eitaa logo
احوال حوزه
2.2هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
1.2هزار ویدیو
19 فایل
ارتباط با آدمین : @ammare_enghelaab
مشاهده در ایتا
دانلود
ممکن است در نگاهی، به نظر برسد که تفاوت رفتار ائمه(ع)، که یکی صلح می‌کند یکی قیام، یکی سجاده‌نشین است، یکی به تعلیم می‌پردازد، یکی دائما زندانی است، یکی ولیعهد می‌شود و... ، به دلیل تفاوت‌های شخصیتی یا روحیات و ویژگی‌های شخصی آن‌هاست. این نگاه، دو اشکال اصولی دارد؛ اول این‌‌که تنها به بخشی از زندگی هر یک از ائمه(ع) توجه می‌کند نه همه‌ی آن؛ دوم این‌که تفاوت شرایط و اقتضائات را در نظر نمی‌گیرد. اگر به صورت جامع‌تر به زندگی اهل بیت(ع) توجه شود، مثلا می‌بینیم همان امام سجادِ(ع) سجاده‌نشین، در دوره‌ای از زندگی‌اش پس از قیام عاشورا، مهم‌ترین کنشگری‌های اعتراضی را دارد. یا امام حسین(ع) که قیام عاشورا را برپا می‌کند، در زمان معاویه، علی‌رغم انتقادات و اعتراضات تندی که به حکومت دارد، به صراحت و با جدیت، با قیامِ سخت علیه معاویه مخالف است. یا امام حسن(ع) که تن به صلح با معاویه می‌دهد، تا قبل از آن، به مدت قابل توجهی، اصرار به ایستادگیِ نظامی در برابر معاویه دارد. لذا دور از ذهن نیست اگر بگوییم که اگر امام حسین(ع) هم در شرایط امام حسن(ع) بود صلح می‌کرد و امام حسن(ع) اگر در شرایط عاشورا بود، قیام می‌کرد. همین‌ها و امثال این‌ها، شواهدی هستند بر این مدعا که درواقع دستگاه و فرایندِ کنش‌گریِ ائمه(ع) (=سیره) یکی است که با تغییر متغیرها، نتایج و نمودهای (=سیر) متفاوتی از آن به دست خواهد آمد. اما این متغیرها چیست؟ مهم‌ترین رکن هر حرکت اجتماعی، «مردم» هستند؛ لذا به نظر می‌رسد مهم‌ترین متغیر در دستگاهِ کنش‌گریِ اجتماعیِ ائمه(ع)، مردم باشند؛ آگاهی، خواست، آمادگی و اراده‌ی مردم، متغیری مهم و اساسی در تعیینِ چگونگیِ کنش‌گریِ اجتماعی ائمه(ع) است. تاریخ اجتماعیِ پر فراز و نشیب زندگی امام حسین(ع)، باعث می‌شود که بررسی جامع رفتار ایشان در حیات سیاسی-اجتماعی‌شان، شواهدی محکم و کامل برای فهم این مدعا به دست دهد. با این نگاه، ان‌شاءالله در منبرهای محرم (و یادداشت‌های بعدی) به بررسیِ تغییراتِ نحوه‌ی کنش‌گریِ سیاسی-اجتماعی امام حسین(ع) از زمان خلفا (به‌ویژه عثمان) تا قیام عاشورا خواهم پرداخت. همچنین درباره‌ی این ادعا که نهضت امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی نیز الگو گرفته از نهضت حسینی(ع) بوده، بررسی و صحبت خواهم داشت. بررسی سیر تغییرات نحوه‌ی رفتار سیاسیِ امام خمینی(ره) از زمان رضاشاه تا بهمن پنجاه و هفت، می‌تواند روشنگرِ این مطلب باشد. در کنار این بحثِ احتمالا پرچالش، اشاراتی نیز به مناجات‌های عارفانه و عاشقانه‌ی حضرت سیدالشهدا(ع) در موارد مختلف خواهم داشت. به امید توفیق الهی T.me/reza_tabibzade کانال را دنبال کنید https://eitaa.com/ahvaalehowze
