eitaa logo
اهل قلم
122 دنبال‌کننده
120 عکس
1 ویدیو
0 فایل
محفلی برای خواندن از نوشته های نویسندگان و فرهیختگان حوزوی و دانشگاهی که دل در گرو اهل بیت علیه السلام و معارف دین دارند ارتباط با ادمین: https://eitaa.com/Jr14710
مشاهده در ایتا
دانلود
صبر و صداقت ✍ نقش انگشتر موسی(ع) دو جمله بود که آنها را از تورات گرفته بود:شکیبا باش تا مزد بگیری، راستگو باش تا بِرَهی»(عیون أخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 55 ) امام رضا(ع) از دو صفت ناجی و راهگشای زندگی بر روی انگشتر حضرت موسی سخن می گوید که عمل به آن زیست دنیای انسان را متفاوت کرده به طوری که نظر رحمت حق را جلب و ثمره آن را در دنیا و مزرعه آخرت می بیند. صبوری صفت پیامبران، اولیای خدا و ابرار و نیکان است که در برابر سختی ها در زندگی صبوری کرده و چون خدا را ناظر بر اعمال خود می دیدند این صبر و تحمل قدری آستان تر می شد. در معارف دینی صبر بر مصائب و بلایا، صبر بر عبادات و انجام آن، صبر برگناه و ترک آن و مواردی دیگر نام برده شده که هر کدام درجه ای به بندگی انسان افزوده و مقام او را در منظر حق ارتقاء می دهد. سفارش دوم انگشتر که صداقت و راستگویی است انسان را از گناه کبیره دروغ رهانیده و زمینه نفاق و دورویی را از بین برده و شخصیت او را در اجتماع به حسن رفتار و کمال تعریف می کند. حتی اگر فکر کنیم جایی با دروغ از مشکلی رها می شویم و به مقصد می رسیم اشتباه است و از آنجا که عمر دروغ کوتاه است برملا شدن آن آسیب زیادی به انسان و شخصیت او می زند بنابراین برخورد با صداقت و راستگویی هرچند سخت است و از سوی دیگر تصور ایجاد مشکل، ما را به سمت دروغ سوق می دهد اما در نهایت یک رنگی و صداقت حتی در جایی که وظیفه ای را به گردن داشته و انجام نداده ایم از جایگاه و شخصیت ما در نظر اجتماع چیزی نمی کاهد و به نوعی آن نقص را پوشش می دهد. @ahalieghalam
بعضی از علل و آثار دین گریزی جوانان ✍ حجت‌الاسلام غلامرضا تربقان 💢قال الله الحکیم: إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللهِ الْإِسْلامُ، دین واقعی در نزد خداوند اسلام است.(آل‌عمران ۱۹) 🔹چرا انسانی که ذاتاً مشتاق دین است و فطرت او با دورن مایه‌های دین پیوند تکوینی دارد به “دین‌گریزی“ روی می‌آورد و چرا دین‌گریزی در نسل جوان بیشتر است؟ اگر انسان‌ها به دریافت معارف دینی و درک صحیح از دین حق نائل آیند؛  هرگز از دین نمی‌گریزند. افزون بر این “عقل“ و “عشق“ که دو رکن اساسی حیات انسانی بوده و همه جاذبه‌ها و دافعه‌ها بر اساس آن دو رخ می‌دهد، هر دو در متن دین جای دارند. 🔹دین هم ذهن و خرد انسان را تغذیه می‌کند و هم به دل آدمی حیات، حرکت و نشاط می‌بخشد. بنابراین علت دین‌گریزی را باید در خارج از قلمرو دین و آموزهای دینی جستجو کرد. بدون شک عوامل متعددی در بروز دین‌گریزی نقش دارند از جمله ضعف شناخت دین، اگر واقعاً اسلام را آن‌گونه که هست بشناسیم همه علاقمند به اسلام می‌شوند، ولی عدم فهم درست از اسلام و دین، انسان را متزلزل می‌کند. 🔹در دوره جوانی گرایش جوانان به فلسفه زندگی، آنان را به سوی مسائل اخلاقی، سیاسی و مذهبی سوق می‌دهد. جوانان تلاش می‌کنند هویت مذهبی خود را شکل دهند اما ممکن است به دلایل گوناگون در فرایند هویت با بحران مواجهه شوند و نتوانند آن را شکل دهند و در نتیجه دچار نوعی سر درگمی و نهایتاً بی‌رغبتی و گریز از دین شوند. جوانان به جهت توانمندی‌های ذهنی خود دینِ صرفاً تقلیدی را بر نمی‌تابند. بسیاری از جوانان باورهای دینی را که در دوران کودکی به صورت تقلیدی به آنها القا شده را کنار می‌زنند و می‌خواهند دینی را بپذیرند که متناسب با سطح تفکرشان باشد. اما بسیاری از اوقات آنچه به عنوان دین به آنها عرضه می‌شود برایشان قانع کننده نیست. از طرفی جوانان می‌خواهند آموزهای دینی را با عقل خود بسنجند و فکر می‌کنند اگر آموزهای دینی در قالب‌های فکری آنها بگُنجد صحیح است والا درست نیست و باید کنار گذاشته شود. قرآن نیز یکی از علل عمده گرایش به کفر و بی‌ایمانی را جهل و ضعف معرفتی انسانها می‌داند. 🔸حضرت علی(ع) درباره علت کفر می‌فرماید: اگر مردم در مورد ناآگاهی درنگ و تأمل می‌کردند هرگز به کفر و گمراهی روی نمی‌آوردند. 🔸بنابراین یکی از علل دین‌گریزی در همه انسان‌ها، خصوصاً جوانان ضعف معرفتی و عدم دست‌یابی به هویت دینی است و هم‌چنین برداشت‌های غلط و نادرست از معارف دینی در دین‌گریزی جوانان موثر است. 🔹بسیاری از اوقات دین مساوی با معنویت لحاظ شده و در حد یک نیاز معنوی صرف فروکاسته می‌شود و چنین نتیجه‌گیری می‌شود که نیاز به معنویت فقط ویژه مواقع سخت و بحران‌های شدید است و دین نقش اساسی در زندگی روزمره انسان ندارد. این دیدگاه ساده‌انگارانه نسبت به معارف دینی به تدریج باعث حذف دین از زندگی انسان می‌شود. 🔹جوانی که در جستجوی فلسفه زندگی است، اگر احساس کند دین در معنادهی و جهت بخشی به زندگی او تأثیر مثبتی ندارد به تدریج آن را کنار می‌گذارد و چه بسا آن را امری زاید و دست و پاگیر بداند و از آن فاصله بگیرد. 🔸یکی دیگر از عوامل دین‌گریزی، تفاوت بین رفتار و گفتار علماء و روحانیون و مبلغین دین و دینداران است؛ در اسلام عیبی نیست ولی ممکن است در رفتار و کردار مُبلغین دین که الگوی دیگران هستند عیب باشد. مثلاً ببینند مُبلغین دروغ می‌گویند، رشوه می‌خورند، ربا می‌گیرند، اختلاس می‌کنند و… وقتی یک جوان از دین شناخت درستی ندارد با این تفاوت رفتار ممکن است از دین‌گریزان شود. 🔻فقدان الگوهای مناسب الگوهای جذاب برای یادگیری و شکل‌دهی رفتار انسان‌ها به ویژه جوانان نقش اساسی دارد؛ در دوره جوانی تأثیرپذیری از خانواده به شدت کاهش می‌یابد و گاهی بین خانواده و جوان تعارض و درگیری به وجود می‌آید. از این رو جوان برای ساختن نظام ارزشی و اعتقادی خود می‌خواهد از چیزهایی غیر از خانواده و مربیان قبلی استفاده کند. یکی از الگوهای جوان دوستانش هستند خصوصاً دوستان ناباب که زمینه دین‌گریزی او را فراهم می‌کنند. 🔻افراط در سرزنش استقلال‌طلبی و عدالت‌جویی از ویژگی‌های دوران جوانی است. جوانان برای اثبات این ویژگی‌ها با بزرگ‌سالان مقابله می‌کنند. این مقابله نه از سر لجبازی و پشت پا زدن به ارزش‌هاست بلکه بیشتر جنبه اثباتی برای جوان دارد؛ یکی از اشتباهات بزرگترها سرزنش و ملامت کردن جوان است، این سرزنش‌ها هم از نظر عاطفی برای جوان شکننده است و هم به روحیه استقلال‌طلبی او آسیب می‌زند و نتیجه آن بر افروختن آتش لجاجت و طغیان است. علی(ع) در این باره می‌فرماید: زیاده‌روی در ملامت و سرزنش آتش لجاجت را شعله‌ور می‌سازد و سرزنش کردن او پیامدهای خطرناکی همچون گریز از ارزش‌ها و به دین‌گریزی می‌انجامد. ادامه دارد 👇
