eitaa logo
رسانه اجتماعی مسجد و محله
379 دنبال‌کننده
12.3هزار عکس
5.2هزار ویدیو
487 فایل
رسانه اجتماعی و کانال رسمی مسجد حضرت زینب سلام الله علیها قم، شهرک شهید زین الدین، خیابان شهید پائیزان انتهای خ دکتر حسابی کدپستی3739115659 شناسه ملی 14013514594 حساب حقوقی درآمد وجاری مسجد 5892107047156958 💳 IR050150000003101103064788
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
افتتاح پل، با اخلاص و بدور از تجملات توسط بهترین انسانهای روی زمین در زمان خودشان👌 🌹شادی روح شهدا صلوات 🌹 🇮🇷نیمه پنهان 🇮🇷@nimeyepenhan
📚 ایام فاطمیّه 💠 سؤال: چه روز هایی ایام فاطمیه محسوب می شود؟ ✅ جواب: روز شهادت (13 جمادی الاول و 3 جمادی الثانی) و ایام نزدیک آن، ایام فاطمیه محسوب می شود و شایسته است در همه این ایام، حرمت عزاداری حضرت فاطمه سلام الله علیها حفظ شود. 🆔 @leader_ahkam
هدایت شده از سالن مطالعه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | در معیت عُلما ⁉️ در آخرین دیدار بین سردار سلیمانی و آیت‌الله نوری همدانی چه گذشت...؟! ____________________ 🔰 بازنشر مجموعه پرجاذبه ، برش‌هایی زیبا از زندگانی سردار سلیمانی 📚 منبع: کتاب سلیمانی عزیز -------------- 🖋سالن مطالعه محله زینبیه، با کلی کتاب، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
🇮🇷🇮🇷 وقتی مهتاب گم شد 🇮🇷🇮🇷 ✒قسمت بیست و دوم قسمت قبل: https://eitaa.com/salonemotalee/404 فصل دوم پایگاه راه خون (۱۱) ... مزه جلوتر رفتن از نیروهای خودی تا سنگر دشمن زیر دندانم رفت اما نه به شوق درخت‌توت بلکه برای مین‌گذاری در مسیر گشتی دشمن. آقای ناهیدی گفت: "تا این دسته گلها که توی این مسیرها کاشته‌ای کار دست نیروهای گشتی و اطلاعات عملیات خودمان نداده بیا با آنها به گشت برو. این خبر خستگی بیش از سه ماه حضور در جبهه دزلی را از تنم بیرون آورد. اولین گشت را تا بیخ سنگرهای دشمن در محور مقابل ارتفاعات شنام رفتیم. وقتی برگشتیم فقط به فکر گشت شناسایی بعدی بودم بچه‌های اطلاعات عملیات در این چند روز تأثیر عمیقی بر من گذاشتند. با قرآن مانوس بودند. از خواندن نماز شب حتی برای یک شب غفلت نمی‌کردند. غیبت کسی را نمی‌کردند. اگر از کسی گلایه داشتند خیلی صمیمانه و صادقانه و بی‌هیاهو با او مطرح می‌کردند و در عین حال شوخ و با نشاط بودند. مراوده با آنها آنچنان مجذوبم کرد که یادم آمد باید با تمام کسانی که در حقشان بدی کرده‌ام حلالیت بخواهم. از غلام لب‌شکری. غلام بستنی فروش، سرایدار مدرسه و ده‌ها نفر دیگر. این تصمیم مصادف بود با روزهای پایانی سه‌ماهه من در جبهه دزلی مریوان. آقای ناهیدی اجازه تسویه حساب و برگشت به همدان را داد منتها به این فکر افتادم که اگر در مسیر برگشت در راه تصادف کنم و بمیرم حلالیت‌طلبی من تحقق نیافته. لذا فکر کردم اول نامه حلالیت‌خواهی بنویسم و اگر زنده ماندم حضوراً از آنها حلالیت بطلبم. تیر ماه ۶۰ بود که بچه‌ها در خط گفتند حاج احمد اینجاست. از هم‌کلامی با او سیر نمی‌شدم. مثل همیشه با صلابت و متواضع پرسید: -- بحمدلله مرد جنگ شده‌ای -- هنوز اول راهم تا مرد شدن فاصله زیادی است. -- اسمت چی بود؟ -- خوش لفظ. علی خوش‌لفظ -- واقعا خوش لفظ هستی. من به مریوان برمیگردم. اگر می‌خواهی با من بیا پریدم پشت تویوتا. گفت: بیا جلو کنار راننده نشستم. حاج همت دوباره سر صحبت را باز کرد -- نگفتی تو خط چه کار می‌کردی؟ -- اولش کنار قبضه خمپاره بودم. بعدش آموزش دیده بانی دیدم. وقت عملیات هر کاری از دستم آمد انجام دادم. آخرش هم به گشت و شناسایی رفتم. کارهایم را که شمردم حاج احمد فقط گوش می‌داد. اما اسم گشت و شناسایی را که آوردم، سرش را چرخاند. تعجب او از سر انکار نبود، بلکه می‌خواست انتهای افق اطلاعات و عملیات را نشان دهد. افقی که گام زدن و رسیدن به آن، سرمایه اخلاص می‌خواست و هوش و جسارت و بی ادعایی. دستش را روی شانه‌ام انداخت و گفت: "یک بلدچی باید اول خودش را بشناسد بعد خدای خودش را و بعد مسیر رسیدن به مقصد را. آن وقت می تواند دست دیگران را بگیرد و راه را از چاه نشان بدهد. شاه‌کلید توفیق در عملیات‌ها دست بلدچی‌هاست. آنها باید گردانهای پیاده را از دل معبر و میدان مین عبور بدهند و برسانند بالای سر دشمن. اما باید قبل از این کار با دشمن نفس مبارزه کنند و از میدان تعلقات بگذرند. فکر می کنم تو بتوانی بلدچی خوبی باشی، مرد!" سرم را پایین انداختم. به مریوان رسیدیم. دلم نمی خواست با حاج احمد خداحافظی کنم. تمامِ وجودم سرشار از پیوند روحی با او و بچه‌های سپاه مریوان بود. بغض راه گلویم را بست. حاج احمد گفت: "برادر خوش‌لفظ! ما را فراموش نکنی؟ منتظرت هستم ... ◀️ ادامه دارد ... با ما همراه باشید با هر روز یک قسمت از داستان زندگی قهرمان ملی همدانی در کتاب "وقتی مهتاب گم شد" قسمت اول: https://eitaa.com/salonemotalee/308 -------------- 🖋سالن مطالعه محله زینبیه، با کلی کتاب، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
هدایت شده از 🏴روزی یک حدیث🇵🇸
بی نیازترین 🖌 حضرت یا حضرت (ع) فرمودند: هر که به آنچه خدا روزیش کند قانع باشد، بى ‏نیازترین مردم است. 🖌 عَنْ أَبِى جَعْفَرٍ أَوْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَنْ قَنِعَ بِمَا رَزَقَهُ اللَّهُ فَهُوَ مِنْ أَغْنَى النَّاسِ . 📚 اصول کافى جلد ۳ صفحه: ۲۰۹ روایة: ۹ @hadith_daily
هدایت شده از ۱۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 🎬 💢 سه گزارش تاریخی درباره امام حسن مجتبی علیه‌السلام
هدایت شده از سالن مطالعه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | جمهوری سلیمانی! ⁉️ حکایت سربازان جمهوری سلیمانی چه بود...؟! ________________ 🔰 بازنشر مجموعه پرجاذبه ، برش‌هایی زیبا از زندگانی سردار سلیمانی 📚 منبع: کتاب سلیمانی عزیز -------------- 🖋سالن مطالعه محله زینبیه، با کلی کتاب، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