شناخت و آگاهی ما از تاریخ اسلام و اهل بیت(ع)، عمدتا معطوف به بخش‌های خاص و غالبا هیجان‌انگیز آن است. به طور خاص از تاریخ امام حسین(ع)، بیشتر ماجرای کربلا را شنیده‌ایم؛ درحالی‌که خود این ماجرا از چند ماه قبل‌تر شروع شده و کربلا مرحله‌ی پایانیِ این بخش از تاریخ است. ضمنا امام حسین(ع) از سال‌ها پیش از کربلا، کنش‌گریِ اجتماعی دارد که فهم آن برای فهم درست سیره‌ی اباعبدالله الحسین(ع) ضروری است. شناخت بخشی و محدود باعث سوء برداشت‌ها و سوء استفاده‌های فراوان می‌شود. آنان‌که قائل به صلح به هر قیمتی هستند، به صلح امام حسن(ع) استناد می‌کنند و آنان‌که شور و هیجان انقلابی دارند به قیام امام حسین(ع). آنانی که حوصله‌ی این حرف‌ها را هم ندارند، مثلا به زهد و عبادت امام سجاد(ع) اشاره می‌کنند. شناخت ناقص حتی درباره‌ی قرآن هم - به شهادت آیات قرآن - باعث انحراف می‌شود. داعش با آیه‌ی قرآن سر می‌بُرد و مدافعین حرم با آیه‌ی قرآن با داعش می‌جنگند. در دنیای پیچیده‌ی امروز که انفجار اطلاعات و هجوم رسانه‌ای تمام زندگی ما را در بر گرفته، طوفان فتنه‌ها (= درهم‌آمیختگیِ حق و باطل و پوشیده شدن حق) و سیل حوادث ما را با خود می‌برد و این بلایای فکری و عقیدتی بالاخره گریبان همه‌ی بشر را خواهد گرفت و در تصمیمات و اقدامات، آن‌ها را بر سر دو راهی حق و باطل قرار خواهد داد، یافتن راه و عمل درست بسیار دشوارتر و البته حیاتی‌تر است. درباره‌ی سرگشتگیِ انسان حق‌جو به روایتی از امیر مؤمنان(ع) تمسک می‌کنم که فرمود دین خدا با مردم شناخته نمی‌شود، بلکه با نشانه‌ی حق و حقیقت شناخته می‌شود؛ حق را بشناس تا اهلش را بشناسی. خداوند متعال که در قرآن کریم به عصر و زمانه سوگند می‌خورد و با حداقل سه تاکید، انسان‌ها را در ضرر و زیان می‌داند، راه نجات را در ایمان، عمل صالح، تواصی به حق و تواصی به صبر معرفی می‌کند. شناخت حق، لازمه‌ی این نجات است. از آن‌جا که «عَلِیٌّ مَعَ الحَقِّ وَ الحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ» و از آن‌جا که امیرالمؤمنین علی(ع) «میزان» است و از آن‌جا که اهل بیت(ع) «کُلُّهُم نورٌ واحِد» و از آن‌جا که «فَالحَقُّ ما رَضیتُمُوهُ وَ الباطِلُ ما أَسخَطتُمُوهُ» و از آن‌جا که مصابیح الهدی، ائمه‌ی اطهار(ع) هستند، برای یافتن حق باید با دیدی جامع‌نگرانه، سیره‌ی اهل بیت(ع) را بشناسیم. اما هنوز این سوال پابرجاست که علت تفاوت رفتاری ائمه(ع) چیست؟ دو جواب عمده وجود دارد: عده‌ای قائل به اینند که علت تفاوت رفتاری ائمه(ع)، تفاوت ویژگی‌های شخصیتی و روحی ائمه است؛ لذا مثلا امام حسن(ع) صلح کرد چون روحیه و شخصیتی اهل تساهل و تسامح داشت و امام حسین(ع) قیام کرد چون روحیه‌ی انقلابی داشت. (ما با این نظر مخالفیم) اما عده‌ای دیگر (که ما نیز با آن‌ها هم‌نظریم) می‌گویند دستگاه فکری، رویکردی و کنش‌گری ائمه(ع) مشترک و یکسان است؛ اما با تفاوت ورودی‌های این دستگاه، خروجی‌ها متفاوت می‌شود. درباره‌ی کنش‌گری‌های اجتماعی اهل بیت(ع)، ورودی، عوامل اجتماعی است و خروجی، نمود رفتاری ائمه(ع). مهم‌ترین رکن اجتماع نیز «مردم» هستند؛ ارکان دیگری چون حکومت و... نیز وجود دارد ولی رکن وجودی اجتماع، همان مردم است. لذا با تغییر مردم، نمود رفتاری اهل بیت(ع) نیز تغییر می‌کرد. بنابراین ما مدعی هستیم که اگر مثلا امام حسین(ع) هم در سال چهل و یک هجری خلیفه بود، با معاویه صلح می‌کرد و اگر امام حسن(ع) در سال شصت و یک هجری امام بود، علیه یزید قیام می‌کرد. شواهدِ این مدعا را ان‌شاء‌الله در جلسه‌ی آینده بیان خواهم کرد. اگر این دستگاه را بشناسیم، آن‌گاه می‌توانیم وقایع روز را نیز با جمیع جهات در این دستگاه بریزیم و نتیجه‌ی درست را برای عملکرد خود بگیریم. آن‌گاه وقتی به اختلافات بین امام خمینی و بسیاری از علمای بزرگ عادل و متقی و خیرخواه، بر سر انقلاب اسلامی می‌رسیم، می‌توانیم تشخیص دهیم که کدام نگاه انطباق بیشتری