🔻عدم پاسخ به شبهات اعتقادی وقتی از طرف دشمنان دین شبهات بی‌شماری می‌شود و از طرف مُبلغین دین پاسخ داده نمی‌شود ممکن است ذهن جوان منحرف شود. شبهاتی مانند تعدد زوجات پیامبر(ص) و تفاوت حقوق بین زن و مرد و سایر شُبهات در احکام که اگر درست پاسخ داده نشود؛ ممکن است برداشت بی‌عدالتی و تبعیض کند و دین‌زده شود. 🔻عدم ارضای نیازها غرایض در دوران جوانی به نقطه اوج می‌رسد و جوان در پی ارضای آنها است تأمین به موقع این نیازها نقش بسیار مهمی در تعدیل رفتار و رشد و تکامل او دارد و عدم ارضای آنها نه تنها مانع رشد و کمال که سبب ناهنجاری‌های رفتاری زیادی می‌شود. کفر به عنوان یک ناهنجاری اعتقادی همان‌گونه که می‌تواند معلول جهل و ضعف معرفتی باشد معلول فقر نیز هست. از این رو معصومین علیهم‌الاسلام فرموده‌اند: یکی از پیامدهای احتمالی فقر کفر و دین گریزی است. پیامبر(ص) در اهمیت ازدواج می‌فرماید: آن‌که ازدواج کند نصف دین خود را حفظ کرده است پس در نیم دیگر پروای الهی پیشه سازد. بنابراین فراهم نبودن شرایط ازدواج سالم، زمینه‌ساز گناه و زایل‌شدن ایمان می‌شود و به تدریج تبدیل به گریز از دین می‌گردد؛ بنابراین ارضای نیازهای جسمانی و روانی در بهداشت روانی جوان موثر است و فقدان آن نه تنها سلامتی وی را تهدید می‌کند، بلکه زمینه‌ساز بسیاری از ناهنجاری‌ها از جمله فاصله گرفتن از دین است. منبع : صدای خاوران _آوای کاشمر- شماره۵۳۹- صفحه۵ @ahalieghalam
از هیئت داری تا برچسب زنی ✍ م.ع/ پرده اول : با یکی از دوستان نزدیک به ده سال پیش درباره هیئت داری حرف می زدیم. آتش تندی داشت و از قضا از فعالان فرهنگی شهرستان بود. به گونه ای در حال اصلاح بچه های هیئت و حتی تصفیه ایشان بود . معتقد بود درباره سایر هیئات نیز باید نظارت بیشتری صورت بپذیرد. روی هر کدام هم ایرادی می گذاشت. برخی که اهل تدخین(سیگار و قلیان) بودند را مایه شرمساری هیئت می دانست. آنان که اهل لطمه بودند را مایه وهن تشیع می خواند. کسانی را که در سینه زنی جامه به در می کردند را به بی توجه ی به خواست ولی جامعه متهم می کرد . آنان که انتهای هیئت برای رهبری دم نمی گرفتند را هم ضد ولایت فقیه می نامید. در آخر به او گفتم: پدر و پسر ۵ نفرید ،حالا شما هی خط کشی کنید و دایره را تنگ، چه باقی می ماند از بچه های مذهبی شهر؟ پرده دوم: نمی دانم این چه داستانی است که در هر دوره ای هر کس قرائتی غیر از قرائت برخی آقایان از امر دینداری دارد با یک عنوانی متهم می شود. در دهه ۶۰ به این و آن برچسب انجمن حجتیه می زدند. دهه ۷۰ و ۸۰ نام این برچسب شد ضد ولایت فقیه. در امر عدالت هر کسی غیر از آنچه اینان مد نظر داشتند مطالبه نمودند شدند عدالتخوار. دهه ۹۰ هم در دهان همه افتاده بود فرقه انحرافی. الان عبارتی جدید جعل شده است به نام مذهبی صورتی. آنان که عامدانه جعل عنوان می کنند که هیچ اما خطاب به دوستان دل پاکی که غیر عمد این واژه را برای این و آن بکار می برند می گویم: دایره دینداری را تنگ نکنید که دودش به چشم خودمان می رود. با برچسب زدن های بی مورد باب گفتگو را نیز منسد خواهید نمود و به جای اینکه با یکسری از اختلاف سلایق کنار یکدیگر بایستید، در برابر یکدیگر خواهید ایستاد. نباید خوانش ها متفاوت از امور دینی را تکفیر نمود و تنقیح آن ها نیز خارج از گفتگو امکان پذیر نیست. @ahalieghalam
نخستین دورهمی صمیمی؛ نویسندگان حوزوی خراسان و کانون نویسندگان اهل قلم خراسان با همکاری اداره فضای مجازی، هنر و رسانه دفتر تبلیغات اسلامی خراسان برگزار می شود. زمان: ۵شنبه ۲۶مرداد ۱۴۰۲ ساعت ۱۰ صبح مکان: چهار راه خسروی، دفتر تبلیغات اسلامی خراسان، طبقه دوم، اتاق جلسات حوزه ریاست برای حضور در این محفل لطفاً به آی دی زیر پیام بدهید؛ @jr14710 @ahalieghalam
یاد خدا و غفلت از او ✍ قال علی بن موسی الرضا علیه السلام, کانَ نَقشُ خاتَمِ عیسی(ع) حَرفَینِ اشتَقَّهُما مِنَ الإِنجیلِ:طوبی لِعَبدٍ ذُکرَ اللّهُ مِن أجلِهِ، ووَیلٌ لِعَبدٍ نُسِی اللّهُ مِن أجلِهِ. نقش انگشتر عیسی(ع) این دو جمله بود که برگرفته از انجیل است«خوشا به حال بنده ای که موجب یاد خدا باشد و وای به حال بنده ای که باعث فراموشی خدا شود». (عیون أخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 55 ) یاد خدا یعنی دوری از غفلت، بسان محافظی بر رفتار و گفتار انسان مواظبت کرده و از کجی و کاستی و خطا و گناه انسان را دور می کند. از این رو امام رضا علیه السلام نقش انگشتر حضرت عیسی را که یاد آور خداست نقل می کند و بر آن تاکید دارد که خوشی ناشی از یاد خدا برای بنده ای است که هم خود به یاد خداست هم رفتار و گفتارش در خانواده و اجتماع یادآور خدا نزد دیگران است و این صعود به قله خوبی ها و قرار گرفتن در دایره نیکان و بندگان صالح خداست. و در مقابل بدی غفلت از خدا نیز برای کسی است که هم خود از خدا غافل است و هم با کردارش در زندگی سبب غفلت دیگران از خدا می شود و این سقوط به دره گناهان و قرار گرفتن در دامن بدان و افراد شرور بدذات است. بر این اساس یاد خدا و غفلت از او موضوعی بسیار مهم است که بر انگشتری حضرت عیسی نقش بسته و در حقیقت راه سعادت و دوری از شقاوت را مدام به انسان یادآوری می کند. @ahalieghalam
نیتی که قبول شد.. ✍ خانم نزدیک های اربعین پارسال علی اکبر پسرم ۲ ماهه بود باخودم میگفتم بچه به این سن سخته سفر بره، باشه امسال کربلا نمیرم اما هرچه به اربعین نزدیک تر شدیم بی قراری و پرکشیدن های دلم برای کربلا بیشتر شد تا اینکه طاقت نیاوردم و به همسرم گفتم منم میام! در جوابم گفت: خب عزیزمن شما که گفتی امسال نمیای کاروان هم دو روز دیگه حرکت می‌کنه، اعتبار گذرنامه ات هم که تموم شده، من چکار کنم؟! اشکام دونه دونه بی اختیار می‌ریخت تو دلم گفتم منم کربلا می‌خوام صبح فردای همون روز همسرم با مدارک به اداره ی گذرنامه رفت و دلم غوغایی بود در عین استرس از رد شدنم امیدوارم بودم که به ذهنم رسید به نیابت از یک شهید راهی بشم، نیتم شد شهید غفاری نژاد که از اقوام بود. همسرم برگشت و گفت: گذرنامه هایی که اعتبارشون بیش از ۶ ماه نگذشته تمدید می‌کنند این گذرنامت اینم برگه موقت پسرت علی اکبر! باورم نمی‌شد درست یک روز به سفر کاروان منم آماده شدم برم کربلا کاروانیان قرار گذاشتند همه یک عکس شهید به کوله پشتی بزنن و به نیتش پیاده روی کنند. زیر عکس هر شهید اسم و مشخصات کامل، ولادت و شهادت و یک خط از وصیت نامشون نوشته شده بود. همسرم با عکس شهید بزرگواری به سمتم آمد اما من نیتم شهید غفاری نژاد بود که به زبان آوردم. گفت: بین عکس های شهدا عکسی از شهید غفاری نبود! جواب دادم عیبی نداره و بلاخره بدون عکس راهی شدیم تا رسیدیم نجف، موکب اول برای رسیدگی به فرزندم توقف کردیم سر کوله پشتی که رفتم جای خالی عکس شهید غفاری نژاد باعث شد یادش کنم و از این که کمک کرد بیام کربلا، ممنون باشم و با خودم زمزمه کنم اگر چه عکس ندارم اما به نیت شما پیاده روی می‌کنم. ازموکب که اومدم بیرون دیدم همسرم با یک عکس منتظر من ایستاده، بهش نزدیک شدم گفت: این هم عکس شهید حسین غفاری نژاد با مشخصات و یک خط وصیت نامه! خوشحال و متعجب پرسیدم ازکجا؟ گفت: یکی رد شد این‌ رو داد و رفت بعد که خوندم دیدم همون بود که خواستی!!! @ahalieghalam