🇮🇷🇮🇷 وقتی مهتاب گم شد 🇮🇷🇮🇷 ✒قسمت بیست و سوم قسمت قبل: hhttps://eitaa.com/salonemotalee/408 فصل سوم بلدچی شانزده‌ساله (۱) انتظار نداشتم که بعد از سه ماه دوری از خانواده برای من اسفند دود کنند و صلوات بفرستند. اما این وجهه اجتماعی آبرویی بود که خدا به یک نوجوان بی‌تجربه مثل من می‌داد. اهل خانه از جبهه‌ها پرسیدند و من طفره می‌رف۱تم. خاطره‌گویی بر خلاف حالا که تکلیف است به نوعی تعریف از خود برد. هرچه می‌پرسیدند که؛ چه خبر؟ می‌گفتم: "ما همه در خدمت کمپوتها و کنسروها هستیم. اما مادرم باورش نمی‌شد. ازم پرسید: علی جان! چرا اینقدر لاغر شده‌ای!؟ از اینکه به جای اسم جمشید، علی خطابم می‌کرد به وجد آمدم. از حرفهای مادرم فهمیدم، در جلسه قرآن زنان محل احساس سربلندی می کند و این رضایت او به من انرژی می داد. در کوچه و محل هم میان هم سن و سال‌ها و حتی بزرگترها انگشت نشان شده بودم چون تنها بچه رزمنده محل بودم با آن سن و سال. بیشتر از گذشته مراقب اعمال و رفتارم بودم. صدای اذان که می آمد بوی معنویت جبهه را احساس می‌کردم و وقتی بین نماز پیرمردهای محله به من التماس دعا می‌گفتند، سرخ می شدم و سرم را پایین می‌انداختم. تصمیم گرفتم فقط به مسجد و پایگاه بسیج محل فکر کنم اما تجدیدی در سه درس از سوم راهنمایی مانع از فعالیت مستمر در بسیج یا رفتن مجدد به جبهه می شد. پس باید این موانع را از سر راه برمی‌داشتم. درس ریاضی‌ام با کمک آن افسر ارتشی در مریوان بهتر شده بود. چند روزی سر دو درس بعدی وقت گذاشتم و البته با لطف مدیر مدرسه که عاشق بچه‌های جبهه بود از سد این سه درس گذشتم و به دبیرستان رفتم. جایی که کانون درگیریهای کروه‌های مارکسیستی چپ و التقاطی با بچه‌های انجمن اسلامی بود. تعداد بچه های انجمن اسلامی در قیاس با رقبای سیاسی خود، خیلی کم بود اما انگیزه بالا و روح معنوی حاکم بر آنها کمبودها و سختی‌ها را می‌پوشاند. دوره، دوره ترور شده بود. ترورهای کور منافقین با موتور می‌آمدند و ناگهان نارنجک یا سه راهی را داخل مدرسه می‌انداختند. از نگاه آنها هر آدم حزب اللهی متهم است و برای پرداختن جرم این اتهام نیاز به محاکمه و دادگاه نبود. از دکه‌داران روزنامه فروش تا آرایشگر و هر فرد دیگری که ظاهر مومنانه داشت و به انقلاب و امام معتقد بود سوژه ترور می‌شد. شبها به سپاه می‌رفتیم و برای گشت در شب و مقابله با تروریست‌ها شب و روز نمی‌شناختیم. درست است که در خانواده و شهرم بودم اما شاید طی دو سه ماه فقط دو سه شب طعم غذای مادرم را چشیدم یا در خانه خوابیدم. انس با بچه‌های سپاه مرا به عالم دیگری برده بود. در سپاه بهترین و کاملترین غذا تخم مرغ و سیب زمینی بود. شب هنگام که می‌شد مسجد سپاه گوش تا گوش از پاسداران جوانی پر می‌شد که حداکثر سن شان به ۲۳ و ۲۴ سال می‌رسید و نماز شب می خواندند. در آرزوی پیوستن به جمع سپاه بودم. اما مشکلات سن و درس نصفه‌نیمه مانع از پذیرش من در سپاه بود. ◀️ ادامه دارد ... قسمت اول خاطرات علی خوش‌لفظ از جانبازان و شهدای همدانی در کتاب "وقتی مهتاب گم شد"؛ https://eitaa.com/salonemotalee/308 -------------- 🖋سالن مطالعه محله زینبیه، با کلی کتاب، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