با رویکرد ناب اسلامی دارد. ما مدعی هستیم که نهضت امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی نیز تا حد زیادی منطبق بر این رویکرد بود؛ که اگر آن را خوب بشناسیم آن‌گاه متوجه می‌شویم که اگر زمانی امام خمینی، شاه را «اعليحضرت همایونی» خطاب می‌کند و زمانی «مردک سیاه‌رو»، نه به خاطر تفاوت رویکرد امام است، بلکه به خاطر اقتضائات اجتماعی و تفاوت عملکرد شاه است که همان رویکرد ایجاب می‌کند زمانی با شاه، محترمانه سخن گفت و زمانی تند و تیز. T.me/reza_tabibzade کانال را دنبال کنید https://eitaa.com/ahvaalehowze
قیام عاشورا، موضوعی کلان و گسترده است که به تعبیر شهید مطهری «نمایش کاملی از اسلام» ارائه می‌دهد. طبیعی است که در زمان محدود تنها به مواردی اندک از آموزه‌های عاشورا می‌توان پرداخت. اما پس از عاشورا، رهبریِ این نهضت احیاگر، به عهده‌ی حضرت زینب کبری(س) گذاشته می‌شود؛ یک زن، در عین مصیبت‌دیدگی و بودن در بند اسارت ظالمان، نهضتی را رهبری می‌کند که الگوی آزادمردان تاریخ است؛ در برابر امپراطور زمان خود ایستاده و چنان او را سرزنش و توبیخ می‌کند که او بعد از اظهارات غرورآمیز و پیروزمندانه‌اش، ناچار می‌شود مسؤولیتش را انکار کند و فجایع عاشورا را به گردن ابن زیاد انداخته و او را لعن کند. روشنگری‌های حضرت زینب(س) از قیام عاشورا و اقدام امام حسین(ع) و جنایات دشمنانش، در کوفه و شام، چنان مردم را منقلب می‌کند، که مردمِ در جهل فرو رفته‌ی شام بیدار شده، به یزید اعتراض و پرخاش می‌کنند و برای خاندان رسول الله(ص) عزاداری برپا می‌کنند؛ مردم مرده‌ و بی‌اراده‌ی کوفه نیز در نهایت، قیام توابین و نهضت مختار را رقم می‌زنند. اما در برابر مردم حجاز که مردمی آگاه اما بی‌حس بودند، برپایی مجالس عزاداری توسط حضرت زینب(س) و ذکر مصائب کربلا توسط امام سجاد(ع)، احساسات مردم را به جوش می‌آورد تا دوباره در پی آرمان‌های حقیقی، قیام کنند و مبادا آن‌ها را فراموش کنند. البته دستگاه ظلم و جور و استکبار، بیکار نمی‌نشیند و دوباره برای مرگ «انسان» تلاش می‌کند. با سرکوب قیام‌ها، چنان وضعیت خفقان‌باری را بر امت حاکم کردند و چنان شیعیان را تحت فشار، شکنجه، حبس و قتل قرار دادند که امام سجاد(ع) برای حفظ شیعیان، از مبارزه‌ی علنی دست کشید. با این حال، با ادعیه‌ی آموزنده، هم ارتباط معنوی مردم با حقیقت را حفظ می‌کند، هم نمی‌گذارد معارف الهی فراموش شود. ضمنا به صورت مخفیانه، ارتباطات شیعیان را گسترش می‌دهد تا به یک شبکه‌ی ارتباطی تبدیل شود که در دوره‌های بعد بسیار اثرگذار بود. T.me/reza_tabibzade کانال را دنبال کنید https://eitaa.com/ahvaalehowze
🔻 سربسته بگویم: اگر روحانیّت می‌دانست که با اعتقاد به «عدم لزوم اطاعت از اولوالامر» چه گوهر گران‌بهایی را هم‌چو نطفه‌ای برای هر قیامی در مقابل حکومت ظالمان و فاسقان در دل مردم زنده نگه داشته، و اگر می‌توانست ماهیّت اصلی این اولیای امر را به وسایل انتشاراتی (روزنامه، رادیو، تلویزیون، فیلم و غیره...) خود برای مردم روشن کند و حکم موارد عام را به موارد خاص بکشاند و اگر می‌توانست با پا باز کردن به محافل بین‌المللی، روحانیّت حرکتی و جنبشی به کار خود بدهد هرگز این چنین دل به جزییات نمی‌بست که حاصلش بی خبری صرف و کنار ماندن از گود زندگی است. جلال آل احمد-کتاب غرب زدگی-صفحه ۶۶ کانال را دنبال کنید https://eitaa.com/ahvaalehowze