ما را دوست دارد... ✍ علیرضا دور می‌پنداریم‌اش! خیلی دور... آنقدر که فکر می‌کنیم در بیابانی خیمه‌ای زده است و ما هم بایددعا کنیم تا روزی از گوشه عزلت بیرون شود. وحال آنکه او بر فرش های ما قدم میگذارد احوالاتمان را مشاهده می‌کند ما را دوست دارد... تا آنجا که وقتی رخ می‌نمایاند کسی می‌گوید:اورا دیده بودم بارها و بارها @ahalieghalam
ماه صفر، نحس است؟ ✍ حجت‌الاسلام غلامرضا تربقان ◾️با شروع ماه صفر عده‌ای ،دوستان و آشنایان خود را سفارش می‌کنند که ماه صفر است و خونریزی و شکستن تخم مرغ و صدقه و دعا و... فراموش نشود. آیا واقعاً ماه صفر، نحس است؟ ریشه این مطالب از کجاست؟ چهار ماه از ماههای سال قمری حرام شمرده می شود که عبارتند از: رجب ،ذی القعده، ذی الحجه و محرم. عرب ها در این ماهها جنگ و کشتار نمی‌کردند و میان آنها آتش بس برقرار بود. ماه رجب به فاصله‌ای کوتاه بود هیچ. اما این سه ماه دیگر که به صورت متوالی و پشت سر هم قرار دارند موجب می‌شد که بسیاری از کینه ها، عداوت ها و دشمنی های عرب در دل بماند و یکدیگر را به شروع ماه صفر که ماه های حرام تمام می‌شد، تهدید می‌کردند و با شروع این ماه جنگ و کشتار و بدبختی شروع می‌شد و از این روی عرب‌ ماه صفر را ماه نحس و بدبختی می دانست. (ماهیچ روایتی به نحس بودن این ماه نداریم) 🔻خوبی و بدی ایام در قرآن از نظر قرآن روزها و شب ها به خودی خود مبارک و شوم نیستند بلکه مبارکی و نحوست به حوادثی است که در آن شب و روز ها اتفاق افتاده است. هم چون شب قدر، قرآن می فرماید: إنّا اَنزَلناهُ في لَیلَة مُبارکَه و یا روزی که قوم عاد عذاب شدند روز نحس گفته شده است. إنا اَرسَلنا عَلَیهم ریحا صَرصَرا فی یَوم نَحس مُستَمر (قمر ۱۹ _فصلت ۱۶) همانا ما بر سر آن ها تندبادی سوزان در روزی پیوسته شوم فرستادیم. پرواضح است مبارک بودن شب قدر مربوط می‌شد به مقاربت آن شب با اموری بزرگ و مهم مثل نزول ملائکه و روح ،نزول قرآن و... و نحوست روز عذاب قوم عاد به نزول عذاب بر آن ها بوده و نیز مبارکی و نحوست سایر ایام به حوادث و اتفاقات آن روزها است. 🔺خوبی و بدی ها ایام از دیدگاه عقل و اسلام مرحوم علامه طباطبایی در خصوص سعه و نحس ایام از نظر عقل می نویسد: ما هرگز نمی توانیم بر سعادت روزی از روزها و یا زمانی از زمان ها و نیز نحوست ایام برهان و دلیل قطعی اقامه کنیم. چون در حقیقت و طبیعت زمانی تمام اجزایش مثل هم هستند. بنابراین از نظر خود زمان فرقی بین این روز و آن روز نیست تا یکی را مبارک و دیگری را شوم بدانیم اما علل و عواملی که در حدوث و حوادث و نیز در به ثمر رساندن اعمال تأثیر دارند از حیطه علم و اطلاع ما خارج است، ما نمی‌توانیم لحظه لحظه زمان را با علل و اسبابی که در آن زمان مؤثرند بسنجیم تا بفهمیم که آن علل و اسباب در این مقدار از زمان چه تاثیری دارد؟ آیا تأثیر آن طوری است که یک قسمت از زمان را مبارک و قسمت دیگر را شوم می‌کند یا نه؟ درست به همین علت راهی به افکار مبارک و شومی ایام هم نداریم و نمی توانیم به نبودن چنین چیزی دلیل اقامه کنیم. 🔺فال بد بزنیم واقعیت این است؛ روزها و اعداد با یکدیگر تفاوتی ندارند، اما ممکن است کسی یا کسانی فال بد بزنند که البته تاثیر هم دارد اما اگر کسی فال بد نزند ماه صفر با ماههای دیگر هیچ تفاوتی ندارد. اگر کسی به چیزی بدبین باشد مانند همان چشم‌بد تاثیرگذار است، بعضی از قدما می‌گفتند؛ زبان بنده قلم خداست و نتیجه این می‌شود که اگر کسی به صفر فال بد زد اثر بد هم می‌بیند و اگر فال بد نزند هیچ مشکلی پیش نمی آید. به بیان دیگر معنی آیاتی که به نحس بودن ماه صفر یا روزهایی که در آن عذاب بر قوم عاد نازل شده این نیست که این ماه‌ها از ابتدا نحس باشد، بلکه بدین معنی است که اگر کسی این ماه را فال بد زد برایش نحسی می‌آورد که البته می توان با دعا، صدقه و ذکر و توکل به خدا و فال نیک اثر بد و نحوست این ماه را از بین برد. وقتی رحلت پیامبر (ص) و شهادت امام حسن مجتبی (ع) و امام رضا(ع) در این ماه قرار گرفت باعث شد تا مسلمانان در این ماه فال بد بزنند و الا ما هیچ دلیل و روایتی مبنی بر نحوست یا سنگینی ماه صفر نداریم، برعکس ماه صفر را عنوان صفرالخیر نام گذاری شده است. مثل محرم‌الحرام، شعبان المعظم، شوال المکرم منبع خبر: آوای کاشمر/ دوهفته‌نامه منطقه خراسان /شماره ۴۵۸/صفحه۱۶ @ahalieghalam
دیگر بابا نمی گفت... ✍️ عليرضا سوز سرما در خرابه ای بیداد میکرد درمیان سينه گرم نسیم لطافت گریه دخترکی جوانه زده بود در و دیوارخرابه قطره قطره اشک عمه وتمام جان رقیه اورامیطلبید ولی گویی صدایش را فقط خرابه میشنید و عمه و ظالمی در ظلمت قصرش درسیاهی خوابش در نحسی کلامش. دندان برهم سایید غضب آلود، با خنده ای محو که از دانستن نتیجه عملش نشأت می‌گرفت گفت: ببرید برایش بابارا که آوردند خرابه درهم شکست در زیر چتر سکوت، دختر شادمان شد روی ماه بابا را بوسید و پر گشود تا بلندای آسمان. و این نسیم بود که دیگرقلب درون سينه اش صدا نداشت نمی تپید گریه نمیکرد بابا نمیگفت… @ahalieghalam
✍ علیرضا نگاهم را روی گنبد سُر دادم. همچون کبوتری سفید که بر بالای سقاخانه لانه‌دارد،پر زدم. پرواز کردم را قطره قطره جرعه جرعه نوشیدم آن قدر حلاوت و عشق در شراب طهور حرم جا گرفته بود که عشق در سرتاسر وجودم ریشه دواند حالا طعم عشق را می‌دانستم و جریان پر مهرش را در تمام حرم لمس میکردم ولی گویا در جایی سرچشمه عشق فوران کرده بود همچون تشنه ای در پی قطره ای آب پر کشیدم دیگر نه چشمی بود و نه بالی هرچه بود قلبی بود تپنده. لحظاتي بعد درکنار طلایی پنجره فولاد همان سرچشمه عشق فلجی رادیدم که پا شد دیوانه ای عاقل شد ومنِ به ظاهر عاقل،مجنون. مجنون رأفت و کرم او... @ahalieghalam