هدایت شده از  امام زادگان عشق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عاقبت رئیس پاسگاهی که در تبعید رهبر معظم انقلاب به او سیلی میزد👆/ازشماخواهشمندم هرچه ارادت ومحبت به شخص مقام معظم رهبري مدظله العالي داريداين کليپ زيبارابادقت گوش کنيدودرحدتوان منتشرکنيد/اجرکم عندالله 🌹اللهم عجل لولیک الفرج و.... اللهم احفظ قائدناالخامنه ای. آمین🌹 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
هدایت شده از ۱۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تقدیم به همه پدر و مادرهایی که دو قلو دارند یا دو قلو می خوان 👩‍👩‍👦‍👦 و خودشون رو از نعمت چند فرزندی محروم نکردند 👩‍👧‍👦👨‍👦‍👦
هدایت شده از 🏴روزی یک حدیث🇵🇸
به اندازه نیاز 🖌 حضرت (ع) فرمود: اگر به اندازه نیازت بسنده کنی، با کمترین چیز دنیا احساس بی نیازی کنی و اگر به اندازه نیازت بسنده نکنی، هر چه در دنیاست، بى ‏نیازت نکند . 🖌 فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنْ كَانَ مَا يَكْفِیكَ يُغْنِیكَ فَأَدْنَى مَا فِیهَا يُغْنِیكَ وَ إِنْ كَانَ مَا يَكْفِیكَ لَا يُغْنِیكَ فَكُلُّ مَا فِیهَا لَا يُغْنِیكَ . 📚 اصول کافى جلد ۳ صفحه: ۲۰۹ روایة: ۱۰ @hadith_daily
هدایت شده از اینستای انقلابی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی می‌گوییم شهید مطهری دیگر تکرار نمی‌شود تربیت فرزند، بسیار شنیدنی👌 💬 #sarbaz.media @insta_enghelabi
هدایت شده از قم نیوز Qomnews
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ کاسب نوع‌دوست قمی که ابزار را به مردم امانت می‌دهد 🔸یک ابزار فروشی در منطقه پردیسان قم در ابتکاری نوع دوستانه ابزارآلات فروشگاه خود را به طور امانی در اختیار همشهریان قرار می‌دهد و به این طریق سعی دارد گرهی از کار مردم باز کند. 🔸آقای جعفری کاسب مردم‌دار قمی حدود ۸۰ میلیون تومان از ابزار مغازه خود را به طور رایگان و امانی در اختیار مردم می‌گذارد. 🔻اخبار مورد اعتماد از قم 👇 💢 @Qomnews @Qom24news
هدایت شده از سالن مطالعه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | سرباز قاسم سلیمانی ⁉️ حاج قاسم دوست داشت با چه نامی در تاریخ بماند...؟! _____________________ 🔰 بازنشر مجموعه پرجاذبه ، برش‌هایی زیبا از زندگانی سردار سلیمانی 📚 منبع: کتاب سلیمانی عزیز -------------- 🖋سالن مطالعه محله زینبیه، با کلی کتاب، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
