایسته و بایسته داشته باشند. از حضور قلب در حرم و درک اینکه امام شاهد و ناظر بر اعمال ماست، حفظ وقار و آرامش و کنترل چشم و زبان و فکر و حواس در محضر ایشان تا خواندن قران و دعا و نماز و درد دل با حضرت و بیان حاجات گرفته تا یادآوری الطاف خاندان کرم در گره گشایی از زندگی خویش و نزدیکان و حتی دیگران که ثمره آن انس با انیس النفوس و ارتباط قلبی قوی و مستحکم با ائمه و خداوند متعال است. در کنار رعایت نکاتی همچون ترک غیبت و بدگویی پشت سر دیگران در این مکان و عدم اشتغال به مظاهر مادی و دنیایی، سرگرمی و بازی با تلفن همراه و نظیر آن که به غفلت از یاد خدا و دوری از معنویت می رسد لازم است تا یک زیارت مفید و مورد قبول داشته باشیم. @ahalieghalam
قطره ای اشک ✍ علیرضا امشب درعالم ملکوت غوغا است هرچه کردم امشب را وصف کنم قلم یاری ام نکرد نتوانستم کلمات خطوطی بودند ناماندگار بر روی شِن کناردریای مواج ناتوانی از وصف لایوصف ریسمان لطیف و غمناک نگاهم را به غروب خونین آسمان گره زدم برسینه اش قطره ای اشک حک کرده بود: دختر بدرالدجی امشب سه جا دارد عزا گاه میگوید حسن گاهی پدر گاهی رضا تا این بشود همانکه نمیتوانستم بیان دارمش… @ahalieghalam
دستور العملی جامع از امام حسن مجتبی (علیه السلام) ✍ حجت‌الاسلام والمسلمین اَلْفَضْلُ بْنُ اَلْحَسَنِ اَلطَّبْرِسِيُّ فِي مَجْمَعِ اَلْبَيَانِ عَنِ اَلرَّبِيعِ بْنِ صَبِيحٍ : أَنَّ رَجُلاً أَتَى اَلْحَسَنَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَشَكَا إِلَيْهِ اَلْجُدُوبَةَ فَقَالَ لَهُ اَلْحَسَنُ اِسْتَغْفِرِ اَللَّهَ وَ أَتَاهُ آخَرُ فَشَكَا إِلَيْهِ اَلْفَقْرَ فَقَالَ لَهُ اِسْتَغْفِرِ اَللَّهَ وَ أَتَاهُ آخَرُ فَقَالَ لَهُ اُدْعُ اَللَّهَ أَنْ يَرْزُقَنِي اِبْناً فَقَالَ اِسْتَغْفِرِ اَللَّهَ فَقُلْنَا لَهُ أَتَاكَ رِجَالٌ يَشْكُونَ أَبْوَاباً وَ يَسْأَلُونَ أَنْوَاعاً فَأَمَرْتَهُمْ كُلَّهُمْ بِالاِسْتِغْفَارِ فَقَالَ مَا قُلْتُ ذَلِكَ مِنْ ذَاتِ نَفْسِي إِنَّمَا اِعْتَبَرْتُ فِيهِ قَوْلَ اَللَّهِ اِسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كٰانَ غَفّٰاراً اَلْآيَاتِ. تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة ج ۷، ص ۱۷۷. راوی گوید: فردی خدمت امام حسن مجتبی (علیه السلام) رسید و نسبت به قحطی و خشکسالی شکایت کرد. حضرت برای رفع آن دستور به استغفار داد. فرد دیگری از فقر و تنگدستی گله مند بود. حضرت به استغفار سفارش کرد. شخص سومی از حضرت درخواست کرد دعا کنید خداوند فرزندی به من عطا کند، باز حضرت فرمودند: استغفار کن. به حضرت عرض کردیم: افراد مختلف در موضوعات مختلف شکایت داشتند و با درخواست های گوناگون و شما همه را دستور به استغفار دادید؟! حضرت فرمود: این را از پیش خود نگفتم، بلکه آن را از سخن خداوند در قرآن استفاده کردم که فرمود: «اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا، يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا، وَيُمْدِدْكُم بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَيَجْعَل لَّكُمْ جَنَّاتٍ وَيَجْعَل لَّكُمْ أَنْهَارًا» (نوح/۱۰-۱۲) ﺍﺯ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺗﺎﻥ ﺁﻣﺮﺯﺵ ﺑﺨﻮﺍﻫﻴﺪ ﻛﻪ ﺍﻭ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺁﻣﺮﺯﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺑﺎﺭﺍﻥ پی ﺩﺭ پی ﻭ ﺑﺎ ﺑﺮﻛﺖ ﻓﺮﺳﺘﺪ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﻳﺎﺭی ﻛﻨﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﻳﺘﺎﻥ ﺑﺎﻍ ﻫﺎ ﻭ ﻧﻬﺮﻫﺎ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫﺪ. @ahalieghalam