خودشناسی ✍ امام رضا (ع) می فرماید: أفضَلُ العَقلِ مَعرِفَةُ الإِنسانِ نَفسَهُ. برترین خِرد، خودشناسی است. (العدد القویة:ص 292 ح 18) شناخت خویشتن نشان از عقل و خرد دارد انسان که خود را بشناسد کنترل و هدایت نفس خویش را به دست عقل می سپارد و بر این اساس از خطا و اشتباه ایمن می شود. شناخت خویش یا به ظاهر و اعضا و جوارح است و یا به باطن و رفتار و کردار انسان در شرایط مختلف از زمانی و مکانی و یا حالات روحی و روانی اعم از غم و شادی که هر یک جلوه ای از انسان را به نمایش می گذارد. خودشناسی فقط در دنیای انسان تاثیر ندارد بلکه ثمره آن دامنه دنیا و آخرت او را در بر می گیرد از این رو وقتی نتیجه آن معرفت کردگار و شناخت خدا باشد در این صورت دنیا و آخرتش آباد می شود. وقتی از خود شناسی به خدا شناسی رسیدیم قدرشناسی از موقعیت و ظرفیتی که خالق به ما سپرده در کنار شکر گذاری نسبت به داشته ها و صبوری نسبت به نداشته ها روح انسان را پرورش می دهد و چشمانش را نسبت به واقعیت دنیا فانی روشن می کند. شناخت انسان نسبت به اعضا و جوارح و توانایی های آن و کنترل آن به قدرت عقل، فرصت بندگی و زندگی خوب بر مدار دین را فراهم می کند و در کنار آن شناخت نسبت به رفتار و کردار و خلقیات و روحیات نیز نفس انسان را به کنترل و هدایت عقل درآورده و از خطا و اشتباه دور می کند. از این رو وقتی حضرت رضا(ع)می فرمایند بهترین عقل و خرد خودشناسی است مراد آنجاست که با شناخت خود به شناخت خالق خود برسیم و از فرصت ها و ظرفیت های انسانی که برای زندگی و بندگی و حرکت به سمت سعادت فراهم شده کمال استفاده را ببریم. کسی که خود را نسبت به خلقیات و روحیات شناخت نسبت به ظرفیت خویش در غم و شادی یا عصبانیت و آسایش آشنا شد در شرایط مختلف زندگی کنترل نفس را به دست گرفته و با عقل و درایت بر آنها حکومت می کند. در این زمان سعی می کند از غم و غصه دور شود به شادی و شور و هیجان زندگی خویش را از روزمرگی و تکرار یکنواخت نجات بدهد و در زمان عصبانیت از هر واکنشی تا رسیدن به آسایش و آرامش پرهیز کند تا مبادا دچار عصیان شده و زندگی خود را نابود سازد. @ahalieghalam
نقش زنان و حضرت زینب (س) در حماسه کربلا ✍ حجت‌الاسلام غلامرضا تربقان 🔹حماسه عاشورا را ۷۳ نفر به وجود آوردند. امام حسین(ع) به عنوان محور این حماسه، به همراه یارانش روز عاشورا به شهادت رسید و رسالت سنگین بانوان کاروان حسینی از عصر عاشورا آغاز شد. آن‌ها با وجود شرایط سخت جسمی و روحی ، مردم را از اندیشه و حقانیت راه امام حسین(ع) آگاه نمودند و با رهبری حضرت زینب (س) به نشر معارف اسلام و رساندن پیام شهدای کربلا پرداختند تا اسلام را از زوال نجات بخشند و اینجاست که به هدف والای امام حسین(ع)از همراه نمودن زنان و کودکان با خویش پی می بریم که اگر نبودند این زنان و کودکان به ویژه حضرت زینب(س) در کربلا و اسارت آن‌ها، نه تنها انقلاب امام حسین(ع) دستخوش تحریف می گردید بلکه اسلام در معرض خطر جدی قرار می گرفت. 🔹همانگونه که می دانیم حفظ و نگهداری این نهضت و انقلاب از انجام آن مهم تر است و بار سنگین این مسئولیت را حضرت زینب(س) بر دوش کشید. ایشان پس از حادثه عاشورا در سال ۶۱ هجری سرپرستی قافله اسرا ، پرستاری از امام سجاد(ع)، حفظ و حرمت زنان و کودکان و ابلاغ پیام شهادت را عهده‌دار بود. او با سخنان آتشین خود خفتگان را بیدار و یاغیان را رسوا نمود. هنگامی که کاروان اسیران را در آن جو پر از ظلم و خفقان وارد کوفه نمودند و مردم در دو طرف مسیر صف کشیده و نظاره‌گر اسرا بودند، حضرت زینب(س) نگاهی به مردم افکندن و با اشاره به خواست همه سکوت کنند و آنگاه با شجاعتی بی‌نظیر و علی‌وار به سخنرانی ایستاد و اهل کوفه را سخت ملامت نمود و مردم را منقلب و متاثر ساخت که اشک ها جاری و صدای ناله ها بلند شد و آنان را متوجه اشتباه و گناه‌شان نمود. (این خطابه زمینه‌ساز قیام توابین و مختار گردید.) 🔸حضرت زینب(س) نه تنها مردم کوفه که ابن زیاد را در دارالاماره که سر مست و مغرور از پیروزی خود بود حقیر و کوچک شمرد و توان سخن گفتن را از او گرفت. ابن زیاد رو به آن حضرت کرد و گفت؛ خدا را شکر که شما راسوا نمود و مردان شما را کشت و وحی و اخبارتان را دروغ گردانید. 🔻زینب (س) بی آنکه هیبت مجلس در روح بلندش کوچک‌ترین تاثیری گذارد ، با نگاهی تحقیرآمیز در پاسخ فرمود؛ "حمد و سپاس خدای را که ما را به وسیله پیامبرش گرامی داشت و از هر رجس و پلیدی و آلودگی پاک و مبرا ساخت و همانا شخص تبهکار رسوا می شود و بدکار دروغ می‌گوید و او غیر از ماست. مادرت به عزایت بنشیند ای فرزند مرجانه." 🔻عبیدا... در حالی که از خشم رگ های گردنش پر از خون شده بود با مسخره گفت؛ چگونه دیدی کار خدا را درباره برادرت و خاندانت؟ زینب (س) با همان بی اعتنایی فرمود: وَ ما رَاَیتُ الا جَمیلا... هرچی دیدم [چون در راه خدا بود] زیبایی و خیر بود. آنان گروهی بودند که خداوند کشته شدن را بر آنها نوشته بود و از این روی مردانه به قتلگاه خویش شتافتند. 🔻زینب (س) پس از ورود به شام چنان یزید را رسوا کرد که او را به گریه وا‌داشت و توان پاسخگویی از او سلب شد. سخنرانی حضرت زینب(س) در بارگاه ابن زیاد در کوفه و کاخ یزید در شام چنان شورانگیز بود که ارکان حکومت اموی را به لرزه انداخت. روشنگری آن حضرت توانست جامعه ی چشم و گوش و بسته آن‌زمان را بیدار و زمینه انقراض حکومت بنی امیه را آماده کند. 🔻خطابه های حضرت زینب(س) در بازگشت از شام در مدینه هراس عظیمی در دل بنی اُمیه پدید آورد. او در مدینه به افشاگری بنی امیه اقدام نمود و چهره کریه آنان را به مردم نشان داد و این خود قیامی دیگر شد برای براندازی دستگاه خلافت جور بنی اُمیه. به همین جهت حکومت اقدام به تبعید حضرت زینب(س) به مصر نمود. سِّر نِی در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود منبع خبر: آوای کاشمر / شماره ۴۱۴ / صفحه۳ @ahalieghalam
استغفار های پدرانه... ✍ علیرضا خجالت درصورتم موج میزد موجی آرام وسنگین برکرانه دریای چشمانم دریایی که بزرگی اش را در پشت پلکی نازک و مژه‌ای ظریف،پنهان نموده بود موج،زیباولطیف،همچون شیشه‌ای شفاف از ساحل کناره‌ی چشمانم،بر کویر خشک گونه‌ام فرو ریخت موج حالاقطره‌ای شده بودکه خجالت را فریادمیکرد خجالت از استغفارهای پدرانه برای اعمال من @ahalieghalam