🇮🇷🇮🇷 وقتی مهتاب گم شد 🇮🇷🇮🇷 ✒قسمت بیست و چهارم قسمت قبل: hhttps://eitaa.com/salonemotalee/413 فصل دوم بلدچی شانزده ساله (۲) ... روزهای سال ۱۳۶۰ به اندازه یک ماه می‌گذشت. درگیری پشت درگیری. کسانی که از جبهه بر می‌گشتند با دشمنان نقابدار و مرموزی به نام مجاهدین خلق ایران مواجه می‌شدند. بیشتر آنها هم دانش آموز بودند یا دانشجو. افکار انحرافی آنها پوششی از اسلام را در ظاهر و باطنی از کفر و الحاد را در مغز و محتوا داشت لذا عوامل دست پایین به راحتی اقدام به ترور می‌کردند. در یکی از این اقدامات یک فرد منافق دو نفر را به شهادت رساند و خودش نیز به شدت مجروح شد. او را به بیمارستان انتقال دادند. بچه‌های سپاه دست او را با دست‌بند به تخت بستند و یک اسلحه یوزی به من دادند و گفتند مراقبش باش. طبق روال دکترها و پرستارها می‌آمدند و او را پانسمان می‌کردند و من هم چهار چشمی مراقبش بودم. بعد از چند روز، بچه‌های اطلاعات سپاه با عجله آمدند و گفتند که باید به سپاه انتقالش بدهیم. متعجب شدم. ابتدا فکر کردم که یا من وظیفه‌ام را به درستی انجام نداده‌ام یا دکترها و پرستارها.اما ماجرای دیگری یود. من وقتی سوار آمبولانس شدیم متوجه شدم که یک تیم آماده و مسلح برای آزاد کردن او به بیمارستان آمده بودند. از هوشمندی و سرعت عمل بچه‌های سپاه خوشم اومد. شهریور ماه ۱۳۶۰ با گرمای طاقت فرسا رسید. گفتند: آقای فخرالدین حجازی به همدان آمده و در مسجد جامع شهر برای مردم سخنرانی می‌کند. روز ۱۱ شهریور بود و کیپ تا کیپ مردم در مسجد نشسته بودند و میان انبوه جمعیت متراکم جای سوزن انداختن نبود. آقای حجازی با صدای غرا و با لحنی پرکشش صحبت می‌کرد. صحبت‌های داغ داغ. این بخش از آن خطابه فراموش‌نشدنی در خاطرم مانده است که می گفت: "مردم همدان افتخار کنید به جوانان خود افتخار کنید به جوانان بسیجی و سپاهی. جوانان شما الان در جبهه سرپل‌ذهاب به دنبال خلق یک حماسه جاودانه هستند و ..." سخنرانی آقای حجازی مرا از زمین مسجد جامع جدا کرد و به جبهه برد. فکر می‌کردم جامانده از قافله عاشورا هستم. باید خودم را به هر شکل به سرپل ذهاب می‌رساندم. با عجله به خانه رفتم. لباس خاکی جبهه‌ام را پوشیدم. قرآن را بوسیدم و حتی مجال خداحافظی با خواهران و برادرانم را پیدا نکردم. به طور اتفاقی مادرم را در کوچه دیدم که از جلسه قرآن بر می‌گشت. با او در حد چند کلمه بیشتر حرف نزدم. در چهره‌اش آرامش بود و در جان من اضطراب. با عجله خودم را به مینی‌بوسی که آماده رفتن به سرپل ذهاب بود، رساندم.شامگاه ۱۲ شهریور ماه بود که به سرپل ذهاب رسیدم ... ◀️ ادامه دارد ... با ما همراه باشید با هر روز یک قسمت از داستان زندگی قهرمان ملی همدانی در کتاب "وقتی مهتاب گم شد" قسمت اول: https://eitaa.com/salonemotalee/308 -------------- 🖋سالن مطالعه محله زینبیه، با کلی کتاب، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
خطبه ۳۱.mp3
5.01M
شرح و تفسیر خطبه ۳۱ نهج‌البلاغه درخدمت حجةالاسلام استاد احمد غلامعلی یک‌شنبه‌ ۵ دی مسجد حضرت زینب علیهاالسلام/شهرک شهید زین‌الدین -------------- کانال عمومی فرهنگی مسجد حضرت زینب علیهاالسلام @ahlolmasjed