شرم آب😢 ✍ خانم 🔹️مشکی در آب فرو رفت و پر شد. انگار تازه نفس می‌کشید و از خوشحالی برق می‌زد. می‌دانست در دست چه شجاع مردی‌ست، لحظه‌شماری می‌کرد تا از صف دشمنان عبور کند و به آن طرف میدان برسد. منتظر بود برق شادی را در چشم‌های رقیه، سکینه و اهل‌بیت امام حسین (ع) ببیند. ته دلش پر از شادی بود، به خودش می‌بالید؛ بالیدنی نه از جنس غرور بلکه به عشق.❤ 🔹️مشک به دستان عباس (ع) بوسه زد و شادمان، همراه او افراد دشمن را پشت سر گذاشت. نامردی دست نازنین حضرت را با شمشیر از تن جدا کرد، مشک ناله‌ای زد اما باز هم خوشحال بود که در دست دیگر اباالفضل جای گرفته است. وقتی دست دیگر عباس (ع) هم با ضربه‌ای بر خاک افتاد، ناله مشک بلند شد اما باز، کورسویی از امید در دل داشت؛ میان دندان‌های مبارک قمربنی‌هاشم تاب می‌خورد. 🔹️این‌بار دشمنان، قلب‌وجان عباس را نشانه گرفتند، تیری به مشک زدند، پاره شد و گویی این قلب قمر منیر بود که چند تکه گشت. آب‌ها از نرسیدن به حرم، حسرت خوردند، شرمگین بر زمین ریختند و خود را در دل خاک پنهان کردند.💔😭 @ahalieghalam
چه کردی با جوان مردم مهدی نصیری؟! ✍ م.ع/ فعال رسانه و ارشد علوم اجتماعی دانشگاه رضوی موضع گیری های برخی از آقایان این روز ها به شدت تعجب آور است ، افرادی که در دوره ای نه چندان طولانی در حوزه عقائد، افکار و اندیشه گردشی ۱۸۰ درجه را تجربه نمودند و امروزشان دیروزشان را تکفیر می کند و دیروزشان امروزشان رو تفسیق می کرد . این گونه افراد نه تنها خود اسیر افراط و تفریطند بلکه بسیاری از بدنه اجتماعی طرفداران خود را نیز دچار خطا خواهند نمود. مهدی نصیری از جمله مصادیق این دسته از اشخاص است که این روز ها با توجه به حضورش بر سر مدفن خانوم امینی و یادداشت های تند مورد توجه واقع شده است. در باب تفکرات و تاثیرات وی خاطره ای دارم که ذکرش خالی از لطف نیست. در دوران خوابگاه دوستی بود که اتاقش روبروی اتاق ما بود. اهل تربت حیدریه بود و بسیار کم صحبت. تقید عجیبی به مناسک دینی داشت به گونه ای که حتی مستحبات را مگر به عذر موجه ترک نمی گفت. نمی دانم کدوم شیر پاک خورده ای این بنده خدا را با افکار و کتب مهدی نصیری آشنا نمود. بعد از مدتی کارهای این بنده خدا ترسناک شده بود ، طوری که خیلی ها از ترس کارها و شخصیتش از او فاصله می گرفتند. لباسش را خودش می دوخت ، یا اگر لباس هم از بازار می گرفت استفاده به قدر ضرورت می نمود . بسیار کم می خورد و به اکثر غذاهای متداول لب نمی زد . حتی غذای سلف را هم در خیلی موارد استفاده نمی کرد. این اواخر حتی داخل اتاق نمی خوابید در گرمای سوزان و سرمای استخوان سوز مشهد می‌رفت پشت حمام ها می خوابید. می گفت این سیستم های گرمایشی و سرمایشی حاصل مدرنیته است و باید از آن اجتناب کرد. یکبار به او گفتم خود مهدی نصیری هم می گوید استفاده از تکنولوژی مدرنیته در حکم اکل میت است و خودش استفاده دارد. در پاسخ گفت در اسلام تا جایی که چاره هست باید اجتناب شود از اکل میته و من هم فعلا چاره دارم و مشکلی با این مسائل ندارم. تقریبا می توانم بگویم کارش به اختلال روانی رسید و از پدرش خواستند بیاید و او را به خانه ببرد. پدرش را دیدم بنده خدا در مانده شده بود. یکی از مسئولین دانشگاه گفت چه شده حاجی چرا نمی بریش ؟ گفت : می گوید با اتوبوس و ماشین نمی آیم، چهارپایی برایم فراهم کن تا با آن بیایم. همان زمان در دل خود می گفتم چه کردی با جوان مردم مهدی نصیری حالا آن آدم افراطی که با کوچکترین محصول مدرنیته آن گونه مواجهه داشت ، شده است اینی که می‌بینید. چه خوش فرمودند که جاهل را نمی‌بینی مگر در افراط و تفریط. @ahalieghalam