73 حماسه ساز و نقش خانواده در حادثه عاشورا ✍حجت الاسلام غلامرضا 💢 پس از شهادت امام‌حسین (علیه السلام) و یارانش در سرزمین کربلا رسالت دفاع از دین و بازگویی و رساندن پیام ایشان بر عهده خانواده آن حضرت قرار گرفت و آنان به خوبی پیام عاشورا و اصلی‌ترین محور حادثه کربلا و مظلومیت امام و یارانش را به تصویر کشیدند. 🔹قالَ رَسُولُ اللّهِ (ص): «اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ (ع) حَرارَهً فى قُلُوبِ الْمُؤمنینَ لا تَبْرُدُ اَبَداً». به‌راستی که با شهادت حسین(علیه السلام) آنچنان شور و حرارتی در دل مومنین ایجاد شده که هیچ‌گاه به سردی نخواهد گرایید. تاریخ عاشورا را 73 نفر به وجود آوردند و رهبری این حماسه بزرگ در دستان ایشان بوده است. 72 تن که در کربلا به شهادت رسیدند و زنان و کودکانی که حماسه کربلا را با اسارت خود کامل نمودند. 🔹پس از شهادت امام‌حسین(ع) و یارانش در سرزمین کربلا رسالت دفاع از دین و بازگویی و رساندن پیام ایشان بر عهده خانواده آن حضرت قرار گرفت و آنان به خوبی پیام عاشورا و اصلی‌ترین محور حادثه کربلا و مظلومیت امام و یارانش را به تصویر کشیدند. 🔻رهبری خانواده و بازماندگان با امام‌سجاد(ع) و حضرت زینب(س) بود، بنی‌امیه خیال کرد با کشتن امام و یارانش سرسخت‌ترین مخالفان حکومت خود را از میان برداشته‌اند، لذا بعد از شهادت امام و یارانش به جشن و پایکوبی پرداختند و در شهرها برای پیروزی یزید جشن و شادمانی گرفته‌اند و در این جشن‌ها اهل بیت امام‌حسین(ع) را در غل و زنجیر کشیدن و در کوچه بازار می‌گرداندند، اما غافل از این‌که این زنان و کودکان در اسارت، حکومت جابرانه یزید را رسوا و مردم را از خواب غفلت بیدار می‌نمایند. با خطبه و سخنرانی‌هایی که توسط حضرت زینب(س) و حضرت‌ام‌کلثوم(س) و حضرت سکینه(س) در شهر کوفه و شام ایراد شد، وجدان درونی مردم به چالش و محاکمه کشیده شد و شرایطی به وجود آوردند که یزید ملعون پس از آن دیگر نتوانست به این خانواده بی‌احترامی کند و حضور این زنان و کودکان زمینه‌ساز قیام‌های مهمی به خون‌خواهی از امام حسین(ع) شد. مانند قیام سلیمان‌بن‌صرد خزاعی و قیام مختار ثقفی در سال 64 از هجرت. 🔻در واقع “اگر زینب نبود” مفهوم عبارت کربلا در کربلا می‌ماند. در اینجا مشخص می‌شود که با حضور آن حضرت و خانواده ایشان بود که انسان‌ها در طول تاریخ توانستند نسبت به این واقعه مهم شناخت پیدا کنند و حق را از باطل تشخیص دهند. این زنان و کودکان در اسارت نگذاشتند جنایات بنی‌امیه پنهان بماند، آنها با اقدامات خویش نهضت کربلا را زنده نگه داشتند. 💢تعدادی از زنان تاثیرگذار در حادثه عاشورا: 1) همسر زهیر بن‌یقین بنام دلهم، با شوهرش از مکه به سمت عراق می‌رفت. زهیر حاضر نبود در مسیر حرکتش با امام‌حسین(ع) روبرو شود، در منزلی امام‌حسین(ع) زهیر را می‌طلبند و زهیر از رفتن نزد امام امتناع می‌کند، ولی همسرش می‌گوید، فرزند رسول خدا تو را می‌طلبد و تو از رفتن امتناع می‌کنی و شوهرش را تشویق می‌کند نزد امام برود و از یاران با وفای امام قرار بگیرد و در رکاب امام به شهادت برسد. 2) ام وهب، همسر عبدالله بن عُمَیر ساکن کوفه بود، وقتی شنید مردم کوفه برای جنگ امام حسین(ع) به کربلا می‌روند شوهرش را متقاعد کرد که به کربلا رفته و یاری امام کند و زمانی که شوهرش در روز عاشورا به جنگ کوفیان رفت، همسرش ستون خیمه را برداشت و به میدان کارزار قدم نهاد و از امام حسین(ع) حمایت کرد و به شهادت رسید و او تنها زن شهید حادثه کربلا بود. 3) رباب تنها همسر امام حسین(ع) که در کربلا همراه امام بود و پسرش علی‌اصغر شش ماهه روز عاشورا به شهادت رسید و خودش و دخترش سکینه به اسیری رفتند و در مجلس ابن‌زیاد از میان زنان برخاست و با سر مقدس امام‌حسین(ع) مرثیه و قصیده‌ای خواند که همه را متأثر نمود. 🔻و علاوه بر آنها، فاطمه و سکینه دختران امام حسین(ع) و ام‌کلثوم(س) زنانی بودند که با سخنرانی‌های خود منشأ اثر فراوانی در حادثه کربلا بودند هرچند هیچ‌یک به مقام دختر امیرالمومنین زینب(س) نمی‌رسیدند چرا که او توانست در جریان اسارت، جای برادر شهید خود را بگیرد و همان برنامه برادرش و تبلور جمله هیهات‌من‌الذله یعنی خواری و زبونی از ما خاندان به دور است را تا شهادت دنبال کرد و از عصر عاشورا تا ورود به مدینه به کار برد و حق تربیت مادرش فاطمه را ادا کرد که البته از دختر امیرالمومنین جز این رفتار، انتظار نمی‌رفت و او باید در راه دین چنان شکیبا می‌بود که مادرش فاطمه(س) بود. 🔹حضرت زینب(س) در بازار کوفه خطبه‌ای ایراد کرد و گویی با زبان علی(ع) سخن می‌گفت. اهل کوفه را سخت ملامت کرد و مردم را منقلب و متأثر نمود و اشک‌ها جاری شد و ناله‌ها از سینه برآمد و آنان را به اشتباهی که کرده بودند توجه داد و کار اهل بیت در بازار کوفه به انجام رسید و فرصت سخن گفتن در مجلس ابن زیاد فراهم شد.
آنجا ابن زیاد ملعون گفت: خدا را شکر می‌کنم که شما را رسوا کرد و شما را کشت؛ حضرت زینب بی‌درنگ در پاس ابن‌زیاد گفت: “اَلْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِی أَکرَمَنَا بِنَبِیهِ مُحَمَّدٍ(ص) وَ طَهَّرَنَا مِنَ الرِّجْسِ تَطْهِیراً إِنَّمَا یفتَضِحُ الْفَاسِقُ وَ یکذِبُ الْفَاجِرُ وَ هُوَ غَیرَنَا“؛ شکر خدا را که ما را به پیامبر خود محمد(ص) سرافراز کرد و ما را از پلیدی برکنار داشت و این‌که گفتی ما رسوا شده‌ایم، رسوایی برای مردم فاسق است و دورغ‌گویی کار مردم نابکار. با این جواب دندان‌شکن حضرت زینب(س)، ابن‌زیاد گفت: دیدی خدا با خانواده شما چه کرد. زینب در جوابش گفت: اینان ـ شهدای خانواده ما ـ کسانی بودند که خدا شهادت را برای ایشان مقدر کرد و آنها نیز به این سعادت رسیدند و به راه شهادت رفتند و اما به زودی خواهد رسید که خدا تو و آنان را برای حساب فرا خواند. 🔸ابن‌زیاد دیگر مصلحت ندید که اهل‌بیت امام در کوفه بمانند زیرا می‌ترسید که مردم دست به شورش و قیام بزنند لذا دستور داد؛ اهل بیت را به سوی شام، مرکز خلافت بنی‌امیه حرکت دهند. اهل بیت به شام رسیدند، آنها را سه‌شبانه روز پشت دروازه شام نگه داشتند تا مردم، شهر را آذین ببندند و آماده جشن شوند. اهل‌بیت امام را از کوفه و بازار شام عبور دادند و آنها را به مجلس یزید بردند، آنجا زینب(س) با سخنان علی گونه‌اش چنان یزید را رسوا کرد و او را به گریه انداخت که توان پاسخ‌گویی از او سلب شد، یزید از شنیدن سخنان حضرت‌زینب(س) که چون نیزه‌ای بر قلبش وارد شده بود از وحشت و تأثر بر خود می‌لرزید و توانایی پاسخ گفتن را نداشت، لذا رو به امام سجاد(ع) کرد و با سخنانی فرمود: خدا لعنت کند ابن‌مرجانه را. من نمی‌خواستم بابایت امام‌حسین(ع) کشته شود، ولی ابن‌زیاد عجله کرد. 🔹اثر حضور اهل بیت(علیهم السلام) در اسارت این بود که یزید اظهار پشیمانی کند و خواسته‌های اهل بیت در شام را اجابت نماید و اجازه دهد اهل بیت در قصر او برای امام‌حسین(ع) عزاداری کنند و این اولین مجلس روضه ابی‌عبدالله در خانه خود یزید 7 شبانه روز ادامه داشت، مردان شام در مجلس مردانه حاضر و امام سجاد(ع) برای آنها سخن می‌گفت و زنان شام در مجلس زنانه با روشنگری حضرت زینب(س) و ام‌کلثوم(س) از خواب غفلت بیدار شدند، سپس یزید صلاح ندید دیگر اهل‌بیت در شام بمانند دستور داد آنها را در کمال احترام به وطن‌شان مدینه برگردانند و دوسال بعد از این واقعه در اثر روشنگری اهل‌بیت مردم دست به قیام زدند و حکومت یزید را سرنگون و تمام قاتلین امام‌حسین(ع) را مجازات کردند و تا امروز این نهضت عظیم را زنده نگه داشته‌اند. ترویج دین اگرچه به قتل حسین گشت تکمیل او به زلف پریشان زینب است خون حسین گشت مُرکب برای دین اما صحیفه سینه‌سوزان زینب است مقصود زینب از سفر کوفه و دمشق احیای دین و رونق و آیین مذهب است در حال سیر بر سَر نی آفتاب دین وز پی بجلوه یک مه و هفتاد کوکب است زینب چو دید رأس حسینش به نیزه گفت ماهم گرفته است و یا اول شب است منبع خبر : (صدای خاوران) آوای کاشمر/شماره۵۰۶/صفحه۵ @ahalieghalam
ترک دین و دنیا ✍ امام رضا(ع) از ما نیست آن که دنیای خود را برای دینش و دین خود را برای دنیایش ترک گوید.(بحار ج 78،ص 346) این که دنیا را برای دین ترک کنیم و از امور دنیایی..(ادامه در تصویر) فرمایش امام ناظر بر تعادل در امور و توجه لازم نسبت به هرکدام از آنها است و در حقیقت دین با مفهومی فراتر دنیا را نیز در بر می‌گیرد و برای آن نیز برنامه‌ دارد. در معارف دین استفاده از دنیا و نعمات الهی تاکید شده تا آنجا که دین در زندگی کم رنگ نشود و غفلت از خدا و آخرت پیش نیاید و با قدردانی و شکر نعمات و بهره صحیح از آن، توشه ای برای قبر و قیامت به دست آید. برنامه دین برای زندگی مادی در دنیا نیز بر مدار انسانیت و براساس فرامین الهی است مثلا در قرآن آیه ۳۱ سوره اعراف می فرماید{کُلُواْ وَاشْرَبُواْ وَلاَ تُسْرِفُواْ} بخورید و بیاشامید اما اسراف نکنید. گر نیک بنگریم محدودیت های دین آزادی را از ما نمی گیرد بلکه زمینه ای برای آزادی نفس از بند شیطان فراهم می کند. هر آنچه که انسان‌ از آن نهی شده قطعا برای او ضرر و زیانی دارد حال آشکار یا نهفته، ذات اقدس الهی به آن بیش از هرکسی آگاه است از سوی دیگر آنچه بدان امر شده قطعا سود و محاسنی برای ما مخلوقات دارد که توان درک همه آن نیکی ها را نداریم. بنابراین با وجود نقص در آگاهی و دانش خویش و در مقابل علم لایزال و بی منتهای الهی نسبت به کُنه و ذات هر چیزی و البته خیرخواهی برای بنده اش، به اوامر و نواهی او ایمان و یقین آورده و با عمل به آنها در پی سعادت دنیا و آخرت قدم‌ بر مي داریم. @ahalieghalam
اربعین مهدوی ✍️ من الغریب الی الحبیب... با "لبیک یا حسین" باید برخاست جوشید و رفت. گرچه در هیأت و حسینیه و محراب هم می‌توان سلامش داد ولی نه، این رسم عاشقی نیست باید آن سرزمین حماسه را نفس کشید و به وصالش رسید به آغوشش گرفت تنگ تنگ... موکب به موکب پنجه در رنج‌های ریز و درشت سفر، منزل به منزل باید رفت چای و قهوه تلخ عراقی را نوشید، لقمه‌های محبت میزبان را تناول کرد و نمک‌گیرش شد و به مقصد و مقصود مشرف شد. چه زیباست ساعت وصال با حقیقت عشق و عشق تمام.دیدگان بارانی می‌شود و مروارید اشک بر گونه‌ها می‌غلتد از بین الحرمین ندایی می‌آید؛ هلا بیکم یا زواری هلا بیکم خوش آمدید ای زائران عزیزم! کربلا به شدن است نه به رفتن. کربلایی که شدی تازه ضربان قلبت در نینوا به ساعت ظهور تنظیم می‌شود! باید به سمت قبله شش گوشه عشاق نماز وصل گذارد و قد قامت نصرت با حسین زمان‌عج را بست. این زیارت عارفانه با دو بال عقل و عشق آغازِ مسئولیت بزرگی‌است و قبول آن امانت الهی که آسمان را یارای حمل آن نبود! با قدم‌های جابر در اربعین باید پا‌به‌پای قدم‌های پسر مهزیار، از "لبیک یا حسین" به "لبیک یا مهدی" رسید... اللهم ارنا الطّلعه الرشیده والغره الحمیده @ahalieghalam
📝پیاده‌ روی اربعین تجلی عظمت سیاسی و اجتماعی شیعه ✍ حجت‌الاسلام غلامرضا تربقان ▪️قال الحسین (علیه السلام): مَنْ زَارَنِی فِی حَیَاتِهِ زُرْتُهُ بَعْدَ وَفَاتِهِ . هرکس مرا در حال حیاتش زیارت کند و به زیارت من آید من هم بعد از وفاتش او را زیارت می‌کنم و به زیارت او می‌آیم. مردان خدا و شخصیت‌های الهی همان‌گونه که در زمان حیات خویش استوانه دین و محور انسانیت و پشتوانه حق و عدالت هستند، پس از مرگ نیز آرامگاه و زیارتگاه‌شان پشتوانه حق و عدالت و فضیلت است و در این میان مرقد مطهر امام‌ حسین (علیه السلام) از ویژگی‌های برجسته‌ای برخوردار است. 🔹زیارت امام‌حسین(علیه السلام) در فرهنگ شیعه سابقه‌ای ریشه‌دار و عمیق دارد و در سال‌های اخیر به شکل گسترده‌تر و با عظمت بیشتری برگزار می‌شود و یک تجلی جدیدی در شیعه به وجود آورده است. در سفر زیارتی امام‌حسین(ع) باید تحول درونی اتفاق بیافتد تا گناهان فرد بخشیده و از اثرات ارزشمند این سفر برخوردار گردد؛ این یک سفر عادی و معمولی نیست، برای کسی که بتواند حق این زیارت را ادا کند خیلی با ارزش است. اگر تغییر در درون انسان اتفاق بیافتد، به طبع آن رفتارش اصلاح می‌شود و  اگر رفتار فرد اصلاح شد، در جامعه هم تأثیر می‌گذارد و رفتار جامعه هم تغییر پیدا می‌کند. کسی که زائر امام‌حسین(ع) می‌شود باید گواهی‌های داخل زیارت اربعین را بدهد، این گواهی‌ها زبانی نیست، اعتقادی است. 🔻در دین ما هیچ اصلی بزرگتر و هیچ حقیقتی محکم‌تر و ریشه‌دارتر از امامت وجود ندارد. خداوند به پیامبرش(ص) فرمود: آنچه که باید به آن برسیم به وسیله امامت است و آنچه بشر باید برای به رشد خویش به آن برسد، حقیقت امامت است. هر گروه، امت و جامعه‌ای که با این حقیقت ارتباط برقرار کند، حیات طیبه پیدا کرده و هرچه این ارتباط بیشتر شود راه سعادت برای او  هموارتر می‌شود. 🔻این اعتقاد ماست که به برکت امامت، آسمان و زمین و همه موجودات تحول پیدا می‌کنند. این از عقائد ماست که تکامل عقل و علم به برکت امامت است و می‌توان اربعین و زیارت امام‌حسین(ع) را ظرف معرفی امامت به دنیا، قرار دهیم. این‌که در اربعین سیلی از انسان‌ها، به سوی امام‌حسین(ع) حرکت می‌کنند، قطعاً این پیام را دارد که زیارت امام(ع) محور قرار گرفتن اصل امامت است. 🔻اخیراً بعضی افراد جاهل، که اطلاع از روایات ندارند، می‌گویند این چه بساطی است که در این ایام راه انداخته‌اند؟ در حالی که در روایات ما زیارت با پای پیاده فراوان است و عکس‌هایی هم از که قبل وجود دارد افراد پیاده از نجف به کربلا می‌رفتند. 🔹در فضیلت این پیاده‌روی حضرت می‌فرمایند: در ازای هر قدم یک حسنه به او داده می‌شود و یک گناه از او پاک می‌گردد. وقتی به حائر امام‌حسین(ع) می‌رسد؛ خداوند مُهر صالحین را بر وی می‌زنند و وقتی حضرت را زیارت کرد، خداوند نام او را جزء رستگاران می‌نویسد و هنگامی که قصد بازگشت کند فرشته‌ای بسویش آید و گوید رسول خدا به تو سلام می‌رساند و می‌فرماید؛ اعمال خود را از نو آغاز کن که پروردگارت گناهان گذشته‌ات را بخشید. زیارت امام‌حسین(ع) در همه اوقات و زمان‌ها استحباب مؤکد دارد ولی به اربعین که می‌رسد، این استحباب مؤکد تأکیدش بیشتر است. 🔻نکته‌ای که در استحباب امام‌حسین(ع) است؛ این زیارت را از روی حب به رسول‌خدا، امیرالمومنین و فاطمه زهرا(س) انجام دهید، همچنین امام صادق(ع) می‌فرماید: روز قیامت ندا می‌شود، زائرین قبر حسین بن علی کجا هستند، این چه عنوان عجیبی است که روز قیامت، زائر امام‌حسین(ع) موضوعیت دارد. عده زیادی قیامت بر می‌خیزند، از آنها سوال می‌شود شما از زیارت امام‌حسین(ع) چه چیز اراده کردید؟ گاهی اوقات قصد ما از زیارت این است دو رکعت نماز در حائر بخوانیم، و حاجتمان را بگیریم، گرفتاری‌هایمان را حل کنیم، اینها درست است. اما آنچه مهم است این که وقتی روز قیامت از زوار قبر امام‌حسین(ع) سوال می‌شود به چه قصدی به زیارت قبر امام‌حسین(ع) رفتید؟ می‌گویند به دلیل محبت رسول خدا(ص) و امیرالمومنین و فاطمه(س). خطاب می‌آید اینها خسمه طیبه هستند، به آنها ملحق شوید، شما در درجه‌شان هستید، بروید تحت لوای رسول‌خدا که در دست امیرالمومنین است قرار گیرید تا وارد بهشت شوید. @ahalieghalam
 🔻در این روایات می‌یابیم؛ ائمه(ع) می‌خواستند شکوه شیعه و عظمت اهل بیت با محوریت قبر امام‌حسین(ع) محقق شود و این می‌رساند که جنبه سیاسی زیارت امام‌حسین(ع) بر جنبه عبادی بودنش غلبه دارد، وقتی در روایات، ائمه ترغیب می‌کنند به زیارت امام‌حسین(ع) بروید تا موجب سرور رسول خدا و خشم دشمنان ما شوید یعنی همانطور که کعبه محور و قطب برای اظهار توحید و نفی شرکت است، قبر امام‌حسین(ع) هم قطب پیوند با رسول خدا(ص) و ائمه معصومین و محور اظهار برائت با دشمنان اهل بیت می‌باشد. @ahalieghalam  منبع خبر : (صدای خاوران) آوای کاشمر/ شماره552/صفحه5
نشانه... ✍ خیلی سرعت نداشتم اما به لحظه ای که چرخ عقب قفل شد کنترلش سخت و ناممکن بود به لطف خدا پشت سرم وسیله ای نبود که حادثه‌ای بدتر رخ دهد.. عصبانیت از این اتفاق من را به بدگویی از زمین و زمان و ناشکری سوق می داد که ناگاه چشمم به جوانی نشسته بر ویلچر افتاد، روی برگرداندم از آن سوی دیگر جوانی را دیدم که عصا به دست به زحمت از خیابان می گذشت.. این دو صحنه در آن لحظه برای من عجیب بود اما نشانه برداشتم و استغفار به لبم جاری شد و از پی آن شکر خدا گفتم که تنم سالم است. حالم بهتر شد موتور را برداشته راهی تعمیرگاه شدم و مسیر طولانی را در آفتاب داغ طی کردم در حالی که غرق در افکار خویش بودم. با خود می گفتم اگر در جاده این اتفاق می افتاد، اگر سرعتم زیاد بود، اگر اتومبیل یا موتور سیکلت پشت سر من در حال حرکت بود چه می شد.. یاد صدقه اول ماه و روزانه ابتدای صبح افتادم، عادت خانوادگی که از پدر و مادر مرحومم آموخته بودم.. دوان دوان به اولین تعمیرگاه رسیدم نتیجه گفتگو به رفتن ختم شد به سوی تعمیرگاه دیگر راه افتادم وقتی رسیدم گرما و گذشت زمان و صحبت تعمیرگار مرا مجاب کرد کار را به او بسپارم. از آنجا که دور شدم نگاهم در جستجوی وسیله نقلیه عمومی بود که به ایستگاه رسیدم لحظاتی بعد اولین اتوبوس را سوار شدم. خسته بودم و فکرم هنوز درگیر حادثه و هزینه و زمان تعمیر و کارم، که دیر شده بود.. تا اینکه صدای پیرمردی باصفا افکارم را بهم ریخت: «به شاه قبه طلا حضرت رضا(ع) صلوات» آری گنبد طلایی امام علیه السلام رخ نمایی می کرد و صدای صلوات فضایی عطرآگین به وجود آورد که این بار به کودکی ام سیر کردم روزگاری که با پدر و مادر مرحومم به سمت حرم می رفتیم و این صدای آشنا بیش ازین، از گوشه گوشه اتوبوس به گوش می رسید تا به قطعه ای از بهشت می رسیدیم. توقف اتوبوس در آخرین ایستگاه از خاطرات شیرینی که کام را شاد کرده بود دور نکرد، پیاده شدم و سمت حرم به قصد زیارت راه افتادم و این چهارشنبه امام رضایی را نیز آغاز کردم به ذکر سلام و صلوات. @ahalieghalam
عرصه گمنامی ✍ خانم (سطح دو حوزه و ارشد مامایی) در میان ازدحام جمعیت از اتوبوس خارج می‌شوم. مثل همیشه بوی دود و گازوییل می‌آید. سنگینی هوا را با تمام وجود حس می‌کنم. سریعتر گام برمی‌دارم و از ایستگاه خارج می‌شوم. عرض خیابان را طی می‌کنم و وارد عرصه شهدا می‌شوم. با دیدن حرم رو به حضرت سلامی می‌دهم و به طرف مزار شهدا حرکت می‌کنم. از وقتی شهدا مهمان این عرصه شده اند بیشتر از اینجا عبور می‌کنم. در مسیر به مردم اطرافم نگاه می‌کنم و زیر لب می‌گویم:« خدایا، مرا از روزمرگی نجات بده...» هرچه به ورودی گلزار نزدیک می‌شوم، خلوت‌تر میشود. دوست دارم آهسته و با حضور قلب گام بردارم. ولی شیب مسیر نمی‌گذارد.انگار هلم می‌دهند. نسیمی خنک همراه با بوی خاک مرطوب صورتم را نوازش می‌دهد. قوس نسبتا طولانی مسیر را طی می‌کنم. صدای چند پسر را از پشت سرم می‌شنوم. از کنارم عبور می‌کنند و باسرعت جلو می‌زنند. نگاهشان می‌کنم.13 - 14 ساله اند.. گرم گفتگویند و گاه صدایشان به خنده بلند می‌شود. به پله ها نزدیک می‌شوم.دختری نوجوان درحال خروج است. پایین پله که می‌رسد، پشت به من و رو به قبور شهدا می ایستد و سلامی می‌دهد. سپس برمی‌گردد و درحالی که اشکهایش را پاک می‌کند از پله بالا می‌آید. آهسته پایین می‌روم. پسرهای نوجوان همچنان بلندبلند حرف می‌زنند و اطراف را وارسی می‌کنند. خود را به مزار شهدا می‌رسانم و کنار قبرشهید 16 ساله، روی سکو می‌نشینم. اگر شهید نمی‌شد، الان همسن و سال من بود. حس مبهمی دارم. دست بر سنگ سرد قبر می‌گذارم و فاتحه ای می‌خوانم و آرام آرام اشک می‌ریزم و زیر لب شروع به خواندن زیارت عاشورا می‌کنم. نمی دانم چرا فرازهای زیارت عاشورا، در این مکان مرا بیشتر به فکر فرو می برد. به این فراز می‌رسم...  فَاَسْئَلُ اللهَ الَّذى اَکْرَمَنى بِمَعْرِفَتِکُمْ وَمَعْرِفَةِ اَوْلِیآئِکُمْ، وَرَزَقَنِى الْبَرآئَةَ مِنْ اَعْدآئِکُمْ، اَنْ یَجْعَلَنى مَعَکُمْ فِى الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ، وَاَنْ یُثَبِّتَ لى عِنْدَکُمْ قَدَمَ صِدْق فِى الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ، وَاَسْئَلُهُ اَنْ یُبَلِّغَنِى الْمَقامَ الْمَحْمُودَ لَکُمْ عِنْدَاللهِ، وَ اَنْ یَرْزُقَنى طَلَبَ ثارى مَعَ اِمام هُدىً ظاهِر ناطِق بِالْحَقِّ مِنْکُمْ... دلم می‌لرزد. اشک گرمی گونه هایم را نوازش می‌دهد. رو به شهید 16 ساله می‌کنم. حضورش کاملا حس می‌شود. آهسته می‌گویم: « کاش به من هم بفهمانی چه کنم تا مثل تو این فرازها برای من هم به اجابت رسد. معرفت، جایگاه صدق، مقام محمود همراهی امام زمان...» حسرتی عمیق برجانم می‌نشیند. حتی توان درک این عبارات را ندارم. اشکهایم روی سنگ مزار می‌ریزد. و . زیر لب می‌گویم: « خدایا مرا از گل و لای این دنیای خاکی نجات بده....» @ahalieghalam
لطف و کرم امام رضا علیه السلام ✍ ظهر حوالی ساعت 2 از پله برقی صحن امام حسن(ع) وارد حرم شدم هنوز چند قدمی برنداشته صدای بغض آلود زنی جلب توجه کرد به سمت صدا برگشتم خانمی حدود 50 ساله با موبایل بلند بلند صحبت می کرد و گریان می گفت:«امام رضا ممنونتم امام رضا غلط کردم گلایه کردم امام رضا فدات بشم که جوابم دادی ببخش آقا جسارت کردم..» اشک ریزان و گریه کنان نزدیک شد و در جواب نگاه پرسشگر من اشاره به گنبد طلایی آقا کرد و گفت: «هرچه که بخوای آقاجان میده!» ناخودآگاه پرسیدم چه شده در پاسخ به موبایلش اشاره کرد و در حالی که از من دور می شد گفت:«از بیمارستانه..!» داستانش را نمی دانستم که چه بوده و چه گفته که این چنین در عین پوزش طلبی از آقا، شکرگذاری هم می کند اما آنچه که لازم بود را فهمیدم! گرمای خورشید که دقایقی پیش آزارم می داد دیگر اثری نداشت از درون به گرمای محبت شمس الشموس، انیس النفوس، امام رئوف حال و هوایم دگرگون بود و حس خنکایی در صحن کریم اهل بیت واقع در قطعه ای از بهشت، آرامم می کرد. پرسشی در ذهنم نقش بست که این خوشبخت حاجت روا که بود زائر یا مجاور؟ بی درنگ پاسخ گفتم چه فرقی می کند کرم این خاندان شامل حال همگان می شود نگاهم به گنبد افتاد دست ارادت به سینه گرفتم و با حزنی گویای نیاز به لطف و کرمش، سلام دادم و عرض حاجت کردم.. هنوز دقایقی از گره گشایی و لطف آقا نگذشته بود عرض کردم معلوم نیست هم زمان گره از زندگی چند نفر در سرتاسر عالم باز کردی، آرام جان ها می شود آیا به جوادت گره از کارم باز کنی؟! @ahalieghalam
✔️سلطان خراسان و پناه همه ایران ✍حجت الاسلام غلامرضا تربقان همان طور که اگر نهضت امام حسین (ع) نبود ما دین و معارفی نداشتیم، همانطور اگر آمدن امام رضا (ع) به خراسان و نهضت علمی ایشان نبود، از دین و معارف ما خبری نبود. به عبارت دیگر: خراسان آمدن امام رضا (ع) عینا مانند کربلا رفتن حضرت سید الشهدا (ع) است، هر دو با علم به شهادت آمدند و هر دو باعث احیاء دین خدا و اعلاء کلمه حق گشتند. 🔹با تسلیت فرا رسیدن آخر ماه صفر سالروز شهادت ثامن‌الحجج علی‏ابن موسی‌الرضا (ع)، سئوالی درباره امام هشتم (ع) بارها از طرف دوستان مطرح شده که اغلب زادگاه و محل دفن ائمه ما حجاز یا عراق است و چرا امام هشتم(ع) در ایران و خراسان مدفون شده‌اند. برای پاسخ این پرسش به تاریخ سال‌های 190 هجری قمری مراجعه میکنیم. 🔸غاصبین خلافت چه خانواده بنی‏امیه و چه خاندان بنی‌عباس، بیشترین وحشت و نگرانی را از جانب خاندان علی(ع) داشتند. چرا که توده انبوهی از مردم، خلافت را حق مسلم آنان می‌دانستند و هرگونه فضیلتی را در وجود آن‌ها می‌یافتند. این بود که فرزندان بزرگوار حضرت علی(ع) همواره مورد شکنجه و آزار خلفای وقت بودند و سرانجام هم به دست آنان به شهادت می‌رسیدند. 🔹هارون‌الرشید یکی از خلفای بنی‌عباس، دستور داد امام هفتم حضرت موسی بن جعفر(ع) را زندانی و پس از سال‌ها زندان به شهادت برسانند. هارون‌الرشید در اواخر خلافت خود پسرش (محمدامین) را که مادرش زبیده خاتون بود، ولیعهد خود قرار داد و از مردم برای او بیعت گرفت و پسر دیگرش (عبدالله مأمون) را که از مادری ایرانی بود، ولیعهد دوم قرار داد. در سال ۱۹۳ هجری، انقلاب و شورش در شهرهای خراسان بالا گرفت و سرداران سپاه از خاموش ساختن فریاد اعتراض و انقلاب در خراسان عاجز ماندند. 🔸هارون‌الرشید پس از مشاوره با وزیرانش تصمیم گرفت؛ شخصاً به خراسان سفر کرده و قدرت خلافت را یکجا برای سرکوبی انقلاب‌های خراسان به کار گیرد. او پسرش محمدامین را در بغداد گذاشت و مأمون را که از طرف هارون والی خراسان بود همراه خود به خراسان برد و توانست اوضاع آشفته خراسان را آرام کند، اما نتوانست به بغداد (مرکز خلافت) برگردد و که مرگ او را امان نداد و در همان سال در طوس خراسان درگذشت. شکست امین بعدِ مرگِ هارون در بغداد، مردم با پسر او محمدامین بیعت کردند. از خلافت امین ۱۸ روز نگذشت که او برادرش مأمون را از ولایتعهدی خلع نمود و پسر خودش را ولیعهد نمود. مأمون هم در واکنش نسبت به این عمل، امین را از خلافت خلع کرد و مدت پنج سال بین این دو برادر جنگ‌های خونینی رخ داد و سرانجام در سال ۱۹۸ هجری امین کشته شد و اختیار کامل کشورهای اسلامی در دست مأمون قرار گرفت. در این میان مأمون به قدرت رسید ولی مشکلات بزرگی در برابر او سر برآورد. 🔻اـ اعراب به خلافت و حکمرانی مأمون تن در نمی‌دادند به این علت که مادر و مربی و اکثر متصدیان امورش همه غیرعرب و ایرانی بودند. 🔻۲ـ کشتن برادرش امین، به ظاهر یک پیروزی نظامی بود ولی نتایج منفی داشت. مردم و به‌ویژه عباسیون و عرب را نسبت به او بدبین ساخت و نفرت افکار عمومی را برانگیخت. 🔻۳ـ شورش‌ها و قیام‌های متعددی توسط علویان در نقاط مختلف اسلامی رهبری می‌شد از جمله در کوفه، بصره، مکه، حجاز، مدینه و یمن و… که مأمون برای رهایی از این بحران‌ها تصمیم گرفت خود را به امام هشتم(ع) نزدیک کند تا بتواند شورش‌های علویان را فرو نشاند و اعتماد اعراب را نسبت به خود کسب کند و ضمناً امام(ع) را از نزدیک تحت نظر داشته باشد و بتواند از محبوبیت امام(ع) در جامعه بکاهد. 🔹دعوت مأمون از امام به خراسان مأمون پس از مشورت با وزیرش ـ فضل بن سهل ـ دستور داد؛ امام را محترمانه به مرکز خلافت (مرو) بیاورند. ولی امام نپذیرفت و بعد از اصرار و تهدید، امام راهی خراسان شدند. از مسیر کوفه به قم و نیشابور و قریه سناباد (که فعلاً مرقد امام است) و به سرخس و از آنجا به مرو که امروز در کشور ترکمنستان قرار دارد، وارد شدند. مأمون آن حضرت و همراهان را تکریم و تعظیم نمود و در جوار خود منزلی برای امام معین کرد. پس از چند روز از ورود امام، مذاکراتی بین آن حضرت و مأمون آغاز شد. مأمون پیشنهاد کرد؛ خلافت را یکسره به آن حضرت واگذار نماید. گفت: “یابن رسول‌الله من فضل و علم و زهد و تقوا و عبادت جنابت را دانسته‌ام و لذا شما را به خلافت سزاوارتر می‌دانم.”